عقل ما (خوبی) و (بدی) اشیا را تا حدود قابل توجّهی درک می کند (این همان چیزی است که دانشمندان از آن به عنوان حسن و قبح عقلی یاد می کنند).مثلا می دانیم عدالت و احسان خوبست، و ظلم و بخل بد است، حتّی قبل از این که دین و مذهب از این امور سخن گوید برای ما روشن بوده است، هر چند مسائل دیگری وجود دارد که علم ما برای درک آن کافی نیست، و باید از رهنمود رهبران الهی و پیامبران استفاده کند.بنابراین اگر گروهی از مسلمین به نام (اشاعره) منکر (حسن و قبح عقلی) شده اند، و راه شناخت خوبی و بدی را، حتّی در مثل عدالت و ظلم و مانند آنها فقط شرع و مذهب دانسته اند، اشتباه محض است.چه این که اگر عقل ما قادر به درک خوبی و بدی نباشد از کجا بدانیم خداوند معجزه را در اختیار فرد دروغگویی نمی گذارد؟، امّا هنگامی که می گوییم دروغ گفتن زشت و قبیح است، و محال است از خداوند سر زند، می دانیم که وعده های خداوند همه حق است، و گفته های او همه صدق است، هرگز دروغگو را تقویّت نمی کند و هرگز معجزه را در اختیار شخص کاذب قرار نمی دهد.این جاست که می توان به آنچه در شرع و مذهب وارد شده اعتماد کرد.بنابراین نتیجه می گیریم که اعتقاد به حسن و قبح عقلی اساس دین و مذهب است .(1) منبع: 1. 50 درس اصول عقائد برای جوانان،آیت الله العظمی مکارم ص87 منبع:سایت انوار طاها
عقل ما (خوبی) و (بدی) اشیا را تا حدود قابل توجّهی درک می کند (این همان چیزی است که دانشمندان از آن به عنوان حسن و قبح عقلی یاد می کنند).مثلا می دانیم عدالت و احسان خوبست، و ظلم و بخل بد است، حتّی قبل از این که دین و مذهب از این امور سخن گوید برای ما روشن بوده است، هر چند مسائل دیگری وجود دارد که علم ما برای درک آن کافی نیست، و باید از رهنمود رهبران الهی و پیامبران استفاده کند.بنابراین اگر گروهی از مسلمین به نام (اشاعره) منکر (حسن و قبح عقلی) شده اند، و راه شناخت خوبی و بدی را، حتّی در مثل عدالت و ظلم و مانند آنها فقط شرع و مذهب دانسته اند، اشتباه محض است.چه این که اگر عقل ما قادر به درک خوبی و بدی نباشد از کجا بدانیم خداوند معجزه را در اختیار فرد دروغگویی نمی گذارد؟، امّا هنگامی که می گوییم دروغ گفتن زشت و قبیح است، و محال است از خداوند سر زند، می دانیم که وعده های خداوند همه حق است، و گفته های او همه صدق است، هرگز دروغگو را تقویّت نمی کند و هرگز معجزه را در اختیار شخص کاذب قرار نمی دهد.این جاست که می توان به آنچه در شرع و مذهب وارد شده اعتماد کرد.بنابراین نتیجه می گیریم که اعتقاد به حسن و قبح عقلی اساس دین و مذهب است .(1)
منبع:
1. 50 درس اصول عقائد برای جوانان،آیت الله العظمی مکارم ص87
منبع:سایت انوار طاها
- [سایر] چگونه خود پسندی، نیکی و بدی را جابجا می کند؟
- [سایر] بدی را به نیکی پاداش دادن نشانه ی چیست؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] مواردی که امر به معروف و نهی از منکر نیازی به اذن حاکم شرع ندارد و خود شخص مستقلا می تواند اقدام نماید، چیست؟
- [سایر] آیا دلایل وجود یا انکار خدا به گونه ای شده است که بشر قادر به درک حقیقت نباشد؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] شخصی که قادر بر درک غیر از وقوفین اضطراری نیست، و برای بقیّه اعمال خود نایب می گیرد، آیا می تواند تقصیر را در خارج منی انجام دهد؟
- [سایر] دیوید هیوم در گفتوگوها در باب دین طبیعی از اپیکور نقل میکند که در یک سری پرسشها عنوان میکند: (آیا خداوند مایل به جلوگیری از بدی هست، اما نمیتواند؟ پس او قادر مطلق نیست. آیا او قادر است، اما مایل نیست؟ پس او بدخواه است. آیا او هم قادر و هم مایل است؟ پس او مبدأ شر است. آیا او نه قادر است و نه مایل است؟ پس چرا او را خدا بنامیم؟).
- [سایر] چرا در روایات نقل شده در کتب شیعی احادیث متضاد و متناقض و همچنین خلاف عقل و شرع دیده می شود؟
- [سایر] منظور از حدیث زیر که درباره گمان بندگان نسبت به خدا آمده، چیست؟ (من با بندهام به همان گمانی که به من دارد، رفتار میکنم؛ اگر گمان نیک دارد، به نیکی و اگر گمان بد دارد، به بدی رفتار میکنم). چکار کنیم که همیشه بتوانیم به خداوند گمان نیک داشته باشیم؟ حقیقت چه موضوعی را باید درک کنیم تا بتوانیم به خداوند گمان نیک داشته باشیم؟ خوش گمانی چیست؟ خوش گمانی را ممکن است با چه مفهومی جا به جا بگیریم؟ از کجا بدانیم که خوش گمانیمان منطقی و عقلانی است؟
- [سایر] چگونه میتوان مهربان بودن خدا را اثبات کرد؟ در این دنیا همان اندازه که زیبایی و خیر و نیکی وجود دارد، شر و زشتی نیز وجود دارد. مثلاً در حیوانات هم حیوان زیبا و ... داریم و هم حیوان درنده....و یا شاید دو خدا وجود دارد خدای خوبی و خدای بدی؟ چطور میتوان آنرا رد کرد؟
- [سایر] چگونه میتوان مهربان بودن خدا را اثبات کرد؟ در این دنیا همان اندازه که زیبایی و خیر و نیکی وجود دارد شر و زشتی نیز وجود دارد و یا شاید دو خدا وجود دارد خدای خوبی و خدای بدی ؟ چطور میتوان آنرا رد کرد؟
- [آیت الله علوی گرگانی] )معروف( یعنی چیزی که به حکم شرع یا عقل انجام آن واجب یا مستحب است، و)منکر( یعنی چیزی که به حکم شرع یا عقل انجام آن قبیح وحرام یا مکروه است; واز این نظر فرقی میان امور فردی واجتماعی نیست. بنابراین امر به معروف ونهی از منکر یک وظیفه عمومی است وحکومتها وافراد مردم همه در برابر یکدیگر مسئولیت دارند وباید به این وظیفه عمل نمایند.
- [آیت الله اردبیلی] اگر کسی دو نفر را وصی کند، چنانچه یکی از آن دو بمیرد یا دیوانه یا کافر شود، در صورتی که هر دو مستقلاًّ وصی نباشند، حاکم شرع یک نفر دیگر را به جای او معیّن میکند و اگر هر دو بمیرند یا دیوانه یا کافر شوند، حاکم شرع دو نفر دیگر را معیّن میکند، ولی اگر یک نفر بتواند وصیّت را عملی کند، معیّن کردن دو نفر لازم نیست.
- [آیت الله اردبیلی] در مواردی که صاحب حق قادر به دریافت حقّ خود از راههای متعارف نیست، میتواند به هر شکل که قادر است حقّ خود را از مال مدیون بردارد، ولی بنابر احتیاط واجب باید از حاکم شرع یا نماینده او هرچند به طور اجمال اجازه بگیرد و این نوع احقاق حقّ را در فقه (تَقاص) میگویند.
- [آیت الله سیستانی] اگر کسی دو نفر را با هم وصی کند، چنانچه یکی از آن دو بمیرد، یا دیوانه یا کافر شود، اگر از عبارت وصیّت فهمیده شود که در چنین صورتی آن دیگری مستقلاً وصی است باید به همین نحو عمل شود، وگرنه حاکم شرع یک نفر دیگر را بجای او معین میکند، و اگر هر دو بمیرند، یا دیوانه یا کافر شوند، حاکم شرع دو نفر دیگر را معین میکند، ولی اگر یک نفر بتواند وصیّت را عملی کند، معین کردن دو نفر لازم نیست.
- [آیت الله اردبیلی] در حبس ملک نیز نظیر وقف، بلوغ و عقل صاحب ملک شرط است و به احتیاط واجب قبض شرط صحّت آن است. همچنین مالک نباید سفیه باشد و یا این که به واسطه ورشکستگی توسط حاکم شرع از تصرّف در اموال خود منع شده باشد و صحت حبس بر اشخاص منوط به قبول آنان است.
- [آیت الله اردبیلی] در حبس ملک نیز نظیر وقف، بلوغ و عقل صاحب ملک شرط است و به احتیاط واجب قبض شرط صحّت آن است. همچنین مالک نباید سفیه باشد و یا این که به واسطه ورشکستگی توسط حاکم شرع از تصرّف در اموال خود منع شده باشد و صحت حبس بر اشخاص منوط به قبول آنان است.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر کافر ذمّی زمینی را از مسلمان بخرد، باید خمس آن را از همان زمین یا از مال دیگرش بدهد و نیز اگر خانه و دکّان ومانند اینها را از مسلمان بخرد، باید خمس زمین آن را بدهد اگر هر آینه معامله بر زمین آنها مستقلاً واقع شده باشد، و امّا اگر معامله بر عنوان خانه و دکّان باشد، خمس آنها بر او واجب نیست و در دادن این خمس قصد قربت لازم نیست، بلکه حاکم شرع هم که خمس را از او میگیرد، لازم نیست قصد قربت نماید.
- [آیت الله بهجت] شخص سفیه و همچنین کسی که حاکم شرع او را بهعلتی از تصرف در اموالش منع کرده باشد، نمیتوانند در مال خود تصرف نمایند، ولی تصرفات غیر مالی آنها اشکالی ندارد، و شخص سفیه، عقدهایش با اجازه ولیّ صحیح است، و نیز میتواند در اجرای صیغه عقد، وکیل دیگری شود. (سفیه کسی است که مال خود را در کارهای غیر عقلایی و بیهوده صرف میکند و در تدبیر امور مالی و اصلاح آن، عقل او کمتر از مردم متعارف میباشد).
- [آیت الله اردبیلی] بر اساس احکام اسلام، باید به آبادی دنیا و رفاه خانواده و جامعه، کمال توجّه را داشت و با دیدگاهی اُخروی و عادلانه و نیز با تدبیر و آگاهی از احکام معاملات، به تجارت و زراعت و کسب حسنات دنیا و رشد اقتصادی و وسعت در رزق و معاش رسید. در روایت آمده است که تجارت موجب توانگری و فزونی عقل وعزت است(1) و نیز آن کسی که به جهت بینیازی از مردم و تأمین خانواده و نیکی به همسایگان به طلب دنیا رود، در روز قیامت چهرهای چون ماه درخشنده خواهد داشت(2) و نیز در روایات، بازرگانان و کسبه به آموختن فقه و پرهیز از ربا و راستگویی و مدارا امر شدهاند (3).
- [آیت الله سیستانی] مضاربه قرادادی است بین دو نفر ، که یکی از آنها مالک است و مالی را به دیگری که آن را عامل مینامیم میدهد ، که با آن تجارت کند و سود میان آنها تقسیم شود. و این معامله مشروط به امور زیر است: 1 ایجاب و قبول . و در انشا آنها هر لفظ ، یا فعلی که بر این مضمون دلالت کند کافی است . 2 بلوغ شرعی ، و عقل ، و رشد ، و اختیار در هر دو طرف قراداد ، و در مالک بخصوص شرط است که از طرف حاکم شرع به دلیل افلاس محجور علیه نباشد ، ولی در عامل این شرط نیست ، مگر در صورتی که قرارداد مقتضی تصرف او در اموال مورد حجر خودش نیز باشد . 3 سهم هر کدام آنها از سود باید با کسر معین باشد ، که ثلث است یا نصف است یا هر کسری دیگر . و میشود از این شرط مستغنی شد در صورتی که سهم هر کدام در عرف بازار معین باشد ، به طوری که عرفا نیازی به ذکر این شرط احساس نشود . و تعیین سهم هر کدام با ذکر مبلغی از مال مانند صد هزار تومان مثلاً ، کافی نیست . ولی میتواند یکی از آنها پس از ظهور سود ، سهم خود را با مبلغی از مال مصالحه نماید . 4 سود باید فقط برای مالک و عامل باشد ، واگر شرط شود که مقداری از سود به دیگری داده شود مضاربه باطل است ، مگر این که در مقابل کاری مربوط به تجارت یاد شده باشد . 5 عامل باید قادر بر تجارت باشد در صورتی که مباشرت او در عمل تجارت به صورت قید در قرارداد ذکر شده باشد ، مثلاً گفته باشد (این پول را به تو میدهم که شخصاً با آن مباشرت به تجارت کنی) و در صورت عجز با این فرض ، قرارداد باطل است . و اگر مباشرت به صورت شرط در متن قرارداد ذکر شود ، مثلاً گفته شود (این پول را به تو میدهم که با آن تجارت کنی به شرط این که خودت مباشرت نمایی) در این فرض ، اگر عامل علاجز باشد معامله باطل نیست ، ولی مالک در صورت تخلف از مباشرت خیار فسخ دارد . و اما اگر نه قید شود و نه شرط ، ولی عامل عاجز باشد از تجارت حتّی با واداشتن دیگری ، قرارداد باطل است . و اگر از ابتدا قادر باشد و سپس عاجز شود ، از وقتی که عاجز شده است ، قرارداد باطل میشود .