دلایل روایی دال بر باطن داشتن قرآن، که خیلی بیش تر از دلایل قرآنی بوده و مورد استناد هم هستند، چند دسته اند و از نظر سند چگونه اند؟
پاسخ دکتر محمد کاظم شاکر: روایات زیادی در کتاب های مکتب اهل بیت و اهل سنّت نقل شده است؛ لیکن این روایات به حد تواتر لفظی نمی رسد؛ امّا این که بعضی بگویند این روایات جعلی است یا سند همه ی آنها ضعیف است، درست نیست. حداقل دو یا سه روایت صحیح در کتاب های اصلی شیعه از ائمه ی اطهار(علیهم السلام)نقل شده است. در کتاب های اهل تسنن نیز روایاتی با سندی صحیح ذکر شده است. پس این روایات اجمالا هم از طریق شیعه و هم از طریق اهل تسنن با سند صحیح نقل شده اند. امّا طریق آن به گونه ای نیست که بتوان در مورد آن ادعای تواتر کرد؛ زیرا تواتر در جایی است که تعداد راویان در هر طبقه به حدّی باشد که عرفاً تبانی آنها بر کذب محال باشد. اما از نظر من، همه ی این احادیث، بر ظاهر و باطن داشتن قرآن هم داستان اند؛ چنان که به این اسم نام برده شده است. در کنار این مطلب، مسائل دیگری هم در روایات آمده است که در همه ی آنها یکسان نیست. یکی از آنها تعداد بطون قرآن است. در برخی از آنها همین قدر گفته شده است که قرآن و آیات آن ظاهر و باطن دارند. در بعضی از آنها آمده است که باطن آن نیز باطنی دارد؛ حتّی در کتاب های متأخرین، مثل تفسیر صافی و تفسیر المیزان، هفت بطن نیز ذکر شده است. برخی از دانشمندان بالاتر از آن نیز به روایات نسبت داده اند؛ سید حیدر آملی در کتاب نص النصوص، هفتاد بطن و هفتاد هزار بطن نیز آورده است.[1] امّا تا آن جا که ما تحقیق کرده ایم، در جوامع روایی فریقین، روایتی که هفت یا هفتاد و یا هفتاد هزار بطن را به قرآن نسبت داده باشد ندیده ایم. موضوع دیگر که در برخی روایات آمده، این است که هر آیه ای دارای حد و مطلع است، یا در بعضی آمده است که هر حرفی از قرآن دارای حد و مطلع است که؛ در مباحث بعدی بدان خواهیم پرداخت. جواب حجت الاسلام علی اکبر بابایی: روایات شش دسته است. در سه دسته از آن روایات، با صراحت ذکر باطن و ظاهر برای قرآن کریم آمده است. این سه دسته، تا جایی که بنده یافته ام، حدود سی و یک روایت است و در همه ی آنها سخن از بطن برای قرآن کریم است. بعضی از تعابیر چنین است: (لَیْسَ مِنَ الْقرآن ایةٌ اِلاّ و لَها ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ) در بین این روایات، روایت صحیح السند هم از طریق اهل تسنن وجود دارد که در کتابی به نام صحیح ابن حبّان آمده است و از طریق شیعه، مانند روایت فضیل و روایت عبداللّه بن سنان هستند. سند روایت عبداللّه بن سنان در کتاب من لا یحضره الفقیه، صحیح بوده و صحت آن مورد اتفاق است؛ ولی سند آن در اصول کافی مشتمل بر سهل بن زیاد است که وثاقتش محل کلام است. اگر روایات منحصر به همین سی و یک روایت بود، ممکن بود در تواتر آن تشکیک شود؛ البته منظور، تواتر معنوی است؛ ولی افزون بر این سه دسته، سه دسته روایت دیگر نیز وجود دارد؛ هر چند که کلمه ی ظهر و بطن در آن روایات نیامده است، امّا دو دسته از آنها به دلالت التزامی و یک دسته از آنها به دلالت مطابقی، بدون لفظ ظاهر و باطن، بر وجود باطن برای قرآن دلالت دارند که وقتی آنها را به سه دسته ی اول ضمیمه کنیم، کم ترین تردیدی در تواتر آن روایات باقی نمی ماند. از آن سه دسته ای که کلمه ی ظهرو بطن در آنها نیست، یک دسته روایاتی است که می فرماید: معارف قرآن سه قسم است؛ قسم اوّل از آن را عالم و جاهل می فهمند و قسم دوّم از آن را تنها کسی که دارای صفای ذهن و تشخیص صحیح باشد، می فهمد. تعبیر روایت چنین است: لا یعرفه الاّ مَنْ صَفا ذِهْنُهُ وَ لَطُفَ حِسُّه وَصَحَّ تَمْییزُهُ؛ کسانی که صفای ذهن، حس لطیف و تشخیص صحیح داشته باشند می توانند آن قسم از معارف را بفهمند. و قسم سوم را هیچ کس جز خداوند و ملایکه و راسخان در علم نمی دانند؛ گر چه در این روایت، عنوان باطن بر آن اطلاِ نشده، امّا معلوم است که منظور، همان باطن قرآن کریم است؛ زیرا باطن قرآن است که عالم و جاهل حتی کسانی که صفای ذهن و حس لطیفی هم داشته باشند، نمی فهمند. فقط خدا و ملایکه و راسخان در علم به آن آگاه هستند. البته بعد از آن که باطن قرآن تعریف شد، بهتر روشن می شود که این قسم سوم همان باطن قرآن کریم است. علاوه بر این چهار دسته روایت، روایات بسیار زیادی است که مرحوم مجلسی(قدس سره الشریف)در بحار الانوار، جلد 23 و 24، در ضمن شصت و هشت باب، حدود هزار و پانصد و هفت روایت از آنها را ذکر کرده که در آن روایات، برای آیات کریمه ی قرآن، معنایی بیان شده است که از ظاهر لفظ فهمیده نمی شود. بسیاری از آن روایات، روایاتی است که در فضایل ائمه ی اطهار(علیهم السلام)است؛ مثلاً در آیات: (وَ الشَّمْسِ وَ ضُحیها* وَ الْقَمَرِ إِذا تَلیها)، معنای ظاهر شمس و قمر، خورشید و ماه است، ولی در روایت می بینیم که گفته شده است: شمس، وجود پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و قمر، امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)است و یا در مورد آیه ی (إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِماء مَعِین)، در روایت (ماء مَعِین) به امام غایب معنا و تفسیر شده و امثال این روایات خیلی زیاد است. حدود هزار و پانصد و هفت روایت در بحار الانوار نقل شده است. من معتقدم که این روایات، به دلالت التزامی، اشاره به این دارد که آیات کریمه ی قرآن علاوه بر معنایی که از ظاهر الفاظش فهمیده می شود، معانی باطنی هم دارد؛ معانی ای که در چارچوب قواعد ادبیات عرب و اصول عقلایی محاوره فهمیده نمی شود. حال از چه راهی می توانیم آن را بفهمیم، در آینده به آن خواهیم پرداخت. تا این جا به پنج دسته روایت اشاره شد. دسته ی ششم روایاتی است که در بین آنها روایت صحیح و موثق نیز هست و می فرماید: ثلث قرآن و یا ربع قرآن در باره ی اهل بیت(علیهم السلام)و ثلث یا ربع آن در باره ی دشمنان اهل بیت است حال ظاهر آیات را که نگاه می کنیم، چنین نیست. ثلث یا ربع آن در باره ی اهل بیت نیست؛ پس معلوم می شود که با توجه به باطنی که قرآن کریم دارد، ثلث یا ربعش در باره ی اهل بیت است. این مجموعه ی روایات است که به نظر من فوق تواتر است.[2] داشتن باطن برای قرآن کریم از نظر عقلی فقط در حد امکان است؛ یعنی ما این طور می توانیم بگوییم که از نظر ثبوتی و از نظر امکان، هیچ دلیلی بر امتناع باطن داشتن قرآن نداریم؛ یعنی این که از یک کلام، علاوه بر معنایی که از ظاهر لفظ فهمیده می شود، معنای دیگری را نیز گوینده اراده کرده باشد، امتناع و استحاله ی عقلی ندارد؛ البته از نظر عقلی نمی توانیم اثبات کنیم که حتماً آن کلام باطن دارد؛ بلکه باطن داشتن قران، فقط در حد امکان است. از نظر قرآن نیز، همان گونه که گذشت، به برخی از آیات، با یک سری مقدمات خارجی می توان استدلال کرد، ولی اثباتش مشکل است. از نظر اقوال هم باطن داشتن قرآن، مورد اجماع همه ی دانشمندان مسلمان است. من تا به حال مخالفی پیدا نکرده ام. نه در شیعه و نه در سنی، کسی را نیافته ام که گفته باشد قرآن باطن ندارد؛ البته در این که حقیقت باطن چیست، اختلاف نظرهایی وجود دارد؛ لیکن هیچ اختلافی در اصل وجود باطن دیده نشده است. از نظر روایات نیز روایات صحیح وجود دارد.[3] پی نوشتها: [1] . ر.ک: سید حیدر آملی: جامع الاسرار و منبع الانوار، ص 104، 530 و 610 و نص النصوص، ص 12 و 72. [2] . نشانی مأخذ روایات را در ضمن مقاله ای در مجلّه ی معرفت ذکر کرده ایم (ر. ک: علی اکبر بابایی، باطن (قرآن کریم). مجله ی معرفت: شماره ی 26، ص 15، پی نوشت های 45 47). [3] . گفتنی است که در تواتر لازم نیست که سند روایات صحیح باشد. تواتر در مورد روایت های ضعیف است؛ یعنی وقتی راه های زیادی هر چند هر یک از آن راه ها به دلیل این که راوی اش مجهول است یا ضعیف السند است، قابل اعتماد نیست باشند که تبانی آنها بر کذب عادتاً ممتنع باشد؛ این را می گوییم خبر متواتر. پس برای تحقق تواتر، لزومی ندارد که سند روایات صحیح باشد. منبع: باطن و تأویل قرآن، گفتگو با حجت الاسلام علی اکبر بابایی و دکتر محمد کاظم شاکر، نشر مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه (1381).
عنوان سوال:

دلایل روایی دال بر باطن داشتن قرآن، که خیلی بیش تر از دلایل قرآنی بوده و مورد استناد هم هستند، چند دسته اند و از نظر سند چگونه اند؟


پاسخ:

پاسخ دکتر محمد کاظم شاکر:
روایات زیادی در کتاب های مکتب اهل بیت و اهل سنّت نقل شده است؛ لیکن این روایات به حد تواتر لفظی نمی رسد؛ امّا این که بعضی بگویند این روایات جعلی است یا سند همه ی آنها ضعیف است، درست نیست. حداقل دو یا سه روایت صحیح در کتاب های اصلی شیعه از ائمه ی اطهار(علیهم السلام)نقل شده است. در کتاب های اهل تسنن نیز روایاتی با سندی صحیح ذکر شده است. پس این روایات اجمالا هم از طریق شیعه و هم از طریق اهل تسنن با سند صحیح نقل شده اند. امّا طریق آن به گونه ای نیست که بتوان در مورد آن ادعای تواتر کرد؛ زیرا تواتر در جایی است که تعداد راویان در هر طبقه به حدّی باشد که عرفاً تبانی آنها بر کذب محال باشد.
اما از نظر من، همه ی این احادیث، بر ظاهر و باطن داشتن قرآن هم داستان اند؛ چنان که به این اسم نام برده شده است. در کنار این مطلب، مسائل دیگری هم در روایات آمده است که در همه ی آنها یکسان نیست. یکی از آنها تعداد بطون قرآن است. در برخی از آنها همین قدر گفته شده است که قرآن و آیات آن ظاهر و باطن دارند. در بعضی از آنها آمده است که باطن آن نیز باطنی دارد؛ حتّی در کتاب های متأخرین، مثل تفسیر صافی و تفسیر المیزان، هفت بطن نیز ذکر شده است. برخی از دانشمندان بالاتر از آن نیز به روایات نسبت داده اند؛ سید حیدر آملی در کتاب نص النصوص، هفتاد بطن و هفتاد هزار بطن نیز آورده است.[1] امّا تا آن جا که ما تحقیق کرده ایم، در جوامع روایی فریقین، روایتی که هفت یا هفتاد و یا هفتاد هزار بطن را به قرآن نسبت داده باشد ندیده ایم.
موضوع دیگر که در برخی روایات آمده، این است که هر آیه ای دارای حد و مطلع است، یا در بعضی آمده است که هر حرفی از قرآن دارای حد و مطلع است که؛ در مباحث بعدی بدان خواهیم پرداخت.
جواب حجت الاسلام علی اکبر بابایی:
روایات شش دسته است. در سه دسته از آن روایات، با صراحت ذکر باطن و ظاهر برای قرآن کریم آمده است. این سه دسته، تا جایی که بنده یافته ام، حدود سی و یک روایت است و در همه ی آنها سخن از بطن برای قرآن کریم است. بعضی از تعابیر چنین است:
(لَیْسَ مِنَ الْقرآن ایةٌ اِلاّ و لَها ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ)
در بین این روایات، روایت صحیح السند هم از طریق اهل تسنن وجود دارد که در کتابی به نام صحیح ابن حبّان آمده است و از طریق شیعه، مانند روایت فضیل و روایت عبداللّه بن سنان هستند. سند روایت عبداللّه بن سنان در کتاب من لا یحضره الفقیه، صحیح بوده و صحت آن مورد اتفاق است؛ ولی سند آن در اصول کافی مشتمل بر سهل بن زیاد است که وثاقتش محل کلام است.
اگر روایات منحصر به همین سی و یک روایت بود، ممکن بود در تواتر آن تشکیک شود؛ البته منظور، تواتر معنوی است؛ ولی افزون بر این سه دسته، سه دسته روایت دیگر نیز وجود دارد؛ هر چند که کلمه ی ظهر و بطن در آن روایات نیامده است، امّا دو دسته از آنها به دلالت التزامی و یک دسته از آنها به دلالت مطابقی، بدون لفظ ظاهر و باطن، بر وجود باطن برای قرآن دلالت دارند که وقتی آنها را به سه دسته ی اول ضمیمه کنیم، کم ترین تردیدی در تواتر آن روایات باقی نمی ماند.
از آن سه دسته ای که کلمه ی ظهرو بطن در آنها نیست، یک دسته روایاتی است که می فرماید: معارف قرآن سه قسم است؛ قسم اوّل از آن را عالم و جاهل می فهمند و قسم دوّم از آن را تنها کسی که دارای صفای ذهن و تشخیص صحیح باشد، می فهمد. تعبیر روایت چنین است:
لا یعرفه الاّ مَنْ صَفا ذِهْنُهُ وَ لَطُفَ حِسُّه وَصَحَّ تَمْییزُهُ؛ کسانی که صفای ذهن، حس لطیف و تشخیص صحیح داشته باشند می توانند آن قسم از معارف را بفهمند.
و قسم سوم را هیچ کس جز خداوند و ملایکه و راسخان در علم نمی دانند؛ گر چه در این روایت، عنوان باطن بر آن اطلاِ نشده، امّا معلوم است که منظور، همان باطن قرآن کریم است؛ زیرا باطن قرآن است که عالم و جاهل حتی کسانی که صفای ذهن و حس لطیفی هم داشته باشند، نمی فهمند. فقط خدا و ملایکه و راسخان در علم به آن آگاه هستند. البته بعد از آن که باطن قرآن تعریف شد، بهتر روشن می شود که این قسم سوم همان باطن قرآن کریم است.
علاوه بر این چهار دسته روایت، روایات بسیار زیادی است که مرحوم مجلسی(قدس سره الشریف)در بحار الانوار، جلد 23 و 24، در ضمن شصت و هشت باب، حدود هزار و پانصد و هفت روایت از آنها را ذکر کرده که در آن روایات، برای آیات کریمه ی قرآن، معنایی بیان شده است که از ظاهر لفظ فهمیده نمی شود. بسیاری از آن روایات، روایاتی است که در فضایل ائمه ی اطهار(علیهم السلام)است؛ مثلاً در آیات: (وَ الشَّمْسِ وَ ضُحیها* وَ الْقَمَرِ إِذا تَلیها)، معنای ظاهر شمس و قمر، خورشید و ماه است، ولی در روایت می بینیم که گفته شده است: شمس، وجود پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و قمر، امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)است و یا در مورد آیه ی (إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِماء مَعِین)، در روایت (ماء مَعِین) به امام غایب معنا و تفسیر شده و امثال این روایات خیلی زیاد است. حدود هزار و پانصد و هفت روایت در بحار الانوار نقل شده است. من معتقدم که این روایات، به دلالت التزامی، اشاره به این دارد که آیات کریمه ی قرآن علاوه بر معنایی که از ظاهر الفاظش فهمیده می شود، معانی باطنی هم دارد؛ معانی ای که در چارچوب قواعد ادبیات عرب و اصول عقلایی محاوره فهمیده نمی شود. حال از چه راهی می توانیم آن را بفهمیم، در آینده به آن خواهیم پرداخت. تا این جا به پنج دسته روایت اشاره شد. دسته ی ششم روایاتی است که در بین آنها روایت صحیح و موثق نیز هست و می فرماید: ثلث قرآن و یا ربع قرآن در باره ی اهل بیت(علیهم السلام)و ثلث یا ربع آن در باره ی دشمنان اهل بیت است حال ظاهر آیات را که نگاه می کنیم، چنین نیست. ثلث یا ربع آن در باره ی اهل بیت نیست؛ پس معلوم می شود که با توجه به باطنی که قرآن کریم دارد، ثلث یا ربعش در باره ی اهل بیت است. این مجموعه ی روایات است که به نظر من فوق تواتر است.[2]
داشتن باطن برای قرآن کریم از نظر عقلی فقط در حد امکان است؛ یعنی ما این طور می توانیم بگوییم که از نظر ثبوتی و از نظر امکان، هیچ دلیلی بر امتناع باطن داشتن قرآن نداریم؛ یعنی این که از یک کلام، علاوه بر معنایی که از ظاهر لفظ فهمیده می شود، معنای دیگری را نیز گوینده اراده کرده باشد، امتناع و استحاله ی عقلی ندارد؛ البته از نظر عقلی نمی توانیم اثبات کنیم که حتماً آن کلام باطن دارد؛ بلکه باطن داشتن قران، فقط در حد امکان است.
از نظر قرآن نیز، همان گونه که گذشت، به برخی از آیات، با یک سری مقدمات خارجی می توان استدلال کرد، ولی اثباتش مشکل است. از نظر اقوال هم باطن داشتن قرآن، مورد اجماع همه ی دانشمندان مسلمان است. من تا به حال مخالفی پیدا نکرده ام. نه در شیعه و نه در سنی، کسی را نیافته ام که گفته باشد قرآن باطن ندارد؛ البته در این که حقیقت باطن چیست، اختلاف نظرهایی وجود دارد؛ لیکن هیچ اختلافی در اصل وجود باطن دیده نشده است. از نظر روایات نیز روایات صحیح وجود دارد.[3]
پی نوشتها:
[1] . ر.ک: سید حیدر آملی: جامع الاسرار و منبع الانوار، ص 104، 530 و 610 و نص النصوص، ص 12 و 72.
[2] . نشانی مأخذ روایات را در ضمن مقاله ای در مجلّه ی معرفت ذکر کرده ایم (ر. ک: علی اکبر بابایی، باطن (قرآن کریم). مجله ی معرفت: شماره ی 26، ص 15، پی نوشت های 45 47).
[3] . گفتنی است که در تواتر لازم نیست که سند روایات صحیح باشد. تواتر در مورد روایت های ضعیف است؛ یعنی وقتی راه های زیادی هر چند هر یک از آن راه ها به دلیل این که راوی اش مجهول است یا ضعیف السند است، قابل اعتماد نیست باشند که تبانی آنها بر کذب عادتاً ممتنع باشد؛ این را می گوییم خبر متواتر. پس برای تحقق تواتر، لزومی ندارد که سند روایات صحیح باشد.
منبع: باطن و تأویل قرآن، گفتگو با حجت الاسلام علی اکبر بابایی و دکتر محمد کاظم شاکر، نشر مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه (1381).





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین