شرح پرسش: خداوند در سورۀ مائده می فرماید: (لَئِن بَسَطتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقْتُلَنِی مَا أَنَاْ بِبَاسِطٍ یَدِیَ إِلَیْکَ لَأَقْتُلَکَ إِنِّی أَخَافُ اللّهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ) سبب این درگیری بین دو فرزند حضرت آدم (ع) چه بوده است؟ در برخی از تفاسیر اهل سنت آمده است که این درگیری به خاطر زن بوده، آیا صحت دارد؟ پاسخ : داستان هابیل و قابیل؛ پسران آدم (ع) از جمله داستان های معروف در نزد پیروان ادیان الاهی است. این داستان در تورات و قرآن کریم ذکر شده است که هر کدام قسمت هایی از این داستان را نقل کرده اند. کتاب مقدس بیشتر قسمت های قبل از کشته شدن و بعد از آن را مورد توضیح خود قرار می دهد و جزئیات بسیاری از این وقایع را ذکر می کند و کمتر به واقعه کشته شدن می پردازد. اما قرآن نیز این داستان را مورد توجه و اهمیت قرار داده با این تفاوت که قرآن کریم بیشتر ماجرای قربانی کردن این دو برای خداوند و گفت و گویی که بین دو برادر واقع شده است را بیان کرده است. از جمله آیاتی که به داستان این دو برادر پرداخته این چنین است: (هنگامی که هر دو نفر با انجام کار نیکی به پروردگار تقرّب جستند، پس از یکی پذیرفته شد، و از دیگری پذیرفته نشد. [برادری که عملش پذیرفته نشد از روی حسد و خودخواهی به برادرش‌] گفت: بی‌تردید تو را می‌کشم. [او] گفت: خدا فقط از پرهیزکاران می‌پذیرد* مسلماً اگر تو برای کشتن من دستت را دراز کنی، من برای کشتن تو دستم را دراز نمی ‌کنم زیرا از خدا پروردگار جهانیان می‌ترسم).[1] از آن جا که این داستان درس ها و عبرت های بسیاری دارد؛ لذا مورد اهمیت بسیار قرار گرفته است و ما تعدادی از نکات پیرامون آیه را بررسی می کنیم: آنچه در قرآن آمده این است که آن دو برای خداوند قربانی کردند، اما در این که این قربانی ها چه بوده و آنها از کجا فهمیده اند که قربانی شان مورد قبول خداوند قرا گرفته یا نه، قرآن کریم چیزی در این باره نمی گوید. ولی در روایات این مسئله بیان شده است: (همانا حضرت آدم (ع) به هابیل و قابیل (فرزندانش) دستور داد (دستوری که از جانب خداوند بود) که برای خداوند قربانی کنند. از آن جا که هابیل چوپان و صاحب گوسفند بود و قابیل صاحب زراعت، پس هابیل یکی از بهترین گوسفندانش را قربانی کرد و قابیل قسمتی از زراعت نامرغوبش را برای تقرب به خداوند اختصاص داد. در نهایت قربانی هابیل قبول شد و قربانی قابیل قبول نشد و این همان کلام الاهی است که فرمود: وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِ‌ ... قربانی که مورد قبول خداوند قرار گرفت، آن چیزی بود که آتش آن را در بر گرفت ... سپس ابلیس به قابیل گفت: قربانی هابیل قبول شد و قربانی تو قبول نشد و اگر تو او را رها کنی؛ از او نسلی به وجود خواهد بود که بر جدشان هابیل افتخار می کنند و می گویند ما فرزندان کسی هستیم که قربانی او قبول شد. پس او را بکش).[2] شبیه به این داستان با جزئیات مشابه در کتاب مقدس نیز آمده است.[3] از آیات قرآن می توان علت برادر کشی قابیل را به دست آورد. از تأکیدی که آیات بر قضیه قربانی کردن می کند و این که بعد از قربانی کردن، ماجرای قتل را بیان می دارد، نشان می دهد که (سرچشمه نخستین اختلافات و قتل و تعدی و تجاوز در جهان انسانیت مسئله حسد بوده)،[4] و اصل آنچه سبب قتل یکی از این دو شده است؛ همین حسد بوده است. حال در این که چه قضایایی سبب به وجود آوردن این حسد بوده است، موارد متعددی ذکر شده است. یکی از موارد به وجود آمدن حسد به یقین قضیه قبول شدن قربانی بودن است که در قرآن ذکر شده است. علاوه بر این، ماجرای دیگری نیز معروف است که آن ازدواج این دو است؛ به این که خواهر زیبا به عقد هابیل در آورده شد و خواهر نه چندان خوش رو به عقد قابیل در آمد.[5] که البته در کتاب مقدس نیز این قضیه وجود دارد. اما در روایتی از امام صادق (ع) این قضیه به شدت مورد انکار واقع شده و امام آن را رد می کند و می گوید قضیه ازدواج این دو برادر با دو خواهر خود، دروغی است که بر آنان بسته شده است.[6] البته در این که این دو با خواهر خود ازدواج کرده اند، روایات و اقوال مختلفی وجود دارد که در این مقاله فرصت بحث پیرامون آن نیست. اما به نظر، اگر ازدواج این دو با خواهران خود را بپذیریم، می توان این ازدواج را در شکل گیری حسادت بین آن دو مؤثر دانست و اگر این قول را نپذیریم، طبیعی است که نمی توان علت ازدواج را در شکل گیری حسادت دخیل دانست. در نهایت باید گفت حسادت، علت اصلی این ستیز و قتل بوده است. حال چه در شکل گیری این حسادت قضیه ازدواج دخیل بوده باشد یا نباشد. پی نوشت: [1]. مائده، 27 – 28 . [2]. کلینی، الکافی، ج ‌8، ص 113، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1365 ش. [3]. پیدایش، باب 4. [4]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 4، ص 349، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374 ش. [5]. طبرسی، ابو منصور احمد بن علی، الإحتجاج، ج 2، ص 314، نشر مرتضی، مشهد، 1403 ق. [6]. شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 18، انتشارات مکتبة الداوری، قم، بی تا. منبع:islamquest.net
شرح پرسش:
خداوند در سورۀ مائده می فرماید: (لَئِن بَسَطتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقْتُلَنِی مَا أَنَاْ بِبَاسِطٍ یَدِیَ إِلَیْکَ لَأَقْتُلَکَ إِنِّی أَخَافُ اللّهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ) سبب این درگیری بین دو فرزند حضرت آدم (ع) چه بوده است؟ در برخی از تفاسیر اهل سنت آمده است که این درگیری به خاطر زن بوده، آیا صحت دارد؟
پاسخ :
داستان هابیل و قابیل؛ پسران آدم (ع) از جمله داستان های معروف در نزد پیروان ادیان الاهی است. این داستان در تورات و قرآن کریم ذکر شده است که هر کدام قسمت هایی از این داستان را نقل کرده اند.
کتاب مقدس بیشتر قسمت های قبل از کشته شدن و بعد از آن را مورد توضیح خود قرار می دهد و جزئیات بسیاری از این وقایع را ذکر می کند و کمتر به واقعه کشته شدن می پردازد. اما قرآن نیز این داستان را مورد توجه و اهمیت قرار داده با این تفاوت که قرآن کریم بیشتر ماجرای قربانی کردن این دو برای خداوند و گفت و گویی که بین دو برادر واقع شده است را بیان کرده است.
از جمله آیاتی که به داستان این دو برادر پرداخته این چنین است: (هنگامی که هر دو نفر با انجام کار نیکی به پروردگار تقرّب جستند، پس از یکی پذیرفته شد، و از دیگری پذیرفته نشد. [برادری که عملش پذیرفته نشد از روی حسد و خودخواهی به برادرش] گفت: بیتردید تو را میکشم. [او] گفت: خدا فقط از پرهیزکاران میپذیرد* مسلماً اگر تو برای کشتن من دستت را دراز کنی، من برای کشتن تو دستم را دراز نمی کنم زیرا از خدا پروردگار جهانیان میترسم).[1]
از آن جا که این داستان درس ها و عبرت های بسیاری دارد؛ لذا مورد اهمیت بسیار قرار گرفته است و ما تعدادی از نکات پیرامون آیه را بررسی می کنیم:
آنچه در قرآن آمده این است که آن دو برای خداوند قربانی کردند، اما در این که این قربانی ها چه بوده و آنها از کجا فهمیده اند که قربانی شان مورد قبول خداوند قرا گرفته یا نه، قرآن کریم چیزی در این باره نمی گوید. ولی در روایات این مسئله بیان شده است:
(همانا حضرت آدم (ع) به هابیل و قابیل (فرزندانش) دستور داد (دستوری که از جانب خداوند بود) که برای خداوند قربانی کنند. از آن جا که هابیل چوپان و صاحب گوسفند بود و قابیل صاحب زراعت، پس هابیل یکی از بهترین گوسفندانش را قربانی کرد و قابیل قسمتی از زراعت نامرغوبش را برای تقرب به خداوند اختصاص داد. در نهایت قربانی هابیل قبول شد و قربانی قابیل قبول نشد و این همان کلام الاهی است که فرمود: وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِ ... قربانی که مورد قبول خداوند قرار گرفت، آن چیزی بود که آتش آن را در بر گرفت ... سپس ابلیس به قابیل گفت: قربانی هابیل قبول شد و قربانی تو قبول نشد و اگر تو او را رها کنی؛ از او نسلی به وجود خواهد بود که بر جدشان هابیل افتخار می کنند و می گویند ما فرزندان کسی هستیم که قربانی او قبول شد. پس او را بکش).[2] شبیه به این داستان با جزئیات مشابه در کتاب مقدس نیز آمده است.[3]
از آیات قرآن می توان علت برادر کشی قابیل را به دست آورد. از تأکیدی که آیات بر قضیه قربانی کردن می کند و این که بعد از قربانی کردن، ماجرای قتل را بیان می دارد، نشان می دهد که (سرچشمه نخستین اختلافات و قتل و تعدی و تجاوز در جهان انسانیت مسئله حسد بوده)،[4] و اصل آنچه سبب قتل یکی از این دو شده است؛ همین حسد بوده است. حال در این که چه قضایایی سبب به وجود آوردن این حسد بوده است، موارد متعددی ذکر شده است. یکی از موارد به وجود آمدن حسد به یقین قضیه قبول شدن قربانی بودن است که در قرآن ذکر شده است. علاوه بر این، ماجرای دیگری نیز معروف است که آن ازدواج این دو است؛ به این که خواهر زیبا به عقد هابیل در آورده شد و خواهر نه چندان خوش رو به عقد قابیل در آمد.[5] که البته در کتاب مقدس نیز این قضیه وجود دارد. اما در روایتی از امام صادق (ع) این قضیه به شدت مورد انکار واقع شده و امام آن را رد می کند و می گوید قضیه ازدواج این دو برادر با دو خواهر خود، دروغی است که بر آنان بسته شده است.[6] البته در این که این دو با خواهر خود ازدواج کرده اند، روایات و اقوال مختلفی وجود دارد که در این مقاله فرصت بحث پیرامون آن نیست. اما به نظر، اگر ازدواج این دو با خواهران خود را بپذیریم، می توان این ازدواج را در شکل گیری حسادت بین آن دو مؤثر دانست و اگر این قول را نپذیریم، طبیعی است که نمی توان علت ازدواج را در شکل گیری حسادت دخیل دانست.
در نهایت باید گفت حسادت، علت اصلی این ستیز و قتل بوده است. حال چه در شکل گیری این حسادت قضیه ازدواج دخیل بوده باشد یا نباشد.
پی نوشت:
[1]. مائده، 27 – 28 .
[2]. کلینی، الکافی، ج 8، ص 113، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1365 ش.
[3]. پیدایش، باب 4.
[4]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 4، ص 349، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374 ش.
[5]. طبرسی، ابو منصور احمد بن علی، الإحتجاج، ج 2، ص 314، نشر مرتضی، مشهد، 1403 ق.
[6]. شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 18، انتشارات مکتبة الداوری، قم، بی تا.
منبع:islamquest.net
- [سایر] چرا قابیل ، هابیل را کشت؟
- [سایر] هابیل و قابیل با چه کسانی ازدواج کردند؟
- [سایر] چرا فقط اسم هابیل و قابیل در قرآن آمده است؟
- [سایر] چرا قابیل برادرش هابیل را کشت؟ در ابتدای خلقت که جنگ و خشونت وجود نداشت؟
- [سایر] با سلام، از جواب شما، یک سوال برام پیش آمد و آن اینکه شما با توجه به روایات و قرآن فرمودید قابیل پسر شکم چهارم است. آیا هابیل برادر بزرگتر قابیل بود؟ در بین فرزندان حضرت آدم، درموقع امتحان الهی که منجر شد قابیل برادرکشی کند و حسد بورزد، آیا تنها همان دو نفر آزمایش شدند؟ و بقیه آزمایش نشدند؟ هنگامی که قابیل، میخواست برادرش را بکشد و او را تهدید به این کار کرد، هابیل گفت اگر تو به تهدیدت جامۀ عمل بپوشانی و دست به کشتن من دراز کنی، من هرگز مقابله به مثل نخواهم کرد و دست به کشتن تو دراز نمیکنم (چرا که من از خدا می ترسم و هرگز دست به چنین گناهی نمیآلایم). به علاوه من نمیخواهم بار گناه دیگری را بدوش بکشم، (بلکه می خواهم تو بار گناه من و خویش را بدوش بکشی (زیرا اگر براستی این تهدید را عملی سازی بار گناهان گذشته من نیز بر دوش تو خواهد افتاد؛ چرا که حق حیات را از من سلب نمودی و باید غرامت آن را بپردازی و چون عمل صالحی نداری باید گناهان مرا بدوش بگیری!) و مسلما با قبول این مسئولیت بزرگ از دوزخیان خواهی بود و همین است جزای ستمکاران). آیا هابیل وقتی قابیل خواست او را بکشد، هیچ کار نکرد حتی از خودش دفاع هم نکرد؟ و راحت گذاشت تا برادرش او را بکشد؟ آیا اینطوری که خودکشی محسوب نمیشود؟
- [سایر] آیا ما از نسل قابیل هستیم؟
- [سایر] راه تهذیب نفس از حسادت و تفاوت حسادت و غبطه را بیان کنید؟
- [سایر] هابیل با چه کسی ازدواج کرد؟ نسل انسان چگونه بعد از آنها گسترش یافت؟
- [سایر] مسائل مطرح در حسد کدامند؟
- [سایر] راه های ترک حسادت چیست؟
- [آیت الله مظاهری] صفت حسادت که رذیله مهمّی است، گرچه معصیت است، ولی پروردگار عالم تا بر طبق آن عملی انجام نگیرد، مؤاخذه نمیکند، بنابراین در خصوص حسد نه سائر رذائل، معصیت و حرمت مربوط به اعمالی است که از آن سرچشمه میگیرد، و تا عملی بر طبق آن انجام نگیرد، بخشیده شده است و ضرر به عدالت هم نمیزند، و همچنین است سوء ظنّ به دیگران اگر صرف خطور در دل باشد و استقرار نداشته باشد، و نظیر خطور گناه که همین حکم را دارد. صفحه 374
- [آیت الله مظاهری] مراد از عقل در اینجا این است که سفیه، سادهلوح، سادهاندیش و گولخور نباشد، و مراد از عدالت این است که حالت خداترسی باطنی داشته باشد که او را از انجام گناهان باز دارد، و مراد از ملکه قدسیه این است که حالت کج فکری، افراطگری، تفریطگری و صفات رذیله بارز مانند حسد، کبر، حب دنیا و مانند اینها نداشته باشد، و مراد از فقاهت این است که مجتهد مطلق در فقه باشد، و مراد از شجاعت این است که جرأت در حکم به حقّ را داشته باشد و هیچ کسی یا چیزی او را از حکم به حقّ و گفتن حقّ و نوشتن حقّ باز ندارد.
- [آیت الله وحید خراسانی] دوم انسان مواظب باشد که به عجله و شتاب زدگی نماز نخواند و در حال نماز به یاد خدا و با خضوع و خشوع و وقار باشد و متوجه باشد که با چه کسی سخن می گوید و خود را در مقابل عظمت و بزرگی خداوند عالم ناچیز ببیند و نیز باید نمازگزار توبه و استغفار نماید و گناهانی را که مانع قبول شدن نماز است مانند حسد کبر غیبت خوردن حرام اشامیدن مسکرات ندادن خمس و زکاه و بلکه هر معصیتی را ترک کند و همچنین سزاوار است کارهایی را که ثواب نماز را کم می کند به جا نیاورد مثلا در حال خواب الودگی و خودداری از بول به نماز نایستد و در موقع نماز به اسمان نگاه نکند و کارهایی را که ثواب نماز را زیاد می کند به جا اورد مثلا انگشتر عقیق به دست کند و لباس پاکیزه بپوشد و شانه و مسواک کند و خود را خوشبو نماید
- [آیت الله سیستانی] در نماز آیات ممکن است انسان بعد از نیت و تکبیر و خواندن حمد، آیههای یک سوره را پنج قسمت کند، و یک آیه یا بیشتر از آن را بخواند بلکه کمتر از یک آیه را نیز میتواند بخواند ولی باید بنا بر احتیاط جمله تامّه باشد، و از اوّل سوره شروع کند و به گفتن (بسم الله) اکتفا نکند، و سپس به رکوع رود و سر بردارد، و بدون اینکه حمد بخواند، قسمت دوّم از همان سوره را بخواند و به رکوع رود، و همینطور تا پیش از رکوع پنجم سوره را تمام نماید؛ مثلاً در سوره فلق، اوّل (بِسْمِ الله الرَّحَمنِ الرَّحِیمِ * قُلْ اَعُوذُ بِرَبِّ الفَلَقِ) بگوید و به رکوع رود، بعد بایستد و بگوید: (مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ) دوباره به رکوع رود، و بعد از رکوع بایستد و بگوید: (وَمِنْ شَرِّ غاسِقٍ اِذا وَقَبَ) باز به رکوع رود و بایستد و بگوید: (وَمِنْ شَرِّ النَّفّاثاتِ فِی العُقَدِ) و برود به رکوع باز هم سر بردارد و بگوید: (وَمِنْ شَرِّ حاسِدٍ اِذا حَسَدَ) و بعد از آن به رکوع پنجم رود و بعد از سر برداشتن، دو سجده کند، و رکعت دوّم را هم مثل رکعت اوّل بجا آورد، و بعد از سجده دوّم تشهّد بخواند و نماز را سلام دهد. و نیز جایز است که به کمتر از پنج قسمت تقسیم نماید، لکن هر وقت سوره را تمام کرد لازم است حمد را قبل از رکوع بعدی بخواند.
- [آیت الله اردبیلی] نماز مهمترین اعمال دین است که اگر مورد قبول درگاه خداوند متعال واقع شود، عبادتهای دیگر نیز قبول میشوند و اگر نماز پذیرفته نشود، اعمال دیگر نیز قبول نمیشوند. همان گونه که اگر انسان هر شبانه روز پنج نوبت در نهر آبی شستشو کند چرکی در بدن او باقی نمیماند، نمازهای پنجگانه نیز انسان را از گناهان و پلیدیها پاک میکنند. سزاوار است که انسان نماز را در اوّل وقت بخواند و کسی که نماز را کم ارزش و سبک میشمارد، مانند کسی است که نماز نمیخواند. خداوند در ابتدای سوره بقره نماز را از ویژگیهای پرهیزگاران و سبب برخورداری از هدایت قرآنی و در سوره مؤمنون مراقبت بر انجام نماز و خشوع در هنگام نماز را از ویژگیهای مؤمنان بر شمرده است و پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرموده: کسی که به نماز اهمیت ندهد و آن را سبک شمارد، سزاوار عذاب آخرت است. روزی حضرت در مسجد تشریف داشتند؛ مردی وارد و مشغول نماز شد و رکوع و سجود خود را به طور کامل بجا نیاورد. حضرت فرمودند: اگر این مرد در حالی که نمازش به این نحو است از دنیا برود، به دین من از دنیا نرفته است! پس انسان باید مراقب باشد که با عجله و شتابزدگی نماز نخواند و در حال نماز به یاد خدا و با خضوع، خشوع و وقار باشد و متوجه باشد که با چه کسی سخن میگوید و خود را در مقابل عظمت و بزرگی خداوند متعال بسیار کوچک و ناچیز ببیند. همچنین نمازگزار باید توبه و استغفار نماید و گناهانی را که مانع قبول شدن نمازند، مانند حسد، کبر، غیبت، خوردن مال حرام، آشامیدن مسکرات و ندادن خمس و زکات، بلکه هر معصیتی را ترک کند. همچنین سزاوار است اعمالی را که ثواب نماز را کم میکند، بجا نیاورد، مثلاً در حال خوابآلودگی و خودداری از ادرار به نماز نایستد و در هنگام نماز ه آسمان نگاه نکند و نیز اعمالی را که ثواب نماز را زیاد میکند بجا آورد، مثلاً انگشتری عقیق به دست کند و لباس پاکیزه بپوشد و شانه و مسواک کند و خود را خوشبو نماید.
- [امام خمینی] اهمیت نماز: نماز مهمترین اعمال دینی است که اگر قبول درگاه خداوند عالم شود،عبادتهای دیگر هم قبول می شود. و اگر پذیرفته نشود، اعمال دیگر هم قبول نمی شود. و همانطور که اگر انسان شبانه روزی پنج نوبت در نهر آبی شستشو کند، چرک در بدنش نمی ماند، نمازهای پنجگانه هم انسان را از گناهان پاک می کند. و سزاوار است که انسان نماز را در اول وقت بخواند. و کسی که نماز را پست و سبک شمارد،مانند کسی است که نماز نمی خواند. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:"کسی که به نماز اهمیت ندهد و آن را سبک شمارد، سزاوار عذاب آخرت است".روزی حضرت در مسجد تشریف داشتند، مردی وارد و مشغول نماز شد، و رکوع و سجودش را کاملا به جا نیاورد. حضرت فرمودند: "اگر این مرد در حالی که نمازش این طور است از دنیا برود، به دین من از دنیا نرفته است". پس انسان باید مواظب باشد که به عجله و شتابزدگی نماز نخواند، و در حال نماز به یاد خدا و با خضوع و خشوع و وقار باشد، و متوجه باشد که با چه کسی سخن می گوید، و خود را در مقابل عظمت و بزرگی خداوند عالم بسیار پست و ناچیز ببیند. و اگر انسان در موقع نماز کاملا به این مطلب توجه کند، از خود بی خبر می شود. چنانچه در حال نماز تیر را از پای مبارک امیر المؤمنین علیه السلام بیرون کشیدند و آن حضرت متوجه نشدند. و نیز باید نمازگزار توبه و استغفار نماید و گناهانی که مانع قبول شدن نماز است مانند حسد،کبر، غیبت، خوردن حرام، آشامیدن مسکرات و ندادن خمس و زکات، بلکه هر معصیتی را ترک کند. و همچنین سزاوار است کارهایی که ثواب نماز را کم می کند بجانیاورد، مثلا در حال خواب آلودگی و خودداری از بول به نماز نایستد و در موقع نماز به آسمان نگاه نکند. و نیز کارهایی که ثواب نماز را زیاد می کند بجا آورد، مثلا انگشتری عقیق به دست کند، و لباس پاکیزه بپوشد، و شانه و مسواک کند، و خود را خوشبو نماید.
- [آیت الله مکارم شیرازی] نماز رابطه انسان با خداست و مایه صفای روح و پاکی دل و پیدایش روح تقوا و تربیت انسان و پرهیز از گناهان است. نماز مهمترین عبادات است که طبق روایات اگر قبول درگاه خدا شود عبادات دیگر نیز قبول خواهد شد و اگر قبول نگردد اعمال دیگر نیز قبول نخواهد شد. و نیز بر طبق روایات، کسی که نمازهای پنجگانه را انجام می دهد از گناهان پاک می شود همان گونه که اگرشبانه روز پنج مرتبه در نهر آبی شست و شو کند اثری از آلودگی در بدنش باقی نمی ماند. به همین دلیل، در آیات قرآن مجید و روایات اسلامی و وصایا و سفارشهای پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و ائمه هدی(علیهم السلام)از مهمترین کارهایی که روی آن تأکید شده همین نماز است و لذا ترک نماز از بزرگترین گناهان کبیره محسوب می شود. سزاوار است انسان نماز را در اول وقت بخواند و به آن اهمیت بسیار دهد و از تند خواندن نماز که ممکن است مایه خرابی نماز گردد جداً بپرهیزد. در حدیث آمده است روزی پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) مردی را در مسجد مشغول نماز دید که رکوع و سجود را بطور کامل انجام نمی دهد، فرمود: اگر این مرد از دنیا برود در حالی که نمازش این گونه باشد به دین من از دنیا نخواهد رفت. روح نماز (حضور قلب) است و سزاوار است از آنچه مایه پراکندگی حواس می شود بپرهیزد، معانی کلمات نماز را بفهمد و در حال نماز به آن توجه داشته باشد و با حال خضوع و خشوع نماز را انجام دهد، بداند با چه کسی سخن می گوید و خود را در مقابل عظمت و بزرگی خداوند بسیار کوچک ببیند. در حالات معصومین(علیهم السلام) آمده است به هنگام نماز آنچنان غرق یاد خدا می شدند که از خود بی خبر می گشتند، تا آنجا که پیکان تیری در پای امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)مانده بود، در حال نماز بیرون آوردند و آن حضرت متوجه نشد. برای قبولی نماز و کمال و فضیلت آن علاوه بر شرایط واجب باید امور زیر را نیز رعایت کند: قبل از نماز از خطاهای خود توبه و استغفار نماید و از گناهانی که مانع قبول نماز است مانند (حسد) و (تکبر) و (غیبت) و (خوردن مال حرام) و (آشامیدن مسکرات) و (ندادن خمس و زکات) بلکه هر معصیتی بپرهیزد. همچنین سزاوار است کارهائی که ارزش نماز و حضور قلب را کم می کند انجام ندهد، مثلاً در حال خواب آلودگی و خودداری از بول و در میان سر و صداها و در برابر منظره هایی که جلب توجه می کند به نماز نایستد و کارهایی که ثواب نماز را زیاد می کند انجام دهد، مثلاً لباس پاکیزه بپوشد، موهای خود را شانه زند و مسواک کند و خود را خوشبو نماید و انگشتر عقیق به دست کند.