با توجه به روایت: هر کس بمیرد و امامش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده، امام غائب چگونه می تواند جامعه را سرپرستی کند؟
طبق روایاتی که شیعه و سنی نقل کرده اند، هر کس بیعت امامی را بر گردن نداشته باشد و بمیرد، مرگ او مرگ جاهلیت است. روایات از این دست در کتب اهل سنت به وفور دیده می شود که به طور نمونه به برخی از آنها اشاره می کنیم: 1-مَنْ مات ولیس فی عنقه بیعة مات میتة جاهلیة . هر کس بمیرد و بر گردن او بیعت با امامی نباشد ، به مرگ جاهلی مرده است .(1) 2-مَنْ مات بغیر إمام مات میتة جاهلیة. هر کس بدون امام بمیرد ، به مرگ جاهلی مرده است.(2) 3-مَنْ مات ولیستْ علیه طاعة مات میتة جاهلیة . هر کس بمیرد و اطاعت از امامی بر گردن او واجب نباشد ، به مرگ جاهلی مرده است.(3) البانی بعد از نقل حدیث می‌گوید : إسناده حسن، ورجاله ثقات . 4-مَنْ مات و لیس علیه إمام جماعة فإن موتته موتة جاهلیة . هر کس بمیرد و امام جماعتی نداشته باشد ، مرگ او مرگ جاهلی است .(4) حاکم نیشابوری بعد از نقل حدیث می‌گوید : هذا حدیث صحیح علی شرط الشیخین. و ذهبی نیز آن را تأیید کرده است.(5) 5-من مات لیس علیه إمام فمیتته جاهلیة . هر کس بمیرد و امام نداشته باشد ، به مرگ جاهلی مرده است.(6) حال باید از اهل سنت پرسید این امام کیست؟ آنها از طرفی این روایات را نقل و صحت آن را تأیید کرده‌اند و از طرف دیگر عملاً هیچ امامی ندارند که همگی بالإتفاق از او تبعیت کنند . و این تضادی است که از حل آن عاجز مانده‌اند . خلفای صدر اسلام و بنی امیه و بنی العباس هیچکدام واجد چنین شرائطی نبودند. از طرف دیگر حاکمان فعلی کشورهای عربی، نیز واجد چنین شرایطی نیستند، چگونه می توان گفت اگر کسی بیعت مبارک ها و قذافی ها را به گردن نداشته باشد، مرگ او مرگ جاهلیت باشد. شیعه چه می گوید: ما می گوییم مسلماً این امام باید امامی عادل و پاکدامن معصوم از گناه باشد که جهانیان را از لغزش و جهالت حفظ کند. اکنون باید رفت و این امام والامقام را پیدا کرد تا مرگ انسان ها، مرگ جاهلیت نباشد. آن امام معصوم در لسان پیامبر، همان حضرت مهدی(عج) است که خداوند منّان او را برای دادگستری در جهان، حفظ کرده است. حال اگر شرایط برای زمامداری این امام غایب، آماده باشد، مسلّماً سرپرستی ظاهری را برعهده خواهد گرفت و امّا اگر بشر خیره سر، مانع از چنین برکت الهی باشد، او به عنوان امام غائب، تصرفاتی در جامعه اسلامی خواهد داشت بسان تصرفات مصاحب موسی (خضر) در سه مورد. در زمان غیبت آن امام هم سرپرستی جامعه به مجتهد جامع الشرایط، عادل و آگاه، فقیه، وارسته که تالی تلو معصوم است، سپرده می شود و در طول این مدّت که امام، از دیدگان ما غایب است، (هر چند در خود جامعه زندگی می کند)، مجتهدان عالی مقام، سرپرستی جامعه را به عهده گرفته اند. البته این بدان معنا نیست که مجتهد بدون کمک گرفتن از متخصصان امور اجتماعی، حکومت می کند. از این گذشته، در زمان غیبت امام، جانشینان او، امور جامعه را اداره می کنند، این جانشینان، فقیهان با ورع و پرهیزکار هستند. حضرت موسی چهل روز برای اخذ تورات به میقات رفت و سرپرستی جامعه بنی اسرائیل را برعهده برادرش هارون نهاد و به او چنین گفت: (اخلفنی فی قومی وأصلح ولا تتّبع سبیل المفسدین ). (7)(جانشین من در میان ملتم باش و به اصلاح کارها بپرداز و از مفسدان پیروی مکن) چه مانعی دارد که امام معصوم نیز در حالت غیبت، اداره امور را به دیگران واگذار کند و این کوچکترین منافاتی با امامت وی ندارد. اتفاقاً در زمان غیبت، فقیهان آگاه به نمایندگی از آن حضرت به تشکیل حکومت می پردازند و خود، در رأس حکومت قرار می گیرند، زیرا امام، آنان را بر این مقام، نصب کرده است و در مقبوله عمر بن حنظله آمده است: (فانّی قد جعلته علیکم حاکماً) (2) ، و در حدیث ابی خدیجه آمده است: (فإنّی قد جعلته علیکم قاضیاً). (3) بنابراین، آنان حاکمان امّت و قاضیان ملت هستند، البته نه به تنهایی بلکه با به کارگیری متخصصان و تقسیم کار میان آنان. البته آن چه گفتیم به این معنی نیست که خود امام در زمان غیبت هیچ اثری ندارد، بلکه در حال غیبت، کارهای لازمی را پنهان از چشم مردم انجام می دهد. البته در این زمینه از روایات نیز می توان کمک گرفت. به طور مثال به این روایت دقت کنید: راوی می گوید به حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم چگونه مردم از حجت غائب و مستور بهره ‌مند میشوند و استفاده می‌ برند؟ فرمود: همان طوری که از خورشید بهره میبرند هنگامی که در پس پرده های ابر پنهان است.(10) برای درک روشن تر مساله نمونه ای تاریخی ذکر می کنیم. یکی از روستائیان بحضور شیخ مفید(ره) آمده سؤال کرد هر گاه زن آبستنی که بچه رحمش زنده باشد و خود آن زن بمیرد می‌توان پهلوی او را شکافت و آن بچه را بیرون آورد یا او را با همان بچه باید دفن کرد. شیخ مفید پاسخ داد او را با همان بچه دفن کنند. آن مرد پذیرفته بیرون رفت. در راه سواری با کمال عجله خود را بوی رسانید که شیخ می‌گوید شکم مادر را شکافته بچه را بیرون آورید، آنگاه زن را بخاک سپارید. نامبرده به محل خود رفته و به دستور ثانوی عمل کرد. پس از چندی شیخ مفید را از این پیش‌ آمد اطلاع دادند. گفت: من کسی را به چنین کاری مأمور نداشتم و او حضرت ولی عصر (ع) بوده، الحال که در فتاوای شرعیه خطا می‌ کنم دیگر فتوا نمی ‌دهم. به همین مناسبت به خانه نشست و درب فتوا را بروی خود بست تا آنکه توقیعی باین مضمون شرف صدور یافت (بر شما لازم است فتوا بدهید و بر ماست که شما را از خطاکاری نگهداری کنیم) شیخ بار دیگر به مسند فتوا نشست. (11) بنابراین امام زمان از طریق نائبان و کسانی که لیاقت جانشینی ایشان را دارند، مطالب لازم و ضروری را برای جامعه بیان می کنند. و در ملاقات علمای پرهیزکار با امام زمان (عج) شکی وجود ندارد. البته شاید در بعضی مواقع نیز، مطالبی از طریق القاء در دل علماء تعقیب شود. که این نوع از سنخ ولایت تکوینی می باشد. که یکی از شئون امام است. پی نوشتها: 1. صحیح مسلم ، مسلم النیسابوری ، ج3 ، ص1478؛ السنن الکبری ، البیهقی ، ج8 ، ص156 ؛ مجمع الزوائد ، ج5 ،‌ ص218 ؛ مشکاة المصابیح ، ج2 ، ص1088؛ سلسلة الأحادیث الصحیحة ، ج2 ، ص715 2. مسند احمد ، احمد بن حنبل ، ج4 ، ص96 ؛ مجمع الزوائد ،‌ الهیثمی ، ج5 ،‌ ص218 ؛ مسند الطیالسی ، الطیالسی ، ص295 ؛ الإحسان بترتیب صحیح ابن حبان ج7 ، ص49 ؛ حلیة الأولیاء ، ج 3 ،‌ ص22 . 3. مجمع الزوائد، الهیثمی ، ج5 ، ص224 ؛ کتاب السنة ، ج2 ،‌ ص489 . 4. المستدرک علی الصحیحین ، ج1 ، ص150 5. همان، ج1 ، ص204 6. المعجم الکبیر ، الطبرانی ، ج 10 ،‌ ص298؛ المعجم الأوسط ،‌ ج2 ، ص317 و ج4 ، ص232 ؛ مسند أبی یعلی، ج6 ، ص251 ؛ کتاب السنة ، ابن أبی عاصم ، ج2 ،‌ص489 ؛ مجمع الزوائد ، الهیثمی ، ج5 ، ص224-225. 7. اعراف/ 142. 8. وسائل الشیعه، ج18، باب 1 از ابواب صفات قاضی، حدیث 1. 9 . وسائل الشیعه، ج18، باب11 از ابواب صفات قاضی، حدیث 8. 10. بحار الأنوار، ج‌23، ص 6 11. ترجمه الارشاد، ساعدی خراسانی، ص 4 منبع:سایت انوار طاها
عنوان سوال:

با توجه به روایت: هر کس بمیرد و امامش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده، امام غائب چگونه می تواند جامعه را سرپرستی کند؟


پاسخ:

طبق روایاتی که شیعه و سنی نقل کرده اند، هر کس بیعت امامی را بر گردن نداشته باشد و بمیرد، مرگ او مرگ جاهلیت است.
روایات از این دست در کتب اهل سنت به وفور دیده می شود که به طور نمونه به برخی از آنها اشاره می کنیم:
1-مَنْ مات ولیس فی عنقه بیعة مات میتة جاهلیة .
هر کس بمیرد و بر گردن او بیعت با امامی نباشد ، به مرگ جاهلی مرده است .(1)
2-مَنْ مات بغیر إمام مات میتة جاهلیة.
هر کس بدون امام بمیرد ، به مرگ جاهلی مرده است.(2)
3-مَنْ مات ولیستْ علیه طاعة مات میتة جاهلیة .
هر کس بمیرد و اطاعت از امامی بر گردن او واجب نباشد ، به مرگ جاهلی مرده است.(3)
البانی بعد از نقل حدیث می‌گوید :
إسناده حسن، ورجاله ثقات .
4-مَنْ مات و لیس علیه إمام جماعة فإن موتته موتة جاهلیة .
هر کس بمیرد و امام جماعتی نداشته باشد ، مرگ او مرگ جاهلی است .(4)
حاکم نیشابوری بعد از نقل حدیث می‌گوید : هذا حدیث صحیح علی شرط الشیخین. و ذهبی نیز آن را تأیید کرده است.(5)
5-من مات لیس علیه إمام فمیتته جاهلیة .
هر کس بمیرد و امام نداشته باشد ، به مرگ جاهلی مرده است.(6)
حال باید از اهل سنت پرسید این امام کیست؟ آنها از طرفی این روایات را نقل و صحت آن را تأیید کرده‌اند و از طرف دیگر عملاً هیچ امامی ندارند که همگی بالإتفاق از او تبعیت کنند . و این تضادی است که از حل آن عاجز مانده‌اند .
خلفای صدر اسلام و بنی امیه و بنی العباس هیچکدام واجد چنین شرائطی نبودند. از طرف دیگر حاکمان فعلی کشورهای عربی، نیز واجد چنین شرایطی نیستند، چگونه می توان گفت اگر کسی بیعت مبارک ها و قذافی ها را به گردن نداشته باشد، مرگ او مرگ جاهلیت باشد.
شیعه چه می گوید:
ما می گوییم مسلماً این امام باید امامی عادل و پاکدامن معصوم از گناه باشد که جهانیان را از لغزش و جهالت حفظ کند.
اکنون باید رفت و این امام والامقام را پیدا کرد تا مرگ انسان ها، مرگ جاهلیت نباشد. آن امام معصوم در لسان پیامبر، همان حضرت مهدی(عج) است که خداوند منّان او را برای دادگستری در جهان، حفظ کرده است. حال اگر شرایط برای زمامداری این امام غایب، آماده باشد، مسلّماً سرپرستی ظاهری را برعهده خواهد گرفت و امّا اگر بشر خیره سر، مانع از چنین برکت الهی باشد، او به عنوان امام غائب، تصرفاتی در جامعه اسلامی خواهد داشت بسان تصرفات مصاحب موسی (خضر) در سه مورد. در زمان غیبت آن امام هم سرپرستی جامعه به مجتهد جامع الشرایط، عادل و آگاه، فقیه، وارسته که تالی تلو معصوم است، سپرده می شود و در طول این مدّت که امام، از دیدگان ما غایب است، (هر چند در خود جامعه زندگی می کند)، مجتهدان عالی مقام، سرپرستی جامعه را به عهده گرفته اند. البته این بدان معنا نیست که مجتهد بدون کمک گرفتن از متخصصان امور اجتماعی، حکومت می کند.
از این گذشته، در زمان غیبت امام، جانشینان او، امور جامعه را اداره می کنند، این جانشینان، فقیهان با ورع و پرهیزکار هستند.
حضرت موسی چهل روز برای اخذ تورات به میقات رفت و سرپرستی جامعه بنی اسرائیل را برعهده برادرش هارون نهاد و به او چنین گفت:
(اخلفنی فی قومی وأصلح ولا تتّبع سبیل المفسدین ). (7)(جانشین من در میان ملتم باش و به اصلاح کارها بپرداز و از مفسدان پیروی مکن)
چه مانعی دارد که امام معصوم نیز در حالت غیبت، اداره امور را به دیگران واگذار کند و این کوچکترین منافاتی با امامت وی ندارد. اتفاقاً در زمان غیبت، فقیهان آگاه به نمایندگی از آن حضرت به تشکیل حکومت می پردازند و خود، در رأس حکومت قرار می گیرند، زیرا امام، آنان را بر این مقام، نصب کرده است و در مقبوله عمر بن حنظله آمده است: (فانّی قد جعلته علیکم حاکماً) (2) ، و در حدیث ابی خدیجه آمده است: (فإنّی قد جعلته علیکم قاضیاً). (3)
بنابراین، آنان حاکمان امّت و قاضیان ملت هستند، البته نه به تنهایی بلکه با به کارگیری متخصصان و تقسیم کار میان آنان. البته آن چه گفتیم به این معنی نیست که خود امام در زمان غیبت هیچ اثری ندارد، بلکه در حال غیبت، کارهای لازمی را پنهان از چشم مردم انجام می دهد.
البته در این زمینه از روایات نیز می توان کمک گرفت. به طور مثال به این روایت دقت کنید: راوی می گوید به حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم چگونه مردم از حجت غائب و مستور بهره ‌مند میشوند و استفاده می‌ برند؟ فرمود: همان طوری که از خورشید بهره میبرند هنگامی که در پس پرده های ابر پنهان است.(10)
برای درک روشن تر مساله نمونه ای تاریخی ذکر می کنیم.
یکی از روستائیان بحضور شیخ مفید(ره) آمده سؤال کرد هر گاه زن آبستنی که بچه رحمش زنده باشد و خود آن زن بمیرد می‌توان پهلوی او را شکافت و آن بچه را بیرون آورد یا او را با همان بچه باید دفن کرد. شیخ مفید پاسخ داد او را با همان بچه دفن کنند. آن مرد پذیرفته بیرون رفت. در راه سواری با کمال عجله خود را بوی رسانید که شیخ می‌گوید شکم مادر را شکافته بچه را بیرون آورید، آنگاه زن را بخاک سپارید. نامبرده به محل خود رفته و به دستور ثانوی عمل کرد. پس از چندی شیخ مفید را از این پیش‌ آمد اطلاع دادند. گفت: من کسی را به چنین کاری مأمور نداشتم و او حضرت ولی عصر (ع) بوده، الحال که در فتاوای شرعیه خطا می‌ کنم دیگر فتوا نمی ‌دهم. به همین مناسبت به خانه نشست و درب فتوا را بروی خود بست تا آنکه توقیعی باین مضمون شرف صدور یافت (بر شما لازم است فتوا بدهید و بر ماست که شما را از خطاکاری نگهداری کنیم) شیخ بار دیگر به مسند فتوا نشست. (11)
بنابراین امام زمان از طریق نائبان و کسانی که لیاقت جانشینی ایشان را دارند، مطالب لازم و ضروری را برای جامعه بیان می کنند. و در ملاقات علمای پرهیزکار با امام زمان (عج) شکی وجود ندارد. البته شاید در بعضی مواقع نیز، مطالبی از طریق القاء در دل علماء تعقیب شود. که این نوع از سنخ ولایت تکوینی می باشد. که یکی از شئون امام است.

پی نوشتها:
1. صحیح مسلم ، مسلم النیسابوری ، ج3 ، ص1478؛ السنن الکبری ، البیهقی ، ج8 ، ص156 ؛ مجمع الزوائد ، ج5 ،‌ ص218 ؛ مشکاة المصابیح ، ج2 ، ص1088؛ سلسلة الأحادیث الصحیحة ، ج2 ، ص715
2. مسند احمد ، احمد بن حنبل ، ج4 ، ص96 ؛ مجمع الزوائد ،‌ الهیثمی ، ج5 ،‌ ص218 ؛ مسند الطیالسی ، الطیالسی ، ص295 ؛ الإحسان بترتیب صحیح ابن حبان ج7 ، ص49 ؛ حلیة الأولیاء ، ج 3 ،‌ ص22 .
3. مجمع الزوائد، الهیثمی ، ج5 ، ص224 ؛ کتاب السنة ، ج2 ،‌ ص489 .
4. المستدرک علی الصحیحین ، ج1 ، ص150
5. همان، ج1 ، ص204
6. المعجم الکبیر ، الطبرانی ، ج 10 ،‌ ص298؛ المعجم الأوسط ،‌ ج2 ، ص317 و ج4 ، ص232 ؛ مسند أبی یعلی، ج6 ، ص251 ؛ کتاب السنة ، ابن أبی عاصم ، ج2 ،‌ص489 ؛ مجمع الزوائد ، الهیثمی ، ج5 ، ص224-225.
7. اعراف/ 142.
8. وسائل الشیعه، ج18، باب 1 از ابواب صفات قاضی، حدیث 1.
9 . وسائل الشیعه، ج18، باب11 از ابواب صفات قاضی، حدیث 8.
10. بحار الأنوار، ج‌23، ص 6
11. ترجمه الارشاد، ساعدی خراسانی، ص 4
منبع:سایت انوار طاها





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین