قرآن از یک طرف می فرماید: وَ اللّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئًا وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ اْلأَبْصارَ وَ اْلأَفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ. (نحل: 78) و خدا شما را از شکم مادرانتان در حالی که چیزی نمی دانستید، بیرون آورد و برای شما گوش و چشم ها و دل ها قرار داد، باشد که سپاسگزاری کنید. وقتی نوزاد به دنیا می آید، روح ضمیرش از همه چیز صاف و پاک است. در عین حال قرآن بعضی از مسایل را به شکلی طرح می کند که فهمیده می شود آن مسایل بی نیاز از استدلال است. مثلاً خود مسأله توحید در قرآن چگونه مطرح شده و این آیات چگونه با یکدیگر جور درمی آید؟ مسأله توحید در قرآن که بعد آیاتش را می خوانیم امری فطری است. پس این (لا تَعلمونَ شَیئا) [با] این مطلب که شما خدا را به نوعی در باطن و در ضمیر می شناسید، چگونه با هم جمع می شوند؟ نه، این ها با یکدیگر قابل جمع اند. [یکی دیگر] از خصوصیات قرآن این است که از (تذکّر) دم می زند. خیلی عجیب است! در عین این که آن نظریه افلاطونی به آن شدت در قرآن رد شده است، می بینیم قرآن به پیغمبر می فرماید: فَذَکّر إِنَّما أَنْتَ مُذَکِّرٌ لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِرٍ (غاشیه: 21 و 22). پس تذکّر ده که تو تنها تذکّر دهنده ای و بر آنان تسلّطی نداری. (آیات ذکر که یکی و دو تا هم نیست). حتی خود قرآن (ذکر) نام گرفته است. هم چنین به خود رسول اکرم کلمه (ذکر) اطلاق شده است: قَدْ أَنْزَلَ اللّهُ إِلَیْکُمْ ذِکْرًا رَسُولاً... (طلاق: 10) راستی که خدا سری شما تذکاری فرو فرستاده است پیامبری که... پس (این آیات) نشان می دهد که در عین حال قرآن قائل به مسایلی است که برای آن مسایل، تذکر و یاد آوری کافی است و استدلال نمی خواهد. مثلاً در آیه: هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ. (زمر: 9) آیا کسانی که می دانند با کسانی که نمی دانند یکسان هستند استفهام تقریری می کند. قرآن در این روش خود که یک روش خاصی است مسایل را به صورت سؤال طرح می کند. وقتی می خواهد به ایمان و عمل صالح دعوت کند، می فرماید: أَمْ نَجْعَلُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ کَالْمُفْسِدینَ فِی اْلأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقینَ کَالْفُجّارِ. (ص: 28) یا مگر کسانی را که گرویده و کارهای شایسته کرده اند، چون مفسدان در زمین می گردانیم، یا پرهیزگاران را چون پلیدکاران قرار می دهیم؟ یعنی ما سؤال می کنیم. شما خودتان جوابش را بدهید. در دنباله همین نوع آیات است: إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا اْلأَلْبابِ. (زمر: 9) صاحبان عقلها خودشان متذکّر می شوند. پس فطریّاتی که قرآن قایل است از نوع فطریّات افلاطونی نیست که بچّه قبل از این که متولد شود این ها را می دانسته و مجهّز به این ها به دنیا می آید، بلکه به معنای این است که استعداد این ها در هر کسی هست، به طوری که همین قدر که بچه به مرحله ای رسید که بتواند این ها را تصوّر کند، تصدیق این ها برایش فطری است. پس آیه (وَ اللّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئًا وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ اْلأَبْصارَ وَ اْلأَفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ) (نحل، 78) با این مسئله که توحید، فطری است و با این مسئله که قرآن بسیاری از مسایل را به عنوان (تذکّر) ذکر می کند، منافات ندارد، چون (فطری است). به معنی این است که احتیاج به آموزش و استدلال ندارد، نه به این معنا که قبل از آمدن به این دنیا، آن ها را می دانسته تا در این صورت، این دو آیه با یکدیگر منافات داشته باشند. این در باب فطریات علمی (است). منبع: علامه شهید مرتضی مطهری، فطرت، صص 51 53، تهران، انتشارات صدرا، چ 6، 1373 .
قرآن از یک طرف می فرماید:
وَ اللّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئًا وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ اْلأَبْصارَ وَ اْلأَفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ. (نحل: 78)
و خدا شما را از شکم مادرانتان در حالی که چیزی نمی دانستید، بیرون آورد و برای شما گوش و چشم ها و دل ها قرار داد، باشد که سپاسگزاری کنید.
وقتی نوزاد به دنیا می آید، روح ضمیرش از همه چیز صاف و پاک است. در عین حال قرآن بعضی از مسایل را به شکلی طرح می کند که فهمیده می شود آن مسایل بی نیاز از استدلال است. مثلاً خود مسأله توحید در قرآن چگونه مطرح شده و این آیات چگونه با یکدیگر جور درمی آید؟ مسأله توحید در قرآن که بعد آیاتش را می خوانیم امری فطری است. پس این (لا تَعلمونَ شَیئا) [با] این مطلب که شما خدا را به نوعی در باطن و در ضمیر می شناسید، چگونه با هم جمع می شوند؟ نه، این ها با یکدیگر قابل جمع اند.
[یکی دیگر] از خصوصیات قرآن این است که از (تذکّر) دم می زند. خیلی عجیب است! در عین این که آن نظریه افلاطونی به آن شدت در قرآن رد شده است، می بینیم قرآن به پیغمبر می فرماید:
فَذَکّر إِنَّما أَنْتَ مُذَکِّرٌ لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِرٍ (غاشیه: 21 و 22).
پس تذکّر ده که تو تنها تذکّر دهنده ای و بر آنان تسلّطی نداری.
(آیات ذکر که یکی و دو تا هم نیست). حتی خود قرآن (ذکر) نام گرفته است. هم چنین به خود رسول اکرم کلمه (ذکر) اطلاق شده است:
قَدْ أَنْزَلَ اللّهُ إِلَیْکُمْ ذِکْرًا رَسُولاً... (طلاق: 10)
راستی که خدا سری شما تذکاری فرو فرستاده است پیامبری که...
پس (این آیات) نشان می دهد که در عین حال قرآن قائل به مسایلی است که برای آن مسایل، تذکر و یاد آوری کافی است و استدلال نمی خواهد. مثلاً در آیه:
هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ. (زمر: 9)
آیا کسانی که می دانند با کسانی که نمی دانند یکسان هستند
استفهام تقریری می کند. قرآن در این روش خود که یک روش خاصی است مسایل را به صورت سؤال طرح می کند. وقتی می خواهد به ایمان و عمل صالح دعوت کند، می فرماید:
أَمْ نَجْعَلُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ کَالْمُفْسِدینَ فِی اْلأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقینَ کَالْفُجّارِ. (ص: 28)
یا مگر کسانی را که گرویده و کارهای شایسته کرده اند، چون مفسدان در زمین می گردانیم، یا پرهیزگاران را چون پلیدکاران قرار می دهیم؟
یعنی ما سؤال می کنیم. شما خودتان جوابش را بدهید. در دنباله همین نوع آیات است:
إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا اْلأَلْبابِ. (زمر: 9)
صاحبان عقلها خودشان متذکّر می شوند.
پس فطریّاتی که قرآن قایل است از نوع فطریّات افلاطونی نیست که بچّه قبل از این که متولد شود این ها را می دانسته و مجهّز به این ها به دنیا می آید، بلکه به معنای این است که استعداد این ها در هر کسی هست، به طوری که همین قدر که بچه به مرحله ای رسید که بتواند این ها را تصوّر کند، تصدیق این ها برایش فطری است. پس آیه (وَ اللّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئًا وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ اْلأَبْصارَ وَ اْلأَفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ) (نحل، 78) با این مسئله که توحید، فطری است و با این مسئله که قرآن بسیاری از مسایل را به عنوان (تذکّر) ذکر می کند، منافات ندارد، چون (فطری است). به معنی این است که احتیاج به آموزش و استدلال ندارد، نه به این معنا که قبل از آمدن به این دنیا، آن ها را می دانسته تا در این صورت، این دو آیه با یکدیگر منافات داشته باشند. این در باب فطریات علمی (است).
منبع: علامه شهید مرتضی مطهری، فطرت، صص 51 53، تهران، انتشارات صدرا، چ 6، 1373 .
- [سایر] نظر افلاطون در مورد برخورداری انسان از فطرت به محض تولد چیست؟
- [سایر] پس از تولد فرزند، از چه زمانی میتوانیم آموزش او را آغاز کنیم؟
- [سایر] پس از تولد فرزند، از چه زمانی میتوانیم آموزش او را آغاز کنیم؟
- [آیت الله خامنه ای] نماز و روزه دختری که بمدت شش ماه آغاز تولد در محل تولد اقامت داشت سپس به مدت هفده سال در شهری دیگر زندگی نمود سپس بعد از ازدواج به محل تولد بازگشت در دو محل اقامت چه حکمی دارد؟
- [سایر] باسلام، میگویند امام علی در هنگام تولد قرآن میخواند، مگر در زمان تولد امام قرآن نازل شده بود؟
- [سایر] ویژگیهای انسان از نظر قرآن چیست؟
- [سایر] جایگاه انسان از نظر قرآن کجاست؟
- [سایر] آیا برای نزول قرآن بر قلب پیامبر اسلام(ص)، فرشتگانی آیات و سورهها را بدرقه و همراهی میکردند؟
- [سایر] در موقع تلاوت قرآن در محافل قرآنی یا در نماز، سکوت مناسب تر است یا همراهی در قرائت؟
- [سایر] از نظر قرآن حیات انسان دارای چند مقطع است؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] باید از دادن قرآن به کافر خودداری کنند، و اگر قرآن در دست اوست در صورت امکان از او بگیرند ولی چنانچه مقصود از دادن قرآن و یا داشتن قرآن تحقیق و مطالعه در دین باشد و نیز انسان بداند که کافری که محکوم به نجاست است با دست تر قرآن را لمس نمی کند اشکالی ندارد.
- [آیت الله بهجت] مس نمودن خط قرآن، یعنی رساندن جایی از بدن به خط قرآن برای کسی که وضو ندارد، حرام است، ولی تماس موی انسان با خط قرآن، بنابر اظهر مانعی ندارد، حتی اگر کوتاه باشد. و اگر قرآن را به زبان فارسی یا به زبان دیگر ترجمه کنند، مس آن اشکال ندارد.
- [آیت الله اردبیلی] محل تولّد انسان در صورتی که قبلاً در آنجا سکونت و اقامت نداشته و در حال حاضر نیز ساکن آنجا نباشد، حکم وطن را ندارد و چنانچه قبلاً در آن جا ساکن بوده ولی در حال حاضر ساکن آن جا نباشد و عملاً از آن جا اعراض کرده باشد نیز وطن وی محسوب نمیشود.
- [آیت الله اردبیلی] هنگام تلاوت قرآن شایسته است انسان به آن گوش دهد و از صحبت کردن پرهیز کند؛ بلکه در صورتی که بیاحترامی و هتک به قرآن باشد صحبت کردن جایز نیست، ولی اگر کسی چیزی بپرسد میتواند جواب او را بدهد.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر انسان از بچه غیر ممیز که خوب و بد را نمی فهمد یا از کسی که قصد خواندن قران ندارد یا مثلا از گرامافون یا نوار ضبط صوت ایه سجده را استماع کند سجده واجب نیست ولی اگر شخصی در ایستگاه رادیو ایه سجده را به قصد این که از قران است بخواند و انسان به وسیله رادیو گوش دهد سجده واجب است
- [آیت الله خوئی] اگر انسان از گرامافون یا ضبط صوت یا از بچة غیر ممیز که خوب و بد را نمیفهمد، یا از کسی که قصد خواندن قرآن ندارد، آیه سجده را بشنود، یا گوش دهد سجده واجب نیست و همچنین است رادیو اگر به طور نوار و ضبط صوت باشد، ولی اگر شخصی ایستگاه رادیو آیة سجده را به قصد از قرآن است بخواند و انسان به واسطة رادیو گوش دهدسجده واجب است.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر انسان از گرامافون یا از بچه غیر ممیز که خوب و بد را نمی فهمد؛ یا از کسی که قصد خواندن قرآن ندارد؛ آیه سجده را بشنود یا گوش دهد؛ سجده واجب نیست و همچنین است رادیو اگر به طور نوار و ضبط صوت باشد؛ ولی اگر شخصی در ایستگاه رادیو آیه سجده را به قصد اینکه از قرآن است بخواند و انسان به وسیله رادیو گوش دهد؛ سجده واجب است.
- [آیت الله مظاهری] مستحب است انسان برای این امور وضو بگیرد: 1 - نماز میّت. 2 - زیارت اهل قبور. 3 - رفتن به مسجد. 4 - رفتن به حرم امامانعلیهم السلام . 5 - همراه داشتن قرآن. 6 - خواندن و نوشتن قرآن. 7 - مسّ حاشیه قرآن. 8 - خوابیدن. همچنین مستحب است انسان همیشه با وضو باشد بلکه مستحب است کسی که وضو دارد دوباره وضو بگیرد، و اگر برای یکی از جهاتی که گفته شد وضو بگیرد، هر کاری را که باید با وضو انجام داد، میتواند به جا آورد مثلاً میتواند با آن وضو نماز بخواند.
- [آیت الله بهجت] اگر آیه سجده را از کسی که قصد خواندن قرآن ندارد، بشنود، یا از ضبط صوت بشنود، لازم نیست سجده نماید، ولی اگر از وسیلهای که مثل بلندگو صدای خود انسان را میرساند بشنود، واجب است سجده کند.
- [امام خمینی] اگر آیه سجده را از کسی که قصد خواندن قرآن ندارد بشنود، یا از مثل گرامافون آیه سجده را بشنود، لازم نیست سجده نماید. ولی اگر از آلتی که صدای خود انسان را می رساند بشنود، واجب است سجده کند.