شرح پرسش: در آیه "أَ وَ مَنْ یُنَشَّؤُا فِی الْحِلْیَةِ وَ هُوَ فِی الْخِصامِ غَیْرُ مُبِینٍ"؛ چرا خداوند زنان را به طور کلی موجوداتی رشد یافته در زینت معرفی می کند؟ و خدا می فرماید چرا دختران را به من نسبت می دهید؟! فرماید: دختر گل خوشبویی است که من از عطر آن استفاده می کنم. پاسخ : آیه ای که در پرسش مطرح شد، در بیان تفکر کفار جاهلی است که دختران را فرزندان خدا می دانستند. در این آیات خداوند برای محکوم کردن تفکر خرافی، از ذهنیات و مسلمات خود آنها استفاده می‌کند؛ چرا که آنها جنس مرد را بر زن ترجیح می‌دادند، و اصولا دختر را ننگ خود می‌شمردند. گاه استدلال به ذهنیات مخاطب تأثیری در فکر او می‌گذارد که وادار به تجدید نظر می‌شود. برای روشن شدن بحث ناگزیر از بیان آیات پیشین[1] هستیم: "ام اتَّخَذَ مِمَّا یَخْلُقُ بَناتٍ؟"؛ آیا پروردگارتان برای خویش دخترانی گرفته است؟ "ام" برای استفهام انکاری و سرزنش آمده است که به معنای بل است.[2] "وَ أَصْفاکُمْ بِالْبَنِینَ؟"؛ و پسران را مخصوص شما ساخته است؟ این آیه مانند آیه دیگری است که می فرماید: "أَ فَأَصْفاکُمْ رَبُّکُمْ بِالْبَنِینَ؟". سپس دوباره با استدلال علیه آنان پرداخته می فرماید: "وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِما ضَرَبَ لِلرَّحْمنِ مَثَلًا"؛ هر گاه به یکی از آنان بشارت دهند به دختری که آن را شبیه خداوند قرار داده‌اند؛ - زیرا فرزند هر چیزی شبه او و جنس او است - پس یعنی هر گاه به یک نفر از آنان بشارت دهند که دختری برایش متولد شده است: "ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ کَظِیمٌ" از اندوه این خبر صورتش سیاه می شد، در حالی که سخت غمگین و خشمناک بود، سپس خداوند آنان را به جهت این افترا مورد نکوهش قرار داده، می فرماید: "أَ وَ مَنْ یُنَشَّؤُا فِی الْحِلْیَةِ وَ هُوَ فِی الْخِصامِ غَیْرُ مُبِینٍ؟"؛ آیا کسی را که در زر و زیور زنانه رشد می کند؛ یعنی دختران را برای خدا قرار می دهند، در حالی که زنان قدرت گفت و گو و بحث را ندارند. همان گونه که بیان شد، این آیه در حقیقت برای محکوم کردن تفکر خرافی مشرکان در عصر جاهلیت است. همان افرادی که در مورد تولد فرزند دختر از شنیدن خبر ولادت آنها ناراحت می‌شدند، در عین حال فرشتگان را دختران خدا می‌دانستند! خداوند در این آیه می فرماید: آیا کسی را که در لابلای زینت ها پرورش می‌ یابد، و به هنگام گفت و گو و کشمکش در بحث و مجادله نمی‌تواند مقصود خود را به خوبی اثبات کند، فرزند خدا می‌دانید و پسران را فرزند خود؟! در این جا قرآن دو صفت از صفات زنان را که در اکثر آنها دیده می‌شود و از جنبه عاطفی آنان سرچشمه می‌گیرد، مورد بحث قرار داده است. نخست علاقه شدید آنها به زیور آلات، و بعد عدم قدرت کافی بر اثبات مقصود خود به هنگام مخاصمه - به جهت شرم و حیا - را بیان می کند. البته این نباید از نظر دور داشت، چه بسیارند زنانی که تمایل چندانی به زینت و زیور آلات ندارند. همچنین بی گمان علاقه به زینت در "حد اعتدال و متعارف" عیبی برای زنان محسوب نمی‌شود، بلکه در اسلام روی آن تأکید شده است. منظور اکثریتی است که در غالب جوامع بشری عادت به تزیین افراطی دارند، گویی در میان زینت به وجود می‌آیند و پرورش می‌یابند. بدیهی است که در میان زنان افرادی وجود دارند که از نظر قدرت منطق و بیان بسیار قوی هستند، ولی نمی‌توان انکار کرد که اکثریت آنها به جهت شرم و حیا در مقایسه با مردان به هنگام بحث و مخاصمه و جدال، قدرت کمتری دارند. در این جا هدف، بیان این حقیقت است که چگونه شما دختران را فرزند خدا می‌ پندارید و پسران را از آن خود می‌شمرید؟! در این بیان خداوند، از ذهنیات و مسلمات خود آنها استفاده می‌کند؛ چرا که آنها جنس مرد را بر زن ترجیح می‌دادند، و اصولاً دختر را ننگ خود می‌شمردند.[3] و شاید از این جهت باشد که چون عرب همیشه در مقام حجت و غلبه بر خصم به شجاعت و فصاحت فخر می کردند و کسی که متصف به این صفت نبود و در زینت به سر می برد، از این جهت خدای متعال به نسبت دادن آنها به وی، کفار را توبیخ می نماید.[4] گفتنی است، در این جا منظور خداوند تحقیر زنان نیست که خداوند او را چنین آفریده است، بلکه منظور آن است که این موجود کجا و فرزند خدا و همجنس بودن با خدا کجا؟! نظیر این را در مردان نیز می‌شود گفت بدین صورت مردانی که احتیاج به خوردن و خوابیدن و زناشویی دارند و سر تا پا احتیاج اند، آیا می‌توانند همجنس خدا باشند؟![5] و شاید اشاره به آن باشد که دختران نعمت خدا هستند، و مانند ریحانه اند؛ چرا از داشتن و پذیرش چنین فرزندانی اندوهناک می شوید؟ چنان که پیامبر (ص) می فرماید: دختر گل خوش بویی است که من از عطر آن استفاده می کنم.[6] روایت شده است مردی نزد پیامبر (ص) بود او را خبر دادند به مولودی، با شندیدن این خبر رنگ چهره اش پرید. پیامبر از او پرسید چه شده است. آن مرد در جواب حضرتش گفت: خیر است. پیامبر فرمود: بگو ببینم چه اتفاقی افتاده است. پس آن مرد گفت از منزل خارج می شدم در حالی که همسرم در حال زایمان بود، به من خبر دادند که دختر به دنیا آورد. پیامبر (ص) فرمود: زمین حملش می کند، آسمان بر او سایه می افکند، خداوند روزیش می دهد، دختر گل خوش بویی است که من از عطر آن استفاده می کنی... .[7] پی نوشت: [1] زخرف، 16،17. [2] طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ترجمه، مترجمان، ج ‌22، ص 200، انتشارات فراهانی، تهران، 1360ش. [3] ر. ک: مکارم، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‌21، ص 25- 29، دارالکتب الاسلامیة، تهران، چاپ بیست و یکم. [4] کاشانی، ملا فتح علی، تفسیر منهج الصادقین فی إلزام المخالفین، ج ‌8، ص 241، کتابفروشی محمد حسن علمی، تهران، 1366ش. [5] قرشی، سید علی اکبر، تفسیر أحسن الحدیث، ج‌10، ص 18، بنیاد بعثت، تهران، 1377ش. [6] شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 481، ح 4693، انتشارات جامعه مدرسین، 1413ق. [7] کلینی، الکافی، ج 6، ص 6، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1365ش، "عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبِی الْعَبَّاسِ الزَّیَّاتِ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ یَرْفَعُهُ قَالَ أُتِیَ رَجُلٌ وَ هُوَ عِنْدَ النَّبِیِّ ص فَأُخْبِرَ بِمَوْلُودٍ أَصَابَهُ فَتَغَیَّرَ وَجْهُ الرَّجُلِ فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ ع مَا لَکَ فَقَالَ خَیْرٌ فَقَالَ قُلْ قَالَ خَرَجْتُ وَ الْمَرْأَةُ تَمْخَضُ فَأُخْبِرْتُ أَنَّهَا وَلَدَتْ جَارِیَةً فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ ص الْأَرْضُ تُقِلُّهَا وَ السَّمَاءُ تُظِلُّهَا وَ اللَّهُ یَرْزُقُهَا وَ هِیَ رَیْحَانَةٌ تَشَمُّهَا...". منبع:islamquest.net
شرح پرسش:
در آیه "أَ وَ مَنْ یُنَشَّؤُا فِی الْحِلْیَةِ وَ هُوَ فِی الْخِصامِ غَیْرُ مُبِینٍ"؛ چرا خداوند زنان را به طور کلی موجوداتی رشد یافته در زینت معرفی می کند؟ و خدا می فرماید چرا دختران را به من نسبت می دهید؟!
فرماید: دختر گل خوشبویی است که من از عطر آن استفاده می کنم.
پاسخ :
آیه ای که در پرسش مطرح شد، در بیان تفکر کفار جاهلی است که دختران را فرزندان خدا می دانستند. در این آیات خداوند برای محکوم کردن تفکر خرافی، از ذهنیات و مسلمات خود آنها استفاده میکند؛ چرا که آنها جنس مرد را بر زن ترجیح میدادند، و اصولا دختر را ننگ خود میشمردند. گاه استدلال به ذهنیات مخاطب تأثیری در فکر او میگذارد که وادار به تجدید نظر میشود. برای روشن شدن بحث ناگزیر از بیان آیات پیشین[1] هستیم:
"ام اتَّخَذَ مِمَّا یَخْلُقُ بَناتٍ؟"؛ آیا پروردگارتان برای خویش دخترانی گرفته است؟ "ام" برای استفهام انکاری و سرزنش آمده است که به معنای بل است.[2] "وَ أَصْفاکُمْ بِالْبَنِینَ؟"؛ و پسران را مخصوص شما ساخته است؟ این آیه مانند آیه دیگری است که می فرماید: "أَ فَأَصْفاکُمْ رَبُّکُمْ بِالْبَنِینَ؟". سپس دوباره با استدلال علیه آنان پرداخته می فرماید: "وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِما ضَرَبَ لِلرَّحْمنِ مَثَلًا"؛ هر گاه به یکی از آنان بشارت دهند به دختری که آن را شبیه خداوند قرار دادهاند؛ - زیرا فرزند هر چیزی شبه او و جنس او است - پس یعنی هر گاه به یک نفر از آنان بشارت دهند که دختری برایش متولد شده است: "ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ کَظِیمٌ" از اندوه این خبر صورتش سیاه می شد، در حالی که سخت غمگین و خشمناک بود، سپس خداوند آنان را به جهت این افترا مورد نکوهش قرار داده، می فرماید: "أَ وَ مَنْ یُنَشَّؤُا فِی الْحِلْیَةِ وَ هُوَ فِی الْخِصامِ غَیْرُ مُبِینٍ؟"؛ آیا کسی را که در زر و زیور زنانه رشد می کند؛ یعنی دختران را برای خدا قرار می دهند، در حالی که زنان قدرت گفت و گو و بحث را ندارند.
همان گونه که بیان شد، این آیه در حقیقت برای محکوم کردن تفکر خرافی مشرکان در عصر جاهلیت است. همان افرادی که در مورد تولد فرزند دختر از شنیدن خبر ولادت آنها ناراحت میشدند، در عین حال فرشتگان را دختران خدا میدانستند! خداوند در این آیه می فرماید: آیا کسی را که در لابلای زینت ها پرورش می یابد، و به هنگام گفت و گو و کشمکش در بحث و مجادله نمیتواند مقصود خود را به خوبی اثبات کند، فرزند خدا میدانید و پسران را فرزند خود؟!
در این جا قرآن دو صفت از صفات زنان را که در اکثر آنها دیده میشود و از جنبه عاطفی آنان سرچشمه میگیرد، مورد بحث قرار داده است. نخست علاقه شدید آنها به زیور آلات، و بعد عدم قدرت کافی بر اثبات مقصود خود به هنگام مخاصمه - به جهت شرم و حیا - را بیان می کند. البته این نباید از نظر دور داشت، چه بسیارند زنانی که تمایل چندانی به زینت و زیور آلات ندارند. همچنین بی گمان علاقه به زینت در "حد اعتدال و متعارف" عیبی برای زنان محسوب نمیشود، بلکه در اسلام روی آن تأکید شده است. منظور اکثریتی است که در غالب جوامع بشری عادت به تزیین افراطی دارند، گویی در میان زینت به وجود میآیند و پرورش مییابند. بدیهی است که در میان زنان افرادی وجود دارند که از نظر قدرت منطق و بیان بسیار قوی هستند، ولی نمیتوان انکار کرد که اکثریت آنها به جهت شرم و حیا در مقایسه با مردان به هنگام بحث و مخاصمه و جدال، قدرت کمتری دارند.
در این جا هدف، بیان این حقیقت است که چگونه شما دختران را فرزند خدا می پندارید و پسران را از آن خود میشمرید؟!
در این بیان خداوند، از ذهنیات و مسلمات خود آنها استفاده میکند؛ چرا که آنها جنس مرد را بر زن ترجیح میدادند، و اصولاً دختر را ننگ خود میشمردند.[3]
و شاید از این جهت باشد که چون عرب همیشه در مقام حجت و غلبه بر خصم به شجاعت و فصاحت فخر می کردند و کسی که متصف به این صفت نبود و در زینت به سر می برد، از این جهت خدای متعال به نسبت دادن آنها به وی، کفار را توبیخ می نماید.[4]
گفتنی است، در این جا منظور خداوند تحقیر زنان نیست که خداوند او را چنین آفریده است، بلکه منظور آن است که این موجود کجا و فرزند خدا و همجنس بودن با خدا کجا؟! نظیر این را در مردان نیز میشود گفت بدین صورت مردانی که احتیاج به خوردن و خوابیدن و زناشویی دارند و سر تا پا احتیاج اند، آیا میتوانند همجنس خدا باشند؟![5]
و شاید اشاره به آن باشد که دختران نعمت خدا هستند، و مانند ریحانه اند؛ چرا از داشتن و پذیرش چنین فرزندانی اندوهناک می شوید؟ چنان که پیامبر (ص) می فرماید: دختر گل خوش بویی است که من از عطر آن استفاده می کنم.[6]
روایت شده است مردی نزد پیامبر (ص) بود او را خبر دادند به مولودی، با شندیدن این خبر رنگ چهره اش پرید. پیامبر از او پرسید چه شده است. آن مرد در جواب حضرتش گفت: خیر است. پیامبر فرمود: بگو ببینم چه اتفاقی افتاده است. پس آن مرد گفت از منزل خارج می شدم در حالی که همسرم در حال زایمان بود، به من خبر دادند که دختر به دنیا آورد. پیامبر (ص) فرمود: زمین حملش می کند، آسمان بر او سایه می افکند، خداوند روزیش می دهد، دختر گل خوش بویی است که من از عطر آن استفاده می کنی... .[7]
پی نوشت:
[1] زخرف، 16،17.
[2] طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ترجمه، مترجمان، ج 22، ص 200، انتشارات فراهانی، تهران، 1360ش.
[3] ر. ک: مکارم، ناصر، تفسیر نمونه، ج 21، ص 25- 29، دارالکتب الاسلامیة، تهران، چاپ بیست و یکم.
[4] کاشانی، ملا فتح علی، تفسیر منهج الصادقین فی إلزام المخالفین، ج 8، ص 241، کتابفروشی محمد حسن علمی، تهران، 1366ش.
[5] قرشی، سید علی اکبر، تفسیر أحسن الحدیث، ج10، ص 18، بنیاد بعثت، تهران، 1377ش.
[6] شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 481، ح 4693، انتشارات جامعه مدرسین، 1413ق.
[7] کلینی، الکافی، ج 6، ص 6، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1365ش، "عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبِی الْعَبَّاسِ الزَّیَّاتِ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ یَرْفَعُهُ قَالَ أُتِیَ رَجُلٌ وَ هُوَ عِنْدَ النَّبِیِّ ص فَأُخْبِرَ بِمَوْلُودٍ أَصَابَهُ فَتَغَیَّرَ وَجْهُ الرَّجُلِ فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ ع مَا لَکَ فَقَالَ خَیْرٌ فَقَالَ قُلْ قَالَ خَرَجْتُ وَ الْمَرْأَةُ تَمْخَضُ فَأُخْبِرْتُ أَنَّهَا وَلَدَتْ جَارِیَةً فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ ص الْأَرْضُ تُقِلُّهَا وَ السَّمَاءُ تُظِلُّهَا وَ اللَّهُ یَرْزُقُهَا وَ هِیَ رَیْحَانَةٌ تَشَمُّهَا...".
منبع:islamquest.net
- [سایر] چرا خداوند زنان را به طور کلی موجوداتی رشد یافته در زینت معرفی می کند؟
- [سایر] در آیه "أَ وَ مَنْ یُنَشَّؤُا فِی الْحِلْیَةِ وَ هُوَ فِی الْخِصامِ غَیْرُ مُبِینٍ"؛ چرا خداوند زنان را به طور کلی موجوداتی رشد یافته در زینت معرفی می کند؟ و خدا می فرماید چرا دختران را به من نسبت می دهید؟!
- [سایر] آیا خداوند به موجوداتی کوچک تر از پشه نیز مثال زده است؟
- [سایر] چرا خداوند به موجوداتی همچون جنّیان موجودیت میبخشد، و از طرف دیگر میفرماید این موجودات فقط با خواست خدا زیان میرسانند؟
- [سایر] مفهوم زینت در زنان چیست و چه چیزهایی را شامل میشود؟
- [آیت الله سیستانی] آیا برداشتن زیر ابرو دراماکن عمومی برای زنان زینت حساب شده و بنابر این حرام است؟
- [سایر] چرا خداوند صفت حی(زنده) را برای خود ذکر نموده، در حالیکه حیات در مورد موجوداتی؛ مانند انسان و گیاه که دارای سیر تکاملی است به کار میرود؟
- [سایر] چنان که می دانیم کثرت موجوداتی که در طول هم قرار دارند، بر اساس قاعده علیت و این که معلول مرتبه ضعیفی از علت است، قابل توجیه است. اما کثرت موجوداتی که در عرض هم اند؛ مثل موجودات مادی یا عقول عرضیه، چگونه قابل توجیه است؟ با در نظر گرفتن این که همه مخلوقات از وجود واحد و بسیط خدا نشأت گرفته اند.
- [سایر] چرا در قرآن کریم گاهی مال و فرزندان را زینت زندگی معرفی کرده و گاهی نیز آنها را فتنه نامیده است؟
- [آیت الله بهجت] با وجود استثنا بودن صورت زنان، اگر زنان با کارهایی از قبیل زیرابرو برداشتن و زایل کردن موهای ریز صورت، زینت بکنند، پوشاندن صورت در نماز واجب می شود؟
- [آیت الله مظاهری] پوشیدن لباس طلاباف و ابریشم خالص و زینت نمودن به طلا برای زنان در نماز و غیر نماز اشکال ندارد بلکه استحباب زینت نمودن آنها به طلا در نماز خالی از وجه نیست.
- [آیت الله مکارم شیرازی] زینت طلا مانند انگشتر طلا و یا ساعت مچی طلا و مانند آن برای مردان حرام است و نماز با آن نیز باطل است و احتیاط واجب آن است که از استعمال عینک طلا نیز خودداری شود ولی همه اینها برای زنان در نماز و غیر نماز جایز است.
- [آیت الله اردبیلی] اگر با سودی که از کسب و کار به دست آورده، پیش از پرداختن خُمس، اثاثیه ولوازم منزل یا کتاب و مانند اینها را بخرد، هر وقت به طور کلّی احتیاج او از آنها برطرف شد، تا وقتی آنها را نفروخته، لازم نیست خمس آنها را بدهد و پس از فروش چنانچه پول آنها را در مؤونه دیگری صرف نکند، باید خُمس آن را بپردازد. حکم زیورآلات زنانه نیز اگر وقت زینت کردن با آنها بگذرد همین است.
- [آیت الله بهجت] پوشیدن لباس مخصوص زنان برای مرد، و همچنین پوشیدن لباس مخصوصِ مردان برای زن، حرام است، اگرچه حرام بودن تا موقعی که داخل در لباس شهرت نباشد، مورد تأمل است، و نیز تزیین هر یک از مرد و زن به زینت دیگری، حرام است؛ و لباس شهرت عبارت از لباسی است که از جهت جنس یا رنگ یا نحوه بُرش و دوخت و مانند آن خلاف شأن و زی پوشنده لباس باشد.
- [آیت الله جوادی آملی] .مرجع تقلید باید مجتهد، زنده،بالغ، عاقل، مرد، شیعه دوازده امامی، حلالزاده و عادل باشد و در فهمیدن احکام خدا از منابع دینی، هیچ مجتهدی از او داناتر ( یعنی ماهرتر) نباشد و بنا بر احتیاط لازم، مبتلا به حب دنیا نباشد. جواز تقلید زنان از زن مجتهدی که هیچ مجتهدی از او اعلم نباشد، بعید نیست.
- [آیت الله شبیری زنجانی] زن حامله و زنی که بچه شیر میدهد، ممکن است حیض ببیند، ولی زن حامله در دو جهت با سایر زنها تفاوت دارد: اوّل: آن که اگر پس از ایام عادت خون ببیند چنانچه بیست روز از آخر عادت وی بگذرد، خونی که دیده حیض به حساب نمیآید و استحاضه است اگر چه به نشانه حیض باشد و اگر هنوز بیست روز از آخر عادت وی نگذشته، خونی که دیده چنانچه به نشانه حیض باشد، حیض و چنانچه به نشانه حیض نباشد استحاضه است، ولی در زنان دیگر خونی که پس از ایام حیض میبینند به طور کلی استحاضه است و فرقی بین گذشتن بیست روز و نگذشتن آن و نشانهدار بودن خون و نشانهدار نبودن آن نیست. در مورد خونی که زن در ایام عادت یا قبل از آن میبیند فرقی بین زن حامله و زنان دیگر نیست. دوّم: آن که در زن حامله لازم نیست خون سه روز ادامه داشته باشد تا حیض به حساب آید.
- [آیت الله مظاهری] کسی که نماز میّت را به جماعت میخواند باید تکبیرها و دعاهای آن را هم بخواند. ______ 1) شهادت میدهم به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال و اینکه محمد(ص) پیام آور خداوند است. 2) پروردگارا دورد فرست بر محمد و آل محمد. 3) پروردگارا رحمت آور بر مردان با ایمان و بر زنان با ایمان. 4) خداوندا رحمت آور بر این مرد میت. 5) خداوندا رحمت آور بر این زن میت. 6) شهادت میدهم به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال که یکتاست و هیچ شریکی برای او نیست و شهادت میدهم به اینکه محمدصلی الله علیه وآله وسلم بنده خداوند و پیام آور اوست که خداوند او را در حالی که بشارت دهنده و بیم دهنده به حقمیباشد، در پیشاپیش قیامت به پیامبری مبعوث فرموده است. 7) پروردگارا درود فرست بر محمد و آل محمد و برکت آور بر محمد و آل محمد و رحمت آور بر محمد و آل محمد، همانند بهترین درود و برکت و رحمت که بر ابراهیم و آل ابراهیم فرستادی، به درستی که تو ستایش شده بزرگواری. و درود فرست بر همه پیامبران و شهیدان و صدّیقین و همه بندگان صالح خداوند. 8) خداوندا رحمت آور بر مردان با ایمان و زنان با ایمان و بر مردان مسلمان و زنان مسلمان، آنان که زندهاند و آنان که مردهاند، و میان ما و آنان به وسیله نیکیها وابستگی ایجاد فرما، به درستی که تو اجابت کننده همه دعاهایی و به تحقیق که تو بر هر امری قادری. 9) پروردگارا بدرستی که این میّت، بنده تو و فرزند بنده تو و فرزند خادمه توست که اینک بر تو وارد شده است و تو بهترین میزبانی. خداوندا بدرستی که ما به جز نیکی از این میّت چیزی نمیدانیم و تو از ما به او آگاهتری. خداوندا اگر او در زمره نیکوکاران است پس بر نیکی او بیافزا و اگر در شمار گناهکاران است پس از او در گذر و او را ببخش. بار الها او را در بالاترین مقامات در نزد خودت قرار ده و برای بازماندگان او در میان خاکیان، جانشین باش و با او مهربانی کن بحقّ رحمتت ای مهربانترین مهربانان. 10) به پاورقی ( 2 ) مراجعه شود.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر ورق قرآن یا چیزی که احترام آن لازم است؛ مثل کاغذی که اسم خدا یا پیغمبر یا امام بر آن نوشته شده؛ در مستراح بیفتد؛ بیرون آوردن و آب کشیدن آن اگرچه خرج داشته باشد واجب است. و اگر بیرون آوردن آن ممکن نباشد؛ باید به آن مستراح نروند تا یقین کنند آن ورق پوسیده است. و نیز اگر تربت در مستراح بیفتد و بیرون آوردن آن ممکن نباشد؛ باید تا وقتی که یقین نکرده اند که به کلی از بین رفته به آن مستراح نروند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر ورق قرآن یا چیزی که احترام آن لازم است ( مثل کاغذی که اسم خدا یا پیغمبر(صلی الله علیه وآله) یا امام(علیه السلام) بر آن نوشته شده) در مستراح بیفتد بیرون آوردن و آب کشیدن آن اگرچه خرج داشته باشد واجب است، و اگر بیرون آوردن آن ممکن نباشد بنابر احتیاط واجب به آن مستراح نروند تا یقین کنند آن ورق پوسیده است. و نیز اگر تربت سیّد الشهداء(علیه السلام) در مستراح بیفتد و بیرون آوردن آن ممکن نباشد باید تا وقتی که یقین نکرده اند که به کلّی از بین رفته به آن مستراح نروند.
- [آیت الله خوئی] اگر ورق قرآن یا چیزی که احترام آن لازم است، مثل کاغذی که اسم خدا یا پیغمبر (صلی الله علیه و آله) یا امام (علیه السّلام) بر آن نوشته شده، در مستراح بیفتد، بیرون آوردن و آب کشیدن آن اگرچه خرج داشته باشد واجب است. و اگر بیرون آوردن آن ممکن نباشد، باید به آن مستراح نروند تا یقین کنند آن ورق پوسیده است، و نیز اگر تربت در مستراح بیفتد و بیرون آوردن آن ممکن نباشد، باید تا وقتی که یقین نکردهاند به کلی از بین رفته به آن مستراح نروند.