یکی از مهم ترین وظایف انبیا، دعوت آدمیان به پرستش خدای یکتا و نفی پرستش هر موجود دیگری بوده است. توحید عبادی، یک نوع توحید عملی است و به معنای این است که پرستش فقط به حق تعالی اختصاص دارد و هیچ کس دیگری شایسته ی آن نیست؛ زیرا پرستش به معنای انجام عملی است در مقابل یک موجود، به قصد آن که آن موجود، الله، رب یا مستقل در تأثیر باشد؛ پس علی رغم آنچه که برخی تصور کرده اند، صرف خضوع و خشوع و متوسل شدن به غیر، عبادت نیست؛ زیرا در غیر این صورت، آن جا که حق تعالی پیامبر را به خضوع در برابر مؤمنان فرا می خواند، یا سایر انسان ها را به خضوع در مقابل پدر و مادر دعوت می کند و یا ذلول و نرم بودن را از ویژگی های مؤمنان می شمارد، ترغیب به شرک و بت پرستی محسوب می شود؛ در حالی که چنین نیست. آیات مربوط به توحید عبادی فراوان اند که به برخی از آنها اشاره می کنیم: (وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّة رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ)؛[1] در میان هر امتی، پیامبری بر انگیختیم که خدا را بپرستید و از هر معبودی جز خدا بپرهیزید. (وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ مِن رَّسُول إِلاَّ نُوحِی إِلَیْهِ أَ نَّهُ لاَ إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدُونِ)؛[2] پیش از تو هیچ پیامبری را نفرستادیم؛ مگر این که به او وحی کردیم که جز من معبودی نیست و مرا بپرستید. (قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَی کَلِمَة سَوَاء بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَلاَ نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً)؛[3] بگو ای اهل کتاب، بیایید کلمه ای را که میان ما و شما یکسان است، بپذیرید؛ و آن این است که جز خدا را نپرستیم و برای او شریکی قرار ندهیم. (أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لاَّ تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌ مُّبِینٌ * وَأَنِ اعْبُدُونِی هذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ)؛[4] ای بنی آدم، آیا من با شما عهد نکرده ام که شیطان را پرستش نکنید؛ زیرا او دشمن آشکار شماست و مرا بپرستید؟ این است صراط مستقیم. (وَاعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّی یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ)؛[5] پروردگارت را عبادت کن تا یقین به تو برسد. (وَمَا أُمِرُوا إِلاَّ لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفَاءَ وَیُقِیمُوا الصَّلاَةَ وَیُؤْتُوا الزَّکَاةَ وَذلِکَ دِینُ الْقَیِّمَةِ)؛[6] به آنها دستور داده نشده، مگر این که خدا را با کمال اخلاص عبادت کنند و نماز برپای دارند و زکات را ادا کنند. این دین استوار است. (یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِی واسِعَةٌ فَإِیَّایَ فَاعْبُدُونِ)؛[7] ای بندگان من که ایمان آورده اید، زمین من وسیع است، تنها مرا بپرستید. بعد از بیان آیات الهی، توجه به نکات ذیل، به عنوان پیام های قرآنی، ضروری و لازم به نظر می رسد: 1. توحید عبادی، اصل مسلم میان همه ی فرق اسلامی است. هر چند گروهی از اشاعره و معتزله در باب توحید صفاتی و افعالی به بیراهه رفته اند، ولی در این باب احدی به مخالفت نپرداخته است. 2. شرک در عبادت به دو نوع خفی و جلی تقسیم می شود. پرستش غیر خداوند از جانب بت پرستان شرک آشکار است و انسان را از نظر کلامی مشرک می سازد و شرک خفی عبارت است از تملق ها، چاپلوسی ها و استمداد از دیگران، بدون توجه و عنایت به حق تعالی. این عمل کردها انسان را از نظر اخلاقی مشرک می سازد، نه از نظر کلامی؛ لذا احکام فقهی شرک بر او بار نمی شود. 3. راغب در مفردات می گوید: عبادت در لغت به معنای اظهارِ نهایت خضوع است و عبد نیز دارای سه معناست: الف) بردگانی که خرید و فروش می شوند؛ ب) عبد به معنای خلق؛ ج) عبد به معنای کسانی که در مقام عبادت و خدمت باشند. ولی در اصطلاح عبارت است از انجام عملی در مقابل یک موجود، که الله، رب و یا مستقل در تأثیر دانسته شود؛ یعنی عملی که از اعتقاد به الوهیت فرد سرچشمه می گیرد. این تعریف از آیات قرآن نیز استفاده می شود: (یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّهَ مَالَکُمْ مِنْ إِله غَیْرُهُ)؛[8] ای قوم من خدا را بپرستید. برای شما جز او خدایی نیست. (إِنَّ اللّهَ رَبِّی وَرَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هذَا صِرَاطٌ مُستَقِیمٌ)؛[9] خداوند صاحب من و شماست؛ پس او را بپرستید. این است راه مستقیم. از این آیات چنین بهره می بریم که عبادت، عملی است که برای موجودی، به قصد الوهیت یا ربوبیت او انجام می گیرد. 4. از تعریف مذکور چند نتیجه می توان به دست آورد: نخست آن که، بر خلاف آنچه وهابی ها گمان کرده اند، تمسک به اسباب طبیعی و غیر طبیعی شرک نیست؛ زیرا نظام آفرینش بر مبنای قانون علت و معلول استوار شده است و اگر کسی معلولی را بخواهد، به ناچار به علت آن روی می آورد؛ حق تعالی گرچه علت العلل و مدبّر و خالق تمام نظام آفرینش است. قرآن نیز به استعانت به صبر و صلوة تأکید نموده است: (وَ اسْتعینوُا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاة). دوم آن که، توسل و استعاذه به غیر، نه تنها شرک و عبادت غیر خدا محسوب نمی شود، بلکه مصداقی از عبادت الهی است؛ حال، چه توسل به انسان های صالح در زمان حیات آنها باشد یا بعد از مرگ؛ اصحاب پیامبر(صلی الله علیه وآله) نیز از آن حضرت طلب دعا می کردند و شفاعت می جستند. سرّ شرک نبودن این اعمال این است که این درخواست ها به قصد الوهیت و ربوبیت نیست؛ بلکه به دلیل شرافت این انسان ها و قرب و منزلت آنها نزد خداوند است. خداوند می فرماید: (وَکَم مِن مَلَک فِی السَّماوَاتِ لاَ تُغْنِی شَفَاعَتُهُمْ شَیْئاً إِلاَّ مِن بَعْدِ أَن یَأْذَنَ اللَّهُ لِمَن یَشَاءُ وَیَرْضَی)؛[10] چه بسیار فرشتگانی در آسمان ها هستند که شفاعت آنان چیزی را بی نیاز نمی کند، مگر آن گاه که خداوند درباره ی هر کس که بخواهد، اذن دهد و راضی گردد؛ پس شفاعت خواهی از غیر اگر به اذن الهی باشد، شرک نیست؛ زیرا خداوند به هیچ شرکی رضایت نمی دهد. 5. پیام اصلی تمام انبیا، توحید در عبادت و نفی هرگونه شرک بوده است؛ از این رو، توحید عبادی، اصل مشترک میان تمام ادیان آسمانی شمرده می شود. 6. از آیات 60 و 61 سوره ی مبارکه ی یس استفاده می شود که توحید عبادی یکی از امور فطری آدمیان به شمار می رود و خداوند یک عهد تکوینی فطری با تمام انسان ها انجام داده است، که شیطان را عبادت نکنند. 7. از آیه ی 5 سوره ی مبارکه ی بینة استفاده می شود که فقط عبادتِ خالصانه مورد رضایت الهی است؛ یعنی عبادتی که هیچ گونه آمیختگی با غیر نداشته باشد. 8. آیه ی 99 سوره ی مبارکه ی حجر نیز ثمره و فایده ی عبادت را برای انسان می داند؛ زیرا می فرماید: تا رسیدن به مرحله ی یقین خداوند را عبادت کن. این معنا را می توان دو گونه تفسیر نمود: نخست این که، یقین رابه مرگ و حَتّی یَأتِیَکَ را به غایت زمانی معنا کنیم، یعنی تا هنگامِ مرگ، عبادت خداوند واجب است. دوم این که، عبادت کن تا به مرحله ی یقین و شناخت یقینی نایل آیی؛ یعنی عبادت شما را به مقام یقین می رساند. از معنای دوم، فایده و فلسفه ی عبادت، به وضوح استفاده می شود. 9. در آیه ی 56 سوره ی عنکبوت، تأکید بیش تری بر عبادت الهی شده است؛ به گونه ای که اگر کسی نتواند در منطقه ی خود به عبادت خداوند بپردازد، باید هجرت کند و در زمین وسیع جایگاهی را برای عبادت حق تعالی پیدا کند. 10. وقتی خالقیت و ربوبیت الهی ثابت گردد، پس فقط اوست که شایسته ی پرستش است. پی نوشتها: [1]. نحل 36. [2]. انبیا: 25. [3]. آل عمران: 64. [4]. یس: 61و62. [5]. حجر: 99. [6]. بیّنه: 5. [7]. عنکبوت: 56. [8]. اعراف: 59. [9]. آل عمران: 51. [10]. نجم: 26. منبع: اندیشه قم
آیا خضوع، خشوع و توسل به غیر خداوند با توجه توحیدی عبادی، نوعی شرک به خدا نیست؟ به چه دلیل؟
یکی از مهم ترین وظایف انبیا، دعوت آدمیان به پرستش خدای یکتا و نفی پرستش هر موجود دیگری بوده است. توحید عبادی، یک نوع توحید عملی است و به معنای این است که پرستش فقط به حق تعالی اختصاص دارد و هیچ کس دیگری شایسته ی آن نیست؛ زیرا پرستش به معنای انجام عملی است در مقابل یک موجود، به قصد آن که آن موجود، الله، رب یا مستقل در تأثیر باشد؛ پس علی رغم آنچه که برخی تصور کرده اند، صرف خضوع و خشوع و متوسل شدن به غیر، عبادت نیست؛ زیرا در غیر این صورت، آن جا که حق تعالی پیامبر را به خضوع در برابر مؤمنان فرا می خواند، یا سایر انسان ها را به خضوع در مقابل پدر و مادر دعوت می کند و یا ذلول و نرم بودن را از ویژگی های مؤمنان می شمارد، ترغیب به شرک و بت پرستی محسوب می شود؛ در حالی که چنین نیست. آیات مربوط به توحید عبادی فراوان اند که به برخی از آنها اشاره می کنیم:
(وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّة رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ)؛[1]
در میان هر امتی، پیامبری بر انگیختیم که خدا را بپرستید و از هر معبودی جز خدا بپرهیزید.
(وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ مِن رَّسُول إِلاَّ نُوحِی إِلَیْهِ أَ نَّهُ لاَ إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدُونِ)؛[2]
پیش از تو هیچ پیامبری را نفرستادیم؛ مگر این که به او وحی کردیم که جز من معبودی نیست و مرا بپرستید.
(قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَی کَلِمَة سَوَاء بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَلاَ نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً)؛[3]
بگو ای اهل کتاب، بیایید کلمه ای را که میان ما و شما یکسان است، بپذیرید؛ و آن این است که جز خدا را نپرستیم و برای او شریکی قرار ندهیم.
(أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لاَّ تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌ مُّبِینٌ * وَأَنِ اعْبُدُونِی هذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ)؛[4]
ای بنی آدم، آیا من با شما عهد نکرده ام که شیطان را پرستش نکنید؛ زیرا او دشمن آشکار شماست و مرا بپرستید؟ این است صراط مستقیم.
(وَاعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّی یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ)؛[5]
پروردگارت را عبادت کن تا یقین به تو برسد.
(وَمَا أُمِرُوا إِلاَّ لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفَاءَ وَیُقِیمُوا الصَّلاَةَ وَیُؤْتُوا الزَّکَاةَ وَذلِکَ دِینُ الْقَیِّمَةِ)؛[6] به آنها دستور داده نشده، مگر این که خدا را با کمال اخلاص عبادت کنند و نماز برپای دارند و زکات را ادا کنند. این دین استوار است.
(یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِی واسِعَةٌ فَإِیَّایَ فَاعْبُدُونِ)؛[7]
ای بندگان من که ایمان آورده اید، زمین من وسیع است، تنها مرا بپرستید.
بعد از بیان آیات الهی، توجه به نکات ذیل، به عنوان پیام های قرآنی، ضروری و لازم به نظر می رسد:
1. توحید عبادی، اصل مسلم میان همه ی فرق اسلامی است. هر چند گروهی از اشاعره و معتزله در باب توحید صفاتی و افعالی به بیراهه رفته اند، ولی در این باب احدی به مخالفت نپرداخته است.
2. شرک در عبادت به دو نوع خفی و جلی تقسیم می شود. پرستش غیر خداوند از جانب بت پرستان شرک آشکار است و انسان را از نظر کلامی مشرک می سازد و شرک خفی عبارت است از تملق ها، چاپلوسی ها و استمداد از دیگران، بدون توجه و عنایت به حق تعالی. این عمل کردها انسان را از نظر اخلاقی مشرک می سازد، نه از نظر کلامی؛ لذا احکام فقهی شرک بر او بار نمی شود.
3. راغب در مفردات می گوید: عبادت در لغت به معنای اظهارِ نهایت خضوع است و عبد نیز دارای سه معناست:
الف) بردگانی که خرید و فروش می شوند؛
ب) عبد به معنای خلق؛
ج) عبد به معنای کسانی که در مقام عبادت و خدمت باشند.
ولی در اصطلاح عبارت است از انجام عملی در مقابل یک موجود، که الله، رب و یا مستقل در تأثیر دانسته شود؛ یعنی عملی که از اعتقاد به الوهیت فرد سرچشمه می گیرد. این تعریف از آیات قرآن نیز استفاده می شود:
(یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّهَ مَالَکُمْ مِنْ إِله غَیْرُهُ)؛[8] ای قوم من خدا را بپرستید. برای شما جز او خدایی نیست.
(إِنَّ اللّهَ رَبِّی وَرَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هذَا صِرَاطٌ مُستَقِیمٌ)؛[9] خداوند صاحب من و شماست؛ پس او را بپرستید. این است راه مستقیم.
از این آیات چنین بهره می بریم که عبادت، عملی است که برای موجودی، به قصد الوهیت یا ربوبیت او انجام می گیرد.
4. از تعریف مذکور چند نتیجه می توان به دست آورد: نخست آن که، بر خلاف آنچه وهابی ها گمان کرده اند، تمسک به اسباب طبیعی و غیر طبیعی شرک نیست؛ زیرا نظام آفرینش بر مبنای قانون علت و معلول استوار شده است و اگر کسی معلولی را بخواهد، به ناچار به علت آن روی می آورد؛ حق تعالی گرچه علت العلل و مدبّر و خالق تمام نظام آفرینش است. قرآن نیز به استعانت به صبر و صلوة تأکید نموده است: (وَ اسْتعینوُا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاة). دوم آن که، توسل و استعاذه به غیر، نه تنها شرک و عبادت غیر خدا محسوب نمی شود، بلکه مصداقی از عبادت الهی است؛ حال، چه توسل به انسان های صالح در زمان حیات آنها باشد یا بعد از مرگ؛ اصحاب پیامبر(صلی الله علیه وآله) نیز از آن حضرت طلب دعا می کردند و شفاعت می جستند. سرّ شرک نبودن این اعمال این است که این درخواست ها به قصد الوهیت و ربوبیت نیست؛ بلکه به دلیل شرافت این انسان ها و قرب و منزلت آنها نزد خداوند است.
خداوند می فرماید:
(وَکَم مِن مَلَک فِی السَّماوَاتِ لاَ تُغْنِی شَفَاعَتُهُمْ شَیْئاً إِلاَّ مِن بَعْدِ أَن یَأْذَنَ اللَّهُ لِمَن یَشَاءُ وَیَرْضَی)؛[10]
چه بسیار فرشتگانی در آسمان ها هستند که شفاعت آنان چیزی را بی نیاز نمی کند، مگر آن گاه که خداوند درباره ی هر کس که بخواهد، اذن دهد و راضی گردد؛
پس شفاعت خواهی از غیر اگر به اذن الهی باشد، شرک نیست؛ زیرا خداوند به هیچ شرکی رضایت نمی دهد.
5. پیام اصلی تمام انبیا، توحید در عبادت و نفی هرگونه شرک بوده است؛ از این رو، توحید عبادی، اصل مشترک میان تمام ادیان آسمانی شمرده می شود.
6. از آیات 60 و 61 سوره ی مبارکه ی یس استفاده می شود که توحید عبادی یکی از امور فطری آدمیان به شمار می رود و خداوند یک عهد تکوینی فطری با تمام انسان ها انجام داده است، که شیطان را عبادت نکنند.
7. از آیه ی 5 سوره ی مبارکه ی بینة استفاده می شود که فقط عبادتِ خالصانه مورد رضایت الهی است؛ یعنی عبادتی که هیچ گونه آمیختگی با غیر نداشته باشد.
8. آیه ی 99 سوره ی مبارکه ی حجر نیز ثمره و فایده ی عبادت را برای انسان می داند؛ زیرا می فرماید: تا رسیدن به مرحله ی یقین خداوند را عبادت کن. این معنا را می توان دو گونه تفسیر نمود: نخست این که، یقین رابه مرگ و حَتّی یَأتِیَکَ را به غایت زمانی معنا کنیم، یعنی تا هنگامِ مرگ، عبادت خداوند واجب است. دوم این که، عبادت کن تا به مرحله ی یقین و شناخت یقینی نایل آیی؛ یعنی عبادت شما را به مقام یقین می رساند. از معنای دوم، فایده و فلسفه ی عبادت، به وضوح استفاده می شود.
9. در آیه ی 56 سوره ی عنکبوت، تأکید بیش تری بر عبادت الهی شده است؛ به گونه ای که اگر کسی نتواند در منطقه ی خود به عبادت خداوند بپردازد، باید هجرت کند و در زمین وسیع جایگاهی را برای عبادت حق تعالی پیدا کند.
10. وقتی خالقیت و ربوبیت الهی ثابت گردد، پس فقط اوست که شایسته ی پرستش است.
پی نوشتها:
[1]. نحل 36.
[2]. انبیا: 25.
[3]. آل عمران: 64.
[4]. یس: 61و62.
[5]. حجر: 99.
[6]. بیّنه: 5.
[7]. عنکبوت: 56.
[8]. اعراف: 59.
[9]. آل عمران: 51.
[10]. نجم: 26.
منبع: اندیشه قم
- [سایر] با توجه به سوره یوسف تفاوت توسل و شرک چیست؟
- [سایر] آیا توسّل و مؤثر دانستن غیر خدا و شرک نیست؟
- [سایر] سلام؛ تفاوت خضوع و خشوع چیست؟
- [سایر] آیا توسل شرک نیست؟
- [سایر] آیا توسل شرک است؟
- [سایر] تفاوت توسل و شرک چیست؟
- [سایر] آیا توسّل به پیامبر و امامان(علیهم السلام) و حاجت خواستن از آنان، مؤثر دانستن غیر خدا و شرک نیست؟
- [سایر] آیا توسّل به پیامبر و امامان(ع) و حاجت خواستن از آنان، مؤثر دانستن غیر خدا و شرک نیست؟
- [سایر] آیا توسل برای برآورده شدن حاجات، شرک است؟
- [آیت الله اردبیلی] آیا تکتّف برای حصول خضوع و خشوع و تسلیم بیشتر در برابر پروردگار در نماز جایز است؟
- [آیت الله شبیری زنجانی] مستحب است در حال ایستادن بدن را راست نگهدارد و شانهها را پایین بیندازد و دستها را روی رانها بگذارد و انگشتها را بهم بچسباند و جای سجده را نگاه کند و سنگینی بدن را به طور مساوی روی دو پا بیندازد و با خضوع و خشوع باشد و پاها را پس و پیش نگذارد و اگر مرد است پاها را از سه انگشت باز تا یک وجب فاصله دهد و اگر زن است پاها را به هم بچسباند. قرائت
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مستحب است در حال ایستادن بدن را راست نگهدارد، شانه ها را پائین بیندازد، دستها را روی رانها بگذارد، انگشتها را بهم بچسباند، جای سجده را نگاه کند، سنگینی بدن را به طور مساوی روی دو پا بیندازد، با خضوع و خشوع باشد، پاها را پس و پیش نگذارد، اگر مرد است پاها را از سه انگشت باز تا یک وجب فاصله دهد، و اگر زن است پاها را به هم بچسباند.
- [آیت الله اردبیلی] مستحب است نمازگزار در حال ایستادن، ستون فقرات و گردن خود را صاف نگهدارد، شانهها و دستها را پایین بیندازد و کف دستها را روی رانها بگذارد، انگشتان را به هم بچسباند، جای سجده را نگاه کند، سنگینی بدن را به طور مساوی روی دو پا بیندازد، با خضوع و خشوع باشد، پاها را پس و پیش نگذارد و پاها را سه انگشتِ باز تا یک وجب از هم فاصله دهد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مستحب است درحال ایستادن بدن را راست نگهدارد، شانه ها را پایین بیندازد، دست ها را روی ران ها بگذارد، انگشت ها را به هم بچسباند، جای سجده را نگاه کند، سنگینی بدن را بطور مساوی روی دو پا بیندازد، با خضوع و خشوع باشد پاها را پس و پیش نگذارد، اگر مرد است پاها را از سه انگشت باز تا یک وجب فاصله دهد و اگر زن است پاها را به هم بچسباند.
- [آیت الله سیستانی] مستحب است در حال ایستادن ، بدن را راست نگهدارد ، و شانهها را پائین بیندازد ، و دستها را روی رانها بگذارد ، و انگشتها را بهم بچسباند ، و به جای سجده نگاه کند ، و سنگینی بدن را به طور مساوی روی دو پا بیندازد ، و با خضوع و خشوع باشد ، و پاها را پس و پیش نگذارد ، و اگر مرد است پاها را از سه انگشت باز تا یک وجب فاصله دهد ، و اگر زن است پاها را بهم بچسباند . قرائت
- [آیت الله نوری همدانی] مکروه است در نماز صورت را کمی به طرف راست یا چپ بگرداند و چشمها را هم بگذارد ، یا به طرف راست و چپ بگرداند و با ریش و دست خود بازی کند و انگشتها راداخل هم نماید و آب دهان بیندازد و به خط قرآن یا کتاب یا خط انگشتری نگاه کند و نیز مکروه است ، موقع خواندن حمد و سوره و گفتن ذکر ، برای شنیدن حرف کسی ساکت شود ، بلکه هر کاری که خضوع و خشوع از بین ببرد ، مکروه میباشد .
- [امام خمینی] مستحب است در حال ایستادن، بدن را راست نگهدارد، شانهها را پایین بیندازد، دستها را روی رانها بگذارد، انگشتها را به هم بچسباند، جای سجده را نگاه کند، سنگینی بدن را بطور مساوی روی دوپا بیندازد، با خضوع و خشوع باشد، پاها را پس و پیش نگذارد، اگر مرد است پاها را از سه انگشتِ باز، تا یک وجب فاصله دهد، و اگر زن است پاها را به هم بچسباند.
- [آیت الله بروجردی] مستحب است در حال ایستادن بدن را راست نگه دارد، شانهها را پایین بیندازد، دستها را روی رانها بگذارد، انگشتها را به هم بچسباند، جای سجده را نگاه کند، سنگینی بدن را به طور مساوی روی دو پا بیندازد، با خضوع و خشوع باشد، پاها را پس و پیش نگذارد، اگر مرد است پاها را از سه انگشتِ باز تا یک وجب فاصله دهد و اگر زن است پاها را به هم بچسباند.
- [آیت الله بهجت] در نماز چند چیز مکروه است: گرداندن صورت به مقدار کم به طرف راست یا چپ؛ بستن چشمها؛ گرداندن چشم به چپ و راست؛ فوت کردن محل سجده؛ خمیازه کشیدن؛ بازی کردن با ریش یا دست؛ داخل هم کردن انگشتان؛ آب دهان انداختن؛ گرفتن آب بینی و خلط سینه؛ نگاه کردن به خط قرآن یا کتاب یا خط انگشتری و هرکار دیگری که خضوع و خشوع را از بین ببرد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مشرک یعنی افرادی که خدایی غیر از خدای یگانه را بپرستند (بت پرست) یا برای خدا شریک قائل باشند و دو یا چند خدا را بپرستند، نجس می باشند ولی کسانی که وحدت خدای سبحان را قبول دارند و یکی از پیامبران الهی را قبول داشته باشند (یهودیان، مسیحیان، زرتشتیان و صابئیان) پاک می باشند. و اهل کتاب اگر به واسطه تحریف در دین خود مشرک شده باشند حکم سایر مشرکین را دارند و نجس می باشند و همچنین کسانی که بی دین بوده و هیچ خدایی را قبول ندارند نجس می باشند. ناصبی ها نیز که دشمن ائمه اطهار(علیهم السلام) هستند نجس می باشند. خوارج و نیز مسلمانانی که مشرک شده باشند و حضرت علی(علیه السلام) را خدا بدانند یا یکی از ضروریات دین را انکار کنند به نحوی که به انکار خدا و رسول خدا برگردد نجس می باشند.