در پاسخ به چند نکته اشاره می شود: 1. معنای (نفخت فیه من روحی) این نیست که بخشی از روح خود را جدا نموده و در بدن انسان قرار داده، بلکه مراد اکرام و شرافت این موجود است. [1] 2. تعریف روح انسان: از نظر لغت به معنی (نفس) و (دو بدن) است. در اصطلاح قرآنی گوهر مستقل مجرّدی از عالم امر است، یعنی خلقتی اسرارآمیز دارد،[2] همان چیزی که باعث شرف انسان و منشأ تمام قدرتها و فعالیّتهای اوست.[3] 3. دیدن (رؤیت): دیدن که در عربی به معنای (رؤیت) است، مشاهده و درک چیزی است که دیده میشود، منتهی دیدن گاهی با حواس ظاهری و چشم است، و گاهی با قدرتی که نتیجه دیدن در آن است (مانند دیدن خداوند) و یا با وهم و خیال و یا با عقل و اندیشه و قلب است.[4] اگر مراد از دیدن، دیدن عقلی و فکری و قلبی باشد، بلی درک و دیدن خداوند با علم حضوری (فطری) و یا با علم حصولی، که از راه استدلال به دست آمده، ممکن است. منتهی درک و فهم اصل وجود خداوند با کمالات او ممکن است نه کُنه و ذات خداوند، چون بشر و هر موجود غیر از خداوند، محدود میباشند نمیتوانند، موجود بینهایت را آن چنان که هست دریابند و در این درک فرق نمیکند، روح با بدن، جسمانی باشد و یا مثالی. آیات عدیدهای در قرآن هست[5] که دلالت دارند روزی انسان، خداوند را ملاقات خواهد نمود که علمای ما این آیات را این گونه توجیه کرده اند: 1. مراد از ملاقات خداوند، ملاقات ثواب و عقاب خداوند باشد 2. با توجه به اخباری که در آنها رؤیت خداوند نفی شده بنابر این می توان گفت رؤیت و دیدن از طریق چشم، و معرفت کُنه و ذات خداوند برای مردم در دنیا و آخرت میسر نیست و مراد از ملاقات خداوند، شناخت اجمالی اسماء و صفات الهی است و تجلی مراتب ذات و اسماء و صفات خداوند بر قلب و عقل انسان در آن حدّی که برای یک موجود ممکن و مخلوق امکان دارد و هر چه این معرفت بیشتر شود، نسبت به ذات و (کُنه ذات) عجز بیشتری حاصل میشود و بهتر میفهمد که بشر و غیر بشر را بر شناخت و درک ذات خداوند راهی نیست،[6] چنان که علم ضروری به خداوند طبق گفتة مرحوم علاّمه طباطبایی فقط در آخرت به دست میآید.[7] اگر مراد دیدن با چشم باشد خداوند قابل رؤیت با چشم و قابل ادراک با هیچ حسّ دیگری نیست. زیرا محسوس بودن از خواص اجسام و جسمانیات است[8] و خداود جسم نیست پس نه در دنیا دیده میشود و نه بعد از مرگ یعنی در عالم برزخ چون اوّلاً خداوند محسوس نیست و ثانیاً روح در عالم برزخ با جسم مثالی است، جسم مثالی از مادّه مجرّد است، ولی آثار مادّه را همچون مقدار، (کم) و کیفیت (کیف) و حالت (وضع) و شکل و صورت دارد[9]، در نتیجه روح به بعد از مرگ هم با ابزار جسم مثالی کار میکند و خداوند با آن ابزار قابل رؤیت نیست، چون محسوس نیست و اگر فرض کنیم که روج مجرّد از بدن مثالی است، باز هم دیدن امکان ندارد؛ اوّلاً به این جهت که روح دارای چشم ظاهری نیست که ببیند، و ثانیاً: خداوند قابل دیدن و محسوس نیست گرچه با عقل و اندیشه میتواند خدا را دریافت. نیز از نظر آیات قرآنی هم خداوند هیچگاه قابل رؤیت نیست؛ نه در دنیا و نه در آخرت، آنجا که میفرماید: (هنگامی که موسی به میعادگاه ما آمد، و پروردگارش با او سخن گفت، عرض کرد: (پروردگارا! خودت را به من نشان ده، تا تو را ببینم) گفت (هرگز مرا نخواهی دید). چون جمله (لَنْ تَرانی) نفی رؤیت و دیدن ابدی میکند، یعنی نه در دنیا قابل رؤیت است و نه در آخرت، و از روایات هم این مطلب استفاده میشود. (ذغب یمانی پرسید: ای امیرمؤمنان آیا پروردگار خود را دیدهای؟) پاسخ فرمود: (آیا چیزی را که نبینم میپرستم) گفت: چگونه او را میبینی؟) فرمود: دیدهها هرگز او را آشکار نمیبیند، اما دلها با ایمان درست او را مییابند، خدا به همه چیز نزدیک است نه آن که به اشیاء چسبیده باشد، و از همه چیز دور است، نه آن که از آنها بیگانه باشد، گوینده است نه با اندیشه...) از حدیث یاد شده هم استفاده میشود که دیدن با چشم امکان ندارد، فرق نمیکند در دنیا باشد و یا عالم آخرت. در نتیجه آیهی (نفخت فیه من روحی) به این معنی است که خداوند در انسان ایجاد و خلقت روح میکند. نه این که بخشی از روح خود را در انسان دمیده باشد، و نسبت روح به خداوند (من روحی...) نسبت تشریفی است و رؤیت و دیدن اگر مراد دیدن با چشم باشد نه در دنیا ممکن است و نه در عالم برزخ و آخرت و اگر مراد رؤیت قلبی است که در هر دو جا ممکن است، هر چند معرفت کامل به صورت تجلّی اسماء و صفات الهی که با دیدن رحمت خدا، که در قرآن تعبیر به ملاقات و لقاء شده و در آخرت میسّر است، چنانکه علم ضروری به وجود خداوند اختصاص به آخرت دارد. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. آموزش عقائد، استاد مصباح ص 66 - 67. 2. ترجمة نهایه الحکمه، علاّمه طباطبائی فصل 3و4 و11. 3. رسالة لقاء الله، حاج میراز جواد ملکی تبریزی ص 1 - 14. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . طباطبائی، سید محمدحسین، المیزان، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، 1361، ج 14 ص 162 و ج 17 ص 238. [2] . اسراء/ 85. [3] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ نهم، 1370، ج 12 ص 250 - 252. [4] . حسینبن محمد معروف به راغب اصفهانی، المفردات الالفاظ القرآن، بیروت، دفتر نشر الکتاب، چاپ دوّم، 1404 ه ، ص 208 - 209. [5] . فصلت/ 45؛ انعام/ 32؛ رعد/ 3. [6] . مصباح، محمد تقی، آموزش عقائد، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ سوّم، 1378، ص 67. [7] . المیزان، پیشین، ج 8 ص 253. [8] . مصباح، محمدتقی، همان. [9] . طباطبائی، سید محمد حسین، نهایه الحکمه، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، ص 322.
با توجه به آیهی و نفخت فیه من روحی و این که علت ندیدن خداوند مادی بودن ما است، پس زمانی که روح از بدن جدا میشود آیا خدا را می بینم؟
در پاسخ به چند نکته اشاره می شود:
1. معنای (نفخت فیه من روحی) این نیست که بخشی از روح خود را جدا نموده و در بدن انسان قرار داده، بلکه مراد اکرام و شرافت این موجود است. [1]
2. تعریف روح انسان: از نظر لغت به معنی (نفس) و (دو بدن) است.
در اصطلاح قرآنی گوهر مستقل مجرّدی از عالم امر است، یعنی خلقتی اسرارآمیز دارد،[2] همان چیزی که باعث شرف انسان و منشأ تمام قدرتها و فعالیّتهای اوست.[3]
3. دیدن (رؤیت): دیدن که در عربی به معنای (رؤیت) است، مشاهده و درک چیزی است که دیده میشود، منتهی دیدن گاهی با حواس ظاهری و چشم است، و گاهی با قدرتی که نتیجه دیدن در آن است (مانند دیدن خداوند) و یا با وهم و خیال و یا با عقل و اندیشه و قلب است.[4]
اگر مراد از دیدن، دیدن عقلی و فکری و قلبی باشد، بلی درک و دیدن خداوند با علم حضوری (فطری) و یا با علم حصولی، که از راه استدلال به دست آمده، ممکن است. منتهی درک و فهم اصل وجود خداوند با کمالات او ممکن است نه کُنه و ذات خداوند، چون بشر و هر موجود غیر از خداوند، محدود میباشند نمیتوانند، موجود بینهایت را آن چنان که هست دریابند و در این درک فرق نمیکند، روح با بدن، جسمانی باشد و یا مثالی.
آیات عدیدهای در قرآن هست[5] که دلالت دارند روزی انسان، خداوند را ملاقات خواهد نمود که علمای ما این آیات را این گونه توجیه کرده اند: 1. مراد از ملاقات خداوند، ملاقات ثواب و عقاب خداوند باشد 2. با توجه به اخباری که در آنها رؤیت خداوند نفی شده بنابر این می توان گفت رؤیت و دیدن از طریق چشم، و معرفت کُنه و ذات خداوند برای مردم در دنیا و آخرت میسر نیست و مراد از ملاقات خداوند، شناخت اجمالی اسماء و صفات الهی است و تجلی مراتب ذات و اسماء و صفات خداوند بر قلب و عقل انسان در آن حدّی که برای یک موجود ممکن و مخلوق امکان دارد و هر چه این معرفت بیشتر شود، نسبت به ذات و (کُنه ذات) عجز بیشتری حاصل میشود و بهتر میفهمد که بشر و غیر بشر را بر شناخت و درک ذات خداوند راهی نیست،[6] چنان که علم ضروری به خداوند طبق گفتة مرحوم علاّمه طباطبایی فقط در آخرت به دست میآید.[7]
اگر مراد دیدن با چشم باشد خداوند قابل رؤیت با چشم و قابل ادراک با هیچ حسّ دیگری نیست. زیرا محسوس بودن از خواص اجسام و جسمانیات است[8] و خداود جسم نیست پس نه در دنیا دیده میشود و نه بعد از مرگ یعنی در عالم برزخ چون اوّلاً خداوند محسوس نیست و ثانیاً روح در عالم برزخ با جسم مثالی است، جسم مثالی از مادّه مجرّد است، ولی آثار مادّه را همچون مقدار، (کم) و کیفیت (کیف) و حالت (وضع) و شکل و صورت دارد[9]، در نتیجه روح به بعد از مرگ هم با ابزار جسم مثالی کار میکند و خداوند با آن ابزار قابل رؤیت نیست، چون محسوس نیست و اگر فرض کنیم که روج مجرّد از بدن مثالی است، باز هم دیدن امکان ندارد؛ اوّلاً به این جهت که روح دارای چشم ظاهری نیست که ببیند، و ثانیاً: خداوند قابل دیدن و محسوس نیست گرچه با عقل و اندیشه میتواند خدا را دریافت.
نیز از نظر آیات قرآنی هم خداوند هیچگاه قابل رؤیت نیست؛ نه در دنیا و نه در آخرت، آنجا که میفرماید: (هنگامی که موسی به میعادگاه ما آمد، و پروردگارش با او سخن گفت، عرض کرد: (پروردگارا! خودت را به من نشان ده، تا تو را ببینم) گفت (هرگز مرا نخواهی دید). چون جمله (لَنْ تَرانی) نفی رؤیت و دیدن ابدی میکند، یعنی نه در دنیا قابل رؤیت است و نه در آخرت، و از روایات هم این مطلب استفاده میشود.
(ذغب یمانی پرسید: ای امیرمؤمنان آیا پروردگار خود را دیدهای؟) پاسخ فرمود:
(آیا چیزی را که نبینم میپرستم) گفت: چگونه او را میبینی؟) فرمود: دیدهها هرگز او را آشکار نمیبیند، اما دلها با ایمان درست او را مییابند، خدا به همه چیز نزدیک است نه آن که به اشیاء چسبیده باشد، و از همه چیز دور است، نه آن که از آنها بیگانه باشد، گوینده است نه با اندیشه...)
از حدیث یاد شده هم استفاده میشود که دیدن با چشم امکان ندارد، فرق نمیکند در دنیا باشد و یا عالم آخرت.
در نتیجه آیهی (نفخت فیه من روحی) به این معنی است که خداوند در انسان ایجاد و خلقت روح میکند. نه این که بخشی از روح خود را در انسان دمیده باشد، و نسبت روح به خداوند (من روحی...) نسبت تشریفی است و رؤیت و دیدن اگر مراد دیدن با چشم باشد نه در دنیا ممکن است و نه در عالم برزخ و آخرت و اگر مراد رؤیت قلبی است که در هر دو جا ممکن است، هر چند معرفت کامل به صورت تجلّی اسماء و صفات الهی که با دیدن رحمت خدا، که در قرآن تعبیر به ملاقات و لقاء شده و در آخرت میسّر است، چنانکه علم ضروری به وجود خداوند اختصاص به آخرت دارد.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. آموزش عقائد، استاد مصباح ص 66 - 67.
2. ترجمة نهایه الحکمه، علاّمه طباطبائی فصل 3و4 و11.
3. رسالة لقاء الله، حاج میراز جواد ملکی تبریزی ص 1 - 14.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . طباطبائی، سید محمدحسین، المیزان، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، 1361، ج 14 ص 162 و ج 17 ص 238.
[2] . اسراء/ 85.
[3] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ نهم، 1370، ج 12 ص 250 - 252.
[4] . حسینبن محمد معروف به راغب اصفهانی، المفردات الالفاظ القرآن، بیروت، دفتر نشر الکتاب، چاپ دوّم، 1404 ه ، ص 208 - 209.
[5] . فصلت/ 45؛ انعام/ 32؛ رعد/ 3.
[6] . مصباح، محمد تقی، آموزش عقائد، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ سوّم، 1378، ص 67.
[7] . المیزان، پیشین، ج 8 ص 253.
[8] . مصباح، محمدتقی، همان.
[9] . طباطبائی، سید محمد حسین، نهایه الحکمه، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، ص 322.
- [سایر] سلام خدا قوت.تفسیروتوضیحی از آیه ونفخت فیه من روحی ...حجر 28 می خواستم لطفا منابعش رو هم بگید.توی دانشگاه در این مورد بحثی پیش اومد واستاد اندیشه مون گفت حرفهای من اصلا درست نیست.توی کلاس مهدویتی که شرکت میکردم گفته بودن که منظور از روح دمیده شده روح خدا نیست چون در این صورت خدا جزء پذیر میشود و منظور این است که خدا روحی پاک خلق میکند واز این روح در همه میدمد آیا این گفته درست است ؟ منبعش کجاست؟ استاد اندیشه مون گفت مگه خدا ماده است که بگیم جزء پذیره؟ و میگفت این روح از روخ خداست.کدوم درسته ...........؟؟؟ با تشکر علی یارتون
- [سایر] حقیقت و ماهیت روح انسانی چیست؟ آیا مادی و جزء بدن است؟
- [سایر] باسلام. لطفاً بفرمائید چگونه از پی بردن به روح غیر مادی میتوان به وجود خدا رسید؟با تشکر
- [آیت الله مکارم شیرازی] در رابطه با موضوع متافیزیک و جدا کردن آگاهانه روح از بدن، آیا این کار به منظور شناخت بیشتر عالم غیر مادی جایز است؟
- [سایر] میگویند خدا مجرد است و ما میدانیم که فرشتگان مجردند؟ آیا این بدان معنا است که جنس خدا و فرشتگان یکی است و اصولاً خدا چه جنسی دارد؟ آیا خداوند که از روح خود به گِل انسان دمید، در بقیه حیوانات چه روحی قرار داده است؟ آیا روح آنها هم خدایی است، خواهشمندم توضیح دهید؟
- [سایر] در حدیث قدسی آمده که (مَا مِنْ شَیْءٍ أتَرَدَّدُ فیهِ مِثْلَ تَرَدُّدی عِنْدَ قَبْضِ رُوحِ الْمُؤْمِنِ)؛ یا در نسخه دیگر: (مَا مِنْ شَیْءٍ أَتَرَدَّدُ عَنْهُ تَرَدُّدِی عَنْ قَبْضِ رُوحِ الْمُؤْمِنِ). منظور از تردّد خدا چیست؟ مگر خدا کارهایش قطعی و ارادهاش (کن فیکون) نیست؟
- [سایر] با توجه به بسیط بودن خدا، در رابطه با دمیده شدن روح در انسان، توضیح دهید.
- [سایر] به نام خدا، سلام. آیا روح هر انسان پیش از بدن جسمانی خلق شده یا برعکس؟
- [سایر] هنگام تعلق روح به جنین با توجه به اتصالی که بین جنین و مادر وجود دارد چگونه دو روح در یک بدن اجتماع نموده است؟
- [سایر] آیا اعتقادات ما علم روحی جدید را تایید می کند؟ آیا امکان تجسد ارواح به صورتی که قابل شناسائی زیست شناسی باشند وجود دارد؟ آن چنانکه در علوم روحی جدید ادعا می شود، آیا آیا ارواح قادر به دخل و تصرف در جهان مادی می باشند؟ از حرکت اشیاء گرفته تا تسخیر دیگر ابدان. مکان بدن مثالی جای خاصی است آن چنانچه علم روحی جدید ادعا می کند؟ نیاز به ماده اکتو پلاسم برای احضار ارواح و تجسد آن ها ضروری است؟ آیا مومنین و غیر آن ها در جهان برزخ وضع یکسانی دارند زیرا در کتاب (انسان روح است نه جسد) ظاهراً در تماس با ارواح غیر مسلمانان که گرفته شده این ارواح از غیر مسلمان بودن خود شکایتی نکرده اند و فقط راحتی آن ها در برزخ به نیکو کار بودن آن ها در جهان مادی بستگی داشته است.
- [آیت الله علوی گرگانی] آشامیدن شراب حرام است و در بعضی از اخبار بزرگترین گناه شمرده شده است و اگر کسی آن را حلال بداند کافر است، از حضرت امام جعفر صادق7 روایت شده است که فرمودند: شراب ریشه بدیها ومنشأ گناهان است و کسی که شراب میخورد، عقل خود را از دست میدهد و در آن موقع خدا را نمیشناسد و از هیچ گناهی باک ندارد و احترام هیچکس را نگه نمیدارد وحقّ خویشان نزدیک را رعایت نمیکند و از زشتیهای آشکار رو نمیگرداند و روح ایمان و خدا شناسی از بدن او بیرون میرود و روح ناقص خبیثی که از رحمت خدا دور است در او میماند و خدا و فرشتگان و پیغمبران و مؤمنین او را لعنت میکنند وتا چهل روز نماز او قبول نمیشود و در روز قیامت روی او سیاه است و زبان از دهانش بیرون میآید و آب دهان او بسینهاش میریزد وفریاد تشنگی او بلند است.
- [آیت الله خوئی] آشامیدن شراب، حرام است و در بعضی از اخبار بزرگترین گناه شمرده شده است، و اگر کسی آن را حلال بداند کافر است. از حضرت امام جعفر صادق علیهالسلام روایت شده است که فرمودند: شراب ریش بدیها، و منشأ گناهان است، و کسی که شراب میخورد، عقل خود را از دست میدهد و در آن موقع خدا را نمیشناسد و از هیچ گناهی باک ندارد، و احترام هیچکس را نگه نمیدارد، و حق خویشان نزدیک را رعایت نمیکند، و از زشتیهای آشکار، رو نمیگرداند، و روح ایمان و خداشناسی از بدن او بیرون میرود و روح ناقص خبیثی که از رحمت خدا دور است، در او میماند و خدا و فرشتگان و پیغمبران و مؤمنین، او را لعنت میکنند، و تا چهل روز نماز او قبول نمیشود، و روز قیامت روی او سیاه است، و زبان از دهانش بیرون میآید، و آب دهان او به سینهاش میریزد و فریاد تشنگی او بلند است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] آشامیدن شراب، حرام و در بعضی از اخبار بزرگترین گناه شمرده شده است و اگر کسی آن را حلال بداند در صورتی که ملتفت باشد که لازمه حلال دانستن آن تکذیب خدا و پیغمبر می باشد کافر است. از حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام)روایت شده است که فرمودند: شراب ریشه بدیها و منشأ گناهان است و کسی که شراب می خورد، عقل خود را از دست می دهد و در آن موقع خدا را نمی شناسد و از هیچ گناهی باک ندارد و احترام هیچ کس را نگه نمی دارد و حق خویشان نزدیک را رعایت نمی کند و از زشتیهای آشکار رو نمی گرداند و روح ایمان و خدا شناسی از بدن او بیرون می رود و روح ناقص خبیثی که از رحمت خدا دور است در او می ماند و خدا و فرشتگان و پیغمبران و مؤمنین، او را لعنت می کنند و تا چهل روز نماز او قبول نمی شود و روز قیامت روی او سیاه است و زبان از دهانش بیرون می آید و آب دهان او به سینه اش می ریزد و فریاد تشنگی او بلند است.
- [آیت الله نوری همدانی] آشامیدن شراب حرام و در بعضی از اخبار بزرگنرین گناه شمرده شده است و اگر کسی آن را حلال بداند در صورتی که ملتفت باشد که لازمة حلال دانستن آن تکذیب خدا و پیغمبر می باشد کافر است . از حضرت امام جعفر صادق ( علیه السلام ) روایت شده است که فرمودند ، شراب ریشة بدیها و منشأ گناهان است و کسی که شراب می خورد ، عقل خود را از دست می دهد و در آن موقع خدا را نمی شناسد و از هیچ گناهی باک ندارد و احترام هیچ کس را نگه نمی دارد و حقّ خویشان نزدیک را رعایت نمی کند و از زشتیهای آشکار رو نمی گرداند و روح ایمان و خدا شناسی از بدن او بیرون می رود و روح ناقص خبیثی که از رحمت خدا دور است در او می ماند و خدا و فرشتگان و پیغمبران و مؤمنین او را لعنت می کنند و تا چهل روز نماز او قبول نمی شود و روز قیامت روی او سیاه است و زبان از دهانش بیرون می آید و آب دهان او به سینه اش می ریزد و فریاد تشنگی او بلند است .
- [امام خمینی] آشامیدن شراب، حرام و در بعضی از اخبار بزرگترین گناه شمرده شده است و اگر کسی آن را حلال بداند در صورتی که ملتفت باشد که لازمه حلال دانستن آن تکذیب خدا و پیغمبر میباشد کافر است. از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام روایت شده است که فرمودند: شراب ریشه بدیها و منشأ گناهان است و کسی که شراب میخورد، عقل خود را از دست میدهد و در آن موقع خدا را نمیشناسد و از هیچ گناهی باک ندارد و احترام هیچ کس را نگه نمیدارد و حق خویشان نزدیک را رعایت نمیکند و از زشتیهای آشکار رو نمیگرداند و روح ایمان و خداشناسی از بدن او بیرون میرود و روح ناقص خبیثی که از رحمت خدا دور است در او میماند و خدا و فرشتگان و پیغمبران و مؤمنین، او را لعنت میکنند و تا چهل روز نماز او قبول نمیشود و روز قیامت روی او سیاه است و زبان از دهانش بیرون میآید و آب دهان او به سینهاش میریزد و فریاد تشنگی او بلند است.
- [آیت الله اردبیلی] آشامیدن شراب، حرام و در بعضی از اخبار بزرگترین گناه شمرده شده است و اگر کسی آن را حلال بداند، در صورتی که متوجّه باشد که لازمه حلال دانستن آن تکذیب خدا و پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم میباشد کافر است. از حضرت امام جعفر صادق علیهالسلام روایت شده است که فرمودند: (شراب ریشه بدیها و منشأ گناهان است و کسی که شراب میخورد، عقل خود را از دست میدهد و در آن هنگام خدا را نمیشناسد و از هیچ گناهی باک ندارد و احترام هیچ کس را نگه نمیدارد و حقّ خویشان نزدیک را رعایت نمیکند و از زشتیهای آشکار رو نمیگرداند و روح ایمان و خداشناسی از بدن او بیرون میرود و روح ناقص خبیثی که از رحمت خدا دور است در او میماند و خدا و فرشتگان و پیامبران علیهمالسلام و مؤمنین، او را لعنت میکنند و تا چهل روز نماز او قبول نمیشود و روز قیامت روی او سیاه است و زبان از دهانش بیرون میآید و آب دهان او به سینهاش میریزد و فریاد تشنگی او بلند است.)(1)
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] آشامیدن شراب؛ حرام و در بعضی از اخبار بزرگترین گناه شمرده شده است و اگر کسی آن را حلال بداند کافر است. از حضرت امام جعفر صادق (ع) روایت شده است که فرمودند: شراب؛ ریشه بدیها و منشا گناهان است و کسی که شراب می خورد عقل خودرا از دست می دهد و در آن موقع خدا را نمی شناسد و از هیچ گناهی باک ندارد و احترام هیچ کس را نگه نمی دارد و حق خویشان نزدیک را رعایت نمی کند و از زشتیهای آشکار رو نمی گرداند و روح ایمان و خدا شناسی از بدن او بیرون می رود و روح ناقص خبیثی که از رحمت خدا دور است در او می ماند و خدا و فرشتگان و پیغمبران و مؤمنین او را لعنت می کنند و تا چهل روز نماز او قبول نمی شود و روز قیامت روی او سیاه است و زبان از دهانش بیرون می آید و آب دهان او به سینه اش می ریزد و فریاد تشنگی او بلند است.
- [آیت الله وحید خراسانی] خاتمه هرچند هر گناهی بزرگ است چون عظمت و جلال و کبریای خداوند محدود به حدی نیست پس نافرمانی خداوند متعال هم با توجه به این که معصیت خداوند علی عظیم است بزرگ است و روایت شده نظر نکن به انچه معصیت کردی بلکه ببین چه کسی را معصیت کردی ولی در مقایسه گناهان به یکدیگر بعضی بزرگتر و عذاب ان شدیدتر است و بر برخی از گناهان به طور صریح یا ضمنی تهدید و وعید به عذاب و اتش شده و یا در روایات وارده از اهل بیت عصمت علیهم السلام از انها تعبیر به کبیره شده است و به مقتضای ایه کریمه ان تجتنبوا کبایر ما تنهون عنه نکفر عنکم سییاتکم اگر دوری کنید از گناهان کبیره ای که نهی شده اید از ان می پوشانیم از شما بدیها و سییات شما را اجتناب از انها موجب امرزش گناهان دیگر است و بعضی از فقهاء اعلی الله مقامهم انها را تا هفتاد و بعضی بیشتر از ان شمرده اند و قسمتی از انها که بیشتر مورد ابتلاست ذکر می شود شرک و کفر به خداوند متعال که با هیچ گناه کبیره ای قابل قیاس نیست یاس و ناامیدی از روح و رحمت خداوند متعال امن از مکر خداوند متعال قسم دروغ به خداوند متعال انکار انچه خداوند نازل فرموده است محاربه با اولیای خداوند متعال محاربه با خدا و رسول به قطع طریق و افساد در زمین حکم به غیر انچه خداوند نازل فرموده است دروغ بستن بر خدا و رسول و اوصیا منع از ذکر خداوند در مساجد و سعی در خراب کردن انها منع زکاتی که واجب است تخلف از جهاد واجب فرار از جنگ مسلمین با کفار اضلال گمراه کردن از راه خداوند متعال اصرار بر گناهان صغیره ترک عمدی نماز و سایر واجبات الهیه ریا اشتغال به لهو مانند غنا و تار زدن ولایت ظالم اعانه کمک کردن ظالم شکستن عهد و قسم تبذیر فاسد کردن مال و بیهوده خرج کردن ان اسراف شرب خمر سحر ظلم غنا عقوق والدین اذیت و بدرفتاری با پدر و مادر قطع رحم لواط زنا نسبت دادن زنا به زن محصنه قیادت جمع کردن بین مرد و زن به زنا یا دو مرد به لواط دزدی ربا خوردن سحت خوردن حرام مانند بهای خمر و اجرت زن زناکار و رشوه ای که حاکم برای حکم می گیرد کم فروشی غش مسلمین خوردن مال یتیم به ظلم شهادت دادن به ناحق کتمان شهادت اشاعه فاحشه و گناه بین مومنین فتنه سخن چینی کردن که موجب تفرقه بین مومنین شود ناسزا گفتن به مومن و اهانت به مومن و ذلیل کردن او بهتان بر مومن تهمت زدن به مومن غیبت و ان ذکر عیب مستور و پوشیده مومن در غیاب او است چه ان عیب را به گفتار بیان کند یا به رفتار بفهماند هرچند در اظهار عیب مومن قصد اهانت و هتک حیثیت نداشته باشد و اگر به قصد اهانت عیب مومن را اظهار نماید دو گناه مرتکب شده است
- [آیت الله مکارم شیرازی] نماز رابطه انسان با خداست و مایه صفای روح و پاکی دل و پیدایش روح تقوا و تربیت انسان و پرهیز از گناهان است. نماز مهمترین عبادات است که طبق روایات اگر قبول درگاه خدا شود عبادات دیگر نیز قبول خواهد شد و اگر قبول نگردد اعمال دیگر نیز قبول نخواهد شد. و نیز بر طبق روایات، کسی که نمازهای پنجگانه را انجام می دهد از گناهان پاک می شود همان گونه که اگرشبانه روز پنج مرتبه در نهر آبی شست و شو کند اثری از آلودگی در بدنش باقی نمی ماند. به همین دلیل، در آیات قرآن مجید و روایات اسلامی و وصایا و سفارشهای پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و ائمه هدی(علیهم السلام)از مهمترین کارهایی که روی آن تأکید شده همین نماز است و لذا ترک نماز از بزرگترین گناهان کبیره محسوب می شود. سزاوار است انسان نماز را در اول وقت بخواند و به آن اهمیت بسیار دهد و از تند خواندن نماز که ممکن است مایه خرابی نماز گردد جداً بپرهیزد. در حدیث آمده است روزی پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) مردی را در مسجد مشغول نماز دید که رکوع و سجود را بطور کامل انجام نمی دهد، فرمود: اگر این مرد از دنیا برود در حالی که نمازش این گونه باشد به دین من از دنیا نخواهد رفت. روح نماز (حضور قلب) است و سزاوار است از آنچه مایه پراکندگی حواس می شود بپرهیزد، معانی کلمات نماز را بفهمد و در حال نماز به آن توجه داشته باشد و با حال خضوع و خشوع نماز را انجام دهد، بداند با چه کسی سخن می گوید و خود را در مقابل عظمت و بزرگی خداوند بسیار کوچک ببیند. در حالات معصومین(علیهم السلام) آمده است به هنگام نماز آنچنان غرق یاد خدا می شدند که از خود بی خبر می گشتند، تا آنجا که پیکان تیری در پای امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)مانده بود، در حال نماز بیرون آوردند و آن حضرت متوجه نشد. برای قبولی نماز و کمال و فضیلت آن علاوه بر شرایط واجب باید امور زیر را نیز رعایت کند: قبل از نماز از خطاهای خود توبه و استغفار نماید و از گناهانی که مانع قبول نماز است مانند (حسد) و (تکبر) و (غیبت) و (خوردن مال حرام) و (آشامیدن مسکرات) و (ندادن خمس و زکات) بلکه هر معصیتی بپرهیزد. همچنین سزاوار است کارهائی که ارزش نماز و حضور قلب را کم می کند انجام ندهد، مثلاً در حال خواب آلودگی و خودداری از بول و در میان سر و صداها و در برابر منظره هایی که جلب توجه می کند به نماز نایستد و کارهایی که ثواب نماز را زیاد می کند انجام دهد، مثلاً لباس پاکیزه بپوشد، موهای خود را شانه زند و مسواک کند و خود را خوشبو نماید و انگشتر عقیق به دست کند.
- [آیت الله سیستانی] در بعضی روایات چند چیز در کشتن حیوانات مکروه شمرده شده است : 1 پیش از بیرون آمدن روح ، پوست حیوان را بکنند . 2 در جائی حیوان را بکشند که حیوان دیگر که از جنس اوست آن را ببیند . 3 در شب ذبح کنند یا پیش از ظهر روز جمعه ، ولی در صورت احتیاج کراهت ندارد . 4 خود انسان چهارپائی را که پرورش داده است بکشد . احکام شکار کردن با اسلحه مسأله ???? اگر حیوان حلالگوشت وحشی را با اسلحه شکار کنند و بمیرد، با پنج شرط، حلال و بدنش پاک است: اوّل: آنکه اسلحه شکار مثل کارد و شمشیر برنده باشد، یا مثل نیزه و تیر باشد که بدن حیوان را پاره میکند، و در قسم دوّم اگر سلاح سرنیزه نداشته باشد، شرط حلال شدن این است که بدن حیوان را مجروح و پاره کند، و اگر سرنیزه داشته باشد کافی است که آن را بکشد هرچند مجروح نسازد، و اگر بهوسیله دام یا چوب، و سنگ و مانند اینها حیوانی را شکار کنند و بمیرد پاک نمیشود، و خوردن آن هم حرام است. و همچنین است بنا بر احتیاط واجب اگر با چیز تیزی که سلاح نیست مانند سوزنهای بزرگ یا چنگال، یا سیخ کباب و مانند آن حیوان را شکار کنند، و اگر حیوانی را با تفنگ شکار کنند چنانچه گلوله آن در بدن حیوان فرو رود و آن را پاره کند، پاک و حلال است، چه گلوله تیز و مخروطی باشد چه نباشد، و لازم نیست گلوله از جنس آهن باشد، ولی اگر گلوله در بدن حیوان فرو نرود بلکه آن را به سبب فشار بکشد، یا به واسطه حرارتش بدن حیوان را بسوزاند و حیوان بمیرد، پاک و حلال بودنش اشکال دارد. دوّم: کسی که شکار میکند باید مسلمان باشد یا بچه مسلمان باشد که خوب و بد را بفهمد، و اگر کافر غیر کتابی، یا کسی که در حکم کافر است مانند نواصب حیوانی را شکار نماید، آن شکار حلال نیست، بلکه کافر کتابی هم اگر حیوانی را شکار کند و نام خدا را هم ببرد، آن حیوان بنا بر احتیاط واجب حلال نمیشود. سوّم: اسلحه را برای شکار کردن حیوان بکار برد، و اگر مثلاً جایی را نشانه بگیرد و اتفاقاً حیوانی را بکشد، آن حیوان پاک نیست، و خوردن آن هم حرام است، ولی اگر به قصد شکار حیوان بخصوصی تیراندازی کند و بجای آن دیگری را بکشد، حلال است. چهارم: در وقت بکار بردن اسلحه، نام خدا را ببرد و چنانچه پیش از خوردن به هدف نام خدا را ببرد نیز کافی است، و اگر عمداً نام خدا را نبرد شکار حلال نمیشود، ولی اگر فراموش کند اشکال ندارد. پنجم: وقتی صیاد به حیوان برسد که مرده باشد، یا اگر زنده است بهاندازه سربریدن آن وقت نباشد، و چنانچه بهاندازه سربریدن وقت باشد و سر حیوان را نبرد تا بمیرد، حرام است. مسأله ???? اگر دو نفر حیوانی را شکار کنند، و یکی از آنان شرایط گذشته را رعایت کند، ولی دیگری رعایت نکند، مثلاً یکی از آن دو نام خدا را ببرد، و دیگری عمداً نام خدا را نبرد، آن حیوان حلال نیست. مسأله ???? اگر بعد از آنکه حیوانی را تیر زدند مثلاً در آب بیفتد، و انسان بداند که حیوان به واسطه هر دو تیر و افتادن در آب جان داده است، حلال نیست، بلکه اگر نداند که جان دادن آن فقط به واسطه تیر بوده است، نیز حلال نمیباشد. مسأله ???? اگر با سگ غصبی یا اسلحه غصبی، حیوانی را شکار کند، شکار حلال است و مال خود او میشود، ولی گذشته از اینکه گناه کرده، باید اجرت اسلحه یا سگ را به صاحبش بدهد. مسأله ???? اگر با وسیله شکار چون شمشیر بعضی از اعضای بدن حیوان مانند دست و پا را از او جدا کنند، آن عضو حرام میباشد، ولی چنانچه آن حیوان را با مراعات شرایط گذشته در مسأله (????) سر ببرند، باقیمانده بدن او حلال میشود؛ و اما اگر وسیله شکار با شرایط گذشته بدن حیوان را دو قسمت کند، و سر و گردن در یک قسمت بماند، و انسان وقتی برسد که حیوان جان داده باشد، هر دو قسمت حلال است. و همچنین است اگر حیوان زنده باشد ولی بهاندازه سربریدن وقت نباشد، اما اگر بهاندازه سربریدن وقت باشد و ممکن باشد که مقداری زنده بماند، قسمتی که سر و گردن ندارد، حرام، و قسمتی که سر و گردن دارد، اگر سر آن را به دستوری که قبلاً گذشت ببرند، حلال، وگرنه آن هم حرام میباشد. مسأله ???? اگر با چوب یا سنگ، یا چیز دیگری که شکار کردن با آن صحیح نیست حیوانی را دو قسمت کنند، قسمتی که سر و گردن ندارد حرام است، و قسمتی که سر و گردن دارد، اگر زنده باشد و ممکن باشد که مقداری زنده بماند و سر آن را به دستوری که قبلاً گذشت ببرند، حلال، وگرنه آن قسمت هم حرام میباشد. مسأله ???? اگر حیوانی را شکار کنند، یا سر ببرند و بچه زندهای از آن بیرون آید، چنانچه آن بچه را به دستوری که قبلاً گذشت سر ببرند، حلال، وگرنه حرام میباشد. مسأله ???? اگر حیوانی را شکار کنند، یا سر ببرند و بچه مردهای از شکمش بیرون آورند، در صورتی که مردن بچه پیش از کشتن آن حیوان نباشد، و همچنین به سبب دیر بیرون آوردنش از شکم آن حیوان نمرده باشد، چنانچه خلقت آن بچه کامل باشد و مو یا پشم در بدنش روییده باشد، پاک و حلال است. شکار کردن با سگ شکاری مسأله ???? اگر سگ شکاری، حیوان وحشی حلالگوشتی را شکار کند، پاک بودن و حلال بودن آن حیوان شش شرط دارد: اوّل: سگ بهطوری تربیت شده باشد که هر وقت آن را برای گرفتن شکار بفرستند برود، و هر وقت از رفتن جلوگیری کنند بایستد، ولی اگر پس از نزدیک شدن به شکار و دیدن آن نتوان از او جلوگیری کرد، ضرر ندارد، و اگر عادتش این باشد که پیش از رسیدن صاحبش از شکار میخورد، ضرر ندارد، و همچنین اگر عادت به خوردن خون شکار داشته باشد، اشکال ندارد، ولی بنا بر احتیاط واجب شرط است که عادتش چنین باشد که اگر صاحبش خواست شکار را از او بگیرد به ممانعت و ستیز برنخیزد. دوّم: صاحبش آن را بفرستد، و اگر از پیش خود دنبال شکار رود و حیوانی را شکار کند، خوردن آن حیوان حرام است، بلکه اگر از پیش خود دنبال شکار رود و بعداً صاحبش صدا بزند که زودتر آن را به شکار برساند، اگرچه به واسطه صدای صاحبش شتاب کند بنا بر احتیاط واجب باید از خوردن آن شکار خودداری نماید. سوّم: کسی که سگ را میفرستد باید مسلمان باشد، به تفصیلی که در شرایط شکار با اسلحه گذشت. چهارم: شکارچی وقت فرستادن سگ، یا پیش از رسیدنش به حیوان، نام خدا را ببرد، و اگر عمداً نام خدا را نبرد، آن شکار حرام است، ولی اگر فراموش کند اشکال ندارد. پنجم: شکار به واسطه زخمی که از دندان سگ پیدا کرده است بمیرد، پس اگر سگ شکار را خفه کند یا شکار از دویدن یا ترس بمیرد، حلال نیست. ششم: کسی که سگ را فرستاده است، وقتی برسد که حیوان مرده باشد، یا اگر زنده است بهاندازه سربریدن آن وقت نباشد ولی نه از جهت تأخیر غیر معمول در رسیدن به شکار اما اگر وقتی برسد که بهاندازه سربریدن وقت باشد و سر حیوان را نبرد تا بمیرد، حلال نیست. مسأله ???? کسی که سگ را فرستاده اگر وقتی برسد که بتواند سر حیوان را ببرد، چنانچه به واسطه تهیه مقدمات آن مانند بیرون آوردن کارد وقت بگذرد و آن حیوان بمیرد، حلال است، ولی اگر چیزی همراه او نباشد که با آن سر حیوان را ببرد و حیوان بمیرد بنا بر احتیاط واجب حلال نمیشود، البته در این حال اگر آن حیوان را رها کند که سگ او را بکشد، حلال میشود. مسأله ???? اگر چند سگ را بفرستد و با هم حیوانی را شکار کنند، چنانچه همه آنها دارای شرطهایی که در مسأله (????) گفته شد بودهاند، شکار حلال است، و اگر یکی از آنها دارای آن شرطها نبوده، شکار حرام است. مسأله ???? اگر سگ را برای شکار حیوانی بفرستد و آن سگ حیوان دیگری را شکار کند، آن شکار حلال و پاک است، و نیز اگر آن حیوان را با حیوان دیگری شکار کند، هر دوی آنها حلال و پاک میباشد. مسأله ???? اگر چند نفر با هم سگ را بفرستند و یکی از آنها عمداً نام خدا را نبرد، آن شکار حرام است، و نیز اگر یکی از سگهایی را که فرستادهاند بهطوری که در مسأله (????) گفته شد تربیت شده نباشد، آن شکار حرام میباشد. مسأله ???? اگر باز، یا حیوان دیگری غیر سگ شکاری، حیوانی را شکار کند، آن شکار حلال نیست، ولی اگر وقتی برسند که حیوان زنده باشد و به دستوری که قبلاً گذشت سر آن را ببرند، حلال است. صید ماهی و ملخ مسأله ???? اگر ماهیای که در اصل خلقتش فلس دار باشد هرچند از جهت عارضی فلس از او جدا شده باشد زنده از آب بگیرند و بیرون آب جان دهد، پاک و خوردن آن حلال است. و چنانچه در آب بمیرد پاک است، ولی خوردن آن حرام میباشد، هرچند با وسیلهای مانند زهر بمیرد، مگر اینکه در تور ماهیگیر در آب بمیرد که در این صورت خوردنش حلال است. و ماهی بیفلس را اگرچه زنده از آب بگیرند و بیرون آب جان دهد، حرام است. مسأله ???? اگر ماهی از آب بیرون بیفتد، یا موج آن را بیرون بیندازد، یا آب فرو رود و ماهی در خشکی بماند، چنانچه پیش از آنکه بمیرد، با دست یا بهوسیله دیگر کسی آن را بگیرد، بعد از جان دادن حلال است، و اگر قبل از گرفتن بمیرد، حرام است. مسأله ???? کسی که ماهی را صید میکند، لازم نیست مسلمان باشد و در موقع گرفتن آن نام خدا را ببرد، ولی مسلمان باید ببیند، یا از راه دیگری اطمینان داشته باشد که او را زنده از آب گرفته، یا آنکه در تور او در آب مرده است. مسأله ???? ماهی مردهای که معلوم نیست آن را زنده از آب گرفتهاند یا مرده، چنانچه در دست مسلمان باشد و در آن تصرفی میکند که دلیل بر حلال بودن آن است مانند فروختن یا خوردن، حلال است، و اگر در دست کافر باشد، اگرچه بگوید آن را زنده گرفتهام، حرام میباشد، مگر آنکه انسان اطمینان کند که او را زنده از آب گرفته یا آنکه در تور او در آب مرده است. مسأله ???? خوردن ماهی زنده جایز است. مسأله ???? اگر ماهی زنده را بریان کنند، یا در بیرون آب پیش از جان دادن بکشند، خوردنش جایز است. مسأله ???? اگر ماهی را بیرون آب دو قسمت کنند، و یک قسمت آن در حالی که زنده است در آب بیفتد، خوردن قسمتی را که بیرون آب مانده جایز است. مسأله ???? اگر ملخ را با دست یا بهوسیله دیگری زنده بگیرد، بعد از جان دادن آن حلال است، و لازم نیست کسی که آن را میگیرد مسلمان باشد، و در موقع گرفتن نام خدا را ببرد، ولی اگر ملخ مردهای در دست کافر باشد و معلوم نباشد که آن را زنده گرفته است یا نه، اگرچه بگوید زنده گرفتهام حرام است. مسأله ???? خوردن ملخی که بال درنیاورده است و نمیتواند پرواز کند، حرام است.