خداشناسی و نقش پیامبران در شناساندن خداوند از مهمترین پرسشهای اعتقادی به شمار میرود. برای بررسی و تبیین این مساله پرسش مزبور را می توان در چند محور تجزیه و تحلیل کرد: 1. رسالت پیامبران چیست؟ آیا رسالت پیامبران تنها شناساندن خالق جهان است؟ 2. آیا راه پیامبران و تعالیم آنان میتواند خداوند را بدون هیچگونه شکی به انسان بشناساند؟ 3. آیا جز تعالیم انبیاء راههای اطمینان بخش و یقینی دیگری برای شناخت خداوند وجود دارد؟ اینک در سه محور به پاسخ پرسشهای سه گانه به اختصار میپردازیم. محور اول: رسالت پیامبران و معرفت الله از آنجایی که انسان دارای محدودیتهای معرفت شناختی میباشد و کشف و درک حقایق برای او محال و یا دشوار یا اینکه زمانبر و خطاآمیز است، نیازمند است که خداوند متعال با ارسال پیامبران به همراه تعالیم وحیانی به انسانها در شناخت حقایق یاری رساند. هشام بن حکم گوید: زندیقی از امام صادق(ع) سوال کرد، که شما از چه راهی نبوت را اثبات میکنید؟ امام در پاسخ فرمود: ما پس از آنکه اثبات کردیم که برای ما آفریدگاری متعالی است که انسانها نمیتوانند او را مشاهده نمایند و با او به طور مستقیم تماس جسمی برقرار نمایند و از طرفی او آفریدگاری حکیم است، نتیجه میگیریم که او فرستادگانی دارد که مصالح و منافع انسانها و هر کاری را که انجام آن مایه بقاء زندگی و ترک آن موجب نابودی میگردد بیان میکند و این فرستادگان همان پیامبران الهی هستند که مورد تأیید خاص خداوند حکیم و دانا میباشند و با دلائل و معجزات روشن رسالت خود را اثبات نمودهاند، و این ضرورتی است که دانشمندان متعددی نیز بر آن تاکید کردهاند. از باب نمونه ژان ژاک روسو از متفکران فرانسوی در اینباره مینویسد: برای کشف بهترین قوانین که به درد ملل بخورد یک عقل کل لازم است که تمام شهوات انسانی را ببیند، ولی خود هیچ حس نکند؛ با طبیعت هیچ رابطهای نداشته باشد ولی آن را کاملاً بشناسد، سعادت او مربوط به ما نباشد، ولی حاضر بشود به سعادت ما کمک کند.... بنابر آنچه گفته شد فقط خدایان میتوانند... چنان که شاید و باید برای مردم قانون بیاورند.[1] از این رو قلمرو رسالت پیامبران نه تنها یاری رساندن به انسانها در شناخت خداست بلکه هدایتگری آنها در سایر عرصهها نیز میباشد. برخی عرصههای هدایتگری پیامبران عبارتند:[2] شناخت خدا و تثبیت توحید امیر مؤمنان میفرماید: خداوند پیامبران را برانگیخت تا آن چه را که بندگان خدا دربارة توحید و صفات خدا نمیدانند، فراگیرند و به ربوبیت و پروردگاری و یگانگی وی پس از انکار، ایمان آورند.[3] رفع اختلافها خداوند در قرآن کریم می فرماید که پیامبران را برای رفع اختلاف فرستادیم.[4] اقامه قسط و عدل در جامعه خداوند میفرماید: انبیاء را به همراه میزان و کتاب فرستادیم تا مردم قیام به قسط نمایند.[5] تزکیه انسانها خداوند یکی از اهداف رسالت انبیاء را تزکیه انسانها ذکر میکند.[6] البته راه انبیاء در شناخت خدا دارای ویژگیهایی است که سایر راهها از آن محروماند برخی از این ویژگیها عبارتند از: 1. شناخت معصومانه خداوند: انبیاء بدان جهت که از خطا و اشتباه معصوماند و علم آنها کاملاً مطابق با واقع است و از اینرو خدا را بدون هیچگونه خطایی به انسانها میشناساند. اگر کسی بخواهد به خدا معرفت خالص و منزه از خطا پیدا کند بهترین راه آنست که به تعالیم انبیاء خصوصاً تعالیم اسلام که مصون از تحریف است و دین کامل است مراجعه نماید. 2. شناخت کامل خدا: انبیاء علم و معرفت را از نزد خدا میگیرند و علمشان لدنی و الهی است از اینرو شناخت کاملتری به انسان اعطا میکند زیرا هر چند ما از شناخت خدا به طور همه جانبه بخاطر محدودیتهایمان عاجزیم، ولی خداوند که به همه چیز آگاه است از طریق انبیاء معرفت کاملی را درباره خود به انسانها عطا نموده است و ادعیهای مانند دعای ابوحمزة ثمالی که امام سجاد میفرمایند: عرفتک بک[7]نیز میتواند اشاره به همین مطلب باشد 3. سهل الوصول بودن: علم انبیاء کسبی نیست بلکه لدنی و برگرفته از خدای متعال است، از این رو دریافت علم برای انبیاء نیازی به تحقیقات و پژوهشهای معمولی و استدلال و بحث ندارد بلکه خداوند آنچه را لازم است به آنها فوری اعطا میکند، ما نیز میتوانیم با مراجعه به تعالیم انبیاء در باب معرفت الله به راحتی و آسانی به گنجینهای از معارف و دانشها در باب شناخت خدا دست یابیم مانند مراجعه به قرآن و نهجالبلاغه محور دوم: مصونیت راه خدا و انبیاء همانگونه که گذشت علم انبیاء از آن رو که کسبی نیست، بلکه لدنی و الهی است معصومانه و مصون از خطا و اشتباه است و اگر کسی با دلیل محکم به تعالیم انبیاء ایمان آورد در حقیقت به گنجینهای بدون ریب و شک ایمان آورده است. از باب نمونه اگر کسی قرآن را به عنوان کتاب خدا با دلیل پذیرفت آنچه در باب معرفت خدا به ما عطا میکند تعالیمی بدون ریب و شک خواهد بود، چون قرآن نازل از علم الهی است که در جریانی معصومانه به دست ما رسیده است. محور سوم: راههای شناخت خدا صرف نظر از ویژگیهایی که برای راه انبیاء در شناخت خدا ذکر شد باید گفت راههای دیگری برای شناخت خدا وجود دارد که هر کدام دارای درجهای از اطمینان بخشی و اعتبار است. از باب نمونه دلائل عقلی بجهت احاطةعقل بر موضوعش از قطعیت و اعتبار یقینی برخوردار است. برای مثال برهان امکان و وجوب برهانی است که بدون هیچ تردیدی و با قطعیت خداوند را ثابت میکند و کامل بودن او را که از ویژگیهای مهم خداوند است به ما میشناساند.[8] البته از آن رو که همه انسانها از توان و سطح و وضعیت یکسانی برخوردار نیستند ممکن است راهی برای یک نفر اطمینان بخشتر از راه دیگری باشد مثلاً کسی از راه شهود در معرفت عرفانی، به شناخت خدا با اطمینان بیشتری دست مییابد. در پایان به بررسی این نکته میپردازیم که آیا راه دیگری جز ارسال پیامبران برای شناخت خداوند وجود نداشت؟ همانگونه که اشاره شد بجز راه انبیاء که راهی معصومانه و بیتردید است راههای دیگری همچون برهان امکان و وجوب و سایر براهین خداشناسی وجود دارد که هر کسی میتواند متناسب با توان خود از آن راهها استفاده کند. البته ممکن است گفته شود چه اشکالی دارد که خداوند عقل همة انسانها را کامل کند یا همة انسانها را به آن درجة از شهود برساند که تمامی انسانها بتوانند به بالاترین درجة شناخت خدا نائل شوند؟ در پاسخ به چنین سخنی باید گفت: این انتظار از حق تعالی ناشی از عدم شناخت حقیقت انسان است زیرا اولاً انسان موجودی ممکن الوجود است و هر ممکن الوجودی محدود به حدود امکانی است و از اینرو عقل به درجهای از کمال که والاترین شناختها را دریابد امکان پذیر نیست و به همین جهت یکی از ملاکات، ضرورت نیاز به علم الهی و امداد الهی است و ثانیاً انسان موجودی تکامل پذیر است و با قدمهای اختیاری و رشد استعدادها و ظرفیتهایش به درجات والاتر راه پیدا میکند. از اینرو کمال انسان، گذشته از فیض الهی در گرو اختیار انسان است و چون انسانها انتخابهای متفاوت دارند از درجات مختلف کمال بهرهمندند و بدون شک تنها انسانی که درجات والایی از کمالات را با قدم اختیار پیموده است، استعداد و ظرفیت پذیرش مستقیم هدایت الهی و دریافت علم الهی را به طور مستقیم و شهودی دارد. البته خداوند با قدرت و علم بیکران خود میتوانست موجودی را خلق کند که از اختیار و انتخاب برخوردار نباشد و کمالاتش را بالفعل داشته باشد، ولی در این صورت آن موجود، نه انسان بلکه فرشتهای از فرشتگان بود و این انسان است که اگر با قدم اختیار راه کمال را بپیماید میتواند به درجاتی از کمال و رشد یافتگی و منزلت دست یابد که مقربترین فرشتگان الهی از رسیدن به آن مقام عاجزند. پس نتیجه این شد که کمال عقلی در انسان امری است که بستگی به خود آدمی دارد و همة انسانها چنین ظرفیتی را در خود پدید نمیآورند معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. نقد برهان ناپذیری وجود خدا، عسگری سلیمانی امیری، انتشارات دفتر تبلیغات. 2. در آمدی بر خدا شناسی فلسفی، محسن جوادی، انتشارات معاونت امور اساتید داشنگاهها. 3. فلسفه وحی و نبوت، محمدی ری شهری، انتشارات دفتر تبلیغات. 4. وحی و نبوت، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا. 5. آموزش عقاید، ج 2، محمد تقی مصباح یزدی، انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی. پی نوشتها: [1] . روسو، ژان ژاک، قرار داد اجتماعی، ترجمه غلامحسین زیرکزاده، چاپ هفتم، تهران انتشارات ادیب، 1368، ص 81. [2] . سبحانی، جعفر، رسالت جهانی پیامبران و برهان رسالت، انتشارات مکتب اسلام، زمستان، 1374، چاپ اول، ص62، 23. [3] . نهجالبلاغه، فیض الاسلام، خطبه 143. [4] . بقره/213. [5] . حدید/25. [6] . جمعه/2. [7] . مفاتیج الجنان، دعای ابوحمزه ثمالی. [8] . حسین زاده، محمد، فلسفه دین، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، بهار 1376، ص 266. منبع: اندیشه قم
برای اینکه مردم خالق خود را بشناسند آیا راه دیگری جز ارسال پیامبران وجود نداشته است که دیگر شک و تردیدی برای مردم باقی نماند؟
خداشناسی و نقش پیامبران در شناساندن خداوند از مهمترین پرسشهای اعتقادی به شمار میرود. برای بررسی و تبیین این مساله پرسش مزبور را می توان در چند محور تجزیه و تحلیل کرد:
1. رسالت پیامبران چیست؟ آیا رسالت پیامبران تنها شناساندن خالق جهان است؟
2. آیا راه پیامبران و تعالیم آنان میتواند خداوند را بدون هیچگونه شکی به انسان بشناساند؟
3. آیا جز تعالیم انبیاء راههای اطمینان بخش و یقینی دیگری برای شناخت خداوند وجود دارد؟
اینک در سه محور به پاسخ پرسشهای سه گانه به اختصار میپردازیم.
محور اول: رسالت پیامبران و معرفت الله
از آنجایی که انسان دارای محدودیتهای معرفت شناختی میباشد و کشف و درک حقایق برای او محال و یا دشوار یا اینکه زمانبر و خطاآمیز است، نیازمند است که خداوند متعال با ارسال پیامبران به همراه تعالیم وحیانی به انسانها در شناخت حقایق یاری رساند.
هشام بن حکم گوید: زندیقی از امام صادق(ع) سوال کرد، که شما از چه راهی نبوت را اثبات میکنید؟ امام در پاسخ فرمود: ما پس از آنکه اثبات کردیم که برای ما آفریدگاری متعالی است که انسانها نمیتوانند او را مشاهده نمایند و با او به طور مستقیم تماس جسمی برقرار نمایند و از طرفی او آفریدگاری حکیم است، نتیجه میگیریم که او فرستادگانی دارد که مصالح و منافع انسانها و هر کاری را که انجام آن مایه بقاء زندگی و ترک آن موجب نابودی میگردد بیان میکند و این فرستادگان همان پیامبران الهی هستند که مورد تأیید خاص خداوند حکیم و دانا میباشند و با دلائل و معجزات روشن رسالت خود را اثبات نمودهاند، و این ضرورتی است که دانشمندان متعددی نیز بر آن تاکید کردهاند.
از باب نمونه ژان ژاک روسو از متفکران فرانسوی در اینباره مینویسد:
برای کشف بهترین قوانین که به درد ملل بخورد یک عقل کل لازم است که تمام شهوات انسانی را ببیند، ولی خود هیچ حس نکند؛ با طبیعت هیچ رابطهای نداشته باشد ولی آن را کاملاً بشناسد، سعادت او مربوط به ما نباشد، ولی حاضر بشود به سعادت ما کمک کند.... بنابر آنچه گفته شد فقط خدایان میتوانند... چنان که شاید و باید برای مردم قانون بیاورند.[1]
از این رو قلمرو رسالت پیامبران نه تنها یاری رساندن به انسانها در شناخت خداست بلکه هدایتگری آنها در سایر عرصهها نیز میباشد. برخی عرصههای هدایتگری پیامبران عبارتند:[2]
شناخت خدا و تثبیت توحید
امیر مؤمنان میفرماید: خداوند پیامبران را برانگیخت تا آن چه را که بندگان خدا دربارة توحید و صفات خدا نمیدانند، فراگیرند و به ربوبیت و پروردگاری و یگانگی وی پس از انکار، ایمان آورند.[3]
رفع اختلافها
خداوند در قرآن کریم می فرماید که پیامبران را برای رفع اختلاف فرستادیم.[4]
اقامه قسط و عدل در جامعه
خداوند میفرماید: انبیاء را به همراه میزان و کتاب فرستادیم تا مردم قیام به قسط نمایند.[5]
تزکیه انسانها
خداوند یکی از اهداف رسالت انبیاء را تزکیه انسانها ذکر میکند.[6]
البته راه انبیاء در شناخت خدا دارای ویژگیهایی است که سایر راهها از آن محروماند برخی از این ویژگیها عبارتند از:
1. شناخت معصومانه خداوند: انبیاء بدان جهت که از خطا و اشتباه معصوماند و علم آنها کاملاً مطابق با واقع است و از اینرو خدا را بدون هیچگونه خطایی به انسانها میشناساند. اگر کسی بخواهد به خدا معرفت خالص و منزه از خطا پیدا کند بهترین راه آنست که به تعالیم انبیاء خصوصاً تعالیم اسلام که مصون از تحریف است و دین کامل است مراجعه نماید.
2. شناخت کامل خدا: انبیاء علم و معرفت را از نزد خدا میگیرند و علمشان لدنی و الهی است از اینرو شناخت کاملتری به انسان اعطا میکند زیرا هر چند ما از شناخت خدا به طور همه جانبه بخاطر محدودیتهایمان عاجزیم، ولی خداوند که به همه چیز آگاه است از طریق انبیاء معرفت کاملی را درباره خود به انسانها عطا نموده است و ادعیهای مانند دعای ابوحمزة ثمالی که امام سجاد میفرمایند: عرفتک بک[7]نیز میتواند اشاره به همین مطلب باشد
3. سهل الوصول بودن: علم انبیاء کسبی نیست بلکه لدنی و برگرفته از خدای متعال است، از این رو دریافت علم برای انبیاء نیازی به تحقیقات و پژوهشهای معمولی و استدلال و بحث ندارد بلکه خداوند آنچه را لازم است به آنها فوری اعطا میکند، ما نیز میتوانیم با مراجعه به تعالیم انبیاء در باب معرفت الله به راحتی و آسانی به گنجینهای از معارف و دانشها در باب شناخت خدا دست یابیم مانند مراجعه به قرآن و نهجالبلاغه
محور دوم: مصونیت راه خدا و انبیاء
همانگونه که گذشت علم انبیاء از آن رو که کسبی نیست، بلکه لدنی و الهی است معصومانه و مصون از خطا و اشتباه است و اگر کسی با دلیل محکم به تعالیم انبیاء ایمان آورد در حقیقت به گنجینهای بدون ریب و شک ایمان آورده است. از باب نمونه اگر کسی قرآن را به عنوان کتاب خدا با دلیل پذیرفت آنچه در باب معرفت خدا به ما عطا میکند تعالیمی بدون ریب و شک خواهد بود، چون قرآن نازل از علم الهی است که در جریانی معصومانه به دست ما رسیده است.
محور سوم: راههای شناخت خدا
صرف نظر از ویژگیهایی که برای راه انبیاء در شناخت خدا ذکر شد باید گفت راههای دیگری برای شناخت خدا وجود دارد که هر کدام دارای درجهای از اطمینان بخشی و اعتبار است. از باب نمونه دلائل عقلی بجهت احاطةعقل بر موضوعش از قطعیت و اعتبار یقینی برخوردار است. برای مثال برهان امکان و وجوب برهانی است که بدون هیچ تردیدی و با قطعیت خداوند را ثابت میکند و کامل بودن او را که از ویژگیهای مهم خداوند است به ما میشناساند.[8]
البته از آن رو که همه انسانها از توان و سطح و وضعیت یکسانی برخوردار نیستند ممکن است راهی برای یک نفر اطمینان بخشتر از راه دیگری باشد مثلاً کسی از راه شهود در معرفت عرفانی، به شناخت خدا با اطمینان بیشتری دست مییابد.
در پایان به بررسی این نکته میپردازیم که آیا راه دیگری جز ارسال پیامبران برای شناخت خداوند وجود نداشت؟
همانگونه که اشاره شد بجز راه انبیاء که راهی معصومانه و بیتردید است راههای دیگری همچون برهان امکان و وجوب و سایر براهین خداشناسی وجود دارد که هر کسی میتواند متناسب با توان خود از آن راهها استفاده کند. البته ممکن است گفته شود چه اشکالی دارد که خداوند عقل همة انسانها را کامل کند یا همة انسانها را به آن درجة از شهود برساند که تمامی انسانها بتوانند به بالاترین درجة شناخت خدا نائل شوند؟
در پاسخ به چنین سخنی باید گفت: این انتظار از حق تعالی ناشی از عدم شناخت حقیقت انسان است زیرا اولاً انسان موجودی ممکن الوجود است و هر ممکن الوجودی محدود به حدود امکانی است و از اینرو عقل به درجهای از کمال که والاترین شناختها را دریابد امکان پذیر نیست و به همین جهت یکی از ملاکات، ضرورت نیاز به علم الهی و امداد الهی است و ثانیاً انسان موجودی تکامل پذیر است و با قدمهای اختیاری و رشد استعدادها و ظرفیتهایش به درجات والاتر راه پیدا میکند.
از اینرو کمال انسان، گذشته از فیض الهی در گرو اختیار انسان است و چون انسانها انتخابهای متفاوت دارند از درجات مختلف کمال بهرهمندند و بدون شک تنها انسانی که درجات والایی از کمالات را با قدم اختیار پیموده است، استعداد و ظرفیت پذیرش مستقیم هدایت الهی و دریافت علم الهی را به طور مستقیم و شهودی دارد. البته خداوند با قدرت و علم بیکران خود میتوانست موجودی را خلق کند که از اختیار و انتخاب برخوردار نباشد و کمالاتش را بالفعل داشته باشد، ولی در این صورت آن موجود، نه انسان بلکه فرشتهای از فرشتگان بود و این انسان است که اگر با قدم اختیار راه کمال را بپیماید میتواند به درجاتی از کمال و رشد یافتگی و منزلت دست یابد که مقربترین فرشتگان الهی از رسیدن به آن مقام عاجزند.
پس نتیجه این شد که کمال عقلی در انسان امری است که بستگی به خود آدمی دارد و همة انسانها چنین ظرفیتی را در خود پدید نمیآورند
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. نقد برهان ناپذیری وجود خدا، عسگری سلیمانی امیری، انتشارات دفتر تبلیغات.
2. در آمدی بر خدا شناسی فلسفی، محسن جوادی، انتشارات معاونت امور اساتید داشنگاهها.
3. فلسفه وحی و نبوت، محمدی ری شهری، انتشارات دفتر تبلیغات.
4. وحی و نبوت، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا.
5. آموزش عقاید، ج 2، محمد تقی مصباح یزدی، انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی.
پی نوشتها:
[1] . روسو، ژان ژاک، قرار داد اجتماعی، ترجمه غلامحسین زیرکزاده، چاپ هفتم، تهران انتشارات ادیب، 1368، ص 81.
[2] . سبحانی، جعفر، رسالت جهانی پیامبران و برهان رسالت، انتشارات مکتب اسلام، زمستان، 1374، چاپ اول، ص62، 23.
[3] . نهجالبلاغه، فیض الاسلام، خطبه 143.
[4] . بقره/213.
[5] . حدید/25.
[6] . جمعه/2.
[7] . مفاتیج الجنان، دعای ابوحمزه ثمالی.
[8] . حسین زاده، محمد، فلسفه دین، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، بهار 1376، ص 266.
منبع: اندیشه قم
- [سایر] آیا امر هدایت در همه زمانها فقط از طریق ارسال پیامبران و نصب امامان معصوم امکان پذیر است؟
- [سایر] ارسال پیامبران چه ضرورتی دارد؟ چرا خداوند عقل انسان را کامل نکرده است تا به پیامبر نیازمند نباشد؟
- [سایر] افراد حاضر در کشتی نوح چند نفر بودند؟ ایا بقیه هلاک شدند و هیچ کس باقی نماند؟
- [سایر] آیا برخی پیامبران در مورد معاد شک و شبهه داشتهاند؟
- [آیت الله نوری همدانی] گوشتی که از دهان سگ گرفته میشود با آب کشیدن پاک میشود یا خیر، در صورتی که از دندان سگ باقی بماند چه حکمی دارد و اگر اثرش باقی نماند چه حکمی دارد؟
- [سایر] شبهه: عقل انسان او را به پیروی از حق و اعتقاد و عمل به حق دعوت می کند و همین کافی است و دیگر نیازی به ارسال پیامبران نیست .
- [سایر] لطفاً نشانی و منبع جملات (من می اندیشم پس هستم) و (من شک میکنم پس هستم) را که منسوب به کانت و دکارت می باشد را ارسال فرمایید.
- [سایر] اقای مرادی سلام من خیلی حرف دارم پسری رو دوست دارم که از خودم کوچکتره ما با هم مشکلی نداریم اما از نظر خانواده پدری او مطمئن نیستم که جواب مثبت می شنویم یا نه چون او پدرش فوت کرده وبا مادربزرگ وعموش زندگی میکنه لطفا جواب منو به ایمیلم ارسال کنید البته نا گفته نماند ....
- [آیت الله بهجت] اگر در موقع نماز در خروج باد معده شک کنیم، آیا وضو باقی و نماز صحیح است؟
- [سایر] لطفاً نشانی و منبع جملات «من می اندیشم پس هستم» و «من شک میکنم پس هستم» را که منسوب به کانت و دکارت می باشد را ارسال فرمایید.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر مخرج غائط را با آب بشویند باید چیزی از غائط در آن باقی نماند، ولی باقی ماندن رنگ و بوی آن مانعی ندارد، و اگر در دفعه اول طوری شسته شود که ذره ای از غائط در آن نماند، دوباره شستن لازم نیست.
- [آیت الله سبحانی] اگر مخرج غائط را با آب بشویند، باید چیزی از غائط در آن نماند، ولی باقی ماندن رنگ و بوی آن مانعی ندارد، و اگر در دفعه اول طوری شسته شود که ذره ای از غائط در آن نماند، دوباره شستن لازم نیست.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر مخرج غائط را با آب بشویند، باید چیزی از غائط در آن نماند. ولی باقی ماندن رنگ و بوی آن مانعی ندارد و اگر در دفعه اول طوری شسته شود که ذره ای از غائط در آن نماند دوباره شستن لازم نیست.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر مخرج غایط را با اب بشویند باید چیزی از غایط در ان نماند ولی باقی ماندن رنگ و بوی ان مانعی ندارد و اگر دفعه اول طوری شسته شود که ذره ای از غایط در ان نماند دوباره شستن لازم نیست
- [آیت الله سیستانی] اگر مخرج غائط را با آب بشویند ، باید چیزی از غائط بر آن نماند ، ولی باقی ماندن رنگ و بوی آن مانعی ندارد . و اگر در دفعه اول طوری شسته شود که ذرّهای از غائط بر آن نماند ، دوباره شستن لازم نیست .
- [امام خمینی] اگر مخرج غائط را با آب بشویند، باید چیزی از غائط در آن نماند، ولی باقی ماندن رنگ و بوی آن مانعی ندارد. و اگر در دفعه اول طوری شسته شود که ذره ای از غائط در آن نماند، دوباره شستن لازم نیست.
- [آیت الله خوئی] اگر مخرج غائط را با آب بشویند، باید چیزی از غائط در آن نماند، ولی باقی ماندن رنگ و بوی آن مانعی ندارد و اگر در دفعة اول طوری شسته شود که ذرهای از غائط در آن نماند، دوباره شستن لازم نیست.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر مخرج غایط را با اب بشویند باید چیزی از غایط در ان نماند ولی باقی ماندن رنگ و بوی ان مانعی ندارد و اگر دفعه اول طوری شسته شود که ذره ای از غایط در ان نماند دوباره شستن لازم نیست
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر مخرج غائط را با آب بشویند؛ باید چیزی از غائط در آن نماند. ولی باقی ماندن رنگ و بوی آن مانعی ندارد و اگر در دفعه اول طوری شسته شود که ذره ای از غائط در آن نماند؛ دوباره شستن لازم نیست.
- [آیت الله بروجردی] اگر مخرج غائط را با آب بشویند، باید چیزی از غائط در آن نماند، ولی باقی ماندنِ رنگ و بوی آن مانعی ندارد و اگر در دفعهی اوّل طوری شسته شود که ذرّهای از غائط در آن نماند، دوباره شستن لازم نیست.