اگر با عقل می توان خدا را اثبات کرد ، پس جایگاه عرفان و فلسفه چیست ؟
فلسفه با استدلالات عقلی سر و کار دارد . الان فیلسوفان زیادی در کشورهای اسلامی و غربی هستند که با اثبات عقلی به اثبات وجود خدا می پردازند . از فیلسوفان معاصر مثل پلتینگا برهان برای اثبات وجود خدا دارند و برهان عقلی می آورند و با آن خدا را اثبات می کنند . حتی کسی مثل کانت که می گوید : شک هیو مرا از خواب جذب گرایی بیدار کرد یک برهان اخلاقی برای وجود خدا می آورد . پس فلاسفه با برهان عقلی به اثبات وجود خدا پرداخته اند . و براهین فراوانی را هم ذکر کرده اند که اگر کسی بخواهد همه ی این براهین را تدریس کند ساعتها وقت می خواهد . اما هیچ وقت فلاسفه حرفشان این نیست که تنها راه اثبات وجود خدا عقل است . راه قلب و شهود هم یکی از راه های مهم اثبات وجود خدا است که عرفا از آن استفاده می کنند . عرفای غربی و اسلامی تلاش کرده اند از طریق عرفان و شهود به تبین خدا و توحید بپردازند . اینکه آیاهمه ی آنها به توحید واقعی دست پیدا کرده اند یا خیر ، در اینجا جواب منفی است . بعضی از آنها قسمتی از توحید را یافته اند و شاید تا حدودی هم نشود به آنها خرده گرفت . شناخت مثل پنجره می ماند . وقتی شما از پنجره بیرون را می بینید بخشی از بیرون را یافته اید . واز پنجره ی دیگر بخش دیگر را می یابید .مفاهیم ذهنی هم همین طور هستند . ما نمی توانیم ادعا کنیم که با عقل و قلب تمام حقیقت توحید را یافته ایم . ما بوسیله ی عقل و قلب بخشی از راه را می رویم . مثلا به تعبیری ثابت می شود که خدا وجود دارد ، خدا جامع جمیع کمالات است اما بعد باید در محضر دین الهی حقیقت توحید را کامل تر بیابیم . البته نمی شود گفت آنهایی که در فلسفه با دلیل عقل یا درعرفان بوسیله ی قلب و شهود درباره ی خدا شناسی بحث کرده اند ، حقیقتی را کشف نکرده اند . چرا آنها به حقایقی رسیده اند ولی این طور نیست که توحید کامل آن چیزی باشد که کانت مطرح کرده باشد . آنها بخشی از راه را طی کرده اند و به بخشی از حقایق رسیده اند .
عنوان سوال:

اگر با عقل می توان خدا را اثبات کرد ، پس جایگاه عرفان و فلسفه چیست ؟


پاسخ:

فلسفه با استدلالات عقلی سر و کار دارد . الان فیلسوفان زیادی در کشورهای اسلامی و غربی هستند که با اثبات عقلی به اثبات وجود خدا می پردازند . از فیلسوفان معاصر مثل پلتینگا برهان برای اثبات وجود خدا دارند و برهان عقلی می آورند و با آن خدا را اثبات می کنند . حتی کسی مثل کانت که می گوید : شک هیو مرا از خواب جذب گرایی بیدار کرد یک برهان اخلاقی برای وجود خدا می آورد . پس فلاسفه با برهان عقلی به اثبات وجود خدا پرداخته اند . و براهین فراوانی را هم ذکر کرده اند که اگر کسی بخواهد همه ی این براهین را تدریس کند ساعتها وقت می خواهد . اما هیچ وقت فلاسفه حرفشان این نیست که تنها راه اثبات وجود خدا عقل است . راه قلب و شهود هم یکی از راه های مهم اثبات وجود خدا است که عرفا از آن استفاده می کنند . عرفای غربی و اسلامی تلاش کرده اند از طریق عرفان و شهود به تبین خدا و توحید بپردازند . اینکه آیاهمه ی آنها به توحید واقعی دست پیدا کرده اند یا خیر ، در اینجا جواب منفی است . بعضی از آنها قسمتی از توحید را یافته اند و شاید تا حدودی هم نشود به آنها خرده گرفت . شناخت مثل پنجره می ماند . وقتی شما از پنجره بیرون را می بینید بخشی از بیرون را یافته اید . واز پنجره ی دیگر بخش دیگر را می یابید .مفاهیم ذهنی هم همین طور هستند . ما نمی توانیم ادعا کنیم که با عقل و قلب تمام حقیقت توحید را یافته ایم . ما بوسیله ی عقل و قلب بخشی از راه را می رویم . مثلا به تعبیری ثابت می شود که خدا وجود دارد ، خدا جامع جمیع کمالات است اما بعد باید در محضر دین الهی حقیقت توحید را کامل تر بیابیم . البته نمی شود گفت آنهایی که در فلسفه با دلیل عقل یا درعرفان بوسیله ی قلب و شهود درباره ی خدا شناسی بحث کرده اند ، حقیقتی را کشف نکرده اند . چرا آنها به حقایقی رسیده اند ولی این طور نیست که توحید کامل آن چیزی باشد که کانت مطرح کرده باشد . آنها بخشی از راه را طی کرده اند و به بخشی از حقایق رسیده اند .





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین