گاهی این توهّم پیش می آید که برخی از آیات قرآن کریم در باب مرگ (وتوفّای) انسان، ظاهراً با هم سازگاری ندارند. قرآن کریم قابض ارواح (آن که متصدّی قبض روح انسان است) را به سه صورت معرفی می فرماید: 1. متوفّی خداست: (اللّهُ یَتَوَفَّی الاَْنْفُسَ حِینَ مَوْتِها)؛[1] خدا جان ها را هنگام مرگشان می گیرد. 2. متوفّی ملک الموت است: (قُلْ یَتَوَفّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ)؛[2] بگو شما را فرشته ی مرگ، که بر شما گمارده شده است، می گیرد. 3. متوفّی فرشتگان الهی هستند: (حَتّی إِذا جاءَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا)؛[3] تا هنگامی که مرگ یکی از شما فرارسد، فرستادگان ما (جان) او را می گیرند. با این اختلافی که ظاهراً بین آیات وجود دارد، بالاخره قبض روح انسان ها برعهده ی کیست؟ آیا تنها خداست که با قدرت خود ارواح انسان ها را قبض می کند یا فرشتگان هم در این امر دخالت دارند؟ و اگر دخالتی هست به چه نحوی است؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت: تنها و تنها خداوند متعال متصدّی قبض روح انسان است؛ اوست که می تواند بدون هیچ واسطه ای (استقلالا و بالذات) هر لحظه ای که اراده کند با قدرت بی انتهایش روح و جان انسان ها را بگیرد و هیچ کس هم قدرت مقابله و مخالفت با اراده ی او را ندارد. امّا همین عمل (قبض روح) را گاهی به یکی از فرشتگان مقرّب خود که ملک الموت (عزرائیل) نام دارد و یا گاهی به گروهی از فرشتگان که جزء دستیاران ملک الموت هستند، می سپرد. در حقیقت ملک الموت و دستیاران او به اذن خداوند متعال مأمور قبض روح انسان هستند و هیچ نقشی جز وساطت در این امر ندارند و اساساً فرشتگان، استقلالی از خود ندارند و کاملا نقش واسطه را ایفا می کنند. به طور مثال خطی که بر صفحه ی کاغذ نگاشته شود، در مرتبه ی اول گفته می شود (قلم خط را نوشته است.) و در مرتبه ی بالاتر، کشیدن خط را به دست نسبت می دهیم و می گوییم (این دست است که خط را نگاشته است.)؛ در نهایت، خط را به نویسنده و کاتب نسبت می دهیم و می گوییم (نویسنده، خط را نوشته است). در واقع فاعل حقیقی و بالذاتِ این نوشته و خط، نویسنده است؛ امّا عمل نوشتن خط را گاهی به واسطه ها که قلم و دست هستند نسبت می دهند. عمل قبض روح نیز به همین صورت است. حقیقت این عمل تنها به اراده و قدرت الهی محقّق می شود و هیچ کسی در این امر دخالت ندارد، امّا همین عمل را گاهی به واسطه ها که ملک الموت و دستیاران او هستند نسبت می دهد. پس ملک الموت و دستیاران او مستقلا و بی ارتباط با اراده ی حق این فعل را انجام نمی دهند؛ بلکه کاملا مطیع و فرمان بردار اوامر الهی هستند و به هیچوجه از اراده ی الهی تخطّی نمی کنند. با توجه به مطالبی که گفته شد روشن می شود که بین آیات الهی ناهماهنگی وجود ندارد، بلکه نسبت دادن قبض روح به غیر خدا (ملک الموت و فرشتگان دیگر) از باب وساطت در افعال الهی است.[4] پی نوشتها: [1]. سوره ی زمر، آیه ی 42 [2]. سوره ی سجده، آیه ی 11 [3]. سوره ی انعام، آیه ی 61 [4]. ر.ک: محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج 7، ص 132، ج 17، ص 269، ج 20، ص 182 184؛ محمد تقی مصباح یزدی، آموزش عقاید، ص 404 405 و معارف قرآن، ج 1 3، ص 450 451؛ جعفر سبحانی، محاضرات الالهیات، ج 4، ص 231 232 و منشور جاوید، ج 9، ص 229 231؛ محمد تقی جعفری، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج 20، ص 297 300؛ مرتضی مطهری، آشنایی با قرآن، ج 3، ص 117 119. منبع: مرگ، واقعیت ناشناخته، محسن میرزاپور، نشر انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1383).
گاهی این توهّم پیش می آید که برخی از آیات قرآن کریم در باب مرگ (وتوفّای) انسان، ظاهراً با هم سازگاری ندارند.
قرآن کریم قابض ارواح (آن که متصدّی قبض روح انسان است) را به سه صورت معرفی می فرماید:
1. متوفّی خداست:
(اللّهُ یَتَوَفَّی الاَْنْفُسَ حِینَ مَوْتِها)؛[1] خدا جان ها را هنگام مرگشان می گیرد.
2. متوفّی ملک الموت است:
(قُلْ یَتَوَفّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ)؛[2] بگو شما را فرشته ی مرگ، که بر شما گمارده شده است، می گیرد.
3. متوفّی فرشتگان الهی هستند:
(حَتّی إِذا جاءَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا)؛[3] تا هنگامی که مرگ یکی از شما فرارسد، فرستادگان ما (جان) او را می گیرند.
با این اختلافی که ظاهراً بین آیات وجود دارد، بالاخره قبض روح انسان ها برعهده ی کیست؟ آیا تنها خداست که با قدرت خود ارواح انسان ها را قبض می کند یا فرشتگان هم در این امر دخالت دارند؟ و اگر دخالتی هست به چه نحوی است؟
در پاسخ به این پرسش باید گفت: تنها و تنها خداوند متعال متصدّی قبض روح انسان است؛ اوست که می تواند بدون هیچ واسطه ای (استقلالا و بالذات) هر لحظه ای که اراده کند با قدرت بی انتهایش روح و جان انسان ها را بگیرد و هیچ کس هم قدرت مقابله و مخالفت با اراده ی او را ندارد.
امّا همین عمل (قبض روح) را گاهی به یکی از فرشتگان مقرّب خود که ملک الموت (عزرائیل) نام دارد و یا گاهی به گروهی از فرشتگان که جزء دستیاران ملک الموت هستند، می سپرد. در حقیقت ملک الموت و دستیاران او به اذن خداوند متعال مأمور قبض روح انسان هستند و هیچ نقشی جز وساطت در این امر ندارند و اساساً فرشتگان، استقلالی از خود ندارند و کاملا نقش واسطه را ایفا می کنند. به طور مثال خطی که بر صفحه ی کاغذ نگاشته شود، در مرتبه ی اول گفته می شود (قلم خط را نوشته است.) و در مرتبه ی بالاتر، کشیدن خط را به دست نسبت می دهیم و می گوییم (این دست است که خط را نگاشته است.)؛ در نهایت، خط را به نویسنده و کاتب نسبت می دهیم و می گوییم (نویسنده، خط را نوشته است). در واقع فاعل حقیقی و بالذاتِ این نوشته و خط، نویسنده است؛ امّا عمل نوشتن خط را گاهی به واسطه ها که قلم و دست هستند نسبت می دهند.
عمل قبض روح نیز به همین صورت است. حقیقت این عمل تنها به اراده و قدرت الهی محقّق می شود و هیچ کسی در این امر دخالت ندارد، امّا همین عمل را گاهی به واسطه ها که ملک الموت و دستیاران او هستند نسبت می دهد.
پس ملک الموت و دستیاران او مستقلا و بی ارتباط با اراده ی حق این فعل را انجام نمی دهند؛ بلکه کاملا مطیع و فرمان بردار اوامر الهی هستند و به هیچوجه از اراده ی الهی تخطّی نمی کنند.
با توجه به مطالبی که گفته شد روشن می شود که بین آیات الهی ناهماهنگی وجود ندارد، بلکه نسبت دادن قبض روح به غیر خدا (ملک الموت و فرشتگان دیگر) از باب وساطت در افعال الهی است.[4]
پی نوشتها:
[1]. سوره ی زمر، آیه ی 42
[2]. سوره ی سجده، آیه ی 11
[3]. سوره ی انعام، آیه ی 61
[4]. ر.ک: محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج 7، ص 132، ج 17، ص 269، ج 20، ص 182 184؛ محمد تقی مصباح یزدی، آموزش عقاید، ص 404 405 و معارف قرآن، ج 1 3، ص 450 451؛ جعفر سبحانی، محاضرات الالهیات، ج 4، ص 231 232 و منشور جاوید، ج 9، ص 229 231؛ محمد تقی جعفری، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج 20، ص 297 300؛ مرتضی مطهری، آشنایی با قرآن، ج 3، ص 117 119.
منبع: مرگ، واقعیت ناشناخته، محسن میرزاپور، نشر انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1383).
- [سایر] آیا خدا روح انسان ها را قبض می کند، یا فرشتگان هم در این امر دخالت دارند؟
- [سایر] چرا در قرآن یک جا قبض روح را به خدا نسبت داده است و در جای دیگری آنرا به فرشتگان نسبت داده است ؟
- [سایر] مراتب فرشتگان چگونه است؟ و قبض روح پیامبر به چه صورت بوده است؟
- [سایر] آیا فرشته ی مرگ می تواند در یک زمان، روح افراد متعدد را در جاهای متفاوت قبض کند؟
- [سایر] آیا فرشته ی مرگ می تواند در یک زمان، روح افراد متعدد را در جاهای متفاوت قبض کند؟
- [سایر] آیا درست است که می فرمایند روح امام حسین علیه السلام را خود خداوند قبض کردند؟
- [سایر] آیا به لحاظ مراتب و مقامات انسان ها، قبض روح آنها هم متفاوت است؟
- [سایر] ملک الموت در هنگام قبض روح انسان به چه صورتی ظاهر می شود؟
- [سایر] ملک الموت در هنگام قبض روح انسان به چه صورتی ظاهر می شود؟
- [سایر] آیا به لحاظ مراتب و مقامات انسان ها، قبض روح آنها هم متفاوت است؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] در وقف خاص یعنی اگر وقف برای افراد معینی باشد قبض و تصرف موقوف علیهم (کسانی که برای آنها وقف شده) یا وکیل یا ولیّ آنها لازم است و اگر چیزی را وقف کند و به تصرف آنها ندهد وقف محقق نشده است و آن چیز در ملک واقف باقی می ماند. ولی اگر چیزی را بر اولاد صغیر خود وقف کند قبض و تصرف جدید لازم نیست و اگر واقف تولیت را برای خودش قرار دهد با توجه به این که ملک موقوفه در تصرف اوست نیاز به قبض جدید ندارد و با انشاء وقف وقفیت محقق می شود.
- [آیت الله سیستانی] اگر به وکالت از حاکم شرع ، یا وکیل او خمس را قبض کند ذمّه او فارغ میشود ، واگر به امر یکی از آنها به شهر دیگری نقل کند وبدون کوتاهی تلف شود ضامن نیست .
- [آیت الله اردبیلی] ولیّ زن که در غسل، کفن، نماز و دفن او دخالت میکند، شوهر اوست و اگر شوهر نداشته باشد، کسی که در زمان حیات او سرپرستی او را به عهده داشته بر دیگران در این امر مقدم است.
- [آیت الله اردبیلی] در حبس ملک نیز نظیر وقف، بلوغ و عقل صاحب ملک شرط است و به احتیاط واجب قبض شرط صحّت آن است. همچنین مالک نباید سفیه باشد و یا این که به واسطه ورشکستگی توسط حاکم شرع از تصرّف در اموال خود منع شده باشد و صحت حبس بر اشخاص منوط به قبول آنان است.
- [آیت الله اردبیلی] در حبس ملک نیز نظیر وقف، بلوغ و عقل صاحب ملک شرط است و به احتیاط واجب قبض شرط صحّت آن است. همچنین مالک نباید سفیه باشد و یا این که به واسطه ورشکستگی توسط حاکم شرع از تصرّف در اموال خود منع شده باشد و صحت حبس بر اشخاص منوط به قبول آنان است.
- [آیت الله اردبیلی] (هبه) آن است که انسان چیزی را که ملک خود اوست به رایگان ملک دیگری کند و به او ببخشد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر شخص با اهل معصیت، محشور باشد و بتواند به ترک معصیت، از معصیت آنها جلوگیری نماید، بهترین طریقه امر به معروف و نهی از منکر است، مثلاً اگر رفیق انسان بخواهد غیبت کند، انسان از استماع، معذرت بخواهد و بگوید من از خدا میترسم غیبت کنم، و اگر در بین تارکالصلاةها باشد، مراقب خواندن نماز باشد، یا بین روزهخورها مراقب روزه باشد تا آنها به همین خواندن نماز و گرفتن روزه، تشویق شوند و نماز بخوانند و روزه بگیرند، بهترین اقسام نهی از منکر و امر به معروف را انجام داده است.
- [آیت الله جوادی آملی] .طلاکاری مسجد, مکروه است; نیز تصویر صورت های دارای روح, مانند انسان و حیوان, کراهت دارد.
- [آیت الله علوی گرگانی] هنگام وجوب امر به معروف ونهی از منکر با زبان، یادآوری مسائل شرعی کفایت نمیکند; بلکه انسان باید امر ونهی نماید.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر صاحب ملک اجازه نماز خواندن بدهد و انسان بداند که قلبا راضی نیست نماز خواندن در ملک او باطل است و اگر اجازه ندهد و انسان یقین کند که راضی است نماز او صحیح است