این سؤال را می توان از راه های مختلف جواب گفت: همچنان که می دانید جسم قابل قسمت است: از طول، عرض یا ارتفاع؛ اگر ما نتوانیم یک شی را از ابعاد سه گانه قسمت کنیم و یا حتی قسمت کردن آن را تصور کنیم، از نظر برهان عقلی، آن شیء باز قابل تقسیم به اجزای کوچک تری می باشد. (اگر خدا جسم می بود، دارای امتداد بود و ناگزیر تقسیم می پذیرفت؛ در حالی که قابلیت تقسیم پذیری بر دو گونه متصور است که هر دو در مورد خداوند مستلزم محال می باشد: صورت اوّل این است که خدا از اجزای جسمانی ترکیب یافته باشد، به طوری که از تقسیم او چند جزء جسمانی مستقل پدید آید. از آن جا که گفتیم خداوند مرکب نیست، پس این تقسیم باطل و محال خواهد بود. صورت دیگر این است که خدا یک جسم بسیط باشد، در این صورت اشکال ترکیب بر او وارد نشده و مانعی در تقسیم او نخواهد بود. اگر این گونه فرض شود باید با تقسیم این جسم بسیط دو تا نصف خدا به وجود آید که هر دو واجب الوجود باشند که در این صورت نیز اشکالات متعدد پیش آمده و مستلزم محال خواهد بود).[1] پس خداوندی که خالق اجسام و غیر اجسام بلکه موجودات کیهان است، نمی تواند جسم باشد، زیرا لازمه جسم بودن، مکان داشتن و لازمه مکان داشتن، محدود بودن است و خداوند نمی تواند محدود به مکان باشد. دلیل دیگر: (اگر واجب تعالی دارای اجزا باشد، اجزا در وجود مقدم بر واجب اند (چون تا جزء نباشد، کل به وجود نخواهد آمد) و واجب در وجود خود توقف بر آن ها دارد. (از باب ضرورت تقدم جزء بر کل در وجود)، و توقف داشتن کل در وجود خود بر جزء و سابق بودن جزء بر واجب و توقف داشتن واجب بر غیر خود، با فرض واجب الوجود بودن محال است.)[2] تعبیرهای جسمانی و طبیعی را که در قرآن وارد شده چگونه باید تلقی کرد؟ در چنین مواردی، اولین کاری که باید بکنیم این است که خداوند را منزه از نقایص جسمانی و طبیعی دانسته و چیزی را مانند او ندانیم برای نمونه در قرآن چنین آمده (وجاء ربک والملک صفا صفا) (ملائکه) گرداگرد حاضران را در محشر می گیرند و آماده اجرای فرمان الهی اند. این ترسیمی است از عظمت آن روز بزرگ و عدم توانایی انسان بر فرار از چنگال عدالت. تعبیر به جاء ربک (پروردگار تو آمد) کنایه از فرا رسیدن فرمان خدا برای رسیدگی به حساب خلایق است یا این که منظور عظمت و نشانه های خداوند است و یا منظور از ظهور پروردگار، ظهور معرفت او در آن روز است به گونه ای که جای انکار بر هیچ کس باقی نماند؛ گویی همه با چشم، ذات بی مثالش را مشاهده می کنند. به هر حال، مسلم است که آمدن خداوند به معنی حقیقی کلمه که لازمه آن جسم بودن و انتقال در مکان است معنا ندارد، چرا که او از جسم و خواص جسم مبرا است. همین معنی با صراحت در حدیثی از امام علی بن موسی الرضا علیه السلام نقل شده است و شاهد این تفسیر، آیه 33 سوره نحل است که می فرماید: (هل ینظرون الا ان تاتیهم الملائکه او یأتی امر ربک) آیا آن ها جز این انتظاری دارند که فرشتگان به سراغشان بیایند و یا امر پروردگارت فرا رسد.[3] با توجه به پیراسته بودن ذات خداوند از نقایص جسمانی و طبیعی و بی حد و مرز بودن و صفات نامحدود کمال داشتن حضرت حق، باید گفت که چنین تعبیراتی را بدون حمل بر معنای کنایی، باید از ساحت مقدس خداوند سبحان دور دانست. باز برای نمونه خداوند سبحان فرموده است: چشم ها او را نمی بیند، ولی او چشم ها را می بیند (لا تدرکه الابصار وهو یدرک الابصار وهو لطیف الخبیر)[4] این آیه با صراحت می گوید که چشم ها هرگز خدا را درک نمی کنند و نمی بینند، ولی او همه چشم ها را درک می کند و می بیند. او خالق موجودات لطیف است و نسبت به بندگان لطیف و مهربان می باشد. او از همه چیز آگاه است: (وهوالطیف الخبیر). به این ترتیب، آیه فوق هر گونه امکان رؤیت در مورد خداوند را چه در این جهان و چه در جهان دیگر نفی می کند.)[5] درباره عدم رؤیت حضرت حق، خداوند متعال در آیه دیگری از قرآن کریم خطاب به حضرت موسی علیه السلام می فرماید: (لن ترانی یا موسی)موسی! هرگز مرا نخواهی دید. البته این معنا با تعبیر لقاء الله که در قرآن کریم و ادعیه به کار رفته، و یا حتی با تعبیر رؤیت که در فرمایشات ائمه معصومین علیهم السلام وارد شده هیچ گونه منافاتی ندارد، حضرت علی فرمودند: خداوند با چشم سر قابل رؤیت نیست؛ اما با چشم دل می توان او را دید. چنان که خود آن حضرت می فرماید: (ما رأیت الله شیئا الا وقد رأیت الله قبله وبعده ومعه)هیچ چیزی را ندیدم مگر آن که خداوند را قبل از آن و بعد از آن و در کنار آن مشاهده کردم. بنابراین، منظور دیدن خدا با چشم دل و لقای حضوری و شهود قلبی است که به مراتب قوی تر و یقینی تر از دیدن ظاهری است.)[6] بنابراین، آن چه که در قرآن و احادیث وارده از ائمه معصومین علیهم السلام ، دلالت بر جسم بودن خداوند داشته باشد، معنی کنایی دارد. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1- اسفار، ج 6. 2- تعلیقه نهایة الحکمه، مرحله 12، فصل 4. 3- منشور جاوید، ج 2. 4- تفسیر نمونه، ج 1، 2، 4، 6، 10، 13، 14، 19، 20. 5- المیزان، ج 1. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . غرویان، محسن، آموزش عقاید، ج 1، ص 183. [2] . نهایة الحکمه، مرحله 12، فصل 4، ص 275. [3] . تفسیر نمونه، ج 26، ص 470 - 471. [4] . انعام/103. [5] . مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، ج 4، ص 223. [6]. غرویان، محسن، آموزش عقاید، ج 1، ص 184.
این سؤال را می توان از راه های مختلف جواب گفت: همچنان که می دانید جسم قابل قسمت است: از طول، عرض یا ارتفاع؛ اگر ما نتوانیم یک شی را از ابعاد سه گانه قسمت کنیم و یا حتی قسمت کردن آن را تصور کنیم، از نظر برهان عقلی، آن شیء باز قابل تقسیم به اجزای کوچک تری می باشد.
(اگر خدا جسم می بود، دارای امتداد بود و ناگزیر تقسیم می پذیرفت؛ در حالی که قابلیت تقسیم پذیری بر دو گونه متصور است که هر دو در مورد خداوند مستلزم محال می باشد:
صورت اوّل این است که خدا از اجزای جسمانی ترکیب یافته باشد، به طوری که از تقسیم او چند جزء جسمانی مستقل پدید آید. از آن جا که گفتیم خداوند مرکب نیست، پس این تقسیم باطل و محال خواهد بود.
صورت دیگر این است که خدا یک جسم بسیط باشد، در این صورت اشکال ترکیب بر او وارد نشده و مانعی در تقسیم او نخواهد بود. اگر این گونه فرض شود باید با تقسیم این جسم بسیط دو تا نصف خدا به وجود آید که هر دو واجب الوجود باشند که در این صورت نیز اشکالات متعدد پیش آمده و مستلزم محال خواهد بود).[1]
پس خداوندی که خالق اجسام و غیر اجسام بلکه موجودات کیهان است، نمی تواند جسم باشد، زیرا لازمه جسم بودن، مکان داشتن و لازمه مکان داشتن، محدود بودن است و خداوند نمی تواند محدود به مکان باشد.
دلیل دیگر: (اگر واجب تعالی دارای اجزا باشد، اجزا در وجود مقدم بر واجب اند (چون تا جزء نباشد، کل به وجود نخواهد آمد) و واجب در وجود خود توقف بر آن ها دارد. (از باب ضرورت تقدم جزء بر کل در وجود)، و توقف داشتن کل در وجود خود بر جزء و سابق بودن جزء بر واجب و توقف داشتن واجب بر غیر خود، با فرض واجب الوجود بودن محال است.)[2]
تعبیرهای جسمانی و طبیعی را که در قرآن وارد شده چگونه باید تلقی کرد؟
در چنین مواردی، اولین کاری که باید بکنیم این است که خداوند را منزه از نقایص جسمانی و طبیعی دانسته و چیزی را مانند او ندانیم برای نمونه در قرآن چنین آمده (وجاء ربک والملک صفا صفا) (ملائکه) گرداگرد حاضران را در محشر می گیرند و آماده اجرای فرمان الهی اند. این ترسیمی است از عظمت آن روز بزرگ و عدم توانایی انسان بر فرار از چنگال عدالت.
تعبیر به جاء ربک (پروردگار تو آمد) کنایه از فرا رسیدن فرمان خدا برای رسیدگی به حساب خلایق است یا این که منظور عظمت و نشانه های خداوند است و یا منظور از ظهور پروردگار، ظهور معرفت او در آن روز است به گونه ای که جای انکار بر هیچ کس باقی نماند؛ گویی همه با چشم، ذات بی مثالش را مشاهده می کنند.
به هر حال، مسلم است که آمدن خداوند به معنی حقیقی کلمه که لازمه آن جسم بودن و انتقال در مکان است معنا ندارد، چرا که او از جسم و خواص جسم مبرا است.
همین معنی با صراحت در حدیثی از امام علی بن موسی الرضا علیه السلام نقل شده است و شاهد این تفسیر، آیه 33 سوره نحل است که می فرماید: (هل ینظرون الا ان تاتیهم الملائکه او یأتی امر ربک) آیا آن ها جز این انتظاری دارند که فرشتگان به سراغشان بیایند و یا امر پروردگارت فرا رسد.[3]
با توجه به پیراسته بودن ذات خداوند از نقایص جسمانی و طبیعی و بی حد و مرز بودن و صفات نامحدود کمال داشتن حضرت حق، باید گفت که چنین تعبیراتی را بدون حمل بر معنای کنایی، باید از ساحت مقدس خداوند سبحان دور دانست.
باز برای نمونه خداوند سبحان فرموده است: چشم ها او را نمی بیند، ولی او چشم ها را می بیند (لا تدرکه الابصار وهو یدرک الابصار وهو لطیف الخبیر)[4] این آیه با صراحت می گوید که چشم ها هرگز خدا را درک نمی کنند و نمی بینند، ولی او همه چشم ها را درک می کند و می بیند. او خالق موجودات لطیف است و نسبت به بندگان لطیف و مهربان می باشد. او از همه چیز آگاه است: (وهوالطیف الخبیر).
به این ترتیب، آیه فوق هر گونه امکان رؤیت در مورد خداوند را چه در این جهان و چه در جهان دیگر نفی می کند.)[5]
درباره عدم رؤیت حضرت حق، خداوند متعال در آیه دیگری از قرآن کریم خطاب به حضرت موسی علیه السلام می فرماید: (لن ترانی یا موسی)موسی! هرگز مرا نخواهی دید. البته این معنا با تعبیر لقاء الله که در قرآن کریم و ادعیه به کار رفته، و یا حتی با تعبیر رؤیت که در فرمایشات ائمه معصومین علیهم السلام وارد شده هیچ گونه منافاتی ندارد، حضرت علی فرمودند: خداوند با چشم سر قابل رؤیت نیست؛ اما با چشم دل می توان او را دید. چنان که خود آن حضرت می فرماید: (ما رأیت الله شیئا الا وقد رأیت الله قبله وبعده ومعه)هیچ چیزی را ندیدم مگر آن که خداوند را قبل از آن و بعد از آن و در کنار آن مشاهده کردم.
بنابراین، منظور دیدن خدا با چشم دل و لقای حضوری و شهود قلبی است که به مراتب قوی تر و یقینی تر از دیدن ظاهری است.)[6]
بنابراین، آن چه که در قرآن و احادیث وارده از ائمه معصومین علیهم السلام ، دلالت بر جسم بودن خداوند داشته باشد، معنی کنایی دارد.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1- اسفار، ج 6.
2- تعلیقه نهایة الحکمه، مرحله 12، فصل 4.
3- منشور جاوید، ج 2.
4- تفسیر نمونه، ج 1، 2، 4، 6، 10، 13، 14، 19، 20.
5- المیزان، ج 1.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . غرویان، محسن، آموزش عقاید، ج 1، ص 183.
[2] . نهایة الحکمه، مرحله 12، فصل 4، ص 275.
[3] . تفسیر نمونه، ج 26، ص 470 - 471.
[4] . انعام/103.
[5] . مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، ج 4، ص 223.
[6]. غرویان، محسن، آموزش عقاید، ج 1، ص 184.
- [سایر] اگر معاد جسمانی باشد چگونه جسم متحوّل و فرسوده نمی شود؟
- [سایر] تعبیرات مختلف قرآن مجید پیرامون آفرینش کوهها چیست؟
- [سایر] چون اعتقاد به معاد جسمانی از اصول اعتقادات هست، آیا این جسم؛ جسم مثالی و برزخی است و یا همین جسم مادی؟ خواهشمند هستیم فی الجمله بفرمایید به کدام معتقد باشیم؟
- [سایر] علت تعبیرات مختلف قرآن از عذابهای اقوام مختلف چیست؟
- [سایر] علت تعبیرات مختلف از عذاب روز قیامت در قرآن چیست؟
- [سایر] تعبیرات مختلف قرآن از (اسامی مشهور) دوزخ چیست؟
- [سایر] اگر معاد جسمانی است با توجه به اینکه روح حقیقت وجودی انسان است چرا جسم انسان عذاب می شود؟
- [سایر] تازه ازدواج کردهام. گاهی تمایلی به فعالیت جنسی ندارم. آیا این حالتم طبیعی تلقی میشود؟
- [سایر] آیا زمین به اندازه جسم تمام آدمیان که در آن زیسته اند برای معاد جسمانی خاک دارد؟
- [سایر] در روز قیامت با توجه به اینکه گفته می شود مردگان از گور برمی خیزند، آیا معاد جسمانی است؟ در دوزخ آیا انسان جسم هم دارد و جسم انسان عذاب می شود؟ با توجه به اینکه خداوند متعال جسم انسان را از گل آفرید و در بهشت قرار داد، آیا در بهشت انسان جسم هم دارد و اگر دارد مسائلی مانند خوردن و دفع کردن چگونه خواهد بود؟
- [آیت الله وحید خراسانی] مس نمودن خط قران یعنی رساندن جایی از بدن به خط قران برای کسی که وضو ندارد حرام است و رساندن موی بدن به قران مانعی ندارد در صورتی که از توابع بشره شمرده نشود و اگر قران را به زبان فارسی یا به زبان دیگری ترجمه کنند مس ان در غیر اسم ذات و اسماء صفات خداوند متعال اشکال ندارد
- [آیت الله سیستانی] اگر بر جائی از بدن ، آیه قرآن یا اسم خداوند متعال نوشته شده باشد ، چنانچه بخواهد غسل را ترتیبی بجا آورد ، باید آب را طوری به بدن برساند که دست او به نوشته نرسد . و همچنین اگر بخواهد وضو بگیرد در مورد آیه قرآن بلکه در مورد اسم خداوند نیز بنابر احتیاط واجب .
- [آیت الله مظاهری] ربا خواری در اسلام از گناهان بسیار بزرگ محسوب شده است و در قرآن شریف رباخوردن را جنگ با خدا دانسته است.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر بر جایی از بدن ایه قران یا اسم خداوند متعال نوشته شده باشد چنانچه بخواهد غسل ترتیبی به جا اورد باید اب را طوری به بدن برساند که مس ان نوشته نشود و همچنین است اگر بخواهد وضوی ترتیبی بگیرد و بر بعض اعضای وضو ایه قران باشد و همچنین بنابر احتیاط واجب اگر اسم خداوند متعال باشد و در غسل و وضو مراعات احتیاط نسبت به اسماء انبیا و ایمه و حضرت زهرا علیهم السلام مستحب است
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر بر جایی از بدن ایه قران یا اسم خداوند متعال نوشته شده باشد چنانچه بخواهد غسل ترتیبی به جا اورد باید اب را طوری به بدن برساند که مس ان نوشته نشود و همچنین است اگر بخواهد وضوی ترتیبی بگیرد و بر بعض اعضای وضو ایه قران باشد و همچنین بنابر احتیاط واجب اگر اسم خداوند متعال باشد و در غسل و وضو مراعات احتیاط نسبت به اسماء انبیا و ایمه و حضرت زهرا علیهم السلام مستحب است
- [آیت الله جوادی آملی] .نماز در مکانی که ماندن در آ ن حرام است؛ مانند زیر سقف در حال ریزش، مسیر در حال آمدن سیل، روی فرشی که نام خدا یا آیهّ قرآن بر آن نوشته شده, باطل نیست، هرچند معصیت است. شرط سوم
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر بر جائی از بدن؛ آیه قرآن یا اسم خداوند متعال نوشته شده باشد؛ چنانچه بخواهد وضو یا غسل را ترتیبی به جا آورد؛ باید آب را طوری به بدن برساند که دست او به نوشته نرسد.
- [آیت الله اردبیلی] نمازگزار باید جواب سلام را به قصد جواب بگوید نه به قصد قرائت قرآن، ولی گفتن جواب سلام به قصد دعا به معنای طلب سلامت از خدا برای گوینده سلام، اشکال ندارد.
- [آیت الله خوئی] اگر بر جایی از بدن، آیه قرآن یا اسم خداوند متعال نوشته شده باشد، و چنانچه بخواهد وضو یا غسل را ترتیبی بهجا آورد، باید آب را طوری به بدن برساند که دست او به نوشته نرسد.
- [آیت الله اردبیلی] اگر بر بدن کسی که جنب است آیه قرآن یا اسم خداوند متعال نوشته شده باشد، حرام است دست به آن نوشته بگذارد و اگر بخواهد غسل کند، باید آب را به گونهای به بدن برساند که دست او به نوشته نرسد و اسامی مبارک پیامبران و امامان و حضرت زهرا علیهمالسلام به احتیاط واجب حکم اسم خدا را دارند.