با تفاوت زبان مردم جهان چگونه قرآن می‌تواند کتاب هدایت جهانی باشد؟
سخن درباره جهانی بودن زبان قرآن است. در فهم معارف قرآن کریم نه بهره‌مندی از فرهنگی خاص شرط است، تا بدون آن نیل به اسرار قرآنی میسور نباشد و نه تمدّن ویژه‌ای مانع، تا انسانها با داشتن آن مدنیّتِ مخصوصْ از لطایف قرآنی محروم باشند و یگانه زبانی که عامل هماهنگی جهان گسترده بشری است، زبان "فطرت" است که فرهنگ عمومی و مشترک همه انسانها در همه اعصار و امصار است و هر انسانی به آن آشنا و از آن بهره‌مند است و هیچ فردی نمی‌تواند بهانه بیگانگی با آن را در سر بپروراند و دست تطاول تاریخ به دامان پاک و پایه‌های استوار آن نمی‌رسد، که خدای فطرت آفرین آن را از هر گزندی مصون داشته است: "فأقم وجهک للدّین حنیفاً فطرت الله الّتی فطر النّاس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدّین القیّم".(1) مراد ما از "زبان قرآن" در این مقال، لغت و ادبیّات نیست؛ زیرا روشن است که معارف قرآن کریم در چهره لغت و ادبیّات عربی بر انسانها نمودار گشته است و غیر عرب‌زبانان، پیش از فراگیری زبان و ادبیات عربی با لغت قرآن کریم ناآشنایند. مراد ما از زبان قرآن و مردمی بودن آن، سخن گفتن به فرهنگ مشترک مردم است. انسانها گرچه در لغت و ادبیات از یکدیگر بیگانه‌اند و در فرهنگهای قومی و اقلیمی نیز با هم اشتراکی ندارند، اما در فرهنگ انسانی که همان فرهنگ فطرتِ پایدار و تغییرناپذیر است، با هم مشترکند و قرآن کریم با همین فرهنگ با انسانها سخن می‌گوید، مخاطب آن فطرت انسانهاست و رسالت آن شکوفا کردن فطرتهاست و از این رو زبانش برای همگان آشنا و فهمش میسور عمومِ بشر است. جهانی بودن زبان قرآن کریم و اشتراک فرهنگ آن، در چهره اجتماع دلپذیر سلمان فارسی، صُهیب رومی، بلال حبشی، اویس قرنی و عمّار و ابوذر حجازی در ساحت قدس پیامبر جهانی حضرت محمّدبن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم) که شعار "أرسلتُ إلی الأبیض والأسود والأحمر"(2) او شهره آفاق شد، متجلّی است؛ زیرا در پیشگاه وحی و رسالت که ظهور تام وحدت خدای سبحان است، "کثرت صورت" محکوم "وحدت سیرت" است و تعدّد زبان، نژاد، اقلیم، عادات و آداب و دیگر عوامل گوناگون بیرونی مقهور اتحاد فطرت درونی است. عمومی بودن فهم قرآن و میسور بودن ادراک معارفش برای همگان در آیاتی چند تبیین شده است؛ مانند: 1 "یا أهل الکتاب قد جاءکم رسولنا یبیّن لکم کثیراً مما کنتم تخفون من الکتاب ویعفو عن کثیر قد جاءکم من الله نور وکتاب مبین".(3) 2 "یا أیّها النّاس قد جاءکم برهان من ربّکم وأنزلنا إلیکم نوراً مبیناً".(4) 3 "فامنوا بالله ورسوله والنور الذی أنزلنا".(5) 4 "فالّذین امنوا به وعزّروه ونصروه واتّبعوا النّور الذی أنزل معه أولئک هم المفلحون".(6) در این آیات، از قرآن کریم به "نور"، "کتاب مبین" (روشن و روشنگر)(7) "برهان" (نور سپید و درخشان) تعبیر شده است. گرچه نور درجات و مراتب مختلفی دارد و برخی چشمها از دیدن درجات شدید آن محروم است، اما هیچ کس نمی‌تواند تیره بودن نور یا عجز از شهود اصل آن را ادعا کند. خدای سبحان که نور آسمانها و زمین است: "الله نور السموات والأرض"(8)، برای هدایت انسانها نوری ویژه آفریده که هم خود روشن است و در سراسر آن هیچ نقطه مبهم و زاویه تاریکی یافت نمی‌شود و برای دیدن آن نیازی به نوری دیگر نیست و هم روشنگر زندگی انسانها در بخشهای گوناگون عقیده، اخلاق و عمل است. از ویژگیهای ممتاز نور آن است که هم ذاتاً روشن است و هم روشنگر چیزهای دیگر (الظّاهر بذاته والمُظْهِر لغیره) و هم بی‌نیاز از غیر است؛ زیرا هر چیز را باید در پرتو نور دید، اما نور با چیزی دیگر دیده نمی‌شود، بلکه خودش دیده می‌شود. قرآن کریم نیز نه در محدوده خود مشتمل بر مطلبی پیچیده، تیره و معمّا گونه است و نه در تبیین حقایق جهان هستی و ترسیم صراط سعادت انسانها گنگ، مبهم، تاریک و نیازمند به غیر است. 5 "ونزّلنا علیک الکتاب تبیاناً لکل شیء وهدیً ورحمةً وبُشْری للمسلمین"(9). قرآن کریم تبیان (بیانگر) همه معارف ضروری و سودمند برای بشر و عهده‌دار بیان همه معارف و احکامِ هدایتگر، سعادت‌بخش و سیادت‌آفرین جوامع انسانی است و چنین کتابی حتماً در تبیین ره‌آورد خودْ بَیِّن و روشن است، نه مبهم و مجمل و نیازمند به روشنگر؛ زیرا کتاب مبهم که قادر بر حلّ معانی و تفسیر مطالب خود نیست، هرگز توان تبیین معارف سعادت‌بخش را ندارد. از این جهت قرآن کریم نسبت به محدوده داخلی خود "بَیِّن" و نسبت به بیرون از خویش "مُبیِّن" است. 6 "أفلا یَتَدبّرون القران أم علی قلوب أقفالها"(10). دعوت و ترغیب همه انسانها به تدبر در قرآن کریم و توبیخ آنها بر نیندیشیدن در آیات قرآنی، شاهد گویایی است بر جهانی بودن زبان قرآن و فراگیر بودن فهم معارف آن؛ زیرا اگر قرآن با فرهنگ ویژه برخی انسانها سخن می‌گفت، دعوت همگان به تدبر در آیات آن لغو بود. 7 "قل لئن اجتمعت الإنس والجن علی أن یأتوا بمثل هذا القران لا یأتون بمثله ولو کان بعضهم لبعض ظهیراً"(11). تحدّی (مبارزطلبی) قرآن کریم، هم "جهانی" است، چنانکه از این آیه کریمه بر می‌آید، وهم "جاودانه"، و لازمه جهانی بودن تحدّی قرآن کریم آن است که فهمش در توانِ همگان باشد؛ زیرا این تحدّی تنها در محور لغت، ادبیات، فصاحت و بلاغت نیست تا مخاطبان آن، تنها عرب‌زبانان و آشنایان به ادب عربی باشند، بلکه ناظر به محتوا و فرهنگ خاص آن نیز هست. 1 سوره روم، آیه 30. 2 بحار، ج 16، ص 323. 3 سوره مائده، آیه 15. 4 سوره نساء، آیه 174. 5 سوره تغابن، آیه 8. 6 سوره اعراف، آیه 157. 7 وصف قرآن به "مبین" در آیات فراوانی آمده است؛ مانند: آیه‌1 از سوره‌های یوسف، حِجْر، و نمل و آیه‌2 از سوره قصص و آیه‌69 از سوره یس و.... 8 سور نور، آیه 35. 9 سوره نحل، آیه 89. 10 سوره محمّد‌(صلی الله علیه و آله و سلم)، آیه 24. 11 سوره إسراء، آیه 88. مأخذ: (تفسیر تسنیم جلد 1، ص 32)
عنوان سوال:

با تفاوت زبان مردم جهان چگونه قرآن می‌تواند کتاب هدایت جهانی باشد؟


پاسخ:

سخن درباره جهانی بودن زبان قرآن است. در فهم معارف قرآن کریم نه بهره‌مندی از فرهنگی خاص شرط است، تا بدون آن نیل به اسرار قرآنی میسور نباشد و نه تمدّن ویژه‌ای مانع، تا انسانها با داشتن آن مدنیّتِ مخصوصْ از لطایف قرآنی محروم باشند و یگانه زبانی که عامل هماهنگی جهان گسترده بشری است، زبان "فطرت" است که فرهنگ عمومی و مشترک همه انسانها در همه اعصار و امصار است و هر انسانی به آن آشنا و از آن بهره‌مند است و هیچ فردی نمی‌تواند بهانه بیگانگی با آن را در سر بپروراند و دست تطاول تاریخ به دامان پاک و پایه‌های استوار آن نمی‌رسد، که خدای فطرت آفرین آن را از هر گزندی مصون داشته است: "فأقم وجهک للدّین حنیفاً فطرت الله الّتی فطر النّاس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدّین القیّم".(1)
مراد ما از "زبان قرآن" در این مقال، لغت و ادبیّات نیست؛ زیرا روشن است که معارف قرآن کریم در چهره لغت و ادبیّات عربی بر انسانها نمودار گشته است و غیر عرب‌زبانان، پیش از فراگیری زبان و ادبیات عربی با لغت قرآن کریم ناآشنایند.
مراد ما از زبان قرآن و مردمی بودن آن، سخن گفتن به فرهنگ مشترک مردم است. انسانها گرچه در لغت و ادبیات از یکدیگر بیگانه‌اند و در فرهنگهای قومی و اقلیمی نیز با هم اشتراکی ندارند، اما در فرهنگ انسانی که همان فرهنگ فطرتِ پایدار و تغییرناپذیر است، با هم مشترکند و قرآن کریم با همین فرهنگ با انسانها سخن می‌گوید، مخاطب آن فطرت انسانهاست و رسالت آن شکوفا کردن فطرتهاست و از این رو زبانش برای همگان آشنا و فهمش میسور عمومِ بشر است.
جهانی بودن زبان قرآن کریم و اشتراک فرهنگ آن، در چهره اجتماع دلپذیر سلمان فارسی، صُهیب رومی، بلال حبشی، اویس قرنی و عمّار و ابوذر حجازی در ساحت قدس پیامبر جهانی حضرت محمّدبن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم) که شعار "أرسلتُ إلی الأبیض والأسود والأحمر"(2) او شهره آفاق شد، متجلّی است؛ زیرا در پیشگاه وحی و رسالت که ظهور تام وحدت خدای سبحان است، "کثرت صورت" محکوم "وحدت سیرت" است و تعدّد زبان، نژاد، اقلیم، عادات و آداب و دیگر عوامل گوناگون بیرونی مقهور اتحاد فطرت درونی است.
عمومی بودن فهم قرآن و میسور بودن ادراک معارفش برای همگان در آیاتی چند تبیین شده است؛ مانند:
1 "یا أهل الکتاب قد جاءکم رسولنا یبیّن لکم کثیراً مما کنتم تخفون من الکتاب ویعفو عن کثیر قد جاءکم من الله نور وکتاب مبین".(3)
2 "یا أیّها النّاس قد جاءکم برهان من ربّکم وأنزلنا إلیکم نوراً مبیناً".(4)
3 "فامنوا بالله ورسوله والنور الذی أنزلنا".(5)
4 "فالّذین امنوا به وعزّروه ونصروه واتّبعوا النّور الذی أنزل معه أولئک هم المفلحون".(6)
در این آیات، از قرآن کریم به "نور"، "کتاب مبین" (روشن و روشنگر)(7) "برهان" (نور سپید و درخشان) تعبیر شده است. گرچه نور درجات و مراتب مختلفی دارد و برخی چشمها از دیدن درجات شدید آن محروم است، اما هیچ کس نمی‌تواند تیره بودن نور یا عجز از شهود اصل آن را ادعا کند.
خدای سبحان که نور آسمانها و زمین است: "الله نور السموات والأرض"(8)، برای هدایت انسانها نوری ویژه آفریده که هم خود روشن است و در سراسر آن هیچ نقطه مبهم و زاویه تاریکی یافت نمی‌شود و برای دیدن آن نیازی به نوری دیگر نیست و هم روشنگر زندگی انسانها در بخشهای گوناگون عقیده، اخلاق و عمل است. از ویژگیهای ممتاز نور آن است که هم ذاتاً روشن است و هم روشنگر چیزهای دیگر (الظّاهر بذاته والمُظْهِر لغیره) و هم بی‌نیاز از غیر است؛ زیرا هر چیز را باید در پرتو نور دید، اما نور با چیزی دیگر دیده نمی‌شود، بلکه خودش دیده می‌شود.
قرآن کریم نیز نه در محدوده خود مشتمل بر مطلبی پیچیده، تیره و معمّا گونه است و نه در تبیین حقایق جهان هستی و ترسیم صراط سعادت انسانها گنگ، مبهم، تاریک و نیازمند به غیر است.
5 "ونزّلنا علیک الکتاب تبیاناً لکل شیء وهدیً ورحمةً وبُشْری للمسلمین"(9). قرآن کریم تبیان (بیانگر) همه معارف ضروری و سودمند برای بشر و عهده‌دار بیان همه معارف و احکامِ هدایتگر، سعادت‌بخش و سیادت‌آفرین جوامع انسانی است و چنین کتابی حتماً در تبیین ره‌آورد خودْ بَیِّن و روشن است، نه مبهم و مجمل و نیازمند به روشنگر؛ زیرا کتاب مبهم که قادر بر حلّ معانی و تفسیر مطالب خود نیست، هرگز توان تبیین معارف سعادت‌بخش را ندارد. از این جهت قرآن کریم نسبت به محدوده داخلی خود "بَیِّن" و نسبت به بیرون از خویش "مُبیِّن" است.
6 "أفلا یَتَدبّرون القران أم علی قلوب أقفالها"(10). دعوت و ترغیب همه انسانها به تدبر در قرآن کریم و توبیخ آنها بر نیندیشیدن در آیات قرآنی، شاهد گویایی است بر جهانی بودن زبان قرآن و فراگیر بودن فهم معارف آن؛ زیرا اگر قرآن با فرهنگ ویژه برخی انسانها سخن می‌گفت، دعوت همگان به تدبر در آیات آن لغو بود.
7 "قل لئن اجتمعت الإنس والجن علی أن یأتوا بمثل هذا القران لا یأتون بمثله ولو کان بعضهم لبعض ظهیراً"(11). تحدّی (مبارزطلبی) قرآن کریم، هم "جهانی" است، چنانکه از این آیه کریمه بر می‌آید، وهم "جاودانه"، و لازمه جهانی بودن تحدّی قرآن کریم آن است که فهمش در توانِ همگان باشد؛ زیرا این تحدّی تنها در محور لغت، ادبیات، فصاحت و بلاغت نیست تا مخاطبان آن، تنها عرب‌زبانان و آشنایان به ادب عربی باشند، بلکه ناظر به محتوا و فرهنگ خاص آن نیز هست.

1 سوره روم، آیه 30.
2 بحار، ج 16، ص 323.
3 سوره مائده، آیه 15.
4 سوره نساء، آیه 174.
5 سوره تغابن، آیه 8.
6 سوره اعراف، آیه 157.
7 وصف قرآن به "مبین" در آیات فراوانی آمده است؛ مانند: آیه‌1 از سوره‌های یوسف، حِجْر، و نمل و آیه‌2 از سوره قصص و آیه‌69 از سوره یس و....
8 سور نور، آیه 35.
9 سوره نحل، آیه 89.
10 سوره محمّد‌(صلی الله علیه و آله و سلم)، آیه 24.
11 سوره إسراء، آیه 88.

مأخذ: (تفسیر تسنیم جلد 1، ص 32)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین