در قرآن بارها سخن از توبه و استغفار پیامبران آمده است، آیا باز می توان گفت آنها معصوم بوده اند؟
در پاسخ به این پرسش توجّه به چند نکته لازم است. یک. ماهیت توبه و استغفار توبه در لغت به معنی بازگشت، توجّه و التفات است. چنین نیست که این واژه همواره به معنای بازگشت از گناه باشد، بلکه هر گونه بازگشت و توجّه به خدا را که همراه با اعتراف به ناتوانی خود از به جا آوردن حقّ بندگی است، شامل می شود. بنابراین توبه و استغفار دلالتی بر گناهکار بودن فاعل آن ندارد. استغفار از ماده (غفر) مشتق شده است. (غفر) در لغت به معنی پوشاندن و مستور کردن و پرده انداختن است.1 کلاه را هم (مِغْفَر) گفته اند چون سر را می پوشاند. بنابراین (غفر) در اصل به معنی بخشیدن و آمرزیدن و امثال آنها نیست و اگر در این معانی به کار می رود از باب مجاز و استعاره است. بر این اساس، استغفار یعنی طلب پوشاندن، مخفی کردن و از بیین بردن تبعات و آثار نامطلوب یک چیز است. استغفار گاهی به منظور جبران هجران برای رسیدن به وصال است. گاهی برای رفع کدورت و دل گرفتگی وقت گذرانی با دیگران است، بدون این که خطا و گناهی اتفاق افتاده باشد. توبه و استغفار پیامبران و اولیای الهی از مصادیق بارز تعظیم خدا، زیباترین جلوه خضوع و خشوع، اظهار تذلّل و خواری و اعتراف به قصور و تقصیر بنده ای بی نهایت کوچک، در برابر آفریدگاری بی نهایت بزرگ است. استغفار دائمی از علائم ایمان و تقوا، شرطِ بندگی، گشاینده درهای رحمت الهی و یکی از بهترین موجبات تقرّب و وصال معبود است. دو. جایگاه توبه و استغفار در نگاه قرآن توبه یکی از عبادات بزرگ است. برخی از آیات قرآن در این باره به شرح زیر است: الف. فراخوان همه مؤمنان به سوی توبه: (تُوبُوا إِلَی اللَّهِ جَمِیعاً أَیُّهَا الْمُؤمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ)2؛ (ای مؤمنان! همه با هم به درگاه خدا توبه کنید؛ باشد که رستگار شوید.) ب. خدا دوستدار توبه کنندگان: (إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ)3؛ (خداوند توبه کاران و پاکیزگان را دوست می دارد.) ج. استغفار سحرگاهی، عمل مداوم شب زنده داران و مؤمنان: (الصَّابِرِینَ وَ الصَّادِقِینَ وَ الْقانِتِینَ وَ الْمُنْفِقِینَ وَ الْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحارِ)4؛ (آنان شکیبایند و راستگو؛ همواره اطاعت پیشه اند و انفاق گر و سحرگاهان به استغفار می پردازند.) قرآن در جای دیگر مؤمنان حقیقی را چنین معرفی می فرماید: (کانُوا قَلِیلاً مِنَ اللَّیْلِ ما یَهْجَعُونَ. وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ)5؛ (شبانگاه اندکی می آرَمَند و سحرگاهان به استغفار می پردازند.) رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند: (خیر الدّعاء الاستغفار)؛ (بهترین دعاها استغفار است). امام صادق علیه السلام نیز فرمودند: (الاستغفار و قول (لا إله إلاّ اللّه) خیر العبادة)؛ (استغفار و گفتن: (لا إله إلاّ اللّه) بهترین عبادت است). از آنچه گذشت، روشن می شود که در نگاه قرآن توبه و استغفار عبادتی است که همه مؤمنان، به آن دعوت شده اند. از این رو شایسته است که اولیای الهی، پیش و بیش و بهتر از همه، این دعوت الهی را لبّیک گویند و در تمام حالات خود، بر توبه و استغفار مداومت ورزند تا به این وسیله، به فیض تقرّب هر چه بیشتر در درگاه الهی نائل آیند. سه. مراتب توبه استغفار و توبه دارای مراتب و درجاتی متناسب با عاملان آن است. (توبه) گنه کاران از گناه است و توبه اهل سلوک، از پرداختن به غیر خدا و توجّه به غیر حق است. توبه و استغفار اولیای الهی، مرتبه ای بالاتر از اینها دارد. توبه آنان گاه از این است که بدون فرمان یا اذن خاصّ خدا توجّه به وسائط فیض داشته باشند؛ لذا حضرت یوسف علیه السلام وقتی بدون فرمان خدا، کسی را واسطه قرار داد تا بی گناهی خود را به گوش حاکم مصر برساند خود را گناهکار محسوب داشت و با تضرّع دست به توبه برداشت، چرا که این کار با شأن حضرت یوسف و توحید ناب افعالی ناسازگار بود. در رابطه با توبه و استغفار چهارده معصوم هیچ یک از این امور معنی ندارد؛ شأن این بزرگواران برتر از آن است که بی اذن خدا دست به کاری زنند. آنان چون مستَغرَق در ذات جمیل الهی اند و توجّه به مقام ربوبی (کمال مطلق) دارند؛ وقتی به خود و اعمال خویش می نگرند، با همه خوبی های آن اعمال، آنها را در برابر عظمت بی نهایتِ الهی، بسیار کوچک و مایه سرافکندگی و شرمندگی می بینند. در ادبیات منظوم آمده است: عربی بادیه نشین در کویری خشک و سوزان، با تنگدستی گذران زندگی می کرد. روزی خواست برای عرض حاجت نزد سلطان برود. با خود اندیشید که چه هدیه ای به پیشگاه سلطان ببرد، اما هیچ در بساط نداشت. از قضا در مسیر حرکت به سوی شهر، اندکی باران بارید و آبی گل آلود در گودالی جمع شد. او با خوشحالی تمام آب ها را - که مایه حیات بود و بزرگ ترین و مطلوب ترین هدیه به نظر می آمد - در سبویش ریخت و با زحمت بسیار با خود حمل کرد تا نزد سلطان ببرد. شاه او را مورد تفقّد قرار داد و از هدیه اش به غایت تقدیر کرد. او ابتدا متوجّه قضیه نشد، اما پس از آنکه آن همه فرّ و شکوه را نگریست و همه جا را پر از آب زلال و گوارا و نوشیدنی های رنگارنگ یافت، از آورده خود خجل شد و سخت شرمسار و سرافکنده 6. به فرموده پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله یک عبادت امام علی علیه السلام در نبرد خندق به تنهایی افضل از عبادت ثقلین است. اما احساس امام علی علیه السلام در پیشگاه خداوند، با همین عبادتی که همه خلایق در حسرت آنند، چگونه است؟ او همه اعمال و عبادات خود را در برابر عظمت و جمال و جلال مطلق الهی، چنان کوچک و ناچیز می بیند که از شرم سر به زیر می افکند و جز اعتراف به قصور و تقصیر چاره ای نمی بیند. تازه آنچه بوده هم به لطف و عنایت او و همه از او بوده است. این یکی از عالی ترین مراتب عبودیّت مطلقه و فنای فی اللّه است و تنها از کسی برمی آید که به ژرفای توحید و خداشناسی و عرفانی عمیق دست یافته است. چنین کسی مقام معبود را می نگرد که در برابر آن همه چیز رنگ می بازد و چیزی به حساب نمی آید. بنده همان به که ز تقصیر خویش عذر به درگاه خدا آورد ور نه سزاوار خداوندیش کس نتواند که بجا آورد چهارم. استغفار پیامبر صلی الله علیه و آله در حدیث نبوی آمده است: (إِنَّهُ لَیُغَانُ عَلَی قَلْبِی وَ إِنِّی لَأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ فِی کُلِّ یَوْمٍ سَبْعین مَرَّةً)7؛ (گاه ابر و غبارگونه ای بر دلم می نشیند و من هر روز هفتاد بار در پیشگاه خدا استغفار می کنم). امام صادق علیه السلام فرمودند: (إن رسول اللّه صلی الله علیه و آله کان لا یقوم من مجلس و إن خفّ حتّی یستغفر اللّه عزّ و جلّ خمسا و عشرین مرّة)8؛ (هیچ گاه رسول خدا صلی الله علیه و آله از مجلسی هرچند کوتاه برنمی خواست مگر این که بیست و پنج بار استغفار می نمود). ایشان همچنین فرمودند: (إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله کَانَ یَتُوبُ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- کُلَّ یَوْمٍ سَبْعین مَرَّةً مِنْ غیر ذَنْبٍ)9؛ (همانا رسول خدا هر روز هفتاد بار توبه می نمود بدون هیچ گناهی). اکنون این سؤال پدید می آید که مراد از ابر گونه ای که پیامبر را به استغفار دائمی وامی دارد چیست؟ غبار این خلفای تامّ الهی توجّه به کثرت خلقی در مقام انجام وظیفه تبلیغ دین است. یعنی حضرت خاتم الانبیا صلی الله علیه و آله دائماً نور وجه حضرت احدیّت را بی واسطه مشاهده می نمودند؛ لکن گاه مجالست با مردم در راستای تبلیغ دین، حجاب آن نور می شد و همان گونه که نور خورشید از پشت ابر دیده شود، آن حضرت نیز نور خدا را در حجاب خلق می دیدند؛ لذا هفتادبار استغفار می نمودند تا آن حالت برطرف شود. امام خمینی قدس سره در شرح این مطلب می نویسند: (این امام سجّاد علیه السلاماست که مناجات هایش را شما می بینید و می بینید چطور از معاصی می ترسد ... مسئله غیر از این مسائلی است که در فکر ما یا در عقل عقلا یا در عرفان عرفا بیاید. ... از گناه خودشان گریه می کردند تا صبح. از پیغمبر گرفته تا امام عصر - سلام اللّه علیه - همه از گناه می ترسیدند. گناه آنها غیر از این است که من و شما داریم. آنکه یک عظمتی را ادراک می کردند که توجّه به کثرت، نزد آنها از گناهان کبیره است ... آنان در مقابل عظمت خدا، وقتی که خودشان را حساب می کنند، می بینند که هیچ نیستند و هیچ ندارند. واقع مطلب همین است؛ جز او کسی نیست و چیزی نیست ... و از این که حضور در مقابل حق تعالی دارند و مع ذلک دارند، مردم را دعوت می کنند، از همین کدورت حاصل می شده...).10 صاحب کشف الغمّه نیز در این باره می گوید:11 (آن ذوات مقدّس، همیشه و با تمام وجود متوجّه باری تعالی بوده، قلب آنان مالامال از عشق به اوست و پیوسته مراقب این توجّه و عشق هستند. عبادت و توجّه آنها مانند کسی است که خدا را می بیند و متوجّه این نکته هستند که خدا نظاره گر اعمال آنهاست: (أُعبد اللّه کَأنّک تَراه فَإِن لَم تَکن تَراه فإنّه یَراک)12 با توجّه به این مرتبه و موقعیت است که حشر و نشر خود با مردم و توجّه و ارتباطشان با عالم کثرت را مایه غبارگرفتگی دل خویش می انگارند و هر وقت که از آن مرحله عالی و مرتبت رفیع پایین آمدند و به ماسوی اللّه توجّه نمودند. خود را گناه کار به حساب می آوردند، هرچند که این حشر و نشر با بندگان خدا برای دیگران امری مباح و حتی پسندیده و مطلوب است. از این رو برای خلاصی از این گرفتگی و نجات از این بند، استغفار می کنند. پنجم. استغفار اولیا استغفار برای اولیای الهی، موجب دفع است و برای ما موجب رفع؛ یعنی، ما استغفار می کنیم تا لغزش هایمان بخشیده شود و آثار نامطلوب آن زدوده شود. اما اولیای الهی استغفار می کنند تا نلغزند و اصلاً گناه سراغشان نیاید. آن بزرگان با توبه، استغفار، عبادت و اطاعت، درجات عصمت خویش را شدّت می بخشند؛ از این رو استغفار و توبه، در بالا رفتن درجات و پایندگی عصمت آنان دخالت دارد. ششم. نقش تربیتی توبه توبه، استغفار و استغاثه دائمی پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام در پیشگاه خدا، بالاترین نقش عملی را در تربیت امّت دارد و به دیگران می آموزد که چگونه در پیشگاه خدا به توبه، تضرّع و انابه بپردازند، به اندک اعمال نیک خود، که هرگز سزاوار خداوندی خدا نیست، مغرور نگردند و خود را طلبکار خدا نپندارند، بلکه قصور و ناتوانی خود را در به جای آوردن حقّ بندگی بشناسند. آیا کسی که ناله ها و گریه های روح اطاعت و بندگی (امیرمؤمنان علیه السلام) را ببیند و بشنود، با خود نمی گوید: آن حضرت که یک لحظه عمرش برتر از عبادت ثقلین است، این چنین توبه می کند؛ پس من حقیر چگونه بر خود ببالم و از خدا عذرخواهی نکنم!؟ پی نوشت: 1. ر.ک: التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، حسن مصطفوی. 2. نور 24، آیه 31. 3. بقره 2، آیه 222. 4. آل عمران 3، آیه 17. 5. ذاریات 51، آیات 17 و 18. 6. بنگرید: مثنوی معنوی، دفتر اول، ص 144-111، تهران، امیرکبیر، چاپ دوازدهم، 1376. 7. مستدرک الوسائل، ج 5، ص 320، ح 22، باب استحباب الاستغفار فی کل یوم؛ بحارالأنوار، ج 25، ص 204. 8. تفسیر المحیط الأعظم و البحر الخضم، ج4، ص 60. 9. بحارالأنوار، ج 44، ص 275. 10. سخنرانی مورخه 1366/3/8، صحیفه امام، ج 20، ص 268 - 269؛ نیز همان، ج 19، ص 120. 11. بحارالانوار، ج 52، ص 402. 12. همان، ج 96، ص 972. منبع: www.porseman.org
عنوان سوال:

در قرآن بارها سخن از توبه و استغفار پیامبران آمده است، آیا باز می توان گفت آنها معصوم بوده اند؟


پاسخ:

در پاسخ به این پرسش توجّه به چند نکته لازم است.
یک. ماهیت توبه و استغفار
توبه در لغت به معنی بازگشت، توجّه و التفات است. چنین نیست که این واژه همواره به معنای بازگشت از گناه باشد، بلکه هر گونه بازگشت و توجّه به خدا را که همراه با اعتراف به ناتوانی خود از به جا آوردن حقّ بندگی است، شامل می شود. بنابراین توبه و استغفار دلالتی بر گناهکار بودن فاعل آن ندارد.
استغفار از ماده (غفر) مشتق شده است. (غفر) در لغت به معنی پوشاندن و مستور کردن و پرده انداختن است.1 کلاه را هم (مِغْفَر) گفته اند چون سر را می پوشاند. بنابراین (غفر) در اصل به معنی بخشیدن و آمرزیدن و امثال آنها نیست و اگر در این معانی به کار می رود از باب مجاز و استعاره است. بر این اساس، استغفار یعنی طلب پوشاندن، مخفی کردن و از بیین بردن تبعات و آثار نامطلوب یک چیز است. استغفار گاهی به منظور جبران هجران برای رسیدن به وصال است. گاهی برای رفع کدورت و دل گرفتگی وقت گذرانی با دیگران است، بدون این که خطا و گناهی اتفاق افتاده باشد.
توبه و استغفار پیامبران و اولیای الهی از مصادیق بارز تعظیم خدا، زیباترین جلوه خضوع و خشوع، اظهار تذلّل و خواری و اعتراف به قصور و تقصیر بنده ای بی نهایت کوچک، در برابر آفریدگاری بی نهایت بزرگ است. استغفار دائمی از علائم ایمان و تقوا، شرطِ بندگی، گشاینده درهای رحمت الهی و یکی از بهترین موجبات تقرّب و وصال معبود است.
دو. جایگاه توبه و استغفار
در نگاه قرآن توبه یکی از عبادات بزرگ است. برخی از آیات قرآن در این باره به شرح زیر است:
الف. فراخوان همه مؤمنان به سوی توبه:
(تُوبُوا إِلَی اللَّهِ جَمِیعاً أَیُّهَا الْمُؤمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ)2؛
(ای مؤمنان! همه با هم به درگاه خدا توبه کنید؛ باشد که رستگار شوید.)
ب. خدا دوستدار توبه کنندگان:
(إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ)3؛
(خداوند توبه کاران و پاکیزگان را دوست می دارد.)
ج. استغفار سحرگاهی، عمل مداوم شب زنده داران و مؤمنان:
(الصَّابِرِینَ وَ الصَّادِقِینَ وَ الْقانِتِینَ وَ الْمُنْفِقِینَ وَ الْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحارِ)4؛
(آنان شکیبایند و راستگو؛ همواره اطاعت پیشه اند و انفاق گر و سحرگاهان به استغفار می پردازند.)
قرآن در جای دیگر مؤمنان حقیقی را چنین معرفی می فرماید:
(کانُوا قَلِیلاً مِنَ اللَّیْلِ ما یَهْجَعُونَ. وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ)5؛
(شبانگاه اندکی می آرَمَند و سحرگاهان به استغفار می پردازند.)
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند: (خیر الدّعاء الاستغفار)؛ (بهترین دعاها استغفار است).
امام صادق علیه السلام نیز فرمودند: (الاستغفار و قول (لا إله إلاّ اللّه) خیر العبادة)؛ (استغفار و گفتن: (لا إله إلاّ اللّه) بهترین عبادت است).
از آنچه گذشت، روشن می شود که در نگاه قرآن توبه و استغفار عبادتی است که همه مؤمنان، به آن دعوت شده اند. از این رو شایسته است که اولیای الهی، پیش و بیش و بهتر از همه، این دعوت الهی را لبّیک گویند و در تمام حالات خود، بر توبه و استغفار مداومت ورزند تا به این وسیله، به فیض تقرّب هر چه بیشتر در درگاه الهی نائل آیند.
سه. مراتب توبه
استغفار و توبه دارای مراتب و درجاتی متناسب با عاملان آن است. (توبه) گنه کاران از گناه است و توبه اهل سلوک، از پرداختن به غیر خدا و توجّه به غیر حق است.
توبه و استغفار اولیای الهی، مرتبه ای بالاتر از اینها دارد. توبه آنان گاه از این است که بدون فرمان یا اذن خاصّ خدا توجّه به وسائط فیض داشته باشند؛ لذا حضرت یوسف علیه السلام وقتی بدون فرمان خدا، کسی را واسطه قرار داد تا بی گناهی خود را به گوش حاکم مصر برساند خود را گناهکار محسوب داشت و با تضرّع دست به توبه برداشت، چرا که این کار با شأن حضرت یوسف و توحید ناب افعالی ناسازگار بود.
در رابطه با توبه و استغفار چهارده معصوم هیچ یک از این امور معنی ندارد؛ شأن این بزرگواران برتر از آن است که بی اذن خدا دست به کاری زنند. آنان چون مستَغرَق در ذات جمیل الهی اند و توجّه به مقام ربوبی (کمال مطلق) دارند؛ وقتی به خود و اعمال خویش می نگرند، با همه خوبی های آن اعمال، آنها را در برابر عظمت بی نهایتِ الهی، بسیار کوچک و مایه سرافکندگی و شرمندگی می بینند.
در ادبیات منظوم آمده است: عربی بادیه نشین در کویری خشک و سوزان، با تنگدستی گذران زندگی می کرد. روزی خواست برای عرض حاجت نزد سلطان برود. با خود اندیشید که چه هدیه ای به پیشگاه سلطان ببرد، اما هیچ در بساط نداشت. از قضا در مسیر حرکت به سوی شهر، اندکی باران بارید و آبی گل آلود در گودالی جمع شد. او با خوشحالی تمام آب ها را - که مایه حیات بود و بزرگ ترین و مطلوب ترین هدیه به نظر می آمد - در سبویش ریخت و با زحمت بسیار با خود حمل کرد تا نزد سلطان ببرد. شاه او را مورد تفقّد قرار داد و از هدیه اش به غایت تقدیر کرد. او ابتدا متوجّه قضیه نشد، اما پس از آنکه آن همه فرّ و شکوه را نگریست و همه جا را پر از آب زلال و گوارا و نوشیدنی های رنگارنگ یافت، از آورده خود خجل شد و سخت شرمسار و سرافکنده 6.
به فرموده پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله یک عبادت امام علی علیه السلام در نبرد خندق به تنهایی افضل از عبادت ثقلین است. اما احساس امام علی علیه السلام در پیشگاه خداوند، با همین عبادتی که همه خلایق در حسرت آنند، چگونه است؟ او همه اعمال و عبادات خود را در برابر عظمت و جمال و جلال مطلق الهی، چنان کوچک و ناچیز می بیند که از شرم سر به زیر می افکند و جز اعتراف به قصور و تقصیر چاره ای نمی بیند. تازه آنچه بوده هم به لطف و عنایت او و همه از او بوده است. این یکی از عالی ترین مراتب عبودیّت مطلقه و فنای فی اللّه است و تنها از کسی برمی آید که به ژرفای توحید و خداشناسی و عرفانی عمیق دست یافته است. چنین کسی مقام معبود را می نگرد که در برابر آن همه چیز رنگ می بازد و چیزی به حساب نمی آید.
بنده همان به که ز تقصیر خویش
عذر به درگاه خدا آورد
ور نه سزاوار خداوندیش
کس نتواند که بجا آورد
چهارم. استغفار پیامبر صلی الله علیه و آله
در حدیث نبوی آمده است: (إِنَّهُ لَیُغَانُ عَلَی قَلْبِی وَ إِنِّی لَأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ فِی کُلِّ یَوْمٍ سَبْعین مَرَّةً)7؛ (گاه ابر و غبارگونه ای بر دلم می نشیند و من هر روز هفتاد بار در پیشگاه خدا استغفار می کنم).
امام صادق علیه السلام فرمودند: (إن رسول اللّه صلی الله علیه و آله کان لا یقوم من مجلس و إن خفّ حتّی یستغفر اللّه عزّ و جلّ خمسا و عشرین مرّة)8؛ (هیچ گاه رسول خدا صلی الله علیه و آله از مجلسی هرچند کوتاه برنمی خواست مگر این که بیست و پنج بار استغفار می نمود).
ایشان همچنین فرمودند: (إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله کَانَ یَتُوبُ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- کُلَّ یَوْمٍ سَبْعین مَرَّةً مِنْ غیر ذَنْبٍ)9؛ (همانا رسول خدا هر روز هفتاد بار توبه می نمود بدون هیچ گناهی).
اکنون این سؤال پدید می آید که مراد از ابر گونه ای که پیامبر را به استغفار دائمی وامی دارد چیست؟ غبار این خلفای تامّ الهی توجّه به کثرت خلقی در مقام انجام وظیفه تبلیغ دین است. یعنی حضرت خاتم الانبیا صلی الله علیه و آله دائماً نور وجه حضرت احدیّت را بی واسطه مشاهده می نمودند؛ لکن گاه مجالست با مردم در راستای تبلیغ دین، حجاب آن نور می شد و همان گونه که نور خورشید از پشت ابر دیده شود، آن حضرت نیز نور خدا را در حجاب خلق می دیدند؛ لذا هفتادبار استغفار می نمودند تا آن حالت برطرف شود.
امام خمینی قدس سره در شرح این مطلب می نویسند: (این امام سجّاد علیه السلاماست که مناجات هایش را شما می بینید و می بینید چطور از معاصی می ترسد ... مسئله غیر از این مسائلی است که در فکر ما یا در عقل عقلا یا در عرفان عرفا بیاید. ... از گناه خودشان گریه می کردند تا صبح. از پیغمبر گرفته تا امام عصر - سلام اللّه علیه - همه از گناه می ترسیدند. گناه آنها غیر از این است که من و شما داریم. آنکه یک عظمتی را ادراک می کردند که توجّه به کثرت، نزد آنها از گناهان کبیره است ... آنان در مقابل عظمت خدا، وقتی که خودشان را حساب می کنند، می بینند که هیچ نیستند و هیچ ندارند. واقع مطلب همین است؛ جز او کسی نیست و چیزی نیست ... و از این که حضور در مقابل حق تعالی دارند و مع ذلک دارند، مردم را دعوت می کنند، از همین کدورت حاصل می شده...).10
صاحب کشف الغمّه نیز در این باره می گوید:11 (آن ذوات مقدّس، همیشه و با تمام وجود متوجّه باری تعالی بوده، قلب آنان مالامال از عشق به اوست و پیوسته مراقب این توجّه و عشق هستند. عبادت و توجّه آنها مانند کسی است که خدا را می بیند و متوجّه این نکته هستند که خدا نظاره گر اعمال آنهاست: (أُعبد اللّه کَأنّک تَراه فَإِن لَم تَکن تَراه فإنّه یَراک)12 با توجّه به این مرتبه و موقعیت است که حشر و نشر خود با مردم و توجّه و ارتباطشان با عالم کثرت را مایه غبارگرفتگی دل خویش می انگارند و هر وقت که از آن مرحله عالی و مرتبت رفیع پایین آمدند و به ماسوی اللّه توجّه نمودند. خود را گناه کار به حساب می آوردند، هرچند که این حشر و نشر با بندگان خدا برای دیگران امری مباح و حتی پسندیده و مطلوب است. از این رو برای خلاصی از این گرفتگی و نجات از این بند، استغفار می کنند.
پنجم. استغفار اولیا
استغفار برای اولیای الهی، موجب دفع است و برای ما موجب رفع؛ یعنی، ما استغفار می کنیم تا لغزش هایمان بخشیده شود و آثار نامطلوب آن زدوده شود. اما اولیای الهی استغفار می کنند تا نلغزند و اصلاً گناه سراغشان نیاید. آن بزرگان با توبه، استغفار، عبادت و اطاعت، درجات عصمت خویش را شدّت می بخشند؛ از این رو استغفار و توبه، در بالا رفتن درجات و پایندگی عصمت آنان دخالت دارد.
ششم. نقش تربیتی توبه
توبه، استغفار و استغاثه دائمی پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام در پیشگاه خدا، بالاترین نقش عملی را در تربیت امّت دارد و به دیگران می آموزد که چگونه در پیشگاه خدا به توبه، تضرّع و انابه بپردازند، به اندک اعمال نیک خود، که هرگز سزاوار خداوندی خدا نیست، مغرور نگردند و خود را طلبکار خدا نپندارند، بلکه قصور و ناتوانی خود را در به جای آوردن حقّ بندگی بشناسند. آیا کسی که ناله ها و گریه های روح اطاعت و بندگی (امیرمؤمنان علیه السلام) را ببیند و بشنود، با خود نمی گوید: آن حضرت که یک لحظه عمرش برتر از عبادت ثقلین است، این چنین توبه می کند؛ پس من حقیر چگونه بر خود ببالم و از خدا عذرخواهی نکنم!؟
پی نوشت:
1. ر.ک: التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، حسن مصطفوی.
2. نور 24، آیه 31.
3. بقره 2، آیه 222.
4. آل عمران 3، آیه 17.
5. ذاریات 51، آیات 17 و 18.
6. بنگرید: مثنوی معنوی، دفتر اول، ص 144-111، تهران، امیرکبیر، چاپ دوازدهم، 1376.
7. مستدرک الوسائل، ج 5، ص 320، ح 22، باب استحباب الاستغفار فی کل یوم؛ بحارالأنوار، ج 25، ص 204.
8. تفسیر المحیط الأعظم و البحر الخضم، ج4، ص 60.
9. بحارالأنوار، ج 44، ص 275.
10. سخنرانی مورخه 1366/3/8، صحیفه امام، ج 20، ص 268 - 269؛ نیز همان، ج 19، ص 120.
11. بحارالانوار، ج 52، ص 402.
12. همان، ج 96، ص 972.
منبع: www.porseman.org





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین