چرا پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام با این که معصوم بودند در بعضی اوقات با مردم مشورت می کردند؟
انسان کامل، عقل کلّ بوده و بی نیاز از فرد دیگران می باشد؛ لکن تا آنجا که ممکن است خدا نمی خواهد مردم با زور و اکراه اداره و رهبری شوند، بلکه می خواهد آنان تحت تعلیمات انبیا و با به کارگیری عقل و اختیار خودشان رشد فردی و اجتماعی نمایند. لذا خدای متعال به پیامبر خود فرمان می دهد که در امور مربوط به مردم با آنان مشورت نماید؛ تا هم آنان رشد نمایند و هم نسبت به نبی اکرم صلی الله علیه و آله احساس دلبستگی بیشتری پیدا کنند. قرآن در این باره می فرماید: (فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلینَ)1؛ (به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان [مردم ]نرم (و مهربان) شدی؛ و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده می شدند. پس آنها را ببخش و برای آنها استغفار نما! و در کارها، با آنان مشورت کن! امّا هنگامی که تصمیم گرفتی، (قاطع باش! و) بر خدا توکّل کن! زیرا خداوند متوکّلان را دوست دارد). پس باید توجّه داشت که: 1. معصومان علیهم السلام در اموری با مردم به مشورت می پرداختند که مربوط به خود مردم بود؛ نه در امور منحصر به خدا مثل احکام دین. از این رو خدا در قرآن فرمود: (وَ أَمْرُهُمْ شُوری بَیْنَهُم)2؛ (و کارهایشان به صورت مشورت در میان آنهاست). 2. این مشورت به امر خداوند متعال بوده است، نه به خاطر کم اطّلاعی و نیاز به عقل مردم. 3. غرض از این حکم الهی عبارت است از: الف. تحکیم رابطه مردم و حاکم؛ ب. رشد و بالندگی فکر و اندیشه مردم؛ ج. ایجاد و تقویت احساس مسئولیت؛ د. ایجاد انگیزه و زمینه مشارکت حدّاکثری در امور سیاسی و اجتماعی؛ ه . احترام به مردم؛ و. زدودن حس تحمیل و فشار از بالا به پایین، در حدّ امکان، ز. درس آموزی به زمامداران و پیشوایان پس از خود. اگر خدا و انبیای الهی اراده می کردند قادر بودند هر مشکلی را با معجزه حلّ نمایند، ولی خداوند متعال می خواهد مردم با راهنمایی الهی و با به کار بستن عقل و اختیار خودشان، مشکلات را برطرف نمایند تا خودشان نیز رشد و کمال وجودی و فکری پیدا کنند. لذا معصوم تا جایی با مردم مشورت می کند که برای مردم رشدی در پی داشته باشد. امّا آنجا که نظر مردم موجب انحطاط و مغایر حکم الهی باشد به آن بها نمی دهند. لذا دموکراسی به شکل مهار گسیخته به آن معنایی که غرب مدّعی آن است و در حقیقت تبعیت از نظر اکثریت هر چند فاسد جامعه، می باشد در اسلام مردود است: (وَ إِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ یَخْرُصُونَ)3؛ (اگر از بیشتر کسانی که در روی زمین هستند اطاعت کنی، تو را از راه خدا گمراه می کنند؛ (زیرا) آنها تنها از گمان پیروی می نمایند، و تخمین و حدس (واهی) می زنند). پی نوشت: 1. آل عمران 3، آیه 159. 2. شوری 42، آیه 38. 3. انعام 6، آیه 116. منبع: www.porseman.org
عنوان سوال:

چرا پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام با این که معصوم بودند در بعضی اوقات با مردم مشورت می کردند؟


پاسخ:

انسان کامل، عقل کلّ بوده و بی نیاز از فرد دیگران می باشد؛ لکن تا آنجا که ممکن است خدا نمی خواهد مردم با زور و اکراه اداره و رهبری شوند، بلکه می خواهد آنان تحت تعلیمات انبیا و با به کارگیری عقل و اختیار خودشان رشد فردی و اجتماعی نمایند. لذا خدای متعال به پیامبر خود فرمان می دهد که در امور مربوط به مردم با آنان مشورت نماید؛ تا هم آنان رشد نمایند و هم نسبت به نبی اکرم صلی الله علیه و آله احساس دلبستگی بیشتری پیدا کنند. قرآن در این باره می فرماید:
(فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلینَ)1؛
(به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان [مردم ]نرم (و مهربان) شدی؛ و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده می شدند. پس آنها را ببخش و برای آنها استغفار نما! و در کارها، با آنان مشورت کن! امّا هنگامی که تصمیم گرفتی، (قاطع باش! و) بر خدا توکّل کن! زیرا خداوند متوکّلان را دوست دارد).
پس باید توجّه داشت که:
1. معصومان علیهم السلام در اموری با مردم به مشورت می پرداختند که مربوط به خود مردم بود؛ نه در امور منحصر به خدا مثل احکام دین. از این رو خدا در قرآن فرمود:
(وَ أَمْرُهُمْ شُوری بَیْنَهُم)2؛
(و کارهایشان به صورت مشورت در میان آنهاست).
2. این مشورت به امر خداوند متعال بوده است، نه به خاطر کم اطّلاعی و نیاز به عقل مردم.
3. غرض از این حکم الهی عبارت است از:
الف. تحکیم رابطه مردم و حاکم؛
ب. رشد و بالندگی فکر و اندیشه مردم؛
ج. ایجاد و تقویت احساس مسئولیت؛
د. ایجاد انگیزه و زمینه مشارکت حدّاکثری در امور سیاسی و اجتماعی؛
ه . احترام به مردم؛
و. زدودن حس تحمیل و فشار از بالا به پایین، در حدّ امکان،
ز. درس آموزی به زمامداران و پیشوایان پس از خود.
اگر خدا و انبیای الهی اراده می کردند قادر بودند هر مشکلی را با معجزه حلّ نمایند، ولی خداوند متعال می خواهد مردم با راهنمایی الهی و با به کار بستن عقل و اختیار خودشان، مشکلات را برطرف نمایند تا خودشان نیز رشد و کمال وجودی و فکری پیدا کنند. لذا معصوم تا جایی با مردم مشورت می کند که برای مردم رشدی در پی داشته باشد. امّا آنجا که نظر مردم موجب انحطاط و مغایر حکم الهی باشد به آن بها نمی دهند. لذا دموکراسی به شکل مهار گسیخته به آن معنایی که غرب مدّعی آن است و در حقیقت تبعیت از نظر اکثریت هر چند فاسد جامعه، می باشد در اسلام مردود است:
(وَ إِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ یَخْرُصُونَ)3؛
(اگر از بیشتر کسانی که در روی زمین هستند اطاعت کنی، تو را از راه خدا گمراه می کنند؛ (زیرا) آنها تنها از گمان پیروی می نمایند، و تخمین و حدس (واهی) می زنند).
پی نوشت:
1. آل عمران 3، آیه 159.
2. شوری 42، آیه 38.
3. انعام 6، آیه 116.
منبع: www.porseman.org





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین