این نام که تنها در یک آیه از قرآن مجید آمده، تعبیری است تکان دهنده از روز قیامت که روز حسرت و تأسف و ندامت است، در آیه 39 مریم می فرماید (وَانْذَرَهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ اِذْ قُضِیَ الْأَمْرُ وَهُمْ فی غَفْلَةٍ وَهُمْ لایُؤْمِنُونَ) [آنها را از روز حسرت بترسان، روزی که همه چیز پایان می یابد و حکم نهائی صادر می شود، و این در حالی است که آنها (هنوز) در غفلتند و ایمان نمی آورند]. (حَسْرَة) از ماده (حَسْر) به گفته مفردات و مقائیس و جمعی دیگر از ارباب لغت به معنی آشکار کردن است، (و لذا حَسْرَتُ عَنِ الذِراعِ) یعنی آستین را بالا زدم و دست خود را ظاهر کردم، سپس واژه حسرت به غم و اندوهی که بر امور از دست رفته حاصل می شود اطلاق شده، گوئی جهل و ناآگاهی انسان نسبت به ضررهای عملی که انجام داده کنار می رود و حقیقت آشکار می گردد. این در حالی است که بعضی دیگر اصل آن را به معنی (عقب زدن) می دانند، ولی مثلاً هنگامی که دریا عقب نشینی می کند طبعاً سواحلی که زیر آب بود آشکار می گردد، یا هنگامی که انسان آستین خود را عقب می زند دستها ظاهر می شود، این در حقیقت از لوازم معنی اول است (التحقیق جلد 2). به هر حال اندوه و تأسف و ندامت از لوازم مفهوم آن است، و روز قیامت راستی روز اندوه و ندامت و حسرت شدید است، نه تنها برای بدکاران، بلکه حتی برای نیکوکاران، زیرا وقتی پاداشهای عظیم الهی را می بینند تأسف می خورند چرا بیشتر کار نیک انجام نداده اند! این مطلبی است که جمعی از مفسران به آن تصریح کرده اند (تفسیر مجمع البیان 6/515) ولی فخر رازی می گوید تنها بدان هستند که گرفتار حسرت می شوند و برای اهل بهشت حسرتی نیست، چرا که در آنجا هیچ غم و اندوهی نمی تواند وجود داشته باشد. (تفسیر فخر رازی 21/221.) ولی باید گفت این گونه غم، نوعی کمال است، و مایه ناراحتی و عذاب روحی نیست، بنابراین وجود آن در بهشت نیز مشکلی ندارد. به هر حال اگر تأسف و حسرت در دنیا قابل جبران است در آنجا راهی برای جبران وجود ندارد و لذا باید آن روز را روز حسرت واقعی و روز حسرت بزرگ نامید، همین معنی در آیه 56 سوره زمر به شکل دیگری آمده است که می فرماید (آنْ تَقُولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتی عَلی ما فَرَّطْتُ فی جَنْبِ اللهِ) [این هشدارها و اخطارها به خاطر آن است که مبادا کسی روز قیامت بگوید وا حسرتا! از کوتاهیهائی که در اطاعت فرما خدا کرده ام] (در سوره انعام آیه 31 نیز شبیه این معنی آمده است.). www.eporsesh.com
این نام که تنها در یک آیه از قرآن مجید آمده، تعبیری است تکان دهنده از روز قیامت که روز حسرت و تأسف و ندامت است، در آیه 39 مریم می فرماید (وَانْذَرَهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ اِذْ قُضِیَ الْأَمْرُ وَهُمْ فی غَفْلَةٍ وَهُمْ لایُؤْمِنُونَ) [آنها را از روز حسرت بترسان، روزی که همه چیز پایان می یابد و حکم نهائی صادر می شود، و این در حالی است که آنها (هنوز) در غفلتند و ایمان نمی آورند].
(حَسْرَة) از ماده (حَسْر) به گفته مفردات و مقائیس و جمعی دیگر از ارباب لغت به معنی آشکار کردن است، (و لذا حَسْرَتُ عَنِ الذِراعِ) یعنی آستین را بالا زدم و دست خود را ظاهر کردم، سپس واژه حسرت به غم و اندوهی که بر امور از دست رفته حاصل می شود اطلاق شده، گوئی جهل و ناآگاهی انسان نسبت به ضررهای عملی که انجام داده کنار می رود و حقیقت آشکار می گردد.
این در حالی است که بعضی دیگر اصل آن را به معنی (عقب زدن) می دانند، ولی مثلاً هنگامی که دریا عقب نشینی می کند طبعاً سواحلی که زیر آب بود آشکار می گردد، یا هنگامی که انسان آستین خود را عقب می زند دستها ظاهر می شود، این در حقیقت از لوازم معنی اول است (التحقیق جلد 2).
به هر حال اندوه و تأسف و ندامت از لوازم مفهوم آن است، و روز قیامت راستی روز اندوه و ندامت و حسرت شدید است، نه تنها برای بدکاران، بلکه حتی برای نیکوکاران، زیرا وقتی پاداشهای عظیم الهی را می بینند تأسف می خورند چرا بیشتر کار نیک انجام نداده اند!
این مطلبی است که جمعی از مفسران به آن تصریح کرده اند (تفسیر مجمع البیان 6/515) ولی فخر رازی می گوید تنها بدان هستند که گرفتار حسرت می شوند و برای اهل بهشت حسرتی نیست، چرا که در آنجا هیچ غم و اندوهی نمی تواند وجود داشته باشد. (تفسیر فخر رازی 21/221.)
ولی باید گفت این گونه غم، نوعی کمال است، و مایه ناراحتی و عذاب روحی نیست، بنابراین وجود آن در بهشت نیز مشکلی ندارد.
به هر حال اگر تأسف و حسرت در دنیا قابل جبران است در آنجا راهی برای جبران وجود ندارد و لذا باید آن روز را روز حسرت واقعی و روز حسرت بزرگ نامید، همین معنی در آیه 56 سوره زمر به شکل دیگری آمده است که می فرماید (آنْ تَقُولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتی عَلی ما فَرَّطْتُ فی جَنْبِ اللهِ) [این هشدارها و اخطارها به خاطر آن است که مبادا کسی روز قیامت بگوید وا حسرتا! از کوتاهیهائی که در اطاعت فرما خدا کرده ام] (در سوره انعام آیه 31 نیز شبیه این معنی آمده است.).
www.eporsesh.com
- [سایر] چرا روز قیامت را «یوم الحسرة» می نامند چیست؟
- [سایر] یکی دیگر از نامهای قیامت یوم الموعود است، یوم الموعود یعنی چه؟
- [سایر] یکی دیگر از نامهای قیامت، یوم ثقیل است، یوم ثقیل به چه معناست؟
- [سایر] یکی دیگر از نامهای قیامت، یوم الأزفة است، یوم الأزفة به چه معناست؟
- [سایر] یکی از نامهای قیامت یوم البعث است انتخاب این تعبیر برای قیامت چه دلیلی دارد؟
- [سایر] یوم الجمع که یکی از نامهای قیامت است، به چه معناست؟
- [سایر] یوم الخروج که یکی دیگر از نامهای قیامت است به چه معناست؟
- [سایر] یوم الفَصْل که یکی از نامهای قیامت است به چه معناست؟
- [سایر] یوم التغابن که یکی دیگر از نامهای قیامت است به چه معناست؟
- [سایر] از قیامت به یوم التنّاد تعبیر شده، یوم التنّاد به چه معناست؟
- [آیت الله علوی گرگانی] احتیاط واجب آن است که در نماز، وقف به حرکت ننماید و همچنین وصل به سکون ننماید ومعنی وقف به حرکت آن است که زیر یا زبر یا پیش آخر کلمهای را بگوید وبین آن وکلمه بعدش فاصله دهد، مثلاً بگوید: )الرَحْمنِ الرَّحیم( ومیم الرحیم را زیر بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید: )مالِکِ یَوْمِ الدّین( و معنی وصل به سکون آن است که زیر یا زبر یا پیش کلمهای را نگوید و آن کلمه را به کلمه بعد بچسباند مثل آن که بگوید الرحمن الرحیم ومیم الرحیم را زیر ندهد و فوراً مالک یوم الدین را بگوید.
- [آیت الله شبیری زنجانی] احتیاط مستحب آن است که در نماز وقف به حرکت و وصل به سکون ننماید. و معنای وقف به حرکت: آن است که حرکت آخر کلمهای را بگوید و بین آن کلمه و کلمه بعدش فاصله دهد مثلاً بگوید: (الرّحْمنِ الرَّحیمِ) و میم (الرَّحیمِ) را زیر بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید: (مالکِ یَوْمِ الدینِ) و معنی وصل به سکون: آن است که حرکت آخر کلمهای را نگوید و آن کلمه را به کلمه بعد بچسباند؛ مثل آن که بگوید: (الرّحْمنِ الرَّحیمِ) و میم (الرّحْمنِ الرَّحیمِ) را زیر ندهد و فوراً (مالکِ یَوْمِ الدینِ) را بگوید.
- [آیت الله سبحانی] احتیاط مستحب آن است که در نماز، وقف به حرکت و وصل به سکون ننماید و معنی وقف به حرکت آن است که زیر یا زبر یا پیشِ آخر کلمه ای را بگوید و بین آن کلمه و کلمه بعد، فاصله بیندازد، مثلا بگوید الرَّحْمنِ الرَّحیمِ ومیم الرّحیم را زیر بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید مالک یوم الدّین. معنی وصل به سکون آن است که زیر یا زبر یا پیشِ کلمه ای را نگوید و آن کلمه را به کلمه بعد بچسباند مثل آن که بگوید الرَّحمنِ الرَّحیمِ و میم الرّحیم را زیر ندهد و فوراً مالک یوم الدّین را بگوید.
- [آیت الله نوری همدانی] احتیاط واجب آن است که در نماز ، وقف به حرکت و وصل به سکون ننماید و معنی وقف به حرکت آن است که زیر یا زبر یا پیش آخر کلمه ای را بگوید و بین آن کلمه و کلمة بعدش فاصله دهد . مثلاً بگوید الرحمن الرحیم و میم الرحیم را زیر بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید مالک یوم الدین . و معنی وصل به سکون آن است که زیر یا زبر یل پیش کلمه ای را نگوید و آن کلمه را به کلمة بعد بچسباند مثل آنکه بگوید الرحمن الرحیم و میم الرحیم را زیر ندهد و فوراً مالک یوم الدین را بگوید .
- [آیت الله اردبیلی] بهتر است که در نماز (وقف به حرکت) و (وصل به سکون) ننماید و معنی وقف به حرکت آن است که فتحه، کسره یا ضمه آخر کلمهای را بگوید و بین آن کلمه و کلمه بعد آن فاصله دهد، مثلاً بگوید: (اَلرَّحْمنِ الرَّحیمِ) و میم (الرَّحیمِ) را کسره بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید: (مالکِ یَوْمِ الدِّین) و معنی وصل به سکون آن است که کسره، فتحه یا ضمه آخر کلمهای را نگوید و آن کلمه را به کلمه بعد بچسباند، مثل آن که بگوید: (اَلرَّحْمنِ الرَّحیمْ) و میم (الرحیم) را کسره ندهد و فورا (مالِکِ یَوْمِ الدِّین) را بگوید.
- [آیت الله بروجردی] احتیاط واجب آن است که در نماز وقف به حرکت و وصل به سکون ننماید و معنی وقف به حرکت آن است که زیر یا زبر یا پیش آخر کلمهای را بگوید و بین آن کلمه و کلمة بعدش فاصله دهد؛ مثلاً بگوید:(الرَّحمنِ الرَّحِیمِ) و میم (اَلرَّحِیمِ) را زیر بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید:(مالِکِ یومِ الدّینِ).و معنی وصل به سکون آن است که زیر یا زبر یا پیش کلمهای را نگوید و آن کلمه را به کلمة بعد بچسباند، مثل آن که بگوید:(اَلرَّحمنِ اَلرَّحِیم) و میم (اَلرَّحِیم) را زیر ندهد و فوراً (مالِکِ یومِ الدّین) را بگوید.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . احتیاط آن است که در نماز وقف به حرکت و وصل به سکون ننماید. و معنی وقف به حرکت آن است که زیر یا زبر یا پیش آخر کلمه ای را بگوید و بین آن کلمه و کلمه بعد فاصله دهد مثلاً بگوید "الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ" و میم رحیم را زیر بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید "مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ" و معنی وصل به سکون آن است که زیر یا زبر یا پیش کلمه ای را نگوید و آن کلمه را به کلمه بعد بچسباند مثل آن که بگوید"الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ" و میم الرحیم را زیر ندهد وفوراً "مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ" را بگوید.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اقوی این است که لازم نیست در نماز وقف به سکون و وصل به حرکت را مراعات نماید لذا اگر زیر یا زبر یا پیش آخر کلمه ای را بگوید و بین آن کلمه و کلمه بعدش فاصله دهد مثلاً بگوید الرحمن الرحیم و میم الرحیم را زیر بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید مالک یوم الدین. یا این که زیر یا زبر یا پیش کلمه ای را نگوید و آن کلمه را به کلمه بعد بچسباند مثل آنکه بگوید الرحمن الرحیم و میم الرحیم را زیر ندهد و فوراً مالک یوم الدین را بگوید نماز باطل نیست.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] احتیاط مستحب آن است که در نماز؛ وقف به حرکت و وصل به سکون ننماید و معنی وقف به حرکت آن است که زیر یا زبر یا پیش آخر کلمه ای را بگوید و بین آن کلمه و کلمه بعدش فاصله دهد؛ مثلا بگوید: الرحمن الرحیم و میم الرحیم را زیر بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید مالک یوم الدین. و معنی وصل به سکون آن است که زیر یا زبر یا پیش کلمه ای را نگوید و آن کلمه را به کلمه بعد بچسباند مثل آنکه بگوید الرحمن الرحیم و میم الرحیم را زیر ندهد و فورا مالک یوم الدین را بگوید.
- [آیت الله خوئی] احتیاط واجب آن است که در نماز، وقف به حرکت و وصل به سکون ننماید، و معنی وقف به حرکت آن است که زیر یا زبر یا پیش آخر کلمهای را بگوید و بین آن کلمه و کلمه بعدش فاصله دهد، مثلًا بگوید" الرحمن الرحیم" و میم" الرحیم" را زیر بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید:" مالک یوم الدین" و معنی وصل به سکون آن است که زیر یا زبر یا پیش کلمهای را نگوید و آن کلمه را به کلمه بعد بچسباند، مثل آن که بگوید:" الرحمن الرحیم" و میم" الرحیم" را زیر ندهد و فورا" مالک یوم الدین" را بگوید.