شبهه مرده ها نمی شنوند در تخریب جایگاه زیارت در شیعه، چگونه ایجاد شد؟ دلایل قرآنی و روایی رد آن کدام است؟
مقدمه: ریشه تاریخی این تفکر وهابیت 1. ادله وهابیون و نقد آنها بررسی ادله این نظریه پاسخ علمای اهل سنت از این آیات : 2. مردگان علاوه بر قدرت شنیدن،‌ پاسخ زندگان را نیز داده‌اند الف: دلیل قرآنی ب: ادله روایی 3. ادله آگاهی مردگان به احوال زندگان و شنیدن و دیدن عالم مادی: ا : ادله قرآنی ب: ادله روایی 4. ادله حیات پس از مرگ أ. آیاتی که دلالت بر حیات بعد از مرگ می‌کنند ب: روایاتی که دلالت بر حیات پس از مرگ می‌کنند 5. نظر علمای اهل سنت درمورد شنیدن مردگان 1. محمد بن اسماعیل بخاری: 2. مسلم بن الحجاج نیشابوری: 3. ابن تیمیه 4. ابن قیم الجوزیه: 5. ابن کثیر دمشقی سلفی 6. ابن جریر طبری 7. انصاری قرطبی 8. آلوسی بغدادی 9. محیی الدین نووی 10. ابن حجر هیثمی 11. محمد بن حسن شیبانی 12. إبن بطال بکری قرطبی 13. جلال الدین سیوطی 14. أحمد بن إدریس صنهاجی 15. تمیمی حنبلی 16. جکنی شنقیطی 17. محمد بن عبدالوهاب نتیجه‌گیری: مقدمه: فرقه وهابیت بر این باور هستند که انسان بعد از مردن، درک و قدرت بر ارتباط با این عالم را ندارد؛ از این رو نمی‌تواند صدای کسی را بشنود؛ تا چه رسد به اینکه جواب دهد. بر هیچ کس پوشیده نیست که هدف وهابیت از این سخن و اعتقاد ، زیر سؤال بردن اعمال و رفتار تمام مسلمانان در زیارت قبر رسول الله صلی الله علیه وآله و سلم، ائمه اطهار علیهم السلام و دیگر اولیاء و بندگان صالح خداوند است ؛ به این دلیل که آن‌ها صدای ما را نمی‌شنوند و نمی‌توانند جواب دهند! برای توضیح بیشتر لازم است به پاسخ گروه افتاء عربستان در جواب سؤالی که در این باره شده است،‌ توجه نماییم: سألت اللجنة الدائمة للإفتاء: قرأت فی کتاب الحاوی للفتاوی للإمام السیوطی أن المیت یسمع کلام الناس، وثنائهم علیه، وقولهم فیه، وکذلک یعرف من یزوره من الأحیاء، وإنّ الموتی یتزاورون، فهل هذا حسن؟ فقد اعتمد علی بعض الأحادیث وبعض الآثار، وذلک فی ج 2 / 169 ، 170 ، 171 . از مجمع دائمی افتاء عربستان سؤال شد : در کتاب فتاوای امام سیوطی آمده است که مرده صدای مردم ، مدح و ثنای مردم در باره مردگان و گفتار بازماندگان را در باره مرده‌ها، می‌شنود و هم چنین، مرده کسانی را که او را زیارت می‌کنند می‌شناسد و این‌که مردگان به زیارت همدیگر می‌روند. آیا این مطالب درست است؟ سیوطی به برخی از روایات و آثار استدلال کرده است و این مطلب در جلد 2 صفحه 169 ، 170 ، 171 آمده است. أجابت اللجنة الدائمة: الأصل عدم سماع الأموات کلام الأحیاء، إلاّ ما ورد فیه النص؛ لقول الله سبحانه یخاطب نبی (ص): (فَإِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوتی (روم/ 52) الآیة، وقوله سبحانه: ( وَما أَنْتَ بِمُسْمِع مَنْ فِی القُبُور). (فاطر/22) وبالله التوفیق وصلی الله علی نبینا محمد وآله وصحبه وسلم . جواب گروه افتاء : اصل این است که مردگان صدای زندگان را نمی‌شنوند مگر در جایی که دلیل خاص وارد شده باشد دلیل ما بر نشنیدن مردگان، این آیه است که رسول خدا صلی الله علیه وسلم را مخاطب قرار داده و می‌فرماید: (تو نمی‌توانی مردگان را بشنوانی) ، و نیز می‌فرماید:‌ (تو نمی‌توانی مردگان در قبرها را شنوا سازی)، و از خدا توفیق می‌خواهیم و درود و سلام خدا بر پیامبر ما حضرت محمد و آل و اصحابش باد. اللجنة الدائمة للبحوث العلمیة والإفتاء، عضو: عضو الرئیس عضو: عبد الله بن قعود. عضو: عبد الله بن غدیان. نائب رئیس اللجنة: عبد الرزاق عفیفی. الرئیس: عبد العزیز بن عبد الله بن باز. فتاوی اللجنة الدائمة للبحوث العلمیة والإفتاء، جمع أحمد بن عبد الرزاق الدویش، ج 9، ص78، الفتوی رقم 9216. متن سؤال و جواب فوق در سایت های زیر آمده است: http://www.alifta.net/fatawa/fatawaDetails.aspx?BookID=3 http://www.startimes.com/f.aspx?t=25133285 با توجه به این فتاوای علمای وهابی، لازم است دیدگاه و ادله آنها را در این نوشتار در ضمن چند بخش مورد بررسی و نقد قرار دهیم. قبل از ذکر ادله و نقد آنها، به صورت اختصار به ریشه تاریخی این تفکر اشاره می‌کنیم: ریشه تاریخی این تفکر وهابیت با بررسی روایات و تاریخ اسلام به این نتیجه می‌رسیم که این تفکر وهابیت ریشه در تفکر و اعمال حاکمان بنی امیه دارد و نمونه های بسیاری را می‌توان از رفتار و گفتار آنان در این باره ارائه داد. مروان بن حکم و منع از زیارت قبر مطهر رسول خدا (ص) حاکم نیشابوری و احمد بن حنبل نقل می کنند: مروان بن حکم (متوفای61هجری) ، در مسجد نبوی، ابو ایوب انصاری، صحابه پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) را می بیند که روی قبر حضرت نشسته و اظهار عشق و ارادت می کند، گردن او را گرفت و به او اعتراض کرد و او را از این کار باز داشت. متن گفتگوی او با این صحابه دلباخته رسول خدا صلی الله علیه وآله این است: 8571 حدثنا أبو العباس محمد بن یعقوب ثنا العباس بن محمد بن حاتم الدوری ثنا أبو عامر عبد الملک بن عمر العقدی ثنا کثیر بن زید عن داود بن أبی صالح قال أقبل مروان یوما فوجد رجلا واضعا وجهه علی القبر فأخذ برقبته وقال أتدری ما تصنع قال نعم فأقبل علیه فإذا هو أبو أیوب الأنصاری رضی الله عنه فقال جئت رسول الله صلی الله علیه وسلم ولم آت الحجر سمعت رسول الله صلی الله علیه وسلم یقول لا تبکوا علی الدین إذا ولیه أهله ولکن ابکوا علیه إذا ولیه غیر أهله هذا حدیث صحیح الإسناد ولم یخرجاه داود بن ابی صالح نقل می‌کند که روزی مروان شخصی را دید که صورت بر قبرپیامبر گذاشته است ، گردنش را گرفت و گفت می‌دانی داری چه می‌کنی ، وقتی آمد جلوتر دید که ابوایوب انصاری است ، جواب داد : بله آمدم نزد رسول الله صلی الله علیه و سلم و نزد سنگ قبر نیامدم ، من از پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم شنیدم که می‌فرمود : بر دین گریه نکنید اگر به دست اهلش باشد ، بر آن گریه کنید اگر به دست نا اهلان افتاد . حاکم نیشابوری در پایان اعتراف به صحت روایت می‌کند: این روایت صحیح السند است و شیخین آن را نیاوردند . الحاکم النیسابوری، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفای 405 ه)، المستدرک علی الصحیحین، ج4 ، ص560،تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت الطبعة: الأولی، 1411ه - 1990م. احمد بن حنبل یکی از ائمه مذاهب چهارگانه اهل سنت در کتاب مسند خود همین روایت را آورده است : الشیبانی، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفای241ه)، مسند أحمد بن حنبل، ج 5، ص422،ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر. سمهودی از بزگان اهل سنت نیز همین روایت را آورده و گفته که سندش حسن است : قلت رواه أحمد بسند حسن. علی بن عبد الله بن أحمد الحسنی السمهودی (المتوفی : 911ه) الوفاة: 911 ، خلاصة الوفا بأخبار دار المصطفی ، ج1، ص59. ابن عساکر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله (متوفای571ه)، تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج57، ص249،تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفکر - بیروت - 1995. حمزه الزین، محقق مشهور و معاصر اهل سنت که کتاب مسند احمد بن حنبل را تحقیق کرده است، این روایت را صحیح می‌داند و در ادامه کلام جالبی علیه ابن تیمیه و وهابی‌ها دارد که خواندن آن خالی از لطف نخواهد بود : (23476) اسناده صحیح، کثیر بن زید وثقه احمد ورضیه ابن معین ووثقه ابن عمار الموصلی وابن سعد، وابن حبان، وصلحه ابو حاتم ورضیه ابن عدی لکن ضعفه النسائی ولینه ابو زرعه. وتمسک قوم بتضعیف النسائی وکلام ابی زرعه وترکوا کل هؤلاء لا لشئ الا لیضعفوا هذا الحدیث. وخطاً والحاکم والذهبی لانه صححاه فی المستدرک 4/515 علما بانهم یوثقون کثیر بن زید فی اماکن غیر هذا ومعنی ذلک ان التوثیق والاتهام یخضع للأهواء والمذاهب وهذه خیانة علمیة بحد ذاتها اما لماذا یضعفوه هنا؟ فهذه سقطة علمیة محسوبة علیهم یقولون ان فی هذا دلیل لمن یجوز التمسح بالقبور. وهل کان أبو أیوب یتمسح بقبر النبی؟ وهؤلاء عندهم عقدة من أی خبر فیه دنو من القبور وهذا اکبر دلیل علی بطلان مذهبهم، فماذا یرجی من خونة للعلم؟ ولا ندری مذهب هؤلاء. انهم یدعون انهم حنابلة تارة ولا مذهبیة تارة اخری. فلا تبعوا الحنابلة وقد خالفوا الذهبی وهو حنبلی ولا هم اثبتوا مذهبا واضحا صریحا یعرف لهم وانما فی مذهب کالحیة. سند روایت صحیح است، کثیر بن زرعه را احمد بن حنبل ثقه دانسته است و ابن معین و ابن عدی او را قبول دارند ، ابن عمار موصلی، ابن سعد، ابن حبان او را توثیق کرده‌اند. اما نسائی او تضعیف کرده است . و ابوزرعه او را سست می‌دانند و عده‌ای تمسک به تضعیف نسائی و ابو زرعه کردند و تمام این توثیقات را ترک کردند تا اینکه این روایات را تضعیف کنند. و قول تضعیف خطاست چونکه حاکم و ذهبی در مستدرک ج4، ص515، این روایت را صحیح السند دانستند، با اینکه معلوم است اینهائی که روایت را تضعیف کردند خودشان در جاهای دیگر کثیر بن زید را توثیق کرده‌اند و معنای این کار این است که اینها بر طبق هوای نفسشان و به نفع مذهبشان توثیق و تضعیف می‌کنند و این کار در حد ذاتش خیانت علمی است، اما چرا این روایت را تضعیف کردند؟ می‌گویند که در این روایت دلیلی برای قائلین به جواز تمسح به قبور است و این سقوط علمی برای آنها محسوب می‌شود و آیا ابو ایوب انصاری خودش را به قبر پیامبر صلی الله علیه وآله می‌کشید؟ اینها از هر روایتی که نزدیک شدن به قبر را ثابت کند، عقده و کینه دارند. و این روایت بزرگترین دلیل است بر بطلان مذهب آنان، و از خائنین علم انتظاری غیر از این نمی‌رود، مذهبشان معلوم نیست. اینها(وهابیها) گاهی می‌گویند حنبلی هستند و گاهی می‌گویند که لامذهب هستند. و اینها از حنابله پیروی نکردند و با ذهبی که حنبلی است مخالفت کردند و این طور نیستند که مذهب خاصی برای خودشان داشته باشند بلکه در مذهب مثل مار هستند. المسند للامام احمد بن حنبل، شرحه و صنع فهارسه حمزه احمد الزین ج17، ص42، ص43، طبع دار الحدیث القاهره. مرده باد گفتن حجاج بن یوسف بر زائران قبر مطهر نبوی (ص) ابن ابی الحدید سنی ، اهانت حجاج بن یوسف ثقفی (متوفای 95هجری) به ساحت مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله را ذکر کرده و بزرگان اهل سنت مثل ابن عبد ربه اندلسی ، أبو سعد منصور بن الحسین الآبی ، مبرد از پیشوایان ادبیات عرب ، این جسارت حجاج را موجب تکفیر او توسط علماء و فقهاء اهل سنت دانسته‌اند : حجاج بن یوسف ثقفی در ضمن خطبه‌ای در کوفه گفت: وخطب الحجاج بالکوفة فذکر الذین یزورون قبر رسول الله صلی الله علیه وسلم بالمدینة ، فقال : تباً لهم إنما یطوفون بأعواد ورمة بالیة هلا طافوا بقصر أمیرالمؤمنین عبد الملک ألا یعلمون أن خلیفة المرء خیر من رسوله . حجاج بن یوسف ثقفی در کوفه خطبه‌ای خواند و یادی از زائران قبررسول الله صلی الله علیه وسلم در مدینه کرد و گفت : مرگ بر این ها که بر اطراف استخوان های پوسیده پیامبر می چرخند نستجیر باللّه چرا این ها نمی روند اطراف قصر عبدالملک بگردند، مگر نمی دانند که عبدالملک خلیفه خدا هست و بهتر از رسول و فرستاده خدا است . إبن أبی‌الحدید المدائنی المعتزلی، ابوحامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفای655 ه)، شرح نهج البلاغة، ج15، ص142، تحقیق محمد عبد الکریم النمری، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولی، 1418ه - 1998م. اهانت و جسارت حجاج به مقام عظمای نبوی به حدی است که قلم از نوشتن آن شرم دارد و زبان از بیان آن خجالت می‌کشد. او با کمال بی‌شرمی، نه تنها بر زائران دلسوخته مقام نبوی مرگ باد می‌گوید و بدن شریفش را به استخوانهای پوسیده بی‌خاصیت تشبیه می‌کند؛‌ بلکه بالاتر از آن، مردم را به طواف دور خانه‌ای که از سنگ و کلوخ برای دشمن خدا و اهل بیت پیامبر و غاصب مسند خلافت رسول الله صلی الله علیه وآله ساخته شده،‌ تشویق می‌کند و مقام پست او را بالاتر از مقام الهی نبوی می‌داند. به خاطر همین جسارت های او است که علمای اهل سنت حجاج را کافر دانسته‌اند. ابن عبد ربه اندلسی در عقد الفرید می‌نویسد که همین امر باعث تکفیر حجاج توسط علماء شده است : ومما کفرت به العلماء الحجاج قوله ورأی الناس یطوفون بقبر رسول الله صلی الله علیه وسلم ومنبره إنما یطوفون بأعواد ورمة. از آن مواردی که علما حجاج را به خاطر آن کافر می دانند، سخن او وقتی دید که مردم مشغول طواف قبر و منبر پیامبر گرامی(صلی الله علیه وآله) هستند گفت بر اطراف استخوان های پوسیده پیامبر می چرخند. الأندلسی، احمد بن محمد بن عبد ربه (متوفای: 328ه)، العقد الفرید، ج 5، ص43، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان، الطبعة: الثالثة، 1420ه - 1999م. الآبی، ابوسعد منصور بن الحسین (متوفای421ه)، نثر الدر فی المحاضرات، ج 5 ،ص23 ، تحقیق: خالد عبد الغنی محفوط، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت /لبنان، الطبعة: الأولی، 1424ه - 2004م. مبرد ، از پیشوایان ادبیات عرب (متوفای 286هجری)، نیز می‌نویسد که همین امر باعث تکفیر حجاج توسط علماء شده است : إنّ ذلک ممّا کفّرت به الفقهاء الحجاج ، وأنّه إنّما قال ذلک والناس یطوفون بالقبر. الکامل فی اللغة والأدب، ج 1، ص222 ، چاپ نهضت مصر. از این رو، فقهاء حجاج را کافر می دانند، زیرا این سخن را در حالی گفت: که مردم پروانه‌وار دور قبر پیامبر گرامی(صلی الله علیه وآله) می‌گشتند. پس منشاء این تفکر در صدر اسلام و از جانب بنی‌امیه و اتباعش به وجود آمده است و یک تفکر جدیدی نیست. حال که ریشه و اساس این تفکر را دانستیم، ابتدا ادله آن ها را بررسی کرده و سپس به نقد آنها خواهیم پرداخت. 1. ادله وهابیون و نقد آنها در قسمت نخست،‌ ادله قرآنی وهابیون را ذکر و سپس به نقد استدلال آنها می‌پرداریم: بررسی ادله این نظریه قائلین به این نظریه، به آیات ذیل از قرآن استدلال کرده اند: (فَإِنَّکَ لاَ تُسْمِعُ الْمَوْتَی وَلاَ تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَآءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِینَ) (روم/52) تو نمی‌توانی مردگان را شنوا سازی و آواز خود را به گوش کرانی که از تو روی می‌گردانند برسانی. (وَما یَسْتَوِی الْأَحْیَآءُ وَلاَ الْأَمْوَاتُ إِنَّ اللّه‌َ یُسْمِعُ مَن یَشَآءُ وَما أَنتَ بِمُسْمِعٍ مَن فِی الْقُبُورِ). (فاطر/22) و زندگان و مردگان برابر نیستند. خدا هر که را خواهد می‌شنواند. و تو نمی‌توانی سخن خود را به مردگانی که در گور خفته‌اند برسانی . عائشه و استدلال به این آیه و سپس رجوع از نظر خویش به نقل علمای اهل سنت، عایشه همسر رسول خدا صلی الله علیه وآله، به این آیه بر نشنیدن مردگان استدلال می‌کند: و احتجاج عائشة رضی الله عنها بقوله تعالی : وما أنت بمسمع من فی القبور احتجاج عایشه رضی الله عنها به قول خداوند متعال : و تو نمی‌توانی سخن خود را به مردگانی که در گور خفته‌اند برسانی . الصالحی الشامی، محمد بن یوسف (متوفای942ه)، سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیر العباد، ج4 ، ص85،تحقیق: عادل أحمد عبد الموجود وعلی محمد معوض، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1414ه. الأنصاری القرطبی، ابوعبد الله محمد بن أحمد بن أبی بکر بن فرح (متوفای671ه)، الجامع لأحکام القرآن ج13، ص232، ناشر: دار الشعب – القاهرة. السهیلی، أبو القاسم وأبو زید عبد الرحمن بن عبد الله بن أحمد بن اصبغ (متوفای581ه)، الروض الأنف شرح سیرة سید ولد آدم المرسلین محمد (ص)، ج3 ، ص85،طبق برنامه الجامع الکبیر. السیواسی الحنفی، کمال الدین محمد بن عبد الواحد (متوفای 681ه)، شرح فتح القدیر، ج2، ص104،ناشر:دار الفکر - بیروت، الطبعة: الثانیة. ابن عابدین الحنفی، محمد أمین بن عمر (متوفای1252ه) ، حاشیة رد المختار علی الدر المختار شرح تنویر الأبصار فقه أبو حنیفة ، ج3، ص836 ،ناشر : دار الفکر للطباعة والنشر. - بیروت. - 1421ه - 2000م. الآلوسی نعمان بن محمود (متوفای1317ه)، الآیات البینات فی عدم سماع الأموات علی مذهب الحنفیة السادات ،ج1،ص14، تحقیق : محمد ناصر الدین الألبانی، دار النشر : ، الطبعة : الثانیة 139ه اما ابن حجر عسقلانی در فتح الباری می‌نویسد که عایشه از این نظر برگشته است : فکأنها رجعت عن الإنکار لما ثبت عندها من روایة هؤلاء الصحابة لکونها لم تشهد القصة. عایشه از نظریه‌اش که انکار شنیدن مردگان بود، برگشت بخاطر روایاتی که از صحابه در نزد عایشه ثابت شد؛ چونکه خودش در آن قضایا حاضر نبود . العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852 ه)، فتح الباری شرح صحیح البخاری،ج7، ص304 ،تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة - بیروت. السیوطی، جلال الدین أبو الفضل عبد الرحمن بن أبی بکر (متوفای911ه)، شرح السیوطی لسنن النسائی، ج4، ص111، تحقیق : عبدالفتاح أبو غدة ، ناشر : مکتب المطبوعات الإسلامیة - حلب ، الطبعة : الثانیة ، 1406ه – 1986م الصالحی الشامی، محمد بن یوسف (متوفای942ه)، سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیر العباد، ج4، ص85،تحقیق: عادل أحمد عبد الموجود وعلی محمد معوض، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1414ه. التمیمی الحنبلی، حمد بن ناصر بن عثمان آل معمر (متوفای 1225ه)، الفواکه العذاب فی الرد علی من لم یحکم السنة والکتاب ج6، ص200، طبق برنامه الجامع الکبیر. الجکنی الشنقیطی، محمد الأمین بن محمد بن المختار (متوفای 1393ه.)، أضواء البیان فی إیضاح القرآن بالقرآن، ج6، ص135،تحقیق: مکتب البحوث والدراسات، ناشر: دار الفکر للطباعة والنشر. - بیروت. - 1415ه - 1995م. حتی اگر از این نظر نیز بر نگشته باشد ، علمای اهل سنت استدلال وی را به این آیات مردود می‌دانند . تمیمی حنبلی می‌نویسد: وقد رأیته أخرج عن صحابیین جلیلین ، هما ابن عمر ، وأبو طلحة النبی صلی الله علیه وسلم بأن أولئک الموتی یسمعون ما یقول لهم ، ورد عائشة لروایة ابن عمر بما فهمت من القرآن مردود کما ستری إیضاحه إن شاء الله تعالی . و به تحقیق که بخاری از صحابه جلیل القدری مثل ابن عمر و ابوطلحه روایت نقل کرده است که رسول خدا (ص) فرمودند : آن مردگان (کشتگان بدر) کلام من را می‌شنوند ، و عایشه که روایت ابن عمر را رد کرده است به خاطر فهمش از قرآن بوده است و نظر او مردود است همانگونه که توضیحش را خواهید دید . التمیمی الحنبلی، حمد بن ناصر بن عثمان آل معمر (متوفای 1225ه)، الفواکه العذاب فی الرد علی من لم یحکم السنة والکتاب، ج6، ص235 ، طبق برنامه الجامع الکبیر. جکنی شنقیطی می‌نویسد: تصریح النبیّ صلی الله علیه وسلم بأن أُولئک الموتی یسمعون ما یقول لهم ، وردّ عائشة لروایة ابن عمر بما فهمت من القرءان مردود ، کم ستری إیضاحه إن شاء اللَّه تعالی و تصریح رسول خدا (ص) به اینکه آن مردگان (کشتگان بدر) کلام من را می‌شنوند ، و عایشه که روایت ابن عمر را رد کرده است به خاطر فهمش از قرآن بوده است و نظر او مردود است همانگونه که توضیحش را خواهید دید . الجکنی الشنقیطی، محمد الأمین بن محمد بن المختار (متوفای 1393ه.)، أضواء البیان فی إیضاح القرآن بالقرآن، ج6، ص130، تحقیق: مکتب البحوث والدراسات، ناشر: دار الفکر للطباعة والنشر. - بیروت. - 1415ه - 1995م. پاسخ علمای اهل سنت از این آیات : علمای اهل سنت از آیات مورد استدلال وهابیون، پاسخ های متعددی را ارائه کردند که در این قسمت به آنها اشاره می‌کنیم: أ. هیچ یک از آیات قرآن صراحت در نشنیدن مردگان ندارد حمد بن ناصر بن عثمان آل معمر می‌نویسد: وأنه لیس فی القرآن ما ینفی السماع الثابت للموتی فی الأحادیث الصحیحة . وإذا علمت به أن القرآن لیس فیه ما ینفی السماع المذکور ، علمت أنه ثابت بالنص الصحیح ، من غیر معارض . وبه تحقیق که در قرآن مطلبی که معارض باشد، با شنیدن مردگان که با احادیث صحیح ثابت شده است وجود ندارد ، و اگر دانستی که در قرآن آیه ای نیست که با شنیدن مردگان منافات داشته باشد ، می‌دانید که شنیدن مردگان ثابت است با روایات صحیح بدون معارض . الفواکه العذاب فی الرد علی من لم یحکم السنة والکتاب التمیمی الحنبلی، حمد بن ناصر بن عثمان آل معمر (متوفای 1225ه)، الفواکه العذاب فی الرد علی من لم یحکم السنة والکتاب، ج6، ص139، طبق برنامه الجامع الکبیر. ب. مراد عدم قدرت زندگان بر شنوا ساختن مردگان به صورت استقلالی است ، و نه با واسطه قدرت خدا علامه اهل سنت آلوسی می‌نویسد: (وما أنت بمسمع من فی القبور) ترشیح لتمثیل المصرین علی الکفر بالأموات وأشباع فی إقناطه علیه الصلاة والسلام من إیمانهم والباء مزیدة للتأکید أی وما أنت مسمع والمراد بالسماع هنا ما أرید به فی سابقه ولا یأبی إرادة السماع المعروف ماورد فی حدیث القلیب لأن المراد نفی الأسماع بطریق العادة وما فی الحدیث من باب (وما رمیت إذ رمیت ولکن الله رمی) وإلی هذا ذهب البعض وقد مر الکلام فی ذلک فلا تغفل. و آیه : تو نمی‌توانی مردگان را شنوا سازی ، شرح می‌دهد مثال آوردن اصرارکنندگان بر کفر به مردگان و مبالغه در نا امیدی حضرت از ایمان آوردنشان و حرف باء (در بمسمع) زائده است برای تأکید یعنی تو نمی‌توانی مردگان را شنوا سازی و منظور از اسماع در اینجا آن معنای گذشته است و سماع و شنیدن معروف را رد نمی‌کند آن سماعی که در حدیث چاه بدر آمده است چون مراد از نفی سماع، نفی عادی و استقلالی آن است و حدیث از باب ، تو تیر نانداختی و خدا تیر انداخت ، و مثل این ، و بعضی قائل به آن شدند و کلام در این باره گذشت پس غفلت نکن . الآلوسی البغدادی الحنفی، أبو الفضل شهاب الدین السید محمود بن عبد الله (متوفای1270ه)، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج 22، ص 186 ، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت. توضیح استدلال : آیات فراوانی در قرآن کریم به این صورت آمده است که به مردم نشان دهد تنها خداوند مسبب الاسباب است . أَفَرَأَیْتُمْ ما تَحْرُثُونَ أَأَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ. (الواقعه 63/64) و آیا آنچه را کشت می‌کنید ملاحظه کرده‌اید؟! آیا شما آن را زراعت می‌کنید یا ما زراعت کننده‌ایم؟! در این آیات، زراعت به خداوند متعال نسبت داده شده است و حال آنکه بر همه واضح است که کشاورز زراعت می‌کند ، پس چرا در این آیه زراعت به خداوند نسبت داده شده است؟ جواب این است که خداوند متعال می‌خواهد به همه بفهماند که مسبب اصلی خداست ، اوست که قدرت را به کشاورز می‌دهد . فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمی‌ وَ لِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنینَ مِنْهُ بَلاءً حَسَناً إِنَّ اللَّهَ سَمیعٌ عَلیمٌ. (الانفال/17) شما آنان را نمی‌کشتید، خدا بود که آنها را می‌کشت. و آن گاه که تیر می‌انداختی، تو تیر نمی‌انداختی، خدا بود که تیر می‌انداخت، تا به مؤمنان نعمتی کرامند ارزانی دارد. هرآینه خدا شنوا و داناست. (انفال/17) خداوند متعال در این آیات کشتن کافران و حتی تیر انداختن به طرف کفار را به خودش نسبت می‌دهد و حال اینکه واضح است که مسلمانان تیر می‌انداختند و کافران را می‌کشتند ، پس دلیل اینکه خداوند متعال این کار را به خود نسبت می‌دهد این است که مسبب الاسباب و کسی که قدرت را به مسلمانان داده است خداست . نمونه‌های زیادی از این قبیل در قرآن کریم وجود دارد ، در آیه (انک لا تسمع الموتی) یعنی اینکه تو بدون اجازه خداوند متعال و قدرت خداوند متعال نمی‌توانی مردگان را شنوا سازی و این دلیل بر نشنیدن مردگان نمی‌شود . ج. مردگان می‌شنوند ولی شنیدن سودی به حال مردگان ندارد ابن عابدین از بزرگان اهل سنت می‌گوید: تشبیه کفار به مردگان در این آیات به این دلیل است که شنیدن سودی به آنان نمی‌رساند نه اینکه مردگان صدا را نمی‌شنوند: ابن حجر از بزرگان اهل سنت می‌نویسد: منظور این است که سخن تو فایده‌ای برای مردگان نمی‌رساند؛ نه این‌که آنها نمی‌شنوند: وأما استدلالها بقوله تعالی: فَإِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوتی (الروم/52) .فقالوا: معناها لا تسمعهم سماعاً ینفعهم أو لا تسمعهم إلاّ أن یشاء اللّه. و اما استدلال عایشه به فرمایش خداوند که فرموده : ( تو نمی‌توانی سخنت را به مردگان برسانی ) (روم/52)، علما گفته اند : منظور این است که سخن تو فایده‌ای برای مردگان نمی‌رساند، یا نمی‌توانی سخنت را به آنها برسانی مگر اینکه خدا بخواهد. العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852 ه)، فتح الباری شرح صحیح البخاری،ج3،ص234، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة - بیروت. د. مردگان می‌شنوند ولی سودی از امر و نهی پیامبر (ص) نمی‌برند ابن تیمیه رهبر فکری وهابیت می‌نویسد: منظور از شنیدن در این آیات شنیدنی است که امتثال به دنبال داشته باشد نه مطلق شنیدن ، پس این دلیل بر مدعای منکرین شنیدن مردگان نمی‌شود: فإن المراد بذلک سمع القبول والامتثال فان الله جعل الکافر کالمیت الذی لا یستجیب لمن دعاه وکالبهائم التی تسمع الصوت ولا تَفْقَهُ المعنی فالمیت وان سمع الکلام وفقه المعنی فإنه لا یمکنه إجابة الداعی ولا امتثال ما أُمر به ونُهی عنه فلا ینتفع بالأمر والنهی وکذلک الکافر لا ینتفع بالأمر والنهی وان سمع الخطاب وفهم المعنی کما قال تعالی {ولو علم الله فیهم خیرا لأسمعهم} وأما رؤیة المیت فقد روی فی ذلک آثار عن عائشة وغیرها. پس منظور از نفی شنیدن برای مردگان ، شنیدنی است که امتثال به دنبال داشته باشد ، خداوند در این آیه کافر را همانند مرده قرار داده است که به کسی که او را می‌خواند نمی‌تواند جواب دهد و همانند چهارپایان که سخن را می‌شنوند ولی معنی آن را نمی‌فهمند ، پس مرده اگرچه سخن را می‌شنود و معنی آن را می‌فهمد ولی نمی‌تواند جاب دهد و امر و نهی را امتثال کند ، پس امر ونهی سودی به حال او نمی‌رساند ، همانگونه که کافر از امر و نهی فایده‌ای نمی‌برد اگرچه سخن را می‌شنوند و معنی آن را می‌فهمند ، همانطور که خداوند می‌فرماید : (و اگر خدا خیری در آنان می‌یافت سخنش را به آنها می‌رساند) و اما درمورد دیدن مردگان روایاتی از عایشه و دیگران وجود دارد . ابن تیمیه الحرانی الحنبلی، ابوالعباس أحمد عبد الحلیم (متوفای 728 ه)، کتب ورسائل وفتاوی شیخ الإسلام ابن تیمیة، ج24، ص363 ، ص364، تحقیق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمی النجدی، ناشر: مکتبة ابن تیمیة، الطبعة: الثانیة. ه. بعضی از مردگان نمی‌شنوند و بعضی دیگر می‌شنوند: ابن قتیبه از بزرگان اهل سنت می‌نویسد که این دو آیه دلالت بر عدم شنیدن همه مردگان نمی‌کند؛ چون منظور از مردگان در اینجا جاهلان و کفار از مردگان است: وأما قوله تعالی فَإِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوتی (الروم/52) . وَما أَنْتَ بِمُسْمِع مَنْ فِی القُبُور، (فاطر/22) . فلیس من هذا فی شئ؛ لأنّه أراد بالموتی ههنا الجهّال، وهم أیضاً أهل القبور یرید إنّک لا تقدر علی إفهام من جعله اللّه تعالی جاهلاً ولا تقدر علی إسماع من جعله اللّه تعالی أصمّ عن الهدی. وفی صدر هذه الآیات دلیل علی ما نقول، لأنّه قال: وَمَا یَسْتَوِی الاَْعْمَی وَالْبَصِیرُ (فاطر/19)یرید بالاعمی: الکافر، وبالبصیر المؤمن. (وَلاَ الظُّلُمَتُ وَ لاَ النُّورُ). (فاطر/20). یعنی بالظلمات: الکفر، وبالنور: الایمان. (وَلاَ الظِّلُّ وَ لاَ الْحَرُورُ). (فاطر/21). یعنی بالظلّ: الجنة، وبالحرور: النار. وَمَا یَسْتَوِی الاَْحْیَآءُ وَلاَ الاَْمْوَ تُ یعنی بالآحیاء: العقلاء، وبالاموات: الجهلاء. ثمّ قال: إِنَّ اللَّهَ یُسْمِعُ مَن یَشَآءُ وَمَآ أَنتَ بِمُسْمِع مَّن فِی الْقُبُورِ. (فاطر/ 22) یعنی: أنّک لا تسمع الجهلاء الذین کأنّهم موتی فی القبور، ومثل هذا کثیر فی القرآن، ولم یرد بالموتی الذین ضربهم مثلاً للجهلاء شهداء بدر، فیحتجّ بهم علینا، أولئک عنده أحیاء کما قال اللّه عزوجل. واما فرمایش خداوند متعال که فرمود : (تو نمی‌توانی مردگان را شنوا سازی و آواز خود را به گوش کرانی که از تو روی می‌گردانند برسانی). (روم/52) و ( و تو نمی‌توانی سخن خود را به مردگانی که در گور خفته‌اند برسانی). (فاطر/22)، دلیلی بر مدعای اینها نمی‌شود ، چون منظور از مردگان در در اینجا جاهلان است ، و این جاهلان نیز اهل قبور هستند ، منظور این است که تو نمی‌توانی کسی که خداوند اورا جاهل قرار داده را بفهمانی و صدایت را نمی‌توانی به کسی که خداوند او را کر نسبت به هدایت قرار داده است برسانی ، ودر صدر این آیات دلیلی بر قول ما است ، چون خداوند فرمود : (نابینا و بینا برابر نیستند)، (فاطر/19) منظور از نابینا : کافر و منظور از بینا : مؤمن است ، (و نه تاریکی و روشنی)، (فاطر/20) منظور از تاریکی : کفر و منظور از نور : ایمان است ، (و نه سایه و حرارت آفتاب) (فاطر/21) منظور از سایه : بهشت و منظور از حرارت آفتاب : جهنم است ، (و زندگان و مردگان برابر نیستند) منظور از زندگان : صاحبان خرد و منظور از مردگان : جاهلان است . سپس فرمود : (و زندگان و مردگان برابر نیستند. خدا هر که را خواهد می‌شنواند. و تو نمی‌توانی سخن خود را به مردگانی که در گور خفته‌اند بشنوانی) (فاطر/22) منظور این است که تو نمی‌توانی سخن خود را به جاهلانی که مانند مردگان در قبر هستد برسانی ، و مانند این در آیات قرآن بسیار است ، و منظور از مردگانی که مثال آورده آنها را برای جاهلان ، شهدای بدر نیست تا اینکه بوسیله آن بر علیه ما استدلال شود چون شهداء زنده هستند و نزد خدا روزی می‌خورند ، همانگونه که خداوند فرموده است . الدینوری، ابومحمد عبد الله بن مسلم ابن قتیبة (متوفای276ه)، تأویل مختلف الحدیث، ج1، ص152، تحقیق : محمد زهری النجار ، ناشر : دار الجیل - بیروت – 1393ه – 1972م نتیجه : به اقرار علمای اهل سنت، این آیات به هیچ وجه نمی‌تواند کلام وهابیون را در باره این‌که (مردگان مطلقا نمی‌شنوند)، تایید کنند. 2. مردگان علاوه بر قدرت شنیدن،‌ پاسخ زندگان را نیز داده‌اند مطلب مهم در این بحث این است که از دیدگاه آیات و روایات، مردگان علاوه بر این که قدرت بر شنیدن دارند، پاسخ سخنان زندگان زائر را نیز می‌دهند. الف: دلیل قرآنی از دیدگاه قرآن،‌ آیه ذیل،‌ ناب ترین دلیل بر اثبات مطلب فوق است: وَسْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنا أَ جَعَلْنا مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ آلِهَةً یُعْبَدُونَ. زخرف/45 از پیامبران ما که پیش از تو فرستاده‌ایم بپرس: آیا جز خدای رحمان ، خدایان دیگری را برای پرستش آنها قرار داده بودیم؟ در نگاهی که مفسران اهل سنت به تفسیر این آیه دارند ثابت می‌شود که پیامبرانی که از دنیا رفته اند صدا را می‌شنوند و می‌توانند پاسخ دهند . قرطبی امام اهل سنت در تفسیرش داستان سؤال رسول خدا صلی الله علیه وآله را از محضر پیامبران در شب معراج و پاسخ آنان را با آوردن روایات نقل کرده و در پایان، این تفسیر را صحیح می‌داند: قال بن عباس وبن زید : لما أسری برسول الله صلی الله علیه وسلم من المسجد الحرام إلی المسجد الأقصی وهو مسجد بیت المقدس بعث الله له آدم ومن ولد من المرسلین وجبریل مع النبی صلی الله علیه وسلم فأذن جبریل صلی الله علیه وسلم ثم أقام الصلاة ثم قال : یا محمد تقدم فصل بهم فلما فرغ رسول الله صلی الله علیه وسلم قال له جبریل صلی الله علیه وسلم : (سل یا محمد من أرسلنا من قبلک من رسلنا أجعلنا من دون الرحمن آلهة یعبدون فقال رسول الله صلی الله علیه وسلم : لا أسأل قد اکتفیت). قال بن عباس : وکانوا سبعین نبیا منهم إبراهیم وموسی وعیسی علیهم السلام فلم یسألهم لأنه کان أعلم بالله منهم فی غیر روایة عن بن عباس : فصلوا خلف رسول الله صلی الله علیه وسلم سبعة صفوف المرسلون ثلاثة صفوف والنبیون أربعة وکان یلی ظهر رسول الله صلی الله علیه وسلم إبراهیم خلیل الله وعلی یمینه إسماعیل وعلی یساره إسحاق ثم موسی ثم سائر المرسلین فأمهم رکعتین فلما انفتل قام فقال : إن ربی أوحی إلی أن أسألکم هل أرسل أحد منکم یدعو إلی عبادة غیر الله فقالوا : یا محمد إنا نشهد إنا أرسلنا أجمعین بدعوة واحدة أن لا إله إلا الله وأن ما یعبدون من دونه باطل وإنک خاتم النبیین وسید المرسلین قد استبان ذلک لنا بإمامتک إیانا وأن لا نبی بعدک إلی یوم القیامة إلا عیسی بن مریم فإنه مأمور أن یتبع أثرک وقال سعید بن جبیر فی قوله تعالی : واسأل من أرسلنا من قبلک من رسلنا قال : لقی الرسل لیلة أسری به وقال الولید بن مسلم فی قوله تعالی : واسأل من أرسلنا من قبلک من رسلنا قال : سألت عن ذلک خلید بن دعلج فحدثنی عن قتادة قال : سألهم لیلة أسری به لقی الأنبیاء ولقی آدم ومالک خازن النار. قلت : هذا هو الصحیح فی تفسیر هذه الآیة. ابن عباس از زید نقل می‌کند : در شب معراج وقتی پیامبر از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی (بیت المقدس) سیر داده شد ، خداوند حضرت آدم و بقیه پیامبران را فرستاد و جبرئیل همراه پیامبر بود ، پس جبرئیل اذان داد ، سپس به من گفت ای محمد بیا جلو و امام جماعت باش ، بعد از نماز جبرئیل گفت : از پیامبران گذشته سؤال کن آیا غیر از خداوند اللهی قرار دادیم که او را عبادت کنند پس رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمودند : سؤال نمی‌کنم به تحقیق که من به حد کفایت دانستم ، ابن عباس می‌گوید : هفتاد پیامبر در آن جا بودند ،از جمله ابراهیم و موسی و عیسی علیهم السلام که پیامبر از آنها سؤال نکرد چونکه خودش علمش نسبت به خداوند از آنها بیشتر بود. در روایتی دیگر از ابن عباس : هفت صف از پیامبران پشت سر رسول الله صلی الله علیه وسلم نماز خواندند ، سه صف مرسلین و چهار صف نبیین و پشت سر رسول الله صلی الله علیه و سلم ابراهیم خلیل الله و اسماعیل طرف راست و اسحاق طرف چپ ، سپس موسی و بقیه پیامبران پش سر حضرت ایستاده بودند ، پس دو رکعت به امامت رسول الله صلی الله علیه و سلم خواندند ، بعد از تمام شدن نماز حضرت فرمود : خداوند به من وحی کرد که آیا کسی از شما برای دعوت به غیر خدا فرستاده شده است ، پس همگی گفتند : ای محمد ما شهادت می‌دهیم که همگی برای دعوت به یک چیز فرستاده شدیم و آن کلمه( لا اله الا الله) هیچ معبودی جز الله نیست و هر معبودی جز او باطل است و تو خاتم انبیاء و سرور مرسلین هستی و این با امامت تو بر ما روشن شد و هیچ پیامبری بعد از تو تا روز قیامت نیست مگر عیسی بن مریم که مأمور است که از دین تو پیروی کند. سعید بن جبیر در مورد این آیه : از پیامبران ما که پیش از تو فرستاده‌ایم بپرس ، می‌گوید : پیامبر شب معراج با پیامبران ملاقات کرد و ولید بن مسلم درمورد این آیه می‌گوید : از خلید بن دعلج درمورد این آیه پرسیدم ، پس از قتاده برای من چنین نقل کرد : که شب معراج پیامبر با انبیاء ملاقات کرد ، با حضرت آدم و مالک خازن آتش ملاقات کرد . نظر من این است که تفسیر صحیح این آیه همین است که ما ذکر کردیم . الأنصاری القرطبی، ابوعبد الله محمد بن أحمد بن أبی بکر بن فرح (متوفای671ه)، الجامع لأحکام القرآن، ج16، ص94، ص95، ناشر: دار الشعب – القاهرة. علمای دیگر نیز روایت ملاقات پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم با پیامبران گذشته در شب معراج و سؤال کردن از آنها را آوردند: النحاس المرادی المصری، أبو جعفر أحمد بن محمد بن إسماعیل (متوفای338ه)، معانی القرآن الکریم ، ج6، ص365، تحقیق : محمد علی الصابونی ، ناشر : جامعة أم القری - مکة المرمة ، الطبعة : الأولی ، 1409ه. البغوی، الحسین بن مسعود (متوفای516ه)، تفسیر البغوی، ج4، ص141، تحقیق: خالد عبد الرحمن العک، ناشر: دار المعرفة - بیروت. الزمخشری الخوارزمی، ابوالقاسم محمود بن عمرو بن أحمد جار الله (متوفای538ه)، الکشاف عن حقائق التنزیل وعیون الأقاویل فی وجوه التأویل، ج4، ص258، تحقیق: عبد الرزاق المهدی، بیروت، ناشر: دار إحیاء التراث العربی. ابن الجوزی الحنبلی، جمال الدین ابوالفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد (متوفای 597 ه)، زاد المسیر فی علم التفسیر، ج7، ص319، ناشر: المکتب الإسلامی - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1404ه. الرازی الشافعی، فخر الدین محمد بن عمر التمیمی (متوفای604ه)، التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب، ج 27 ،ص 185،ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1421ه - 2000م. الثعالبی ، عبد الرحمن بن محمد بن مخلوف (متوفای875ه) ، الجواهر الحسان فی تفسیر القرآن ، ج8، ص94، ناشر : مؤسسة الأعلمی للمطبوعات – بیروت. السیوطی، جلال الدین أبو الفضل عبد الرحمن بن أبی بکر (متوفای911ه)، الإتقان فی علوم القرآن، ج1، ص63،تحقیق: سعید المندوب، ناشر: دار الفکر - لبنان، الطبعة: الأولی، 1416ه- 1996م. السیوطی، جلال الدین أبو الفضل عبد الرحمن بن أبی بکر (متوفای911ه)، الدر المنثور، ج7، ص381،ناشر: دار الفکر - بیروت – 1993. الحلبی، علی بن برهان الدین (متوفای1044ه)، السیرة الحلبیة فی سیرة الأمین المأمون، ج2، ص82، ناشر: دار المعرفة - بیروت – 1400. الشوکانی، محمد بن علی بن محمد (متوفای1255ه)، فتح القدیر الجامع بین فنی الروایة والدرایة من علم التفسیر، ج4، ص557، ناشر: دار الفکر – بیروت. الآلوسی البغدادی الحنفی، أبو الفضل شهاب الدین السید محمود بن عبد الله (متوفای1270ه)، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج21، ص137،ص138،ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت. نتیجه: خداوند متعال به پیامبر خود دستور می‌دهد که از پیامبران گذشته سؤال کند ، در نتیجه اگر کسی بگوید که پیامبران گذشته از این دنیا که رفتند دیگر صدای ما را نمی‌شنوند باید ملتزم به این باشد که خداوند متعال دستور به یک کار بیهوده‌ای داده است و خداوند حکیم پاک و منزه است از اینکه دستور به کار بیهوده دهد. ب: ادله روایی روایات ذیل نیز در منابع اهل سنت، دلیل بر اثبات مطلب فوق است: شهدای احد از درون قبر جواب سلام دادند و زائر قبر صدا را شنید: بیهقی از علمای بزرگ اهل سنت می‌نویسد که زائران قبور شهدای احد سلام شهدا را از درون قبر شنیدند: قال العطاف وحدثتنی خالتی أنها زارت قبور الشهداء قالت ولیس معی إلا غلامان یحفظان علی الدابة فسلمت علیهم فسمعت رد السلام وقالوا والله إنا نعرفکم کما یعرف بعضنا بعضا قالت فاقشعررت وقلت یا غلام أدننی بغلتی فرکبت. عاطف می‌گوید خاله‌ام به من گفت که روزی به زیارت قبر شهدای احد رفتم و فقط دو غلامی که مرکب من را محافظت می‌کردند همراه من بودند ، پس بر قبر شهدا سلام کردم و جواب سلامشان را شنیدم و گفتند که ما شما را می‌شناسیم همانگونه که همدیگر را می‌شناسیم ، گفت : از مدهوش شدم و گفتم غلام قاطر من را بیار ، پس سوار شدم. در صفحه دیگر کتاب آورده : قال الواقدی وکانت فاطمة الخزاعیة تقول لقد رأیتنی وقد غابت الشمس بقبور الشهداء ومعی أخت لی فقلت لها تعالی نسلم علی قبر حمزة فقالت نعم فوقفنا علی قبره فقلنا السلام علیک یا عم رسول الله فسمعنا کلاما رد علینا وعلیکم السلام ورحمة الله قالت وما قربنا أحد من الناس .... أخبرنا أبو عبد الله الحافظ قال سمعت أبا یعلی حمزة بن محمد العلوی یقول سمعت هاشم بن محمد العمری من ولد عمر بن علی یقول أخذنی أبی بالمدینة إلی زیارة قبور الشهداء فی یوم جمعة بین طلوع الفجر والشمس وکنت أمشی خلفه فلما انتهی إلی المقابر رفع صوته فقال سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار قال فأجیب وعلیک السلام یا أبا عبد الله قال فالتفت أبی إلی فقال أنت المجیب یا بنی فقلت لا قال فأخذ بیدی فجعلنی عن یمینه ثم أعاد السلام علیهم ثم جعل کلما سلم علیهم یرد علیه حتی فعل ذلک ثلاث مرات قال فخر أبی ساجدا شکرا لله عز وجل. واقدی می‌گوید فاطمه خزاعیه می‌گفت که در کنار قبور شهدای احد بودم که خورشید غروب کرد و یکی از خواهرانم همراهم بود پس به او گفتم بیا به قبر حضرت حمزه سلام کنیم ، کنار قبر ایستادیم و گفتیم سلام بر تو ای عموی رسول خدا ، پس صدائی شنیدیم که جواب ما را داد و علیکم السلام و رحمه الله و برکاته .... عمر بن علی می‌گوید روز جمعه بین طوع فجر و طلوع خورشید پدرم من را به زیارت قبر شهدای احد برد ومن پشت سر او راه می‌رفتم ، پدرم رو به شهدا گفت سلام بر شما بهترین جایگاه برای شماست بخاطر صبری که کردید ، پس جواب آمد علیک السلام ای ابا عبد الله ، پدرم رو به من کرد و گفت تو جواب دادی پسرم ، گفتم خیر ، پدرم دستم را گرفت و من را طرف راست خود قرار داد سپس دوباره به شهدا سلام کرد پس هر وقت سلام می‌کرد جواب سلامش را می‌دادند تا سه مرتبه این کار را تکرار شد سپس پدرم سجده شکر کرد. البیهقی، أبی بکر أحمد بن الحسین بن علی (متوفای458ه)، دلائل النبوة ، ج3، ص307، ص308، ص309، ناشر: دار الکتب العلمیة بیروت، الطبعة: الأولی. علی بن عبد الله بن أحمد الحسنی السمهودی (المتوفی : 911ه) خلاصة الوفا بأخبار دار المصطفی ، ج1، ص265، علی طبق برنامج جامع الکبیر . القرشی البغدادی، أبو بکر عبد الله بن محمد بن عبید ابن أبی الدنیا (متوفای281ه) ، من عاش بعد الموت، ج1، ص39، تحقیق: محمد حسام بیضون، دار النشر: مؤسسة الکتب الثقافیة – بیروت، الطبعة: الأولی 1413 سیوطی نیز تصریح می‌کند که روایت فوق را ابن جریر در تهذیب الآثار، ابن ابی الدنیا در (من عاش بعد الموت) و بیهقی در (دلائل النبوة) آورده اند: 39 وأخرج إبن جریر فی تهذیب الآثار وإبن أبی الدنیا فی کتاب من عاش بعد الموت والبیهقی فی الدلائل عن العطاف بن خالد قال حدثتنی خالتی قالت رکبت یوما إلی قبور الشهداء وکانت لا تزال تأتیهم قالت فنزلت عند قبر حمزة رضی الله عنه فصلیت عنده وما فی الوادی داع ولا مجیب فلما فرغت من صلاتی قلت السلام علیکم فسمعت رد السلام علی یخرج من تحت الأرض أعرفه کما أعرف أن الله خلقنی وکما أعرف اللیل والنهار فاقشعرت کل شعرة منی. السیوطی، جلال الدین عبد الرحمن (متوفای911ه)، شرح الصدور بشرح حال الموتی والقبور، ج1، ص207، تحقیق: عبد المجید طعمة حلبی، دار النشر: دار المعرفة – لبنان،‌ الطبعة: الأولی1417ه - 1996م از آنجایی که این بزرگان اهل سنت، روایت فوق را در کتابهای معتبرشان نقل کرده اند،‌ روشن می‌شود که روایت از نظر آنها معتبر و قابل استدلال است. در نتیجه، از دیدگاه آیات و روایات،‌ مردگان هم قدرت بر شنیدن دارد و هم می‌توانند پاسخ بدهند. 3. ادله آگاهی مردگان به احوال زندگان و شنیدن و دیدن عالم مادی: مطلب دیگری که باید در این پژوهش مورد بررسی قرار گیرد، نقل ادله آگاهی مردگان به احوال زندگان و دیدن و شنیدن آنها است. این مطلب در آیات قرآن و رویات فراوان آمده است که در این قسمت به ‌آن اشاره می‌کنیم: ا : ادله قرآنی 1. دیدار رسول خدا (ص) با حضرت موسی (ع) وَلَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ فَلا تَکُنْ فی‌ مِرْیَةٍ مِنْ لِقائِهِ وَجَعَلْناهُ هُدیً لِبَنی‌ إِسْرائیلَ. (السجده/23) هرآینه به موسی کتاب دادیم پس از دیدار کردن با او در تردید مباش . و آن کتاب را هدایت‌گر بنی اسرائیل قرار دادیم . خداوند متعال وعده دیدار با حضرت موسی را به رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم داده است. مفسرین بزرگ اهل سنت می‌گویند این دیدار در دنیا بعد از رحلت حضرت موسی بوده است، پس حضرت موسی بعد از مردن حیات دارد که پیامبر صلی الله علیه وآله با ایشان ملاقات می‌کند و صحبت می‌کند. بخاری در صحیح خودش می‌نویسد این دیدار رسول خدا با حضرت موسی و نیز با حضرت عیسی علیهم السلام در شب معراج صورت گرفته است: 3067 حدثنا محمد بن بَشَّارٍ حدثنا غُنْدَرٌ حدثنا شُعْبَةُ عن قَتَادَةَ وقال لی خَلِیفَةُ حدثنا یَزِیدُ بن زُرَیْعٍ حدثنا سَعِیدٌ عن قَتَادَةَ عن أبی الْعَالِیَةِ حدثنا بن عَمِّ نَبِیِّکُمْ یَعْنِی بن عَبَّاسٍ رضی الله عنهما عن النبی صلی الله علیه وسلم قال رأیت لَیْلَةَ أُسْرِیَ بِی مُوسَی رَجُلًا آدَمَ طُوَالًا جَعْدًا کَأَنَّهُ من رِجَالِ شَنُوءَةَ وَرَأَیْتُ عِیسَی رَجُلًا مَرْبُوعًا مَرْبُوعَ الْخَلْقِ إلی الْحُمْرَةِ وَالْبَیَاضِ سَبِطَ الرَّأْسِ وَرَأَیْ
عنوان سوال:

شبهه مرده ها نمی شنوند در تخریب جایگاه زیارت در شیعه، چگونه ایجاد شد؟ دلایل قرآنی و روایی رد آن کدام است؟


پاسخ:

مقدمه:

ریشه تاریخی این تفکر وهابیت

1. ادله وهابیون و نقد آنها

بررسی ادله این نظریه

پاسخ علمای اهل سنت از این آیات :

2. مردگان علاوه بر قدرت شنیدن،‌ پاسخ زندگان را نیز داده‌اند

الف: دلیل قرآنی

ب: ادله روایی

3. ادله آگاهی مردگان به احوال زندگان و شنیدن و دیدن عالم مادی:

ا : ادله قرآنی

ب: ادله روایی

4. ادله حیات پس از مرگ

أ. آیاتی که دلالت بر حیات بعد از مرگ می‌کنند

ب: روایاتی که دلالت بر حیات پس از مرگ می‌کنند

5. نظر علمای اهل سنت درمورد شنیدن مردگان

1. محمد بن اسماعیل بخاری:

2. مسلم بن الحجاج نیشابوری:

3. ابن تیمیه

4. ابن قیم الجوزیه:

5. ابن کثیر دمشقی سلفی

6. ابن جریر طبری

7. انصاری قرطبی

8. آلوسی بغدادی

9. محیی الدین نووی

10. ابن حجر هیثمی

11. محمد بن حسن شیبانی

12. إبن بطال بکری قرطبی

13. جلال الدین سیوطی

14. أحمد بن إدریس صنهاجی

15. تمیمی حنبلی

16. جکنی شنقیطی

17. محمد بن عبدالوهاب

نتیجه‌گیری:

مقدمه:
فرقه وهابیت بر این باور هستند که انسان بعد از مردن، درک و قدرت بر ارتباط با این عالم را ندارد؛ از این رو نمی‌تواند صدای کسی را بشنود؛ تا چه رسد به اینکه جواب دهد.

بر هیچ کس پوشیده نیست که هدف وهابیت از این سخن و اعتقاد ، زیر سؤال بردن اعمال و رفتار تمام مسلمانان در زیارت قبر رسول الله صلی الله علیه وآله و سلم، ائمه اطهار علیهم السلام و دیگر اولیاء و بندگان صالح خداوند است ؛ به این دلیل که آن‌ها صدای ما را نمی‌شنوند و نمی‌توانند جواب دهند!

برای توضیح بیشتر لازم است به پاسخ گروه افتاء عربستان در جواب سؤالی که در این باره شده است،‌ توجه نماییم:

سألت اللجنة الدائمة للإفتاء:

قرأت فی کتاب الحاوی للفتاوی للإمام السیوطی أن المیت یسمع کلام الناس، وثنائهم علیه، وقولهم فیه، وکذلک یعرف من یزوره من الأحیاء، وإنّ الموتی یتزاورون، فهل هذا حسن؟ فقد اعتمد علی بعض الأحادیث وبعض الآثار، وذلک فی ج 2 / 169 ، 170 ، 171 .

از مجمع دائمی افتاء عربستان سؤال شد : در کتاب فتاوای امام سیوطی آمده است که مرده صدای مردم ، مدح و ثنای مردم در باره مردگان و گفتار بازماندگان را در باره مرده‌ها، می‌شنود و هم چنین، مرده کسانی را که او را زیارت می‌کنند می‌شناسد و این‌که مردگان به زیارت همدیگر می‌روند. آیا این مطالب درست است؟ سیوطی به برخی از روایات و آثار استدلال کرده است و این مطلب در جلد 2 صفحه 169 ، 170 ، 171 آمده است.

أجابت اللجنة الدائمة:

الأصل عدم سماع الأموات کلام الأحیاء، إلاّ ما ورد فیه النص؛ لقول الله سبحانه یخاطب نبی (ص): (فَإِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوتی (روم/ 52) الآیة، وقوله سبحانه: ( وَما أَنْتَ بِمُسْمِع مَنْ فِی القُبُور). (فاطر/22) وبالله التوفیق وصلی الله علی نبینا محمد وآله وصحبه وسلم .

جواب گروه افتاء : اصل این است که مردگان صدای زندگان را نمی‌شنوند مگر در جایی که دلیل خاص وارد شده باشد دلیل ما بر نشنیدن مردگان، این آیه است که رسول خدا صلی الله علیه وسلم را مخاطب قرار داده و می‌فرماید: (تو نمی‌توانی مردگان را بشنوانی) ، و نیز می‌فرماید:‌ (تو نمی‌توانی مردگان در قبرها را شنوا سازی)، و از خدا توفیق می‌خواهیم و درود و سلام خدا بر پیامبر ما حضرت محمد و آل و اصحابش باد.

اللجنة الدائمة للبحوث العلمیة والإفتاء، عضو: عضو الرئیس

عضو: عبد الله بن قعود. عضو: عبد الله بن غدیان. نائب رئیس اللجنة: عبد الرزاق عفیفی. الرئیس: عبد العزیز بن عبد الله بن باز. فتاوی اللجنة الدائمة للبحوث العلمیة والإفتاء، جمع أحمد بن عبد الرزاق الدویش، ج 9، ص78، الفتوی رقم 9216.

متن سؤال و جواب فوق در سایت های زیر آمده است:
http://www.alifta.net/fatawa/fatawaDetails.aspx?BookID=3 http://www.startimes.com/f.aspx?t=25133285
با توجه به این فتاوای علمای وهابی، لازم است دیدگاه و ادله آنها را در این نوشتار در ضمن چند بخش مورد بررسی و نقد قرار دهیم.

قبل از ذکر ادله و نقد آنها، به صورت اختصار به ریشه تاریخی این تفکر اشاره می‌کنیم:

ریشه تاریخی این تفکر وهابیت
با بررسی روایات و تاریخ اسلام به این نتیجه می‌رسیم که این تفکر وهابیت ریشه در تفکر و اعمال حاکمان بنی امیه دارد و نمونه های بسیاری را می‌توان از رفتار و گفتار آنان در این باره ارائه داد.

مروان بن حکم و منع از زیارت قبر مطهر رسول خدا (ص)
حاکم نیشابوری و احمد بن حنبل نقل می کنند:

مروان بن حکم (متوفای61هجری) ، در مسجد نبوی، ابو ایوب انصاری، صحابه پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) را می بیند که روی قبر حضرت نشسته و اظهار عشق و ارادت می کند، گردن او را گرفت و به او اعتراض کرد و او را از این کار باز داشت. متن گفتگوی او با این صحابه دلباخته رسول خدا صلی الله علیه وآله این است:

8571 حدثنا أبو العباس محمد بن یعقوب ثنا العباس بن محمد بن حاتم الدوری ثنا أبو عامر عبد الملک بن عمر العقدی ثنا کثیر بن زید عن داود بن أبی صالح قال أقبل مروان یوما فوجد رجلا واضعا وجهه علی القبر فأخذ برقبته وقال أتدری ما تصنع قال نعم فأقبل علیه فإذا هو أبو أیوب الأنصاری رضی الله عنه فقال جئت رسول الله صلی الله علیه وسلم ولم آت الحجر سمعت رسول الله صلی الله علیه وسلم یقول لا تبکوا علی الدین إذا ولیه أهله ولکن ابکوا علیه إذا ولیه غیر أهله هذا حدیث صحیح الإسناد ولم یخرجاه

داود بن ابی صالح نقل می‌کند که روزی مروان شخصی را دید که صورت بر قبرپیامبر گذاشته است ، گردنش را گرفت و گفت می‌دانی داری چه می‌کنی ، وقتی آمد جلوتر دید که ابوایوب انصاری است ، جواب داد : بله آمدم نزد رسول الله صلی الله علیه و سلم و نزد سنگ قبر نیامدم ، من از پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم شنیدم که می‌فرمود : بر دین گریه نکنید اگر به دست اهلش باشد ، بر آن گریه کنید اگر به دست نا اهلان افتاد .

حاکم نیشابوری در پایان اعتراف به صحت روایت می‌کند:

این روایت صحیح السند است و شیخین آن را نیاوردند .

الحاکم النیسابوری، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفای 405 ه)، المستدرک علی الصحیحین، ج4 ، ص560،تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت الطبعة: الأولی، 1411ه - 1990م.

احمد بن حنبل یکی از ائمه مذاهب چهارگانه اهل سنت در کتاب مسند خود همین روایت را آورده است :

الشیبانی، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفای241ه)، مسند أحمد بن حنبل، ج 5، ص422،ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر.

سمهودی از بزگان اهل سنت نیز همین روایت را آورده و گفته که سندش حسن است :

قلت رواه أحمد بسند حسن.

علی بن عبد الله بن أحمد الحسنی السمهودی (المتوفی : 911ه) الوفاة: 911 ، خلاصة الوفا بأخبار دار المصطفی ، ج1، ص59.

ابن عساکر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله (متوفای571ه)، تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج57، ص249،تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفکر - بیروت - 1995.

حمزه الزین، محقق مشهور و معاصر اهل سنت که کتاب مسند احمد بن حنبل را تحقیق کرده است، این روایت را صحیح می‌داند و در ادامه کلام جالبی علیه ابن تیمیه و وهابی‌ها دارد که خواندن آن خالی از لطف نخواهد بود :

(23476) اسناده صحیح، کثیر بن زید وثقه احمد ورضیه ابن معین ووثقه ابن عمار الموصلی وابن سعد، وابن حبان، وصلحه ابو حاتم ورضیه ابن عدی لکن ضعفه النسائی ولینه ابو زرعه. وتمسک قوم بتضعیف النسائی وکلام ابی زرعه وترکوا کل هؤلاء لا لشئ الا لیضعفوا هذا الحدیث. وخطاً والحاکم والذهبی لانه صححاه فی المستدرک 4/515 علما بانهم یوثقون کثیر بن زید فی اماکن غیر هذا ومعنی ذلک ان التوثیق والاتهام یخضع للأهواء والمذاهب وهذه خیانة علمیة بحد ذاتها اما لماذا یضعفوه هنا؟ فهذه سقطة علمیة محسوبة علیهم یقولون ان فی هذا دلیل لمن یجوز التمسح بالقبور. وهل کان أبو أیوب یتمسح بقبر النبی؟ وهؤلاء عندهم عقدة من أی خبر فیه دنو من القبور وهذا اکبر دلیل علی بطلان مذهبهم، فماذا یرجی من خونة للعلم؟ ولا ندری مذهب هؤلاء. انهم یدعون انهم حنابلة تارة ولا مذهبیة تارة اخری. فلا تبعوا الحنابلة وقد خالفوا الذهبی وهو حنبلی ولا هم اثبتوا مذهبا واضحا صریحا یعرف لهم وانما فی مذهب کالحیة.

سند روایت صحیح است، کثیر بن زرعه را احمد بن حنبل ثقه دانسته است و ابن معین و ابن عدی او را قبول دارند ، ابن عمار موصلی، ابن سعد، ابن حبان او را توثیق کرده‌اند. اما نسائی او تضعیف کرده است . و ابوزرعه او را سست می‌دانند و عده‌ای تمسک به تضعیف نسائی و ابو زرعه کردند و تمام این توثیقات را ترک کردند تا اینکه این روایات را تضعیف کنند. و قول تضعیف خطاست چونکه حاکم و ذهبی در مستدرک ج4، ص515، این روایت را صحیح السند دانستند، با اینکه معلوم است اینهائی که روایت را تضعیف کردند خودشان در جاهای دیگر کثیر بن زید را توثیق کرده‌اند و معنای این کار این است که اینها بر طبق هوای نفسشان و به نفع مذهبشان توثیق و تضعیف می‌کنند و این کار در حد ذاتش خیانت علمی است، اما چرا این روایت را تضعیف کردند؟ می‌گویند که در این روایت دلیلی برای قائلین به جواز تمسح به قبور است و این سقوط علمی برای آنها محسوب می‌شود و آیا ابو ایوب انصاری خودش را به قبر پیامبر صلی الله علیه وآله می‌کشید؟ اینها از هر روایتی که نزدیک شدن به قبر را ثابت کند، عقده و کینه دارند. و این روایت بزرگترین دلیل است بر بطلان مذهب آنان، و از خائنین علم انتظاری غیر از این نمی‌رود، مذهبشان معلوم نیست. اینها(وهابیها) گاهی می‌گویند حنبلی هستند و گاهی می‌گویند که لامذهب هستند. و اینها از حنابله پیروی نکردند و با ذهبی که حنبلی است مخالفت کردند و این طور نیستند که مذهب خاصی برای خودشان داشته باشند بلکه در مذهب مثل مار هستند.

المسند للامام احمد بن حنبل، شرحه و صنع فهارسه حمزه احمد الزین ج17، ص42، ص43، طبع دار الحدیث القاهره.

مرده باد گفتن حجاج بن یوسف بر زائران قبر مطهر نبوی (ص)
ابن ابی الحدید سنی ، اهانت حجاج بن یوسف ثقفی (متوفای 95هجری) به ساحت مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله را ذکر کرده و بزرگان اهل سنت مثل ابن عبد ربه اندلسی ، أبو سعد منصور بن الحسین الآبی ، مبرد از پیشوایان ادبیات عرب ، این جسارت حجاج را موجب تکفیر او توسط علماء و فقهاء اهل سنت دانسته‌اند :

حجاج بن یوسف ثقفی در ضمن خطبه‌ای در کوفه گفت:

وخطب الحجاج بالکوفة فذکر الذین یزورون قبر رسول الله صلی الله علیه وسلم بالمدینة ، فقال : تباً لهم إنما یطوفون بأعواد ورمة بالیة هلا طافوا بقصر أمیرالمؤمنین عبد الملک ألا یعلمون أن خلیفة المرء خیر من رسوله .

حجاج بن یوسف ثقفی در کوفه خطبه‌ای خواند و یادی از زائران قبررسول الله صلی الله علیه وسلم در مدینه کرد و گفت : مرگ بر این ها که بر اطراف استخوان های پوسیده پیامبر می چرخند نستجیر باللّه چرا این ها نمی روند اطراف قصر عبدالملک بگردند، مگر نمی دانند که عبدالملک خلیفه خدا هست و بهتر از رسول و فرستاده خدا است .

إبن أبی‌الحدید المدائنی المعتزلی، ابوحامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفای655 ه)، شرح نهج البلاغة، ج15، ص142، تحقیق محمد عبد الکریم النمری، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولی، 1418ه - 1998م.

اهانت و جسارت حجاج به مقام عظمای نبوی به حدی است که قلم از نوشتن آن شرم دارد و زبان از بیان آن خجالت می‌کشد. او با کمال بی‌شرمی، نه تنها بر زائران دلسوخته مقام نبوی مرگ باد می‌گوید و بدن شریفش را به استخوانهای پوسیده بی‌خاصیت تشبیه می‌کند؛‌ بلکه بالاتر از آن، مردم را به طواف دور خانه‌ای که از سنگ و کلوخ برای دشمن خدا و اهل بیت پیامبر و غاصب مسند خلافت رسول الله صلی الله علیه وآله ساخته شده،‌ تشویق می‌کند و مقام پست او را بالاتر از مقام الهی نبوی می‌داند.

به خاطر همین جسارت های او است که علمای اهل سنت حجاج را کافر دانسته‌اند.

ابن عبد ربه اندلسی در عقد الفرید می‌نویسد که همین امر باعث تکفیر حجاج توسط علماء شده است :

ومما کفرت به العلماء الحجاج قوله ورأی الناس یطوفون بقبر رسول الله صلی الله علیه وسلم ومنبره إنما یطوفون بأعواد ورمة.

از آن مواردی که علما حجاج را به خاطر آن کافر می دانند، سخن او وقتی دید که مردم مشغول طواف قبر و منبر پیامبر گرامی(صلی الله علیه وآله) هستند گفت بر اطراف استخوان های پوسیده پیامبر می چرخند.

الأندلسی، احمد بن محمد بن عبد ربه (متوفای: 328ه)، العقد الفرید، ج 5، ص43، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان، الطبعة: الثالثة، 1420ه - 1999م.

الآبی، ابوسعد منصور بن الحسین (متوفای421ه)، نثر الدر فی المحاضرات، ج 5 ،ص23 ، تحقیق: خالد عبد الغنی محفوط، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت /لبنان، الطبعة: الأولی، 1424ه - 2004م.

مبرد ، از پیشوایان ادبیات عرب (متوفای 286هجری)، نیز می‌نویسد که همین امر باعث تکفیر حجاج توسط علماء شده است :

إنّ ذلک ممّا کفّرت به الفقهاء الحجاج ، وأنّه إنّما قال ذلک والناس یطوفون بالقبر.

الکامل فی اللغة والأدب، ج 1، ص222 ، چاپ نهضت مصر.

از این رو، فقهاء حجاج را کافر می دانند، زیرا این سخن را در حالی گفت: که مردم پروانه‌وار دور قبر پیامبر گرامی(صلی الله علیه وآله) می‌گشتند.

پس منشاء این تفکر در صدر اسلام و از جانب بنی‌امیه و اتباعش به وجود آمده است و یک تفکر جدیدی نیست.

حال که ریشه و اساس این تفکر را دانستیم، ابتدا ادله آن ها را بررسی کرده و سپس به نقد آنها خواهیم پرداخت.

1. ادله وهابیون و نقد آنها
در قسمت نخست،‌ ادله قرآنی وهابیون را ذکر و سپس به نقد استدلال آنها می‌پرداریم:

بررسی ادله این نظریه
قائلین به این نظریه، به آیات ذیل از قرآن استدلال کرده اند:

(فَإِنَّکَ لاَ تُسْمِعُ الْمَوْتَی وَلاَ تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَآءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِینَ) (روم/52)

تو نمی‌توانی مردگان را شنوا سازی و آواز خود را به گوش کرانی که از تو روی می‌گردانند برسانی.

(وَما یَسْتَوِی الْأَحْیَآءُ وَلاَ الْأَمْوَاتُ إِنَّ اللّه‌َ یُسْمِعُ مَن یَشَآءُ وَما أَنتَ بِمُسْمِعٍ مَن فِی الْقُبُورِ).

(فاطر/22)

و زندگان و مردگان برابر نیستند. خدا هر که را خواهد می‌شنواند. و تو نمی‌توانی سخن خود را به مردگانی که در گور خفته‌اند برسانی .

عائشه و استدلال به این آیه و سپس رجوع از نظر خویش
به نقل علمای اهل سنت، عایشه همسر رسول خدا صلی الله علیه وآله، به این آیه بر نشنیدن مردگان استدلال می‌کند:

و احتجاج عائشة رضی الله عنها بقوله تعالی : وما أنت بمسمع من فی القبور

احتجاج عایشه رضی الله عنها به قول خداوند متعال : و تو نمی‌توانی سخن خود را به مردگانی که در گور خفته‌اند برسانی .

الصالحی الشامی، محمد بن یوسف (متوفای942ه)، سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیر العباد، ج4 ، ص85،تحقیق: عادل أحمد عبد الموجود وعلی محمد معوض، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1414ه.

الأنصاری القرطبی، ابوعبد الله محمد بن أحمد بن أبی بکر بن فرح (متوفای671ه)، الجامع لأحکام القرآن ج13، ص232، ناشر: دار الشعب – القاهرة.

السهیلی، أبو القاسم وأبو زید عبد الرحمن بن عبد الله بن أحمد بن اصبغ (متوفای581ه)، الروض الأنف شرح سیرة سید ولد آدم المرسلین محمد (ص)، ج3 ، ص85،طبق برنامه الجامع الکبیر.

السیواسی الحنفی، کمال الدین محمد بن عبد الواحد (متوفای 681ه)، شرح فتح القدیر، ج2، ص104،ناشر:دار الفکر - بیروت، الطبعة: الثانیة.

ابن عابدین الحنفی، محمد أمین بن عمر (متوفای1252ه) ، حاشیة رد المختار علی الدر المختار شرح تنویر الأبصار فقه أبو حنیفة ، ج3، ص836 ،ناشر : دار الفکر للطباعة والنشر. - بیروت. - 1421ه - 2000م.

الآلوسی نعمان بن محمود (متوفای1317ه)، الآیات البینات فی عدم سماع الأموات علی مذهب الحنفیة السادات ،ج1،ص14، تحقیق : محمد ناصر الدین الألبانی، دار النشر : ، الطبعة : الثانیة 139ه

اما ابن حجر عسقلانی در فتح الباری می‌نویسد که عایشه از این نظر برگشته است :

فکأنها رجعت عن الإنکار لما ثبت عندها من روایة هؤلاء الصحابة لکونها لم تشهد القصة.

عایشه از نظریه‌اش که انکار شنیدن مردگان بود، برگشت بخاطر روایاتی که از صحابه در نزد عایشه ثابت شد؛ چونکه خودش در آن قضایا حاضر نبود .

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852 ه)، فتح الباری شرح صحیح البخاری،ج7، ص304 ،تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة - بیروت.

السیوطی، جلال الدین أبو الفضل عبد الرحمن بن أبی بکر (متوفای911ه)، شرح السیوطی لسنن النسائی، ج4، ص111، تحقیق : عبدالفتاح أبو غدة ، ناشر : مکتب المطبوعات الإسلامیة - حلب ، الطبعة : الثانیة ، 1406ه – 1986م

الصالحی الشامی، محمد بن یوسف (متوفای942ه)، سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیر العباد، ج4، ص85،تحقیق: عادل أحمد عبد الموجود وعلی محمد معوض، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1414ه.

التمیمی الحنبلی، حمد بن ناصر بن عثمان آل معمر (متوفای 1225ه)، الفواکه العذاب فی الرد علی من لم یحکم السنة والکتاب ج6، ص200، طبق برنامه الجامع الکبیر.

الجکنی الشنقیطی، محمد الأمین بن محمد بن المختار (متوفای 1393ه.)، أضواء البیان فی إیضاح القرآن بالقرآن، ج6، ص135،تحقیق: مکتب البحوث والدراسات، ناشر: دار الفکر للطباعة والنشر. - بیروت. - 1415ه - 1995م.

حتی اگر از این نظر نیز بر نگشته باشد ، علمای اهل سنت استدلال وی را به این آیات مردود می‌دانند .

تمیمی حنبلی می‌نویسد:

وقد رأیته أخرج عن صحابیین جلیلین ، هما ابن عمر ، وأبو طلحة النبی صلی الله علیه وسلم بأن أولئک الموتی یسمعون ما یقول لهم ، ورد عائشة لروایة ابن عمر بما فهمت من القرآن مردود کما ستری إیضاحه إن شاء الله تعالی .

و به تحقیق که بخاری از صحابه جلیل القدری مثل ابن عمر و ابوطلحه روایت نقل کرده است که رسول خدا (ص) فرمودند : آن مردگان (کشتگان بدر) کلام من را می‌شنوند ، و عایشه که روایت ابن عمر را رد کرده است به خاطر فهمش از قرآن بوده است و نظر او مردود است همانگونه که توضیحش را خواهید دید .

التمیمی الحنبلی، حمد بن ناصر بن عثمان آل معمر (متوفای 1225ه)، الفواکه العذاب فی الرد علی من لم یحکم السنة والکتاب، ج6، ص235 ، طبق برنامه الجامع الکبیر.

جکنی شنقیطی می‌نویسد:

تصریح النبیّ صلی الله علیه وسلم بأن أُولئک الموتی یسمعون ما یقول لهم ، وردّ عائشة لروایة ابن عمر بما فهمت من القرءان مردود ، کم ستری إیضاحه إن شاء اللَّه تعالی

و تصریح رسول خدا (ص) به اینکه آن مردگان (کشتگان بدر) کلام من را می‌شنوند ، و عایشه که روایت ابن عمر را رد کرده است به خاطر فهمش از قرآن بوده است و نظر او مردود است همانگونه که توضیحش را خواهید دید .

الجکنی الشنقیطی، محمد الأمین بن محمد بن المختار (متوفای 1393ه.)، أضواء البیان فی إیضاح القرآن بالقرآن، ج6، ص130، تحقیق: مکتب البحوث والدراسات، ناشر: دار الفکر للطباعة والنشر. - بیروت. - 1415ه - 1995م.

پاسخ علمای اهل سنت از این آیات :
علمای اهل سنت از آیات مورد استدلال وهابیون، پاسخ های متعددی را ارائه کردند که در این قسمت به آنها اشاره می‌کنیم:

أ. هیچ یک از آیات قرآن صراحت در نشنیدن مردگان ندارد
حمد بن ناصر بن عثمان آل معمر می‌نویسد:

وأنه لیس فی القرآن ما ینفی السماع الثابت للموتی فی الأحادیث الصحیحة .

وإذا علمت به أن القرآن لیس فیه ما ینفی السماع المذکور ، علمت أنه ثابت بالنص الصحیح ، من غیر معارض .

وبه تحقیق که در قرآن مطلبی که معارض باشد، با شنیدن مردگان که با احادیث صحیح ثابت شده است وجود ندارد ، و اگر دانستی که در قرآن آیه ای نیست که با شنیدن مردگان منافات داشته باشد ، می‌دانید که شنیدن مردگان ثابت است با روایات صحیح بدون معارض .

الفواکه العذاب فی الرد علی من لم یحکم السنة والکتاب التمیمی الحنبلی، حمد بن ناصر بن عثمان آل معمر (متوفای 1225ه)، الفواکه العذاب فی الرد علی من لم یحکم السنة والکتاب، ج6، ص139، طبق برنامه الجامع الکبیر.

ب. مراد عدم قدرت زندگان بر شنوا ساختن مردگان به صورت استقلالی است ، و نه با واسطه قدرت خدا
علامه اهل سنت آلوسی می‌نویسد:

(وما أنت بمسمع من فی القبور) ترشیح لتمثیل المصرین علی الکفر بالأموات وأشباع فی إقناطه علیه الصلاة والسلام من إیمانهم والباء مزیدة للتأکید أی وما أنت مسمع والمراد بالسماع هنا ما أرید به فی سابقه ولا یأبی إرادة السماع المعروف ماورد فی حدیث القلیب لأن المراد نفی الأسماع بطریق العادة وما فی الحدیث من باب (وما رمیت إذ رمیت ولکن الله رمی) وإلی هذا ذهب البعض وقد مر الکلام فی ذلک فلا تغفل.

و آیه : تو نمی‌توانی مردگان را شنوا سازی ، شرح می‌دهد مثال آوردن اصرارکنندگان بر کفر به مردگان و مبالغه در نا امیدی حضرت از ایمان آوردنشان و حرف باء (در بمسمع) زائده است برای تأکید یعنی تو نمی‌توانی مردگان را شنوا سازی و منظور از اسماع در اینجا آن معنای گذشته است و سماع و شنیدن معروف را رد نمی‌کند آن سماعی که در حدیث چاه بدر آمده است چون مراد از نفی سماع، نفی عادی و استقلالی آن است و حدیث از باب ، تو تیر نانداختی و خدا تیر انداخت ، و مثل این ، و بعضی قائل به آن شدند و کلام در این باره گذشت پس غفلت نکن .

الآلوسی البغدادی الحنفی، أبو الفضل شهاب الدین السید محمود بن عبد الله (متوفای1270ه)، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج 22، ص 186 ، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.

توضیح استدلال :
آیات فراوانی در قرآن کریم به این صورت آمده است که به مردم نشان دهد تنها خداوند مسبب الاسباب است .

أَفَرَأَیْتُمْ ما تَحْرُثُونَ أَأَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ. (الواقعه 63/64)

و آیا آنچه را کشت می‌کنید ملاحظه کرده‌اید؟! آیا شما آن را زراعت می‌کنید یا ما زراعت کننده‌ایم؟!

در این آیات، زراعت به خداوند متعال نسبت داده شده است و حال آنکه بر همه واضح است که کشاورز زراعت می‌کند ، پس چرا در این آیه زراعت به خداوند نسبت داده شده است؟ جواب این است که خداوند متعال می‌خواهد به همه بفهماند که مسبب اصلی خداست ، اوست که قدرت را به کشاورز می‌دهد .

فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمی‌ وَ لِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنینَ مِنْهُ بَلاءً حَسَناً إِنَّ اللَّهَ سَمیعٌ عَلیمٌ. (الانفال/17)

شما آنان را نمی‌کشتید، خدا بود که آنها را می‌کشت. و آن گاه که تیر می‌انداختی، تو تیر نمی‌انداختی، خدا بود که تیر می‌انداخت، تا به مؤمنان نعمتی کرامند ارزانی دارد. هرآینه خدا شنوا و داناست. (انفال/17)

خداوند متعال در این آیات کشتن کافران و حتی تیر انداختن به طرف کفار را به خودش نسبت می‌دهد و حال اینکه واضح است که مسلمانان تیر می‌انداختند و کافران را می‌کشتند ، پس دلیل اینکه خداوند متعال این کار را به خود نسبت می‌دهد این است که مسبب الاسباب و کسی که قدرت را به مسلمانان داده است خداست .

نمونه‌های زیادی از این قبیل در قرآن کریم وجود دارد ، در آیه (انک لا تسمع الموتی) یعنی اینکه تو بدون اجازه خداوند متعال و قدرت خداوند متعال نمی‌توانی مردگان را شنوا سازی و این دلیل بر نشنیدن مردگان نمی‌شود .

ج. مردگان می‌شنوند ولی شنیدن سودی به حال مردگان ندارد
ابن عابدین از بزرگان اهل سنت می‌گوید: تشبیه کفار به مردگان در این آیات به این دلیل است که شنیدن سودی به آنان نمی‌رساند نه اینکه مردگان صدا را نمی‌شنوند:

ابن حجر از بزرگان اهل سنت می‌نویسد: منظور این است که سخن تو فایده‌ای برای مردگان نمی‌رساند؛ نه این‌که آنها نمی‌شنوند:

وأما استدلالها بقوله تعالی: فَإِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوتی (الروم/52) .فقالوا: معناها لا تسمعهم سماعاً ینفعهم أو لا تسمعهم إلاّ أن یشاء اللّه.

و اما استدلال عایشه به فرمایش خداوند که فرموده : ( تو نمی‌توانی سخنت را به مردگان برسانی ) (روم/52)، علما گفته اند : منظور این است که سخن تو فایده‌ای برای مردگان نمی‌رساند، یا نمی‌توانی سخنت را به آنها برسانی مگر اینکه خدا بخواهد.

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852 ه)، فتح الباری شرح صحیح البخاری،ج3،ص234، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة - بیروت.

د. مردگان می‌شنوند ولی سودی از امر و نهی پیامبر (ص) نمی‌برند
ابن تیمیه رهبر فکری وهابیت می‌نویسد: منظور از شنیدن در این آیات شنیدنی است که امتثال به دنبال داشته باشد نه مطلق شنیدن ، پس این دلیل بر مدعای منکرین شنیدن مردگان نمی‌شود:

فإن المراد بذلک سمع القبول والامتثال فان الله جعل الکافر کالمیت الذی لا یستجیب لمن دعاه وکالبهائم التی تسمع الصوت ولا تَفْقَهُ المعنی فالمیت وان سمع الکلام وفقه المعنی فإنه لا یمکنه إجابة الداعی ولا امتثال ما أُمر به ونُهی عنه فلا ینتفع بالأمر والنهی وکذلک الکافر لا ینتفع بالأمر والنهی وان سمع الخطاب وفهم المعنی کما قال تعالی {ولو علم الله فیهم خیرا لأسمعهم} وأما رؤیة المیت فقد روی فی ذلک آثار عن عائشة وغیرها.

پس منظور از نفی شنیدن برای مردگان ، شنیدنی است که امتثال به دنبال داشته باشد ، خداوند در این آیه کافر را همانند مرده قرار داده است که به کسی که او را می‌خواند نمی‌تواند جواب دهد و همانند چهارپایان که سخن را می‌شنوند ولی معنی آن را نمی‌فهمند ، پس مرده اگرچه سخن را می‌شنود و معنی آن را می‌فهمد ولی نمی‌تواند جاب دهد و امر و نهی را امتثال کند ، پس امر ونهی سودی به حال او نمی‌رساند ، همانگونه که کافر از امر و نهی فایده‌ای نمی‌برد اگرچه سخن را می‌شنوند و معنی آن را می‌فهمند ، همانطور که خداوند می‌فرماید : (و اگر خدا خیری در آنان می‌یافت سخنش را به آنها می‌رساند) و اما درمورد دیدن مردگان روایاتی از عایشه و دیگران وجود دارد .

ابن تیمیه الحرانی الحنبلی، ابوالعباس أحمد عبد الحلیم (متوفای 728 ه)، کتب ورسائل وفتاوی شیخ الإسلام ابن تیمیة، ج24، ص363 ، ص364، تحقیق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمی النجدی، ناشر: مکتبة ابن تیمیة، الطبعة: الثانیة.

ه. بعضی از مردگان نمی‌شنوند و بعضی دیگر می‌شنوند:
ابن قتیبه از بزرگان اهل سنت می‌نویسد که این دو آیه دلالت بر عدم شنیدن همه مردگان نمی‌کند؛ چون منظور از مردگان در اینجا جاهلان و کفار از مردگان است:

وأما قوله تعالی فَإِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوتی (الروم/52) . وَما أَنْتَ بِمُسْمِع مَنْ فِی القُبُور، (فاطر/22) . فلیس من هذا فی شئ؛ لأنّه أراد بالموتی ههنا الجهّال، وهم أیضاً أهل القبور یرید إنّک لا تقدر علی إفهام من جعله اللّه تعالی جاهلاً ولا تقدر علی إسماع من جعله اللّه تعالی أصمّ عن الهدی.

وفی صدر هذه الآیات دلیل علی ما نقول، لأنّه قال: وَمَا یَسْتَوِی الاَْعْمَی وَالْبَصِیرُ (فاطر/19)یرید بالاعمی: الکافر، وبالبصیر المؤمن.

(وَلاَ الظُّلُمَتُ وَ لاَ النُّورُ). (فاطر/20). یعنی بالظلمات: الکفر، وبالنور: الایمان.

(وَلاَ الظِّلُّ وَ لاَ الْحَرُورُ). (فاطر/21). یعنی بالظلّ: الجنة، وبالحرور: النار.

وَمَا یَسْتَوِی الاَْحْیَآءُ وَلاَ الاَْمْوَ تُ یعنی بالآحیاء: العقلاء، وبالاموات: الجهلاء.

ثمّ قال: إِنَّ اللَّهَ یُسْمِعُ مَن یَشَآءُ وَمَآ أَنتَ بِمُسْمِع مَّن فِی الْقُبُورِ. (فاطر/ 22)

یعنی: أنّک لا تسمع الجهلاء الذین کأنّهم موتی فی القبور، ومثل هذا کثیر فی القرآن، ولم یرد بالموتی الذین ضربهم مثلاً للجهلاء شهداء بدر، فیحتجّ بهم علینا، أولئک عنده أحیاء کما قال اللّه عزوجل.

واما فرمایش خداوند متعال که فرمود : (تو نمی‌توانی مردگان را شنوا سازی و آواز خود را به گوش کرانی که از تو روی می‌گردانند برسانی). (روم/52) و ( و تو نمی‌توانی سخن خود را به مردگانی که در گور خفته‌اند برسانی). (فاطر/22)، دلیلی بر مدعای اینها نمی‌شود ، چون منظور از مردگان در در اینجا جاهلان است ، و این جاهلان نیز اهل قبور هستند ، منظور این است که تو نمی‌توانی کسی که خداوند اورا جاهل قرار داده را بفهمانی و صدایت را نمی‌توانی به کسی که خداوند او را کر نسبت به هدایت قرار داده است برسانی ، ودر صدر این آیات دلیلی بر قول ما است ، چون خداوند فرمود : (نابینا و بینا برابر نیستند)، (فاطر/19) منظور از نابینا : کافر و منظور از بینا : مؤمن است ، (و نه تاریکی و روشنی)، (فاطر/20) منظور از تاریکی : کفر و منظور از نور : ایمان است ، (و نه سایه و حرارت آفتاب) (فاطر/21) منظور از سایه : بهشت و منظور از حرارت آفتاب : جهنم است ، (و زندگان و مردگان برابر نیستند) منظور از زندگان : صاحبان خرد و منظور از مردگان : جاهلان است . سپس فرمود : (و زندگان و مردگان برابر نیستند. خدا هر که را خواهد می‌شنواند. و تو نمی‌توانی سخن خود را به مردگانی که در گور خفته‌اند بشنوانی) (فاطر/22) منظور این است که تو نمی‌توانی سخن خود را به جاهلانی که مانند مردگان در قبر هستد برسانی ، و مانند این در آیات قرآن بسیار است ، و منظور از مردگانی که مثال آورده آنها را برای جاهلان ، شهدای بدر نیست تا اینکه بوسیله آن بر علیه ما استدلال شود چون شهداء زنده هستند و نزد خدا روزی می‌خورند ، همانگونه که خداوند فرموده است .

الدینوری، ابومحمد عبد الله بن مسلم ابن قتیبة (متوفای276ه)، تأویل مختلف الحدیث، ج1، ص152، تحقیق : محمد زهری النجار ، ناشر : دار الجیل - بیروت – 1393ه – 1972م

نتیجه :
به اقرار علمای اهل سنت، این آیات به هیچ وجه نمی‌تواند کلام وهابیون را در باره این‌که (مردگان مطلقا نمی‌شنوند)، تایید کنند.

2. مردگان علاوه بر قدرت شنیدن،‌ پاسخ زندگان را نیز داده‌اند
مطلب مهم در این بحث این است که از دیدگاه آیات و روایات، مردگان علاوه بر این که قدرت بر شنیدن دارند، پاسخ سخنان زندگان زائر را نیز می‌دهند.

الف: دلیل قرآنی
از دیدگاه قرآن،‌ آیه ذیل،‌ ناب ترین دلیل بر اثبات مطلب فوق است:

وَسْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنا أَ جَعَلْنا مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ آلِهَةً یُعْبَدُونَ. زخرف/45

از پیامبران ما که پیش از تو فرستاده‌ایم بپرس: آیا جز خدای رحمان ، خدایان دیگری را برای پرستش آنها قرار داده بودیم؟

در نگاهی که مفسران اهل سنت به تفسیر این آیه دارند ثابت می‌شود که پیامبرانی که از دنیا رفته اند صدا را می‌شنوند و می‌توانند پاسخ دهند .

قرطبی امام اهل سنت در تفسیرش داستان سؤال رسول خدا صلی الله علیه وآله را از محضر پیامبران در شب معراج و پاسخ آنان را با آوردن روایات نقل کرده و در پایان، این تفسیر را صحیح می‌داند:

قال بن عباس وبن زید : لما أسری برسول الله صلی الله علیه وسلم من المسجد الحرام إلی المسجد الأقصی وهو مسجد بیت المقدس بعث الله له آدم ومن ولد من المرسلین وجبریل مع النبی صلی الله علیه وسلم فأذن جبریل صلی الله علیه وسلم ثم أقام الصلاة ثم قال : یا محمد تقدم فصل بهم فلما فرغ رسول الله صلی الله علیه وسلم قال له جبریل صلی الله علیه وسلم : (سل یا محمد من أرسلنا من قبلک من رسلنا أجعلنا من دون الرحمن آلهة یعبدون فقال رسول الله صلی الله علیه وسلم : لا أسأل قد اکتفیت). قال بن عباس : وکانوا سبعین نبیا منهم إبراهیم وموسی وعیسی علیهم السلام فلم یسألهم لأنه کان أعلم بالله منهم

فی غیر روایة عن بن عباس : فصلوا خلف رسول الله صلی الله علیه وسلم سبعة صفوف المرسلون ثلاثة صفوف والنبیون أربعة وکان یلی ظهر رسول الله صلی الله علیه وسلم إبراهیم خلیل الله وعلی یمینه إسماعیل وعلی یساره إسحاق ثم موسی ثم سائر المرسلین فأمهم رکعتین فلما انفتل قام فقال : إن ربی أوحی إلی أن أسألکم هل أرسل أحد منکم یدعو إلی عبادة غیر الله فقالوا : یا محمد إنا نشهد إنا أرسلنا أجمعین بدعوة واحدة أن لا إله إلا الله وأن ما یعبدون من دونه باطل وإنک خاتم النبیین وسید المرسلین قد استبان ذلک لنا بإمامتک إیانا وأن لا نبی بعدک إلی یوم القیامة إلا عیسی بن مریم فإنه مأمور أن یتبع أثرک

وقال سعید بن جبیر فی قوله تعالی : واسأل من أرسلنا من قبلک من رسلنا قال : لقی الرسل لیلة أسری به وقال الولید بن مسلم فی قوله تعالی : واسأل من أرسلنا من قبلک من رسلنا قال : سألت عن ذلک خلید بن دعلج فحدثنی عن قتادة قال : سألهم لیلة أسری به لقی الأنبیاء ولقی آدم ومالک خازن النار.

قلت : هذا هو الصحیح فی تفسیر هذه الآیة.

ابن عباس از زید نقل می‌کند : در شب معراج وقتی پیامبر از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی (بیت المقدس) سیر داده شد ، خداوند حضرت آدم و بقیه پیامبران را فرستاد و جبرئیل همراه پیامبر بود ، پس جبرئیل اذان داد ، سپس به من گفت ای محمد بیا جلو و امام جماعت باش ، بعد از نماز جبرئیل گفت : از پیامبران گذشته سؤال کن آیا غیر از خداوند اللهی قرار دادیم که او را عبادت کنند پس رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمودند : سؤال نمی‌کنم به تحقیق که من به حد کفایت دانستم ، ابن عباس می‌گوید : هفتاد پیامبر در آن جا بودند ،از جمله ابراهیم و موسی و عیسی علیهم السلام که پیامبر از آنها سؤال نکرد چونکه خودش علمش نسبت به خداوند از آنها بیشتر بود.

در روایتی دیگر از ابن عباس : هفت صف از پیامبران پشت سر رسول الله صلی الله علیه وسلم نماز خواندند ، سه صف مرسلین و چهار صف نبیین و پشت سر رسول الله صلی الله علیه و سلم ابراهیم خلیل الله و اسماعیل طرف راست و اسحاق طرف چپ ، سپس موسی و بقیه پیامبران پش سر حضرت ایستاده بودند ، پس دو رکعت به امامت رسول الله صلی الله علیه و سلم خواندند ، بعد از تمام شدن نماز حضرت فرمود : خداوند به من وحی کرد که آیا کسی از شما برای دعوت به غیر خدا فرستاده شده است ، پس همگی گفتند : ای محمد ما شهادت می‌دهیم که همگی برای دعوت به یک چیز فرستاده شدیم و آن کلمه( لا اله الا الله) هیچ معبودی جز الله نیست و هر معبودی جز او باطل است و تو خاتم انبیاء و سرور مرسلین هستی و این با امامت تو بر ما روشن شد و هیچ پیامبری بعد از تو تا روز قیامت نیست مگر عیسی بن مریم که مأمور است که از دین تو پیروی کند.

سعید بن جبیر در مورد این آیه : از پیامبران ما که پیش از تو فرستاده‌ایم بپرس ، می‌گوید : پیامبر شب معراج با پیامبران ملاقات کرد و ولید بن مسلم درمورد این آیه می‌گوید : از خلید بن دعلج درمورد این آیه پرسیدم ، پس از قتاده برای من چنین نقل کرد : که شب معراج پیامبر با انبیاء ملاقات کرد ، با حضرت آدم و مالک خازن آتش ملاقات کرد .

نظر من این است که تفسیر صحیح این آیه همین است که ما ذکر کردیم .

الأنصاری القرطبی، ابوعبد الله محمد بن أحمد بن أبی بکر بن فرح (متوفای671ه)، الجامع لأحکام القرآن، ج16، ص94، ص95، ناشر: دار الشعب – القاهرة.

علمای دیگر نیز روایت ملاقات پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم با پیامبران گذشته در شب معراج و سؤال کردن از آنها را آوردند:

النحاس المرادی المصری، أبو جعفر أحمد بن محمد بن إسماعیل (متوفای338ه)، معانی القرآن الکریم ، ج6، ص365، تحقیق : محمد علی الصابونی ، ناشر : جامعة أم القری - مکة المرمة ، الطبعة : الأولی ، 1409ه.

البغوی، الحسین بن مسعود (متوفای516ه)، تفسیر البغوی، ج4، ص141، تحقیق: خالد عبد الرحمن العک، ناشر: دار المعرفة - بیروت.

الزمخشری الخوارزمی، ابوالقاسم محمود بن عمرو بن أحمد جار الله (متوفای538ه)، الکشاف عن حقائق التنزیل وعیون الأقاویل فی وجوه التأویل، ج4، ص258، تحقیق: عبد الرزاق المهدی، بیروت، ناشر: دار إحیاء التراث العربی.

ابن الجوزی الحنبلی، جمال الدین ابوالفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد (متوفای 597 ه)، زاد المسیر فی علم التفسیر، ج7، ص319، ناشر: المکتب الإسلامی - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1404ه.

الرازی الشافعی، فخر الدین محمد بن عمر التمیمی (متوفای604ه)، التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب، ج 27 ،ص 185،ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1421ه - 2000م.

الثعالبی ، عبد الرحمن بن محمد بن مخلوف (متوفای875ه) ، الجواهر الحسان فی تفسیر القرآن ، ج8، ص94، ناشر : مؤسسة الأعلمی للمطبوعات – بیروت.

السیوطی، جلال الدین أبو الفضل عبد الرحمن بن أبی بکر (متوفای911ه)، الإتقان فی علوم القرآن، ج1، ص63،تحقیق: سعید المندوب، ناشر: دار الفکر - لبنان، الطبعة: الأولی، 1416ه- 1996م.

السیوطی، جلال الدین أبو الفضل عبد الرحمن بن أبی بکر (متوفای911ه)، الدر المنثور، ج7، ص381،ناشر: دار الفکر - بیروت – 1993.

الحلبی، علی بن برهان الدین (متوفای1044ه)، السیرة الحلبیة فی سیرة الأمین المأمون، ج2، ص82، ناشر: دار المعرفة - بیروت – 1400.

الشوکانی، محمد بن علی بن محمد (متوفای1255ه)، فتح القدیر الجامع بین فنی الروایة والدرایة من علم التفسیر، ج4، ص557، ناشر: دار الفکر – بیروت.

الآلوسی البغدادی الحنفی، أبو الفضل شهاب الدین السید محمود بن عبد الله (متوفای1270ه)، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج21، ص137،ص138،ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.

نتیجه:
خداوند متعال به پیامبر خود دستور می‌دهد که از پیامبران گذشته سؤال کند ، در نتیجه اگر کسی بگوید که پیامبران گذشته از این دنیا که رفتند دیگر صدای ما را نمی‌شنوند باید ملتزم به این باشد که خداوند متعال دستور به یک کار بیهوده‌ای داده است و خداوند حکیم پاک و منزه است از اینکه دستور به کار بیهوده دهد.

ب: ادله روایی
روایات ذیل نیز در منابع اهل سنت، دلیل بر اثبات مطلب فوق است:

شهدای احد از درون قبر جواب سلام دادند و زائر قبر صدا را شنید:
بیهقی از علمای بزرگ اهل سنت می‌نویسد که زائران قبور شهدای احد سلام شهدا را از درون قبر شنیدند:

قال العطاف وحدثتنی خالتی أنها زارت قبور الشهداء قالت ولیس معی إلا غلامان یحفظان علی الدابة فسلمت علیهم فسمعت رد السلام وقالوا والله إنا نعرفکم کما یعرف بعضنا بعضا قالت فاقشعررت وقلت یا غلام أدننی بغلتی فرکبت.

عاطف می‌گوید خاله‌ام به من گفت که روزی به زیارت قبر شهدای احد رفتم و فقط دو غلامی که مرکب من را محافظت می‌کردند همراه من بودند ، پس بر قبر شهدا سلام کردم و جواب سلامشان را شنیدم و گفتند که ما شما را می‌شناسیم همانگونه که همدیگر را می‌شناسیم ، گفت : از مدهوش شدم و گفتم غلام قاطر من را بیار ، پس سوار شدم.

در صفحه دیگر کتاب آورده :

قال الواقدی وکانت فاطمة الخزاعیة تقول لقد رأیتنی وقد غابت الشمس بقبور الشهداء ومعی أخت لی فقلت لها تعالی نسلم علی قبر حمزة فقالت نعم فوقفنا علی قبره فقلنا السلام علیک یا عم رسول الله فسمعنا کلاما رد علینا وعلیکم السلام ورحمة الله قالت وما قربنا أحد من الناس ....

أخبرنا أبو عبد الله الحافظ قال سمعت أبا یعلی حمزة بن محمد العلوی یقول سمعت هاشم بن محمد العمری من ولد عمر بن علی یقول أخذنی أبی بالمدینة إلی زیارة قبور الشهداء فی یوم جمعة بین طلوع الفجر والشمس وکنت أمشی خلفه فلما انتهی إلی المقابر رفع صوته فقال سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار قال فأجیب وعلیک السلام یا أبا عبد الله قال فالتفت أبی إلی فقال أنت المجیب یا بنی فقلت لا قال فأخذ بیدی فجعلنی عن یمینه ثم أعاد السلام علیهم ثم جعل کلما سلم علیهم یرد علیه حتی فعل ذلک ثلاث مرات قال فخر أبی ساجدا شکرا لله عز وجل.

واقدی می‌گوید فاطمه خزاعیه می‌گفت که در کنار قبور شهدای احد بودم که خورشید غروب کرد و یکی از خواهرانم همراهم بود پس به او گفتم بیا به قبر حضرت حمزه سلام کنیم ، کنار قبر ایستادیم و گفتیم سلام بر تو ای عموی رسول خدا ، پس صدائی شنیدیم که جواب ما را داد و علیکم السلام و رحمه الله و برکاته ....

عمر بن علی می‌گوید روز جمعه بین طوع فجر و طلوع خورشید پدرم من را به زیارت قبر شهدای احد برد ومن پشت سر او راه می‌رفتم ، پدرم رو به شهدا گفت سلام بر شما بهترین جایگاه برای شماست بخاطر صبری که کردید ، پس جواب آمد علیک السلام ای ابا عبد الله ، پدرم رو به من کرد و گفت تو جواب دادی پسرم ، گفتم خیر ، پدرم دستم را گرفت و من را طرف راست خود قرار داد سپس دوباره به شهدا سلام کرد پس هر وقت سلام می‌کرد جواب سلامش را می‌دادند تا سه مرتبه این کار را تکرار شد سپس پدرم سجده شکر کرد.

البیهقی، أبی بکر أحمد بن الحسین بن علی (متوفای458ه)، دلائل النبوة ، ج3، ص307، ص308، ص309، ناشر: دار الکتب العلمیة بیروت، الطبعة: الأولی.

علی بن عبد الله بن أحمد الحسنی السمهودی (المتوفی : 911ه) خلاصة الوفا بأخبار دار المصطفی ، ج1، ص265، علی طبق برنامج جامع الکبیر .

القرشی البغدادی، أبو بکر عبد الله بن محمد بن عبید ابن أبی الدنیا (متوفای281ه) ، من عاش بعد الموت، ج1، ص39، تحقیق: محمد حسام بیضون، دار النشر: مؤسسة الکتب الثقافیة – بیروت، الطبعة: الأولی 1413

سیوطی نیز تصریح می‌کند که روایت فوق را ابن جریر در تهذیب الآثار، ابن ابی الدنیا در (من عاش بعد الموت) و بیهقی در (دلائل النبوة) آورده اند:

39 وأخرج إبن جریر فی تهذیب الآثار وإبن أبی الدنیا فی کتاب من عاش بعد الموت والبیهقی فی الدلائل عن العطاف بن خالد قال حدثتنی خالتی قالت رکبت یوما إلی قبور الشهداء وکانت لا تزال تأتیهم قالت فنزلت عند قبر حمزة رضی الله عنه فصلیت عنده وما فی الوادی داع ولا مجیب فلما فرغت من صلاتی قلت السلام علیکم فسمعت رد السلام علی یخرج من تحت الأرض أعرفه کما أعرف أن الله خلقنی وکما أعرف اللیل والنهار فاقشعرت کل شعرة منی.

السیوطی، جلال الدین عبد الرحمن (متوفای911ه)، شرح الصدور بشرح حال الموتی والقبور، ج1، ص207، تحقیق: عبد المجید طعمة حلبی، دار النشر: دار المعرفة – لبنان،‌ الطبعة: الأولی1417ه - 1996م

از آنجایی که این بزرگان اهل سنت، روایت فوق را در کتابهای معتبرشان نقل کرده اند،‌ روشن می‌شود که روایت از نظر آنها معتبر و قابل استدلال است.

در نتیجه، از دیدگاه آیات و روایات،‌ مردگان هم قدرت بر شنیدن دارد و هم می‌توانند پاسخ بدهند.

3. ادله آگاهی مردگان به احوال زندگان و شنیدن و دیدن عالم مادی:
مطلب دیگری که باید در این پژوهش مورد بررسی قرار گیرد، نقل ادله آگاهی مردگان به احوال زندگان و دیدن و شنیدن آنها است. این مطلب در آیات قرآن و رویات فراوان آمده است که در این قسمت به ‌آن اشاره می‌کنیم:

ا : ادله قرآنی
1. دیدار رسول خدا (ص) با حضرت موسی (ع)
وَلَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ فَلا تَکُنْ فی‌ مِرْیَةٍ مِنْ لِقائِهِ وَجَعَلْناهُ هُدیً لِبَنی‌ إِسْرائیلَ. (السجده/23)

هرآینه به موسی کتاب دادیم پس از دیدار کردن با او در تردید مباش . و آن کتاب را هدایت‌گر بنی اسرائیل قرار دادیم .

خداوند متعال وعده دیدار با حضرت موسی را به رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم داده است. مفسرین بزرگ اهل سنت می‌گویند این دیدار در دنیا بعد از رحلت حضرت موسی بوده است، پس حضرت موسی بعد از مردن حیات دارد که پیامبر صلی الله علیه وآله با ایشان ملاقات می‌کند و صحبت می‌کند.

بخاری در صحیح خودش می‌نویسد این دیدار رسول خدا با حضرت موسی و نیز با حضرت عیسی علیهم السلام در شب معراج صورت گرفته است:
3067 حدثنا محمد بن بَشَّارٍ حدثنا غُنْدَرٌ حدثنا شُعْبَةُ عن قَتَادَةَ وقال لی خَلِیفَةُ حدثنا یَزِیدُ بن زُرَیْعٍ حدثنا سَعِیدٌ عن قَتَادَةَ عن أبی الْعَالِیَةِ حدثنا بن عَمِّ نَبِیِّکُمْ یَعْنِی بن عَبَّاسٍ رضی الله عنهما عن النبی صلی الله علیه وسلم قال رأیت لَیْلَةَ أُسْرِیَ بِی مُوسَی رَجُلًا آدَمَ طُوَالًا جَعْدًا کَأَنَّهُ من رِجَالِ شَنُوءَةَ وَرَأَیْتُ عِیسَی رَجُلًا مَرْبُوعًا مَرْبُوعَ الْخَلْقِ إلی الْحُمْرَةِ وَالْبَیَاضِ سَبِطَ الرَّأْسِ وَرَأَیْ





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین