(قالُوا یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا کُنَّا خاطِئِینَ قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ) یوسف (12)، آیه 97 و 98.؛ (گفتند: (ای پدر! برای گناهان ما آمرزش خواه که ما خطاکار بودیم. گفت: به زودی از پروردگارم برای شما آمرزش میخواهم که او، همانا آمرزنده مهربان است). براساس آیات قرآنی، توحید و شرک، دارای معیارهای روشنی هستند. (توحید) در لغت، به معنای یکتا دانستن است و هنگامی که بر خداوند اطلاق میشود، به معنای اعتقاد به وحدانیت و یکی بودن اوست. (شرک) در لغت، به معنای همتا دانستن در چیزی است و (شریک)، همان همتا و همتراز است. شرک در اصطلاح، به معنای شریک قرار دادن برای خدا در حاکمیت و ربوبیت است و حقیقت آن، این است که کسی را همتای خدا و همتراز او در خالقیت، مالکیت، ربوبیت و عبادت بدانیم و این، همان شرک عظیم است. ر.ک: لسانالعرب، ماده شرک ؛ مفردات راغب، ماده شرک. قرآن میفرماید: (أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ) نحل (16)، آیه 36.؛ (از هر معبودی جز خدا، بپرهیزند). مهمترین انگاره در این جا، این است که چه عملی نشانه توحید و چه عملی شرک است؛ تا نتوان به راحتی به کسی اتهام شرک زد و یا عمل او را خارج از دایره توحید دانست. توحید در عبادت و زیارت برخی به شیعیان اتهام میزنند که نماز شما در زیارتگاههای امامانعلیه السلام و یا حاجت خواستن از آنها، به معنای عبادت آنها و شرک است؛ در حالیکه شیعیان در زیارتگاهها به دو صورت زیر نیت میکنند: یک. نماز را برای خداوند و به نیت تقرب به خدا میخوانند و ثواب آن را به روح امامانعلیهم السلام هدیه میکنند. دو. به نیابت از امامانعلیهم السلام، نماز میخوانند و برای خداوند، رکوع و سجود به جا میآورند. در این باره باید دانست که: (عبادت) در اصطلاح قرآن و حدیث، ارکان خاصی دارد که با بودن آنها، عبادت اصطلاحی تحقق مییابد و بدون آنها، تنها مطلق خضوع محقق میشود. آن ارکان عبارتند از: 1. انجام فعلی که گویای خضوع و تذلّل باشد. 2. عقیده و انگیزه خاصی که انسان را به عبادت و خضوع نسبت به شخص واداشته است؛ مانند: الف) اعتقاد به الوهیت کسی که برای او خضوع کرده است؛ خداوند متعال درباره مشرکان میفرماید: (الَّذِینَ یَجْعَلُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ) حجر (15)، آیه 96.؛ (آنان که با خدای یکتا، خدایی دیگر گرفتند، به زودی خواهند دانست که در چه جهل و اشتباهی بودهاند و با چه شقاوت و عذابی، محشور میشوند). همچنین در جای دیگری میفرماید: (وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِیَکُونُوا لَهُمْ عِزًّا) مریم (19)، آیه 81.؛ (و مشرکان خدای یگانه را ترک گفته، برای احترام و عزت دنیوی، خدایان باطل را برگرفتند). از این دو آیه و آیات دیگر، استفاده میشود که رکن عبادت غیرخدا و شرک، اعتقاد به الوهیت غیرخداوند است؛ در حالی که شیعیان، امامانعلیهم السلام را بنده خدا میدانند و معتقدند: (لا حول ولا قوة الا باللَّه)، (ولا مؤثر فی الوجود الا للَّه)؛ همه ارادهها مسخر اراده و توان حقتعالی است و همه امامان و پیامبرانعلیهم السلام، مستقل از اراده و خواست خداوند، هیچند و تمام قدرت و ارزششان، به واسطه اتصال به آن منبع لایزال است و بندگی و اطاعت آن عزیزان نسبت به خداوند، موجب شده که خداوند به آنها معجزات و کرامات فراوانی عطا نماید. ب) اعتقاد به ربوبیت کسی که بر او خضوع کرده است؛ خداوند متعال میفرماید: (یا بَنِی إِسْرائِیلَ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّی وَ رَبَّکُمْ) مائده (5)، آیه 72.؛ (ای بنیاسراییل! خدایی را که آفریننده من و شماست، بپرستید). همچنین در جایی دیگر میفرماید: (إِنَّ اللَّهَ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ) آل عمران (3)، آیه 51.؛ (همانا پروردگار من و شما، خداست؛ بپرستید او را که همین است راه راست). از این دسته آیات نیز استفاده میشود که یکی از ارکان عبادت غیرخدا و شرک، اعتقاد به ربوبیت استقلالی غیرخداوند است؛ در حالی که شیعیان احترام و خضوعی که در برابر امامانعلیهم السلام دارند، به این عنوان است که آنها بندگان خوب خدا و اولیای الهی هستند و برای آنها، جدا از ربوبیت و اراده الهی، هیچ نقش و جایگاهی را قبول ندارند. بر این اساس، (حقیقت شرک) آن است که کسی را همتای خدا و همتراز او در خالقیت، مالکیت، ربوبیت و عبادت بدانیم؛ ولی اگر بگوییم: حضرت مسیحعلیه السلام، بیماران غیرقابل علاج را به اذن خدا شفا میداد و مردگان را به اذن خدا زنده میکرد و با علمی که از ناحیه خداوند کسب کرده بود، از مسائل پنهانی و غیب خبر میداد، نه به راه شرک رفتهایم و نه سخنی به گزاف گفتهایم. قرآن درباره مسیح میفرماید: ((-(او را به عنوان)-) رسول و فرستاده، به سوی بنیاسراییل (-(قرار دادیم که به آنها بگوید:)-) من نشانهای از طرف پروردگار شما، برایتان آوردهام. من از گِل، چیزی به شکل پرنده میسازم؛ سپس در آن میدمم و به فرمان خدا، پرندهای میگردد و به اذن خدا، کور مادرزاد و مبتلایان به برص را بهبود میبخشم و مردگان را به اذن خدا، زنده میکنم و از آن چه میخورید و در خانههای خود ذخیره میکنید، به شما خبر میدهم. به یقین در اینها معجزهای برای شماست؛ اگر ایمان داشته باشید). همان، آیه 49. بنابراین، اگر از پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله و بعضی از بندگان صالح خدا، همچون اهلبیتعلیه السلام چنین اموری را به همین صورت، یعنی (به اذن خدا) تقاضا کنیم، نه تنها شرک نیست، بلکه عین توحید است؛ زیرا ما هرگز آنها را همتراز و هم ردیف و شریک خدا و مستقل در تأثیر قرار ندادهایم؛ بلکه بندگانی سر بر فرمان او و مجری اوامر او دانستهایم. اصولاً این سؤال مطرح است که خدایی که توانای مطلق است، (إِنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ) آل عمران (3)، آیه 49.، آیا نمیتواند قدرت و اختیارات ویژهای به برخی از بندگان خاصش عطا نماید که آنها به اذن او اعمال کنند؟ تا این امر، موجب توجه مردم به آن سفیران هدایت شود و راه خدا، روشن شود و رهبران فرزانه، در جامعه اسلامی معرفی شوند. با این سخن، پاسخ سؤال دوم که چرا برای درخواست حاجت به سراغ واسطه میرویم، معلوم میشود. از آیات قرآن به خوبی استفاده میشود که انسانها برای توبه و بهرهمندی از آمرزش الهی و یا حاجت خواستن، سه وضعیت میتوانند داشته باشند؛ 1. توبه به درگاه الهی و حاجت خواستن، به طور مستقیم توسط خود شخص گناهکار و یا نیازمند انجام گیرد؛ چنان که در قرآن مجید میخوانیم: (فَأَمَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَعَسی أَنْ یَکُونَ مِنَ الْمُفْلِحِینَ) قصص (28)، آیه 67.؛ (و اما کسی که توبه کند و ایمان آورد و به کار شایسته پردازد، امید که از رستگاران باشد). 2. علاوه بر این که انسانها به طور مستقیم به درگاه الهی توبه کنند و حاجت بخواهند، پیامبران یا اولیای الهی نیز برای آنها طلب آمرزش و یا طلب حاجت کنند؛ چنان که در قرآن مجید میخوانیم: (وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً) نساء (4)، آیه 64.؛ (و اگر آنان وقتی به خود ستم کرده بودند، پیش تو میآمدند و از خدا آمرزش میخواستند و پیامبر (-(نیز)-) برای آنان طلب آمرزش میکرد، قطعاً خدا را توبهپذیرِ مهربان مییافتند). بدیهی است در این صورت، بندگان خدا از آمرزش و لطف بیشتر خداوند، بهرهمند خواهند شد و علاوه بر دعای خودشان، از دعای اولیای الهی نیز کمک میگیرند. 3. گاهی به جهت شدت تواضع و یا به جهت شدت خطا، انسانهای گناهکار و یا نیازمند، ترجیح میدهند تنها به وسیله پیامبران و اولیای الهی از خداوند، طلب آمرزش و یا طلب حاجت کنند؛ چنان که برادران حضرت یوسفعلیه السلام به جهت شدت خطای خود به حضرت یعقوبعلیه السلام مراجعه کردند و گفتند: (قالُوا یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا کُنَّا خاطِئِینَ. قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ) یوسف (12)، آیه 97 و 98.؛ (گفتند: ای پدر! برای گناهان ما، آمرزش خواه که ما خطاکار بودیم. گفت: به زودی از پروردگارم برای شما آمرزش میخواهم که او همانا آمرزنده مهربان است). علاوه بر آمرزش در آخرت، گاهی برای رفع عذاب دنیا نیز میتوان اولیای الهی را واسطه قرار داد؛ چنان که درباره قوم حضرت موسیعلیه السلام میخوانیم: (وَ لَمَّا وَقَعَ عَلَیْهِمُ الرِّجْزُ قالُوا یا مُوسَی ادْعُ لَنا رَبَّکَ بِما عَهِدَ عِنْدَکَ...) اعراف (7)، آیه 134.؛ (و هنگامی که عذاب بر آنان فرود آمد، گفتند: ای موسی! پروردگارت را به عهدی که نزد تو دارد، برای ما بخوان. اگر این عذاب را از ما برطرف کنی، حتماً به تو ایمان خواهیم آورد و بنیاسراییل را قطعاً با تو روانه خواهیم ساخت). بنا بر آن چه گفته شد، هر سه روش طلب آمرزش و طلب حاجت، از سوی خداوند و آیات قرآنی تأیید شدهاند و واسطه قرار دادن اولیا، به هیچ وجه، شرک نیست و منافاتی با درخواست مستقیم از خدا ندارد؛ بلکه اگر آدمی از وساطت اولیای الهی بهرهمند شود، از لطف و آمرزش بیشتر خداوند نیز بهرهمند خواهد شد. شگفت آن که چگونه برخی از فرقههای مسلمان نما، از واژه شرک که معنای روشنی دارد، برداشتهای نادرست و ناروایی کرده، هرگونه درخواست از بندگان صالح خدا را - که جز به اذن خدا کاری نمیکنند - شرک دانستهاند؛ آن هم مطلبی برخلاف صریح قرآن! تمام اشتباهات اینان، از آن جا ناشی میشود که آیات قرآن را در کنار هم قرار ندادهاند؛ تا مفهوم واقعی آنها روشن شود؛ بلکه با پیشداوری، برداشت ناقص و نادرستی از آیات کرده اند. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 37/500036)
(قالُوا یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا کُنَّا خاطِئِینَ قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ) یوسف (12)، آیه 97 و 98.؛ (گفتند: (ای پدر! برای گناهان ما آمرزش خواه که ما خطاکار بودیم. گفت: به زودی از پروردگارم برای شما آمرزش میخواهم که او، همانا آمرزنده مهربان است).
براساس آیات قرآنی، توحید و شرک، دارای معیارهای روشنی هستند.
(توحید) در لغت، به معنای یکتا دانستن است و هنگامی که بر خداوند اطلاق میشود، به معنای اعتقاد به وحدانیت و یکی بودن اوست.
(شرک) در لغت، به معنای همتا دانستن در چیزی است و (شریک)، همان همتا و همتراز است. شرک در اصطلاح، به معنای شریک قرار دادن برای خدا در حاکمیت و ربوبیت است و حقیقت آن، این است که کسی را همتای خدا و همتراز او در خالقیت، مالکیت، ربوبیت و عبادت بدانیم و این،
همان شرک عظیم است. ر.ک: لسانالعرب، ماده شرک ؛ مفردات راغب، ماده شرک.
قرآن میفرماید: (أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ) نحل (16)، آیه 36.؛ (از هر معبودی
جز خدا، بپرهیزند). مهمترین انگاره در این جا، این است که چه عملی نشانه توحید و چه عملی شرک است؛ تا نتوان به راحتی به کسی اتهام شرک زد و یا عمل او را خارج از دایره توحید دانست.
توحید در عبادت و زیارت
برخی به شیعیان اتهام میزنند که نماز شما در زیارتگاههای امامانعلیه السلام و یا حاجت خواستن از آنها، به معنای عبادت آنها و شرک است؛ در حالیکه شیعیان در زیارتگاهها به دو صورت زیر نیت میکنند:
یک. نماز را برای خداوند و به نیت تقرب به خدا میخوانند و ثواب آن را به روح امامانعلیهم السلام هدیه میکنند.
دو. به نیابت از امامانعلیهم السلام، نماز میخوانند و برای خداوند، رکوع و سجود به جا میآورند.
در این باره باید دانست که: (عبادت) در اصطلاح قرآن و حدیث، ارکان خاصی دارد که با بودن آنها، عبادت اصطلاحی تحقق مییابد و بدون آنها،
تنها مطلق خضوع محقق میشود. آن ارکان عبارتند از:
1. انجام فعلی که گویای خضوع و تذلّل باشد.
2. عقیده و انگیزه خاصی که انسان را به عبادت و خضوع نسبت به شخص واداشته است؛ مانند:
الف) اعتقاد به الوهیت کسی که برای او خضوع کرده است؛
خداوند متعال درباره مشرکان میفرماید: (الَّذِینَ یَجْعَلُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ) حجر (15)، آیه 96.؛ (آنان که با خدای یکتا، خدایی دیگر گرفتند، به زودی خواهند دانست که در چه جهل و اشتباهی بودهاند و با چه شقاوت و عذابی، محشور میشوند).
همچنین در جای دیگری میفرماید: (وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِیَکُونُوا لَهُمْ عِزًّا) مریم (19)، آیه 81.؛ (و مشرکان خدای یگانه را ترک گفته، برای احترام و عزت دنیوی، خدایان باطل را برگرفتند).
از این دو آیه و آیات دیگر، استفاده میشود که رکن عبادت غیرخدا و شرک، اعتقاد به الوهیت غیرخداوند است؛ در حالی که شیعیان، امامانعلیهم السلام را بنده خدا میدانند و معتقدند: (لا حول ولا قوة الا باللَّه)، (ولا مؤثر فی الوجود الا للَّه)؛ همه ارادهها مسخر اراده و توان حقتعالی است و همه امامان و پیامبرانعلیهم السلام، مستقل از اراده و خواست خداوند، هیچند و تمام قدرت و ارزششان، به واسطه اتصال به آن منبع لایزال است و بندگی و اطاعت آن عزیزان نسبت به خداوند، موجب شده که خداوند به آنها معجزات و کرامات فراوانی عطا نماید.
ب) اعتقاد به ربوبیت کسی که بر او خضوع کرده است؛
خداوند متعال میفرماید: (یا بَنِی إِسْرائِیلَ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّی وَ رَبَّکُمْ) مائده (5)، آیه 72.؛
(ای بنیاسراییل! خدایی را که آفریننده من و شماست، بپرستید).
همچنین در جایی دیگر میفرماید: (إِنَّ اللَّهَ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ) آل عمران (3)، آیه 51.؛ (همانا پروردگار من و شما، خداست؛ بپرستید او را که همین است راه راست).
از این دسته آیات نیز استفاده میشود که یکی از ارکان عبادت غیرخدا و شرک، اعتقاد به ربوبیت استقلالی غیرخداوند است؛ در حالی که شیعیان احترام و خضوعی که در برابر امامانعلیهم السلام دارند، به این عنوان است که آنها بندگان خوب خدا و اولیای الهی هستند و برای آنها، جدا از ربوبیت و اراده الهی،
هیچ نقش و جایگاهی را قبول ندارند.
بر این اساس، (حقیقت شرک) آن است که کسی را همتای خدا و همتراز
او در خالقیت، مالکیت، ربوبیت و عبادت بدانیم؛ ولی اگر بگوییم: حضرت مسیحعلیه السلام، بیماران غیرقابل علاج را به اذن خدا شفا میداد و مردگان را به اذن خدا زنده میکرد و با علمی که از ناحیه خداوند کسب کرده بود،
از مسائل پنهانی و غیب خبر میداد، نه به راه شرک رفتهایم و نه سخنی به گزاف گفتهایم.
قرآن درباره مسیح میفرماید: ((-(او را به عنوان)-) رسول و فرستاده، به سوی بنیاسراییل (-(قرار دادیم که به آنها بگوید:)-) من نشانهای از طرف پروردگار شما، برایتان آوردهام. من از گِل، چیزی به شکل پرنده میسازم؛ سپس در آن میدمم و به فرمان خدا، پرندهای میگردد و به اذن خدا، کور مادرزاد و مبتلایان
به برص را بهبود میبخشم و مردگان را به اذن خدا، زنده میکنم و از آن چه میخورید و در خانههای خود ذخیره میکنید، به شما خبر میدهم. به یقین
در اینها معجزهای برای شماست؛ اگر ایمان داشته باشید). همان، آیه 49.
بنابراین، اگر از پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله و بعضی از بندگان صالح خدا، همچون اهلبیتعلیه السلام چنین اموری را به همین صورت، یعنی (به اذن خدا) تقاضا کنیم،
نه تنها شرک نیست، بلکه عین توحید است؛ زیرا ما هرگز آنها را همتراز و هم ردیف و شریک خدا و مستقل در تأثیر قرار ندادهایم؛ بلکه بندگانی
سر بر فرمان او و مجری اوامر او دانستهایم.
اصولاً این سؤال مطرح است که خدایی که توانای مطلق است، (إِنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ) آل عمران (3)، آیه 49.، آیا نمیتواند قدرت و اختیارات ویژهای به برخی از بندگان خاصش عطا نماید که آنها به اذن او اعمال کنند؟ تا این امر، موجب توجه مردم به آن سفیران هدایت شود و راه خدا، روشن شود و رهبران فرزانه، در جامعه اسلامی معرفی شوند.
با این سخن، پاسخ سؤال دوم که چرا برای درخواست حاجت به سراغ واسطه میرویم، معلوم میشود.
از آیات قرآن به خوبی استفاده میشود که انسانها برای توبه و بهرهمندی از آمرزش الهی و یا حاجت خواستن، سه وضعیت میتوانند داشته باشند؛
1. توبه به درگاه الهی و حاجت خواستن، به طور مستقیم توسط خود شخص گناهکار و یا نیازمند انجام گیرد؛ چنان که در قرآن مجید میخوانیم: (فَأَمَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَعَسی أَنْ یَکُونَ مِنَ الْمُفْلِحِینَ) قصص (28)، آیه 67.؛ (و اما کسی که توبه کند و ایمان آورد و به کار شایسته پردازد، امید که از رستگاران باشد).
2. علاوه بر این که انسانها به طور مستقیم به درگاه الهی توبه کنند و حاجت بخواهند، پیامبران یا اولیای الهی نیز برای آنها طلب آمرزش و یا طلب حاجت کنند؛ چنان که در قرآن مجید میخوانیم: (وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً) نساء (4)، آیه 64.؛ (و اگر آنان وقتی به خود ستم کرده بودند، پیش تو میآمدند و از خدا آمرزش میخواستند و پیامبر (-(نیز)-) برای آنان طلب آمرزش میکرد، قطعاً خدا را توبهپذیرِ مهربان مییافتند).
بدیهی است در این صورت، بندگان خدا از آمرزش و لطف بیشتر خداوند، بهرهمند خواهند شد و علاوه بر دعای خودشان، از دعای اولیای الهی نیز کمک میگیرند.
3. گاهی به جهت شدت تواضع و یا به جهت شدت خطا، انسانهای گناهکار و یا نیازمند، ترجیح میدهند تنها به وسیله پیامبران و اولیای الهی
از خداوند، طلب آمرزش و یا طلب حاجت کنند؛ چنان که برادران حضرت یوسفعلیه السلام به جهت شدت خطای خود به حضرت یعقوبعلیه السلام مراجعه کردند
و گفتند: (قالُوا یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا کُنَّا خاطِئِینَ. قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ) یوسف (12)، آیه 97 و 98.؛ (گفتند: ای پدر! برای گناهان ما، آمرزش خواه که ما خطاکار بودیم. گفت: به زودی از پروردگارم برای شما آمرزش میخواهم که او همانا آمرزنده مهربان است).
علاوه بر آمرزش در آخرت، گاهی برای رفع عذاب دنیا نیز میتوان اولیای الهی را واسطه قرار داد؛ چنان که درباره قوم حضرت موسیعلیه السلام میخوانیم:
(وَ لَمَّا وَقَعَ عَلَیْهِمُ الرِّجْزُ قالُوا یا مُوسَی ادْعُ لَنا رَبَّکَ بِما عَهِدَ عِنْدَکَ...) اعراف (7)، آیه 134.؛ (و هنگامی که عذاب بر آنان فرود آمد، گفتند: ای موسی! پروردگارت را به عهدی که نزد تو دارد، برای ما بخوان. اگر این عذاب را از ما برطرف کنی، حتماً به تو ایمان خواهیم آورد و بنیاسراییل را قطعاً با تو روانه خواهیم ساخت).
بنا بر آن چه گفته شد، هر سه روش طلب آمرزش و طلب حاجت، از سوی خداوند و آیات قرآنی تأیید شدهاند و واسطه قرار دادن اولیا، به هیچ وجه، شرک نیست و منافاتی با درخواست مستقیم از خدا ندارد؛ بلکه اگر آدمی
از وساطت اولیای الهی بهرهمند شود، از لطف و آمرزش بیشتر خداوند نیز بهرهمند خواهد شد.
شگفت آن که چگونه برخی از فرقههای مسلمان نما، از واژه شرک که معنای روشنی دارد، برداشتهای نادرست و ناروایی کرده، هرگونه درخواست از بندگان صالح خدا را - که جز به اذن خدا کاری نمیکنند - شرک دانستهاند؛ آن هم مطلبی برخلاف صریح قرآن! تمام اشتباهات اینان، از آن جا ناشی میشود که آیات قرآن را در کنار هم قرار ندادهاند؛ تا مفهوم واقعی آنها روشن شود؛ بلکه با پیشداوری، برداشت ناقص و نادرستی از آیات کرده اند.
(لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 37/500036)
- [سایر] توسل و تبرک در سوره یوسف را توضیح دهید؟
- [سایر] اگر سجده برای غیر خداوند شرک است پس چرا در آیه 100 از سوره یوسف، از سجده به حضرت یوسف(ع) یاد شده است؟
- [سایر] منظور از شرک در آیه 106 سوره یوسف که اکثر مؤمنان گرفتار آن هستند، چیست؟
- [سایر] منظور از شرک در آیه 106 سوره یوسف که اکثر مؤمنان گرفتار آن هستند، چیست؟
- [سایر] علت احسن القصص بودن سوره یوسف چیست؟
- [سایر] قرآن کریم در آیه 106 سوره یوسف میفرماید: (بیشتر مؤمنان مشرکاند) منظور از شرک در این آیه که اکثر مؤمنان گرفتار آن هستند، چیست؟
- [سایر] فواید سوره یوسف چیست؟
- [سایر] معرفی اجمالی از سوره یوسف ارایه نمایید.
- [سایر] معنی سوره یوسف را برایم بنویسید؟
- [سایر] مکر زنان در سوره یوسف یعنی چه؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] در رکعت اوّل و دوم نمازهای واجب روزانه باید بعد از تکبیرة الاحرام سوره حمد را قرائت کند و بعد از آن بنابر احتیاط واجب یک سوره تمام از قرآن مجید را بخواندن. و باید توجّه داشت که سوره (فیل) و (ایلاف) یک سوره حساب می شود و همچنین سوره (والضّحی) و (الم نشرح).
- [آیت الله مکارم شیرازی] در رکعت اول و دوم نمازهای واجب روزانه باید بعد از تکبیرة الاحرام سوره حمد را قرائت کند و بعد از آن بنابر احتیاط واجب یک سوره تمام از قرآن مجید را و خواندن یک یا چند آیه کافی نیست. و باید توجه داشت که سوره (فیل) و (ایلاف) یک سوره حساب می شود و همچنین سوره (والضحی) و (الم نشرح).
- [آیت الله فاضل لنکرانی] تمام بدن مشرک، حتی مو و ناخن و رطوبت های او نجس است.
- [آیت الله شبیری زنجانی] آیههای: 15 سوره سجده و 37 سوره فصّلت و 62 سوره نجم و 19 سوره علق، آیات سجده واجب است که اگر انسان بخواند یا گوش دهد بعد از تمام شدن آن آیه باید فوراً سجده کند، هر چند هنگام خواندن یا گوش دادن به قرآن بودن آن توجّه نداشته باشد و اگر فراموش کرد هر وقت یادش آمد باید سجده کند و کسی که گوش نمیدهد ولی آیه را میشنود بنا بر احتیاط مستحب سجده کند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] نیم خورده سگ و خوک و مشرک، نجس و خوردن آن حرام است و نیم خورده حیوانات حرام گوشت پاک و خوردن آن مکروه می باشد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر پدر و مادر و جدّ و جدّه بچّه نابالغ مشرک باشند آن بچه هم نجس است، و اگر یکی از اینها مسلمان باشد بچه پاک است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر مشرک شهادتین بگوید و انسان نداند قلباً مسلمان شده یا نه، پاک است، ولی اگر بداند قلباً مسلمان نشده بنابر احتیاط واجب باید از او اجتناب کرد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] سوره هایی که سجده واجب دارد چهار سوره است: 1 سوره سجده (سوره 32) آیه 15. 2 سوره فصلت (سوره 41) آیه 37. 3 سوره نجم (سوره 53) آیه 62. 4 سوره علق(سوره 96) آیه 19.
- [آیت الله شبیری زنجانی] نماز عید سوره مخصوصی ندارد، ولی بهتر است که در رکعت اول آن سوره شمس (سوره 91) و در رکعت دوم، سوره غاشیه (سوره 88) را بخوانند یا در رکعت اول، سوره أعلی (سوره 87) و در رکعت دوم، سوره شمس (سوره 91) را بخوانند.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . نماز عید سوره مخصوصی ندارد ولی بهتر است که در رکعت اول آن سوره شمس "سوره 91" و در رکعت دوم سوره غاشیه "سوره 88" را بخوانند یا در رکعت اول سوره سبح اسم "سوره 87"و در رکعت دوم سوره شمس "سوره 91" را بخوانند.