اگر قرآن به زبان فطرت با مردم سخن می‌گوید ، چرا همگان از معارف آن بهره مند نمی‌شویم؟
سخن گفتن قرآن کریم به زبان فطرت انسانها و عمومی بودن فهم آن بدین معنا نیست که بهره همگان از این کتاب الهی یکسان است. معارف قرآنی مراتب فراوانی دارد و هر مرتبه آن، بهره گروهی خاص است: "کتاب الله عزّ وجلّ علی أربعة أشیاء: علی العبارة والإشارة واللّطائف والحقائق. فالعبارة للعوام والإشارة للخواص واللّطائف للأولیاء والحقائق للأنبیاء"(1). هر کس به میزان استعداد خود از قرآن بهره می‌برد تا به "مقام مکنون" آن منتهی شود که تنها پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل‌بیت آن حضرت (علیهم‌السلام) به آن راه دارند. قرآن کریم گرچه کتابی جهانی و جاودانه است و اختصاصی به عصر یا منطقه یا گروهی خاص ندارد؛ اما همگان توفیق بهره‌گیری از آن را ندارند. گناه و تبهکاری، الحاد و تقلیدِ باطل از گذشتگان قفل قلب آدمی است و انسان را از تدبّر در معارف و اسرار قرآن باز می‌دارد: "أفلا یتدبّرون القران أم علی قلوب أقفالها"(2)؛ معارف قرآنی در دل بسته نفوذ نمی‌کند؛ اما کسانی که فطرت خویش را حفظ کرده باشند، چه مانند صُهَیْب از روم آمده باشند و یا مانند سلمان از ایران و یا مانند بلال از حبشه و یا همانند عمّار و ابوذر از سرزمین حجاز برخاسته باشند، همه در برابر این کتاب الهی یکسانند؛ زیرا قرآن کریم اختصاصی به اقلیم یا نژاد خاصی ندارد، بلکه شفای دردهای روحی و عامل هدایت و رحمت برای همه انسانهاست: "یا أیّها النّاس قد جاءتکم موعظة من ربّکم وشفاء لما فی الصدور وهدیً ورحمة للمؤمنین".(3) غرض آن که، هدایت قرآن بالاصاله عمومی است و آیاتی مانند: "ذلک الکتاب لا ریب فیه هدیً للمتقین"(4)، "إنّما أنت منذر من یخشیها"(5)، "لینذر من کان حیّاً"(6) نیز ناظر به اختصاص دعوت قرآن به پارسایان، اهل خشیت و زنده‌دلان نیست؛ بلکه ناظر به بهره‌وری از قرآن و مانند آن است؛ پس در عین آن که قرآن برای هدایت همگان است، تنها انسانهای پارسا و بیدار دل از آن بیمناک می‌شوند و از این رو در کنار "إنّما أنت منذر من یخشیها"(7) سخن از "وتنذر به قوماً لُدّاً"(8) و جهانی بودن اصل انذار دارد؛ زیرا قرآن به عنوان "للعالمین نذیراً"(9) نازل شد و کسانی که از انذار بهره می‌برند بیدار دلان خداترسند و کسانی که از آن پند نمی‌گیرند و به سوء عاقبت گرفتار و مشمول وعیدهای الهی می‌شوند افراد لدود و لجوجند و مطالب فوق از آیاتی که به نمونه‌های آنها اشاره شد استفاده می‌شود. یکی از دستمایه‌های لازم برای استفاده از قرآن، فطرتی است که به تیرگی گناه آلوده نشده باشد. حتی یک دانشمند مادی نیز اگر فطرت توحیدی خود را با تبهکاری نیالوده باشد، می‌تواند از هدایت قرآن بهره‌مند شود؛ اما اگر نور فطرت خود را با عناد ملحدانه خاموش کرده باشد از قرآن بهره نمی‌برد؛ زیرا با اسطوره پنداشتن قرآن درباره آن نمی‌اندیشد. چون قرآن نسبت به تفهیم فرهنگ فطرت رسالت ویژه دارد، پس هیچ یک از داوریهای افراطی‌ها یا تفریطی‌ها درباره آن راست نیست؛ گروهی برای انحصار حجیّت در روایت و روی‌گردانی از قرآن، آن را بی‌زبان و اَبْکم پنداشتند و جز اَلْغاز و معمّاهای غیر مفهوم چیزی برای آن قائل نبودند، عدّه‌ای زبان آن را رمز محض به معارف باطنی پنداشتند که غیر از اَوْحَدیِّ مرتاضْ اَحَدی به آن دسترسی ندارد و گروهی نیز به ابتذال گراییده، صِرف دانستن عربی را برای فهم قرآن کافی انگاشتند و افراد عادی را برای فهم معانی قرآن صالح پنداشتند و نیاز به علم تفسیر را انکار کردند؛ همه این اوهامِ منسوج، منسوخ است. 4 عمومی بودن فهم قرآن و میسور بودن درک معارفش برای همگان، بدین معنا نیست که هر کس، گرچه با قواعد ادبیات عرب آشنا نباشد و گرچه از علوم پایه دیگر که در فهم قرآن دخیل است، آگاه نباشد، حق تدبّر در مفاهیم قرآنی و استنباط از قرآن را دارد و سرانجام به نتیجه استنباط خویش می‌تواند استناد و احتجاج کند؛ بلکه بدین معناست که اگر کسی به قواعد ادبیات عرب و سایر علوم پایه مؤثر در فهم قرآن آگاه بود حق تدبر در مفاهیم آن را دارد و می‌تواند به حاصل استنباط خود استناد و احتجاج کند. 1 بحار، ج 75، ص 278. 2 سوره محمد‌(صلی الله علیه و آله و سلم)، آیه 24. 3 سوره یونس، آیه 57. 4 سوره بقره، آیه 2. 5 سوره نازعات، آیه 45. 6 سوره یس، آیه 70. 7 سوره نازعات، آیه 45. 8 سوره مریم، آیه 97. 9 سوره فرقان، آیه 1. مأخذ: ( تفسیر تسنیم جلد 1، ص 36)
عنوان سوال:

اگر قرآن به زبان فطرت با مردم سخن می‌گوید ، چرا همگان از معارف آن بهره مند نمی‌شویم؟


پاسخ:

سخن گفتن قرآن کریم به زبان فطرت انسانها و عمومی بودن فهم آن بدین معنا نیست که بهره همگان از این کتاب الهی یکسان است. معارف قرآنی مراتب فراوانی دارد و هر مرتبه آن، بهره گروهی خاص است: "کتاب الله عزّ وجلّ علی أربعة أشیاء: علی العبارة والإشارة واللّطائف والحقائق. فالعبارة للعوام والإشارة للخواص واللّطائف للأولیاء والحقائق للأنبیاء"(1). هر کس به میزان استعداد خود از قرآن بهره می‌برد تا به "مقام مکنون" آن منتهی شود که تنها پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل‌بیت آن حضرت (علیهم‌السلام) به آن راه دارند.
قرآن کریم گرچه کتابی جهانی و جاودانه است و اختصاصی به عصر یا منطقه یا گروهی خاص ندارد؛ اما همگان توفیق بهره‌گیری از آن را ندارند.
گناه و تبهکاری، الحاد و تقلیدِ باطل از گذشتگان قفل قلب آدمی است و انسان را از تدبّر در معارف و اسرار قرآن باز می‌دارد: "أفلا یتدبّرون القران أم علی قلوب أقفالها"(2)؛ معارف قرآنی در دل بسته نفوذ نمی‌کند؛ اما کسانی که فطرت خویش را حفظ کرده باشند، چه مانند صُهَیْب از روم آمده باشند و یا مانند سلمان از ایران و یا مانند بلال از حبشه و یا همانند عمّار و ابوذر از سرزمین حجاز برخاسته باشند، همه در برابر این کتاب الهی یکسانند؛ زیرا قرآن کریم اختصاصی به اقلیم یا نژاد خاصی ندارد، بلکه شفای دردهای روحی و عامل هدایت و رحمت برای همه انسانهاست: "یا أیّها النّاس قد جاءتکم موعظة من ربّکم وشفاء لما فی الصدور وهدیً ورحمة للمؤمنین".(3)
غرض آن که، هدایت قرآن بالاصاله عمومی است و آیاتی مانند: "ذلک الکتاب لا ریب فیه هدیً للمتقین"(4)، "إنّما أنت منذر من یخشیها"(5)، "لینذر من کان حیّاً"(6) نیز ناظر به اختصاص دعوت قرآن به پارسایان، اهل خشیت و زنده‌دلان نیست؛ بلکه ناظر به بهره‌وری از قرآن و مانند آن است؛ پس در عین آن که قرآن برای هدایت همگان است، تنها انسانهای پارسا و بیدار دل از آن بیمناک می‌شوند و از این رو در کنار "إنّما أنت منذر من یخشیها"(7) سخن از "وتنذر به قوماً لُدّاً"(8) و جهانی بودن اصل انذار دارد؛ زیرا قرآن به عنوان "للعالمین نذیراً"(9) نازل شد و کسانی که از انذار بهره می‌برند بیدار دلان خداترسند و کسانی که از آن پند نمی‌گیرند و به سوء عاقبت گرفتار و مشمول وعیدهای الهی می‌شوند افراد لدود و لجوجند و مطالب فوق از آیاتی که به نمونه‌های آنها اشاره شد استفاده می‌شود.
یکی از دستمایه‌های لازم برای استفاده از قرآن، فطرتی است که به تیرگی گناه آلوده نشده باشد. حتی یک دانشمند مادی نیز اگر فطرت توحیدی خود را با تبهکاری نیالوده باشد، می‌تواند از هدایت قرآن بهره‌مند شود؛ اما اگر نور فطرت خود را با عناد ملحدانه خاموش کرده باشد از قرآن بهره نمی‌برد؛ زیرا با اسطوره پنداشتن قرآن درباره آن نمی‌اندیشد.
چون قرآن نسبت به تفهیم فرهنگ فطرت رسالت ویژه دارد، پس هیچ یک از داوریهای افراطی‌ها یا تفریطی‌ها درباره آن راست نیست؛ گروهی برای انحصار حجیّت در روایت و روی‌گردانی از قرآن، آن را بی‌زبان و اَبْکم پنداشتند و جز اَلْغاز و معمّاهای غیر مفهوم چیزی برای آن قائل نبودند، عدّه‌ای زبان آن را رمز محض به معارف باطنی پنداشتند که غیر از اَوْحَدیِّ مرتاضْ اَحَدی به آن دسترسی ندارد و گروهی نیز به ابتذال گراییده، صِرف دانستن عربی را برای فهم قرآن کافی انگاشتند و افراد عادی را برای فهم معانی قرآن صالح پنداشتند و نیاز به علم تفسیر را انکار کردند؛ همه این اوهامِ منسوج، منسوخ است.
4 عمومی بودن فهم قرآن و میسور بودن درک معارفش برای همگان، بدین معنا نیست که هر کس، گرچه با قواعد ادبیات عرب آشنا نباشد و گرچه از علوم پایه دیگر که در فهم قرآن دخیل است، آگاه نباشد، حق تدبّر در مفاهیم قرآنی و استنباط از قرآن را دارد و سرانجام به نتیجه استنباط خویش می‌تواند استناد و احتجاج کند؛ بلکه بدین معناست که اگر کسی به قواعد ادبیات عرب و سایر علوم پایه مؤثر در فهم قرآن آگاه بود حق تدبر در مفاهیم آن را دارد و می‌تواند به حاصل استنباط خود استناد و احتجاج کند.

1 بحار، ج 75، ص 278.
2 سوره محمد‌(صلی الله علیه و آله و سلم)، آیه 24.
3 سوره یونس، آیه 57.
4 سوره بقره، آیه 2.
5 سوره نازعات، آیه 45.
6 سوره یس، آیه 70.
7 سوره نازعات، آیه 45.
8 سوره مریم، آیه 97.
9 سوره فرقان، آیه 1.

مأخذ: ( تفسیر تسنیم جلد 1، ص 36)





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین