مسئله داستان «افک» در سوره نور، آیه 11، و دیدگاه‌های شیعه و سنی و نقد آن را بیان کنید؟
خداوند در سوره نور، آیه 11، به مسئله (افک) پرداخته و فرموده: (إنّ الذین جاءُو بالإفک عصبةٌ منکم لا تحسبوه شراً لکم بل هو خیرٌ لکم لکلّ امریءٍ منهم ما اکتسبت من الاثم و الّذی تولّی کبره منهم له عذابٌ عظیم)؛ مسلما کسانی که آن تهمت عظیم را عنوان کرده‌اند گروهی (توطئه‌گر) از شما بودند؛ امّا گمان نکنید این ماجرا برای شما بد است، بلکه خیر شما در آن است؛ آنها هر کدام سهم خود را از این گناهی که مرتکب شدند دارند؛ و از آنان کسی که بخش مهم آن را برعهده داشت عذاب عظیمی برای اوست!) آیه فوق اشاره به داستان (افک) دارد. (افک) در لغت به معنای مطلق دروغ آمده است. و در اصل به معنای؛ هر چیزی است که از جهت اصلیش منحرف شود.[1] اهل سنت، مسئله افک را راجع به عایشه همسر پیامبر می‌دانند، امّا شیعه آن را درباره (ماریه قبطیه) مادر ابراهیم، می‌دانند (مقوقس پادشاه مصر، ماریه را به عنوان هدیه برای رسول الله صلّی الله علیه و آله فرستاد) و هر دو شأن نزول خالی از اشکال نیست. قبل از نقد این دو شأن نزول، لازم است هر دو روایت را نقل کنیم: شأن نزول آیه افک برای عایشه: در الدر المنثور از سندهای گوناگون از عایشه روایت کرده است که: پیامبر در هر سفری در میان همسران خود، قرعه می‌انداخت و یکی را همراه خود به سفر می‌برد. در یک مسافرتی، قرعه به نام من (عایشه) افتاد و آن سفر، سفر جنگ بوده است. و به خاطر امر به حجاب مرا داخل هودجی سوار کردند و به همراه خود می‌بردند. بعد از اتمام جنگ و برگشت به سوی مدینه، در نزدیکی‌های مدینه منزل کردیم و من برای قضای حاجت از لشکر خارج شدم و موقع برگشت متوجه گم شدن گلوبندم شدم، دوباره برای پیدا نمودن آن حرکت کردم، در آن هنگام منادی ندای کوچ داد. و مأمورین هودج من، به خیال این که من در داخل آن هستم؛‌ حرکت کردند. من در این میان گلوبندم را پیدا کردم و زمانی که برگشتم، کاروان حرکت کرده بود و همان جا نشستم تا برگردند ولی برنگشتند و خوابم برد. از سوی دیگر (صفوان بن معطل سلمی و ذکرانی) که از عقب لشکر حرکت می‌کردند، هنگام صبح به آن جایی که من خوابیده بودم، رسیدند و مرا سوار بر شتر نمودند تا به لشکرگاه رساندند. این قضیه باعث شد عده‌ای مانند: عبدالله بن ابی ابن سلول، درباره من تهمت‌هایی بزنند. از روزی که وارد مدینه شدیم به مدت یک ماه مریض شدم. و از اتهام‌های مردم خبر نداشتم و لطف و مهربانی پیامبر نسبت به من افزایش پیدا کرد. تا این که (ام مسطح) قضیه تهمت را برای من نقل کرد در آن هنگام مرضم شدیدتر شده است. و به خانه پدر و مادرم رفته و این قضیه را از آنها سؤال کردم، مادرم گفت: کمتر زن زیبا با داشتن هوو، پیدا می‌شود که مردم پشت سرش حرفی نزنند. رسول الله صلّی الله علیه و آله با علی بن ابی طالب علیه السّلام و اسامه بن زید، درباره همسرش مشورت کرد. اسامه گفت: ای پیامبر! همسرت را داشته باش، که ما جز خیر سابقه‌ای از ایشان نداریم، امّا علی بن ابی طالب گفت: ای پیامبر! مگر قحطی زن است، علاوه بر آن اگر از کنیز او بپرسی تو را تصدیق می‌کند و کنیز عایشه به نام (بریره) آمده و گفت: من از او هیچ سابقة سوئی ندیدم... . پیامبر به بالای منبر رفت و فرمود: کیست که مرا از شر مردی (عبدالله بن ابی) برهاند که شرش بر اهل بیت من رسیده است، به خدا سوگند من جز خیر هیچ سابقه‌ای از همسرم ندارم. پس سعد بن معاذ انصاری برخواست وادعا کرد که من او را از بین می‌برم. یک ماه بود بر پیامبر وحی نازل نمی‌شد و پیامبر به من فرمود: اگر تو از این تهمت‌ها مبری هستی، خداوند در برائتت آیه‌ای می‌فرستد و الا استغفار کنید. من از خودم اطمینان داشتم که خدا مرا تبرئه می‌کند، ولی احتمال نمی‌دادم که آیه‌ای برای من نازل شود، تا این که به پیامبر وحی نازل شد: (ان الذین جاؤا بالافک...) و خدا مرا تبرئه نمود. در بعضی از روایات از طریق دیگر با کمی اختلاف بیان شده است برای مثال: عبدالله بن ابی را که به همسر پیامبر تهمت زد دوبار حد زدند.[2] نقد و بررسی روایت عایشه 1. روایات افک به این نکته اشاره می‌کنند که 1. پیامبر نسبت به عایشه سوء ظن داشته است در حالی که حسن ظن به مؤمنین از لوازم ایمان است و رسول خدا سزاوارتر به آن است و سوء ظن داشتن به کسی، گناه است و با مقام نبوت وعصمت سازگاری ندارد. 2. افزون بر آن، پیامبر تحت تأثیر شایعات افراد قرار گرفته است این هم با مقام عصمت نمی‌سازد. ب. اگر بنا باشد گناهانی چون زنا در خانواده رسول الله صلّی الله علیه و آله راه پیدا کند، مایه تنفر دلها از او می‌شود و دعوت او لغو می‌گردد و برخدا لازم است خاندان او را از چنین گناهی حفظ نماید. ج. آن چه از روایات استفاده می‌شود این است که از روز اتفاق داستان افک تا خوردن تازیانه، حدود یک ماه طول کشیده است. و با این که حکم قذف (تهمت زنا) در اسلام معلوم بوده، چرا رسول خدا این حکم قذف را جاری نکرده است و منتظر وحی الهی بماند؟ در حالی که آیات 16 گانه افک دلالت بر طهارت واقعی عایشه ندارد تا این که بگوییم این آیات برای طهارت واقعی عایشه نازل شده است. افزون بر آن، در دنباله آیه می‌فرماید: آنها باید در برابر اتهام خود چهارشاهد اقامه کنند در حالی که شاهدی ندارند. این آیه نشان از برائت ظاهری عایشه است نه واقعی. د. در روایات آمده که تهمت زنندگان: مانند مسطح، حسان، یکبار حد خوردند ولی عبدالله بن ابی دوبار حد خورده، اگر ملاک، تهمت زدن به همسر رسول الله بوده، چرا دوبار حد برای همه اجرا نشده است این خود تناقض صریح در روایت است.[3] 2. شأن نزول (افک) برای ماریه وقتی ابراهیم فرزند رسول خدا صلّی الله علیه و آله وفات یافت، آن جناب بسیار ناراحت شد، ‌عایشه گفت: چقدر ناراحت هستی ابراهیم که فرزند شما نبود، بلکه فرزند جریح بوده. در آن لحظه پیامبر صلّی الله علیه و آله حضرت علی علیه السّلام را برای قتل جریح فرستاد. حضرت علی با شمشیر حرکت کرد و جریح مردی قبطی بود که در باغی زندگی می‌کرد. حضرت علی علیه السّلام در باغ را کوبید و جریح به داخل باغ گریخت، حضرت علی علیه السّلام از دیوار پرید و به دنبال او حرکت کرد. جریح به بالای درخت رفت وعلی نیز به بالای درخت رفت و جریح خود را از بالای درخت انداخت و عورتش نمایان شد و علی دید که او هیچ یک از آلت تناسلی مرد یا زن را ندارد. نزد رسول خدا برگشت و قضیه را تعریف نمود. پیامبر فرمود: الحمدلله، شکر خدایی را که این سوء را از ما اهل بیت برگردانید.[4] نقد و بررسی شأن نزول: الف. داستان روایت با آیه (افک) و بعد از آن هیچ انطباقی ندارد، آیات افک به این مطلب اشاره دارد که جماعتی با هم دست داشته‌اند و داستان را اشاعه دادند تا رسول الله را رسوا کنند، آنها هیچ حرمتی را برای پیامبر رعایت نکردند. این مطالب با داستان روایت در تناقض آشکار است. ب. مقتضای برائت ماریه این است که حد خدا را بر عایشه جاری کرده باشند، ‌در حالی که جاری نکردند. ج. آیات قرآن تهمت زنندگان را گروهی می‌نامد ولی در این روایت، یک نفر معرفی کرده این با آیات قرآن سازگاری ندارد.[5] با وجود این نمی‌توان به این دو شأن نزول اعتماد کرد و آیات بیانگر این است که، شخص بی‌گناهی را که شخصیت مهمی هم داشت را در معرض اتهام قرار دادند و در جامعه پخش نمودند. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج14. 2. طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، ج15. 3. زحیلی و هبه بی مصطفی، تفسیر المنیر، ج18. 4. قمی مشهدی، محمد بن محمد رضا، تفسیر کنز الدقائق و بحرالغرائب، ج9. 5. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع (مترجم)، ج4. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . مفردات راغب، ذیل ماده (افک). [2] . به طور اختصار از: الحویزی العروی، نور الثقلین، قم، انتشارات اسماعیلیان، ذیل آیه 11 سوره نور؛ و بحرانی، تفسیر البرهان، قم، انتشارات اسماعیلیان، ذیل آیه فوق. [3] . طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، قم، انتشارت بنیاد فکری و علمی علامه، ذیل آیه؛ و مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ج 14، ص 390. [4] . نور الثقلین و البرهان، همان. [5] . تفسیر نمونه و المیزان، همان.
عنوان سوال:

مسئله داستان «افک» در سوره نور، آیه 11، و دیدگاه‌های شیعه و سنی و نقد آن را بیان کنید؟


پاسخ:

خداوند در سوره نور، آیه 11، به مسئله (افک) پرداخته و فرموده: (إنّ الذین جاءُو بالإفک عصبةٌ منکم لا تحسبوه شراً لکم بل هو خیرٌ لکم لکلّ امریءٍ منهم ما اکتسبت من الاثم و الّذی تولّی کبره منهم له عذابٌ عظیم)؛ مسلما کسانی که آن تهمت عظیم را عنوان کرده‌اند گروهی (توطئه‌گر) از شما بودند؛ امّا گمان نکنید این ماجرا برای شما بد است، بلکه خیر شما در آن است؛ آنها هر کدام سهم خود را از این گناهی که مرتکب شدند دارند؛ و از آنان کسی که بخش مهم آن را برعهده داشت عذاب عظیمی برای اوست!)
آیه فوق اشاره به داستان (افک) دارد. (افک) در لغت به معنای مطلق دروغ آمده است. و در اصل به معنای؛ هر چیزی است که از جهت اصلیش منحرف شود.[1]
اهل سنت، مسئله افک را راجع به عایشه همسر پیامبر می‌دانند، امّا شیعه آن را درباره (ماریه قبطیه) مادر ابراهیم، می‌دانند (مقوقس پادشاه مصر، ماریه را به عنوان هدیه برای رسول الله صلّی الله علیه و آله فرستاد) و هر دو شأن نزول خالی از اشکال نیست. قبل از نقد این دو شأن نزول، لازم است هر دو روایت را نقل کنیم:
شأن نزول آیه افک برای عایشه:
در الدر المنثور از سندهای گوناگون از عایشه روایت کرده است که:
پیامبر در هر سفری در میان همسران خود، قرعه می‌انداخت و یکی را همراه خود به سفر می‌برد. در یک مسافرتی، قرعه به نام من (عایشه) افتاد و آن سفر، سفر جنگ بوده است. و به خاطر امر به حجاب مرا داخل هودجی سوار کردند و به همراه خود می‌بردند. بعد از اتمام جنگ و برگشت به سوی مدینه، در نزدیکی‌های مدینه منزل کردیم و من برای قضای حاجت از لشکر خارج شدم و موقع برگشت متوجه گم شدن گلوبندم شدم، دوباره برای پیدا نمودن آن حرکت کردم، در آن هنگام منادی ندای کوچ داد. و مأمورین هودج من، به خیال این که من در داخل آن هستم؛‌ حرکت کردند. من در این میان گلوبندم را پیدا کردم و زمانی که برگشتم، کاروان حرکت کرده بود و همان جا نشستم تا برگردند ولی برنگشتند و خوابم برد.
از سوی دیگر (صفوان بن معطل سلمی و ذکرانی) که از عقب لشکر حرکت می‌کردند، هنگام صبح به آن جایی که من خوابیده بودم، رسیدند و مرا سوار بر شتر نمودند تا به لشکرگاه رساندند. این قضیه باعث شد عده‌ای مانند: عبدالله بن ابی ابن سلول، درباره من تهمت‌هایی بزنند. از روزی که وارد مدینه شدیم به مدت یک ماه مریض شدم.
و از اتهام‌های مردم خبر نداشتم و لطف و مهربانی پیامبر نسبت به من افزایش پیدا کرد. تا این که (ام مسطح) قضیه تهمت را برای من نقل کرد در آن هنگام مرضم شدیدتر شده است. و به خانه پدر و مادرم رفته و این قضیه را از آنها سؤال کردم، مادرم گفت: کمتر زن زیبا با داشتن هوو، پیدا می‌شود که مردم پشت سرش حرفی نزنند. رسول الله صلّی الله علیه و آله با علی بن ابی طالب علیه السّلام و اسامه بن زید، درباره همسرش مشورت کرد. اسامه گفت: ای پیامبر! همسرت را داشته باش، که ما جز خیر سابقه‌ای از ایشان نداریم، امّا علی بن ابی طالب گفت: ای پیامبر! مگر قحطی زن است، علاوه بر آن اگر از کنیز او بپرسی تو را تصدیق می‌کند و کنیز عایشه به نام (بریره) آمده و گفت: من از او هیچ سابقة سوئی ندیدم... .
پیامبر به بالای منبر رفت و فرمود: کیست که مرا از شر مردی (عبدالله بن ابی) برهاند که شرش بر اهل بیت من رسیده است، به خدا سوگند من جز خیر هیچ سابقه‌ای از همسرم ندارم. پس سعد بن معاذ انصاری برخواست وادعا کرد که من او را از بین می‌برم.
یک ماه بود بر پیامبر وحی نازل نمی‌شد و پیامبر به من فرمود: اگر تو از این تهمت‌ها مبری هستی، خداوند در برائتت آیه‌ای می‌فرستد و الا استغفار کنید. من از خودم اطمینان داشتم که خدا مرا تبرئه می‌کند، ولی احتمال نمی‌دادم که آیه‌ای برای من نازل شود، تا این که به پیامبر وحی نازل شد: (ان الذین جاؤا بالافک...) و خدا مرا تبرئه نمود.
در بعضی از روایات از طریق دیگر با کمی اختلاف بیان شده است برای مثال: عبدالله بن ابی را که به همسر پیامبر تهمت زد دوبار حد زدند.[2]
نقد و بررسی روایت عایشه
1. روایات افک به این نکته اشاره می‌کنند که 1. پیامبر نسبت به عایشه سوء ظن داشته است در حالی که حسن ظن به مؤمنین از لوازم ایمان است و رسول خدا سزاوارتر به آن است و سوء ظن داشتن به کسی، گناه است و با مقام نبوت وعصمت سازگاری ندارد. 2. افزون بر آن، پیامبر تحت تأثیر شایعات افراد قرار گرفته است این هم با مقام عصمت نمی‌سازد.
ب. اگر بنا باشد گناهانی چون زنا در خانواده رسول الله صلّی الله علیه و آله راه پیدا کند، مایه تنفر دلها از او می‌شود و دعوت او لغو می‌گردد و برخدا لازم است خاندان او را از چنین گناهی حفظ نماید.
ج. آن چه از روایات استفاده می‌شود این است که از روز اتفاق داستان افک تا خوردن تازیانه، حدود یک ماه طول کشیده است. و با این که حکم قذف (تهمت زنا) در اسلام معلوم بوده، چرا رسول خدا این حکم قذف را جاری نکرده است و منتظر وحی الهی بماند؟ در حالی که آیات 16 گانه افک دلالت بر طهارت واقعی عایشه ندارد تا این که بگوییم این آیات برای طهارت واقعی عایشه نازل شده است. افزون بر آن، در دنباله آیه می‌فرماید: آنها باید در برابر اتهام خود چهارشاهد اقامه کنند در حالی که شاهدی ندارند. این آیه نشان از برائت ظاهری عایشه است نه واقعی.
د. در روایات آمده که تهمت زنندگان: مانند مسطح، حسان، یکبار حد خوردند ولی عبدالله بن ابی دوبار حد خورده، اگر ملاک، تهمت زدن به همسر رسول الله بوده، چرا دوبار حد برای همه اجرا نشده است این خود تناقض صریح در روایت است.[3]
2. شأن نزول (افک) برای ماریه
وقتی ابراهیم فرزند رسول خدا صلّی الله علیه و آله وفات یافت، آن جناب بسیار ناراحت شد، ‌عایشه گفت: چقدر ناراحت هستی ابراهیم که فرزند شما نبود، بلکه فرزند جریح بوده. در آن لحظه پیامبر صلّی الله علیه و آله حضرت علی علیه السّلام را برای قتل جریح فرستاد. حضرت علی با شمشیر حرکت کرد و جریح مردی قبطی بود که در باغی زندگی می‌کرد. حضرت علی علیه السّلام در باغ را کوبید و جریح به داخل باغ گریخت، حضرت علی علیه السّلام از دیوار پرید و به دنبال او حرکت کرد. جریح به بالای درخت رفت وعلی نیز به بالای درخت رفت و جریح خود را از بالای درخت انداخت و عورتش نمایان شد و علی دید که او هیچ یک از آلت تناسلی مرد یا زن را ندارد. نزد رسول خدا برگشت و قضیه را تعریف نمود. پیامبر فرمود: الحمدلله، شکر خدایی را که این سوء را از ما اهل بیت برگردانید.[4]
نقد و بررسی شأن نزول:
الف. داستان روایت با آیه (افک) و بعد از آن هیچ انطباقی ندارد، آیات افک به این مطلب اشاره دارد که جماعتی با هم دست داشته‌اند و داستان را اشاعه دادند تا رسول الله را رسوا کنند، آنها هیچ حرمتی را برای پیامبر رعایت نکردند. این مطالب با داستان روایت در تناقض آشکار است.
ب. مقتضای برائت ماریه این است که حد خدا را بر عایشه جاری کرده باشند، ‌در حالی که جاری نکردند.
ج. آیات قرآن تهمت زنندگان را گروهی می‌نامد ولی در این روایت، یک نفر معرفی کرده این با آیات قرآن سازگاری ندارد.[5]
با وجود این نمی‌توان به این دو شأن نزول اعتماد کرد و آیات بیانگر این است که، شخص بی‌گناهی را که شخصیت مهمی هم داشت را در معرض اتهام قرار دادند و در جامعه پخش نمودند.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج14.
2. طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، ج15.
3. زحیلی و هبه بی مصطفی، تفسیر المنیر، ج18.
4. قمی مشهدی، محمد بن محمد رضا، تفسیر کنز الدقائق و بحرالغرائب، ج9.
5. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع (مترجم)، ج4.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . مفردات راغب، ذیل ماده (افک).
[2] . به طور اختصار از: الحویزی العروی، نور الثقلین، قم، انتشارات اسماعیلیان، ذیل آیه 11 سوره نور؛ و بحرانی، تفسیر البرهان، قم، انتشارات اسماعیلیان، ذیل آیه فوق.
[3] . طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، قم، انتشارت بنیاد فکری و علمی علامه، ذیل آیه؛ و مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ج 14، ص 390.
[4] . نور الثقلین و البرهان، همان.
[5] . تفسیر نمونه و المیزان، همان.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین