قوم هود از اقوام عرب ما قبل تاریخ هستند و از آثار و اخبار آن ها در تاریخ، تنها داستان هایی بازمانده است که قابل اعتماد نیست.[1] در قرآن گاه از آن ها به (عاد اولی) یاد شده است،[2] از همین جا فهمیده می شود که (عاد ثانیه) نیز وجود داشته اند که در احقاف، وادی بین عمان و سرزمین مهره ی،[3] و پس از قوم نوح، بوده اند.[4] اوصاف آنان در قرآن عبارت است از: اندام های کشیده و قامت های بلند[5] قوی و خشن،[6] شهرهای آباد و زمین های سرسبز، باغ ها و نخلستان ها و کشاورزی، و نیز آنان مقام کریم داشتند.[7] این قوم، در نعمت زندگی می کردند؛ اما رفته رفته به بت پرستی گراییدند و از مستکبران اطاعت نمودند؛ پس خداوند حضرت هود را فرستاد تا آنان را به راه حق هدایت کند و به خداپرستی دعوت نماید و از بت پرستی باز دارد.[8] حضرت هود آن ها را بسیار موعظه کرد و راهنمایی فرمود، ولی نپذیرفتند و سرباز زدند و تنها تعداد کمی ایمان آورده و بیشتر مردم با او به دشمنی برخاستند و او را دیوانه و سفیه نامیدند و از او خواستند عذاب هایی را که وعده داده، نازل شود؛ خدای متعال تند بادی فرستاد و آنان را هلاک کرد. قرآن کریم عذاب آنان را چنین بیان می کند: (وَ أَمَّا عادٌ فَأُهْلِکُوا بِرِیح صَرْصَر عاتِیَة سَخَّرَها عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیال وَ ثَمانِیَةَ أَیَّام حُسُوماً فَتَرَی الْقَوْمَ فِیها صَرْعی کَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْل خاوِیَة)؛[9] آن ها هشت روز و هفت شب ادامه داشت؛ پس از آن قامت های بلند مردم مانند نخل های ریشه کن شده، روی زمین افتادند.[10] تندباد آنان را مانند نخل خرما از زمین ریشه کن و در گوشه ای پرتاب می کرد؛[11] سرانجام خداوند آن قوم را هلاک کرد و هود و مؤمنان را نجات داد.[12] حضرت امام باقر(علیه السلام)فرمود: (زمانی که عمر نوح(علیه السلام) به آخر نزدیک شد و نبوّتش پایان یافت، خداوند بر او وحی فرستاد: ای نوح! نبوّت تو به آخر رسیده است، علم -و دانشی که نزد تو است -و ایمان و اسم اکبر و میراث علم و آثار علم نبوّت را در نسل خود قرار ده.) حضرت نوح(علیه السلام) به سام درباره ی پیامبری به نام هود، بشارت داد -بین نوح و هود چند نسل از پیامبران فاصله است -و فرمود: خداوند پیامبری مبعوث می کند که هود نام دارد و قوم خود را به خداپرستی دعوت می نماید؛ اما آن ها پیامبر را تکذیب می کنند و خداوند آنان را به وسیله ی تندباد هلاک خواهد کرد. هر کس از شما هود را درک کند -مراد هر کسی از نسل شما در زمان حضرت هود است-، به او ایمان بیاورد و از او اطاعت کند تا از عذاب نجات یابد.)[13] حضرت امام صادق(علیه السلام) فرمود: (وقتی حضرت هود به پیامبری مبعوث شد، گروهی از نسل سام به او ایمان آوردند و بقیه که ایمان نیاوردند، هلاک شدند. حضرت هود به پیامبری به نام صالح بشارت داد.)[14] نکته اقوام بسیاری به علت جهل و ناسپاسی، طغیان کرده اند و سرانجام به عذاب سخت مبتلا شده اند. پی نوشتها: [1]. میزان الحکمه، ج4، ص3048. [2]. نجم، 50. [3]. احقاف، 21. [4]. اعراف، 69. [5]. قمر، 20؛ الحاقه، 7. [6]. فصلت، 15؛ شعراء، 130. [7]. شعراء، 130. [8]. شعراء، 130. [9]. الحاقه، 7. [10]. الحاقه، 7. [11]. قمر، 20. [12]. هود، 58. [13]. کمال الدین و تمام النعمه، ص136، حدیث5. [14]. کافی، ج8، ص115، حدیث 92. منبع: سرگذشت ها و عبرت ها در آیینه ی وحی، سید مرتضی قافله باشی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1383).
قوم هود از اقوام عرب ما قبل تاریخ هستند و از آثار و اخبار آن ها در تاریخ، تنها داستان هایی بازمانده است که قابل اعتماد نیست.[1] در قرآن گاه از آن ها به (عاد اولی) یاد شده است،[2] از همین جا فهمیده می شود که (عاد ثانیه) نیز وجود داشته اند که در احقاف، وادی بین عمان و سرزمین مهره ی،[3] و پس از قوم نوح، بوده اند.[4] اوصاف آنان در قرآن عبارت است از: اندام های کشیده و قامت های بلند[5] قوی و خشن،[6] شهرهای آباد و زمین های سرسبز، باغ ها و نخلستان ها و کشاورزی، و نیز آنان مقام کریم داشتند.[7]
این قوم، در نعمت زندگی می کردند؛ اما رفته رفته به بت پرستی گراییدند و از مستکبران اطاعت نمودند؛ پس خداوند حضرت هود را فرستاد تا آنان را به راه حق هدایت کند و به خداپرستی دعوت نماید و از بت پرستی باز دارد.[8] حضرت هود آن ها را بسیار موعظه کرد و راهنمایی فرمود، ولی نپذیرفتند و سرباز زدند و تنها تعداد کمی ایمان آورده و بیشتر مردم با او به دشمنی برخاستند و او را دیوانه و سفیه نامیدند و از او خواستند عذاب هایی را که وعده داده، نازل شود؛ خدای متعال تند بادی فرستاد و آنان را هلاک کرد. قرآن کریم عذاب آنان را چنین بیان می کند: (وَ أَمَّا عادٌ فَأُهْلِکُوا بِرِیح صَرْصَر عاتِیَة سَخَّرَها عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیال وَ ثَمانِیَةَ أَیَّام حُسُوماً فَتَرَی الْقَوْمَ فِیها صَرْعی کَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْل خاوِیَة)؛[9] آن ها هشت روز و هفت شب ادامه داشت؛ پس از آن قامت های بلند مردم مانند نخل های ریشه کن شده، روی زمین افتادند.[10] تندباد آنان را مانند نخل خرما از زمین ریشه کن و در گوشه ای پرتاب می کرد؛[11] سرانجام خداوند آن قوم را هلاک کرد و هود و مؤمنان را نجات داد.[12] حضرت امام باقر(علیه السلام)فرمود:
(زمانی که عمر نوح(علیه السلام) به آخر نزدیک شد و نبوّتش پایان یافت، خداوند بر او وحی فرستاد: ای نوح! نبوّت تو به آخر رسیده است، علم -و دانشی که نزد تو است -و ایمان و اسم اکبر و میراث علم و آثار علم نبوّت را در نسل خود قرار ده.)
حضرت نوح(علیه السلام) به سام درباره ی پیامبری به نام هود، بشارت داد -بین نوح و هود چند نسل از پیامبران فاصله است -و فرمود: خداوند پیامبری مبعوث می کند که هود نام دارد و قوم خود را به خداپرستی دعوت می نماید؛ اما آن ها پیامبر را تکذیب می کنند و خداوند آنان را به وسیله ی تندباد هلاک خواهد کرد. هر کس از شما هود را درک کند -مراد هر کسی از نسل شما در زمان حضرت هود است-، به او ایمان بیاورد و از او اطاعت کند تا از عذاب نجات یابد.)[13]
حضرت امام صادق(علیه السلام) فرمود: (وقتی حضرت هود به پیامبری مبعوث شد، گروهی از نسل سام به او ایمان آوردند و بقیه که ایمان نیاوردند، هلاک شدند. حضرت هود به پیامبری به نام صالح بشارت داد.)[14]
نکته
اقوام بسیاری به علت جهل و ناسپاسی، طغیان کرده اند و سرانجام به عذاب سخت مبتلا شده اند.
پی نوشتها:
[1]. میزان الحکمه، ج4، ص3048.
[2]. نجم، 50.
[3]. احقاف، 21.
[4]. اعراف، 69.
[5]. قمر، 20؛ الحاقه، 7.
[6]. فصلت، 15؛ شعراء، 130.
[7]. شعراء، 130.
[8]. شعراء، 130.
[9]. الحاقه، 7.
[10]. الحاقه، 7.
[11]. قمر، 20.
[12]. هود، 58.
[13]. کمال الدین و تمام النعمه، ص136، حدیث5.
[14]. کافی، ج8، ص115، حدیث 92.
منبع: سرگذشت ها و عبرت ها در آیینه ی وحی، سید مرتضی قافله باشی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1383).
- [سایر] قوم هود چه کسانی بوده اند؟
- [سایر] معنای وال من والاه و عاد من عاداه چیست؟
- [سایر] در آیه شریفه (وَ أَنَّهُ أَهْلَکَ عاداً الْأُولی)، منظور از نخستین چیست؟ آیا دو تا قوم عاد داشتیم؟
- [سایر] در آیه کریمه: \"وَمَنْ عَادَ فَینتَقِمُ اللّهُ مِنْهُ وَاللّهُ عَزِیزٌ ذُو انْتِقَامٍ\"، سبب انتقام چیست؟
- [سایر] آیا بقایایی از عذاب قوم عاد، ثمود و ... امروزه وجود دارد؟ اگر دارد در چه کشورهایی است تا بتوان با اطمینان بیشتری به وجود آنگونه عذابها ایمان آورد؟
- [سایر] در آیه کریمه: \"وَمَنْ عَادَ فَینتَقِمُ اللّهُ مِنْهُ وَاللّهُ عَزِیزٌ ذُو انْتِقَامٍ\"، سبب انتقام چیست؟
- [سایر] منظور از تولی و تبری که در حدیث غدیر به آن اشاره شده (اللهم وال من والاه و عاد من عاداه) چیست؟ به طور کامل؟
- [سایر] منظور از تولی و تبری که در حدیث غدیر به آن اشاره شده (اللهم وال من والاه و عاد من عاداه) چیست؟ به طور کامل؟
- [سایر] با توجه به این روایت که؛ (اگر مردم بعد از پیامبر اکرم(ص) با امیر المؤمنین علی(ع) بیعت میکردند خداوند جهنم را خلق نمیکرد)، تکلیف اقوام قبل از پیامبر مانند قوم ثمود و عاد چه میشد؟
- [آیت الله وحید خراسانی] اذا اعتمر شخص عمره مفرده و لم یات بطواف النساء و خرج من مکه و الحرم و عاد الیها بعد اشهر فهل یلزمه تجدید العمره ام انه مقید بعمرته السابقه لعدم انجازه طواف النساء
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر انسان کسی را عمداً و به ناحق بکشد و ولیّ مقتول عفو کند یا دیه از او بگیرد، باید دو ماه روزه بگیرد و شصت فقیر را سیر کند و یک بنده آزاد نماید، و اگر او را بکشند، احتیاط لازم آن است که کبار از ورثه کفاره را به نحوی که ذکر شد از سهم الارث خود بدهند، ولی اگر اشتباهاً بکشد، عاقله، یعنی قوم و خویش پدری قاتل مانند پدر و عمو و برادر بلکه پسران و اجداد پدری قاتل به طوری که در کتب مفصله بیان شده، باید دیه او را بدهند، و خود قاتل یک بنده آزاد کند، و اگر نتواند بنده آزاد کند، دو ماه روزه بگیرد و اگر این را هم نتواند، شصت فقیر را سیر کند.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر کسی که بالغ وعاقل است عمداً وبناحق مسلمانی را بکشد، در صورتی که مقتول، مرد یا پسر باشد ولیّ کشته میتواند قاتل را عفو کند یا بکشد، ولی اگر مقتول کافر باشد قاتل او را که مسلمان است نمیتوان کشت و اگر مقتول مسلمان زن یا دختر باشد اگرچه میشود قاتل مسلمان او را کشت لکن اگر قاتل مرد باشد باید نصف دیه او را به ولیّ او بدهند و اگر قاتل دیوانه یا نابالغ باشد مطلقاً دیه باید بدهند ودیه آن بر عاقله است که معنای آن خواهد آمد و نیز ولیّ میتواند به مقداری که طرفین راضی شوند از قاتل دیه بگیرد و در صورتی که رضایت آنها به دیهای باشد که در شرع معیّن شده است چون تقدیرات شرعی در دیه مختلف است اختیار تعیین آن با قاتل است و میتواند هر کدام که برای او آسانتر است اختیار نماید، بنابر این میتواند قیمت نقره را که از سایر اقسام دیه کمتر است بدهد امّا اگر از روی خطایمحض بکشد مثلاً برای حیوانی تیر بیندازد واشتباهاً کسی را بکشد، ولیّ کشته حق ندارد او را بکشد، امّا میتواند از عاقله )یعنی قوم وخویشان پدری قاتل( و در صورت ندادن آنها از خود قاتل، دیه بگیرد و اگر از روی خطای شبیه به عمد بکشد به این معنی که شخصی کسی را با آلتی بزند که عادتاً کشنده نیست وقصد کشتن هم نداشته اتّفاقاً کشته شود در این فرض خود قاتل باید دیه بدهد وولیّ مقتول حق کشتن او را ندارد.
- [آیت الله خوئی] اگر کسی که بالغ و عاقل است عمداً و به ناحق مسلمانی را بکشد، درصورتی که مقتول، مرد یا پسر باشد، ولیّ مقتول میتواند قاتل را ع- ف- و ک- ند یا بکشد. ولی اگر مقتول کافر باشد قاتل او را که مسلمان است نمیتوان کشت و اگر مقتول مسلمان زن یا دختر باشد اگرچه میتوان قاتل مسلمان او را کشت لکن اگر قاتل مرد باشد باید نصف دیة او را به ولیّ او بدهند و اگر قاتل دیوانه یا نابالغ باشد مطلقاً دیه باید بدهند و دیة آن بر عاقله است که معنای آن خواهد آمد و نیز ولی میتواند به مقداری که طرفین راضی شوند از قاتل دیه بگیرد. و درصورتی که رضایت آنها به دیهای باشد که در شرع معین شده است چون تقدیرات شرعی در دیه مختلف است اختیار تعیین آن با قاتل است و میتواند هر کدام که برای او آسانتر است اختیار نماید. بنابراین میتوان قیمت نقره را که از سایر اقسام دیه کمتر است بدهد و آن به حساب قران قدیم ایرانی که یک مثقال بوده پانصد و بیست و پنج تومان میشود و اعتبار آن به قران قدیم است نه به ریال رائج امروزی امّا اگر از روی خطای محض بکشد مثلًا برای حیوانی تیر بیندازد و اشتباهاً کسی را بکشد، ولیّ کشته حق ندارد او را بکشد، امّا میتواند از عاقله (یعنی قوم و خویشان پدری قاتل) و در صورت ندادن آنها از خود قاتل، دیه بگیرد. و اگر از روی خطای شبیه به عمد بکشد به این معنی که شخصی کسی را با آلتی بزند که عادتاً کشنده نیست و قصد کشتن هم نداشته باشد و اتفاقاً بکشد در این فرض خود قاتل باید دیه بدهد و ولیّ مقتول حق کشتن او را ندارد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] قتل بر سه گونه است: اوّل: قتل عمدی، در قتل عمدی یا قاتل به قصد قتل دیگری را میکشد یا با وسیلهای که به حسب عادت کشنده است و قاتل هم احتمال عقلایی این امر را بدهد قتل صورت میگیرد. دوم: قتل شبه عمد، در قتل شبه عمد شخصی کسی را با آلتی بزند که به حسب عادت کشنده نیست و یا قاتل این امر را احتمال نمیدهد و قصد کشتن هم نداشته باشد و اتّفاقاً بکشد. سوم: قتل خطای محض، در قتل خطای محض قاتل انجام کاری بر روی مقتول را قصد نکرده، بلکه مثلاً برای شکار حیوانی تیر انداخته ولی اشتباهاً کسی را کشته است. در قتل عمد، ولیّ مقتول میتواند قاتل را عفو کند، یا در صورت وجود شرائط قصاص، او را با حکم حاکم شرع بکشد و اگر مقتول مسلمان، زن یا دختر باشند، اگر چه قاتل مسلمان او را هم میتوان کشت، لکن اگر قاتل، مرد باشد، باید نصف دیه او را به وی بدهند و ولیّ مقتول میتواند در صورت رضایت آنها به مقداری که طرفین راضی شوند از قاتل دیه بگیرد و در صورتی که رضایت آنها به دیهای باشد که در شرع معیّن شده است، چون اندازههایی که در شرع برای دیه تعیین شده مختلف است، قاتل میتواند هر اندازهای را که مایل است انتخاب کند، بنابراین میتواند قیمت نقره را که از سایر اقسام دیه کمتر است بدهد و اگر رضایت آنها به قسم خاصّی از دیه باشد، قاتل باید همان قسم را بدهد. در قتل شبه عمد و خطای محض، ولیّ مقتول حقّ ندارد قاتل را بکشد، بلکه حقّ دریافت دیه دارد که در قتل شبه عمد از خود قاتل و در قتل خطای محض از عاقله (یعنی قوم و خویشان پدری قاتل) و در صورت ندادن آنها از خود قاتل دیه گرفته میشود.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر کسی که بالغ و عاقل است عمدا و به ناحق دیگری را بکشد؛ در صورتی که مقتول؛ مرد و مسلمان باشد؛ ولی کشته می تواند قاتل را عفو کند یا بکشد. ولی اگر مقتول کافر باشد؛ قاتل او را که مسلمان است نمی توان کشت و اگر مقتول زن و مسلمان باشد می شود قاتل مسلمان او را کشت؛ لکن اگر قاتل مرد باشد باید نصف دیه او را به ولی او بدهند و اگر قاتل دیوانه یا نابالغ باشد مطلقا دیه باید بدهند و دیه آن بر عاقله است که معنای آن خواهد آمد و نیز ولی می تواند به مقداری که طرفین راضی شوند از قاتل دیه بگیرد. و در صورتی که رضایت آنها به دیه ای باشد که در شرع معین شده است چون تقدیرات شرعی در دیه مختلف است؛ اختیار تعیین آن با قاتل است و می تواند هر کدام که برای او آسانتر است اختیار نماید. بنابر این می تواند قیمت نقره را که از سائر اقسام دیه کمتر است بدهد و آن به حساب قران قدیم ایرانی که یک مثقال بوده پانصد و بیست و پنج تومان می شود و اعتبار آن به قران قدیم است نه به ریال رایج امروزی. اما اگر از روی خطای محض بکشد؛ مثلا برای حیوانی تیر بیندازد و اشتباها کسی را بکشد؛ ولی کشته حق ندارد او را بکشد؛ اما می تواند از عاقله (یعنی قوم و خویشان پدری قاتل) به تفصیلی که در کتب مفصله مذکور است دیه بگیرد. و اگر از روی خطای شبیه به عمد بکشد به این معنی که شخصی کسی را با آلتی برنده که عادتا کشنده نیست و قصد کشتن هم نداشته باشد و اتفاقا بکشد؛ در این فرض خود قاتل باید دیه بدهد و ولی مقتول حق کشتن او را ندارد.