صفات واجب الوجود از مفهوم (واجب الوجود)، ازلی و ابدی بودن و در یک کلام سرمدی بودن خداوند اثبات می شود؛ زیرا واجب الوجود که وجود برایش ضروری است نیازی به علت ندارد و او علت برای وجود ممکنات است. از اینجا دو صفت برای واجب الوجود اثبات می شود: یکم. (بی نیازی) او از هر موجود دیگری؛ زیرا اگر کمترین نیازی به موجود دیگری داشته باشد، آن موجود دیگر، علت او خواهد بود و در جای خود تبیین شده که معنای علت همین است که موجود دیگری، نیازمند به او باشد. دوّم. موجودات ممکن الوجود، معلول و نیازمند به اویند و او نخستین علت، برای پیدایش آنها است. با استفاده از این دو مطلب می گوییم: اگر موجودی معلول و نیازمند به موجود دیگری باشد، وجودش تابع آن خواهد بود و با مفقود بودن علتش، به وجود نخواهد آمد. به دیگر سخن، معدوم بودن موجودی در برهه ای از زمان، نشانه نیازمندی و ممکن الوجود بودن آن است و چون واجب الوجود، خود به خود وجود دارد و نیازمند هیچ موجودی نیست، همیشه موجود خواهد بود. بدین ترتیب دو صفت برای واجب الوجود اثبات می شود: یکی ازلی بودن؛ یعنی، در گذشته، سابقه عدم نداشته است و دیگری ابدی بودن؛ یعنی، در آینده نیز هیچ گاه معدوم نخواهد شد. بنابراین هر موجودی که سابقه عدم یا امکان زوال داشته باشد، واجب الوجود نخواهد بود.1 با دقت در این مطالب، روشن می شود که ممکن نیست واجب الوجود، خود را معدوم سازد؛ چرا که وجودِ او ضروری و حتمی است و اگر بخواهد این ضرورت را از خود بگیرد، انقلاب در ذات لازم می آید و این با واجب الوجود بودن او ناسازگار است. به عبارت دیگر واجب الوجود؛ یعنی، چیزی که عدمش محال است. پس اگر بشود خود را معدوم سازد؛ یعنی، عدمش ممکن است و چیزی که عدمش ممکن باشد، (ممکن الوجود) است؛ نه (واجب الوجود). پی نوشت: 1. آموزش عقاید، ج 1 و 2، ص 84 و 85. منبع: www.porseman.org
صفات واجب الوجود
از مفهوم (واجب الوجود)، ازلی و ابدی بودن و در یک کلام سرمدی بودن خداوند اثبات می شود؛ زیرا واجب الوجود که وجود برایش ضروری است نیازی به علت ندارد و او علت برای وجود ممکنات است. از اینجا دو صفت برای واجب الوجود اثبات می شود:
یکم. (بی نیازی) او از هر موجود دیگری؛ زیرا اگر کمترین نیازی به موجود دیگری داشته باشد، آن موجود دیگر، علت او خواهد بود و در جای خود تبیین شده که معنای علت همین است که موجود دیگری، نیازمند به او باشد.
دوّم. موجودات ممکن الوجود، معلول و نیازمند به اویند و او نخستین علت، برای پیدایش آنها است.
با استفاده از این دو مطلب می گوییم: اگر موجودی معلول و نیازمند به موجود دیگری باشد، وجودش تابع آن خواهد بود و با مفقود بودن علتش، به وجود نخواهد آمد. به دیگر سخن، معدوم بودن موجودی در برهه ای از زمان، نشانه نیازمندی و ممکن الوجود بودن آن است و چون واجب الوجود، خود به خود وجود دارد و نیازمند هیچ موجودی نیست، همیشه موجود خواهد بود. بدین ترتیب دو صفت برای واجب الوجود اثبات می شود: یکی ازلی بودن؛ یعنی، در گذشته، سابقه عدم نداشته است و دیگری ابدی بودن؛ یعنی، در آینده نیز هیچ گاه معدوم نخواهد شد. بنابراین هر موجودی که سابقه عدم یا امکان زوال داشته باشد، واجب الوجود نخواهد بود.1
با دقت در این مطالب، روشن می شود که ممکن نیست واجب الوجود، خود را معدوم سازد؛ چرا که وجودِ او ضروری و حتمی است و اگر بخواهد این ضرورت را از خود بگیرد، انقلاب در ذات لازم می آید و این با واجب الوجود بودن او ناسازگار است. به عبارت دیگر واجب الوجود؛ یعنی، چیزی که عدمش محال است. پس اگر بشود خود را معدوم سازد؛ یعنی، عدمش ممکن است و چیزی که عدمش ممکن باشد، (ممکن الوجود) است؛ نه (واجب الوجود).
پی نوشت:
1. آموزش عقاید، ج 1 و 2، ص 84 و 85.
منبع: www.porseman.org
- [سایر] آیاامکان دارد خداوند تمام موجودات را معدوم کند و ابدی بودن بهشت به چه معناست؟
- [سایر] خدا کیست؟ واجب الوجود یعنی چه؟ یعنی چه که اسماء الله عین ذات خدا هستند؟ وجود خدا را هم اثبات بفرمایید.
- [سایر] کلمهی واجب الوجود و ممکن الوجود و ممتنع الوجود چه معنی دارد؟
- [سایر] با سلام. چگونه میتوان اثبات کرد که زمان و مکان مخلوقات خدا هستند. مدتی پیش مطلبی خواندم که اثبات میکرد که زمان میتواند واجب الوجود باشد. قسمتی از دلیل این بود؛ دلیل بر اینکه زمان، واجب الوجود است: چون زمان را اگر بخواهی رفع کنی، از رفعش وجودش لازم میآید و چیزی که از رفعش، وجودش لازم آید پس رفعش ممکن نیست و اگر رفعش ممکن نباشد واجب الوجود خواهد بود. لطفاً به تفصیل در ارتباط با چگونگی اثبات مخلوق بودن زمان و مکان پاسخ دهید.
- [سایر] می دانم واجب الوجود خداست مثلا شیرینی برای شکر است و همچنین ممکن الوجود غیرخدا شیرینی واسه آب است ممکنه آب شیرین باشه یا نباشه اینها قبول. همان طور که ممکن الوجود را واجب الوجود به وجود می آرود واجب الوجود وجود هستی اش کجاست از کی است از کدام علت است؟ ببینم از ذات اش نباشه؟
- [سایر] چرا واجب الوجود نامتناهی است؟
- [سایر] این قانون که هرگز موجود معدوم و معدوم موجود نمیشود قانونی است که صد در صد صحیح است، ولی تفسیر این قانون این نیست که هر موجودی وجودش ازلی و ابدی است و هر معدومی عدمش ازلی و ابدی است.(اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم) قانونی که در ابتدا ذکر کردند پذیرفتنی است، اما عدم برابریاش با جمله دوم نامفهوم است. در صورت امکان آنرا توضیح دهید؟
- [سایر] معنای واجب الوجود، واجب من جمیع الجهات را توضیح دهید.
- [سایر] منظور از وجوب در اصطلاح واجب الوجود چیست؟
- [سایر] منظور از واجب در اصطلاح «واجب الوجود» چیست؟
- [آیت الله اردبیلی] وقف بر معدوم یعنی افرادی که وجود ندارند صحیح نیست، امّا چنانچه وقفِ مال جهت افرادی که به دنیا نیامدهاند و در شکم مادر هستند باشد، اشکالی ندارد؛ همچنین وقف بر معدوم به تبع موجود یعنی برای اشخاصی که بعضی از آنها به دنیا آمدهاند صحیح است، مانند وقف بر اولاد و در این صورت طبقات بعد که به دنیا نیامدهاند، بعد از به دنیا آمدن با دیگران شریک میشوند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] زن شوهردار اگر قبل از آن که شوهرش به او دخول کند، به کسی زنا بدهد، دیگر پرداخت مهریه بر شوهرش واجب نیست و بنا بر احتیاط واجب باید شوهرش - احتیاطاً - او را طلاق بدهد و احکام محرّم ابدی را نیز بر او بار کند (یعنی دیگر از او تمتع نبرد و بعد از طلاق مجدداً با او ازدواج ننماید) و اگر بعد از مباشرت با شوهرش، زنا بدهد به شوهرش حرام نمیشود؛ ولی احتیاط مستحبّ آن است که شوهرش او را احتیاطاً طلاق بدهد و احکام حرام ابدی را نیز بار کند؛ مخصوصاً اگر زن توبه نکرده به عمل خویش اصرار بورزد، ولی به هر حال مهریه او ساقط نمیشود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر با زنی که در عدّه طلاق است زنا کند باعث حرمت ابدی نمی شود لذا می تواند بعد از گذشت عده با او ازدواج کند هرچند احتیاط در ترک این ازدواج است و اگر با زنی که در عده است عقد کند (چه موقت چه دائم) هر چند این عقد باطل است ولی باعث حرمت ابدی می شود.
- [آیت الله شبیری زنجانی] ازدواج با زن شوهردار حرام و باطل است و اگر مردی با زن شوهردار ازدواج کند، در چند صورت آن زن بر او حرام ابدی میشود: 1 - هنگام عقد زن و مرد بدانند که زن شوهردار است و ازدواج آنها حرام است. 2 - هنگام عقد از یکی از راههای شرعی - مانند شهادت دو مرد عادل یا گزارشهای اطمینانبخش - این امر اثبات شده باشد. 3 - هنگام عقد هر دو بدانند که این زن سابقاً شوهر داشته و الان در شوهردار بودن او شک داشته و خلاف آن ثابت نشده باشد. در این سه صورت که زن و شوهر بدون عذر شرعی ازدواج کردهاند، بر یکدیگر حرام ابدی میگردند؛ هر چند دخول نکرده باشند. 4 - هنگام عقد فقط مرد بداند که زن شوهر دارد و ازدواج با او حرام است. 5 - هنگام عقد از یکی از راههای شرعی این امر فقط برای مرد اثبات شده باشد. 6 - هنگام عقد فقط مرد بداند که این زن قبلاً شوهر داشته ولی نسبت به هنگام ازدواج شک داشته و خلاف آن ثابت نشده باشد. (تذکر این نکته مناسب است که چنانچه زن به مردی که از شوهر داشتن یا نداشتن او بیخبر است، بگوید که شوهر ندارد، در صورتی که مرد احتمال بدهد که این زن از اموری اطّلاع دارد که آن مرد از آنها بیاطّلاع است گفته زن برای او معتبر است ولی اگر مرد بداند که زن بیش از آن مقداری که مرد از آن مطلع است، اطلاع بیشتری ندارد، گفته او برای مرد معتبر نیست). در این سه صورت که تنها مرد بدون عذر شرعی ازدواج کرده، اگر بعد از عقد دخول کرده باشد، این زن بر او حرام ابدی میشود. در غیر این چند صورت ازدواج با زن شوهردار هر چند باطل است؛ لیکن باعث حرمت ابدی نمیشود.
- [آیت الله جوادی آملی] .اثبات سیادت افراد یا به وسیله شهادت دو مرد عادل است؛ یا به این است که در شهر خو د مشهور و معروف به سیادت باشد , بنابراین هر کس ادعا کند که سیّد است، کافی نیست. حکم سادات واجب النفقه
- [آیت الله سیستانی] زن شوهر دار اگر زنا کند ، بر مرد زنا کننده بنابر احتیاط واجب حرام ابدی میشود ، ولی بر شوهر خود حرام نمیشود ، و چنانچه توبه نکند و بر عمل خود باقی باشد ، بهتر است که شوهر ، او را طلاق دهد ، ولی باید مهرش را بدهد .
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر زنی که در حال احرام است با مردی ازدواج کند، عقد او باطل است؛ هر چند آن مرد در حال احرام نباشد و چنانچه زن میدانسته که در حال احرام است و ازدواج بر او حرام است، این مرد بر او حرام ابدی میشود؛ هر چند هنوز دخول نکرده باشند والّا حرام ابدی نمیشود؛ هر چند دخول کرده باشند ولی احتیاط مستحبّ آن است که در صورت دخول دیگر با او ازدواج نکند.
- [آیت الله اردبیلی] زن شوهردار اگر زنا بدهد، بنابر احتیاط واجب بر زانی حرام ابدی میشود، ولی بر شوهر خود حرام نمیشود و چنانچه توبه نکند و بر عمل خود باقی باشد، بهتر است که شوهر او را طلاق دهد، ولی باید مهریّه او را بدهد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر انسان بداند زنی شوهر دارد و با او ازدواج کند، چه با او نزدیکی کرده باشد یا نه، واجب است فوراً از او جدا شود، و بعداً هم او را برای خود عقد نکند. و چنان چه نداند که شوهر دارد و با او ازدواج کند، پس اگر دخول واقع شود آن زن بر او حرام ابدی می شود، و اگر پیش از دخول متوجه شد، واجب است از او جدا شود، ولی بعداً می تواند او را برای خود عقد کند.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر انسان بداند زنی شوهر دارد و با او ازدواج کند، چه با او نزدیکی کرده باشد یا نه، واجب است فوراً از او جدا شود، و بعداً هم او را برای خود عقد نکند، و چنانچه نداند که شوهر دارد و با او ازدواج کند، پس اگر دخول واقع شود آن زن بر او حرام ابدی میشود، و اگر پیش از دخول متوجه شد، واجب است از او جدا شود، ولی بعداً میتواند او را برای خود عقد کند.