آیا لازم است قواعد ادبیات عرب در فهم قرآن مد نظر قرار گیرد یا قرآن بر اساس قواعد دیگری مقصود را بیان می کند؟
با توجه به تعریف تفسیر که آشکار نمودن مراد خدای متعال بر مبنای ادبیات عرب و... می باشد، تفسیر باید براساس قواعد مسلم ادبیات عرب انجام گیرد؛ زیرا خداوند برای بیان مقاصد خود از زبان عربی استفاده کرده است: (إِنّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ؛[1] همانا ما آن را قرآنی به زبان عربی نازل کردیم تا مگر شما به خرد دریابید.) و فهم متونی نظیر قرآن که به زبان عربی است جز با تکیه بر قواعد ادبیات عرب قابل دست یابی نیست؛ البته ممکن است پرسشی مطرح شود و آن این که شاید خداوند متعال که می خواسته با مردم به زبان عربی سخن بگوید، قواعد جدیدی را جعل و براساس آن با مردم گفتگو کرده باشد؟ پاسخ این است که با مراجعه به قرآن می بینیم بسیاری از این قالب ها که در قرآن وجود دارد، در زبان عربی نیز رواج داشته است، این بیانگر آن است که خداوند همان قواعد موجود در آن زمان را به کار برده است. از سوی دیگر، مسئله جعل قواعد جدید بسیار مهم است، ولی اگر گوینده ای در یک جامعه طبق قواعد موجود در آن جامعه سخن بگوید، طبیعی است و به تذکر و هشدار دادن نیازی نیست؛ بنابراین اگر بخواهد بر خلاف قواعد آن ها و بر طبق قواعد جدیدی که خود جعل کرده، سخن بگوید، حتماً باید تذکر دهد، آن هم به صورتی که همه بفهمند تا مبادا سخنان او را طبق قواعد موجود میان خود بفهمند و تفسیر کنند و گمراه شوند. در بینش دینی ما نیز وقتی مسئله بسیار مهم باشد، از ناحیه خداوند و متولیان دین بر میزان اهمیت آن توجه داده و تأکید فراوان شده است، ولی در بحث ما هیچ دلیل روایی و غیر روایی وجود ندارد. که بفرماید خداوند روش و قواعد ویژه ای را جعل کرده و طبق آن با مردم سخن گفته است و از این جا روشن می شود که خداوند همان رویه ی متعارف را در پیش گرفته است و همان قواعد مسلم رایج بین عرب آن زمان را برای بیان مقصودش مد نظر دارد. از این ها گذشته، در برخی روایات نیز دیده می شود که در تفسیر آیات قرآن به نکته های ادبی کلام توجه شده و بر معنای خاصی که نکته های ادبی آن را افاده می کنند، تکیه شده است؛ برای مثال، در روایتی که با سند صحیح از امام محمد باقر(علیه السلام) نقل شده، آمده است که حضرت در پاسخ زراره که از وجه کفایت مسح به قسمتی از سر پرسیده بود، فرمودند: (لانّ اللّه عزوجل یقول: (فاغسلوا وجوهکم) فعرفنا أن الوجه کله ینبغی أن یغسل ثم قال: (و ایدیکم الی المرافق) ثم فصل بین الکلام فقال: (وامسحوا برؤوسکم) فعرفنا حین قال (برؤوسکم) أن المسح ببعض الرأس لمکان الباء...؛[2] زیرا خداوند عزوجل فرموده است: (فاغسلوا وجوهکم) پس دانستیم که همه ی صورت باید شسته شود؛ سپس فرمود (و ایدیکم الی المرافق)، بعد بین کلام فرق گذاشت و فرمود: (وامسحوا برؤوسکم) پس وقتی فرمود: (برؤسکم)به لحاظ وجود باء دانستیم که مسح بر قسمتی از سر است. در این روایت، امام محمد باقر(علیه السلام) از این که خداوند در (وجوهکم وایدیکم) باء نیاورد، ولی در متعلق (وامسحوا)، یعنی (برؤوسکم)، باء آورده، استفاده کرد که مسح در وضو به قسمتی از سر است.) از این جا روشن می شود که در فهم و تفسیر آیات قرآن، توجه به قواعد مسلم ادبیات نیز لازم و ضروری است. پی نوشتها: [1]. یوسف، 2. [2]. محمد بن یعقوب الکلینی، فروع کافی، ج 3، ص 39، (کتاب الطهارة)، باب 19 (مسح الرأس و القدمین)، حدیث 4. منبع: منطق فهم قرآن، محمود رجبی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1385).
عنوان سوال:

آیا لازم است قواعد ادبیات عرب در فهم قرآن مد نظر قرار گیرد یا قرآن بر اساس قواعد دیگری مقصود را بیان می کند؟


پاسخ:

با توجه به تعریف تفسیر که آشکار نمودن مراد خدای متعال بر مبنای ادبیات عرب و... می باشد، تفسیر باید براساس قواعد مسلم ادبیات عرب انجام گیرد؛ زیرا خداوند برای بیان مقاصد خود از زبان عربی استفاده کرده است: (إِنّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ؛[1] همانا ما آن را قرآنی به زبان عربی نازل کردیم تا مگر شما به خرد دریابید.) و فهم متونی نظیر قرآن که به زبان عربی است جز با تکیه بر قواعد ادبیات عرب قابل دست یابی نیست؛ البته ممکن است پرسشی مطرح شود و آن این که شاید خداوند متعال که می خواسته با مردم به زبان عربی سخن بگوید، قواعد جدیدی را جعل و براساس آن با مردم گفتگو کرده باشد؟
پاسخ این است که با مراجعه به قرآن می بینیم بسیاری از این قالب ها که در قرآن وجود دارد، در زبان عربی نیز رواج داشته است، این بیانگر آن است که خداوند همان قواعد موجود در آن زمان را به کار برده است. از سوی دیگر، مسئله جعل قواعد جدید بسیار مهم است، ولی اگر گوینده ای در یک جامعه طبق قواعد موجود در آن جامعه سخن بگوید، طبیعی است و به تذکر و هشدار دادن نیازی نیست؛ بنابراین اگر بخواهد بر خلاف قواعد آن ها و بر طبق قواعد جدیدی که خود جعل کرده، سخن بگوید، حتماً باید تذکر دهد، آن هم به صورتی که همه بفهمند تا مبادا سخنان او را طبق قواعد موجود میان خود بفهمند و تفسیر کنند و گمراه شوند. در بینش دینی ما نیز وقتی مسئله بسیار مهم باشد، از ناحیه خداوند و متولیان دین بر میزان اهمیت آن توجه داده و تأکید فراوان شده است، ولی در بحث ما هیچ دلیل روایی و غیر روایی وجود ندارد. که بفرماید خداوند روش و قواعد ویژه ای را جعل کرده و طبق آن با مردم سخن گفته است و از این جا روشن می شود که خداوند همان رویه ی متعارف را در پیش گرفته است و همان قواعد مسلم رایج بین عرب آن زمان را برای بیان مقصودش مد نظر دارد. از این ها گذشته، در برخی روایات نیز دیده می شود که در تفسیر آیات قرآن به نکته های ادبی کلام توجه شده و بر معنای خاصی که نکته های ادبی آن را افاده می کنند، تکیه شده است؛ برای مثال، در روایتی که با سند صحیح از امام محمد باقر(علیه السلام) نقل شده، آمده است که حضرت در پاسخ زراره که از وجه کفایت مسح به قسمتی از سر پرسیده بود، فرمودند: (لانّ اللّه عزوجل یقول: (فاغسلوا وجوهکم) فعرفنا أن الوجه کله ینبغی أن یغسل ثم قال: (و ایدیکم الی المرافق) ثم فصل بین الکلام فقال: (وامسحوا برؤوسکم) فعرفنا حین قال (برؤوسکم) أن المسح ببعض الرأس لمکان الباء...؛[2] زیرا خداوند عزوجل فرموده است: (فاغسلوا وجوهکم) پس دانستیم که همه ی صورت باید شسته شود؛ سپس فرمود (و ایدیکم الی المرافق)، بعد بین کلام فرق گذاشت و فرمود: (وامسحوا برؤوسکم) پس وقتی فرمود: (برؤسکم)به لحاظ وجود باء دانستیم که مسح بر قسمتی از سر است. در این روایت، امام محمد باقر(علیه السلام) از این که خداوند در (وجوهکم وایدیکم) باء نیاورد، ولی در متعلق (وامسحوا)، یعنی (برؤوسکم)، باء آورده، استفاده کرد که مسح در وضو به قسمتی از سر است.) از این جا روشن می شود که در فهم و تفسیر آیات قرآن، توجه به قواعد مسلم ادبیات نیز لازم و ضروری است.
پی نوشتها:
[1]. یوسف، 2.
[2]. محمد بن یعقوب الکلینی، فروع کافی، ج 3، ص 39، (کتاب الطهارة)، باب 19 (مسح الرأس و القدمین)، حدیث 4.
منبع: منطق فهم قرآن، محمود رجبی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1385).





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین