فرق ملائکه جبروتی با ملائکه ملکوتی چیست؟
در موضوع فرق میان ملائکه به ملکوتی و جبروتی چند نکته را باید در نظر داشت: 1. ریشه لغوی کلمه (ملائکه) از (مَلَک) است که به معنای اقتدار و سلطه داشتن بر چیزی است؛ چنان‌که ملکوت و جبروت نیز صیغه مبالغه است؛ ملکوت صیغه مبالغه مُلک و جبروت صیغه مبالغه جبر است.[1] 2. در نظر اهل حکمت، ملائکه در حقیقت قوای نظام هستی هستند. به عبارت دیگر؛ حکیمان از قوای نظام هستی مطلقاً تعبیر به ملائکه‌ می‌‌آورند.[2] 3. جایگاه و نشأه وجودی ملائکه متفاوت است؛ از این‌رو مأموریت آنان نیز با هم فرق دارد. از میرداماد در اواخر قبسات نقل می‌کنند که وی می‌گوید: (ملائکه را طبقات و شئونی است؛ حتی برخی از آنها را جسم لطیف است). برخی از حکیمان پس از نقل سخنان میرداماد می‌گوید (این سخن میر حق است، چه این‌که ملائکه قوای عالم‌اند، و این قوی را مراتب است از قوای عالین گرفته تا قوای انزل مراتب عالم طبیعت.)[3] نکته‌‌ی شایان توجهی که برخی از حکیمان بیان کردند، این است که: بر همین اساس که ملائکه دارای مراتب هستند، از نظر معصوم بودن یا نبودن نیز متفاوت‌اند؛ در نتیجه ملائکه زمینی به اقتضای نشأه خودشان که مادی است، عصیان در مورد آنان تصور دارد؛ بر خلاف ملائکه عالین و اهل جبروت‌ و ملکوت که مبرّای از عصیان‌اند.[4] 4. در این‌که عالم هستی دارای مراتب است اختلافی میان مشرب‌های مختلف فلسفی و اهل عرفان نیست؛ نهایت این‌که نام گذاری این مراتب، به لحاظ هر یک از مشرب‌های فلسفی و عرفانی، مختلف است؛ مثلا یکی از حکیمان در این باره می‌گوید: جهان ماده و مجرد دارای اسامی متعدد است: در لسان حکماء بیشتر به عالم تجرد و هیولانی؛ یا عالم عقل و طبع و یا عالم ابداع و تکوین تعبیر شده است؛ در لسان اشراقین به عنوان عالم نور و ظلمت یا جبروت و ناسوت آمده است و در اصطلاح عرفان که از قرآن بیشتر اقتباس شده به نام عالم غیب و شهود، یا روح و جسم و یا عالم امر و خلق آمده است.‌[5] 5. یکی از اصطلاحات رایج در عرفان نظری، اصطلاح حضرات خمس است؛[6] منطورشان از حضرات خمس عبارت است از: (1) تعین اول و ثانی به عنوان حضرت اول؛ (2) عالم عقل، به عنوان حضرت دوم؛ (3) عالم مثال، به عنوان حضرت سوم؛ (4) عالم ماده، به عنوان حضرت چهارم؛ (5) انسان، به عنوان حضرت پنجم.[7] این حضرات خمس گاهی به اسامی دیگر نیز خوانده می‌شود، مثلاً می‌گویند حضرات کلی خمس عبارت‌اند از: لاهوت، جبروت، ملکوت، ناسوت و کون جامع که انسان کامل است.[8] اگر بخواهیم این دو نوع نام‌گذاری را با هم تطبیق کنیم این‌گونه می‌شود: لاهوت، همان تعین اول و ثانی؛ یعنی مقام احدیت و واحدیت است؛ جبروت، عالم عقل است؛ ملکوت، عالم مثال است و ناسوت، عالم ماده است. 6. نتیجه این‌که ملائکه جبروتی، ملائکه‌ای هستند که در مقام و رتبه عالم عقل هستند و ملائکه ملکوتی، ملائکه‌ای هستند که رتبه‌ی وجودیشان مرتبه عالم مثال است؛ بنابراین ملائکه جبروتی، برتر از ملائکه ملکوتی هستند. پی نوشتها: [1]. الخوری الشرتونی اللبنانی، سعید، اقرب الموارد، ماده (ملک)؛ حسن زاده آملی، حسن، ممد الهمم در شرح فصوص الحکم، ص 364، وزارت ارشاد، تهران، چاپ اول، 1378ش. [2]. http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa1922 [3]. حسن زاده آملی، حسن، هزار و یک کلمه، ج 6، ص 342، بوستان کتاب، قم، چاپ سوم، 1381ش. [4]. همان. [5]. حسن زاده آملی، حسن، نصوص الحکم بر فصوص الحکم، ص 328، رجاء، تهران، چاپ دوم، 1375ش. [6]. http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa18651 [7]. یزدان پناه، یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، ص 571 و 572، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ اول، قم، 1388. [8]. ممد الهمم در شرح فصوص الحکم، ص 671. islamquest.net
عنوان سوال:

فرق ملائکه جبروتی با ملائکه ملکوتی چیست؟


پاسخ:

در موضوع فرق میان ملائکه به ملکوتی و جبروتی چند نکته را باید در نظر داشت:
1. ریشه لغوی کلمه (ملائکه) از (مَلَک) است که به معنای اقتدار و سلطه داشتن بر چیزی است؛ چنان‌که ملکوت و جبروت نیز صیغه مبالغه است؛ ملکوت صیغه مبالغه مُلک و جبروت صیغه مبالغه جبر است.[1]
2. در نظر اهل حکمت، ملائکه در حقیقت قوای نظام هستی هستند. به عبارت دیگر؛ حکیمان از قوای نظام هستی مطلقاً تعبیر به ملائکه‌ می‌‌آورند.[2]
3. جایگاه و نشأه وجودی ملائکه متفاوت است؛ از این‌رو مأموریت آنان نیز با هم فرق دارد. از میرداماد در اواخر قبسات نقل می‌کنند که وی می‌گوید: (ملائکه را طبقات و شئونی است؛ حتی برخی از آنها را جسم لطیف است). برخی از حکیمان پس از نقل سخنان میرداماد می‌گوید (این سخن میر حق است، چه این‌که ملائکه قوای عالم‌اند، و این قوی را مراتب است از قوای عالین گرفته تا قوای انزل مراتب عالم طبیعت.)[3] نکته‌‌ی شایان توجهی که برخی از حکیمان بیان کردند، این است که: بر همین اساس که ملائکه دارای مراتب هستند، از نظر معصوم بودن یا نبودن نیز متفاوت‌اند؛ در نتیجه ملائکه زمینی به اقتضای نشأه خودشان که مادی است، عصیان در مورد آنان تصور دارد؛ بر خلاف ملائکه عالین و اهل جبروت‌ و ملکوت که مبرّای از عصیان‌اند.[4]
4. در این‌که عالم هستی دارای مراتب است اختلافی میان مشرب‌های مختلف فلسفی و اهل عرفان نیست؛ نهایت این‌که نام گذاری این مراتب، به لحاظ هر یک از مشرب‌های فلسفی و عرفانی، مختلف است؛ مثلا یکی از حکیمان در این باره می‌گوید: جهان ماده و مجرد دارای اسامی متعدد است: در لسان حکماء بیشتر به عالم تجرد و هیولانی؛ یا عالم عقل و طبع و یا عالم ابداع و تکوین تعبیر شده است؛ در لسان اشراقین به عنوان عالم نور و ظلمت یا جبروت و ناسوت آمده است و در اصطلاح عرفان که از قرآن بیشتر اقتباس شده به نام عالم غیب و شهود، یا روح و جسم و یا عالم امر و خلق آمده است.‌[5]
5. یکی از اصطلاحات رایج در عرفان نظری، اصطلاح حضرات خمس است؛[6] منطورشان از حضرات خمس عبارت است از: (1) تعین اول و ثانی به عنوان حضرت اول؛ (2) عالم عقل، به عنوان حضرت دوم؛ (3) عالم مثال، به عنوان حضرت سوم؛ (4) عالم ماده، به عنوان حضرت چهارم؛ (5) انسان، به عنوان حضرت پنجم.[7] این حضرات خمس گاهی به اسامی دیگر نیز خوانده می‌شود، مثلاً می‌گویند حضرات کلی خمس عبارت‌اند از: لاهوت، جبروت، ملکوت، ناسوت و کون جامع که انسان کامل است.[8]
اگر بخواهیم این دو نوع نام‌گذاری را با هم تطبیق کنیم این‌گونه می‌شود: لاهوت، همان تعین اول و ثانی؛ یعنی مقام احدیت و واحدیت است؛ جبروت، عالم عقل است؛ ملکوت، عالم مثال است و ناسوت، عالم ماده است.
6. نتیجه این‌که ملائکه جبروتی، ملائکه‌ای هستند که در مقام و رتبه عالم عقل هستند و ملائکه ملکوتی، ملائکه‌ای هستند که رتبه‌ی وجودیشان مرتبه عالم مثال است؛ بنابراین ملائکه جبروتی، برتر از ملائکه ملکوتی هستند.

پی نوشتها:
[1]. الخوری الشرتونی اللبنانی، سعید، اقرب الموارد، ماده (ملک)؛ حسن زاده آملی، حسن، ممد الهمم در شرح فصوص الحکم، ص 364، وزارت ارشاد، تهران، چاپ اول، 1378ش.
[2]. http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa1922
[3]. حسن زاده آملی، حسن، هزار و یک کلمه، ج 6، ص 342، بوستان کتاب، قم، چاپ سوم، 1381ش.
[4]. همان.
[5]. حسن زاده آملی، حسن، نصوص الحکم بر فصوص الحکم، ص 328، رجاء، تهران، چاپ دوم، 1375ش.
[6]. http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa18651
[7]. یزدان پناه، یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، ص 571 و 572، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ اول، قم، 1388.
[8]. ممد الهمم در شرح فصوص الحکم، ص 671.
islamquest.net





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین