چرا خداوند زنان را به طور کلی موجوداتی رشد یافته در زینت معرفی می کند؟
شرح پرسش: در آیه "أَ وَ مَنْ یُنَشَّؤُا فِی الْحِلْیَةِ وَ هُوَ فِی الْخِصامِ غَیْرُ مُبِینٍ"؛ چرا خداوند زنان را به طور کلی موجوداتی رشد یافته در زینت معرفی می کند؟ و خدا می فرماید چرا دختران را به من نسبت می دهید؟! فرماید: دختر گل خوشبویی است که من از عطر آن استفاده می کنم. پاسخ : آیه ای که در پرسش مطرح شد، در بیان تفکر کفار جاهلی است که دختران را فرزندان خدا می دانستند. در این آیات خداوند برای محکوم کردن تفکر خرافی، از ذهنیات و مسلمات خود آنها استفاده می‌کند؛ چرا که آنها جنس مرد را بر زن ترجیح می‌دادند، و اصولا دختر را ننگ خود می‌شمردند. گاه استدلال به ذهنیات مخاطب تأثیری در فکر او می‌گذارد که وادار به تجدید نظر می‌شود. برای روشن شدن بحث ناگزیر از بیان آیات پیشین[1] هستیم: "ام اتَّخَذَ مِمَّا یَخْلُقُ بَناتٍ؟"؛ آیا پروردگارتان برای خویش دخترانی گرفته است؟ "ام" برای استفهام انکاری و سرزنش آمده است که به معنای بل است.[2] "وَ أَصْفاکُمْ بِالْبَنِینَ؟"؛ و پسران را مخصوص شما ساخته است؟ این آیه مانند آیه دیگری است که می فرماید: "أَ فَأَصْفاکُمْ رَبُّکُمْ بِالْبَنِینَ؟". سپس دوباره با استدلال علیه آنان پرداخته می فرماید: "وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِما ضَرَبَ لِلرَّحْمنِ مَثَلًا"؛ هر گاه به یکی از آنان بشارت دهند به دختری که آن را شبیه خداوند قرار داده‌اند؛ - زیرا فرزند هر چیزی شبه او و جنس او است - پس یعنی هر گاه به یک نفر از آنان بشارت دهند که دختری برایش متولد شده است: "ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ کَظِیمٌ" از اندوه این خبر صورتش سیاه می شد، در حالی که سخت غمگین و خشمناک بود، سپس خداوند آنان را به جهت این افترا مورد نکوهش قرار داده، می فرماید: "أَ وَ مَنْ یُنَشَّؤُا فِی الْحِلْیَةِ وَ هُوَ فِی الْخِصامِ غَیْرُ مُبِینٍ؟"؛ آیا کسی را که در زر و زیور زنانه رشد می کند؛ یعنی دختران را برای خدا قرار می دهند، در حالی که زنان قدرت گفت و گو و بحث را ندارند. همان گونه که بیان شد، این آیه در حقیقت برای محکوم کردن تفکر خرافی مشرکان در عصر جاهلیت است. همان افرادی که در مورد تولد فرزند دختر از شنیدن خبر ولادت آنها ناراحت می‌شدند، در عین حال فرشتگان را دختران خدا می‌دانستند! خداوند در این آیه می فرماید: آیا کسی را که در لابلای زینت ها پرورش می‌ یابد، و به هنگام گفت و گو و کشمکش در بحث و مجادله نمی‌تواند مقصود خود را به خوبی اثبات کند، فرزند خدا می‌دانید و پسران را فرزند خود؟! در این جا قرآن دو صفت از صفات زنان را که در اکثر آنها دیده می‌شود و از جنبه عاطفی آنان سرچشمه می‌گیرد، مورد بحث قرار داده است. نخست علاقه شدید آنها به زیور آلات، و بعد عدم قدرت کافی بر اثبات مقصود خود به هنگام مخاصمه - به جهت شرم و حیا - را بیان می کند. البته این نباید از نظر دور داشت، چه بسیارند زنانی که تمایل چندانی به زینت و زیور آلات ندارند. همچنین بی گمان علاقه به زینت در "حد اعتدال و متعارف" عیبی برای زنان محسوب نمی‌شود، بلکه در اسلام روی آن تأکید شده است. منظور اکثریتی است که در غالب جوامع بشری عادت به تزیین افراطی دارند، گویی در میان زینت به وجود می‌آیند و پرورش می‌یابند. بدیهی است که در میان زنان افرادی وجود دارند که از نظر قدرت منطق و بیان بسیار قوی هستند، ولی نمی‌توان انکار کرد که اکثریت آنها به جهت شرم و حیا در مقایسه با مردان به هنگام بحث و مخاصمه و جدال، قدرت کمتری دارند. در این جا هدف، بیان این حقیقت است که چگونه شما دختران را فرزند خدا می‌ پندارید و پسران را از آن خود می‌شمرید؟! در این بیان خداوند، از ذهنیات و مسلمات خود آنها استفاده می‌کند؛ چرا که آنها جنس مرد را بر زن ترجیح می‌دادند، و اصولاً دختر را ننگ خود می‌شمردند.[3] و شاید از این جهت باشد که چون عرب همیشه در مقام حجت و غلبه بر خصم به شجاعت و فصاحت فخر می کردند و کسی که متصف به این صفت نبود و در زینت به سر می برد، از این جهت خدای متعال به نسبت دادن آنها به وی، کفار را توبیخ می نماید.[4] گفتنی است، در این جا منظور خداوند تحقیر زنان نیست که خداوند او را چنین آفریده است، بلکه منظور آن است که این موجود کجا و فرزند خدا و همجنس بودن با خدا کجا؟! نظیر این را در مردان نیز می‌شود گفت بدین صورت مردانی که احتیاج به خوردن و خوابیدن و زناشویی دارند و سر تا پا احتیاج اند، آیا می‌توانند همجنس خدا باشند؟![5] و شاید اشاره به آن باشد که دختران نعمت خدا هستند، و مانند ریحانه اند؛ چرا از داشتن و پذیرش چنین فرزندانی اندوهناک می شوید؟ چنان که پیامبر (ص) می فرماید: دختر گل خوش بویی است که من از عطر آن استفاده می کنم.[6] روایت شده است مردی نزد پیامبر (ص) بود او را خبر دادند به مولودی، با شندیدن این خبر رنگ چهره اش پرید. پیامبر از او پرسید چه شده است. آن مرد در جواب حضرتش گفت: خیر است. پیامبر فرمود: بگو ببینم چه اتفاقی افتاده است. پس آن مرد گفت از منزل خارج می شدم در حالی که همسرم در حال زایمان بود، به من خبر دادند که دختر به دنیا آورد. پیامبر (ص) فرمود: زمین حملش می کند، آسمان بر او سایه می افکند، خداوند روزیش می دهد، دختر گل خوش بویی است که من از عطر آن استفاده می کنی... .[7] پی نوشت: [1] زخرف، 16،17. [2] طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ترجمه، مترجمان، ج ‌22، ص 200، انتشارات فراهانی، تهران، 1360ش. [3] ر. ک: مکارم، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‌21، ص 25- 29، دارالکتب الاسلامیة، تهران، چاپ بیست و یکم. [4] کاشانی، ملا فتح علی، تفسیر منهج الصادقین فی إلزام المخالفین، ج ‌8، ص 241، کتابفروشی محمد حسن علمی، تهران، 1366ش. [5] قرشی، سید علی اکبر، تفسیر أحسن الحدیث، ج‌10، ص 18، بنیاد بعثت، تهران، 1377ش. [6] شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 481، ح 4693، انتشارات جامعه مدرسین، 1413ق. [7] کلینی، الکافی، ج 6، ص 6، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1365ش، "عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبِی الْعَبَّاسِ الزَّیَّاتِ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ یَرْفَعُهُ قَالَ أُتِیَ رَجُلٌ وَ هُوَ عِنْدَ النَّبِیِّ ص فَأُخْبِرَ بِمَوْلُودٍ أَصَابَهُ فَتَغَیَّرَ وَجْهُ الرَّجُلِ فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ ع مَا لَکَ فَقَالَ خَیْرٌ فَقَالَ قُلْ قَالَ خَرَجْتُ وَ الْمَرْأَةُ تَمْخَضُ فَأُخْبِرْتُ أَنَّهَا وَلَدَتْ جَارِیَةً فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ ص الْأَرْضُ تُقِلُّهَا وَ السَّمَاءُ تُظِلُّهَا وَ اللَّهُ یَرْزُقُهَا وَ هِیَ رَیْحَانَةٌ تَشَمُّهَا...". منبع:islamquest.net
عنوان سوال:

چرا خداوند زنان را به طور کلی موجوداتی رشد یافته در زینت معرفی می کند؟


پاسخ:

شرح پرسش:
در آیه "أَ وَ مَنْ یُنَشَّؤُا فِی الْحِلْیَةِ وَ هُوَ فِی الْخِصامِ غَیْرُ مُبِینٍ"؛ چرا خداوند زنان را به طور کلی موجوداتی رشد یافته در زینت معرفی می کند؟ و خدا می فرماید چرا دختران را به من نسبت می دهید؟!
فرماید: دختر گل خوشبویی است که من از عطر آن استفاده می کنم.

پاسخ :
آیه ای که در پرسش مطرح شد، در بیان تفکر کفار جاهلی است که دختران را فرزندان خدا می دانستند. در این آیات خداوند برای محکوم کردن تفکر خرافی، از ذهنیات و مسلمات خود آنها استفاده می‌کند؛ چرا که آنها جنس مرد را بر زن ترجیح می‌دادند، و اصولا دختر را ننگ خود می‌شمردند. گاه استدلال به ذهنیات مخاطب تأثیری در فکر او می‌گذارد که وادار به تجدید نظر می‌شود. برای روشن شدن بحث ناگزیر از بیان آیات پیشین[1] هستیم:
"ام اتَّخَذَ مِمَّا یَخْلُقُ بَناتٍ؟"؛ آیا پروردگارتان برای خویش دخترانی گرفته است؟ "ام" برای استفهام انکاری و سرزنش آمده است که به معنای بل است.[2] "وَ أَصْفاکُمْ بِالْبَنِینَ؟"؛ و پسران را مخصوص شما ساخته است؟ این آیه مانند آیه دیگری است که می فرماید: "أَ فَأَصْفاکُمْ رَبُّکُمْ بِالْبَنِینَ؟". سپس دوباره با استدلال علیه آنان پرداخته می فرماید: "وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِما ضَرَبَ لِلرَّحْمنِ مَثَلًا"؛ هر گاه به یکی از آنان بشارت دهند به دختری که آن را شبیه خداوند قرار داده‌اند؛ - زیرا فرزند هر چیزی شبه او و جنس او است - پس یعنی هر گاه به یک نفر از آنان بشارت دهند که دختری برایش متولد شده است: "ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ کَظِیمٌ" از اندوه این خبر صورتش سیاه می شد، در حالی که سخت غمگین و خشمناک بود، سپس خداوند آنان را به جهت این افترا مورد نکوهش قرار داده، می فرماید: "أَ وَ مَنْ یُنَشَّؤُا فِی الْحِلْیَةِ وَ هُوَ فِی الْخِصامِ غَیْرُ مُبِینٍ؟"؛ آیا کسی را که در زر و زیور زنانه رشد می کند؛ یعنی دختران را برای خدا قرار می دهند، در حالی که زنان قدرت گفت و گو و بحث را ندارند.
همان گونه که بیان شد، این آیه در حقیقت برای محکوم کردن تفکر خرافی مشرکان در عصر جاهلیت است. همان افرادی که در مورد تولد فرزند دختر از شنیدن خبر ولادت آنها ناراحت می‌شدند، در عین حال فرشتگان را دختران خدا می‌دانستند! خداوند در این آیه می فرماید: آیا کسی را که در لابلای زینت ها پرورش می‌ یابد، و به هنگام گفت و گو و کشمکش در بحث و مجادله نمی‌تواند مقصود خود را به خوبی اثبات کند، فرزند خدا می‌دانید و پسران را فرزند خود؟!
در این جا قرآن دو صفت از صفات زنان را که در اکثر آنها دیده می‌شود و از جنبه عاطفی آنان سرچشمه می‌گیرد، مورد بحث قرار داده است. نخست علاقه شدید آنها به زیور آلات، و بعد عدم قدرت کافی بر اثبات مقصود خود به هنگام مخاصمه - به جهت شرم و حیا - را بیان می کند. البته این نباید از نظر دور داشت، چه بسیارند زنانی که تمایل چندانی به زینت و زیور آلات ندارند. همچنین بی گمان علاقه به زینت در "حد اعتدال و متعارف" عیبی برای زنان محسوب نمی‌شود، بلکه در اسلام روی آن تأکید شده است. منظور اکثریتی است که در غالب جوامع بشری عادت به تزیین افراطی دارند، گویی در میان زینت به وجود می‌آیند و پرورش می‌یابند. بدیهی است که در میان زنان افرادی وجود دارند که از نظر قدرت منطق و بیان بسیار قوی هستند، ولی نمی‌توان انکار کرد که اکثریت آنها به جهت شرم و حیا در مقایسه با مردان به هنگام بحث و مخاصمه و جدال، قدرت کمتری دارند.
در این جا هدف، بیان این حقیقت است که چگونه شما دختران را فرزند خدا می‌ پندارید و پسران را از آن خود می‌شمرید؟!
در این بیان خداوند، از ذهنیات و مسلمات خود آنها استفاده می‌کند؛ چرا که آنها جنس مرد را بر زن ترجیح می‌دادند، و اصولاً دختر را ننگ خود می‌شمردند.[3]
و شاید از این جهت باشد که چون عرب همیشه در مقام حجت و غلبه بر خصم به شجاعت و فصاحت فخر می کردند و کسی که متصف به این صفت نبود و در زینت به سر می برد، از این جهت خدای متعال به نسبت دادن آنها به وی، کفار را توبیخ می نماید.[4]
گفتنی است، در این جا منظور خداوند تحقیر زنان نیست که خداوند او را چنین آفریده است، بلکه منظور آن است که این موجود کجا و فرزند خدا و همجنس بودن با خدا کجا؟! نظیر این را در مردان نیز می‌شود گفت بدین صورت مردانی که احتیاج به خوردن و خوابیدن و زناشویی دارند و سر تا پا احتیاج اند، آیا می‌توانند همجنس خدا باشند؟![5]
و شاید اشاره به آن باشد که دختران نعمت خدا هستند، و مانند ریحانه اند؛ چرا از داشتن و پذیرش چنین فرزندانی اندوهناک می شوید؟ چنان که پیامبر (ص) می فرماید: دختر گل خوش بویی است که من از عطر آن استفاده می کنم.[6]
روایت شده است مردی نزد پیامبر (ص) بود او را خبر دادند به مولودی، با شندیدن این خبر رنگ چهره اش پرید. پیامبر از او پرسید چه شده است. آن مرد در جواب حضرتش گفت: خیر است. پیامبر فرمود: بگو ببینم چه اتفاقی افتاده است. پس آن مرد گفت از منزل خارج می شدم در حالی که همسرم در حال زایمان بود، به من خبر دادند که دختر به دنیا آورد. پیامبر (ص) فرمود: زمین حملش می کند، آسمان بر او سایه می افکند، خداوند روزیش می دهد، دختر گل خوش بویی است که من از عطر آن استفاده می کنی... .[7]
پی نوشت:
[1] زخرف، 16،17.
[2] طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ترجمه، مترجمان، ج ‌22، ص 200، انتشارات فراهانی، تهران، 1360ش.
[3] ر. ک: مکارم، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‌21، ص 25- 29، دارالکتب الاسلامیة، تهران، چاپ بیست و یکم.
[4] کاشانی، ملا فتح علی، تفسیر منهج الصادقین فی إلزام المخالفین، ج ‌8، ص 241، کتابفروشی محمد حسن علمی، تهران، 1366ش.
[5] قرشی، سید علی اکبر، تفسیر أحسن الحدیث، ج‌10، ص 18، بنیاد بعثت، تهران، 1377ش.
[6] شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 481، ح 4693، انتشارات جامعه مدرسین، 1413ق.
[7] کلینی، الکافی، ج 6، ص 6، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1365ش، "عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبِی الْعَبَّاسِ الزَّیَّاتِ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ یَرْفَعُهُ قَالَ أُتِیَ رَجُلٌ وَ هُوَ عِنْدَ النَّبِیِّ ص فَأُخْبِرَ بِمَوْلُودٍ أَصَابَهُ فَتَغَیَّرَ وَجْهُ الرَّجُلِ فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ ع مَا لَکَ فَقَالَ خَیْرٌ فَقَالَ قُلْ قَالَ خَرَجْتُ وَ الْمَرْأَةُ تَمْخَضُ فَأُخْبِرْتُ أَنَّهَا وَلَدَتْ جَارِیَةً فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ ص الْأَرْضُ تُقِلُّهَا وَ السَّمَاءُ تُظِلُّهَا وَ اللَّهُ یَرْزُقُهَا وَ هِیَ رَیْحَانَةٌ تَشَمُّهَا...".
منبع:islamquest.net





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین