این سوال ناشی از عدم درک صحیح مفهوم جبر و معنای مورد ادعا، درباره آزادی و اختیار انسان هاست. که برای توضیح آن باید گفت: جبر انواع مختلفی دارد و آنچه نفی می شود، یکی از انواع آن تنها در بعضی از حیطه هاست. و آن اینکه انسان در رفتار خود، با دو گزینه متفاوت برای انجام یا ترک مواجه است. و اگر فعلی را خودش انجام دهد، نسبت به آن مجبور نیست. بر خلاف اینکه مثلا دست و پای کسی را بسته باشند و با زور او را به جایی ببرند. یا دهان کسی را با فشار باز کرده، و چیزی را در حلقش بریزند، به گونه ای که هیچ راهی برای عدم خوردن نداشته باشد. و آنچه نفی می شود، این نوع جبر در اعمال و رفتار انسان هاست. و همین مقدار که انسان در مقابل فعلی با دو گزینه انجام یا ترک مواجه باشد، برای بیان اختیار داشتن او کافی است. مثلا دانش آموز مختار است که برای امتحان خود مطالعه بکند یا نکند. و اینکه اگر مطالعه نکند، سبب مردودی او می شود، هیچ منافاتی با اختیارش ندارد. چون اختیار به محض آنکه شخص می تواند درس نخواند، محقق شده است. بنابراین چشیدن نتایج سوء یک عمل، و تبعات منفی داشتن یک عمل، هیچ منافاتی با داشتن اختیار و آزادی ندارد. و اگر کسی آزادی را این گونه معنا کند، طبیعی است که هیچ انسانی آزاد نخواهد بود. چون هر عملی نتیجه ای دارد که قطعا رخ خواهد داد. و اتفاقا اگر این قطعیت (جبر علت و معلول) نباشد، اختیار انسان هیچ ارزشی نخواهد داشت. چون نمی توان قبل از انجام یک فعل، عواقب آن را سنجید و سپس انتخاب کرد. بیشتر از این از آزادی، در حد یک مخلوق مانند انسان نیست. انسان اختیاری ندارد که مانع پیری خود شود، کما اینکه اختیاری برای تولد خود نداشته است. و همین اموری که از توان انسان خارج است و هیچ اختیاری نسبت به آنها ندارد، نکته ای مهم و دلیل بندگی انسان و وجود خالق متعال است. بنابراین آنچه مهم است، اینکه ما می توانیم با اعمال و رفتار خودمان، نتیجه کارمان را مشخص کنیم که آیا به سمت بهشت خواهیم رفت یا آنکه اعمال ما در باطن، چیزی جز جهنم در پی نخواهد داشت. إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً (3 انسان) ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس.
این سوال ناشی از عدم درک صحیح مفهوم جبر و معنای مورد ادعا، درباره آزادی و اختیار انسان هاست. که برای توضیح آن باید گفت: جبر انواع مختلفی دارد و آنچه نفی می شود، یکی از انواع آن تنها در بعضی از حیطه هاست. و آن اینکه انسان در رفتار خود، با دو گزینه متفاوت برای انجام یا ترک مواجه است. و اگر فعلی را خودش انجام دهد، نسبت به آن مجبور نیست.
بر خلاف اینکه مثلا دست و پای کسی را بسته باشند و با زور او را به جایی ببرند. یا دهان کسی را با فشار باز کرده، و چیزی را در حلقش بریزند، به گونه ای که هیچ راهی برای عدم خوردن نداشته باشد. و آنچه نفی می شود، این نوع جبر در اعمال و رفتار انسان هاست.
و همین مقدار که انسان در مقابل فعلی با دو گزینه انجام یا ترک مواجه باشد، برای بیان اختیار داشتن او کافی است. مثلا دانش آموز مختار است که برای امتحان خود مطالعه بکند یا نکند. و اینکه اگر مطالعه نکند، سبب مردودی او می شود، هیچ منافاتی با اختیارش ندارد. چون اختیار به محض آنکه شخص می تواند درس نخواند، محقق شده است.
بنابراین چشیدن نتایج سوء یک عمل، و تبعات منفی داشتن یک عمل، هیچ منافاتی با داشتن اختیار و آزادی ندارد. و اگر کسی آزادی را این گونه معنا کند، طبیعی است که هیچ انسانی آزاد نخواهد بود. چون هر عملی نتیجه ای دارد که قطعا رخ خواهد داد. و اتفاقا اگر این قطعیت (جبر علت و معلول) نباشد، اختیار انسان هیچ ارزشی نخواهد داشت. چون نمی توان قبل از انجام یک فعل، عواقب آن را سنجید و سپس انتخاب کرد.
بیشتر از این از آزادی، در حد یک مخلوق مانند انسان نیست. انسان اختیاری ندارد که مانع پیری خود شود، کما اینکه اختیاری برای تولد خود نداشته است. و همین اموری که از توان انسان خارج است و هیچ اختیاری نسبت به آنها ندارد، نکته ای مهم و دلیل بندگی انسان و وجود خالق متعال است.
بنابراین آنچه مهم است، اینکه ما می توانیم با اعمال و رفتار خودمان، نتیجه کارمان را مشخص کنیم که آیا به سمت بهشت خواهیم رفت یا آنکه اعمال ما در باطن، چیزی جز جهنم در پی نخواهد داشت.
إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً (3 انسان) ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس.
- [سایر] چرا خداوند در آیات خود از تهدید کردن و ترساندن افراد استفاده کرده؟ و چرا در کلمات خود از نوعی جبر استفاده کرده است؟
- [سایر] دین چگونه با اختیار معتقد است در حالی که غیر مومنان را به جهنم تهدید کرده است؟
- [سایر] زندگی انسان جبر است یا اختیار؟
- [سایر] شبهه: افرادی مثل شمر به جهنم میروند و افرادی به بهشت می روند ولی خداوند باز هم آنها را آفرید و این خود نشانه جبر است.
- [سایر] خداوند افرادی مثل شمر به جهنم میروند و افرادی به بهشت می روند ولی باز هم آنها را آفرید و این خود نشانه جبر است.
- [سایر] آیا فطرت الهی در انسان جبر ایجاد نمیکند؟
- [سایر] آیا این درست است که انسان در چارچوب جبر همه تصمیماتش را با اختیار می گیرد؟
- [سایر] چگونه با اعتقاد به معلوم بودن سرنوشت انسان در نزد خدا، جبر نداریم؟
- [سایر] نظر اسلام درباره آزادی انسان چیست ؟
- [سایر] امام صادق(ع) زیارت و نماز گزاردن نزد قبر کدام امام معصوم(ع) را در شب پانزدهم ماه رمضان مستوجب آزادی از آتش جهنم ذکر فرمودهاند؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] چیزی را که منفعتش مال انسان است، مثلاً آن را اجاره کرده، می توان عاریه داد، به شرط این که حق واگذاری به دیگری داشته باشد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] کر بودن آب را از دو راه می توان شناخت: نخست این که خود انسان یقین پیدا کند و دیگر این که لااقل یک نفر عادل خبر دهد.
- [آیت الله نوری همدانی] کفالت آن است که انسان ضامن شود که هر وقت طلبکار بدهکار را خواست ، به دست او بدهد و همچنین اگر کسی بردیگری حقّی داشته باشد یا ادّعای حقّی کند که دعوای او قابل قبول باشد چنانچه انسان ضامن شود که هر وقت صاحب حقّ یا مدّعی طرف را خواست به دست او بدهد عملش را کفایت و به کسی که اینطور ضامن می شود کفیل می گویند .
- [آیت الله سبحانی] کفالت آن است که انسان ضامن شود که هر وقت طلبکار، بدهکار را خواست، در اختیار او قرار دهد و همچنین اگر کسی بر دیگری حقی داشته باشد یا ادعای حقی کند که دعوای او قابل قبول باشد چنانچه انسان ضامن شود که هر وقت صاحب حق یا مدعی طرف را خواست او را احضار کند عملش را کفالت و به کسی که این طور ضامن می شود کفیل می گویند.
- [امام خمینی] کفالت آن است که انسان ضامن شود که هر وقت طلبکار بدهکار را خواست، به دست او بدهد و همچنین اگر کسی بر دیگری حقی داشته باشد یا ادعای حقی کند که دعوای او قابل قبول باشد چنانچه انسان ضامن شود که هر وقت صاحب حق یا مدعی طرف را خواست به دست او بدهد عملش را کفالت و به کسی که این طور ضامن میشود کفیل میگویند.
- [آیت الله سبحانی] اگر بعد از آن که انسان با زنی ازدواج کرد، کسی بگوید آن زن شوهر دارد و زن بگوید ندارم، چنانچه شرعاً ثابت نشود که زن شوهر دارد، باید حرف زن را قبول کرد. مگر این که مدعی شوهر داشتن مورد اعتماد باشد در این صورت باید از او جدا شود.
- [آیت الله مکارم شیرازی] انسان نمی تواند با غسلی که به امید مطلوب بودن به جا آورده نماز بخواند بلکه باید احتیاطاً وضو نیز بگیرد، ولی با غسلهایی که مستحب بودن آن قطعی است مانند غسل جمعه می توان نماز خواند.
- [آیت الله اردبیلی] اگر انسان به گونهای بر مهاجم پیروز شود که وی دیگر توان تهاجم نداشته باشد، دفاع کننده حقّ زدن یا زخمی کردن و یا کشتن وی را ندارد و محاکمه و مجازات او با حاکم شرع است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] انسان نمی تواند خمس مال خود را به افرادی بدهد که واجب النفقه او می باشند و اگر مخارج سید دیگری بر انسان واجب باشد مثل پدر یا فرزند بنابر احتیاط واجب نمی توان از خمس مال خود برای نفقه او داد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] هر گاه کسی بر دیگری حقّی داشته باشد (مثلا طلبی یا قصاصی یا دیه ای یا حق دیگری) یا ادعای حقّی کند که دعوی او قابل طرح در دادگاه بوده و امکان اثبات داشته باشد، چنانچه انسان ضامن شود که صاحب حق یا مدعی، شخص متهم را رها کند و هر وقت او را خواست بدست او بسپارد این قرار داد را (کفالت) و به کسی که ضامن این کار می شود (کفیل) گویند.