بررسی همه جانبه و نظر نمودن به تمام ابعاد مسأله شفاعت، که یکی از اصول مسلم در معارف دینی است، ما را به حقایقی رهنمون می‌کند که پاسخ سؤال فوق را به خوبی تبیین می‌کند. بدین جهت توجه شما را به نکات ذیل جلب می‌کنیم: 1- حقیقت شفاعت: یکی از مظاهر رحمت واسعه خداوند، مغفرت و آمرزش است. این رحمت الهی مانند سایر فیوضات خداوند، بر اساس قانون اسباب و مسببات، از طریق اسباب خاص به بندگان می‌رسد. همان گونه که رحمت هدایت از طریق انبیا و وحی و کتب آسمانی به مردم می‌رسد و اینان واسطه‌های هدایتند؛ مغفرت و آمرزش الهی نیز از طریق اسباب خاصی اعطا می‌شود، آنگاه که این فیض الهی به اسباب و واسطه‌های فیض نسبت داده می‌شود، نام شفاعت به خود می‌گیرد و اسباب و وسائط فیض، شفیعان نامیده می‌شوند. در نظام اسباب و مسببات، خداوند است که اسباب را اسباب و واسطه فیض قرار داده، و هرگونه سببیت و تأثیر گذاری اسباب نشأت گرفته از اداره و قدرت او، و وابسته به او، و پرتوی از فیض اوست. به همین جهت خداوند تحت تأثیر شفیعان نیست بلکه این شفیعانند که تحت تأثیر خدایند و شفاعت‌گری آنان تجلّی خواست و اراده اوست. بر این اساس، خداوند بندگان صالح خود را واسطه و سبب در فیض مغفرت خویش قرار داده است و آنان با اذن و خواست او در حق کسانی که او بپسندد، طلب مغفرت خواهند کرد و واسطه مغفرت و بخشش الهی خواهند شد. قرآن کریم می‌فرماید: (در آن روز شفاعت کسی سودمند نیست، مگر آن کسی که خدای رحمان به او اجازه داده است)(1) و می‌فرماید: (و [شفیعان ]شفاعت نمی‌کنند مگر برای کسی که خداوند می‌پسندد)(2) یعنی درست بر خلاف پارتی‌بازی، که در آن جریان از شخص مجرم آغاز می‌شود، او شفیع و واسطه را برمی‌انگیزد و شفیع نیز به واسطه نفوذ و قدرت تأثیرگذاری که بر حاکم دارد، در او تأثیر گذاشته و سبب می‌شود که در نهایت حاکم مجرم را ببخشد؛ در شفاعت اخروی جریان به عکس است همه چیز تنها و تنها برخواسته از اراده حکیمانه خداوند است. اوست که بر اساس لیاقت و استحقاق برخی مجرمین اراده کرده است تا آنان را مورد عفو و بخشش خود قرار دهد و هم اوست که در این راستا، اولیای الهی را به عنوان شفیع و واسطه فیض برمی‌انگیزد تا بر اساس اراده و خواست خداوند در مورد برخی بندگان که استحقاق عفو الهی را دارند، شفاعت کنند. 2- شفاعت، بر پایه ایمان و عمل استوار است. شفاعت اولیای الهی در آخرت برای برخی از گنهکاران، بی حساب و گتره نیست. تأمل و درنگ در شرایط شفاعت، آشکار می‌سازد که شفاعت تنها شامل حال کسانی می‌شود که در دنیا تمام تلاش و سعی خود را در راه عمل به دستورات و وظایف الهی و رسیدن به قرب حق و جلب رضایت او به کار بسته‌اند ودر این مسیر با اولیای الهی هم عقیده و همراه گشته‌اند. در حقیقت، شفاعت پاداش و جایزه الهی است به کسانی که در دنیا اهل ایمان و اعتقاد صالح بوده‌اند. در آیات و روایات، شرط اساسی شفاعت، تحصیل رضایت خداوند بیان شده است که جز از طریق اطاعت و بندگی و عمل به دستورات او و پیروی از فرستادگان و خلفای او حاصل نمی‌شود.(3) یعنی بر خلاف پارتی‌بازی که امری ناحق و نارواست و برپایه استحقاق افراد نیست. شفاعت، بر مبنای استحقاق افراد استوار است. استحقاقی که به واسطه عقیده و عمل خویش در دنیا آن را تحصیل کرده‌اند. 3- شفاعت، قانون است. شفاعت، قانونی است که در مورد برخی از گنهکاران وضع شده است. بر اساس این قانون، خداوند به انسانها وعده داده است که اگر شرایط مذکور این قانون را، که در ایمان و عمل نیک خلاصه می‌شود، در دنیا تحصیل کنند، به پاس اعمال خوب شان، خطاهایی را که ممکن است به حکم انسان بودن گاهی گرفتار آن شوند و موفق به توبه و جبران آن نشوند مورد عفو و بخشش قرار خواهد داد. در حقیقت، شفاعت قانونی است حاکم و مقدم بر قانون کیفر و عذاب مجرمین؛ که بر اساس آن، مجرمینی که به واسطه عمل خود در دنیا، قابلیت و استحقاق شفاعت را تحصیل کرده‌اند، مورد عفو و بخشش خداوند قرار گرفته و دیگر مشمول قانون عذاب و کیفر الهی نخواهند بود. همانند قوانین موجود در کشورها، که طبق یک ماده و بند قانون، کسی که مرتکب جرم خاصی شود باید پنج سال زندانی بکشد و طبق ماده قانونی دیگر که حاکم و مقدم بر قانون قبلی است، هر مجرمی که واجد شرایط عفو باشد، قبل از تحمل دوره کامل حبس که برای او پیش بینی شده، مورد عفو قرار گرفته و آزاد می‌شود. عفو چنین مجرمی، نه تبعیض است و نه نقض قانون؛ بلکه بر اساس قانون دیگری است که مقدم و حاکم بر قانون اولیه کیفر مجرمین و برخواسته از استحقاق و قابلیت شخص مجرم است. قانون شفاعت و بخشش مجرمین خاصی که شرایط آن را در دنیا تحصیل کرده‌اند، نسبت به قانون اولیه کیفر و عذاب مجرمین، نیز همین وضعیت را دارد. شفاعت، نقض قانون و تبعیض نیست بلکه قانونی است حکیمانه که مقدم بر قانون اولیه کیفر مجرمین است و خداوند آن را بر اساس استحقاق و قابلیت افراد وضع کرده است. بر خلاف پارتی‌بازی که نقض و تبعیض و قانون‌شکنی است. 4- همه انسانها در برابر قانون شفاعت، یکسانند. همان گونه که بیان شد، شفاعت امری بی حساب و گتره نیست و خداوند با هیچ کس رابطه قوم و خویشی ندارد. بلکه مبتنی بر حصول شرایطی است که برای عموم مردم بیان شده است و هیچ تبعیضی بین بندگان در امکان بهره‌مندی از این قانون وجود ندارد. هر انسانی مختار و قادر است تا با تحصیل آن شرایط، از شفاعت بهره‌مند شود و خود را در معرض بخشش و عفو اخروی قرار دهد. بر خلاف پارتی‌بازی که تبعیض محض و غیرمبتنی بر پایه استحقاق افراد است. 5- نقش اولیای الهی در شفاعت‌ با توجه به مطلب مذکور در بند 1، شفاعت، همان مغفرت الهی است که از طریق اسباب خاصی، که خداوند آنان را سبب و واسطه فیض خود قرار داده است، اعطا می‌شود. اولیای الهی از سوی خداوند به عنوان اسباب مغفرت و واسطه‌های فیض منصوب شده‌اند. به همین جهت، جز طبق خواست و اراده او، نه سخن می‌گویند و نه توان دم زدن و شفاعت گری دارند. شفاعت آنان تنها برای کسانی است که شرایط آن را در دنیا تحصیل کرده‌اند و در نتیجه خداوند اراده بخشش آنان را کرده است. قرآن کریم: (لایشفعون الاّ لمن ارتضی؛ شفاعت نمی‌کنند مگر برای کسانی که مورد رضایت و پسند خداوند باشند)(4). بنابراین، چنین نیست که خداوند در روز قیامت ناگهان با وساطت و شفاعت اولیای الهی مواجه شود و تحت تأثیر آنان و به منظور جلب رضایت آنان و بدون استحقاق مجرمین، آنها را ببخشد. بلکه خداوند بر اساس قانون شفاعت اراده عفو و بخشش این مجرمین را داشته است و بدین جهت شفیعان را به عنوان اسباب و واسطه قرار داده است تا برای این مجرمین درخواست بخشش کنند. واسطه قرار دادن اولیای الهی به عنوان اسباب مغفرت مبتنی بر اراده خداوند بر جریان امور عالم هستی بر اساس نظام اسباب و مسببات است و نکته‌انتخاب اولیای الهی به عنوان اسباب و وسائط فیض، علاوه بر تکریم و بزرگداشت آنان و نیز جلب توجه مردم و روی آوردن و بهره‌مند شدن از این اسوه‌های هدایت، به نوعی تجلّی ارتباط معنوی و سنخیّت فکری و عملی است که در دنیا میان آنان و شفاعت شوندگان وجود داشته است. حاصل سخن: الف) شفاعت، قانونی است که خداوند بر اساس آن عده خاصی از مجرمین، که شرایط مذکور در این قانون را تحصیل کرده‌اند، مورد مغفرت و بخشش خود قرار می‌دهد. یعنی این قانون حاکم و مقدم بر قانون کیفر مجرمین است. ب) بر اساس این قانون، عفو و بخشش مجرمین، بر پایه استحقاق افراد خواهد بود وتنها کسانی مورد بخشش و آمرزش قرار می‌گیرند که در دنیا با عمل خود، قابلیت این رحمت را تحصیل کرده‌اند. ج) همه انسانها در برابر این قانون مساوی اند، و مختار وقادرند تا با تحصیل شرایط آن، در آخرت از آن بهره‌مند شوند. و هیچ فرق و تبعیض بین بندگان وجود ندارد. د) خداوند تحت تأثیر شفیعان نیست، بلکه آنان تحت تأثیر اراده و خواست او شفاعت می‌کنند و شفاعت آنان، تجلّی اراده حکیمانه اوست. و این درست، بر خلاف پارتی بازی و شفاعت‌های مرسوم دنیوی است که نقض قانون است و هرگز بر پایه استحقاق افراد نیست بلکه تبعیض ناحق و نارواست که که در آن شخص مجرم، شفیع و واسطه را برمی انگیزد و شفیع نیز به واسطه نفوذ و قدرت تأثیر گذاری که برحاکم دارد، در او تأثیر گذاشته و در نهایت حاکم تحت تأثیر شفیع، مجرم را می‌بخشد. ه) شفاعت بی عدالتی نیست زیرا عدالت آن است که خداوند کمتر از حق اشخاص به آنها ندهد اگر به هر کس به مقدار استحقاق او عطا نمود عدالت است و اگر کمتر عطا نمود ظلم است و اگر بیش از استحقاق او عطا نمود تفضل و بخشش است. پس به گروهی بیشتر دادن ظلم نیست بلکه تفضلی است که براساس حکمت الهی صورت می گیرد شما که به فقیر پول می دهید بدهکار او نیستید او نیز از شما طلبی ندارد. این اعطاء، فضل و بخششی است از جانب شما. بله، اگر حق دیگران را غصب کنید و از طلبکاران خود کم بگذارید و به فقیر اعطاء کنید ظلم است. خداوند که در قیامت از گناهان گروهی چشم پوشی نموده و آنان را به خاطر شفاعت مقربین الی الله می بخشد به کسی ظلم نمی کند بلکه به این اشخاص فضل و بخشش می نماید. پی نوشت ها: 1) سوره طه (20)، آیه 109. 2) سوره انبیاء (21)، آیه 28. 3) سوره انبیاء (21)، آیه 28؛ بحار الانوار، ج 78، ص 220؛ در مورد شرایط شفاعت رجوع کنید به پاسخ سؤال 4. 4) سوره انبیاء (21)، آیه 28. www.eporsesh.com
بررسی همه جانبه و نظر نمودن به تمام ابعاد مسأله شفاعت، که یکی از اصول مسلم در معارف دینی است، ما را به حقایقی رهنمون میکند که پاسخ سؤال فوق را به خوبی تبیین میکند. بدین جهت توجه شما را به نکات ذیل جلب میکنیم:
1- حقیقت شفاعت:
یکی از مظاهر رحمت واسعه خداوند، مغفرت و آمرزش است. این رحمت الهی مانند سایر فیوضات خداوند، بر اساس قانون اسباب و مسببات، از طریق اسباب خاص به بندگان میرسد. همان گونه که رحمت هدایت از طریق انبیا و وحی و کتب آسمانی به مردم میرسد و اینان واسطههای هدایتند؛ مغفرت و آمرزش الهی نیز از طریق اسباب خاصی اعطا میشود، آنگاه که این فیض الهی به اسباب و واسطههای فیض نسبت داده میشود، نام شفاعت به خود میگیرد و اسباب و وسائط فیض، شفیعان نامیده میشوند.
در نظام اسباب و مسببات، خداوند است که اسباب را اسباب و واسطه فیض قرار داده، و هرگونه سببیت و تأثیر گذاری اسباب نشأت گرفته از اداره و قدرت او، و وابسته به او، و پرتوی از فیض اوست. به همین جهت خداوند تحت تأثیر شفیعان نیست بلکه این شفیعانند که تحت تأثیر خدایند و شفاعتگری آنان تجلّی خواست و اراده اوست. بر این اساس، خداوند بندگان صالح خود را واسطه و سبب در فیض مغفرت خویش قرار داده است و آنان با اذن و خواست او در حق کسانی که او بپسندد، طلب مغفرت خواهند کرد و واسطه مغفرت و بخشش الهی خواهند شد. قرآن کریم میفرماید: (در آن روز شفاعت کسی سودمند نیست، مگر آن کسی که خدای رحمان به او اجازه داده است)(1)
و میفرماید: (و [شفیعان ]شفاعت نمیکنند مگر برای کسی که خداوند میپسندد)(2)
یعنی درست بر خلاف پارتیبازی، که در آن جریان از شخص مجرم آغاز میشود، او شفیع و واسطه را برمیانگیزد و شفیع نیز به واسطه نفوذ و قدرت تأثیرگذاری که بر حاکم دارد، در او تأثیر گذاشته و سبب میشود که در نهایت حاکم مجرم را ببخشد؛ در شفاعت اخروی جریان به عکس است همه چیز تنها و تنها برخواسته از اراده حکیمانه خداوند است. اوست که بر اساس لیاقت و استحقاق برخی مجرمین اراده کرده است تا آنان را مورد عفو و بخشش خود قرار دهد و هم اوست که در این راستا، اولیای الهی را به عنوان شفیع و واسطه فیض برمیانگیزد تا بر اساس اراده و خواست خداوند در مورد برخی بندگان که استحقاق عفو الهی را دارند، شفاعت کنند.
2- شفاعت، بر پایه ایمان و عمل استوار است.
شفاعت اولیای الهی در آخرت برای برخی از گنهکاران، بی حساب و گتره نیست. تأمل و درنگ در شرایط شفاعت، آشکار میسازد که شفاعت تنها شامل حال کسانی میشود که در دنیا تمام تلاش و سعی خود را در راه عمل به دستورات و وظایف الهی و رسیدن به قرب حق و جلب رضایت او به کار بستهاند ودر این مسیر با اولیای الهی هم عقیده و همراه گشتهاند.
در حقیقت، شفاعت پاداش و جایزه الهی است به کسانی که در دنیا اهل ایمان و اعتقاد صالح بودهاند.
در آیات و روایات، شرط اساسی شفاعت، تحصیل رضایت خداوند بیان شده است که جز از طریق اطاعت و بندگی و عمل به دستورات او و پیروی از فرستادگان و خلفای او حاصل نمیشود.(3)
یعنی بر خلاف پارتیبازی که امری ناحق و نارواست و برپایه استحقاق افراد نیست. شفاعت، بر مبنای استحقاق افراد استوار است. استحقاقی که به واسطه عقیده و عمل خویش در دنیا آن را تحصیل کردهاند.
3- شفاعت، قانون است.
شفاعت، قانونی است که در مورد برخی از گنهکاران وضع شده است. بر اساس این قانون، خداوند به انسانها وعده داده است که اگر شرایط مذکور این قانون را، که در ایمان و عمل نیک خلاصه میشود، در دنیا تحصیل کنند، به پاس اعمال خوب شان، خطاهایی را که ممکن است به حکم انسان بودن گاهی گرفتار آن شوند و موفق به توبه و جبران آن نشوند مورد عفو و بخشش قرار خواهد داد. در حقیقت، شفاعت قانونی است حاکم و مقدم بر قانون کیفر و عذاب مجرمین؛ که بر اساس آن، مجرمینی که به واسطه عمل خود در دنیا، قابلیت و استحقاق شفاعت را تحصیل کردهاند، مورد عفو و بخشش خداوند قرار گرفته و دیگر مشمول قانون عذاب و کیفر الهی نخواهند بود.
همانند قوانین موجود در کشورها، که طبق یک ماده و بند قانون، کسی که مرتکب جرم خاصی شود باید پنج سال زندانی بکشد و طبق ماده قانونی دیگر که حاکم و مقدم بر قانون قبلی است، هر مجرمی که واجد شرایط عفو باشد، قبل از تحمل دوره کامل حبس که برای او پیش بینی شده، مورد عفو قرار گرفته و آزاد میشود.
عفو چنین مجرمی، نه تبعیض است و نه نقض قانون؛ بلکه بر اساس قانون دیگری است که مقدم و حاکم بر قانون اولیه کیفر مجرمین و برخواسته از استحقاق و قابلیت شخص مجرم است.
قانون شفاعت و بخشش مجرمین خاصی که شرایط آن را در دنیا تحصیل کردهاند، نسبت به قانون اولیه کیفر و عذاب مجرمین، نیز همین وضعیت را دارد. شفاعت، نقض قانون و تبعیض نیست بلکه قانونی است حکیمانه که مقدم بر قانون اولیه کیفر مجرمین است و خداوند آن را بر اساس استحقاق و قابلیت افراد وضع کرده است. بر خلاف پارتیبازی که نقض و تبعیض و قانونشکنی است.
4- همه انسانها در برابر قانون شفاعت، یکسانند.
همان گونه که بیان شد، شفاعت امری بی حساب و گتره نیست و خداوند با هیچ کس رابطه قوم و خویشی ندارد. بلکه مبتنی بر حصول شرایطی است که برای عموم مردم بیان شده است و هیچ تبعیضی بین بندگان در امکان بهرهمندی از این قانون وجود ندارد. هر انسانی مختار و قادر است تا با تحصیل آن شرایط، از شفاعت بهرهمند شود و خود را در معرض بخشش و عفو اخروی قرار دهد. بر خلاف پارتیبازی که تبعیض محض و غیرمبتنی بر پایه استحقاق افراد است.
5- نقش اولیای الهی در شفاعت
با توجه به مطلب مذکور در بند 1، شفاعت، همان مغفرت الهی است که از طریق اسباب خاصی، که خداوند آنان را سبب و واسطه فیض خود قرار داده است، اعطا میشود. اولیای الهی از سوی خداوند به عنوان اسباب مغفرت و واسطههای فیض منصوب شدهاند. به همین جهت، جز طبق خواست و اراده او، نه سخن میگویند و نه توان دم زدن و شفاعت گری دارند. شفاعت آنان تنها برای کسانی است که شرایط آن را در دنیا تحصیل کردهاند و در نتیجه خداوند اراده بخشش آنان را کرده است. قرآن کریم: (لایشفعون الاّ لمن ارتضی؛ شفاعت نمیکنند مگر برای کسانی که مورد رضایت و پسند خداوند باشند)(4).
بنابراین، چنین نیست که خداوند در روز قیامت ناگهان با وساطت و شفاعت اولیای الهی مواجه شود و تحت تأثیر آنان و به منظور جلب رضایت آنان و بدون استحقاق مجرمین، آنها را ببخشد. بلکه خداوند بر اساس قانون شفاعت اراده عفو و بخشش این مجرمین را داشته است و بدین جهت شفیعان را به عنوان اسباب و واسطه قرار داده است تا برای این مجرمین درخواست بخشش کنند. واسطه قرار دادن اولیای الهی به عنوان اسباب مغفرت مبتنی بر اراده خداوند بر جریان امور عالم هستی بر اساس نظام اسباب و مسببات است و نکتهانتخاب اولیای الهی به عنوان اسباب و وسائط فیض، علاوه بر تکریم و بزرگداشت آنان و نیز جلب توجه مردم و روی آوردن و بهرهمند شدن از این اسوههای هدایت، به نوعی تجلّی ارتباط معنوی و سنخیّت فکری و عملی است که در دنیا میان آنان و شفاعت شوندگان وجود داشته است.
حاصل سخن:
الف) شفاعت، قانونی است که خداوند بر اساس آن عده خاصی از مجرمین، که شرایط مذکور در این قانون را تحصیل کردهاند، مورد مغفرت و بخشش خود قرار میدهد. یعنی این قانون حاکم و مقدم بر قانون کیفر مجرمین است.
ب) بر اساس این قانون، عفو و بخشش مجرمین، بر پایه استحقاق افراد خواهد بود وتنها کسانی مورد بخشش و آمرزش قرار میگیرند که در دنیا با عمل خود، قابلیت این رحمت را تحصیل کردهاند.
ج) همه انسانها در برابر این قانون مساوی اند، و مختار وقادرند تا با تحصیل شرایط آن، در آخرت از آن بهرهمند شوند. و هیچ فرق و تبعیض بین بندگان وجود ندارد.
د) خداوند تحت تأثیر شفیعان نیست، بلکه آنان تحت تأثیر اراده و خواست او شفاعت میکنند و شفاعت آنان، تجلّی اراده حکیمانه اوست.
و این درست، بر خلاف پارتی بازی و شفاعتهای مرسوم دنیوی است که نقض قانون است و هرگز بر پایه استحقاق افراد نیست بلکه تبعیض ناحق و نارواست که که در آن شخص مجرم، شفیع و واسطه را برمی انگیزد و شفیع نیز به واسطه نفوذ و قدرت تأثیر گذاری که برحاکم دارد، در او تأثیر گذاشته و در نهایت حاکم تحت تأثیر شفیع، مجرم را میبخشد.
ه) شفاعت بی عدالتی نیست زیرا عدالت آن است که خداوند کمتر از حق اشخاص به آنها ندهد اگر به هر کس به مقدار استحقاق او عطا نمود عدالت است و اگر کمتر عطا نمود ظلم است و اگر بیش از استحقاق او عطا نمود تفضل و بخشش است. پس به گروهی بیشتر دادن ظلم نیست بلکه تفضلی است که براساس حکمت الهی صورت می گیرد شما که به فقیر پول می دهید بدهکار او نیستید او نیز از شما طلبی ندارد. این اعطاء، فضل و بخششی است از جانب شما.
بله، اگر حق دیگران را غصب کنید و از طلبکاران خود کم بگذارید و به فقیر اعطاء کنید ظلم است. خداوند که در قیامت از گناهان گروهی چشم پوشی نموده و آنان را به خاطر شفاعت مقربین الی الله می بخشد به کسی ظلم نمی کند بلکه به این اشخاص فضل و بخشش می نماید.
پی نوشت ها:
1) سوره طه (20)، آیه 109.
2) سوره انبیاء (21)، آیه 28.
3) سوره انبیاء (21)، آیه 28؛ بحار الانوار، ج 78، ص 220؛ در مورد شرایط شفاعت رجوع کنید به پاسخ سؤال 4.
4) سوره انبیاء (21)، آیه 28.
www.eporsesh.com
- [سایر] آیا مسئله شفاعت، عدالت خدا را زیر سؤال نمیبرد؟
- [آیت الله خامنه ای] چگونه می توان به عدالت امام جماعت پی برد؟
- [سایر] عادل و حکیم بودن خداوند به چه معناست؟ داشتن این دو صفت برای خداوند چه ضرورتی دارد؟ آیا خداوند می تواند عادل و حکیم نباشد؟
- [سایر] آیا لازمه شفاعت تاثیرگذاری دیگران بر خدای متعال نیست ؟
- [سایر] وقتی که مقامات ائمه علیهم السلام را بررسی می کنم این سوال برای من پیش می آید که دلیل عقلی و نقلی این مقامات بسیار بلند چیست و چگونه این با عدالت خدا توجیه میشود.
- [سایر] لطفاً این سه صفت خدا (عدالت، ارحم الراحمین، واحد) را با مثال شرح بدهید.
- [سایر] ظلم از چه اموری سرچشمه می گیرد؟ و دلیل عقلی بر عدالت خداوند چیست؟
- [سایر] آیا احترام به حاکم عدالت پیشه نزد خداوند کار بزرگی است؟
- [سایر] نخستین مرحله ی عدالت خداوند چگونه از قبر آغاز می شود؟
- [سایر] لطفا این سه صفت خدا "عدالت، ارحم الراحمین، واحد" را با مثال شرح بدهید.
- [آیت الله مظاهری] از مجتهدی باید تقلید کرد که اعلم باشد یعنی در فهمیدن حکم خدا از تمام مجتهدهای زمان خود استادتر باشد، و همچنین باید مرد، بالغ، عاقل، شیعه دوازده امامی، حلالزاده و عادل باشد؛ و همچنین باید حریص به دنیا نباشد. عادل کسی است که دارای ملکه عدالت و خداترسی باطنی باشد به صورتی که او را از گناهان باز دارد و نشانه آن این است که اگر از کسانی که با او معاشرت دارند حال او را بپرسند تقوای او را تصدیق نمایند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] امامی را که عادل بوده، اگر شک کند که هنوز عادل است یا نه، میتواند به او اقتدا نماید.
- [آیت الله مظاهری] امامی را که عادل میدانسته، اگر شک کند به عدالت خود باقی است یا نه، میتواند به او اقتدا نماید.
- [آیت الله اردبیلی] اگر شک کند امامی که عادل میدانسته به عدالت خود باقی است یا نه، میتواند به او اقتدا نماید.
- [آیت الله بروجردی] امامی را که عادل میدانسته، اگر شک کند به عدالت خود باقیست یا نه، میتواند به او اقتدا نماید.
- [آیت الله علوی گرگانی] امامی را که عادل میدانسته، اگر شک کند به عدالت خود باقیاست یا نه، میتواند به او اقتدا نماید.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] عدالت امام جماعت باید برای مأموم محرز باشد و با شک در اصل عدالت نمی توان به او اقتدا کرد و در صورتی که امامی را که عادل می دانسته، اگر شک کند به عدالت خود باقی است یا نه، می تواند به او اقتدا نماید.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر کسی بگوید که میت وصیت کرده فلان مبلغ به من بدهند چنانچه دو مرد عادل گفته او را تصدیق کنند یا قسم بخورد و یک مرد عادل هم گفته او را تصدیق نماید یا یک مرد عادل و دو زن عادل یا چهار زن عادل به گفته او شهادت دهند باید مقداری را که می گوید به او بدهند و اگر یک زن عادل شهادت دهد باید یک چهارم چیزی را که مطالبه می کند به او بدهند و اگر دو زن عادل شهادت دهند نصف ان را و اگر سه زن عادل شهادت دهند سه چهارم ان را به او بدهند و نیز اگر دو مرد کافر کتابی که در دین خود عادل باشند گفته او را تصدیق کنند در صورتی که میت ناچار بوده است که وصیت کند و مرد و زن عادلی هم در موقع وصیت نبوده باید چیزی را که مطالبه می کند به او بدهند
- [آیت الله فاضل لنکرانی] تقلید در احکام; عمل نمودن به دستور مجتهد است و از مجتهدی باید تقلید کرد که: مرد بالغ، عاقل، شیعه دوازده امامی، حلال زاده، زنده و عادل باشد و مقصود از عدالت آن است که قدرت نفسانیه ای بر انجام واجبات و ترک گناهان کبیره داشته باشد. و احتیاط واجب آن است که مرجع تقلید حریص به دنیا نباشد و لازم است از مجتهدین دیگر اعلم باشد یعنی در فهمیدن حکم خدا از همه مجتهدین عصر خودش عالمتر باشد.
- [آیت الله سبحانی] هرگاه بر اثر شیاع یا شهادت دو عادل یا یک عادل، ثابت شود که نقطه مورد نظر مسجد است، اعتکاف در آن جایز است.