بهشت کجاست ؟ آیا بهشت و دوزخ در همین دنیاست ؟
ما می توانیم چند نگاه در مورد قیامت با همه ی ابعادش مثل بهشت و جهنم داشته باشیم . بعضی ازنگاههای مذهبی غیر الهی زندگی پس از مرگ را انکار می کنند و معتقد هستند که هر اتفاق خوب و بدی و حتی عقوبت در این دنیا اتفاق می افتد . حتما مجازات دارد و شما قبل از مرگ این مجازات را دریافت می کنید . بنابراین بعد از مرگ اتفاق دیگری نمی افتد . بعضی ها بحث بازگشت به دنیا یعنی تناسخ را مطرح می کنند . می گویند که اگر شما کار بدی کردید بعد از مرگ شما در کالبد پست تر به این دنیا برمی گردید . بنابراین دنیای دیگری وجود ندارد . به نگاه متاهلین ما معتقد به زندگی بعد از مرگ هستیم . و ما معتقد هستیم که زندگی اصلی همان دنیای پس از مرگ است . حالا جای بهشت و جهنمی که ما به آن انتقال پیدا می کنیم کجاست ؟ شاید از ظاهر آیات این طور استفاده بشود که خدا یک جای دیگری را بعنوان بهشت آماده کرده است تا بهشتیان وارد آنجا بشوند . در قیامت دنیا نابود می شود و مردم در جای دیگری به صف می ایستند و خدا یک جایی دیواری کشیده که بهشت است و طرف دیگر دیوار جایی برای عذاب و شکنجه است و آنجا حهنم است . این تبیین با مبانی دقیق کلامی و فلسفی ما سازگار نیست و اگر کمی عمیق تر نگاه بکنیم می بینیم که فهم دقیقتری از همان آیات می توان داشت. همه ی عالم با همه ی ابعادش که آنرا می بینیم، بنظر ما می رسد که سقف معرفت دریافتی ماست ، تنها لایه ای از هستی به معنای کلمه است . همین الان عالم های دیگر ، جهان های دیگری در مکان های دیگری وجود دارد . یعنی عوالمی وجود دارد که جنس آنها مادی نیست . بحث ما منظومه ی شمسی ،منظومه های دیگر و کهکشان نیست زیرا آنها هم جزو عوالم محسوس هستند . ما در این عالم عوارض آنرا می بینیم ، می شنویم ، می بوییم و لمس می کنیم که اینها حواس مادی ما هستند که حداکثر بُرد آنها دسترسی به محسوسات است . همه ی کهکشان ها و منظومه هایی که ما کشف کرده ایم و کشف نکرده ایم جزو همان عالم محسوس است . تمام این عظمت یک پوسته و لایه است . یک عوالم دیگری وجود دارد که اینها اصولا محسوس نیستند یعنی معرفت آنها در کمند حواس پنج گانه ی ما در نمی آیند . حداقل دو عالم دیگر هست . یکی عالم مثال است . آنچه که از آن بعنوان عالم برزخ یاد می کنیم . عالم برزخ همین الان وجود دارد . یکی عالم ملکوت است که الان وجود دارد . این سه عالمی که ما داریم مثل لایه های پیاز هستند . ما بدن مادی و محسوس همدیگر را با دیدن ، شنیدن صدا و با استشمام درک می کنیم . من وقتی خواب دوستم را می بینم ، دوستم کدام بخش از وجود من را ملاقات کرده است ؟ قطعا بدن جسمانی دوست من در قسمت جسمانی بدن من وارد نشده است زیرا این امکان ندارد . وقتی ما خواب می بینم در واقع جسم دیگری از دیگری را با جسم دیگری از خودمان درک کردیم . یعنی من با یک چشم غیر مادی یک بدن غیر مادی از دوست را دیده ام که این چشم غیر مادی زمان بر نمی دارد . مثلا شما فکر می کنید که پنج دقیقه خواب دیده اید ولی شب تا صبح خوابیده بودید یا برعکس در یک شب تا صبح که خواب هستید خواب چند سال را می بینید . لزوما جای مشخصی هم ندارد .شما می توانید خانه ی خدا را با همه ی عظمتش در خواب ببینید . پس مسجدالحرام در ذهن کوچک شما جا گرفته است . پس حجم خیلی معنا ندارد . این خواب ورود ، توجه و ارتباط ما با یک عالمی غیر از عالم مادی است . ما بعد از مرگ وارد عالم برزخ می شویم و می توانیم عالم غیرمادی را شهود کنیم . در واقع درک عالم مثال را پیدا می کنیم . ما الان همزمان در همه ی این عوالم هستیم ولی امکان درک این عوالم را نداریم . وقتی شما می خوابید ، شما در بستر خودتان هستید وجای دیگری نرفته اید اما شما امکان درک یک عالمی را دارید که وقتی شما بیدار هستید وارد این عالم نشده اید . الان ارواح مرده های ما همینجا هستند اما ما امکان روئیت و درک آنها را نداریم . یک عالم دیگری که الان هم هست عالم ملکوت است .ملکوت یعنی عالم باطن .الان ملکوت همینجاست . من ضمن اینکه یک بدن مادی دارم ، یک بدن مثالی هم دارم و یک بدن ملکوتی هم دارم . ویژگی عالم مثال این است که صورت مادی دارد ولی هویت مادی ندارد یعنی وقتی شما مادر بزرگتان را در خواب می بینید همان شکلی او را می بیند که زنده بود منتها او دیگر وزن ندارد که شما در سرتان احساس وزن بکنید. صورت عالم ملکوت با عالم صورت مادی فرق دارد . عالم ملکوت چون عالم باطن و حقیقت است شکل آن شکل واقعی است. مثلا قرآن می فرماید : کسی که لقمه ی حرام می خورد شکمش را انباشته از حرام می کند . در این دنیا کسی که لقمه ی حرام می خورد خیلی هم لذت می برد و احساس سوختگی در دهانش نمی کند. باطن این لقمه ی حرام آتش است . دروغ و نفاق متعفن است . در قرآن داریم که فرد منافق بوی متعفن دارد . این تعفن برای بدن ملکوتی او است . با این نگاه خدا هیچ باغی را نساخته که اسم آنرا بهشت بگذارد و هیچ شکنجه گاهی را هم نساخته که اسم آنرا جهنم بگذارد . من با رفتارم در دنیا دارم عالم ملکوت خودم را بهشت یا جهنم می سازم . روایت داریم که خانهای که در آن قرآن تلاوت می شود برای اهل آسمان می درخشد آنچنانکه ستارگان برای اهل زمین . آسمان و زمین یعنی همان ظاهر و باطن . چراغ خانه ی شما تاریک است و در تاریکی قرآن می خوانید . باطن خانه ی شما روشن است. این همان روشنایی است که ما از آن تحت نور بهشت یاد می کنیم . یعنی من دارم در ملکوت برای خودم یک خانه ی بهشتی می سازم . وقتی می گویند که بهشت همینجا است یعنی نه اینکه بعدا بهشتی وجود ندارد یعنی اینکه شما همزمان خودتان دارید برای خودتان بهشت یا جهنم می سازید . قرآن می فرماید : کسی که غیبت می کند گوشت مرده می خورد . خدا نمی فرماید گویی گوشت مرده می خورد،می فرماید : همین الان دارد گوشت مرده می خورد. کسی که غیبت می کند همین الان دارد گوشت مرده می جود . کسی که نماز می خواند ، روزه می گیرد ، دستورات الهی را انجام می دهد و به مردم کمک می کند ، این فرد الان هم در بهشت است ولی وقتی متوجه می شود که این بهشت است که بدن مادی و مثالی او کنار برود و امکان درک عالم ملکوت را پیدا می کند . قرآن می فرماید : کسی که ذره ای کار خوب بکند یَرَه می بیند یعنی کار خودش را می بیند نه ثواب آنرا و کسی که کار بد می کند باز یَرَه آنرا می بیند یعنی خود کارش را می بیند . وقتی من به کسی کمک می کنم همین الان دارم برای خودم یک بهشت می سازم . ما در طول زندگی مان یک فرصت های فراخی داریم تا برای خودمان نور و استفاده از امکانات بهشت فراهم کنیم . اینها به قیمت عمل فراهم می شود . عملی که سخت است ولی باطنش بهشت است . این نگاه ، نگاه فلسفه صدرایی و تفسیر فلسفه ی صدرایی از آیات و روایات معاد است . اگر ما از فهم فلسفی کمک نگیریم در فهم بعضی از آیات دار دچار اشتباه می شویم .
عنوان سوال:

بهشت کجاست ؟ آیا بهشت و دوزخ در همین دنیاست ؟


پاسخ:

ما می توانیم چند نگاه در مورد قیامت با همه ی ابعادش مثل بهشت و جهنم داشته باشیم . بعضی ازنگاههای مذهبی غیر الهی زندگی پس از مرگ را انکار می کنند و معتقد هستند که هر اتفاق خوب و بدی و حتی عقوبت در این دنیا اتفاق می افتد . حتما مجازات دارد و شما قبل از مرگ این مجازات را دریافت می کنید . بنابراین بعد از مرگ اتفاق دیگری نمی افتد . بعضی ها بحث بازگشت به دنیا یعنی تناسخ را مطرح می کنند . می گویند که اگر شما کار بدی کردید بعد از مرگ شما در کالبد پست تر به این دنیا برمی گردید . بنابراین دنیای دیگری وجود ندارد . به نگاه متاهلین ما معتقد به زندگی بعد از مرگ هستیم . و ما معتقد هستیم که زندگی اصلی همان دنیای پس از مرگ است . حالا جای بهشت و جهنمی که ما به آن انتقال پیدا می کنیم کجاست ؟ شاید از ظاهر آیات این طور استفاده بشود که خدا یک جای دیگری را بعنوان بهشت آماده کرده است تا بهشتیان وارد آنجا بشوند . در قیامت دنیا نابود می شود و مردم در جای دیگری به صف می ایستند و خدا یک جایی دیواری کشیده که بهشت است و طرف دیگر دیوار جایی برای عذاب و شکنجه است و آنجا حهنم است . این تبیین با مبانی دقیق کلامی و فلسفی ما سازگار نیست و اگر کمی عمیق تر نگاه بکنیم می بینیم که فهم دقیقتری از همان آیات می توان داشت. همه ی عالم با همه ی ابعادش که آنرا می بینیم، بنظر ما می رسد که سقف معرفت دریافتی ماست ، تنها لایه ای از هستی به معنای کلمه است . همین الان عالم های دیگر ، جهان های دیگری در مکان های دیگری وجود دارد . یعنی عوالمی وجود دارد که جنس آنها مادی نیست . بحث ما منظومه ی شمسی ،منظومه های دیگر و کهکشان نیست زیرا آنها هم جزو عوالم محسوس هستند . ما در این عالم عوارض آنرا می بینیم ، می شنویم ، می بوییم و لمس می کنیم که اینها حواس مادی ما هستند که حداکثر بُرد آنها دسترسی به محسوسات است . همه ی کهکشان ها و منظومه هایی که ما کشف کرده ایم و کشف نکرده ایم جزو همان عالم محسوس است . تمام این عظمت یک پوسته و لایه است . یک عوالم دیگری وجود دارد که اینها اصولا محسوس نیستند یعنی معرفت آنها در کمند حواس پنج گانه ی ما در نمی آیند . حداقل دو عالم دیگر هست . یکی عالم مثال است . آنچه که از آن بعنوان عالم برزخ یاد می کنیم . عالم برزخ همین الان وجود دارد . یکی عالم ملکوت است که الان وجود دارد . این سه عالمی که ما داریم مثل لایه های پیاز هستند . ما بدن مادی و محسوس همدیگر را با دیدن ، شنیدن صدا و با استشمام درک می کنیم . من وقتی خواب دوستم را می بینم ، دوستم کدام بخش از وجود من را ملاقات کرده است ؟ قطعا بدن جسمانی دوست من در قسمت جسمانی بدن من وارد نشده است زیرا این امکان ندارد . وقتی ما خواب می بینم در واقع جسم دیگری از دیگری را با جسم دیگری از خودمان درک کردیم . یعنی من با یک چشم غیر مادی یک بدن غیر مادی از دوست را دیده ام که این چشم غیر مادی زمان بر نمی دارد . مثلا شما فکر می کنید که پنج دقیقه خواب دیده اید ولی شب تا صبح خوابیده بودید یا برعکس در یک شب تا صبح که خواب هستید خواب چند سال را می بینید . لزوما جای مشخصی هم ندارد .شما می توانید خانه ی خدا را با همه ی عظمتش در خواب ببینید . پس مسجدالحرام در ذهن کوچک شما جا گرفته است . پس حجم خیلی معنا ندارد . این خواب ورود ، توجه و ارتباط ما با یک عالمی غیر از عالم مادی است . ما بعد از مرگ وارد عالم برزخ می شویم و می توانیم عالم غیرمادی را شهود کنیم . در واقع درک عالم مثال را پیدا می کنیم . ما الان همزمان در همه ی این عوالم هستیم ولی امکان درک این عوالم را نداریم . وقتی شما می خوابید ، شما در بستر خودتان هستید وجای دیگری نرفته اید اما شما امکان درک یک عالمی را دارید که وقتی شما بیدار هستید وارد این عالم نشده اید . الان ارواح مرده های ما همینجا هستند اما ما امکان روئیت و درک آنها را نداریم . یک عالم دیگری که الان هم هست عالم ملکوت است .ملکوت یعنی عالم باطن .الان ملکوت همینجاست . من ضمن اینکه یک بدن مادی دارم ، یک بدن مثالی هم دارم و یک بدن ملکوتی هم دارم . ویژگی عالم مثال این است که صورت مادی دارد ولی هویت مادی ندارد یعنی وقتی شما مادر بزرگتان را در خواب می بینید همان شکلی او را می بیند که زنده بود منتها او دیگر وزن ندارد که شما در سرتان احساس وزن بکنید. صورت عالم ملکوت با عالم صورت مادی فرق دارد . عالم ملکوت چون عالم باطن و حقیقت است شکل آن شکل واقعی است. مثلا قرآن می فرماید : کسی که لقمه ی حرام می خورد شکمش را انباشته از حرام می کند . در این دنیا کسی که لقمه ی حرام می خورد خیلی هم لذت می برد و احساس سوختگی در دهانش نمی کند. باطن این لقمه ی حرام آتش است . دروغ و نفاق متعفن است . در قرآن داریم که فرد منافق بوی متعفن دارد . این تعفن برای بدن ملکوتی او است . با این نگاه خدا هیچ باغی را نساخته که اسم آنرا بهشت بگذارد و هیچ شکنجه گاهی را هم نساخته که اسم آنرا جهنم بگذارد . من با رفتارم در دنیا دارم عالم ملکوت خودم را بهشت یا جهنم می سازم . روایت داریم که خانهای که در آن قرآن تلاوت می شود برای اهل آسمان می درخشد آنچنانکه ستارگان برای اهل زمین . آسمان و زمین یعنی همان ظاهر و باطن . چراغ خانه ی شما تاریک است و در تاریکی قرآن می خوانید . باطن خانه ی شما روشن است. این همان روشنایی است که ما از آن تحت نور بهشت یاد می کنیم . یعنی من دارم در ملکوت برای خودم یک خانه ی بهشتی می سازم . وقتی می گویند که بهشت همینجا است یعنی نه اینکه بعدا بهشتی وجود ندارد یعنی اینکه شما همزمان خودتان دارید برای خودتان بهشت یا جهنم می سازید . قرآن می فرماید : کسی که غیبت می کند گوشت مرده می خورد . خدا نمی فرماید گویی گوشت مرده می خورد،می فرماید : همین الان دارد گوشت مرده می خورد. کسی که غیبت می کند همین الان دارد گوشت مرده می جود . کسی که نماز می خواند ، روزه می گیرد ، دستورات الهی را انجام می دهد و به مردم کمک می کند ، این فرد الان هم در بهشت است ولی وقتی متوجه می شود که این بهشت است که بدن مادی و مثالی او کنار برود و امکان درک عالم ملکوت را پیدا می کند . قرآن می فرماید : کسی که ذره ای کار خوب بکند یَرَه می بیند یعنی کار خودش را می بیند نه ثواب آنرا و کسی که کار بد می کند باز یَرَه آنرا می بیند یعنی خود کارش را می بیند . وقتی من به کسی کمک می کنم همین الان دارم برای خودم یک بهشت می سازم . ما در طول زندگی مان یک فرصت های فراخی داریم تا برای خودمان نور و استفاده از امکانات بهشت فراهم کنیم . اینها به قیمت عمل فراهم می شود . عملی که سخت است ولی باطنش بهشت است . این نگاه ، نگاه فلسفه صدرایی و تفسیر فلسفه ی صدرایی از آیات و روایات معاد است . اگر ما از فهم فلسفی کمک نگیریم در فهم بعضی از آیات دار دچار اشتباه می شویم .





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین