اگر سجده برای غیر خداوند شرک است پس چرا در آیه 100 از سوره یوسف، از سجده به حضرت یوسف(ع) یاد شده است؟
سؤال شما را می توان به دو سؤال جداگانه تقسیم کرد: 1- آیا سجده برای غیر خدا شرک است؟ 2- سجده ی خانواده ی حضرت یوسف -علیه السلام- برای او چگونه توجیه و تفسیر می شود؟ در جواب سؤال اول، باید گفت که یک عمل عبادی، باید شایسته ی اظهار مولویت مولا را داشته باشد؛ مانند سجده، رکوع، جلوِ مولا برخاستن، دنبال او راه رفتن و... و هر چه که این اعمال صلاحیت بیش تری داشته باشد، بندگی آن، آشکارتر می شود و در میان این افعال سجده از هر عملی دلالت و تعین بیش تر در عبودیت دارد؛ اما نباید گمان کرد که سجده عبادت ذاتی است و هیچ عنوان دیگری به جز عبادت بر آن منطبق نیست؛ چون هر چه که ذاتی چیزی باشد، دیگر تخلف پذیر نیست؛ اما سجده این گونه نیست؛ چون ممکن است همین عمل به انگیزه ی دیگری هم انجام شود؛ مثلاً برای استهزا و مسخره کردن، کسی سجده کند و با این که همه ی شرایط سجده را دارا می باشد، عبادت نیست. وقتی عمل عبادی ذاتی نشد، برای انجام عبادت با آن عمل، نیت عبادت لازم است؛ اما گاهی برای انجام همان عمل، مانع عقلی و شرعی به وجود می آید؛ مثلاً سجده برای غیر خدا به قصد عبادت و اثبات الوهیت و ربوبیت از نظر شرع و عقل ممنوع است اما اگر منظور فقط تحیت و احترام به غیر، بدون اثبات الوهیت و ربوبیت برای او باشد، حرام نیست. البته برای دین داران که با این عمل انس گرفته اند و فقط عبادت پروردگار کرده اند، مانع انجام این عمل برای غیر خدا شود؛ اما چنین نیست که هر عملی را که به منظور اخلاص برای خدا به جا می آوریم، به جا آوردن آن برای غیر خدا ممنوع باشد و نتوانیم با آن عمل، به بندگان صالح، قبور اولیا و...، اظهار محبت و احترام کنیم.[1] امّا پاسخ به پرسش دوم بعد از آن که پدر و مادر و برادران حضرت یوسف -علیه السلام- وارد قصر شدند و در جایگاه مخصوص قرار گرفتند حضرت یوسف بر آن ها وارد می شود و آن ها وقتی آن نور درخشان الهی را در او نمایان و هیبت و جلال پادشاهی او را می بینند، از خود بی خود می شوند و در برابر او به خاک می افتند. باید دانست که این سجده برای عبادت حضرت یوسف نبوده است؛ چون اگر این طور بود: اولا، حضرت یوسف که عبد صالح خدا بود، اجازه نمی داد برای او سجده ی عبادت کنند؛ ثانیا، پیامبر بزرگی مانند حضرت یعقوب اقدام به چنین عملی نمی کرد؛ ثالثا، قرآن نیز به عنوان یک عمل شایسته و یا دست کم مجاز از آن یاد نمی نمود و بدون اعتراض به این عمل از کنار آن نمی گذشت.[2] پس می توان گفت سجده برای شکر خدا از این نعمت بوده که مشکلات و گرفتاری های خاندان حضرت یعقوب را برطرف کرد و هم چنین، به منظور تجلیل و احترام از حضرت یوسف نیز صورت گرفته است پس این که سجده در برابر حضرت یوسف بود، درست است و هیچ اشکالی و مانعی هم وجود ندارد. در پایان، افزون بر آن چه یاد شد، به سخنی از امام هادی علیه السلام اشاره می کنیم که در جواب کسی که درباره ی درستی و نادرستی سجده بر حضرت یوسف از طرف حضرت یعقوب و فرزندانش بنا بر آن چه که در آیه آمده است سؤال کرد، امام در پاسخ فرمودند: (اما سجده کردنِ یعقوب و پسران، برای یوسف عیب ندارد؛ چون سجده برای یوسف نبوده، بلکه این عمل آن ها، طاعت برای خدا و تحیت و تجلیلی برای یوسف بوده است؛ مثل سجده ی فرشتگان بر حضرت آدم که سجده ی آن ها طاعت خدا و تحیت بر آدم بود...).[3] -------------------------------------------------------------------------------- [1]. طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمدباقرموسوی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه ی مدرسین، ج 1، ص 187 [2] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتاب الاسلامیه، ج10، ص81. [3] . طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، قم، انتشارات اسلامی، ج11، ص364
عنوان سوال:

اگر سجده برای غیر خداوند شرک است پس چرا در آیه 100 از سوره یوسف، از سجده به حضرت یوسف(ع) یاد شده است؟


پاسخ:

سؤال شما را می توان به دو سؤال جداگانه تقسیم کرد:
1- آیا سجده برای غیر خدا شرک است؟
2- سجده ی خانواده ی حضرت یوسف -علیه السلام- برای او چگونه توجیه و تفسیر می شود؟
در جواب سؤال اول، باید گفت که یک عمل عبادی، باید شایسته ی اظهار مولویت مولا را داشته باشد؛ مانند سجده، رکوع، جلوِ مولا برخاستن، دنبال او راه رفتن و... و هر چه که این اعمال صلاحیت بیش تری داشته باشد، بندگی آن، آشکارتر می شود و در میان این افعال سجده از هر عملی دلالت و تعین بیش تر در عبودیت دارد؛ اما نباید گمان کرد که سجده عبادت ذاتی است و هیچ عنوان دیگری به جز عبادت بر آن منطبق نیست؛ چون هر چه که ذاتی چیزی باشد، دیگر تخلف پذیر نیست؛ اما سجده این گونه نیست؛ چون ممکن است همین عمل به انگیزه ی دیگری هم انجام شود؛ مثلاً برای استهزا و مسخره کردن، کسی سجده کند و با این که همه ی شرایط سجده را دارا می باشد، عبادت نیست.
وقتی عمل عبادی ذاتی نشد، برای انجام عبادت با آن عمل، نیت عبادت لازم است؛ اما گاهی برای انجام همان عمل، مانع عقلی و شرعی به وجود می آید؛ مثلاً سجده برای غیر خدا به قصد عبادت و اثبات الوهیت و ربوبیت از نظر شرع و عقل ممنوع است اما اگر منظور فقط تحیت و احترام به غیر، بدون اثبات الوهیت و ربوبیت برای او باشد، حرام نیست.
البته برای دین داران که با این عمل انس گرفته اند و فقط عبادت پروردگار کرده اند، مانع انجام این عمل برای غیر خدا شود؛ اما چنین نیست که هر عملی را که به منظور اخلاص برای خدا به جا می آوریم، به جا آوردن آن برای غیر خدا ممنوع باشد و نتوانیم با آن عمل، به بندگان صالح، قبور اولیا و...، اظهار محبت و احترام کنیم.[1]
امّا پاسخ به پرسش دوم بعد از آن که پدر و مادر و برادران حضرت یوسف -علیه السلام- وارد قصر شدند و در جایگاه مخصوص قرار گرفتند حضرت یوسف بر آن ها وارد می شود و آن ها وقتی آن نور درخشان الهی را در او نمایان و هیبت و جلال پادشاهی او را می بینند، از خود بی خود می شوند و در برابر او به خاک می افتند. باید دانست که این سجده برای عبادت حضرت یوسف نبوده است؛ چون اگر این طور بود:
اولا، حضرت یوسف که عبد صالح خدا بود، اجازه نمی داد برای او سجده ی عبادت کنند؛
ثانیا، پیامبر بزرگی مانند حضرت یعقوب اقدام به چنین عملی نمی کرد؛
ثالثا، قرآن نیز به عنوان یک عمل شایسته و یا دست کم مجاز از آن یاد نمی نمود و بدون اعتراض به این عمل از کنار آن نمی گذشت.[2]
پس می توان گفت سجده برای شکر خدا از این نعمت بوده که مشکلات و گرفتاری های خاندان حضرت یعقوب را برطرف کرد و هم چنین، به منظور تجلیل و احترام از حضرت یوسف نیز صورت گرفته است پس این که سجده در برابر حضرت یوسف بود، درست است و هیچ اشکالی و مانعی هم وجود ندارد.
در پایان، افزون بر آن چه یاد شد، به سخنی از امام هادی علیه السلام اشاره می کنیم که در جواب کسی که درباره ی درستی و نادرستی سجده بر حضرت یوسف از طرف حضرت یعقوب و فرزندانش بنا بر آن چه که در آیه آمده است سؤال کرد، امام در پاسخ فرمودند: (اما سجده کردنِ یعقوب و پسران، برای یوسف عیب ندارد؛ چون سجده برای یوسف نبوده، بلکه این عمل آن ها، طاعت برای خدا و تحیت و تجلیلی برای یوسف بوده است؛ مثل سجده ی فرشتگان بر حضرت آدم که سجده ی آن ها طاعت خدا و تحیت بر آدم بود...).[3]
--------------------------------------------------------------------------------
[1]. طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمدباقرموسوی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه ی مدرسین، ج 1، ص 187
[2] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتاب الاسلامیه، ج10، ص81.
[3] . طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، قم، انتشارات اسلامی، ج11، ص364





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین