در این باره باید دانست، قرآن دارای مجموعه آیات است و شایسته نیست که شخص یا گروهی یک بخشی از آیه ای را مطرح کند و برداشت ناقص خود را به عنوان دیدگاه قرآن بیان کند. چه بسا انحرافات فکری و افراط و تفریط های اعتقادی فراوانی از این اشتباه روش مراجعه به قرآن، ریشه گرفته باشد. در حالی که باید مجموعه آیات قرآن را مورد دقّت و مطالعه قرار داد و به یک نتیجه قابل اعتماد دست یافت. نکته اول اینکه؛ گاهی در قرآن فرهنگ خاص الهی و فراتر از فرهنگ عمومی و یا در مقابل فرهنگ جامعه جاهلی مطرح شده؛ به طور نمونه برخی آیات هدایت را فقط فعل خدا میداند: (لَیْسَ عَلَیْکَ هُداهُمْ وَ لکِنَّ اَللَّهَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ )1؛ (بر تو نیست که آنان را هدایت کنی، بلکه خداوند هر که را بخواهد هدایت میکند). و برخی دیگر هدایت را به غیر خدا نسبت می دهد: (إِنَّکَ لَتَهْدِی إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ )2؛ (به درستی که تو به راه راست هدایت میکنی). از مجموع این آیات نتیجه گیری می شود که توانایی هدایت به طور مستقل حتی برای پیامبر صلیالله علیه و آله وجود ندارد بلکه پیامبر نیز با تکیه بر نیرو و اراده الهی قدرت بر هدایت مردم را دارد. در آیه مورد نظر نیز، (هدایت ناپذیری کافران) به (ناشنوایی مردگان) تشبیه شده است. به خاطر این که نزد عموم مردم عدم شنوایی مردگان آشکار است، برخلاف کور دلی و ناشنوایی باطنی کافران، که از نگاه مردم پنهان است زیرا کافران مانند دیگر انسان ها از حواس ظاهری برخوردارند. از این جهت خداوند کفّار را به مردگان تشبیه کرده است. امّا در آیات دیگر قرآن، از تفاوت برخی انسان ها مانند شهیدان راه خدا با (اموات) یاد شده است: (وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ )3؛ (و نگویید به آنان که کشته می شوند در راه خدا، مردگان بلکه زندگانند ولیکن شما درنمییابید). از مجموعه این دو گروه آیات استفاده می شود کسانی که نمیشنوند مردگان عادی هستند اما شهدا (احیاء) و زندگان هستند ولی شما نمیدانید و درک نمیکنید. از آیه شریفه به روشنی آشکار می شود؛ بسیاری از مردم عادی از حیات و آگاهی شهیدان و اولیای الهی بیخبرند و در این میان برخی نادانان و لجاجت پیشگان بدون درک صحیح از این گونه آیات شریه، سلام دادن و زیارت و یا درخواست حاجت از اولیای الهی را غیرمجاز و یا شرک میدانند!! نکته دوّم؛ گاهی در قرآن مجید، (کلمات) و واژگان براساس فرهنگ خاص الهی معنا پیدا میکند و با فرهنگ عمومی لغت شناسان و مصداق های حسّی متفاوت خواهد بود؛ به طور مثال در قرآن میخوانیم: (وَ مَنْ کانَ فِی هذِهِ أَعْمی فَهُوَ فِی الاْخِرَةِ أَعْمی وَ أَضَلُّ سَبِیلاً )4؛ (هر کس در این [دنیا] کور[دل] باشد در آخرت [هم] کور[دل] و گمراه تر خواهد بود). در این آیه شریفه، کور بودن فراتر از نابینایی ظاهری میباشد بلکه منظور کوردلی و حجاب باطنی است. همچنین در آیات مورد بحث خداوند متعال میفرماید: (إِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتی وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرِینَ. وَ ما أَنْتَ بِهادِی الْعُمْیِ عَنْ ضَلالَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلاّ مَنْ یُومِنُ بِآیاتِنا فَهُمْ مُسْلِمُونَ )5؛ (و نمیتوانی کران را هنگامی که روی برمیگردانند و پشت میکنند فراخوانی. تو فقط میتوانی سخن خود را به گوش کسانی برسانی که آماده پذیرش ایمان به آیات ما هستند و در برابر حق تسلیم اند). از آیات الهی به خوبی آشکار می شود که در فرهنگ قرآن، گاهی عبارت (إِنَّکَ لا تُسْمِعُ اَلْمَوْتی )؛ (تو نمیتوانی سخنت را به گوش مردگان برسانی) و (إِنْ تُسْمِعُ إِلاّ مَنْ یُومِنُ بِآیاتِنا )؛ (تو فقط میتوانی سخنت را به گوش کسانی برسانی که آماده پذیرش ایمان به آیات ما هستند). در برابر یکدیگر قرار میگیرند و براساس فرهنگ قرآن، (مردگان) در مقابل (مؤمنان) مطرح شده اند و مفهوم آن این است که مؤمن دارای حیات واقعی است و شنواست. و کافر و افراد لجاجت پیشه مردگان و ناشنوایان هستند. بنابراین مفهوم آیه، اثبات ناشنوایی کافران زنده است و دلالتی بر ناشنوایی مؤمنان پس از مرگ ندارند. علاوه بر اینکه چه بسا منظور از ناشنوایی مردگان، تأثیرپذیری از جهت ایمان و کفر باشد به طوری که اگر کافر از دنیا رفته باشند، امکان هدایت به ایمان پس از مرگ از آنها سلب می شود. (وَ مَنْ یَرْتَدِدْ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَیَمُتْ وَ هُوَ کافِرٌ فَأُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ وَ أُولئِکَ أَصْحابُ النّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ )6؛ (و برای کسانی که لجاجت پیشه هستند حتی ایمان قبل از لحظات مرگ نیز کارگشا نیست). (هَلْ یَنْظُرُونَ إِلاّ أَنْ یَأْتِیَهُمُ اللّهُ فِی ظُلَلٍ مِنَ الْغَمامِ وَ الْمَلائِکَةُ وَ قُضِیَ الْأَمْرُ وَ إِلَی اللّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ )7؛ (آیا انتظار دارند که خداوند و فرشتگان، در سایه هایی از ابر به سوی آنان بیایند و (دلایل تازه ای در اختیارشان بگذارند؟ یا اینکه چنین چیزی محال است؟) و همه چیز انجام شده، و همه کارها به سوی خدا بازگردانده می شود). لذا تشبیه کافران لجاجت پیشه به مردگان از جهت هدایت ناپذیری و غیرمفید بودن تلاش برای هدایت آن ها میباشد. زیرا بنا بر برخی روایات حتی مردگان کافر نیز در برخی موارد از شنوایی برخوردارند اما هدایت پذیر نیستند. چنان که پیامبر صلیالله علیه و آله با کافران کشته شده بدر سخن گفت و فرمودند: (آنها می شنوند لکن قدرت بر جواب ندارند).8 پی نوشت: 1. بقره 2، آیه 272. 2. شوری 42، آیه 52. 3. بقره 2، آیه 154. 4. اسراء 17، آیه 72. 5. نمل 27، آیات 81-80. 6. بقره 2، آیه 217. 7. بقره 2، آیه 210. 8. ر.ک: صحیح بخاری، ج 5، ص 77. منبع: www.porseman.org
در این باره باید دانست، قرآن دارای مجموعه آیات است و شایسته نیست که شخص یا گروهی یک بخشی از آیه ای را مطرح کند و برداشت ناقص خود را به عنوان دیدگاه قرآن بیان کند. چه بسا انحرافات فکری و افراط و تفریط های اعتقادی فراوانی از این اشتباه روش مراجعه به قرآن، ریشه گرفته باشد. در حالی که باید مجموعه آیات قرآن را مورد دقّت و مطالعه قرار داد و به یک نتیجه قابل اعتماد دست یافت.
نکته اول اینکه؛ گاهی در قرآن فرهنگ خاص الهی و فراتر از فرهنگ عمومی و یا در مقابل فرهنگ جامعه جاهلی مطرح شده؛ به طور نمونه برخی آیات هدایت را فقط فعل خدا میداند:
(لَیْسَ عَلَیْکَ هُداهُمْ وَ لکِنَّ اَللَّهَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ )1؛
(بر تو نیست که آنان را هدایت کنی، بلکه خداوند هر که را بخواهد هدایت میکند).
و برخی دیگر هدایت را به غیر خدا نسبت می دهد:
(إِنَّکَ لَتَهْدِی إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ )2؛ (به درستی که تو به راه راست هدایت میکنی).
از مجموع این آیات نتیجه گیری می شود که توانایی هدایت به طور مستقل حتی برای پیامبر صلیالله علیه و آله وجود ندارد بلکه پیامبر نیز با تکیه بر نیرو و اراده الهی قدرت بر هدایت مردم را دارد.
در آیه مورد نظر نیز، (هدایت ناپذیری کافران) به (ناشنوایی مردگان) تشبیه شده است. به خاطر این که نزد عموم مردم عدم شنوایی مردگان آشکار است، برخلاف کور دلی و ناشنوایی باطنی کافران، که از نگاه مردم پنهان است زیرا کافران مانند دیگر انسان ها از حواس ظاهری برخوردارند. از این جهت خداوند کفّار را به مردگان تشبیه کرده است.
امّا در آیات دیگر قرآن، از تفاوت برخی انسان ها مانند شهیدان راه خدا با (اموات) یاد شده است:
(وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ )3؛
(و نگویید به آنان که کشته می شوند در راه خدا، مردگان بلکه زندگانند ولیکن شما درنمییابید).
از مجموعه این دو گروه آیات استفاده می شود کسانی که نمیشنوند مردگان عادی هستند اما شهدا (احیاء) و زندگان هستند ولی شما نمیدانید و درک نمیکنید.
از آیه شریفه به روشنی آشکار می شود؛ بسیاری از مردم عادی از حیات و آگاهی شهیدان و اولیای الهی بیخبرند و در این میان برخی نادانان و لجاجت پیشگان بدون درک صحیح از این گونه آیات شریه، سلام دادن و زیارت و یا درخواست حاجت از اولیای الهی را غیرمجاز و یا شرک میدانند!!
نکته دوّم؛ گاهی در قرآن مجید، (کلمات) و واژگان براساس فرهنگ خاص الهی معنا پیدا میکند و با فرهنگ عمومی لغت شناسان و مصداق های حسّی متفاوت خواهد بود؛ به طور مثال در قرآن میخوانیم:
(وَ مَنْ کانَ فِی هذِهِ أَعْمی فَهُوَ فِی الاْخِرَةِ أَعْمی وَ أَضَلُّ سَبِیلاً )4؛
(هر کس در این [دنیا] کور[دل] باشد در آخرت [هم] کور[دل] و گمراه تر خواهد بود).
در این آیه شریفه، کور بودن فراتر از نابینایی ظاهری میباشد بلکه منظور کوردلی و حجاب باطنی است.
همچنین در آیات مورد بحث خداوند متعال میفرماید:
(إِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتی وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرِینَ. وَ ما أَنْتَ بِهادِی الْعُمْیِ عَنْ ضَلالَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلاّ مَنْ یُومِنُ بِآیاتِنا فَهُمْ مُسْلِمُونَ )5؛
(و نمیتوانی کران را هنگامی که روی برمیگردانند و پشت میکنند فراخوانی. تو فقط میتوانی سخن خود را به گوش کسانی برسانی که آماده پذیرش ایمان به آیات ما هستند و در برابر حق تسلیم اند).
از آیات الهی به خوبی آشکار می شود که در فرهنگ قرآن، گاهی عبارت (إِنَّکَ لا تُسْمِعُ اَلْمَوْتی )؛ (تو نمیتوانی سخنت را به گوش مردگان برسانی) و (إِنْ تُسْمِعُ إِلاّ مَنْ یُومِنُ بِآیاتِنا )؛ (تو فقط میتوانی سخنت را به گوش کسانی برسانی که آماده پذیرش ایمان به آیات ما هستند). در برابر یکدیگر قرار میگیرند و براساس فرهنگ قرآن، (مردگان) در مقابل (مؤمنان) مطرح شده اند و مفهوم آن این است که مؤمن دارای حیات واقعی است و شنواست. و کافر و افراد لجاجت پیشه مردگان و ناشنوایان هستند. بنابراین مفهوم آیه، اثبات ناشنوایی کافران زنده است و دلالتی بر ناشنوایی مؤمنان پس از مرگ ندارند.
علاوه بر اینکه چه بسا منظور از ناشنوایی مردگان، تأثیرپذیری از جهت ایمان و کفر باشد به طوری که اگر کافر از دنیا رفته باشند، امکان هدایت به ایمان پس از مرگ از آنها سلب می شود.
(وَ مَنْ یَرْتَدِدْ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَیَمُتْ وَ هُوَ کافِرٌ فَأُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ وَ أُولئِکَ أَصْحابُ النّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ )6؛
(و برای کسانی که لجاجت پیشه هستند حتی ایمان قبل از لحظات مرگ نیز کارگشا نیست).
(هَلْ یَنْظُرُونَ إِلاّ أَنْ یَأْتِیَهُمُ اللّهُ فِی ظُلَلٍ مِنَ الْغَمامِ وَ الْمَلائِکَةُ وَ قُضِیَ الْأَمْرُ وَ إِلَی اللّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ )7؛
(آیا انتظار دارند که خداوند و فرشتگان، در سایه هایی از ابر به سوی آنان بیایند و (دلایل تازه ای در اختیارشان بگذارند؟ یا اینکه چنین چیزی محال است؟) و همه چیز انجام شده، و همه کارها به سوی خدا بازگردانده می شود).
لذا تشبیه کافران لجاجت پیشه به مردگان از جهت هدایت ناپذیری و غیرمفید بودن تلاش برای هدایت آن ها میباشد. زیرا بنا بر برخی روایات حتی مردگان کافر نیز در برخی موارد از شنوایی برخوردارند اما هدایت پذیر نیستند. چنان که پیامبر صلیالله علیه و آله با کافران کشته شده بدر سخن گفت و فرمودند: (آنها می شنوند لکن قدرت بر جواب ندارند).8
پی نوشت:
1. بقره 2، آیه 272.
2. شوری 42، آیه 52.
3. بقره 2، آیه 154.
4. اسراء 17، آیه 72.
5. نمل 27، آیات 81-80.
6. بقره 2، آیه 217.
7. بقره 2، آیه 210.
8. ر.ک: صحیح بخاری، ج 5، ص 77.
منبع: www.porseman.org
- [سایر] منظور از آیه (إِنَّکَ لاَ تُسْمِعُ الْمَوْتَی) چیست؟
- [سایر] تفسیر «لا تجعلوا دعاء الرسول»، «یتسللون منکم لواذا» و «فلیحذر الذین»، در آیه 63 سوره نور چیست؟
- [سایر] آیا اهل قبور با توجه به آیات ذیل می شنوند؟ سوره فاتر آیه 22 و سوره روم آیه 52 و سوره نمل آیه 80.
- [سایر] منظور از «دابة الارض» در سوره نمل چیست؟
- [سایر] منظور از «دابة الارض» در سوره نمل چیست؟
- [سایر] مقصود از آیه شریفه «فَلاَ اُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ * الْجَوَارِ الْکُنَّسِ» (سوره تکویر، آیه 15 - 16)چیست؟
- [سایر] چرا در اوّل سوره توبه «بسم الله» نیست و چرا در وسط سوره نمل «بسم الله» هست؟
- [سایر] شأن نزول و تفسیر آیه شریفه «وَ لا تَکُنْ لِلْخائِنینَ خَصیماً» از سوره نساء چیست؟
- [سایر] مقصود از «خناس» در سوره ناس چیست؟
- [سایر] مراد از «وحی» و «امر آسمانها» در آیه 12 سوره فصلت چیست؟
- [آیت الله وحید خراسانی] مستحب است که بر بالین محتضر سوره مبارکه یس و صافات و احزاب و ایه الکرسی و ایه پنجاه و چهارم از سوره اعراف و سه ایه اخر سوره بقره بلکه هر چه از قران ممکن است بخوانند
- [آیت الله فاضل لنکرانی] در چهار سوره از قرآن مجید آیه سجده است (سوره های وَالنَّجم(53) اِقرَأْ(96) والم تنزیل(32) و حم سجده(41)) وهرگاه انسان آیه سجده را بخواند یا گوش کند باید فوراً به سجده رود، و اگر فراموش کرد هر زمان یادش آید سجده واجب است و اگر گوش ندهد بلکه آیه سجده به گوشش بخورد بنابر احتیاط واجب باید سجده کند.
- [آیت الله مظاهری] مستحب است برای راحت شدن محتضر بر بالین او سوره مبارکه یس و الصافات و احزاب و آیة الکرسی و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف و سه آیه آخر سوره بقره بلکه هر چه از قرآن ممکن است بخوانند.
- [آیت الله سبحانی] مستحب است برای راحت شدن محتضر بر بالین او سوره مبارکه یس و الصافات و احزاب و آیة الکرسی و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف (إنَّ ربَّکُمُ اللهُ الّذی خَلَقَ السموات و الارض) تا آخر، و سه آیه آخر سوره بقره بلکه هرچه از قرآن ممکن است بخوانند.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مستحب است برای راحت شدن محتضر بر بالین او، سوره مبارکه یس و الصافات و احزاب و آیة الکرسی و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف و سه آیه آخر سوره بقره، بلکه هر چه از قرآن ممکن است بخوانند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] چنان که گفته شد در چهار سوره از قرآن مجید آیه سجده است(سوره (الم سجده) و (حم سجده) و (النجم) و (اقرء)) و هرگاه انسان آیه سجده را بخواند یا گوش کند باید فوراً به سجده رود و اگر فراموش کرد هر زمان یادش آید سجده واجب است و اگر گوش ندهد بلکه آیه سجده به گوشش بخورد، بنابر احتیاط واجب باید سجده کند.
- [آیت الله سیستانی] مستحب است برای راحت شدن محتضر ، در بالین او سوره مبارکه یس ، و صافّات ، و احزاب ، و آیة الکرسی ، و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف ، و سه آیه آخر سوره بقره ، بلکه هر چه از قرآن ممکن است بخوانند .
- [امام خمینی] مستحب است برای راحت شدن محتضر بر بالین او سوره مبارکه "یس" و"الصافات" و " احزاب" و "آیة الکرسی" و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف و سه آیه آخر سوره بقره، بلکه هر چه از قرآن ممکن است بخوانند.
- [آیت الله سیستانی] نماز غفیله یکی از نمازهای مستحبّی است که بین نماز مغرب و عشا خوانده میشود . و در رکعت اول آن ، بعد از حمد باید بجای سوره این آیه را بخوانند : (وَذَا النُّونِ اِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ اَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنادی فِی الظُّلُماتِ اَنْ لا اِلهَ إلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الظّالِمینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَنَجَّیْناهُ مِنَ الغَمِ ّ وَکَذلِکَ نُنْجِی المُؤْمِنِین) . و در رکعت دوم بعد از حمد بجای سوره این آیه را بخوانند : (وَعِنْدَهُ مَفاتِحُ الغَیْبِ لا یَعْلَمُها إلاّ هُوَ وَیَعْلَمُ ما فِی البَرِ ّ وَالبَحْرِ وَما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إلاّ یَعْلَمُها وَلا حَبَّةٍ فِی ظُلُماتِ الاَرْضِ وَلا رَطبٍ وَلا یابسٍ إلاّ فِی کِتابٍ مُبینٍ) . و در قنوت بگویند : (اللّهُمَّ اِنّی اَسأَلُکَ بِمَفاتِح الغَیْبِ الَّتِی لا یَعْلَمُها إلاّ اَنْتَ اَنْ تُصَلّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاَنْ تَفْعَل بِی کَذا وکَذا) . وبجای کلمه کذا وکذا حاجتهای خود را بگویند و بعد بگویند : (اللّهُمَّ اَنْتَ وَلِیُّ نِعْمَتِی وَالقادِرُ عَلی طَلِبَتِی تَعْلَمُ حاجَتِی فَاَسْالُکَ بِحَقّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ وَعَلیْهِمُ السَّلامُ لَمّا قَضَیْتَها لِی) .
- [آیت الله شبیری زنجانی] مستحب است برای راحت شدن محتضر بر بالین او سورههای مبارکه (یس) و (صافات) و (احزاب) و (آیة الکرسی) و دو آیه بعد آن تا (هُم فِیها خالِدون) و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف و سه آیه آخر سوره بقره را بلکه هر چه از قرآن ممکن است بخوانند.