در ابتدا گفتنی است؛ (رفع) به معنی این است که وسوسه شیطان در جان آدمی وارد می شود و او با جهاد اکبر به مقابله با آن برمی خیزد و آن را برطرف می کند، اما (دفع) یعنی این که انسان مرزهای جان و دل خود را به خوبی پاسداری می کند و اجازه ورود وسوسه های شیطان به صحنه جانش را نمی دهد و پیش از ورود آن را دور می سازد. عصمت ائمه اطهار علیهم السلام از نوع دفع است نه رفع. بهتر است با استناد به آیات قرآن کمی بیشتر موضوع را تشریح کنیم: قرآن در داستان یوسف علیه السلام، درباره شیفتگی و دلبستگی همسر عزیز مصر می فرماید: (قَدْ شَغَفَها حُبًّا)1؛ (عشق این جوان (یوسف) در اعماق قلب او (زلیخا) نفوذ کرده است). شغف حالت شیفتگی و جنون را می گویند. معنای آیه این است که عشق و محبّت همانند پرده و پوسته ای قلب او را در برگرفت و بر قلب او محیط گشت؛ به گونه ای که عنان از دست داده و واله او شده بود. زلیخا با چنین وضعی تمام امکانات گناه را برای یوسف مهیّا می کند و به او پیشنهاد گناه می دهد اما یوسف او را پس می زند. چرا؟ زیرا برهان پروردگار را دید. قرآن می فرماید: (وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأی بُرْهانَ رَبِّهِ کَذلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمخلصینَ)2؛ (آن زن، قصد او کرد و او نیز اگر برهان پروردگار را نمی دید - قصد او می کرد. این چنین بدی و فحشا را از او دور ساختیم؛ زیرا او از بندگان مخلص (کاملاً خالص شده) ما بود). پس دلیل این که یوسف قصد گناه نکرد، دیدار برهان رب بوده است. اما برهان رب چیست؟ برهان یعنی سلطان، حجّت و دلیل روشن. منظور آن دلیل یقین آوری است که بر قلب تسلّط پیدا می کند، نه دانش معمولی به مصالح و مفاسد و خوبی و بدی کارها. بسیاری از افراد بدی گناه را می دانند، اما به دلیل شدّت شهوت و غلبه امیال نفسانی، نفع زودگذر خود را در ارتکاب به گناهان دیده و در عین آگاهی گناه می کنند. منظور از برهان پروردگار علم شهودی و یقینی است که نَفس را مطیع خود می کند و هیچ گرایشی به گناه در نَفس باقی نمی گذارد، زیرا حقیقت گناه و باطن پلیدی را می بیند و تمایلی به آن پیدا نمی کند.3 اما چرا حضرت حق به این وسیله گناه و پلیدی را از یوسف دور کرد؟ خداوند در پاسخ این سؤال فرموده: (او از بندگان مخلص ما بود). شیطان که کار اصلیش اغوا و گمراهی مردمان از راه مستقیم است، به ناکامی خود در برابر مخلصین اعتراف کرده است: (قالَ رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعین. إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمخلصینَ)4؛ (شیطان گفت: پروردگارا سوگند که چون مرا گمراه کردی، آنچه در زمین است را برای آنها زینت می کنم و همگی آنها به جز مخلصین را فریب می دهم). اعتراف شیطان به جهت ادب یا لطف او نسبت به پیامبران و بندگان مخلص خداوند نبود، بلکه به دلیل عجز و ناتوانی اوست. شیطان با ابزارهای خود انسان ها را می فریبد. ابزارهای او یکی مربوط به مجاری ادراکی (بینش های) انسان ها است و دیگری مربوط به مجاری تحریکی (گرایش های) آدمیان. اما شخص مخلص، با جهاد اکبر و کوشش فراوان و خستگی ناپذیر، تمام قوای ادراکی خود را تحت رهبری خدا و عقل ناب در آورده و گرایش ها و قوای غضب و شهوت خود را خادم عقل و شرع نموده است. او در جهاد اکبر بر نفس خود پیروز شده و آن را اسیر خود کرده است. لاجرم در چنین کسی شیطان راه ندارد. پی نوشت: 1. یوسف 12، آیه 30. 2. یوسف 12، آیه 24. 3. تفسیر المیزان، ج 11، ص 128-129، ذیل آیه مذکور. 4. حجر 15، آیات 39 و 40. منبع: www.porseman.org
در ابتدا گفتنی است؛ (رفع) به معنی این است که وسوسه شیطان در جان آدمی وارد می شود و او با جهاد اکبر به مقابله با آن برمی خیزد و آن را برطرف می کند، اما (دفع) یعنی این که انسان مرزهای جان و دل خود را به خوبی پاسداری می کند و اجازه ورود وسوسه های شیطان به صحنه جانش را نمی دهد و پیش از ورود آن را دور می سازد.
عصمت ائمه اطهار علیهم السلام از نوع دفع است نه رفع. بهتر است با استناد به آیات قرآن کمی بیشتر موضوع را تشریح کنیم:
قرآن در داستان یوسف علیه السلام، درباره شیفتگی و دلبستگی همسر عزیز مصر می فرماید:
(قَدْ شَغَفَها حُبًّا)1؛
(عشق این جوان (یوسف) در اعماق قلب او (زلیخا) نفوذ کرده است).
شغف حالت شیفتگی و جنون را می گویند. معنای آیه این است که عشق و محبّت همانند پرده و پوسته ای قلب او را در برگرفت و بر قلب او محیط گشت؛ به گونه ای که عنان از دست داده و واله او شده بود.
زلیخا با چنین وضعی تمام امکانات گناه را برای یوسف مهیّا می کند و به او پیشنهاد گناه می دهد اما یوسف او را پس می زند. چرا؟ زیرا برهان پروردگار را دید. قرآن می فرماید:
(وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأی بُرْهانَ رَبِّهِ کَذلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمخلصینَ)2؛
(آن زن، قصد او کرد و او نیز اگر برهان پروردگار را نمی دید - قصد او می کرد. این چنین بدی و فحشا را از او دور ساختیم؛ زیرا او از بندگان مخلص (کاملاً خالص شده) ما بود).
پس دلیل این که یوسف قصد گناه نکرد، دیدار برهان رب بوده است. اما برهان رب چیست؟ برهان یعنی سلطان، حجّت و دلیل روشن. منظور آن دلیل یقین آوری است که بر قلب تسلّط پیدا می کند، نه دانش معمولی به مصالح و مفاسد و خوبی و بدی کارها. بسیاری از افراد بدی گناه را می دانند، اما به دلیل شدّت شهوت و غلبه امیال نفسانی، نفع زودگذر خود را در ارتکاب به گناهان دیده و در عین آگاهی گناه می کنند.
منظور از برهان پروردگار علم شهودی و یقینی است که نَفس را مطیع خود می کند و هیچ گرایشی به گناه در نَفس باقی نمی گذارد، زیرا حقیقت گناه و باطن پلیدی را می بیند و تمایلی به آن پیدا نمی کند.3
اما چرا حضرت حق به این وسیله گناه و پلیدی را از یوسف دور کرد؟ خداوند در پاسخ این سؤال فرموده: (او از بندگان مخلص ما بود).
شیطان که کار اصلیش اغوا و گمراهی مردمان از راه مستقیم است، به ناکامی خود در برابر مخلصین اعتراف کرده است:
(قالَ رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعین. إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمخلصینَ)4؛
(شیطان گفت: پروردگارا سوگند که چون مرا گمراه کردی، آنچه در زمین است را برای آنها زینت می کنم و همگی آنها به جز مخلصین را فریب می دهم).
اعتراف شیطان به جهت ادب یا لطف او نسبت به پیامبران و بندگان مخلص خداوند نبود، بلکه به دلیل عجز و ناتوانی اوست. شیطان با ابزارهای خود انسان ها را می فریبد. ابزارهای او یکی مربوط به مجاری ادراکی (بینش های) انسان ها است و دیگری مربوط به مجاری تحریکی (گرایش های) آدمیان. اما شخص مخلص، با جهاد اکبر و کوشش فراوان و خستگی ناپذیر، تمام قوای ادراکی خود را تحت رهبری خدا و عقل ناب در آورده و گرایش ها و قوای غضب و شهوت خود را خادم عقل و شرع نموده است. او در جهاد اکبر بر نفس خود پیروز شده و آن را اسیر خود کرده است. لاجرم در چنین کسی شیطان راه ندارد.
پی نوشت:
1. یوسف 12، آیه 30.
2. یوسف 12، آیه 24.
3. تفسیر المیزان، ج 11، ص 128-129، ذیل آیه مذکور.
4. حجر 15، آیات 39 و 40.
منبع: www.porseman.org
- [سایر] آیا مقام عصمت، به پیامبراکرم(صلّی الله علیه و آله و سلم) و ائمه اطهار(علیهم السلام) اختصاص دارد؟ چرا؟
- [سایر] آیا الگوی انقلاب اسلامی در سیره پیامبر صلّی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام وجود دارد؟
- [سایر] آیا الگوی انقلاب اسلامی در سیره پیامبر صلّی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام وجود دارد؟
- [سایر] آیا صحیح است که حضرت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه اطهار (علیهم السلام) همه چیز را در مورد خداوند میدانستند؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] عصمت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و امامان (علیهم السلام) اکتسابی بوده یا انتصابی؟
- [سایر] آیا در روز قیامت، شفاعت کنندگانی غیر از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه معصوم علیهم السلام وجود دارند؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] آیا ائمّه اطهار(علیهم السلام) از لحاظ معرفت به خدا، از پیامبران الهی(علیهم السلام) به جز پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) بالاتر هستند؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] آیا غسلهای طواف، احرام، زیارت قبر نبی اکرم(صلی الله علیه وآله) و ائمه اطهار(علیهم السلام) و جمعه کفایت از وضو می کند؟
- [سایر] چرا پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام با این که معصوم بودند در بعضی اوقات با مردم مشورت می کردند؟
- [سایر] راز استغفار پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه معصومین(علیهم السلام) چیست؟
- [آیت الله مظاهری] هرگاه کسی به خدا یا پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم یا یکی از ائمّه معصومین علیهم السلام یا فاطمه زهرا علیها السلام ناسزا گوید یا با یکی از اینها دشمنی داشته باشد و یا یکی از ائمه علیهم السلام یا غیر آنها را خدا بداند کافر است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] اشْهد انْ لا اله إلا الله وحْده لا شریک له: گواهی می دهم هیچ کس شایسته پرستش جز خداوند نیست، یگانه است و شریک ندارد. و اشْهد ان محمداً عبْده و رسوله: و گواهی می دهم محمد(صلی الله علیه وآله) بنده و فرستاده اوست. اللهم صل علی محمد و آل محمد: خداوندا! درود بفرست بر محمد(صلی الله علیه وآله) و اهل بیت او(علیهم السلام).
- [آیت الله مظاهری] اگر کسی ادّعای نبوّت و پیامبری کند یا به پیغمبراکرم صلی الله علیه وآله وسلم یا یکی از ائمّه معصومین علیهم السلام یا حضرت زهرا علیها السلام دشنام دهد، بر هر کس که بشنود واجب است او را بکشد مگر اینکه بر جان یا مال یا ناموس خود یا مسلمان دیگری بترسد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه روزه دار دروغی به خدا و پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و جانشینان معصوم او(علیهم السلام) نسبت دهد خواه با گفتن باشد، یا نوشتن، یا اشاره و مانند آن، بنابراحتیاط واجب روزه اش باطل می شود، هر چند بلافاصله توبه کند. دروغ بستن به سایر انبیا و فاطمه زهرا(علیها السلام) نیز همین حکم را دارد.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر روزه دار به گفتن یا به نوشتن یا به اشاره و مانند اینها به خدا و پیغمبر صلی الله علیه واله وسلم و ایمه معصومین علیهم السلام عمدا خبری را به دروغ نسبت بدهد اگر چه فورا بگوید دروغ گفتم یا توبه کند روزه او باطل است و نسبت دادن به دروغ به سایر پیغمبران و اوصیای انان علی نبینا و اله و علیهم السلام بنابر احتیاط واجب روزه را باطل می کند مگر این که ان نسبت برگردد به خداوند متعال که در این صورت روزه اش باطل است و همچنین است نسبت دادن به دروغ به حضرت زهراء علیها السلام مگر این که ان نسبت برگردد به خداوند متعال و حضرت رسول صلی الله علیه واله وسلم و ایمه علیهم السلام که در این صورت روزه اش باطل است
- [آیت الله مکارم شیرازی] کسی که وضو ندارد حرام است اسم خداوند متعال را که به هر زبانی نوشته شده باشد مس نماید (بنابر احتیاط واجب ) و مسّ اسم مبارک پیامبر(صلی الله علیه وآله) و ائمّه هدی(علیهم السلام) وحضرت زهرا(علیها السلام) نیز اگر هتک حرمت و بی احترامی باشد حرام است.
- [آیت الله مظاهری] قسم خوردن باید به یکی از اسمهای خداوند تبارک و تعالی باشد و قسم خوردن به کلمة (اللَّه) بهتر است، و اگر قسم به یکی از مقدسات دین نظیر قرآن و پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و ائمّه طاهرین علیهم السلام باشد فایدهای ندارد.
- [آیت الله مظاهری] رفتن در مسجد الحرام و مسجد النبی صلی الله علیه و آله و توقّف در سایر مساجد و حرمهای ائمّه طاهرین علیهم السلام و خواندن سورهای که سجده واجب دارد، برای مستحاضه اشکال ندارد، و نزدیکی شوهر با او نیز حلال است، گرچه غسل استحاضه نکرده باشد.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر خبری را به اعتقاد این که راست است به خدا یا پیغمبر صلی الله علیه واله وسلم یا ایمه علیهم السلام نسبت بدهد و بعد بفهمد دروغ بوده روزه اش باطل نمی شود
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر روزه دار دروغی را به خدا و پیغمبر صلی الله علیه واله وسلم و ایمه معصومین علیهم السلام عمدا نسبت دهد بنابر احتیاط کفاره جمع که تفصیل ان در مساله پیش گذشت بر او واجب می شود