شرح پرسش: بنده بنا به یک احساس درونی چند وقتی است که شروع کرده ام معانی آیه های قرآن را خواندن و تفکر و تأملی هر چند در خور عقل و ظرفیت خودم... چون به منظر من چیزی را نباید بودن دلیل و برهان پذیرفت و تحقیق در باره دین را جزو وظایف خودم می دانم. یکی از مواردی که در خواندن آیات مرا نگران کرد این بود که 1. چرا این قدر خداوند در آیات خود از تهدید کردن و ترساندن افراد استفاده کرده؟موارد بسیاری هست که خداوند گفته است که خدا ترس باشید؛ مثلا سوره الاعراف آیه 55 خدا را هم از راه ترس بخوانید هم از روی امید بخوانید ... یا سوره النساء آیه 76 و جهان آخرت ابدی برای هرکه خدا ترس باشد بسیار بهتر از دنیاست. و یا آل عمران 199 و غیره که الآن حضور ذهن ندارم و خودتان بهتر می دانید.... (چرا مگر ایمان به خدایی که همه زیبایی ها و دنیا را خلق کرده ترس دارد؟ چه لزومی بود که از زور و ترساندن استفاده شود آن هم در یک همچین موضوع مهمی؛ چرا محبت خدا در دل هایمان نقش نبند به جای ترس از او ؟ با ترس مسیر کمال چطور طی خواهد شد؟ 2. این که چرا از نوعی جبر در کلمات خود استفاده کرده؟ به عنوان مثال درسوره آل عمران آیه 48 (اگر اهل ایمان به خدا هستید.......) یا مشیت الهی هرکس را خواهد گمراه سازد و هر که را خواهد براه راست هدایت کند. (الانعام آیه 38) و در بعضی دیگر از آیات که هستند..... سوال: مگر دین را خداوند برای این نفرستاد که بشر را از گمراهی و ضلالت بیرون کشد و آنها را به سوی نور هدایت کند، مگر خود خداوند به انسان قدرت اختیار نداده است؟ پس چرا دیگر اگر اهل ایمان هستید...؟ دیگر معنا نمی دهد دین برای همه افراد با تمام شرایط روحی باید باشد. 3. در مورد قهر خداوند و انتقامش: سوره النساء آیه 83 :.. که قدرت خدا بیشتر و عذاب و انتقامش سخت تر خواهد بود. آیه 88 سوره نساء: آنها را هر کجا یافتید (منافقان و کافران) گرفته و بقتل برسانید و از آنها یاور و دوستی نباید اختیار کنید. سوال: خداوند دین را فرستاد تا انسان ها را به همدیگر نزدیک تر کند یا جنگ و کشتن افراد را؟ این آیه نشان دهنده تکذیب صلح با بشر نیست به نظر شما؟ چرا هم نوع خود را بکشیم؟ حالا بگذریم از قهر و انتقام خداوند... . پاسخ : پذیرش حقیقت با دلیل و برهان یکی از صفات پسندیده انسانی است. فهم آیات قرآنی و روایات اسلامی اگر چه تا حد زیادی امکان پذیر است، ولی فهمیدن معنای دقیق و تحلیل صحیح از آنها مستلزم کسب معارف و علوم زیادی است. واژه های مختلفی در قرآن کریم به معنای ترس یا نزدیک به آن است. کلمه (خوف)،(خشیت)،(وجل)، (رهب) از این کلمات است. اگر چه از این واژه ها در قرآن استفاده فراوانی شده است، ولی هر کدام جایگاه مخصوص خود را دارند و در مقابل واژه های رحمت و محبت و مهربانی نیز بسیار زیاد استعمال شده است. در ذیل به برخی از مصادیق هر دو نوع از کلمات اشاره شده و حکمت های آن اشاره می شود. به کارگیری ادبیات رئوفانه (درباره اصل پذیرش اسلام و در مقابل مؤمنان) خداوند، انسان ها را در مورد پذیرش اصل دین اسلام نه تنها تهدید نکرده است، بلکه از اجبار کردن مردم به دینداری نیز خودداری کرده است. قرآن می فرماید:( در قبول دین، اکراهی نیست. (زیرا) راه درست از راه انحرافی، روشن شده است‌.) [1] از طرفی به پیامبرش می فرماید:( و هنگامی که بندگان من، از تو در باره من سؤال کنند، (بگو:) من نزدیکم! دعای دعا کننده را، به هنگامی که مرا می‌خواند، پاسخ می‌گویم!). [2] و آن گاه که دوستان خداوند به گناه آلوده می شوند با ندای (لا تقنطوا) آنان را آرامش داده و می فرماید: ( {ای پیامبر به بندگان گناه کار از طرف من} بگو: ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده‌اید! از رحمت خداوند نا امید نشوید که خدا همه گناهان را می‌آمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.) [3] خداوند در قرآن کریم اولیاء و دوستانش را کسانی معرفی می کند که خوف و ترسی ندارند و دل هایشان با یاد او آرام گرفته است. قرآن می فرماید:( آگاه باشید (دوستان و) اولیای خدا، نه ترسی دارند و نه غمگین می‌شوند!) [4] و (آنها کسانی هستند که ایمان آورده‌اند، و دلهایشان به یاد خدا مطمئن (و آرام) است آگاه باشید، تنها با یاد خدا دلها آرامش می‌یابد.) [5] بله! خداوند از دوستانش خواسته است که فقط از او بترسند [6] و یا در بیان صفات عالمان می فرماید:( (و) جز این نیست که از میان بندگان خدا تنها دانشمندان از او می‌ترسند، همانا خداوند مقتدر غالب و آمرزنده است.) ترسی که در این آیه آمده ترسی نیست که با اطمینان منافات داشته باشد، بلکه حالتی است قلبی که طبعاً قبل از آمدن اطمینان عارض قلب می‌شود. [7] این ترس، یک ترس عقلی و به معنای (ترس از نافرمانی خداوند) [8] و ترس از دست دادن رحمت الهی به واسطه انجام گناهان است. چنین ترسی باعث تلاش در جهت به دست آوردن رضایت خداوند می شود، رضایتی که در آن، تمام خیر و خوبی ها نهفته است. [9] رابطه بین مؤمنان و خداوند یک رابطه قلبی و از روی حبّ و دوست داشتن است نه از روی تهدید و ترس، خداوند در وصف مؤمنان می فرماید: (بعضی از مردم، معبودهایی غیر از خداوند برای خود انتخاب می‌کنند و آنها را هم چون خدا دوست می‌دارند. امّا آنها که ایمان دارند، عشق شان به خدا، (از مشرکان نسبت به معبودهاشان،) شدیدتر است.‌) [10] اول. استفاده قرآن از ادبیات تهدید آمیز؟ بله از آن جایی که دو ابزار مهم تربیتی برای همه نسل ها و عصرها (زمان ها)، تهدید و تشویق است، [11] قرآن کریم که کتاب هدایت است از هر دوی این ابزار، هم برای مؤمنان و هم برای غیر مؤمنان استفاده کرده است. در مقام تهدید به مؤمنان می فرماید: (ای کسانی که ایمان آورده‌اید! یهود و نصاری را ولّی (و دوست و تکیه‌گاه خود،) انتخاب نکنید! آنها اولیای یکدیگرند و کسانی که از شما با آنان دوستی کنند، از آنها هستند (و ستمکار، پس) خداوند، جمعیّت ستمکار را هدایت نمی‌کند.) [12] و در مقام تشویق و ترغیبشان می فرماید:( (آری،) آنها که ایمان آوردند، و ایمان خود را با شرک و ستم نیالودند، ایمنی تنها از آن آنهاست و آنها هدایت‌یافتگانند!) [13] از طرفی قرآن کریم نسبت به کسانی که بعد از دیدن همه معجزات الهی و اتمام حجت، ایمان نیاورده و در صدد آزار و اذیت پیامبر (ص) و مؤمنان برآمدند و دین آنها را مسخره کرده و در راه رشد اسلام به شدت مانع تراشی می کردند، و هرگز توبه نکردند، هشدار داده و آنان را به شدت تهدید به عذاب الهی کرده است. قرآن کریم می فرماید:( و کسانی که کافر شدند، و آیات ما را دروغ پنداشتند اهل دوزخند و همیشه در آن خواهند بود). [14] یا در آیه دیگر می فرماید:( آنها که کافر شدند، اموالشان را برای بازداشتن (مردم) از راه خدا خرج می‌کنند آنان این اموال را (که برای به دست آوردنش زحمت کشیده‌اند، در این راه) مصرف می‌کنند، امّا مایه حسرت و اندوهشان خواهد شد و سپس شکست خواهند خورد و (در جهان دیگر) کافران همگی به سوی دوزخ گردآوری خواهند شد.) [15] بنابراین، در مقابل کسانی که مال و ناموس مسلمانان را برای خود حلال می دانند و هر روز برای طرح ریزی جنگ های نظامی، اقتصادی و فرهنگی برای مسلمانان فعالیت می کنند، نمی شود با زبان نرم صحبت کرد. خداوند در مقابل چنین افرادی، از چنین ادبیات در خور شأنی استفاده می کند. دوم. وجود ادبیات جبری در آیات مربوط به هدایت انسان؟ آیاتی از جمله آیه 39 سوره انعام [16] که در آن صحبت از هدایت و یا عدم هدایت خداوند برای هر شخصی که اراده کند، است، تفسیر بسیار حکیمانه ای دارد. از آن جایی که خداوند حکیم و عادل است، تمام کار هایش نیز در محدوده حکمت و عدالتی است که دارد. اگر صحبت از هدایت عده ای و عدم هدایت عده دیگر است به آن معنا نیست که خداوند بدون هیچ حکمت و عدالتی چنین کاری انجام می دهد، بلکه بدان معنا است که چون همه امور به دست خداوند است، اگر کسانی با دیدن همه دلائل ایمان نیاورند، وارد راه و طریق گمراهی شده اند و با این که خداوند وسایل ابتدایی هدایت؛ مانند فطرت و روحیه حقیقت جویی و حقیقت خواهی را به آنان داده بود، ولی آن را زیر پا گذاشته و به کفر گرائیدند، خداوند درباره چنین افرادی که به اختیار خود گمراهی ابتدایی را کسب کرده اند، می فرماید: (هر کس را خدا بخواهد گمراه می‌کند) [17] یعنی بعد از گمراهی اختیاری، خداوند دیگر با آنان همانند پرهیزگاران برخورد نکرده و راهنمایی های بیشتری را در اختیارشان قرار نمی دهد و بدین وسیله در گمراهی اختیاری خود باقی می مانند. [18] البته این گمراهی ثانوی برای کسانی است که هیچ پلی برای برگشت خود باقی نگذاشته باشند. سوم. قهر و خشم خداوند در قرآن دین اسلام، دین صلح و برادری است. خداوند پیامبرش را با وصف (رحمة للعالمین) [19] در قرآن یاد کرده است. و در برابر کسانی که دین اسلام را نمی پذیرند می فرماید: (آیین شما برای خودتان، و آیین من برای خودم‌.) [20] اما در مقابل کسانی که از هر وسیله برای ضربه زدن به مسلمانان استفاده می کردند و جان و اموال آنان را محترم نمی دانند چه باید کرد؟ وقتی شخصی دستش را برای برادری دراز می کند و طرف مقابل می خواهد دست او را قطع کند چه باید کرد؟ در مقابل فرعون ها و نمرودها که جز به محو ادیان الهی، به چیز دیگری راضی نبودند چه باید کرد؟ در مقابل کسانی که شعله های جنگ را در برابر مسلمانان می افروزند چه باید کرد؟ در اسلام هدف نهایی از جنگ و قتال، از بین رفتن فتنه ها است، هر گاه که دیگران برای مسلمانان فتنه نسازند و جنگ نکنند (حال چه مسلمان شوند یا نه)، دیگر جنگ و قتالی نیست. قرآن کریم در این باره می فرماید:( وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ إِلاَّ عَلَی الظَّالِمینَ ؛ و با آنها پیکار کنید! تا فتنه ای باقی نماند و دین، مخصوص خدا گردد. پس اگر (از روش نادرست خود) دست برداشتند، (مزاحم آنها نشوید! زیرا) تعدّی جز بر ستمکاران روا نیست‌.) [21] بله جنگ به عنوان ابزاری برای گسترش حکومت و تسلط بر دیگران امر ناپسندی است، اما برای نجات مردم از دست ظالمان و برقراری صلح واقعی و از بین بردن عوامل جنگ افروزی، کار ناپسندی نیست. پی نوشت: [1] بقره، 256. [2] بقره، 186. [3] زمر، 53. [4] یونس، 62. [5] رعد، 28. [6] بقره،40، وَ قالَ اللَّهُ لا تَتَّخِذُوا إِلهَیْنِ اثْنَیْنِ إِنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ فَإِیَّایَ فَارْهَبُون‌: و خداوند گفت: دو خدای معبود نگیرید، (خدای آفرینش و خدای تدبیر) جز این نیست که او معبودی یگانه است، پس تنها از من بترسید. [7] طباطبایی، محمد حسین، ترجمه المیزان، ج‌11، ص 485، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1374. [8] مکارم شیرازی،ناصر،تفسیر نمونه، ج‌1، ص: 508، دارالکتب الاسلامیه، تهران،1374. [9] http://islamquest.net/fa/archive/question/305. [10] بقره، 115. [11] نک: ترجمه المیزان، ج‌10، ص: 480 [12] مائده، 51. [13] انعام، 82. [14] بقره، 39. [15] انفال، 36. [16] خداوند می فرماید:( هر کس را خدا بخواهد گمراه می‌کند و هر کس را بخواهد بر راه راست قرار خواهد داد.) [17] انعام/ 39. [18] مانند این سؤال جایی است که خداوند در قرآن فرموده است: ( قرآن برای هدایت متقین است)، این سؤال پیش می آید که آیا قرآن فقط برای هدایت انسان های متقی و پرهیزگار نازل شده است؟ آنان که با تقوا هستند چه نیازی به هدایتشان است؟ آیا دیگر انسان ها هیچ بهره ای از قرآن ندارند؟ برای دیدن همه این جواب ها به http://islamquest.net/fa/archive/question/7805 رجوع نمایید. [19] انبیاء / 107. [20] کافرون/ 6. [21] بقره 193. منبع:islamquest.net
چرا خداوند در آیات خود از تهدید کردن و ترساندن افراد استفاده کرده؟ و چرا در کلمات خود از نوعی جبر استفاده کرده است؟
شرح پرسش:
بنده بنا به یک احساس درونی چند وقتی است که شروع کرده ام معانی آیه های قرآن را خواندن و تفکر و تأملی هر چند در خور عقل و ظرفیت خودم... چون به منظر من چیزی را نباید بودن دلیل و برهان پذیرفت و تحقیق در باره دین را جزو وظایف خودم می دانم. یکی از مواردی که در خواندن آیات مرا نگران کرد این بود که
1. چرا این قدر خداوند در آیات خود از تهدید کردن و ترساندن افراد استفاده کرده؟موارد بسیاری هست که خداوند گفته است که خدا ترس باشید؛ مثلا سوره الاعراف آیه 55 خدا را هم از راه ترس بخوانید هم از روی امید بخوانید ... یا سوره النساء آیه 76 و جهان آخرت ابدی برای هرکه خدا ترس باشد بسیار بهتر از دنیاست. و یا آل عمران 199 و غیره که الآن حضور ذهن ندارم و خودتان بهتر می دانید.... (چرا مگر ایمان به خدایی که همه زیبایی ها و دنیا را خلق کرده ترس دارد؟ چه لزومی بود که از زور و ترساندن استفاده شود آن هم در یک همچین موضوع مهمی؛ چرا محبت خدا در دل هایمان نقش نبند به جای ترس از او ؟ با ترس مسیر کمال چطور طی خواهد شد؟
2. این که چرا از نوعی جبر در کلمات خود استفاده کرده؟ به عنوان مثال درسوره آل عمران آیه 48 (اگر اهل ایمان به خدا هستید.......) یا مشیت الهی هرکس را خواهد گمراه سازد و هر که را خواهد براه راست هدایت کند. (الانعام آیه 38) و در بعضی دیگر از آیات که هستند..... سوال: مگر دین را خداوند برای این نفرستاد که بشر را از گمراهی و ضلالت بیرون کشد و آنها را به سوی نور هدایت کند، مگر خود خداوند به انسان قدرت اختیار نداده است؟ پس چرا دیگر اگر اهل ایمان هستید...؟ دیگر معنا نمی دهد دین برای همه افراد با تمام شرایط روحی باید باشد.
3. در مورد قهر خداوند و انتقامش: سوره النساء آیه 83 :.. که قدرت خدا بیشتر و عذاب و انتقامش سخت تر خواهد بود. آیه 88 سوره نساء: آنها را هر کجا یافتید (منافقان و کافران) گرفته و بقتل برسانید و از آنها یاور و دوستی نباید اختیار کنید. سوال: خداوند دین را فرستاد تا انسان ها را به همدیگر نزدیک تر کند یا جنگ و کشتن افراد را؟ این آیه نشان دهنده تکذیب صلح با بشر نیست به نظر شما؟ چرا هم نوع خود را بکشیم؟ حالا بگذریم از قهر و انتقام خداوند... .
پاسخ :
پذیرش حقیقت با دلیل و برهان یکی از صفات پسندیده انسانی است. فهم آیات قرآنی و روایات اسلامی اگر چه تا حد زیادی امکان پذیر است، ولی فهمیدن معنای دقیق و تحلیل صحیح از آنها مستلزم کسب معارف و علوم زیادی است. واژه های مختلفی در قرآن کریم به معنای ترس یا نزدیک به آن است. کلمه (خوف)،(خشیت)،(وجل)، (رهب) از این کلمات است. اگر چه از این واژه ها در قرآن استفاده فراوانی شده است، ولی هر کدام جایگاه مخصوص خود را دارند و در مقابل واژه های رحمت و محبت و مهربانی نیز بسیار زیاد استعمال شده است. در ذیل به برخی از مصادیق هر دو نوع از کلمات اشاره شده و حکمت های آن اشاره می شود.
به کارگیری ادبیات رئوفانه (درباره اصل پذیرش اسلام و در مقابل مؤمنان)
خداوند، انسان ها را در مورد پذیرش اصل دین اسلام نه تنها تهدید نکرده است، بلکه از اجبار کردن مردم به دینداری نیز خودداری کرده است. قرآن می فرماید:( در قبول دین، اکراهی نیست. (زیرا) راه درست از راه انحرافی، روشن شده است.) [1] از طرفی به پیامبرش می فرماید:( و هنگامی که بندگان من، از تو در باره من سؤال کنند، (بگو:) من نزدیکم! دعای دعا کننده را، به هنگامی که مرا میخواند، پاسخ میگویم!). [2] و آن گاه که دوستان خداوند به گناه آلوده می شوند با ندای (لا تقنطوا) آنان را آرامش داده و می فرماید: ( {ای پیامبر به بندگان گناه کار از طرف من} بگو: ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کردهاید! از رحمت خداوند نا امید نشوید که خدا همه گناهان را میآمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.) [3]
خداوند در قرآن کریم اولیاء و دوستانش را کسانی معرفی می کند که خوف و ترسی ندارند و دل هایشان با یاد او آرام گرفته است. قرآن می فرماید:( آگاه باشید (دوستان و) اولیای خدا، نه ترسی دارند و نه غمگین میشوند!) [4] و (آنها کسانی هستند که ایمان آوردهاند، و دلهایشان به یاد خدا مطمئن (و آرام) است آگاه باشید، تنها با یاد خدا دلها آرامش مییابد.) [5]
بله! خداوند از دوستانش خواسته است که فقط از او بترسند [6] و یا در بیان صفات عالمان می فرماید:( (و) جز این نیست که از میان بندگان خدا تنها دانشمندان از او میترسند، همانا خداوند مقتدر غالب و آمرزنده است.)
ترسی که در این آیه آمده ترسی نیست که با اطمینان منافات داشته باشد، بلکه حالتی است قلبی که طبعاً قبل از آمدن اطمینان عارض قلب میشود. [7] این ترس، یک ترس عقلی و به معنای (ترس از نافرمانی خداوند) [8] و ترس از دست دادن رحمت الهی به واسطه انجام گناهان است. چنین ترسی باعث تلاش در جهت به دست آوردن رضایت خداوند می شود، رضایتی که در آن، تمام خیر و خوبی ها نهفته است. [9]
رابطه بین مؤمنان و خداوند یک رابطه قلبی و از روی حبّ و دوست داشتن است نه از روی تهدید و ترس، خداوند در وصف مؤمنان می فرماید: (بعضی از مردم، معبودهایی غیر از خداوند برای خود انتخاب میکنند و آنها را هم چون خدا دوست میدارند. امّا آنها که ایمان دارند، عشق شان به خدا، (از مشرکان نسبت به معبودهاشان،) شدیدتر است.) [10]
اول. استفاده قرآن از ادبیات تهدید آمیز؟
بله از آن جایی که دو ابزار مهم تربیتی برای همه نسل ها و عصرها (زمان ها)، تهدید و تشویق است، [11] قرآن کریم که کتاب هدایت است از هر دوی این ابزار، هم برای مؤمنان و هم برای غیر مؤمنان استفاده کرده است. در مقام تهدید به مؤمنان می فرماید: (ای کسانی که ایمان آوردهاید! یهود و نصاری را ولّی (و دوست و تکیهگاه خود،) انتخاب نکنید! آنها اولیای یکدیگرند و کسانی که از شما با آنان دوستی کنند، از آنها هستند (و ستمکار، پس) خداوند، جمعیّت ستمکار را هدایت نمیکند.) [12] و در مقام تشویق و ترغیبشان می فرماید:( (آری،) آنها که ایمان آوردند، و ایمان خود را با شرک و ستم نیالودند، ایمنی تنها از آن آنهاست و آنها هدایتیافتگانند!) [13]
از طرفی قرآن کریم نسبت به کسانی که بعد از دیدن همه معجزات الهی و اتمام حجت، ایمان نیاورده و در صدد آزار و اذیت پیامبر (ص) و مؤمنان برآمدند و دین آنها را مسخره کرده و در راه رشد اسلام به شدت مانع تراشی می کردند، و هرگز توبه نکردند، هشدار داده و آنان را به شدت تهدید به عذاب الهی کرده است. قرآن کریم می فرماید:( و کسانی که کافر شدند، و آیات ما را دروغ پنداشتند اهل دوزخند و همیشه در آن خواهند بود). [14] یا در آیه دیگر می فرماید:( آنها که کافر شدند، اموالشان را برای بازداشتن (مردم) از راه خدا خرج میکنند آنان این اموال را (که برای به دست آوردنش زحمت کشیدهاند، در این راه) مصرف میکنند، امّا مایه حسرت و اندوهشان خواهد شد و سپس شکست خواهند خورد و (در جهان دیگر) کافران همگی به سوی دوزخ گردآوری خواهند شد.) [15]
بنابراین، در مقابل کسانی که مال و ناموس مسلمانان را برای خود حلال می دانند و هر روز برای طرح ریزی جنگ های نظامی، اقتصادی و فرهنگی برای مسلمانان فعالیت می کنند، نمی شود با زبان نرم صحبت کرد. خداوند در مقابل چنین افرادی، از چنین ادبیات در خور شأنی استفاده می کند.
دوم. وجود ادبیات جبری در آیات مربوط به هدایت انسان؟
آیاتی از جمله آیه 39 سوره انعام [16] که در آن صحبت از هدایت و یا عدم هدایت خداوند برای هر شخصی که اراده کند، است، تفسیر بسیار حکیمانه ای دارد.
از آن جایی که خداوند حکیم و عادل است، تمام کار هایش نیز در محدوده حکمت و عدالتی است که دارد. اگر صحبت از هدایت عده ای و عدم هدایت عده دیگر است به آن معنا نیست که خداوند بدون هیچ حکمت و عدالتی چنین کاری انجام می دهد، بلکه بدان معنا است که چون همه امور به دست خداوند است، اگر کسانی با دیدن همه دلائل ایمان نیاورند، وارد راه و طریق گمراهی شده اند و با این که خداوند وسایل ابتدایی هدایت؛ مانند فطرت و روحیه حقیقت جویی و حقیقت خواهی را به آنان داده بود، ولی آن را زیر پا گذاشته و به کفر گرائیدند، خداوند درباره چنین افرادی که به اختیار خود گمراهی ابتدایی را کسب کرده اند، می فرماید: (هر کس را خدا بخواهد گمراه میکند) [17] یعنی بعد از گمراهی اختیاری، خداوند دیگر با آنان همانند پرهیزگاران برخورد نکرده و راهنمایی های بیشتری را در اختیارشان قرار نمی دهد و بدین وسیله در گمراهی اختیاری خود باقی می مانند. [18] البته این گمراهی ثانوی برای کسانی است که هیچ پلی برای برگشت خود باقی نگذاشته باشند.
سوم. قهر و خشم خداوند در قرآن
دین اسلام، دین صلح و برادری است. خداوند پیامبرش را با وصف (رحمة للعالمین) [19] در قرآن یاد کرده است. و در برابر کسانی که دین اسلام را نمی پذیرند می فرماید: (آیین شما برای خودتان، و آیین من برای خودم.) [20]
اما در مقابل کسانی که از هر وسیله برای ضربه زدن به مسلمانان استفاده می کردند و جان و اموال آنان را محترم نمی دانند چه باید کرد؟ وقتی شخصی دستش را برای برادری دراز می کند و طرف مقابل می خواهد دست او را قطع کند چه باید کرد؟ در مقابل فرعون ها و نمرودها که جز به محو ادیان الهی، به چیز دیگری راضی نبودند چه باید کرد؟ در مقابل کسانی که شعله های جنگ را در برابر مسلمانان می افروزند چه باید کرد؟
در اسلام هدف نهایی از جنگ و قتال، از بین رفتن فتنه ها است، هر گاه که دیگران برای مسلمانان فتنه نسازند و جنگ نکنند (حال چه مسلمان شوند یا نه)، دیگر جنگ و قتالی نیست.
قرآن کریم در این باره می فرماید:( وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ إِلاَّ عَلَی الظَّالِمینَ ؛ و با آنها پیکار کنید! تا فتنه ای باقی نماند و دین، مخصوص خدا گردد. پس اگر (از روش نادرست خود) دست برداشتند، (مزاحم آنها نشوید! زیرا) تعدّی جز بر ستمکاران روا نیست.) [21]
بله جنگ به عنوان ابزاری برای گسترش حکومت و تسلط بر دیگران امر ناپسندی است، اما برای نجات مردم از دست ظالمان و برقراری صلح واقعی و از بین بردن عوامل جنگ افروزی، کار ناپسندی نیست.
پی نوشت:
[1] بقره، 256.
[2] بقره، 186.
[3] زمر، 53.
[4] یونس، 62.
[5] رعد، 28.
[6] بقره،40، وَ قالَ اللَّهُ لا تَتَّخِذُوا إِلهَیْنِ اثْنَیْنِ إِنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ فَإِیَّایَ فَارْهَبُون: و خداوند گفت: دو خدای معبود نگیرید، (خدای آفرینش و خدای تدبیر) جز این نیست که او معبودی یگانه است، پس تنها از من بترسید.
[7] طباطبایی، محمد حسین، ترجمه المیزان، ج11، ص 485، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1374.
[8] مکارم شیرازی،ناصر،تفسیر نمونه، ج1، ص: 508، دارالکتب الاسلامیه، تهران،1374.
[9] http://islamquest.net/fa/archive/question/305.
[10] بقره، 115.
[11] نک: ترجمه المیزان، ج10، ص: 480
[12] مائده، 51.
[13] انعام، 82.
[14] بقره، 39.
[15] انفال، 36.
[16] خداوند می فرماید:( هر کس را خدا بخواهد گمراه میکند و هر کس را بخواهد بر راه راست قرار خواهد داد.)
[17] انعام/ 39.
[18] مانند این سؤال جایی است که خداوند در قرآن فرموده است: ( قرآن برای هدایت متقین است)، این سؤال پیش می آید که آیا قرآن فقط برای هدایت انسان های متقی و پرهیزگار نازل شده است؟ آنان که با تقوا هستند چه نیازی به هدایتشان است؟ آیا دیگر انسان ها هیچ بهره ای از قرآن ندارند؟ برای دیدن همه این جواب ها به http://islamquest.net/fa/archive/question/7805 رجوع نمایید.
[19] انبیاء / 107.
[20] کافرون/ 6.
[21] بقره 193.
منبع:islamquest.net
- [سایر] علیرغم تهدید انسان به جهنم، چگونه می توان مدعی آزادی و عدم جبر شد؟
- [سایر] آیات قرآن در ارتباط با مسئله جبر و اختیار چه می گوید؟
- [سایر] بنده بنا به یک احساس درونی چند وقتی است که شروع کرده ام معانی آیه های قرآن را خواندن و تفکر و تأملی هر چند در خور عقل و ظرفیت خودم... چون به منظر من چیزی را نباید بودن دلیل و برهان پذیرفت و تحقیق در باره دین را جزو وظایف خودم می دانم. یکی از مواردی که در خواندن آیات مرا نگران کرد این بود که 1. چرا این قدر خداوند در آیات خود از تهدید کردن و ترساندن افراد استفاده کرده؟موارد بسیاری هست که خداوند گفته است که خدا ترس باشید؛ مثلا سوره الاعراف آیه 55 خدا را هم از راه ترس بخوانید هم از روی امید بخوانید ... یا سوره النساء آیه 76 و جهان آخرت ابدی برای هرکه خدا ترس باشد بسیار بهتر از دنیاست. و یا آل عمران 199 و غیره که الآن حضور ذهن ندارم و خودتان بهتر می دانید.... (چرا مگر ایمان به خدایی که همه زیبایی ها و دنیا را خلق کرده ترس دارد؟ چه لزومی بود که از زور و ترساندن استفاده شود آن هم در یک همچین موضوع مهمی؛ چرا محبت خدا در دل هایمان نقش نبند به جای ترس از او ؟ با ترس مسیر کمال چطور طی خواهد شد؟ 2. این که چرا از نوعی جبر در کلمات خود استفاده کرده؟ به عنوان مثال درسوره آل عمران آیه 48 (اگر اهل ایمان به خدا هستید.......) یا مشیت الهی هرکس را خواهد گمراه سازد و هر که را خواهد براه راست هدایت کند. (الانعام آیه 38) و در بعضی دیگر از آیات که هستند..... سوال: مگر دین را خداوند برای این نفرستاد که بشر را از گمراهی و ضلالت بیرون کشد و آنها را به سوی نور هدایت کند، مگر خود خداوند به انسان قدرت اختیار نداده است؟ پس چرا دیگر اگر اهل ایمان هستید...؟ دیگر معنا نمی دهد دین برای همه افراد با تمام شرایط روحی باید باشد. 3. در مورد قهر خداوند و انتقامش: سوره النساء آیه 83 :.. که قدرت خدا بیشتر و عذاب و انتقامش سخت تر خواهد بود. آیه 88 سوره نساء: آنها را هر کجا یافتید (منافقان و کافران) گرفته و بقتل برسانید و از آنها یاور و دوستی نباید اختیار کنید. سوال: خداوند دین را فرستاد تا انسان ها را به همدیگر نزدیک تر کند یا جنگ و کشتن افراد را؟ این آیه نشان دهنده تکذیب صلح با بشر نیست به نظر شما؟ چرا هم نوع خود را بکشیم؟ حالا بگذریم از قهر و انتقام خداوند... .
- [سایر] چرا بعضی آیات و کلمات در قرآن تکرار شده است؟
- [آیت الله خامنه ای] ج: حرمت مسّ کلمات و آیات قرآنی بدون وضو اختصاص به قرآن کریم ندارد. بلکه شامل همه کلمات و آیات قرآنی می شود، هرچند در کتاب دیگری یا در روزنامه، مجله، تابلو، و غیر آنها باشد.
- [سایر] چگونه با اعتقاد به معلوم بودن سرنوشت انسان در نزد خدا، جبر نداریم؟
- [آیت الله اردبیلی] گاهی آیات کریمه قرآن مجید را در فرشهای ابریشمی میبافند. آیا هنگام بافتن آیات کریمه، دست زدن به کلمات و حروف بافته شده آیات قرآنی حرام است؟
- [سایر] ممکن است خداوند آتش جهنم را برای ترساندن ما انسان ها آورده باشد (به عنوان تشبیه) مثل خانه عنکبوت که تشبیه میباشد؟
- [سایر] شبهه: افرادی مثل شمر به جهنم میروند و افرادی به بهشت می روند ولی خداوند باز هم آنها را آفرید و این خود نشانه جبر است.
- [سایر] خداوند افرادی مثل شمر به جهنم میروند و افرادی به بهشت می روند ولی باز هم آنها را آفرید و این خود نشانه جبر است.
- [آیت الله شبیری زنجانی] پنج چیز بر جنب حرام است: اول: رساندن جایی از بدن خود به خط قرآن و بنا بر احتیاط به اسم خدا و صفات خاصه او به هر لغت که باشد، مگر پولی که بر آن نام خدا نوشته شده باشد که دست زدن به آن اشکال ندارد و احتیاط مستحب آن است که جایی از بدن خود را به اسم پیغمبران و امامان و حضرت زهرا علیهمالسلام نیز نرساند. دوم: رفتن یا ماندن در مسجد الحرام و مسجد پیغمبر صلی الله علیه و آله و حرم امامان علیهمالسلام اگر چه از یک در داخل و از در دیگر خارج شود و مراد از حرم امامان علیهمالسلام : محوّطهایست که ضریح مقدّس و قبر مطهّر در آن قرار دارد، نه تمام رواقها یا صحنها. سوم: داخل شدن یا ماندن در مساجد دیگر، مگر آنکه از یک در داخل و از در دیگر خارج شود. چهارم: گذاشتن چیزی در مسجد. پنجم: خواندن هر یک از آیات سجده واجب و آن آیات در چهار سوره است. اول: سوره سی و دوم قرآن (الم تنزیل (=سجده) )، آیه پانزدهم؛ دوم: سوره چهل و یکم (حم سجده (=فُصّلت) )، آیه سی و هفتم؛ سوم: سوره پنجاه و سوم (النجم)، آیه آخر؛ چهارم: سوره نود و ششم (اقرء (=العلق) )، آیه آخر. بلکه بنا بر احتیاط خواندن آیات دیگر یا قسمتی از یک آیه از سورههای سجده نیز جایز نیست. چیزهایی که بر جنب مکروهست
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ در اسلام نفاق است و در روایات فراوانی فرمودهاند کسی که دارای دو چهره و دو زبان باشد، در روز قیامت با دو زبان که آتش از آنها شعلهور است محشور میشود و این نفاق اقسامی دارد: الف) کسانی که ایمان ندارند، ولی با زبان یا عمل ایمان نمایی میکنند، و این افراد همان منافقینی هستند که قرآن جایگاه آنان را پستترین جاهای جهنّم قرار داده است. ب) افراد ریاکار که اعمالشان برای خدا نیست، ولی نمایش برای خداست و قرآن علاوه بر اینکه اعمال این افراد را باطل میداند، گناه آنان را در حدّ کفر شمرده است. ج) افرادی که در برخورد با مردم دارای دو چهره و دو زبان هستند؛ مثلاً در حالی که کینه و عداوت دارند و از غیبت و تهمت باک ندارند، ولی در ظاهر اظهار محبّت و ارادت میکنند. د) افرادی که خود را وابسته به دین میکنند، ولی در حقیقت آن وابستگی را در عمل ندارند، نظیر عالم بی عمل و زاهد بیحقیقت و مقدّس و متّقی نما، و این افراد گرچه در روایات اطلاق نفاق بر آنها شده است و از نظر اخلاقی منافق میباشند، ولی گناه منافق را ندارند و اگر بر طبق وظیفه دینی خود عمل نکنند، در روز قیامت با منافقین محشور میشوند.
- [آیت الله مظاهری] از گناهان کبیره در اسلام تهمت است، و معنای آن این است که عیبی را به کسی نسبت دهد که آن عیب را نداشته باشد، بلکه اگر عیب هم نباشد ولی او راضی به آن نسبت نباشد، باز تهمت و حرام است، و اگر راضی باشد، گرچه تهمت نیست، ولی دروغ و حرام است، نظیر تملّقها و تعریفهای بیجا، و قرآن شریف تهمت را در حدّ کفر میداند: (انَّما یَفْتَرِی الْکَذِبَ الَّذینَ لا یُؤْمِنُون بایاتِ اللَّه)[1] (تنها کسانی دروغپردازی میکنند که به آیات خدا ایمان ندارند.)
- [آیت الله مکارم شیرازی] پنج کار بر جنب حرام است: 1 مس خط قرآن یا اسم خدا و پیامبران و امامان بنابر احتیاط واجب، همانطور که در وضو گفته شد. 2 رفتن به مسجدالحرام و مسجد پیغمبر(صلی الله علیه وآله)، هرچند از یک در داخل و از در دیگر خارج شود. 3 توقف کردن در مساجد دیگر، اما اگر از یک در داخل و از در دیگر خارج شود، یا برای برداشتن چیزی برود مانعی ندارد و احتیاط واجب آن است که در حرم امامان هم توقف نکند. 4 داخل شدن در مسجد برای گذاشتن چیزی در آن. 5 خواندن یکی از آیات سجده، ولی خواندن غیر آیه سجده از سوره سجده مانعی ندارد.
- [آیت الله وحید خراسانی] خاتمه هرچند هر گناهی بزرگ است چون عظمت و جلال و کبریای خداوند محدود به حدی نیست پس نافرمانی خداوند متعال هم با توجه به این که معصیت خداوند علی عظیم است بزرگ است و روایت شده نظر نکن به انچه معصیت کردی بلکه ببین چه کسی را معصیت کردی ولی در مقایسه گناهان به یکدیگر بعضی بزرگتر و عذاب ان شدیدتر است و بر برخی از گناهان به طور صریح یا ضمنی تهدید و وعید به عذاب و اتش شده و یا در روایات وارده از اهل بیت عصمت علیهم السلام از انها تعبیر به کبیره شده است و به مقتضای ایه کریمه ان تجتنبوا کبایر ما تنهون عنه نکفر عنکم سییاتکم اگر دوری کنید از گناهان کبیره ای که نهی شده اید از ان می پوشانیم از شما بدیها و سییات شما را اجتناب از انها موجب امرزش گناهان دیگر است و بعضی از فقهاء اعلی الله مقامهم انها را تا هفتاد و بعضی بیشتر از ان شمرده اند و قسمتی از انها که بیشتر مورد ابتلاست ذکر می شود شرک و کفر به خداوند متعال که با هیچ گناه کبیره ای قابل قیاس نیست یاس و ناامیدی از روح و رحمت خداوند متعال امن از مکر خداوند متعال قسم دروغ به خداوند متعال انکار انچه خداوند نازل فرموده است محاربه با اولیای خداوند متعال محاربه با خدا و رسول به قطع طریق و افساد در زمین حکم به غیر انچه خداوند نازل فرموده است دروغ بستن بر خدا و رسول و اوصیا منع از ذکر خداوند در مساجد و سعی در خراب کردن انها منع زکاتی که واجب است تخلف از جهاد واجب فرار از جنگ مسلمین با کفار اضلال گمراه کردن از راه خداوند متعال اصرار بر گناهان صغیره ترک عمدی نماز و سایر واجبات الهیه ریا اشتغال به لهو مانند غنا و تار زدن ولایت ظالم اعانه کمک کردن ظالم شکستن عهد و قسم تبذیر فاسد کردن مال و بیهوده خرج کردن ان اسراف شرب خمر سحر ظلم غنا عقوق والدین اذیت و بدرفتاری با پدر و مادر قطع رحم لواط زنا نسبت دادن زنا به زن محصنه قیادت جمع کردن بین مرد و زن به زنا یا دو مرد به لواط دزدی ربا خوردن سحت خوردن حرام مانند بهای خمر و اجرت زن زناکار و رشوه ای که حاکم برای حکم می گیرد کم فروشی غش مسلمین خوردن مال یتیم به ظلم شهادت دادن به ناحق کتمان شهادت اشاعه فاحشه و گناه بین مومنین فتنه سخن چینی کردن که موجب تفرقه بین مومنین شود ناسزا گفتن به مومن و اهانت به مومن و ذلیل کردن او بهتان بر مومن تهمت زدن به مومن غیبت و ان ذکر عیب مستور و پوشیده مومن در غیاب او است چه ان عیب را به گفتار بیان کند یا به رفتار بفهماند هرچند در اظهار عیب مومن قصد اهانت و هتک حیثیت نداشته باشد و اگر به قصد اهانت عیب مومن را اظهار نماید دو گناه مرتکب شده است
- [آیت الله مظاهری] تهمت اقسام و مراتبی دارد: الف) افترا بر خدا و پیامبران و اوصیای گرامی صلوات اللَّه علیهم اجمعین و قرآن شریف این قسم افترا و تهمت را بالاترین ظلمها میداند: (وَ مَنْ اظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری عَلَی اللَّهِ الْکَذِب)[2] (و چه کسی ستمگرتر از آن کس که به خدا دروغ میبندد؟) ب) افترای زنا به زنها و مردان پاکدامن که این افترا و تهمت علاوه بر گناه بزرگی که دارد، اگر منجر به دادگاه شود، حاکم اسلامی باید او را حدّ قذف که هشتاد تازیانه است بزند. ج) افترا و تهمت به افرادی که تهمت به آنان موجب تضعیف دین میشود، نظیر تهمت به علما و افرادی که وابسته به دین میباشند که گناه این قسم تهمت، مضاعف و نظیر افترا بر خدا و پیامبر و ائمّه طاهرین است. د) افترا و تهمت به افراد معمولی، که این قسم تهمت گرچه گناه مضاعف ندارد، ولی در روایات آمده است که در روز قیامت آن تهمتزننده را بر روی چرکها و خونها نگاه میدارند تا مردم از حساب فارغ شوند سپس او را به جهنّم میبرند.
- [آیت الله اردبیلی] نماز خواندن در جایی که صدای آلات لهو و لعب شنیده میشود باطل نیست، ولی گوش دادن به آنها حرام است. * شرط چهارم: نباید در جایی که سقف آن کوتاه است و نمیتوان در آن جا راست ایستاد یا به اندازهای کوچک است که جای رکوع و سجود ندارد، نماز خواند و اگر ناچار شود که در چنین جایی نماز بخواند، باید به قدری که ممکن است، قیام، رکوع و سجود را بجا آورد. * شرط پنجم: در مکانهایی نباشد که ماندن، نشستن یا ایستادن روی آن حرام است. بنابر این نماز خواندن روی چیزی که ایستادن و یا نشستن روی آن موجب بیاحترامی و هتک حرمت به چیزی میشود که هتک حرمت آن حرام است مثل فرشی که اسم خداوند متعال و یا آیات قرآن یا اسامی معصومین علیهمالسلام بر آن نوشته شده است جایز نیست. * شرط ششم: مکان نمازگزار نباید جلوتر از قبر معصومین علیهمالسلام باشد.
- [آیت الله وحید خراسانی] پنج چیز بر جنب حرام است اول رساندن جایی از بدن خود به خط قران یا به اسم مبارک ذات خداوند متعال به هر لغتی که باشد و سایر اسماء حسنی و بنابر احتیاط مستحب اسمای انبیا و ایمه و حضرت زهرا علیهم السلام را مس ننماید دوم رفتن در مسجدالحرام و مسجد پیغمبر صلی الله علیه واله وسلم اگر چه از یک در داخل و از در دیگر خارج شود سوم توقف در مساجد دیگر ولی اگر از یک در مسجد داخل و از در دیگر خارج شود مانعی ندارد و همچنین توقف در حرم امامان علیهم السلام حرام است و احتیاط واجب ان است که از رفتن در حرم ایمه علیهم السلام خودداری کند اگر چه از یک در داخل و از در دیگر خارج شود چهارم گذاشتن چیزی در مسجد و همچنین بنابر احتیاط واجب داخل شدن در مسجد برای برداشتن چیزی پنجم خواندن هر یک از ایات سجده واجب و ان ایات در چهار سوره است اول سوره سی و دوم قران الم تنزیل دوم سوره چهل و یکم حم سجده فصلت سوم سوره پنجاه و سوم والنجم چهارم سوره نود و ششم اقرا و بنابر احتیاط واجب از خواندن بقیه این چهار سوره حتی از خواندن بسم الله الرحمن الرحیم بلکه بعض ان به قصد این سوره ها نیز خودداری کند
- [آیت الله مظاهری] سه چیز بر جنب حرام است: اوّل: رساندن جایی از بدن به خط قرآن یا به اسم خدا و اسم پیغمبران و امامان و حضرت زهراعلیهم السلام. دوّم: گذاشتن چیزی یا توقف در مساجد و حرم ائمّه طاهرینعلیهم السلام، ولی اگر از یک در مسجد یا حرم داخل شود و از در دیگر خارج شود مانعی ندارد مگر مسجدالحرام و مسجد پیغمبراکرمصلی الله علیه وآله وسلم، ولی توقف در جاهایی که مربوط بهمسجد است ولی مسجد نیست و توقف در صحنها و رواقهای پیامبران و ائمه علیهم السلام و حرمهای امامزادهها مانعی ندارد. سوّم: خواندن هر یک از آیاتی که سجده واجب دارد و آن آیات در چهار سوره است: 1 - آیه پانزده، سورة سجده 2 - آیه سی و هفت، سورة فصّلت. 3 - آیه شصت و دو، سورة النّجم. 4 - آیه نوزده، سورة علق.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] در جائی که به واسطه احتمال باد و باران و زیادی جمعیّت و مانند اینها اطمینان ندارد که بتواند نماز را تمام کند، اگر به امید تمام کردن شروع کند اشکال ندارد و اگر به مانعی برنخورد نمازش صحیح است، و در جائی که ماندن در آن حرام است (مثلاً جائی که خطر خراب شدن سقف یا ریزش کوه یا تصادف و...) نباید نماز بخواند ولی اگر خواند نمازش صحیح است لیکن مرتکب حرام شده است. و همچنین روی چیزی که ایستادن و نشستن روی آن حرام است مانند فرش یا روزنامه ای که اسم خدا و آیات قرآن بر آن نوشته شده نباید نماز بخواند ولی اگر خواند نمازش صحیح است امّا مرتکب حرام شده است.