قرآن مجموعة وحی خداست که به زبان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله جاری گشته و در آن بیان هر چیزی که در هدایت انسانها لازم است وجود دارد.[1] قرآن کریم از معجزات جاوید پیامبر صلّی الله علیه و آله است و از نظر فصاحت و بلاغت و حقایق و معارف عالی معجزه بوده و انسانها از آوردن مثل آن عاجز هستند.[2] شواهد عقلی و نقلی نشان میدهد که دست تغییر و تحریف به این کتاب آسمانی نرسیده[3] قرآنی که در دست ما است عین همان قرآنی است که بر پیامبر اکرم (ص) نازل شده است.[4] برای اثبات این مطلب به دو آیة زیر استناد میکنیم: قرآن کریم قاطعانه میفرماید: (لا یأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه)؛ از پیش و پس، باطل به قرآن راه نمییابد.[5] و در مورد پیامبر صلی الله علیه و آله که گیرنده آیات قرآن و ابلاغ کنندة آن است، میفرماید: و ما ینطق عن الهوی إن هو الا وحی یوحی؛ (او (پیامبر) از روی هوی و هوس سخن نمیگوید. آن نیست مگر به او وحی میشود.[6] پس ایمان به قرآن که کلام خداوند و کتاب آسمانی شریعت ماست، واجب است و انکار حتی سورهای یا آیهای از آن موجب خارج شدن از دین است. با این حال کسانی بودند که از بدو به وجود آمدن دین مقدس اسلام و نزول وحی و قرآن، لحظهای از کینه توزی و عناد دست برنداشته، و به اشکال مختلف در صدد خاموش کردن نور مبین اسلام بودهاند و با شبهه پراکنی و اشکال تراشی، کلام خداوند را زیر سوال می بردند، هم اکنون نیز افرادی هستند که شبهات زیادی به قرآن وارد میکنند و متأسفانه در بین مسلمانان و در داخل کشورهای اسلامی، قلم و زبان و امکانات عدّهای به ظاهر مسلمان، دستگاه تبلیغاتی دشمنان اسلام و قرآن گردیده است که در واقع تخریب چهرة منوّر اسلام به دست این عدّه بیشتر صورت میگیرد! درست است که سورة یوسف، داستان زندگی یکی از پیامبران الهی است، اما یکی از زیباترین داستانهای قرآن به شمار میرود که خداوند متعال در همین سوره میفرماید: (نحن نقص علیک أحسن القصص بما اوحینا إلیک هذا القران)[7] ما از طریق وحی این قرآن به تو، بهترین سرگذشتها را برای تو بازگو کردیم. این قصه به عنوان یک رویداد مهم تاریخی که جذابیّت خاص و جنبههای اخلاقی ارزشمندی دارد، از زمانِ رخداد آن، بر سر زبانها بوده است. قدیمیترین متن مذهبی که این داستان را باز گفته، تورات است[8] و پس از آن نیز توسط گویندگان و نویسندگان به گونههای مختلف نقل گردیده است؛ متأسفانه قصة یوسف به مرور زمان به دست صنفی از ناقِلان، جلوههای واقعی خود را از دست داد و به داستان عاشقانه و شهوت انگیز مبدّل گشت تا این که با بعثت رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و نزول قرآن، خدای متعال یکبار دیگر این داستان بزرگ اخلاقی را به وسیله پیک وحی به پیامبر خویش برای ارشاد مردم ابلاغ فرمود، و نام زیبای (احسن القصص) را بر آن نهاد. این تعبیر نشان از واقعی بودن قصه است. قصة یوسف بعد از اسلام نیز از پیرایههای جماعتی از نویسندگان و شاعران در امان نماند. به حدّی که در ردیف داستانهای عشقی (لیلی و مجنون) قرار گرفت.[9] ولی با توجه به حقانیت قرآن و روایات معتبر اهلبیت علیهم السلام که در شرح و تفسیر این قصه در دست است، میتوان به دور از پیرایههای دیگران، قصة یوسف را بازگفت. داستان یوسف آن گونه که بعضی پنداشتهاند، یک داستان عشقی نیست. این داستان به شکلی که در قرآن آمده سراسر پند است، و در لابلای این داستان عالیترین مضامین اخلاقی و تربیتی نهفته است. داستان یوسف ما را با شخصیت دو گروه از انسان ها آشنا میکند. گروهی که پرچم ایمان، تقوا و توکّل به خدا را به دست گرفته و خود را به دست توانای حق سپردهاند و در همه حال از او طلب فیض دارند و گروهی دیگر که دیو نفس بر روحشان زنجیر زده و به خود وابسته کرده است، هر چه هوای نفس میگوید، مطیع هستند و چشم بسته در وادی برهوت شهوت و غفلت میتازند، سرنوشت گروه اوّل عزّت، بزرگی و وصال است و سرنوشت گروه دوّم سرافکندگی، خجلت و پشیمانی است. داستان یوسف نشان میدهد چگونه انسان میتواند عفّت و تقوا و فضایل اخلاقی را بر شهوات و هوی و هوس های خود برتری دهد و به ما میآموزد که چگونه باید در برابر اغوای گمشدگان در وادی شهوت نهراسیم و از راه حق منحرف نشویم. زندان و تاریکی و تنهایی را به جان بخریم و قدمی بر خلاف اخلاق برنداریم. این داستان شعلة امید را در دل ها زنده میدارد و فاصلة میان قعر چاه و سریر عزّت را کوتاه میسازد. فرجام نیک پرهیزکاران را آشکار میکند و رسوایی و ناکامی خطاکاران را برملا میگرداند و لذت عفو و اغماض و خویشتنداری را به نوع بشر میشناساند. ای خوشا چشمی که عبرت بین بُوَد عبرت از نیک و بدش آئین بُوَد[10] معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. تفسیر نمونه، سورة یوسف ج 9، ص292. 2. همراه با پیامبران در قرآن عفیف عبدالفتّاح طبّاره ص 201، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول سال 1379. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . نحل/89. [2] . بقره/23. [3] . حجر/9. [4] . معرفت، محمد هادی، صیانة القرآن عن التحریف، قم، موسسة النشر الاسلامی، 1413 ه ق، ج اوّل، ص 59 35. [5]. فصلّت/42. [6] . نجم/4 - 3 . [7] . یوسف/3. [8] . تفسیر نمونه، ج 9، ص 294، به نقل از کتاب مقدس تورات، سفر تکوین، فصل 37. [9] . رادمنش، عزت الله، تاریخ در قرآن، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، 1368، ص 99. [10] . مستقیمی، مهدی، قصة حضرت یوسف علیه السّلام به روایت منابع اسلامی، قم، انتشارات ارم، چاپ اوّل، 1370.
قرآن مجموعة وحی خداست که به زبان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله جاری گشته و در آن بیان هر چیزی که در هدایت انسانها لازم است وجود دارد.[1] قرآن کریم از معجزات جاوید پیامبر صلّی الله علیه و آله است و از نظر فصاحت و بلاغت و حقایق و معارف عالی معجزه بوده و انسانها از آوردن مثل آن عاجز هستند.[2] شواهد عقلی و نقلی نشان میدهد که دست تغییر و تحریف به این کتاب آسمانی نرسیده[3] قرآنی که در دست ما است عین همان قرآنی است که بر پیامبر اکرم (ص) نازل شده است.[4] برای اثبات این مطلب به دو آیة زیر استناد میکنیم:
قرآن کریم قاطعانه میفرماید: (لا یأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه)؛ از پیش و پس، باطل به قرآن راه نمییابد.[5] و در مورد پیامبر صلی الله علیه و آله که گیرنده آیات قرآن و ابلاغ کنندة آن است، میفرماید: و ما ینطق عن الهوی إن هو الا وحی یوحی؛ (او (پیامبر) از روی هوی و هوس سخن نمیگوید. آن نیست مگر به او وحی میشود.[6] پس ایمان به قرآن که کلام خداوند و کتاب آسمانی شریعت ماست، واجب است و انکار حتی سورهای یا آیهای از آن موجب خارج شدن از دین است.
با این حال کسانی بودند که از بدو به وجود آمدن دین مقدس اسلام و نزول وحی و قرآن، لحظهای از کینه توزی و عناد دست برنداشته، و به اشکال مختلف در صدد خاموش کردن نور مبین اسلام بودهاند و با شبهه پراکنی و اشکال تراشی، کلام خداوند را زیر سوال می بردند، هم اکنون نیز افرادی هستند که شبهات زیادی به قرآن وارد میکنند و متأسفانه در بین مسلمانان و در داخل کشورهای اسلامی، قلم و زبان و امکانات عدّهای به ظاهر مسلمان، دستگاه تبلیغاتی دشمنان اسلام و قرآن گردیده است که در واقع تخریب چهرة منوّر اسلام به دست این عدّه بیشتر صورت میگیرد! درست است که سورة یوسف، داستان زندگی یکی از پیامبران الهی است، اما یکی از زیباترین داستانهای قرآن به شمار میرود که خداوند متعال در همین سوره میفرماید: (نحن نقص علیک أحسن القصص بما اوحینا إلیک هذا القران)[7] ما از طریق وحی این قرآن به تو، بهترین سرگذشتها را برای تو بازگو کردیم. این قصه به عنوان یک رویداد مهم تاریخی که جذابیّت خاص و جنبههای اخلاقی ارزشمندی دارد، از زمانِ رخداد آن، بر سر زبانها بوده است. قدیمیترین متن مذهبی که این داستان را باز گفته، تورات است[8] و پس از آن نیز توسط گویندگان و نویسندگان به گونههای مختلف نقل گردیده است؛ متأسفانه قصة یوسف به مرور زمان به دست صنفی از ناقِلان، جلوههای واقعی خود را از دست داد و به داستان عاشقانه و شهوت انگیز مبدّل گشت تا این که با بعثت رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و نزول قرآن، خدای متعال یکبار دیگر این داستان بزرگ اخلاقی را به وسیله پیک وحی به پیامبر خویش برای ارشاد مردم ابلاغ فرمود، و نام زیبای (احسن القصص) را بر آن نهاد. این تعبیر نشان از واقعی بودن قصه است.
قصة یوسف بعد از اسلام نیز از پیرایههای جماعتی از نویسندگان و شاعران در امان نماند. به حدّی که در ردیف داستانهای عشقی (لیلی و مجنون) قرار گرفت.[9] ولی با توجه به حقانیت قرآن و روایات معتبر اهلبیت علیهم السلام که در شرح و تفسیر این قصه در دست است، میتوان به دور از پیرایههای دیگران، قصة یوسف را بازگفت. داستان یوسف آن گونه که بعضی پنداشتهاند، یک داستان عشقی نیست. این داستان به شکلی که در قرآن آمده سراسر پند است، و در لابلای این داستان عالیترین مضامین اخلاقی و تربیتی نهفته است. داستان یوسف ما را با شخصیت دو گروه از انسان ها آشنا میکند. گروهی که پرچم ایمان، تقوا و توکّل به خدا را به دست گرفته و خود را به دست توانای حق سپردهاند و در همه حال از او طلب فیض دارند و گروهی دیگر که دیو نفس بر روحشان زنجیر زده و به خود وابسته کرده است، هر چه هوای نفس میگوید، مطیع هستند و چشم بسته در وادی برهوت شهوت و غفلت میتازند، سرنوشت گروه اوّل عزّت، بزرگی و وصال است و سرنوشت گروه دوّم سرافکندگی، خجلت و پشیمانی است.
داستان یوسف نشان میدهد چگونه انسان میتواند عفّت و تقوا و فضایل اخلاقی را بر شهوات و هوی و هوس های خود برتری دهد و به ما میآموزد که چگونه باید در برابر اغوای گمشدگان در وادی شهوت نهراسیم و از راه حق منحرف نشویم. زندان و تاریکی و تنهایی را به جان بخریم و قدمی بر خلاف اخلاق برنداریم. این داستان شعلة امید را در دل ها زنده میدارد و فاصلة میان قعر چاه و سریر عزّت را کوتاه میسازد. فرجام نیک پرهیزکاران را آشکار میکند و رسوایی و ناکامی خطاکاران را برملا میگرداند و لذت عفو و اغماض و خویشتنداری را به نوع بشر میشناساند.
ای خوشا چشمی که عبرت بین بُوَد
عبرت از نیک و بدش آئین بُوَد[10]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. تفسیر نمونه، سورة یوسف ج 9، ص292.
2. همراه با پیامبران در قرآن عفیف عبدالفتّاح طبّاره ص 201، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول سال 1379.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . نحل/89.
[2] . بقره/23.
[3] . حجر/9.
[4] . معرفت، محمد هادی، صیانة القرآن عن التحریف، قم، موسسة النشر الاسلامی، 1413 ه ق، ج اوّل، ص 59 35.
[5]. فصلّت/42.
[6] . نجم/4 - 3 .
[7] . یوسف/3.
[8] . تفسیر نمونه، ج 9، ص 294، به نقل از کتاب مقدس تورات، سفر تکوین، فصل 37.
[9] . رادمنش، عزت الله، تاریخ در قرآن، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، 1368، ص 99.
[10] . مستقیمی، مهدی، قصة حضرت یوسف علیه السّلام به روایت منابع اسلامی، قم، انتشارات ارم، چاپ اوّل، 1370.
- [سایر] چرا برخی «صحّت قصة یوسف را در قرآن از محالات می دانند؟
- [سایر] قرآن و تورات هر کدام چگونه قصه غم یعقوب در از دست دادن یوسف را بیان کرده اند؟
- [سایر] آیا یوسف و زلیخا، نمادی از «عشق» هستند یا حماسهای از «عفاف»؟!
- [سایر] آیا یوسف و زلیخا، نمادی از «عشق» هستند یا حماسهای از «عفاف»؟!
- [سایر] در تفسیر نمونه آیه 34 آمده بنا بر روایتی حضرت موسی(علیه السلام) از فرزندان حضرت یوسف است، آیا صحت دارد؟
- [سایر] ماجرای به بیابان رفتن یوسف و برادرانش را تا رسیدن یوسف به مصر با نگاه تطبیقی بین قرآن و تورات توضیح دهید؟
- [سایر] آیا حسادت برادران یوسف به ایشان، دلیلش تبیعض آشکار وبسیار حضرت یعقوب بین یوسف و دیگر برادرانش نیست ؟
- [سایر] خواب حضرت یوسف)ع) را با نگاه تطبیقی میان قرآن و تورات توضیح دهید؟
- [سایر] علت احسن القصص بودن سوره یوسف چیست؟
- [سایر] فواید سوره یوسف چیست؟
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . برای شش عمل وضو گرفتن واجب است: اول برای نمازهای واجب غیر از نماز میت و در نمازهای مستحب وضو شرط صحت است. دوم برای سجده و تشهد فراموش شده، اگر بین آنها و نماز، حدثی از او سر زده، مثلاً بول کرده باشد، و احتیاط واجب آن است که برای سجده سهو هم وضو بگیرد. سوم برای طواف واجب خانه کعبه. چهارم اگر نذر یا عهد کرده یا قسم خورده باشد که وضو بگیرد. پنجم اگر نذر کرده باشد که جایی از بدن خود را به خط قرآن برساند. ششم برای آب کشیدن قرآنی که نجس شده، یا بیرون آوردن آن از محلی که بودن قرآن در آنجا اهانت به قرآن باشد در صورتی که مجبور باشد، دست یا جای دیگر بدن خود را به خط قرآن برساند، ولی چنان چه معطل شدن به مقدار وضو بی احترامی به قرآن باشد، باید بدون این که وضو بگیرد، قرآن را از آنجا بیرون آورد و اگر نجس شد آب بکشد.
- [آیت الله وحید خراسانی] مستحب است انسان برای اموری که وضو هر چند شرط صحت انها نیست ولی در کمال انها معتبر است وضو بگیرد مانند مناسک حج به غیر از طواف واجب ونماز طواف که وضو در ان دو شرط صحت است و همچنین برای نماز میت و ادخال میت در قبر و رفتن به مسجد و برای خواندن قران و نوشتن ان و برای خوابیدن و نیز مستحب است کسی که وضو دارد دوباره وضو بگیرد و هرگاه برای یکی از این کارها وضو بگیرد می تواند هر کاری را که باید با وضو انجام داد به جا اورد مثلا می تواند با ان وضو نماز بخواند یا طواف واجب انجام دهد
- [آیت الله اردبیلی] در شش مورد وضو گرفتن واجب است: اوّل:برای نمازهای واجب غیر از نماز میّت و در نمازهای مستحب، وضو شرط صحت آن است. دوم:برای انجام دادن سجده و تشهّد فراموش شدهای که بین آنها و نماز کاری که وضو را باطل میکند انجام داده، مثلاً ادرار کرده است.سوم:برای طواف واجب خانه کعبه هرچند اصل حجّ و عمره مستحب باشد.چهارم:اگر نذر یا عهد کرده یا قسم خورده باشد که وضو بگیرد. پنجم:اگر نذر کرده باشد که جایی از بدن خود را به خط قرآن برساند و بنابر احتیاط واجب اسامی و صفات مخصوص خداوند نیز همین حکم را دارند و یا نذر کرده باشد کاری را انجام دهد که وضو شرط جواز یا صحّت آن است. ششم:برای آب کشیدن قرآنی که نجس شده یا بیرون آوردن آن از مستراح و مانند آن، در صورتی که مجبور باشد دست یا جای دیگر بدن خود را به خط قرآن برساند؛ ولی چنانچه معطل شدن به مقدار وضو بیاحترامی به قرآن باشد، باید بدون این که وضو بگیرد قرآن را از مستراح و مانند آن بیرون آورد یا اگر نجس شده، آب بکشد و تا ممکن است از دست گذاشتن به خط قرآن خودداری کند و بنابر احتیاط واجب اسامی و صفات مخصوص خداوند نیز همین حکم را دارند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] برای شش چیز وضو گرفتن واجب است: اول: برای نمازهای واجب غیر از نماز میت. و در نمازهای مستحب شرط صحت است. دوم: برای سجده و تشهد فراموش شده؛ اگر بین آنها و نماز حدثی از او سر زده مثلا بول کرده باشد؛ ولی برای سجده سهو واجب نیست وضو بگیرد. سوم: برای طواف واجب خانه کعبه. چهارم: اگر نذر یا عهد کرده یا قسم خورده باشد که وضو بگیرد. پنجم: اگر نذر کرده باشد که جائی از بدن خود را به خط قرآن برساند. ششم: برای آب کشیدن قرآنی که نجس شده؛ یا برای بیرون آوردن آن از مستراح و مانند آن؛ در صورتی که مجبور باشد دست یا جای دیگر بدن خود را به خط قرآن برساند؛ ولی چنانچه معطل شدن به مقدار وضو بی احترامی به قرآن باشد؛ باید بدون اینکه وضو بگیرد؛ قرآن را از مستراح و مانند آن بیرون آورد؛ یا اگر نجس شده آب بکشد.
- [آیت الله خوئی] برای شش چیز وضو گرفتن واجب است: (اول): برای نمازهای واجب غیر از نماز میت. و در نمازهای مستحب وضو شرط صحت است. (دوم): برای سجده و تشهد فراموش شده، اگر بین آنها و نماز حدثی از او سر زده مثلًا بول کرده باشد، ولی برای سجدة سهو واجب نیست وضو بگیرد. (سوم): برای طواف واجب خانة کعبه. (چهارم): اگر نذر یا عهد کرده یا قسم خورده باشد که وضو بگیرد. (پنجم): اگر نذر کرده باشد که جائی از بدن خود را به خط قرآن برساند. (ششم): برای آب کشیدن قرآنی که نجس شده، یا برای بیرون آوردن آن از مستراح و مانند آن، در صورتی که مجبور باشد دست یا جای دیگر بدن خود را به خط قرآن برساند، ولی چنانچه معطل شدن به مقدار وضو بیاحترامی به قرآن باشد باید بدون این که وضو بگیرد، قرآن را از مستراح و مانند آن بیرون آورد، یا اگر نجس شده آب بکشد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] تحصیل طهارت با غسل جنابت به خودی خود مستحب است و برای خواندن نماز واجب و مانند آن واجب میشود و در نماز مستحب تنها شرط صحت میباشد، همچنین برای سجده و تشهد فراموش شده، اگر بین آنها و نماز، از او کاری که باعث جنابت میشود صادر شده باشد، غسل جنابت واجب است و احتیاط آن است که برای سجده سهو نیز غسل کند. ولی برای نماز میت و سجده شکر و سجدههای واجب قرآن غسل جنابت لازم نیست.
- [آیت الله شبیری زنجانی] برای شش چیز وضو گرفتن واجب است: اول: برای نمازهای واجب غیر از نماز میت و در نمازهای مستحب وضو شرط صحت است. دوم: برای سجده و تشهد فراموش شده، اگر بین آنها و نماز واجب حدثی از او سر زده، مثلاً بول کرده باشد و احتیاط آن است که برای سجده سهو هم وضو بگیرد. سوم: برای طواف واجب خانه خدا، خواه در عمره باشد یا حج، عمره یا حج واجب باشد یا مستحب. چهارم: اگر نذر یا عهد کرده یا قسم خورده باشد که وضو بگیرد یا به جهت اجاره یا شرط یا دستوری که اطاعت آن لازم است، وضو واجب شده باشد. پنجم: اگر نذر یا عهد کرده یا قسم خورده باشد که جایی از بدن خود را به خط قرآن و مانند آن که مس آنها بدون وضو جایز نیست، یا به جهت اجاره یا شرط یا دستوری که اطاعت آن لازم است، رساندن جایی از بدن خود به خط قرآن و مانند آن بر او لازم شده باشد. ششم: برای آب کشیدن قرآنی که نجس شده، یا بیرون آوردن آن از مزبله و مانند آن، در صورتی که مجبور باشد دست یا جای دیگر بدن خود را به خط قرآن برساند. ولی چنانچه معطّل شدن به مقدار وضو بیاحترامی به قرآن باشد باید تیمم کند و اگر معطّل شدن به مقدار تیمم هم بیاحترامی به قرآن باشد، باید بدون تیمم قرآن را از مزبله و مانند آن بیرون آورد، یا اگر نجس شده آب بکشد.
- [آیت الله وحید خراسانی] برای شش چیز باید وضو گرفت اول برای نمازهای واجب غیر از نماز میت و برای نمازهای مستحب وضو شرط صحت است دوم برای سجده و تشهد فراموش شده و دو سجده سهوی که برای تشهد فراموش شده بجا می اورد و اگر بین انها و نماز حدثی از او سر زده مثلا بول کرده باشد بنابر احتیاط واجب نماز را اعاده کند ولی برای سجده سهو در غیر موردی که ذکر شد واجب نیست وضو بگیرد سوم برای طواف واجب در حج یا عمره چهارم اگر نذر یا عهد کرده یا قسم خورده باشد که وضو بگیرد پنجم اگر نذر کرده باشد که جایی از بدن خود را به خط قران برساند در صورتی که ان نذر صحیح باشد مانند بوسیدن قران ششم برای اب کشیدن قرانی که نجس شده یا برای بیرون اوردن ان از محلی که بودن قران در ان محل موجب هتک است در صورتی که مجبور باشد دست یا جای دیگر بدن خود را به خط قران برساند ولی چنانچه معطل شدن به مقدار وضو بی احترامی به قران باشد باید بدون این که وضو بگیرد قران را از ان محل بیرون اورد یا اگر نجس شده اب بکشد
- [آیت الله اردبیلی] انسان میتواند برای بعضی از کارهای مستحبّی، مثل حج، عمره، طواف از طرف کسی که در مکه نیست، قرائت قرآن، زیارت قبر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و امامان علیهمالسلام و توابع آن مثل نماز زیارت، از طرف زندگان اجیر شود و ظاهرا نیابت تبرّعی (مجانی) در جمیع مستحبات از طرف افراد زنده اگر به قصد رجا باشد اشکال ندارد؛ اما صحّت اجیر شدن برای غیر از مثل مستحبات ذکر شده، محلّ تأمّل است و نیز انسان میتواند کار مستحبّی را انجام دهد و ثواب آن را به مردگان یا زندگان هدیه نماید.
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ در اسلام دروغ است و معنای آن فریب دیگران است به چیزی که در نظر او واقعیّت ندارد و قرآن شریف به طور مؤکّد، سلب ایمان از دروغگو نموده است: (انَّما یَفْتَرِی الکَذِبَ الَّذین لایُؤْمِنُونَ بِآیاتِ اللَّه).[1] (تنها کسانی دروغپردازی میکنند که به آیات خدا ایمان ندارند.) بلکه در روایات آمده است که دروغگو دشمن خداست و آن اقسامی دارد: الف) نسبت دروغ دادن به پیامبران گرامی و ائمّه طاهرین(سلاماللهعلیهم) و این قسم از دروغ که بدعت به آن میگویند، شدیدترین عذاب الهی را دارد و از همه اقسام دروغ بزرگتر و از اکبر کبائر است، مخصوصاً اگر سبب گمراهی کسی شود. ب) دروغ مفسدهآمیز نظیر دروغی که روابط بین دو مسلمان را تیره کند و نظیر دروغی که آبروی کسی را ببرد و نظیر دروغی که کسی را در خطر اندازد و مانند اینها. و قدر متیقّن از آیات و روایاتی که در مذمّت دروغ است همین قسم از دروغ میباشد. ج) نسبت دادن عیبی به کسی که آن عیب را نداشته باشد؛ نظیر نسبت زنا به زن عفیفه و یا مرد عفیف و نظیر نسبت سرقت به کسی که سرقت نکرده باشد و نظیر اینها، و به آن تهمت هم میگویند و این قسم علاوه بر اینکه دروغ است، غیبت نیز میباشد و در روایات آمده است کسی که تهمت بزند، در روز قیامت او را بر تپّهای از چرک و خون که صورت برزخی آن تهمت است نگاه میدارند تا مردم از حساب فارغ شوند. د) دروغی که مفسده آمیز نباشد، نظیر تعریف بیجا از خود یا دیگران و نظیر اظهار محبّت و ارادت به کسی که محبّت و ارادت به او ندارد و مانند اینها، و حرمت این قسم دروغ نزد فقها مسلّم است و از آیات و روایات نیز به خوبی استفاده حرمت میشود. ه) دروغی که علاوه بر اینکه مفسده ندارد، فریب کسی هم نیست، نظیر قصّهها و داستانهای دروغ آمیز و شوخیهای دروغ آمیز و مانند اینها، و این قسم از دروغ گرچه حرام نیست، ولی از روایات به خوبی استفاده میشود که مسلمان واقعی از مثل این دروغها نیز پرهیز میکند. صفحه 401 و) توریه، و معنای آن این است که لفظی بگوید و معنایی را اراده کند که مخاطب توجّه به آن معنی نداشته باشد، و این قسم از دروغ نیز جایز نیست. و اینکه مشهور در میان مردم است که توریه بدون ضرورت جایز است، صحّت ندارد.