منظور از «اهل البیت» در آیه تطهیر چیست؟
این ترکیب در اصل (اهل بیت النبوة) بود که جهت اختصار، (اهل بیت) گفته می‌شود. اگر چه در قرآن کریم بیت به معنای خانة سنگی و خشتی استعمال شده است: (... أن تَأکلوا مِن بیُوتکم أو بیُوت ءابائکم أو بیُوت أُمّهاتکم أو بیُوت إِخوانکم ...) نور/61؛ (أو یکون لک بیت من زُخْرفٍ) إسراء/93 لیکن مراد از بیت در (أهل بیت النبوة) خانة خشتی و سنگی و بیت سکونت نیست؛ زیرا هر جا که بیت سکونت، مراد بود صورت جمع و همراه با اضافه به ضمیر (کُنّ) آمده است: (بیوتکنّ). به عبارت دیگر: همان گونه که بیت سنگی و گلیِ قدر مشترکی است که اهل بیت یک خانواده را گِرد هم می‌آورد و هر کدام از آنها اهل آن خانه محسوب می‌شوند، بیت در (أهل بیت النبوّة) نیز بر قدر جامعی اطلاق می‌شود که افراد محدودی را با مشخصات و ویژگی های معینی جمع می‌کند. از این رو ممکن است در خانة گلی و سنگی پیغمبر اکرم (ص) کسانی زندگی کنند که سنخیت لازم با (بیت النبوّة) را نداشته باشند و جزو آن بیت به حساب نیایند. چنان که در روایات فراوانی از امّ سلمه نقل شده است که وقتی از رسول اکرم (ص) پرسید آیا من جزو (أهل البیت) نیستم؟ پیغمبر اکرم (ص) در جواب فرمود: تو جزو همسران شایسته پیغمبر هستی، نه جزو اهل بیت. با آن که امّ سلمه در خانة خشتی و سنگی آن حضرت زندگی می‌کرد. در مقابل، ممکن است کسانی باشند که به علّت بر خورداری از سنخیت لازم روحی جزو (أهل البیت) باشند ولی در خانة سنگی و گلی آن حضرت زندگی نکنند. بنابراین، (بیت) در واژة (أهل البیت) بر قدر جامع دیگری اطلاق شده است.برای اثبات این مدّعا ، هر یک از مفردات ترکیب (أهل بیت النبوّه) باید مورد بحث قرار گیرد:أهل) در لغت به معنای انس همراه با تعلّق خاطر و وابستگی است. (هو الأُنس مع الإختصاص و التعلق ...) بنابراین، همسر، فرزند، نوه، داماد و ... اهلِ انسان به حساب می‌آیند. چنان که استعمال اهل الکتاب، اهل الانجیل، اهل المدینه، اهل الذکر، اهل التقوی، اهل النار و امثال آن با در نظر گرفتن همین انس، تعلق و وابستگی است. شدّت و ضعف در اهلیت، به شدّت و ضعف در انس و تعلق بستگی دارد. از این رو ممکن است از کسی که وابستگی و تعلق خاطری با او نیست، سلب اهلیت شود هر چند که جزو فرزندان انسان باشد؛ همان گونه که خدا به حضرت نوح (ع) فرمود: (إنّه لَیس من أَهلک) هود/46 [ او [فرزندت] از اهل تو نیست.] بیت) به معنای خانه است، جایی که انسان شبانگاه در آنجا پناه می‌گیرد. (مأموی الإنسان باللیل (مفردات، (بیت))نبوّت) مصدر (نبو) به معنای رفعت است. برخی از انسان ها از آن رو (نبیّ) شناخته می‌شوند که از جهت روحانی و معنوی، رفعت مقام مخصوصی پیدا کرده، بر دیگران برتری یافته اند، گر چه در خصوصیات انسانی مانند سایر مردم باشند . برخی گفته اند: نبیّ و نبوّت از ریشة (نبأ) به معنای خبر است. بنابراین، نبیّ به کسی گفته می‌شود که اخبار آسمانی دریافت می‌کند.(ر.ک مفردات، (نبی))آنچه گذشت معانی لغوی کلمات بود، لیکن ترکیب (أهل بیت النبوة)، در فرهنگ مسلمانان، اعم از شیعه و سنی معنای خاصّی محدودتر از معنای لغوی پیدا کرده، برای افراد مخصوصی عَلَم شده است. اختلافی که وجود دارد به دایرة شمول این ترکیب بر می‌گردد که این افراد مخصوص، چه کسانی هستند؟ آنچه که به بررسی مفهومی‌این ترکیب بر می‌گردد و در اینجا باید مطرح شود، این است که اضافة (بیت) به (النبوة) اضافة (لامیّه) است، یعنی (بیتٌ للنبوة). بنابراین، خانه متعلق به مقام نبوت، مراد است، نه خانة متعلق به محمد بن عبد الله (ص) به عنوان یک شهروند مکی یا مدنی.از سوی دیگر ارتباط با هر خانه، رفت و آمد، وابستگی، پیوستگی و اهلیت پیدا کردن با آن از طریق اسباب و مقدمات متناسب با همان خانه امکان دارد. ارتباط با خانة مرد بزرگوار مکّی و مدنی، یعنی محمد بن عبدالله (ص) از طریق قرابت سببی، نسبی، رفاقت، رحامت، همسایگی و ... ممکن است. از این جهت نه تنها زن های ان حضرت و فرزندان او به خانه اش ارتباط داشتند، بلکه بستگان دیگر نیز با خانة او در ارتباط بودند. چنان که قبل از فتح مکه، ابو سفیان، در حالی که هنوز در شرک به سر می‌برد، وارد خانة دختر خود، ام حبیبه، همسر آن حضرت شد... (سیرة ابن هشام 4 /38) لیکن ارتباط با بیتی که منسوب به مقام نبوت است به اسباب مخصوصی نیاز دارد و ارتباط سببی، نسبی و ... کفایت نمی‌کند. با این ملاک، حتی کسانی، همانند نُه امام بعد از امام حسین (ع) که زمان حیات پیغمبر اکرم (ص) را درک نکردند یا احیاناً خانة او را در مکه و مدینه ندیده اند نیز، می‌توانند اهل بیت نبوت باشند. بدین ترتیب (بیت) در این ترکیب به معنای خانة سنگی و گِلی که در مکه و مدینه از پیامبر خدا (ص) به یادگار مانده، نیست بلکه بیت نبوت و رسالت مراد است، یعنی خانه شخصیت حقوقی پیغمبر، نه خانه، شخصیت حقیقی آن حضرت. شاید بتوان بر این مطلب شاهدی اقامه کرد و آن این که : هرگاه قرآن کریم از این خانة سنگی و گلی، یعنی خانة شخصیت حقیقی آن حضرت نام برده، با صیغة جمع یاد کرده است، خواه زمانی که به خود آن حضرت نسبت داده، مانند: (یا أیها الذین ءامنوا لا تَدخلوا بیُوت النَبیّ إلاّ یأن یُؤذن لَکم ...) احزاب/53 خواه زمانی که به زنهای آن حضرت نسبت داده است، مانند: (وقْرن فی بیوتکنّ) احزاب/33، (واذکُرن مایُتلی فی بیُو تکنّ مِن ءایات الله والحکمه) احزاب/34 روشن است خانه ای که مؤمنان برای غذا خوردن در آن جمع می‌شدند خانة سنگی و گلی بود.به عبارت دیگر مراد از (بیت) در ترکیب (بیت النبوة) خانه ای است که رابط بین زمین و آسمان است، نه خانه ای که بدن مُلکی پیامبر خدا (ص) در آن زیست می‌کرد، شب هنگام در آن می‌آرمید، همسران آن حضرت در آنجا سکنا داشتند و . . . هر چند که آن خانة سنگی و گِلی نیز از جهت انتساب ظاهری به آن حضرت، شایستة تکریم و تعظیم است. این خانه، خانة نبوت و ولایت است که مصالح آن فضایل، کمالات معنوی و سایر اموری است که با ولایت تناسب دارد، نه خانه، محمد بن عبدالله و نه خانة زنهای آن حضرت. بنابراین، اهل این خانه نیز باید کسانی باشند که با این فضایل و کمالات ارتباط تامّ و کامل داشته باشند.شکی نیست که خود پیغمبر اکرم (ص) داخل در عنوان (أهل البیت) است؛ زیرا (الف و لام) در (البیت) بَدَل مضاف إلیه محذوف بوده است، اصل آن (أهل بیت النبوّه) است و پیغمبر اکرم (ص) به عنوان کسی که پیغمبری قائم به او است ، قطعاً داخل در (بیت النبوّة) خواهد بود.اساساً محور، در این چند آیه، پیغمبر اکرم است؛ زیرا خطاب به همسران آن حضرت و (أهل البیت) از آن جهت است که منسوب به او هستند، چنان که روایت ذیل به وضوح دلالت بر این مدّعا می‌کند: عن أبی سعید الخدری (رضی الله عنه) قال: قال رسول الله (ص): (نزلت هذه الآیة فی خمسة: فیّ وفی...) (إنّما یُرید الله لیُذْهب عنکم الرجس أهلَ البیت ویُطهِّرکم تَطهیراً). (درّ المنثور6/604)در آیة مربوط به حضرت ابراهیم (ع) نیز همین گونه است؛ زیرا رحمت و برکات خاصّة مورد اشاره در آیة (رحَمت الله و بَرکاته عَلیکم أَهل البیت) هود/73 نه تنها شامل خود آن حضرت می‌شود، بلکه به یمن وجود آن پیامبر بزرگ خدا، شامل حال خاندان او شده است.نتیجه اینکه فضیلت اذهاب رجس و کرامت تطهیری که در آیه محلّ بحث آمده شامل خود رسول اکرم (ص) می‌شود. از سوی دیگر، با ادلّه عقلی ونقلی ثابت شده است که پیغمبران الهی باید معصوم مطلق باشند. بدین معنا که هیچ گونه خطا، اشتباه، گناه و لغزشی از آنان نباید صادر شود. این عصمت و مصونیت، نه تنها در امور مربوط به رسالت و نبوت ضرورت دارد، بلکه در جمیع شئون فردی و اجتماعی آنان اعم از اعتقادی، اخلاقی، رفتاری و ... نیز باید وجود داشته باشد؛ چون هر پیامبری باید مورد اعتماد امّت و مخاطبان رسالت خود باشد وتنها عصمت در زمان رسالت برای جلب این اعتماد، کفایت نمی‌کند. بلکه باید همیشه و در همة زمینه های دینی معصوم باشد تا اعتماد مردم را جلب کند. لذا عصمت انبیا (علیهم السلام) اختصاص به دریافت وحی، حفظ و ابلاغ آن ندارد، بلکه آنها از هر گناهی معصوم هستند. این اصل کلی، دربارة همة پیامبران الهی باحفظ مراتب و درجاتی که دارند، جاری است و پیامبر اکرم (ص) نیز، که سرآمد و خاتم پیامبران است، مشمول این قاعدة کلی است. مقتضای عصمت مطلق و فراگیر این است که: این اذهاب رجس و تطهیر اوّلاً، باید به صورت دفع باشد، نه رفع؛ زیرا معنا ندارد که بگوییم : رجس و پلیدی به سراغ معصوم مطلقی همانند رسول اکرم (ص) آمد، ولی خدا می‌خواهد آن را اذهاب و رفع کرده، پیغمبرش را تطهیر کند. ثانیاً دفع آن باید به ارادة تکوینی باشد، نه تشریعی؛ چون اگر به ارادة تشریعی باشد، اطمینانی به تحقق آن و جود ندارد، یعنی ممکن است اذهاب رجس و تطهیر پیدا بکند و ممکن است تحقق پیدا نکند. بنابراین ، چاره ای نیست جز این که بگوییم: این آیه، خبر از ارادة قطعی الهی، یعنی اراده تکوینی می‌دهد و به اصطلاح، جملة اخباری است، نه انشایی. بدین معنا که خداوند خبر می‌دهد چنین چیزی را اراده کرده است، نه این که دستور می‌دهد چنین چیزی باید بشود. در نتیجه نمی‌توان گفت: این بخش از آیه، تعلیل برای احکام مذکور در آیات قبل یا بعد است، بلکه جمله ای جدا و مستقل از قبل و بعد خودش است که مخاطبی جدا گانه دارد، خواه با هم نازل شده باشند یا جدای از هم. از سوی سوم، اذهاب رجس وتطهیر پیامبر اکرم (ص) و بقیة اهل بیت از یک سنخ است؛ زیرا اگر کیفیت آن در بقیه اهل بیت فرق می‌کرد، باید به صورت جدا گانه بدان اشاره می‌شد.بنابراین، جملة مورد بحث ارتباطی با همسران پیغمبر اکرم (ص) ندارد و سخن کسانی که می‌گویند: چون این آیه در ضمن آیات مربوط به همسران پیغمبر اکرم (ص) است، شامل آنها نیز می‌شود، قابل قبول نیست؛ زیرا با این احتمال، معنای صحیحی نمی‌توان برای آیه ذکر کرد. افزون بر این، از جهت ادبی نیز دارای اشکال است.از آنچه تاکنون گذشت می‌توان نتیجه گرفت که ترکیب (أهل البیت) دلالت می‌کند بر این که مخاطبان این بخش، یعنی اهل البیت باید معصوم باشند، در حالی که کسی عصمت را، به معنایی که در مورد رسول اکرم (ص) گفته شد، برای تمام مؤمنان بنی هاشم (آل عقیل، آل جعفر، آل علی که صدقه بر آنها حرام است) ادّعا نکرده است. چنان که ادعای عصمت برای همسران پیغمبر اکرم (ص) نیز نشده است. eporsesh.com
عنوان سوال:

منظور از «اهل البیت» در آیه تطهیر چیست؟


پاسخ:

این ترکیب در اصل (اهل بیت النبوة) بود که جهت اختصار، (اهل بیت) گفته می‌شود. اگر چه در قرآن کریم بیت به معنای خانة سنگی و خشتی استعمال شده است: (... أن تَأکلوا مِن بیُوتکم أو بیُوت ءابائکم أو بیُوت أُمّهاتکم أو بیُوت إِخوانکم ...) نور/61؛ (أو یکون لک بیت من زُخْرفٍ) إسراء/93 لیکن مراد از بیت در (أهل بیت النبوة) خانة خشتی و سنگی و بیت سکونت نیست؛ زیرا هر جا که بیت سکونت، مراد بود صورت جمع و همراه با اضافه به ضمیر (کُنّ) آمده است: (بیوتکنّ).
به عبارت دیگر: همان گونه که بیت سنگی و گلیِ قدر مشترکی است که اهل بیت یک خانواده را گِرد هم می‌آورد و هر کدام از آنها اهل آن خانه محسوب می‌شوند، بیت در (أهل بیت النبوّة) نیز بر قدر جامعی اطلاق می‌شود که افراد محدودی را با مشخصات و ویژگی های معینی جمع می‌کند. از این رو ممکن است در خانة گلی و سنگی پیغمبر اکرم (ص) کسانی زندگی کنند که سنخیت لازم با (بیت النبوّة) را نداشته باشند و جزو آن بیت به حساب نیایند. چنان که در روایات فراوانی از امّ سلمه نقل شده است که وقتی از رسول اکرم (ص) پرسید آیا من جزو (أهل البیت) نیستم؟ پیغمبر اکرم (ص) در جواب فرمود: تو جزو همسران شایسته پیغمبر هستی، نه جزو اهل بیت. با آن که امّ سلمه در خانة خشتی و سنگی آن حضرت زندگی می‌کرد.
در مقابل، ممکن است کسانی باشند که به علّت بر خورداری از سنخیت لازم روحی جزو (أهل البیت) باشند ولی در خانة سنگی و گلی آن حضرت زندگی نکنند. بنابراین، (بیت) در واژة (أهل البیت) بر قدر جامع دیگری اطلاق شده است.برای اثبات این مدّعا ، هر یک از مفردات ترکیب (أهل بیت النبوّه) باید مورد بحث قرار گیرد:أهل) در لغت به معنای انس همراه با تعلّق خاطر و وابستگی است. (هو الأُنس مع الإختصاص و التعلق ...) بنابراین، همسر، فرزند، نوه، داماد و ... اهلِ انسان به حساب می‌آیند. چنان که استعمال اهل الکتاب، اهل الانجیل، اهل المدینه، اهل الذکر، اهل التقوی، اهل النار و امثال آن با در نظر گرفتن همین انس، تعلق و وابستگی است. شدّت و ضعف در اهلیت، به شدّت و ضعف در انس و تعلق بستگی دارد. از این رو ممکن است از کسی که وابستگی و تعلق خاطری با او نیست، سلب اهلیت شود هر چند که جزو فرزندان انسان باشد؛ همان گونه که خدا به حضرت نوح (ع) فرمود: (إنّه لَیس من أَهلک) هود/46 [ او [فرزندت] از اهل تو نیست.]
بیت) به معنای خانه است، جایی که انسان شبانگاه در آنجا پناه می‌گیرد. (مأموی الإنسان باللیل (مفردات، (بیت))نبوّت) مصدر (نبو) به معنای رفعت است. برخی از انسان ها از آن رو (نبیّ) شناخته می‌شوند که از جهت روحانی و معنوی، رفعت مقام مخصوصی پیدا کرده، بر دیگران برتری یافته اند، گر چه در خصوصیات انسانی مانند سایر مردم باشند . برخی گفته اند: نبیّ و نبوّت از ریشة (نبأ) به معنای خبر است. بنابراین، نبیّ به کسی گفته می‌شود که اخبار آسمانی دریافت می‌کند.(ر.ک مفردات، (نبی))آنچه گذشت معانی لغوی کلمات بود، لیکن ترکیب (أهل بیت النبوة)، در فرهنگ مسلمانان، اعم از شیعه و سنی معنای خاصّی محدودتر از معنای لغوی پیدا کرده، برای افراد مخصوصی عَلَم شده است. اختلافی که وجود دارد به دایرة شمول این ترکیب بر می‌گردد که این افراد مخصوص، چه کسانی هستند؟ آنچه که به بررسی مفهومی‌این ترکیب بر می‌گردد و در اینجا باید مطرح شود، این است که اضافة (بیت) به (النبوة) اضافة (لامیّه) است، یعنی (بیتٌ للنبوة). بنابراین، خانه متعلق به مقام نبوت، مراد است، نه خانة متعلق به محمد بن عبد الله (ص) به عنوان یک شهروند مکی یا مدنی.از سوی دیگر ارتباط با هر خانه، رفت و آمد، وابستگی، پیوستگی و اهلیت پیدا کردن با آن از طریق اسباب و مقدمات متناسب با همان خانه امکان دارد. ارتباط با خانة مرد بزرگوار مکّی و مدنی، یعنی محمد بن عبدالله (ص) از طریق قرابت سببی، نسبی، رفاقت، رحامت، همسایگی و ... ممکن است. از این جهت نه تنها زن های ان حضرت و فرزندان او به خانه اش ارتباط داشتند، بلکه بستگان دیگر نیز با خانة او در ارتباط بودند. چنان که قبل از فتح مکه، ابو سفیان، در حالی که هنوز در شرک به سر می‌برد، وارد خانة دختر خود، ام حبیبه، همسر آن حضرت شد... (سیرة ابن هشام 4 /38) لیکن ارتباط با بیتی که منسوب به مقام نبوت است به اسباب مخصوصی نیاز دارد و ارتباط سببی، نسبی و ... کفایت نمی‌کند. با این ملاک، حتی کسانی، همانند نُه امام بعد از امام حسین (ع) که زمان حیات پیغمبر اکرم (ص) را درک نکردند یا احیاناً خانة او را در مکه و مدینه ندیده اند نیز، می‌توانند اهل بیت نبوت باشند.
بدین ترتیب (بیت) در این ترکیب به معنای خانة سنگی و گِلی که در مکه و مدینه از پیامبر خدا (ص) به یادگار مانده، نیست بلکه بیت نبوت و رسالت مراد است، یعنی خانه شخصیت حقوقی پیغمبر، نه خانه، شخصیت حقیقی آن حضرت. شاید بتوان بر این مطلب شاهدی اقامه کرد و آن این که : هرگاه قرآن کریم از این خانة سنگی و گلی، یعنی خانة شخصیت حقیقی آن حضرت نام برده، با صیغة جمع یاد کرده است، خواه زمانی که به خود آن حضرت نسبت داده، مانند: (یا أیها الذین ءامنوا لا تَدخلوا بیُوت النَبیّ إلاّ یأن یُؤذن لَکم ...) احزاب/53 خواه زمانی که به زنهای آن حضرت نسبت داده است، مانند: (وقْرن فی بیوتکنّ) احزاب/33، (واذکُرن مایُتلی فی بیُو تکنّ مِن ءایات الله والحکمه) احزاب/34 روشن است خانه ای که مؤمنان برای غذا خوردن در آن جمع می‌شدند خانة سنگی و گلی بود.به عبارت دیگر مراد از (بیت) در ترکیب (بیت النبوة) خانه ای است که رابط بین زمین و آسمان است، نه خانه ای که بدن مُلکی پیامبر خدا (ص) در آن زیست می‌کرد، شب هنگام در آن می‌آرمید، همسران آن حضرت در آنجا سکنا داشتند و . . . هر چند که آن خانة سنگی و گِلی نیز از جهت انتساب ظاهری به آن حضرت، شایستة تکریم و تعظیم است.
این خانه، خانة نبوت و ولایت است که مصالح آن فضایل، کمالات معنوی و سایر اموری است که با ولایت تناسب دارد، نه خانه، محمد بن عبدالله و نه خانة زنهای آن حضرت. بنابراین، اهل این خانه نیز باید کسانی باشند که با این فضایل و کمالات ارتباط تامّ و کامل داشته باشند.شکی نیست که خود پیغمبر اکرم (ص) داخل در عنوان (أهل البیت) است؛ زیرا (الف و لام) در (البیت) بَدَل مضاف إلیه محذوف بوده است، اصل آن (أهل بیت النبوّه) است و پیغمبر اکرم (ص) به عنوان کسی که پیغمبری قائم به او است ، قطعاً داخل در (بیت النبوّة) خواهد بود.اساساً محور، در این چند آیه، پیغمبر اکرم است؛ زیرا خطاب به همسران آن حضرت و (أهل البیت) از آن جهت است که منسوب به او هستند، چنان که روایت ذیل به وضوح دلالت بر این مدّعا می‌کند: عن أبی سعید الخدری (رضی الله عنه) قال: قال رسول الله (ص): (نزلت هذه الآیة فی خمسة: فیّ وفی...) (إنّما یُرید الله لیُذْهب عنکم الرجس أهلَ البیت ویُطهِّرکم تَطهیراً). (درّ المنثور6/604)در آیة مربوط به حضرت ابراهیم (ع) نیز همین گونه است؛ زیرا رحمت و برکات خاصّة مورد اشاره در آیة (رحَمت الله و بَرکاته عَلیکم أَهل البیت) هود/73 نه تنها شامل خود آن حضرت می‌شود، بلکه به یمن وجود آن پیامبر بزرگ خدا، شامل حال خاندان او شده است.نتیجه اینکه فضیلت اذهاب رجس و کرامت تطهیری که در آیه محلّ بحث آمده شامل خود رسول اکرم (ص) می‌شود. از سوی دیگر، با ادلّه عقلی ونقلی ثابت شده است که پیغمبران الهی باید معصوم مطلق باشند. بدین معنا که هیچ گونه خطا، اشتباه، گناه و لغزشی از آنان نباید صادر شود. این عصمت و مصونیت، نه تنها در امور مربوط به رسالت و نبوت ضرورت دارد، بلکه در جمیع شئون فردی و اجتماعی آنان اعم از اعتقادی، اخلاقی، رفتاری و ... نیز باید وجود داشته باشد؛ چون هر پیامبری باید مورد اعتماد امّت و مخاطبان رسالت خود باشد وتنها عصمت در زمان رسالت برای جلب این اعتماد، کفایت نمی‌کند. بلکه باید همیشه و در همة زمینه های دینی معصوم باشد تا اعتماد مردم را جلب کند. لذا عصمت انبیا (علیهم السلام) اختصاص به دریافت وحی، حفظ و ابلاغ آن ندارد، بلکه آنها از هر گناهی معصوم هستند. این اصل کلی، دربارة همة پیامبران الهی باحفظ مراتب و درجاتی که دارند، جاری است و پیامبر اکرم (ص) نیز، که سرآمد و خاتم پیامبران است، مشمول این قاعدة کلی است. مقتضای عصمت مطلق و فراگیر این است که: این اذهاب رجس و تطهیر اوّلاً، باید به صورت دفع باشد، نه رفع؛ زیرا معنا ندارد که بگوییم : رجس و پلیدی به سراغ معصوم مطلقی همانند رسول اکرم (ص) آمد، ولی خدا می‌خواهد آن را اذهاب و رفع کرده، پیغمبرش را تطهیر کند. ثانیاً دفع آن باید به ارادة تکوینی باشد، نه تشریعی؛ چون اگر به ارادة تشریعی باشد، اطمینانی به تحقق آن و جود ندارد، یعنی ممکن است اذهاب رجس و تطهیر پیدا بکند و ممکن است تحقق پیدا نکند. بنابراین ، چاره ای نیست جز این که بگوییم: این آیه، خبر از ارادة قطعی الهی، یعنی اراده تکوینی می‌دهد و به اصطلاح، جملة اخباری است، نه انشایی. بدین معنا که خداوند خبر می‌دهد چنین چیزی را اراده کرده است، نه این که دستور می‌دهد چنین چیزی باید بشود. در نتیجه نمی‌توان گفت: این بخش از آیه، تعلیل برای احکام مذکور در آیات قبل یا بعد است، بلکه جمله ای جدا و مستقل از قبل و بعد خودش است که مخاطبی جدا گانه دارد، خواه با هم نازل شده باشند یا جدای از هم. از سوی سوم، اذهاب رجس وتطهیر پیامبر اکرم (ص) و بقیة اهل بیت از یک سنخ است؛ زیرا اگر کیفیت آن در بقیه اهل بیت فرق می‌کرد، باید به صورت جدا گانه بدان اشاره می‌شد.بنابراین، جملة مورد بحث ارتباطی با همسران پیغمبر اکرم (ص) ندارد و سخن کسانی که می‌گویند: چون این آیه در ضمن آیات مربوط به همسران پیغمبر اکرم (ص) است، شامل آنها نیز می‌شود، قابل قبول نیست؛ زیرا با این احتمال، معنای صحیحی نمی‌توان برای آیه ذکر کرد. افزون بر این، از جهت ادبی نیز دارای اشکال است.از آنچه تاکنون گذشت می‌توان نتیجه گرفت که ترکیب (أهل البیت) دلالت می‌کند بر این که مخاطبان این بخش، یعنی اهل البیت باید معصوم باشند، در حالی که کسی عصمت را، به معنایی که در مورد رسول اکرم (ص) گفته شد، برای تمام مؤمنان بنی هاشم (آل عقیل، آل جعفر، آل علی که صدقه بر آنها حرام است) ادّعا نکرده است. چنان که ادعای عصمت برای همسران پیغمبر اکرم (ص) نیز نشده است.
eporsesh.com





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین