قرآن کریم به صراحت از عصیان و نافرمانی پیامبران خبر می دهد،چگونه می توان از این آیات چشم پوشید و پیامبران را معصوم دانست؟
آیاتی از قرآن که به ظاهر از نافرمانی پیامبران خبر می دهند و به نکوهش از برخی از اعمال آنان می پردازند، به صورتی گسترده در کتاب های روایی، تفسیری و کلامی به بحث گذاشته شده، معنای حقیقی آن ها مورد موشکافی قرار گرفته است.[1] در این جا به جای آن که به بررسی تک تک این آیات بپردازیم، چند نکته ی کلی را برای دست یابی به درکی عمیق تر از آن ها گوشزد می کنیم. 1. واژه هایی هم چون عصیان، استغفار، توبه و ذنب نباید ره زن اندیشه گردد و بی درنگ معنای متداول عرفی را در ذهن بنشاند. کاربرد این کلمات، گستره ی وسیعی دارد و تنها در قلمرو محرّمات شرعی محدود نمی گردد.[2] برای مثال، سرپیچی از فرمان های استحبابی و ارشادی نیز نوعی عصیان است؛ هر چند کار حرامی را برای کسی که عصیان ورزیده، رقم نمی زند. استغفار و توبه نیز، بسته به میزان قرب و منزلت آدمی معنای متفاوتی می یابد؛ به گونه ای که نه تنها در مورد حرام های شرعی بلکه در باره ی اعمال پسندیده ای که برای مقرّبان درگاه الهی ناپسند است نیز می توان از توبه و مغفرت سخن گفت. هم چنین (ذنب) به معنای کاری است که پی آمدی ناگوار دارد و بر این اساس، مبارزات پیامبر اکرم با بت پرستی را نیز می توان از زبان مشرکان، ذنبی نابخشودنی به شمار آورد،[3] که به گفته ی قرآن کریم خداوند با فتح مکّه این گناه را می بخشاید و پیامبرش را از پی آمدهای ناگوار آن ایمن سازد: (إِنّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً * لِیَغْفِرَ لَکَ اللّه ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ وَ یُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَ یَهْدِیَکَ صِراطاً مُسْتَقِیماً)[4]. 2. از دیدگاه روایات، یکی از نکاتی که در زبان شناسی قرآن کریم باید مورد توجه قرار گیرد، این است که برخی از آیات به شیوه ی (ایّاکَ اعنی وَ اسمَعی یا جارة)[5] نازل شده اند.[6] این جمله در زبان عربی تقریباً برابر با ضرب المثلی فارسی است که می گوید: (در، به تو می گویم، دیوار، تو بشنو). بر این اساس، هر چند پیامبر اکرم تردیدی در الهی بودن وحی ندارد، با جملاتی از این دست مورد خطاب قرار می گیرد: (اگر در آنچه بر تو نازل کردیم تردید داری، از کسانی که پیش از تو کتاب (آسمانی) می خواندند، پرسش نما).[7] این آیه، به هیچ وجه نشان گر دو دلی پیامبر نیست؛ بلکه راهی برای تحقیق و جست و جو فرا روی مخاطبان قرآن کریم قرار می دهد و از آنان می خواهد که برای برطرف ساختن شک و تردید خود، از دانشمندان یهودی و مسیحی که ویژگی های پیامبر خاتم را می دانند، پرسش نمایند.[8] هم چنین، در آیه ای دیگر، رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) از این که به خواسته ی گروهی سست ایمان تن داده و آنان را از شرکت در جهاد معاف داشته است، چنین بازخواست می شود: (عَفَا اللّه عَنْکَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتّی یَتَبَیَّنَ لَکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ تَعْلَمَ الْکاذِبِینَ)؛[9] خدایت ببخشاید، چرا پیش از آن که (حال) راست گویان بر تو روشن شود و دروغ گویان را بازشناسی به آنان اجازه دادی؟ با اندکی تأمل روشن می گردد که عتاب و سرزنش این آیه، در واقع، دامن گیر کسانی است که بدون داشتن عذری حقیقی، از شرکت در جهاد سرباز می زنند و بهانه های واهی را پشتوانه ی خانه نشینی خود می سازند.[10] این گروه اگر هم با مخالفت پیامبر روبه رو می شدند، در تصمیم خود بازنگری نمی کردند و قداست سرسپردگی در برابر فرمان رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) را نیز در هم می شکستند. افزون بر این که حضور این سست ایمانان در جهاد، جز تضعیف روحیه ی دیگران حاصلی نداشت و چنان که در آیات بعدی همین سوره آمده است[11] به فساد و تباهی می انجامید. از آنچه گذشت این نتیجه به دست می آید که این آیه، بر خلاف آنچه برخی پنداشته اند[12]، نه تنها پیامبر را سرزنش نمی کند، بلکه با ظاهری عتاب آلود به ستایش از وی می پردازد. این مدحِ عتاب نما بدان معناست که دل سوزی پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) برای مردمان به حدّی است که حتّی رسواییِ خطاکاران را نیز نمی پسندد و با موافقت با خواسته ی آنان، پرده از نفاق و دو رویی شان بر نمی گیرد. 3. آنچه گذشت به معنای نادیده گرفتن لغزش های پیامبران نیست. بسیاری از کارها که بر همگان روا است، شایسته ی مقرّبان درگاه الهی نیست، که (حَسَناتُ الابرارُ سَیئاتُ المُقَرّبین)[13]. چه بسا از معصومان عملی سر زند که هر چند حرام شرعی نیست، ولی با مقام و منزلت والای آنان سازگاری ندارد و در اصطلاح (ترک اولی) خوانده می شود. این لغزش های کوچک به گونه ای در قرآن برجسته گردیده اند که ظاهر بینان و غیر دقیق نگران را به تردید می افکند و این پرسش را پیش روی آدمی قرار می دهد که اگر پیامبران معصوم اند، دلیل این همه پافشاری بر لغزش های آنان چیست. امیرمؤمنان(علیه السلام)در پاسخ به پرسشی از این دست، این نکته را خاطر نشان می سازند که یادآوری این کاستی ها برای آن است که مردم در بزرگ داشت انبیا به خطا نروند و آنان را در جای گاه خدایی ننشانند و بدانند که آفریدگان هر اندازه درجات تعالی را بپیمایند، از کمال ویژه ی الهی فروترند.[14] پی نوشتها: [1]. ر.ک: عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 162153؛ تنزیه الانبیاء و تنزیه انبیاء از آدم تا خاتم. [2]. المواقف، ص 361؛ المیزان، ج 1، ص 137 و پژوهشی در عصمت معصومان، ص 187. [3]. عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 160؛ تفسیر نورالثقلین، ج 5، ص 56؛ مجمع البیان، ج 9، ص 142؛ و المیزان، ج 18، ص 253. [4]. سوره ی فتح، آیات 21. [5]. ر.ک: مجمع البحرین، ج 3، ص 252، ماده ی جور. [6]. ر.ک: عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 161؛ بحارالانوار، ج 17، ص 71؛ و تفسیر القمی، ج 2، ص 251. [7]. سوره ی یونس، آیه ی 94. [8]. الهدی الی دین المصطفی، ج 1، ص 168؛ و آموزش عقاید، ج 21، ص 257. [9]. سوره ی توبه، آیه ی 43 (ترجمه ی فولادوند). [10]. بحارالانوار، ج 17، ص 46؛ و المیزان، ج 9، ص 258. [11]. سوره ی توبه، آیه ی 47. [12]. ر.ک: الکشاف، ج 2، ص 274؛ تفسیر البیضاوی، ج 2، ص 185 و Isma, The Encyclopedia of Religion, V7, p465. [13]. این سخن مشهور در برخی از منابع، از احادیث نبوی به شمار آمده است. ر.ک: کشف الغمه، ج 3، ص 45. [14]. ر.ک: الاحتجاج، ج 21، ص 249. منبع: حسن یوسفیان ، پرسمان عصمت، مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه قم، 1380.
عنوان سوال:

قرآن کریم به صراحت از عصیان و نافرمانی پیامبران خبر می دهد،چگونه می توان از این آیات چشم پوشید و پیامبران را معصوم دانست؟


پاسخ:

آیاتی از قرآن که به ظاهر از نافرمانی پیامبران خبر می دهند و به نکوهش از برخی از اعمال آنان می پردازند، به صورتی گسترده در کتاب های روایی، تفسیری و کلامی به بحث گذاشته شده، معنای حقیقی آن ها مورد موشکافی قرار گرفته است.[1] در این جا به جای آن که به بررسی تک تک این آیات بپردازیم، چند نکته ی کلی را برای دست یابی به درکی عمیق تر از آن ها گوشزد می کنیم.
1. واژه هایی هم چون عصیان، استغفار، توبه و ذنب نباید ره زن اندیشه گردد و بی درنگ معنای متداول عرفی را در ذهن بنشاند. کاربرد این کلمات، گستره ی وسیعی دارد و تنها در قلمرو محرّمات شرعی محدود نمی گردد.[2] برای مثال، سرپیچی از فرمان های استحبابی و ارشادی نیز نوعی عصیان است؛ هر چند کار حرامی را برای کسی که عصیان ورزیده، رقم نمی زند. استغفار و توبه نیز، بسته به میزان قرب و منزلت آدمی معنای متفاوتی می یابد؛ به گونه ای که نه تنها در مورد حرام های شرعی بلکه در باره ی اعمال پسندیده ای که برای مقرّبان درگاه الهی ناپسند است نیز می توان از توبه و مغفرت سخن گفت. هم چنین (ذنب) به معنای کاری است که پی آمدی ناگوار دارد و بر این اساس، مبارزات پیامبر اکرم با بت پرستی را نیز می توان از زبان مشرکان، ذنبی نابخشودنی به شمار آورد،[3] که به گفته ی قرآن کریم خداوند با فتح مکّه این گناه را می بخشاید و پیامبرش را از پی آمدهای ناگوار آن ایمن سازد: (إِنّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً * لِیَغْفِرَ لَکَ اللّه ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ وَ یُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَ یَهْدِیَکَ صِراطاً مُسْتَقِیماً)[4].
2. از دیدگاه روایات، یکی از نکاتی که در زبان شناسی قرآن کریم باید مورد توجه قرار گیرد، این است که برخی از آیات به شیوه ی (ایّاکَ اعنی وَ اسمَعی یا جارة)[5] نازل شده اند.[6] این جمله در زبان عربی تقریباً برابر با ضرب المثلی فارسی است که می گوید: (در، به تو می گویم، دیوار، تو بشنو). بر این اساس، هر چند پیامبر اکرم تردیدی در الهی بودن وحی ندارد، با جملاتی از این دست مورد خطاب قرار می گیرد: (اگر در آنچه بر تو نازل کردیم تردید داری، از کسانی که پیش از تو کتاب (آسمانی) می خواندند، پرسش نما).[7] این آیه، به هیچ وجه نشان گر دو دلی پیامبر نیست؛ بلکه راهی برای تحقیق و جست و جو فرا روی مخاطبان قرآن کریم قرار می دهد و از آنان می خواهد که برای برطرف ساختن شک و تردید خود، از دانشمندان یهودی و مسیحی که ویژگی های پیامبر خاتم را می دانند، پرسش نمایند.[8]
هم چنین، در آیه ای دیگر، رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) از این که به خواسته ی گروهی سست ایمان تن داده و آنان را از شرکت در جهاد معاف داشته است، چنین بازخواست می شود: (عَفَا اللّه عَنْکَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتّی یَتَبَیَّنَ لَکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ تَعْلَمَ الْکاذِبِینَ)؛[9] خدایت ببخشاید، چرا پیش از آن که (حال) راست گویان بر تو روشن شود و دروغ گویان را بازشناسی به آنان اجازه دادی؟ با اندکی تأمل روشن می گردد که عتاب و سرزنش این آیه، در واقع، دامن گیر کسانی است که بدون داشتن عذری حقیقی، از شرکت در جهاد سرباز می زنند و بهانه های واهی را پشتوانه ی خانه نشینی خود می سازند.[10] این گروه اگر هم با مخالفت پیامبر روبه رو می شدند، در تصمیم خود بازنگری نمی کردند و قداست سرسپردگی در برابر فرمان رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) را نیز در هم می شکستند. افزون بر این که حضور این سست ایمانان در جهاد، جز تضعیف روحیه ی دیگران حاصلی نداشت و چنان که در آیات بعدی همین سوره آمده است[11] به فساد و تباهی می انجامید. از آنچه گذشت این نتیجه به دست می آید که این آیه، بر خلاف آنچه برخی پنداشته اند[12]، نه تنها پیامبر را سرزنش نمی کند، بلکه با ظاهری عتاب آلود به ستایش از وی می پردازد. این مدحِ عتاب نما بدان معناست که دل سوزی پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) برای مردمان به حدّی است که حتّی رسواییِ خطاکاران را نیز نمی پسندد و با موافقت با خواسته ی آنان، پرده از نفاق و دو رویی شان بر نمی گیرد.
3. آنچه گذشت به معنای نادیده گرفتن لغزش های پیامبران نیست. بسیاری از کارها که بر همگان روا است، شایسته ی مقرّبان درگاه الهی نیست، که (حَسَناتُ الابرارُ سَیئاتُ المُقَرّبین)[13]. چه بسا از معصومان عملی سر زند که هر چند حرام شرعی نیست، ولی با مقام و منزلت والای آنان سازگاری ندارد و در اصطلاح (ترک اولی) خوانده می شود. این لغزش های کوچک به گونه ای در قرآن برجسته گردیده اند که ظاهر بینان و غیر دقیق نگران را به تردید می افکند و این پرسش را پیش روی آدمی قرار می دهد که اگر پیامبران معصوم اند، دلیل این همه پافشاری بر لغزش های آنان چیست. امیرمؤمنان(علیه السلام)در پاسخ به پرسشی از این دست، این نکته را خاطر نشان می سازند که یادآوری این کاستی ها برای آن است که مردم در بزرگ داشت انبیا به خطا نروند و آنان را در جای گاه خدایی ننشانند و بدانند که آفریدگان هر اندازه درجات تعالی را بپیمایند، از کمال ویژه ی الهی فروترند.[14]
پی نوشتها:
[1]. ر.ک: عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 162153؛ تنزیه الانبیاء و تنزیه انبیاء از آدم تا خاتم.
[2]. المواقف، ص 361؛ المیزان، ج 1، ص 137 و پژوهشی در عصمت معصومان، ص 187.
[3]. عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 160؛ تفسیر نورالثقلین، ج 5، ص 56؛ مجمع البیان، ج 9، ص 142؛ و المیزان، ج 18، ص 253.
[4]. سوره ی فتح، آیات 21.
[5]. ر.ک: مجمع البحرین، ج 3، ص 252، ماده ی جور.
[6]. ر.ک: عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 161؛ بحارالانوار، ج 17، ص 71؛ و تفسیر القمی، ج 2، ص 251.
[7]. سوره ی یونس، آیه ی 94.
[8]. الهدی الی دین المصطفی، ج 1، ص 168؛ و آموزش عقاید، ج 21، ص 257.
[9]. سوره ی توبه، آیه ی 43 (ترجمه ی فولادوند).
[10]. بحارالانوار، ج 17، ص 46؛ و المیزان، ج 9، ص 258.
[11]. سوره ی توبه، آیه ی 47.
[12]. ر.ک: الکشاف، ج 2، ص 274؛ تفسیر البیضاوی، ج 2، ص 185 و
Isma, The Encyclopedia of Religion, V7, p465.
[13]. این سخن مشهور در برخی از منابع، از احادیث نبوی به شمار آمده است. ر.ک: کشف الغمه، ج 3، ص 45.
[14]. ر.ک: الاحتجاج، ج 21، ص 249.
منبع: حسن یوسفیان ، پرسمان عصمت، مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه قم، 1380.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین