بصیرت از نگاه آیات و روایات به چه معنا است؟ و جایگاه بصیرت در مسائل سیاسی جامعه چیست؟
پاسخ اجمالی: واژه بصیرت؛ یک واژه قرآنی و روایی است. این واژه با توجه به قرآن و روایات؛ به معنای آگاهی، شناخت عمیق و اطمینان‌بخشی است که به انسان توانایی درک حقایق و پشت‌پرده حوادث را می‌دهد؛ به‌گونه‌ای که راه حق را از باطل به وضوح تشخیص می‌دهد و از بحران‌ها و فتنه‌ها به سلامت عبور می‌کند. عنصر بصیرت، به معنای فهم درست و توانایی تحلیل واقعیت‌های جامعه، نقش مهمی ‌در حراست از جامعه اسلامی دارد. اگر افراد یک جامعه اسلامی بصیرت کافی نداشته باشند به آسانی فریب توطئه‌های دشمنان را خواهند خورد و جوهر گرانبهای وجود خود را با اشیای کم ارزش معامله خواهند کرد. وظیفه خواص جامعه است که بر آگاهی توده مردم بیفزایند و مانع انحراف آنها شوند. پاسخ تفصیلی: با توجه به تحوّلات سیاسی- اجتماعی امروز جهان اسلام و از جمله ایران اسلامی، یکی از مهم‌ترین مسائل جامعه اسلامی مسئله بصیرت است. به این بحث به‌طور خلاصه در بخش‌های ذیل می‌پردازیم. واژه‌شناسی (بصیرت) واژه (بصیرت)، از مادّه (بصر) به معنای بینایی، بینش دل، علم به چیزی، درشتی و زُمختی، سختی، حجّت و عقیده قلبی است.[1] بررسی آنچه در تبیین معنای بصیرت در کتاب‌های لغت آمده، نشان می‌دهد که این واژه، در معانی گوناگونی به کار رفته است؛ امّا همه این معانی، در واقع به معنای اوّلیه مادّه بصیرت، باز می‌گردند. حتّی اطلاق (بصر) به چشم نیز بدان جهت است که چشم، یکی از مهم‌ترین راه‌های تحصیل علم و معرفت است.[2] بصیرت از نگاه قرآن از آن‌جا که بصیرت از واژه‌های قرآنی نیز هست، مروری بر آیات مشتمل بر این واژه، ما را در فهم بهتر از معنای آن یاری می‌کند. یکی از شیوه‌های قرآن کریم برای شناساندن این مفهوم، شیوه مقایسه‌ای است؛ یعنی با طرح واژه‌های متضاد با بصیرت در شناساندن آن به ما کمک می‌کند، مانند این آیه شریفه: (وَ ما یَسْتَوِی الْأَعْمی‌ وَ الْبَصِیرُ وَ لَا الظُّلُماتُ وَ لَا النُّورُ وَ لَا الظِّلُّ وَ لَا الْحَرُورُ وَ ما یَسْتَوِی الْأَحْیاءُ وَ لَا الْأَمْوات)؛[3] در مقایسه بین کور و بینا، ظلمات و نور، سایه و باد سوزان و زندگان و مردگان، این مطلب را درک می‌کنیم که انسان بصیر، صاحب نور و در فضای نورانی قرار دارد؛ از محیط داغ و سوزان به دور است و از زندگانی حقیقی برخوردار است. شیوه دیگر قرآن کریم برای شناساندن مفهوم بصیرت، طرح موانع بصیرت است، خداوند در این زمینه از مثال‌های ملموس استفاده می‌کند؛ مانند: (غشاوه)[4] و (اکنّه) (یعنی پرده)، (وقر)[5] (یعنی پنبه) و (سدّ)[6] و (قفل)[7] و (ختم)[8] (یعنی مهر). در مجموع با بهره‌گیری از آیات دیگر، مفهوم بصیرت را در معانی زیر می‌توان دسته‌بندی کرد: 1. چشم درون، عقل، فهم و ادراکات قلبی؛ 2. نور؛ 3. دلایل روشن، علم و آگاهی‌؛[9] 4. یقین و اطمینان کامل؛[10] 5. شاهد و خودآگاه‌.[11] بنابر این می‌توان گفت: بصیرت به معنای آگاهی، شناخت عمیق و اطمینان‌بخش و علمی یقینی و به ‌منزله نوری است که به انسان، توانایی درک حقایق و پشت‌پرده حوادث را می‌دهد؛ به‌گونه‌ای که راه حق را از باطل به وضوح تشخیص می‌دهد و از بحران‌ها و فتنه‌ها به سلامت عبور می‌کند. بر این مبنا، انسان بصیر کسی است که چشم دل او به نور الهی روشن گشته، از حواس ظاهری خود به بهترین وجه استفاده می‌نماید. چنین انسانی، مانعی در برابر چشم و گوش و پیش روی خود ندارد؛ اهل اندیشه و تدبّر است و با دلایل روشن و یقین و اطمینان سخن می‌گوید.[12] فطری بودن بصیرت از منظر قرآن؛ در باطن انسان، شعوری وجود دارد که با الهام فطری الهی، می‌تواند خوب را از بد، و حق را از باطل تشخیص دهد. چنان‌که در قرآن می‌خوانیم: (وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها).[13] در روایتی از امام صادق(ع)، این الهام فطری، چنین تفسیر شده است: (یعنی به آن شناساند و الهام فرمود. سپس، او را مخیر ساخت و او انتخاب کرد).[14] دیده بصیرت، در واقع، همان شعور فطری و ادراک باطنیِ موجود در درون انسان است که قدرت تشخیص نیک و بد، خیر و شر، و حق و باطل را دارد و او را به آینده‌نگری و پیروی از حق و دوری گزیدن از باطل، دعوت می‌نماید. این شعور و ادراک، در ابتدای زندگی، به صورت استعداد و اِجمال، در نهاد همه انسان‌ها وجود دارد و به تدریج، شکوفا می‌شود. شکوفایی این شعور، شکوفاییِ انسانیت است و فلسفه بعثت انبیای الهی، چیزی جز رشد و بالندگی و شکوفایی انسانیت و سازندگی جامعه مطلوب انسانی نیست.[15] با بهره‌گیری از برنامه انبیا در تقویت ادراکات باطنی، قدرت دیده بصیرت، به تدریج، افزایش می‌یابد تا آن‌جا که حقایق معقول، به صورت محسوس برای انسان قابل رؤیت می‌گردند، چنان‌که پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: (هیچ بنده‌ای نیست، مگر آن‌که دو چشم در چهره‌اش دارد که با آنها، امور دنیا را می‌بیند و دو چشم در دلش که با آنها امور آخرت را مشاهده می‌کند. پس هر گاه خدا، خیر بنده‌ای را بخواهد، دو چشمی را که در دل او است، می‌گشاید و او با آنها، آنچه را خداوند در عالم غیب وعده‌اش را داده است، می‌بیند و به وسیله غیب (دو چشم دل) به غیب ایمان می‌آورد).[16] بدیهی است که خواستِ خداوند حکیم درباره باز شدن دیده بصیرت شماری از انسان‌ها، گزاف نیست؛ بلکه به مقتضای نظام حکیمانه آفرینش، دیده بصیرت کسانی باز شده، و تقویت می‌گردد که در جهت شکوفاییِ ادراکات باطنی خود، حرکت کرده باشند. بصیرت در احادیث بصیرت و بینایی حقیقی در فرهنگ حدیث، به معنای جامع‌نگری و آینده‌نگریِ علمی و عملی است و کسانی (بصیر) نامیده می‌شوند که در پرتو بینش صحیح، در جهت تأمین منافع مادّی و معنوی، و دنیا و آخرت خود، حرکت کنند.[17] ادراکات انسان‌های بصیر، در محسوسات خلاصه نمی‌شود؛ هم خانه دنیا را می‌بینند و هم خانه آخرت را. اگر به روایات درباره چشم بصیرت، ارزش بصیرت، عوامل تقویت بصیرت، مبادی، آثار و موانع آن بنگریم، چنین مطلبی را تأیید می‌نمایند. در این‌جا به برخی از این روایات اشاره می‌شود. 1. برپایه روایتی، امام علی(ع)، انسان‌های بصیر و نیز کوردل را این‌گونه معرّفی نموده است: (همانا دنیا، نهایت دیدگاه‌ انسان کور[دل] است و در فراسوی آن، چیزی نمی‌بیند؛ امّا انسان آگاه‌، نگاهش از دنیا فراتر می‌رود و می‌داند که سرای حقیقی در ورایِ این دنیا است. پس انسان آگاه، از دنیا، دل و دیده برمی‌گیرد و کوردل به آن می‌نگرد [و تمام توجّه‌اش به دنیا می‌باشد]. انسان بینا، "از آن" توشه بر می‌گیرد و کوردل، "برای آن" توشه فراهم می‌آورد).[18] 2. پیامبر خدا(ص) می‌فرماید: (هرگاه خداوند، خیر بنده‌ای را بخواهد، قفلِ دل او را برایش می‌گشاید و یقین و راستی را در آن می‌نهد و دلش را برای راهی که در آن قدم گذاشته است، آگاه می‌سازد و دلش را پاک و زبانش را راستگو و اخلاقش را درست و گوشش را شنوا و چشمش را بینا می‌گرداند).[19] 3. امام صادق(ع) در سفارش به عبداللّه بن جُندَب فرمود: (عیسی بن مریم به یارانش فرمود: ... خوشا بر کسی که بینایی‌اش در دلش قرار داده شده، نه [فقط] در چشمش).[20] 4. امام علی(ع) - در پاسخ به پرسشِ زید بن صوحان عبدی، درباره زیرک‌ترینِ مردمان فرمود: (کسی که راهش را از کژراهه، باز شناسد و به راه رشد خود گرایش پیدا کند).[21] خاستگاه بصیرت خاستگاه‌های بصیرت را، می‌توان به خاستگاه درونی و بیرونی، تقسیم کرد: خاستگاه درونیِ بصیرت، عبارت است از نیروی باطنیِ قادر بر تشخیص حق و باطل، و خیر و شرّ. خاستگاه بیرونی بصیرت، دو گونه است: گونه اوّل، شامل رهنمودها و برنامه‌هایی که ریشه در قرآن و تعالیم انبیا دارند و موجب شکوفایی فطرت بصیرت می‌شوند. گونه دوم نیز امدادهای غیبی الهی که در نتیجه اجرای تعالیم انبیا در زندگی، موجب تقویت نیروی بصیرت می‌گردند.[22] برخی از خاستگاه‌های مهم بصیرت -با توجه به آیات و روایات- عبارت‌اند از: 1. فطرت و سرشت انسانی:[23] خدای تعالی در قرآن می‌فرماید: (و قسم به جان آدمی و آن‌کس که آن‌را [آفریده و] منظّم ساخته، سپس فجور و تقوا [شرّ و خیرش] را به او الهام کرده است).[24] 2. قرآن مجید: (این قرآن برای مردم وسیله بصیرت و بینش و برای اهل یقین موجب هدایت و رحمت است).[25] پیامبر خدا(ص) فرمود: (قرآن، از گمراهی به راه می‌آورَد و کوری [دل] را بینایی می‌بخشد).[26] 3. دین اسلام: امام علی(ع) می‌فرماید: (خداوند تبارک و تعالی ، شریعت اسلام را مقرّر داشت و راه نوشیدن آب زلالش را بر تشنگان‌، آسان و هموار ساخت و ارکان آن‌را در برابر کسی که بخواهد با آن بجنگد، استوار گردانید و برای کسی که از آن پیروی کند، [مایه] عزّت قرارش داد ... و برای کسی که مصمّم باشد، [مایه] بصیرت).[27] 4. توفیق الهی: امام علی(ع): (خداوند متعال، گاه نشانه‌ای را برای مؤمنی نمودار می‌سازد تا بر بصیرت او بیفزاید، و برای کافر، تا عذر و حجّت را بر او تمام‌تر سازد).[28] عوامل تقویت بصیرت دینی عوامل تقویت بصیرت دو دسته‌اند: عوامل علمی و عوامل عملی؛ یعنی بر پایه رهنمودهای انبیای الهی، شکوفایی فطرت بصیرت، هم به مجاهدت علمی نیاز دارد و هم به مجاهدت عملی. عناوین تفکّر، تعقّل، تعلّم و اعتبار در آیات و روایات، به نقش اندیشه و تلاش‌های علمی، در تقویت بصیرت، اشاره دارند و عناوین تقوا، یاد خدا، اخلاص، زُهد و...، به نقش تلاش‌های عملی در این‌باره، اشاره می‌نمایند. به میزان مجاهدت‌های علمی و عملی انسان؛ بینش باطنی، افزایش می‌یابد و او در نخستین گام، کاستی‌های درونیِ خود را بهتر می‌بیند، زیرکی، آینده‌نگری، شجاعت و سایر کمالات انسانی، در او تقویت می‌شوند و در نتیجه خودسازی، به نقطه‌ای از قوّت بصیرت و بینایی باطنی می‌رسد که حقایق معقول را به صورت محسوس می‌بیند و به بالاترین مراتب ایمان دست می‌یابد.[29] نقطه مقابل مجاهدت‌های علمی و عملی؛ پیروی از تمایلات نفسانی است؛ از این‌رو، اصلی‌ترین آفت دیده بصیرت یافتن، هواپرستی و پیروی عملی از خواسته‌های ناپسندِ درونی است و بدین‌سان، هر چه پیرویِ انسان از نفس امّاره، بیشتر شود، چشمِ بصیرت او ضعیف‌تر می‌گردد. در روایتی از امام علی(ع) آمده: (هَوَس، شریکِ کوردلی است).[30] برخی از عوامل مهم رشد و تقویت بصیرت دینی با توجه به روایات چنین است: 1. اندیشیدن: پیامبر خدا(ص): (اندیشیدن، حیات‌بخشِ دلِ شخص با بصیرت است، همان‌گونه که شخصِ چراغ به دست در تاریکی‌ها، در پرتو نور [چراغ] راه می‌رود. پس بر شما باد نیک رهیدن و کمتر درنگ کردن).[31] 2. خردمندی: پیامبر خدا(ص): (خِرد، به سه جزء تقسیم شده است. پس هر کس که این سه جزء در او باشد، خردش کامل است و در هر کس نباشد، از خرد، بی‌بهره است: نیکو شناختن خداوند عزّ و جلّ، نیکو فرمان بردن از او، و بصیرتِ نیکو داشتن در کار او).[32] و (خردمند، باید به زمان خود، بصیرت داشته باشد).[33] 3. دانش آموختن: پیامبر خدا(ص): (همانا دانش، زندگی‌بخشِ دل‌ها است و روشنی‌بخشِ دیدگان، از کوری و نیروبخش بدن‌های ناتوان است).[34] 4. عبرت آموختن: امام علی(ع): (هر کس عبرت بیاموزد، بینا می‌شود).[35] و (عبرت گرفتن مداوم، به بصیرت می‌انجامد، و باز ایستادن [از گناه و خطا] را به بار می‌نشانَد).[36] 5. یاد خدا: امام علی(ع): (هر کس خدا را یاد کند، بصیرت می‌یابد).[37] نقش بصیرت در جامعه عنصر بصیرت، به معنای فهم درست و توانایی تحلیل واقعیت‌های جامعه، نقش مهمی ‌در حراست از جامعه اسلامی دارد. اگر افراد یک جامعه اسلامی بصیرت کافی نداشته باشند به آسانی فریب توطئه‌های دشمنان را خواهند خورد و جوهر گرانبهای وجود خود را با اشیای کم ارزش معامله خواهند کرد. وظیفه خواص جامعه است که بر آگاهی توده مردم بیفزایند و مانع انحراف آنها شوند. حفظ تقوا، خودباوری و دفاع از ارزش‌های اسلامی در تعیین کیفیت بصیرت نقش ممتازی ایفا می‌کند. مردم در جامعه‌های گوناگون به اعتبار قدرت نفوذ و تأثیرگذاری بر اندیشه‌ها و رفتار دیگران و همچنین میزان تأثیر پذیری متفاوت‌اند. در هر جامعه تعدادی اندک به دلیل موقعیت‌ ویژه‌ای که دارند بر رفتار و ارزش‌های دیگران تأثیر می‌گذارند. این گروه، با نام‌های: خواصّ، نخبگان، برگزیدگان و... شناخته می‌شوند. گروه دیگر که اکثریت جامعه را تشکیل می‌دهند از آنان به عنوان: توده یا عوام یاد می‌شود. مرز میان خواص و عوام همان بصیرت و آگاهی است. بی‌تردید، یکی از مهم‌ترین رازهای شکست حکومت امام علی(ع)، سوء استفاده دشمنان از بی‌بصیرتی برخی از دوستان ایشان بود، در گزارشی آمده است که حضرت علی(ع) در این‌باره می‌فرماید: (ای کوفیان! من به سه خصلت [که در شما هست] و دو خصلت [که در شما نیست]، گرفتار آمده‌ام: گوش دارید، امّا کَرید، و زبان دارید، امّا لالید، و چشم دارید، امّا کورید. [و امّا آن دو خصلتی که ندارید:] نه هنگام دیدار، آزاد مردانی هستید صادق، و نه به گاه سختی، برادرانی مورد اعتماد).[38] بر پایه این سخن، جامعه‌ای که از بصیرت لازم برخوردار باشد، نه تنها حق را می‌بیند و باطل را در چهره‌های گوناگون تشخیص می‌دهد، بلکه عملاً از حق، جانبداری می‌کند و از پیشوایان حق، اطاعت می‌نماید. چنین جامعه و مردمی، با رهبران الهی، صادقانه رفتار می‌کنند و در عوض، در سختی‌ها و مشکلات، مورد اعتماد آنهایند و در دام دشمنان قرار نمی‌گیرند. اما مردمی که امام علی(ع) بر آنها، حکومت می‌کرد به دلیل آن‌که فاقد بصیرت بودند، به سادگی در دام دشمن می‌افتادند، آنها نمی‌توانستند چهره روشن و زیبای حق را مشاهده کنند. از این‌رو؛ نه از حق، جانبداری می‌کردند و نه از امام خویش فرمانبَری داشتند. با امام خود، یک‌رنگ نبودند و امام نیز نمی‌توانست در بحران‌ها به آنها اعتماد کند. پی نوشتها: [1]. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح(تاج اللغة و صحاح العربیة)، ج 2، ص 591، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ اول، 1410ق؛ ابن فارس، أحمد، معجم مقاییس اللغة، ج 1، ص 253 – 254، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، 1404ق؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 4، ص 64 – 65، بیروت، دار صادر، چاپ سوم؛ فرهنگ معین، واژه (بصیرت). [2]. ر.ک: محمدی ری شهری، محمد، فرهنگ‌نامه بصیرت، مترجم: شیخی، حمیدرضا، ص 15 – 17، قم، دار الحدیث، چاپ سوم، 1390ش. [3]. فاطر، 19 – 22: (و نابینا و بینا هرگز برابر نیستند، و نه ظلمت‌ها و روشنایی، و نه سایه [آرامبخش] و باد داغ و سوزان! و هرگز مردگان و زندگان یکسان نیستند!). [4]. بقره، 7. [5]. کهف، 57. [6]. یس، 9. [7]. محمد، 24. [8]. بقره، 7. [9]. ر.ک: انعام، 104؛ اعراف، 203؛ قصص، 43. [10]. یوسف، 108. [11]. قیامت، 14. [12]. مظفری، آیت، مبانی بصیرت‌، فصلنامه علمی - پژوهشی حکومت اسلامی، ص 74، شماره ‌55، 1389ش. [13]. شمس، 7 – 8. [14]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج ‌2، ص 424، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، 1404ق. [15]. فرهنگ‌نامه بصیرت، ص 23. [16]. متقی هندی، علاء الدین علی بن حسام الدین، کنز العمال، ج 2، ص 42، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ پنجم، 1401ق. [17]. فرهنگ‌نامه بصیرت، ص 19. [18]. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق و مصحح: صبحی صالح، ص 191 – 192، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق. [19]. کنز العمال، ج 11، ص 96. [20]. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول(صلی الله علیه و آله)، ص 305، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1404ق. [21]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ‌4، ص 383، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق. [22]. فرهنگ‌نامه بصیرت، ص 24 – 25. [23]. ر.ک: طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‌20، ص 297 – 298، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق. [24]. شمس، 7 – 8. [25]. جاثیه، 20. [26]. عیاشی، محمد بن مسعود، التفسیر، ج ‌1، ص 5، تهران، المطبعة العلمیة، چاپ اول، 1380ق. [27]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ‌2، ص 49، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق. [28]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ‌42، ص 40، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق. [29]. فرهنگ‌نامه بصیرت، ص 25. [30]. تحف العقول عن آل الرسول(ص)، ص 83؛ نهج البلاغة، ص 404. ‌ [31]. الکافی، ج ‌2، ص 599. [32]. شیخ صدوق، الخصال، ج ‌1، ص 102، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1362ش. [33]. همان، ج ‌2، ص 525. [34]. تحف العقول، ص 28؛ الخصال، ج ‌2، ص 523. [35]. نهج البلاغة، ص 506. [36]. تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، ص 819، قم، دار الکتاب الإسلامی، چاپ دوم، 1410ق. [37]. همان، ص 580. [38]. نهج البلاغة، ص 142. منبع: www.islamquest.net
عنوان سوال:

بصیرت از نگاه آیات و روایات به چه معنا است؟ و جایگاه بصیرت در مسائل سیاسی جامعه چیست؟


پاسخ:

پاسخ اجمالی:
واژه بصیرت؛ یک واژه قرآنی و روایی است. این واژه با توجه به قرآن و روایات؛ به معنای آگاهی، شناخت عمیق و اطمینان‌بخشی است که به انسان توانایی درک حقایق و پشت‌پرده حوادث را می‌دهد؛ به‌گونه‌ای که راه حق را از باطل به وضوح تشخیص می‌دهد و از بحران‌ها و فتنه‌ها به سلامت عبور می‌کند.
عنصر بصیرت، به معنای فهم درست و توانایی تحلیل واقعیت‌های جامعه، نقش مهمی ‌در حراست از جامعه اسلامی دارد. اگر افراد یک جامعه اسلامی بصیرت کافی نداشته باشند به آسانی فریب توطئه‌های دشمنان را خواهند خورد و جوهر گرانبهای وجود خود را با اشیای کم ارزش معامله خواهند کرد. وظیفه خواص جامعه است که بر آگاهی توده مردم بیفزایند و مانع انحراف آنها شوند.

پاسخ تفصیلی:
با توجه به تحوّلات سیاسی- اجتماعی امروز جهان اسلام و از جمله ایران اسلامی، یکی از مهم‌ترین مسائل جامعه اسلامی مسئله بصیرت است. به این بحث به‌طور خلاصه در بخش‌های ذیل می‌پردازیم.
واژه‌شناسی (بصیرت)
واژه (بصیرت)، از مادّه (بصر) به معنای بینایی، بینش دل، علم به چیزی، درشتی و زُمختی، سختی، حجّت و عقیده قلبی است.[1]
بررسی آنچه در تبیین معنای بصیرت در کتاب‌های لغت آمده، نشان می‌دهد که این واژه، در معانی گوناگونی به کار رفته است؛ امّا همه این معانی، در واقع به معنای اوّلیه مادّه بصیرت، باز می‌گردند. حتّی اطلاق (بصر) به چشم نیز بدان جهت است که چشم، یکی از مهم‌ترین راه‌های تحصیل علم و معرفت است.[2]
بصیرت از نگاه قرآن
از آن‌جا که بصیرت از واژه‌های قرآنی نیز هست، مروری بر آیات مشتمل بر این واژه، ما را در فهم بهتر از معنای آن یاری می‌کند.
یکی از شیوه‌های قرآن کریم برای شناساندن این مفهوم، شیوه مقایسه‌ای است؛ یعنی با طرح واژه‌های متضاد با بصیرت در شناساندن آن به ما کمک می‌کند، مانند این آیه شریفه: (وَ ما یَسْتَوِی الْأَعْمی‌ وَ الْبَصِیرُ وَ لَا الظُّلُماتُ وَ لَا النُّورُ وَ لَا الظِّلُّ وَ لَا الْحَرُورُ وَ ما یَسْتَوِی الْأَحْیاءُ وَ لَا الْأَمْوات)؛[3] در مقایسه بین کور و بینا، ظلمات و نور، سایه و باد سوزان و زندگان و مردگان، این مطلب را درک می‌کنیم که انسان بصیر، صاحب نور و در فضای نورانی قرار دارد؛ از محیط داغ و سوزان به دور است و از زندگانی حقیقی برخوردار است.
شیوه دیگر قرآن کریم برای شناساندن مفهوم بصیرت، طرح موانع بصیرت است، خداوند در این زمینه از مثال‌های ملموس استفاده می‌کند؛ مانند: (غشاوه)[4] و (اکنّه) (یعنی پرده)، (وقر)[5] (یعنی پنبه) و (سدّ)[6] و (قفل)[7] و (ختم)[8] (یعنی مهر).
در مجموع با بهره‌گیری از آیات دیگر، مفهوم بصیرت را در معانی زیر می‌توان دسته‌بندی کرد:
1. چشم درون، عقل، فهم و ادراکات قلبی؛
2. نور؛
3. دلایل روشن، علم و آگاهی‌؛[9]
4. یقین و اطمینان کامل؛[10]
5. شاهد و خودآگاه‌.[11]
بنابر این می‌توان گفت: بصیرت به معنای آگاهی، شناخت عمیق و اطمینان‌بخش و علمی یقینی و به ‌منزله نوری است که به انسان، توانایی درک حقایق و پشت‌پرده حوادث را می‌دهد؛ به‌گونه‌ای که راه حق را از باطل به وضوح تشخیص می‌دهد و از بحران‌ها و فتنه‌ها به سلامت عبور می‌کند. بر این مبنا، انسان بصیر کسی است که چشم دل او به نور الهی روشن گشته، از حواس ظاهری خود به بهترین وجه استفاده می‌نماید. چنین انسانی، مانعی در برابر چشم و گوش و پیش روی خود ندارد؛ اهل اندیشه و تدبّر است و با دلایل روشن و یقین و اطمینان سخن می‌گوید.[12]
فطری بودن بصیرت
از منظر قرآن؛ در باطن انسان، شعوری وجود دارد که با الهام فطری الهی، می‌تواند خوب را از بد، و حق را از باطل تشخیص دهد. چنان‌که در قرآن می‌خوانیم: (وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها).[13] در روایتی از امام صادق(ع)، این الهام فطری، چنین تفسیر شده است: (یعنی به آن شناساند و الهام فرمود. سپس، او را مخیر ساخت و او انتخاب کرد).[14]
دیده بصیرت، در واقع، همان شعور فطری و ادراک باطنیِ موجود در درون انسان است که قدرت تشخیص نیک و بد، خیر و شر، و حق و باطل را دارد و او را به آینده‌نگری و پیروی از حق و دوری گزیدن از باطل، دعوت می‌نماید. این شعور و ادراک، در ابتدای زندگی، به صورت استعداد و اِجمال، در نهاد همه انسان‌ها وجود دارد و به تدریج، شکوفا می‌شود. شکوفایی این شعور، شکوفاییِ انسانیت است و فلسفه بعثت انبیای الهی، چیزی جز رشد و بالندگی و شکوفایی انسانیت و سازندگی جامعه مطلوب انسانی نیست.[15]
با بهره‌گیری از برنامه انبیا در تقویت ادراکات باطنی، قدرت دیده بصیرت، به تدریج، افزایش می‌یابد تا آن‌جا که حقایق معقول، به صورت محسوس برای انسان قابل رؤیت می‌گردند، چنان‌که پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: (هیچ بنده‌ای نیست، مگر آن‌که دو چشم در چهره‌اش دارد که با آنها، امور دنیا را می‌بیند و دو چشم در دلش که با آنها امور آخرت را مشاهده می‌کند. پس هر گاه خدا، خیر بنده‌ای را بخواهد، دو چشمی را که در دل او است، می‌گشاید و او با آنها، آنچه را خداوند در عالم غیب وعده‌اش را داده است، می‌بیند و به وسیله غیب (دو چشم دل) به غیب ایمان می‌آورد).[16] بدیهی است که خواستِ خداوند حکیم درباره باز شدن دیده بصیرت شماری از انسان‌ها، گزاف نیست؛ بلکه به مقتضای نظام حکیمانه آفرینش، دیده بصیرت کسانی باز شده، و تقویت می‌گردد که در جهت شکوفاییِ ادراکات باطنی خود، حرکت کرده باشند.
بصیرت در احادیث
بصیرت و بینایی حقیقی در فرهنگ حدیث، به معنای جامع‌نگری و آینده‌نگریِ علمی و عملی است و کسانی (بصیر) نامیده می‌شوند که در پرتو بینش صحیح، در جهت تأمین منافع مادّی و معنوی، و دنیا و آخرت خود، حرکت کنند.[17] ادراکات انسان‌های بصیر، در محسوسات خلاصه نمی‌شود؛ هم خانه دنیا را می‌بینند و هم خانه آخرت را. اگر به روایات درباره چشم بصیرت، ارزش بصیرت، عوامل تقویت بصیرت، مبادی، آثار و موانع آن بنگریم، چنین مطلبی را تأیید می‌نمایند. در این‌جا به برخی از این روایات اشاره می‌شود.
1. برپایه روایتی، امام علی(ع)، انسان‌های بصیر و نیز کوردل را این‌گونه معرّفی نموده است: (همانا دنیا، نهایت دیدگاه‌ انسان کور[دل] است و در فراسوی آن، چیزی نمی‌بیند؛ امّا انسان آگاه‌، نگاهش از دنیا فراتر می‌رود و می‌داند که سرای حقیقی در ورایِ این دنیا است. پس انسان آگاه، از دنیا، دل و دیده برمی‌گیرد و کوردل به آن می‌نگرد [و تمام توجّه‌اش به دنیا می‌باشد]. انسان بینا، "از آن" توشه بر می‌گیرد و کوردل، "برای آن" توشه فراهم می‌آورد).[18]
2. پیامبر خدا(ص) می‌فرماید: (هرگاه خداوند، خیر بنده‌ای را بخواهد، قفلِ دل او را برایش می‌گشاید و یقین و راستی را در آن می‌نهد و دلش را برای راهی که در آن قدم گذاشته است، آگاه می‌سازد و دلش را پاک و زبانش را راستگو و اخلاقش را درست و گوشش را شنوا و چشمش را بینا می‌گرداند).[19]
3. امام صادق(ع) در سفارش به عبداللّه بن جُندَب فرمود: (عیسی بن مریم به یارانش فرمود: ... خوشا بر کسی که بینایی‌اش در دلش قرار داده شده، نه [فقط] در چشمش).[20]
4. امام علی(ع) - در پاسخ به پرسشِ زید بن صوحان عبدی، درباره زیرک‌ترینِ مردمان فرمود: (کسی که راهش را از کژراهه، باز شناسد و به راه رشد خود گرایش پیدا کند).[21]
خاستگاه بصیرت
خاستگاه‌های بصیرت را، می‌توان به خاستگاه درونی و بیرونی، تقسیم کرد:
خاستگاه درونیِ بصیرت، عبارت است از نیروی باطنیِ قادر بر تشخیص حق و باطل، و خیر و شرّ.
خاستگاه بیرونی بصیرت، دو گونه است: گونه اوّل، شامل رهنمودها و برنامه‌هایی که ریشه در قرآن و تعالیم انبیا دارند و موجب شکوفایی فطرت بصیرت می‌شوند. گونه دوم نیز امدادهای غیبی الهی که در نتیجه اجرای تعالیم انبیا در زندگی، موجب تقویت نیروی بصیرت می‌گردند.[22]
برخی از خاستگاه‌های مهم بصیرت -با توجه به آیات و روایات- عبارت‌اند از:
1. فطرت و سرشت انسانی:[23] خدای تعالی در قرآن می‌فرماید: (و قسم به جان آدمی و آن‌کس که آن‌را [آفریده و] منظّم ساخته، سپس فجور و تقوا [شرّ و خیرش] را به او الهام کرده است).[24]
2. قرآن مجید: (این قرآن برای مردم وسیله بصیرت و بینش و برای اهل یقین موجب هدایت و رحمت است).[25] پیامبر خدا(ص) فرمود: (قرآن، از گمراهی به راه می‌آورَد و کوری [دل] را بینایی می‌بخشد).[26]
3. دین اسلام: امام علی(ع) می‌فرماید: (خداوند تبارک و تعالی ، شریعت اسلام را مقرّر داشت و راه نوشیدن آب زلالش را بر تشنگان‌، آسان و هموار ساخت و ارکان آن‌را در برابر کسی که بخواهد با آن بجنگد، استوار گردانید و برای کسی که از آن پیروی کند، [مایه] عزّت قرارش داد ... و برای کسی که مصمّم باشد، [مایه] بصیرت).[27]
4. توفیق الهی: امام علی(ع): (خداوند متعال، گاه نشانه‌ای را برای مؤمنی نمودار می‌سازد تا بر بصیرت او بیفزاید، و برای کافر، تا عذر و حجّت را بر او تمام‌تر سازد).[28]
عوامل تقویت بصیرت دینی
عوامل تقویت بصیرت دو دسته‌اند: عوامل علمی و عوامل عملی؛ یعنی بر پایه رهنمودهای انبیای الهی، شکوفایی فطرت بصیرت، هم به مجاهدت علمی نیاز دارد و هم به مجاهدت عملی. عناوین تفکّر، تعقّل، تعلّم و اعتبار در آیات و روایات، به نقش اندیشه و تلاش‌های علمی، در تقویت بصیرت، اشاره دارند و عناوین تقوا، یاد خدا، اخلاص، زُهد و...، به نقش تلاش‌های عملی در این‌باره، اشاره می‌نمایند.
به میزان مجاهدت‌های علمی و عملی انسان؛ بینش باطنی، افزایش می‌یابد و او در نخستین گام، کاستی‌های درونیِ خود را بهتر می‌بیند، زیرکی، آینده‌نگری، شجاعت و سایر کمالات انسانی، در او تقویت می‌شوند و در نتیجه خودسازی، به نقطه‌ای از قوّت بصیرت و بینایی باطنی می‌رسد که حقایق معقول را به صورت محسوس می‌بیند و به بالاترین مراتب ایمان دست می‌یابد.[29]
نقطه مقابل مجاهدت‌های علمی و عملی؛ پیروی از تمایلات نفسانی است؛ از این‌رو، اصلی‌ترین آفت دیده بصیرت یافتن، هواپرستی و پیروی عملی از خواسته‌های ناپسندِ درونی است و بدین‌سان، هر چه پیرویِ انسان از نفس امّاره، بیشتر شود، چشمِ بصیرت او ضعیف‌تر می‌گردد. در روایتی از امام علی(ع) آمده: (هَوَس، شریکِ کوردلی است).[30]
برخی از عوامل مهم رشد و تقویت بصیرت دینی با توجه به روایات چنین است:
1. اندیشیدن: پیامبر خدا(ص): (اندیشیدن، حیات‌بخشِ دلِ شخص با بصیرت است، همان‌گونه که شخصِ چراغ به دست در تاریکی‌ها، در پرتو نور [چراغ] راه می‌رود. پس بر شما باد نیک رهیدن و کمتر درنگ کردن).[31]
2. خردمندی: پیامبر خدا(ص): (خِرد، به سه جزء تقسیم شده است. پس هر کس که این سه جزء در او باشد، خردش کامل است و در هر کس نباشد، از خرد، بی‌بهره است: نیکو شناختن خداوند عزّ و جلّ، نیکو فرمان بردن از او، و بصیرتِ نیکو داشتن در کار او).[32] و (خردمند، باید به زمان خود، بصیرت داشته باشد).[33]
3. دانش آموختن: پیامبر خدا(ص): (همانا دانش، زندگی‌بخشِ دل‌ها است و روشنی‌بخشِ دیدگان، از کوری و نیروبخش بدن‌های ناتوان است).[34]
4. عبرت آموختن: امام علی(ع): (هر کس عبرت بیاموزد، بینا می‌شود).[35] و (عبرت گرفتن مداوم، به بصیرت می‌انجامد، و باز ایستادن [از گناه و خطا] را به بار می‌نشانَد).[36]
5. یاد خدا: امام علی(ع): (هر کس خدا را یاد کند، بصیرت می‌یابد).[37]
نقش بصیرت در جامعه
عنصر بصیرت، به معنای فهم درست و توانایی تحلیل واقعیت‌های جامعه، نقش مهمی ‌در حراست از جامعه اسلامی دارد. اگر افراد یک جامعه اسلامی بصیرت کافی نداشته باشند به آسانی فریب توطئه‌های دشمنان را خواهند خورد و جوهر گرانبهای وجود خود را با اشیای کم ارزش معامله خواهند کرد. وظیفه خواص جامعه است که بر آگاهی توده مردم بیفزایند و مانع انحراف آنها شوند. حفظ تقوا، خودباوری و دفاع از ارزش‌های اسلامی در تعیین کیفیت بصیرت نقش ممتازی ایفا می‌کند.
مردم در جامعه‌های گوناگون به اعتبار قدرت نفوذ و تأثیرگذاری بر اندیشه‌ها و رفتار دیگران و همچنین میزان تأثیر پذیری متفاوت‌اند. در هر جامعه تعدادی اندک به دلیل موقعیت‌ ویژه‌ای که دارند بر رفتار و ارزش‌های دیگران تأثیر می‌گذارند. این گروه، با نام‌های: خواصّ، نخبگان، برگزیدگان و... شناخته می‌شوند. گروه دیگر که اکثریت جامعه را تشکیل می‌دهند از آنان به عنوان: توده یا عوام یاد می‌شود. مرز میان خواص و عوام همان بصیرت و آگاهی است.
بی‌تردید، یکی از مهم‌ترین رازهای شکست حکومت امام علی(ع)، سوء استفاده دشمنان از بی‌بصیرتی برخی از دوستان ایشان بود، در گزارشی آمده است که حضرت علی(ع) در این‌باره می‌فرماید: (ای کوفیان! من به سه خصلت [که در شما هست] و دو خصلت [که در شما نیست]، گرفتار آمده‌ام: گوش دارید، امّا کَرید، و زبان دارید، امّا لالید، و چشم دارید، امّا کورید. [و امّا آن دو خصلتی که ندارید:] نه هنگام دیدار، آزاد مردانی هستید صادق، و نه به گاه سختی، برادرانی مورد اعتماد).[38]
بر پایه این سخن، جامعه‌ای که از بصیرت لازم برخوردار باشد، نه تنها حق را می‌بیند و باطل را در چهره‌های گوناگون تشخیص می‌دهد، بلکه عملاً از حق، جانبداری می‌کند و از پیشوایان حق، اطاعت می‌نماید. چنین جامعه و مردمی، با رهبران الهی، صادقانه رفتار می‌کنند و در عوض، در سختی‌ها و مشکلات، مورد اعتماد آنهایند و در دام دشمنان قرار نمی‌گیرند.
اما مردمی که امام علی(ع) بر آنها، حکومت می‌کرد به دلیل آن‌که فاقد بصیرت بودند، به سادگی در دام دشمن می‌افتادند، آنها نمی‌توانستند چهره روشن و زیبای حق را مشاهده کنند. از این‌رو؛ نه از حق، جانبداری می‌کردند و نه از امام خویش فرمانبَری داشتند. با امام خود، یک‌رنگ نبودند و امام نیز نمی‌توانست در بحران‌ها به آنها اعتماد کند.

پی نوشتها:
[1]. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح(تاج اللغة و صحاح العربیة)، ج 2، ص 591، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ اول، 1410ق؛ ابن فارس، أحمد، معجم مقاییس اللغة، ج 1، ص 253 – 254، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، 1404ق؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 4، ص 64 – 65، بیروت، دار صادر، چاپ سوم؛ فرهنگ معین، واژه (بصیرت).
[2]. ر.ک: محمدی ری شهری، محمد، فرهنگ‌نامه بصیرت، مترجم: شیخی، حمیدرضا، ص 15 – 17، قم، دار الحدیث، چاپ سوم، 1390ش.
[3]. فاطر، 19 – 22: (و نابینا و بینا هرگز برابر نیستند، و نه ظلمت‌ها و روشنایی، و نه سایه [آرامبخش] و باد داغ و سوزان! و هرگز مردگان و زندگان یکسان نیستند!).
[4]. بقره، 7.
[5]. کهف، 57.
[6]. یس، 9.
[7]. محمد، 24.
[8]. بقره، 7.
[9]. ر.ک: انعام، 104؛ اعراف، 203؛ قصص، 43.
[10]. یوسف، 108.
[11]. قیامت، 14.
[12]. مظفری، آیت، مبانی بصیرت‌، فصلنامه علمی - پژوهشی حکومت اسلامی، ص 74، شماره ‌55، 1389ش.
[13]. شمس، 7 – 8.
[14]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج ‌2، ص 424، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، 1404ق.
[15]. فرهنگ‌نامه بصیرت، ص 23.
[16]. متقی هندی، علاء الدین علی بن حسام الدین، کنز العمال، ج 2، ص 42، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ پنجم، 1401ق.
[17]. فرهنگ‌نامه بصیرت، ص 19.
[18]. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق و مصحح: صبحی صالح، ص 191 – 192، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.
[19]. کنز العمال، ج 11، ص 96.
[20]. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول(صلی الله علیه و آله)، ص 305، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1404ق.
[21]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ‌4، ص 383، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق.
[22]. فرهنگ‌نامه بصیرت، ص 24 – 25.
[23]. ر.ک: طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‌20، ص 297 – 298، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[24]. شمس، 7 – 8.
[25]. جاثیه، 20.
[26]. عیاشی، محمد بن مسعود، التفسیر، ج ‌1، ص 5، تهران، المطبعة العلمیة، چاپ اول، 1380ق.
[27]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ‌2، ص 49، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[28]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ‌42، ص 40، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[29]. فرهنگ‌نامه بصیرت، ص 25.
[30]. تحف العقول عن آل الرسول(ص)، ص 83؛ نهج البلاغة، ص 404. ‌
[31]. الکافی، ج ‌2، ص 599.
[32]. شیخ صدوق، الخصال، ج ‌1، ص 102، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1362ش.
[33]. همان، ج ‌2، ص 525.
[34]. تحف العقول، ص 28؛ الخصال، ج ‌2، ص 523.
[35]. نهج البلاغة، ص 506.
[36]. تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، ص 819، قم، دار الکتاب الإسلامی، چاپ دوم، 1410ق.
[37]. همان، ص 580.
[38]. نهج البلاغة، ص 142.
منبع: www.islamquest.net





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین