آنچه در پرسش مطرح شده، برداشتی نادرست و قیاسی نابجا است؛ به دلیل اینکه: 1. ما در برابر نعمتهایی که خدا به ما داده گریه و عزاداری نمیکنیم، بلکه خدا را شکر میکنیم، منتها آنگونه که خود نعمتدهنده فرمود: ( وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ.. أَنِ اشْکُرْ لی)؛[1] به انسان سفارش کردیم که شکر مرا بهجای آورید. (کُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّکُمْ وَ اشْکُرُوا لَه)؛[2] از روزی پروردگارتان بخورید و شکر او را بجا آورید. 2. حقیقت شکر عبارت است از: قدردانی از منعم. آثار این قدردانی در قلب به طوری بروز میکند؛ در زبان بهگونهای و در افعال و اعمال ظاهری به شکلی دیگر. در قلب آثارش از قبیل خضوع، خشوع، محبت و خشیت و امثال آن است. در زبان، ثنا، مدح و حمد، و در جوارح اطاعت و بکارگیری جوارح، در آنچه را که رضای منعم در آن است.[3] 3. در تعالیم و آموزههای اسلام، خدای متعال خود، از طریق پیامبرش(ع) چگونگی این شکرگزاری را به بشر اعلام نموده است. یکی از گونههای شکرگزاری، عبادت و سر تسلیم فرو آوردن در برابر خداوند است. این عبادت در شکلهای مختلف تجلی پیدا میکند؛ مانند نماز، روزه، انفاق به دیگران، دوری از اسراف و تبذیر و... همه اینها شکری است که در آن گریه وجود ندارد. منتها اولیای الهی و کسانی که عظمت خداوند را شناختند؛ پی به گستردگی و وسعت لطف و رحمتش بردهاند، و بنده نوازی او را با تمام وجود درک کردهاند، در برابر آن همه عظمت کبریایی و ضعف و ناچیزی خویش، در عبادتها و مناجات خویش گریه هم میکنند. 4. اسلام نه تنها با نشاط و شادی مخالف نیست، بلکه یکی از دستورات آن داشتن نشاط و شادی در زندگی است.[4] اگر فرد یا جامعهای با توجه و عمل به دیگر دستورات الهی، نشاط و شادی هم داشته باشد، خود یکی از مصادیق شکر را به جای آورده، اما این تمام شکرگزاری نیست. 5. یکی از تفاوتهای مهم ما مسلمانان، بویژه شیعه با دیگر ادیان؛ آن است که ما نعمتهای بزرگی در دین خود داریم که به پاسداشت آنها جامعه پر از نشاط و شادی میشود. عید غدیر خم، عید فطر، عید قربان، میلاد امام زمان(عج) و ... این سرمایههای معنوی با هیچ نعمت مادی قابل مقایسه نبوده و این عکس العملهای پر از نشاط در جامعه اسلامی آنچنان بدیهی و روشن است که نیاز به برهان ندارد. البته ما در شکرگزاریهایی که مصیبتی را به یادمان میآورد – مانند حادثه عاشورا – چشمی گریان و دلی اندوهناک هم داریم. 6. بنابر این، ما نه با شادی مخالفیم و نه با معنا و چگونگی شکرگزاری بیگانه هستیم، و نه دنبال ترویج حزن و اندوه در جامعه میباشیم. آنچه ما بدان معتقد و پایبندیم تعالیم و آموزههای اسلام است. و تعالیم زرتشت را حتی در صورتی که تعالیم الهی بدانیم، مشخص نیست آنچه پیروان این مکتب امروزه انجام میدهند دقیقاً منطبق با تعالیم تحریف نشده این دین باشد. پی نوشتها: [1]. لقمان، 14. [2]. سباء، 15. [3]. امام خمینی، چهل حدیث، ص 343، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ چهل و چهارم، 1386. [4] ر. ک: islamquest.net/fa/archive/question/fa12917 منبع: www.islamquest.net
چرا زرتشتیان از خدا به خاطر نعمتهایی که داده با شادی شکر میکنند، ولی ما مسلمانها همش عزاداری میکنیم؟
آنچه در پرسش مطرح شده، برداشتی نادرست و قیاسی نابجا است؛ به دلیل اینکه:
1. ما در برابر نعمتهایی که خدا به ما داده گریه و عزاداری نمیکنیم، بلکه خدا را شکر میکنیم، منتها آنگونه که خود نعمتدهنده فرمود: ( وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ.. أَنِ اشْکُرْ لی)؛[1] به انسان سفارش کردیم که شکر مرا بهجای آورید. (کُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّکُمْ وَ اشْکُرُوا لَه)؛[2] از روزی پروردگارتان بخورید و شکر او را بجا آورید.
2. حقیقت شکر عبارت است از: قدردانی از منعم. آثار این قدردانی در قلب به طوری بروز میکند؛ در زبان بهگونهای و در افعال و اعمال ظاهری به شکلی دیگر. در قلب آثارش از قبیل خضوع، خشوع، محبت و خشیت و امثال آن است. در زبان، ثنا، مدح و حمد، و در جوارح اطاعت و بکارگیری جوارح، در آنچه را که رضای منعم در آن است.[3]
3. در تعالیم و آموزههای اسلام، خدای متعال خود، از طریق پیامبرش(ع) چگونگی این شکرگزاری را به بشر اعلام نموده است. یکی از گونههای شکرگزاری، عبادت و سر تسلیم فرو آوردن در برابر خداوند است. این عبادت در شکلهای مختلف تجلی پیدا میکند؛ مانند نماز، روزه، انفاق به دیگران، دوری از اسراف و تبذیر و... همه اینها شکری است که در آن گریه وجود ندارد. منتها اولیای الهی و کسانی که عظمت خداوند را شناختند؛ پی به گستردگی و وسعت لطف و رحمتش بردهاند، و بنده نوازی او را با تمام وجود درک کردهاند، در برابر آن همه عظمت کبریایی و ضعف و ناچیزی خویش، در عبادتها و مناجات خویش گریه هم میکنند.
4. اسلام نه تنها با نشاط و شادی مخالف نیست، بلکه یکی از دستورات آن داشتن نشاط و شادی در زندگی است.[4] اگر فرد یا جامعهای با توجه و عمل به دیگر دستورات الهی، نشاط و شادی هم داشته باشد، خود یکی از مصادیق شکر را به جای آورده، اما این تمام شکرگزاری نیست.
5. یکی از تفاوتهای مهم ما مسلمانان، بویژه شیعه با دیگر ادیان؛ آن است که ما نعمتهای بزرگی در دین خود داریم که به پاسداشت آنها جامعه پر از نشاط و شادی میشود. عید غدیر خم، عید فطر، عید قربان، میلاد امام زمان(عج) و ... این سرمایههای معنوی با هیچ نعمت مادی قابل مقایسه نبوده و این عکس العملهای پر از نشاط در جامعه اسلامی آنچنان بدیهی و روشن است که نیاز به برهان ندارد. البته ما در شکرگزاریهایی که مصیبتی را به یادمان میآورد – مانند حادثه عاشورا – چشمی گریان و دلی اندوهناک هم داریم.
6. بنابر این، ما نه با شادی مخالفیم و نه با معنا و چگونگی شکرگزاری بیگانه هستیم، و نه دنبال ترویج حزن و اندوه در جامعه میباشیم. آنچه ما بدان معتقد و پایبندیم تعالیم و آموزههای اسلام است. و تعالیم زرتشت را حتی در صورتی که تعالیم الهی بدانیم، مشخص نیست آنچه پیروان این مکتب امروزه انجام میدهند دقیقاً منطبق با تعالیم تحریف نشده این دین باشد.
پی نوشتها:
[1]. لقمان، 14.
[2]. سباء، 15.
[3]. امام خمینی، چهل حدیث، ص 343، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ چهل و چهارم، 1386.
[4] ر. ک: islamquest.net/fa/archive/question/fa12917
منبع: www.islamquest.net
- [سایر] سلام و خسته نباشید یه مدتی هست که خیلی به اتفاقات بد فکر می کنم و همش نگرانم به زلزله مریضی و خلاصه اتفاقات بد مخصوصا بیماریهای سخت با اینکه خدا رو صدهزار مرتبه شکر که کسی دورو برم مریض نیست ولی فکر میکنم انقدر تو سایتای مختلف در مورد مریضیای گوناگون بجه ها و جوونا شنیدم که همش در نزدیکی خودم بیماری رو حس می کنم و خیلی میترسم و نگرانم تورو خدااااااااااااا کمکم کنیدددد ممنونننن
- [سایر] سلام خانمی 26ساله هستم متاهل دارای همسری به مراتب خوب و فرزندی سالم 3-با همسرم بینهایت تفاهم دارم تا حدیکه یه موقعهایی احساس میکنم این تفاهم نیست بی تفاوتی به همدیگست 4- بیشتر اطرافیانم به حالم غبطه میخورندبه خاطر همسرم 5-اما حاج اقا حال بدی دارم نمدونم چرا احساس خوبی ندارم افکارم بینهایت مغشوشه میترسم خدا منو به خاطر این افکار پریشون که به سراغم میاد و نمذاره تو واقعیت زندگی کنم توبیخ کنه و تمام چیزهایی که بهم داده رو ازم بگیره چون لایقشون نیستم از صبح تا شب عین دیوانها با خودم حرف میزنم هر چی هم از خدا میخوام کمکم کنه که این افکار درهم ازم دور بشن تا منم مثل یه مادر خوب و یه همسر خوب تو واقعت کنار خانوادم باشم باز نمیشه و همش تو اوهام خودمم نمیدونم چه کار کنم لطفا کمکم کنید از تمام زحماتتون ممنون
- [سایر] با سلام وخسته نباشیدوارزوی قبولی عزاداریهای شما حاج اقا در ابتدااز اینکه میتوانم باشما صحبت کنم بی نهایت خوشحالم ومیخواهم در باره مشکلی که زندگیم را تحت تاثیر قرار داده با من همفکری کنید من خانمی سی وسه ساله هستم ومدت چهارده سال است که ازدواج کرده ام همسرم پسرعموی من است ودر ارتباط با خودمان باهم هیچ مشکلی نداریم اما از انجاکه ما با هم فامیل نزدیک هستیم گذشته ما در زندگی ما تاثیر زیادی گذاشته ودائم زندگی ما را با چالش رو به رو میکند اقای دکتر همسر من با کمک من موفق شد دکترای خود را بگیرد و من هم با کمک او توانستم لیسانسم را بگیرم ما شکر خدا دو فرزند خوب وسالم داریم خدا را شکر وضع مادی خوبی هم داریم همه چیز در زندگی ما خوب است اما فقط تا زمانی که پای خانوادهاش به میان نیامده باشد ان موقع است که نه من طاقت میاورم ونه همسرم ازدواج ما تقریبا یک ازدواج تحمیلی بوده که خدا را شکر از نوع موفق ان است ومن قبل از ازدواج شدیدا با خا نواده همسرم مخالف بودم چون هم عمو وهم همسر وبچه های او در حق ما ظلم کرده بودند ومن هرگز نتوانسته ام انها را ببخشم اما قسمت من به این ازدواج بوده وحالا بعد از سالها نمیتوانم گذشته ها را فراموش کنم وعلیرغم علاقه شدید به همسرم گاهی اوقات به خاطر انها با همسرم می پیچم چه کنم بین دو راهی مانده ام گاهی وقتها به قدری زندگی برایم سخت میشود که مخواهم یا فرار کنم یا از او جدا شوم چه کنم اقای دکتر بدجوری بین دو راهی مانده ام تو را به خدا مثل پدرم مرا نصیحت نکنید که برو خدا را شکر کن که زندگی خوبی دارم چون من همه چیز را پیش خودم سنگین و سبک کرده ام وهمیشه از خدا به خاطر زندگی خوبم تشکر کرده ام اقای دکتر پدر ومادر من افرادی تحصیل کرده اند که مرا به سبک بیسوادها شوهر داده اند اقای دکتر من این زخم کهنه را چه کنم که گاهی وقتها مثل دمل چرکی سر باز میکند وهمه چیز مرا به هم میزند چه کنم
- [سایر] سلام سرکارخانم کهتری .من می خواهم با شما درد ودل کنم و راهنمایی شما را می خواهم. من و شوهرم و پسر10ماه ها به نام ارش درتارخ2مهر رفتیم با ماشین خودمان گشت ولی متاسفانه موقع برگشتن تصادف سختی کردیم و ارش را از دست دادیم البته خدا را شکر شوهرم مقصر نبود. مشکل من این است که هنوز به نبود ارش کنار نیامدم وکارم شده گریه و غصه و همش دوست دارم بشینم و به کارهای ارش فکر کنم ارش من بچه خیلی باهوشی بود. الان اطرافیان می گویند باید زود صاحب یه بچه دیگه بشوید و من هم خودم موافقم ولی چکار کنم تا از حال و هوای غم و اندوه کنار بیایم. در ضمن خانم کهتری من اصلا جنسیت بچه برام مهم نبوده ولی دوست دارم و از خدا میخواهم که باز یه پسر بدهد تا اسمش ارش بگذارم بلکه دلم و روحم و فکرم اروم بگیره . لطفا بگویید من چه کنم؟ با تشکر فاطمه
- [سایر] سلام حاج اقا من ... فقط به خاطر شما مردم ایران سلام و نگاه می کنم من دانشجو هستم ترم دوم. من چون کلا دختر اجتماعی هستم از اول با همه همکلاسیهام صمیمی شدم خدا رو شکر اوناهم بچه های خوبی هستن.بعد از دو ماه شاگرد زرنگ کلاسمون که پسر مثبتیه به من پیشنهاد دوستی داد هیچکس باورش نمی شد منم قبول کردم چون قصد ازدواج داشت من ازاون دخترا نیستم که زود عاشق میشن ولی الان بعد شش ماه بهش علاقه دارم دوستی ما سالم و فقط در رفتن به دانشگاه و صحبت تلفنی خلاصه میشه.نظر شما واسم خیلی مهمه اونم شمارو خیلی دوست داره به نظر شما دوستی ما اشتباه یا نه؟
- [سایر] سلام.من گاهی برنامه ی تلویزیون شما رو نگاه می کنم. مردم ایران سلام رو میگم. 2 شب هم قسمت شد و اومدم عاشورائیان. من 2 تا مشکل دارم. البته اینها حاد تر از بقیه است... ازدواج کردم. ... اما مشکل من اینکه ...[خصوصی]... از خودم خجالت می کشم. بارها و بارها توبه میکنم اما 1 روز نشده روز از نو و روزی از نو. من خدا رو دوست دارم.باهاش حرف میزنم . مثلا 1 برگ سبز درخت که میبینم به دلم میشینه و خدا رو شکر میکنم. یا برای هر چیز کوچکی که همه ی مردم به راحتی از کنارش رد می شوند من به خاطر افریدنش تشکر می کنم. لطفا بگید من ادم بدی هستم یا امیدی بهم هست؟ کمکم کنید.
- [سایر] روایاتی که درباره بدون حساب وارد بهشت شدن و همین طور حرام شدن عذاب جهنم هست. آیا صحیح هست؟ چه اعمالی باعث میشود انسان بدون حساب وارد بهشت و جهنم بر او حرام شود؟ چون گاهی روایات و یا داستانهای از سرگذشت گذشتگان میخوانیم که با اینکه مرتکب کارهای بدی بودند، ولی به خاطر یک کار خوب بخشیده شدند و به بهشت رفتند، اساساً چنین چیزی امکان دارد؟ آیا میشود خدا اشتباهات عمدی و یا گمراهیهای جزیی را ببخشد؟ چون در جایی دیدم که امامی فرمودند من تعجب میکنم از کسی که در روز قیامت بخشیده نشود! و یا گفته شده در روز قیامت شیطان هم به رحمت خدا امیدوار میشود! و یا روایاتی هست که امام محاسبه اعمال را برای شیعیان خود خدا انجام میدهد و یا در روز قیامت حضرت زهرا (س) و امام حسین (ع) و پیامبر (ص) شفاعت میکنند و... . لطفا توضیح کامل دهید.
- [سایر] با سلام خدمت استاد گرامی آقای مرادی . این دفعه دومی است که من درد دلهامو برای شما می نویسم اما گویا دفعه ی قبل یا گفته های من به دست شما نرسیده و یا جواب شما به من ارسال نشده. ازتون خواهش میکنم مشکل من رو پخش نکنین و حتی اشاره ای هم تو برنامه های تلویزیونی یا جاهای دیگه نکنین. من دختری 20 ساله هستم... ...خصوصی... حالا سوالم از شما اینه [1]که من به خاطر کاری که کردم اون دنیا چقدر باید عذاب بکشم [2] وآیا خدا بعد از این ارتکاب گناه از طرف من به دعاها یا خواسته های من یا اصلا به خود من توجهی میکنه یا نه منو رها کرده؟ [3] و ایا این درسته که من ایشونو از خدا بخوام یا نه؟ [4] سوال بعدیم اینه همه بهم میگن این رابطه فایده ای نداره اگر آخر این رابطه ها به ازدواج ختم بشه بعد از ازدواج علاقه از بین میره و به جدایی میرسه و این خیلی منو میترسونه . ازتون خواهش میکنم یه راهی پیش پام بذارین و کمکم کنین من واقعا درمونده شدم و قدرت تصمیم گیریمو از دست دادم. آقای مرادی نمی دونین چه عذابی می کشم همش فکر میکنم[5] خدا برای کاری که کردم یه روز یه بلایی سرم میاره یا ازدواجم حتماً با یه شکست همراه . فکر میکنم وقتی با خدا حرف میزنم اصلاً توجهی نمی کنه و من رو به حال خودم رها کرده . از توجه شما بینهایت ممنونم ... بازم ازتون ممنونم . خواهش میکنم جواب منو زودتر بدین من نابود شدم . خدا حافظ.
- [سایر] با سلام و خسته نباشید من چندی پیش با شما مشاوره داشتم و گفتم که همسرم چند وقتی اس ت که با دختری ارتباط دارد و شما به من توصیه کردید که دست از چک کردن همسرم بر دارم و به او بیشتر محبت کنم من تو این مدت خیلی تلاش کردم ولی باز هم همسرم ارتباطش رو قطع نکرده و اون دختر هم وابسطه تر شده همسرم به من دروغ می گوید که اون دیگه نیست ولی من می دانم که هست احساسم به همسرم خیلی بد شده به خاطر دروغ هاش تا موبایلش رو دستش می گیره هزار تا فکر بد می کنم نمی خواهم این طور باشم ولی نمی تونم اصلا حالم خوب نیست هر خوبی به من بکنه احساس می کنم به خاطر اینه که عذاب وجدان نگیره این کار رو می کنه و برای اینکه من نفهمم هنوز با اون دخترست. من یه دختر 3 ساله دارم به جای اینکه برای اون وقت بیشتری بگذارم فکرم پیش همسرم هست همش می خواهم تز همسرم بپرسم که مرا ذوست دارد یا از روابطمون راضی است ولی او خیلی مواقع ناراحت می شود احساس می کنم به خاطر این موضوع خیلی به پر و پاش پیچیدم ولی من احساس عدم امنیت عاطفی می کنم نمی دانم چه کار کنم که این موضوع تمام شود خواهش میکنم کمکم کنید واقعا درمانده شدم جز خدا کسی رو ندارم کمکم کنید ممنون
- [سایر] سلام من دختری 27 ساله هستم که شخصی به تازگی به خواستگاری من آمده و با صحبتی که با او داشتم شرایط خوبی دارد، ولی نه نماز می خواند نه روزه می گیرد و من از ایشان که پرسیدم نظرشان این است که شکر خدا را شب و روز بجا می آورند، ولی نماز نمی خوانند و وقتی من خواستم که این کار را انجام دهد، نظرش این است که نمی خواهد به خاطر من این کار را بکند. می خواهد خودش این موضوع را درک کند. در مورد روزه هم گفت وقتی که گرسنه می شود بی طاقت می شود، حالا من هم می ترسم که این آقا شکم پرست باشد. هم با تمام سعی من نه نماز بخواند، نه روزه بگیرد! نظرتان چیست؟