باید توجه داشت که مسأله شفاعت و مسأله توسل دو مطلب مستقل هستند شفاعت یکی از معارف با تعریف و شرایط خاص خود و توسل نیز یکی دیگر از معارف است ظاهرا آنچه در این سؤال مورد نظر شماست مسأله توسّل به اولیای الهی است. به همین جهت ما ابتدا بهتوضیحی پیرامون توسل و سپس پیرامون شفاعت می‌پردازیم. الف) توسل در لغت؛ به معنای تمسک جستن به وسیله‌ای برای نیل به مقصود است. از آن جا که خداوند، جهان هستی را بر اساس نظام اسباب و مسببات قرار داده است و فیض خود را تنها از طریق مجاری و اسباب اعطا می‌کند أبی الله ان یجری الاشیاء الاّ بالاسباب ، (بحارالانوار، ج 2، ص 90). انسان برای رسیدن به مقصود خویش، باید به اسباب و وسایط متوسّل شود؛ مثلاً اگر بخواهد زمین خشک و بایری راتبدیل به مزرعه‌ای سر سبز و یا باغی آباد کند، باید زمین را شخم بزند، نهال یا دانه و بذر درون زمین بکارد، به موقع کود و آب بدهد، به اندازه لازم سم پاشی کند و... اگر می‌خواهد به طبقه دوم یا سوم یک ساختمان برسد، باید از پله‌های آن بالا رود، یا سوار آسانسوز یا پله برقی شود وهمینطور در سایر کارهای روزمره زندگی، انسان به اسباب و وسایل برای رسیدن به مقصود خود تمسّک و توسّل می‌جوید. بر این اساس، توسّل لازمه زندگی انسان در جهان هستی است؛ جهانی که بر آن قانون اسباب و مسببات حکمفرما است. بنابراین، خداوند که هستی عالم از او است و ادامه هستی و هر حرکت، نیرو و تغییری وابسته به او و ناشی از فیض او است، خود برای اعطای فیض خویش، مجاری و اسبابی را قرار داده است. بر همین اساس، خداوند اموری را به عنوان اسباب و وسایل در جهت تقرب ونزدیکی به درگاه خویش و برآمدن حاجات، قرار داده است ما را به توسّل به آن امور، امر کرده است: یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و ابتغوا الیه الوسیلة ای مؤمنان پروای الهیداشته باشید و به سوی او وسیله تحصیل کنید{M، (مائده / 35). با توجه به اطلاق کلمه (وسیله) آیه شریفه، این کلمه معنایی وسیع و گسترده دارد و شامل هر آنچه که صلاحیت نزدیک کردن انسان به پیشگاهخداوند را دارد، می‌شود. همچنان که نماز و روزه، احسان به یتیم، دستگیری از مستمندان، خدمت به خلق خدا و... وسیله تقرب به خداوند هستند؛ استمداد به ارواح مطهّر پیامبران و اولیای الهی نیز وسیله تقرب به خداوند است که در روایات و سیره معصومین بر آن تأکید شده است.پیامبر اکرم به شخصی نیازمند که - به ایشان مراجعه کرده بود - شیوه توسل را یاد می‌دهد: اللهم انی اسألک و اتوجّه الیک بنبیّک نبی الرحمه... ، (سنن ابن ماجه، ج 1، ص441؛ مسند احمد بن حنبل، ج 4، ص 138؛ الجامع الصغیر سیوطی، ص 59). و روایات بسیار زیادی که در این زمینه وارد شده است. بنابراین، حقیقت توسّل به اولیای الهی، تمسّک به اسباب و وسایل قرب به خداوند است.تمسک به اولیای الهی، به معنای اعتقاد به استقلال آنان از خداوند، در تأثیر گذاری و برآمدن حاجات نیست؛ بلکه توسّل به اولیای الهی، همراه با این اعتقاد است که تنها خداوند است که مستقل از غیر و بی نیاز از غیر، در عالم هستی تأثیر می‌گذارد. و غیر از او، تأثیرگذاری همه اسبابو وسایل تحت قدرت و اراده و خواست خداوند و متکی به آن خواهد بود. با توجه به حقیقت توسّل ضرورت آن آشکار می‌شود، زیرا عالم هستی بر اساس نظام اسباب و مسببات استوار است و تمسک به اسباب و وسایل، برای نیل به مقصود و تحصیل کمالات مادی و معنوی، لازمه این نظام است و خداوند نیز انسان را در جهت کسب کمالات معنویو قرب به درگاه خویش، امر به تمسک به وسایل، یعنی، امر به توسّل کرده است. در این راستا، علاوه بر اعمال صالح و نیک مثل انفاق به مستمندان خدمت به خلق خدا، برآوردن نیازهای هم‌نوعان و عباداتی همچون نماز و روزه - که مورد رضایت خداوند و به منظور تقرب به درگاه الهی تشریع شده است - می‌توان به انسان‌های پاک و معصوم و وارسته‌ایکه مرضی خداوند و از مقرّبان درگاه الهی‌اند، (همچون انبیای الهی و به ویژه پیامبر خاتم و ائمه معصومین(ع)) توسّل جست. در حقیقت توسل به اولیای الهی، به معنای واسطه (و سبب) قرار دادن آن انسان‌های پاک و مقرب درگاه الهی و طلب دعای خیر آنان در حق متوسّلاناست. گفتنی است علت این که خداوند به پیامبران و اولیای الهی، چنین نقشی را داده تا مردم به آنان به عنوان واسطه و سبب بنگرند، این است که اوّلاً خداوند، با این کار، اولیای خود را در کانون توجه و اقبال مردم قرار دهد تا در عمل، مردم با مراجعه به آنان و الگوگیری از آنان، بهطریق هدایت و سعادت دست یابند. ثانیا از آن جا که اولیای الهی، انسان‌هایی مثل خود ما هستند، خیلی زود و راحت می‌توانیم با آنان رابطه عاطفی و نزدیک برقرار می‌کنیم و همین ارتباط سریع، ما را به این اسوه‌ها نزدیک می‌کند و ما را در معرض هدایت آنان قرارمی‌دهد. ب ) معنای لغوی شفاعت؛ شفاعت از ماده (شفع) به معنای (زوج) در مقابل ماده (وتر) به معنای (فرد) گرفته شده است و به معنای این است که شخصی در کنار شخص دیگر قرار گیرد و با وساطت خود، او را در رسیدن بهخواسته و حاجتش یاری دهد. شفاعت در محاورات عرفی و گفتگوی روزمره مردم غالبا به معنای وساطت و در خواست شخص آبرومندی از بزرگی برای عفو مجرمی یا ترفیع درجه و پاداش خدمتگزاری، به کار می‌رود. در حقیقت شخصی که متوسل به شفاعت می‌شود، نیروی خود را به تنهایی کافی نمی‌بیند، به این جهت نیروی خود را با نیروی شفیع ضمیمه می‌کند و در نتیجه آن را مضاعف نموده نظر به آنچه می‌خواهد نایل شود. معنای اصطلاحی شفاعت؛ شفاعت عبارت است از وساطت یک مخلوق میان خداوند و مخلوقی دیگر. چه در دنیا و چه در آخرت؛ چه وساطت در رسانیدن خیر و چه وساطت در دفع شر و ضرر. یکی از مظاهر رحمت واسعه خداوند، مغفرت و آمرزش است. مغفرت و آمرزش الهی مانند هر رحمت دیگر خداوند از طریق مجاری خاص و براساس قانون و نظام اسباب و مسببات به بندگان می‌رسد. به عنوان مثال، همان‌گونه که رحمت هدایت الهی، از طریق وسائط به مردم می‌رسد و انبیاء و وحی و کتب آسمانی که برای هدایت مردم فرستاده شده‌اند، وسائط هدایت و واسطه خروج از ظلمات به نور هستند؛ رحمتِ مغفرت و آمرزش الهی نیز از طریق مجاری خاصی به مردممی‌رسد. یعنی فیض مغفرت الهی نیز از قانون و نظام اسباب و مسببات مستثنی نیست و از طریق اسباب و وسائط به بندگان می‌رسد. شفاعت در مغفرت، عبارت است از (وساطت در رسیدن مغفرت و آمرزش الهی به بندگان گنه‌کار). بنابراین حقیقت شفاعت، رسیدن فیض مغفرت وآمرزش الهی از طریق مجاری و اسباب آن، به بندگان است. به تعبیر استاد شهید مطهری: شفاعت، در حقیقت همان مغفرت الهی است که وقتی به خداوند که منبع و صاحب خیرها و رحمت‌هاست نسبت داده می‌شود، با نام (مغفرت) خوانده می‌شود و هنگامی که به وسائط و مجاری رحمت منسوب می‌گردد، نام (شفاعت) به خودمی‌گیرد، (مجموعه آثار، ج 1، ص 259). بنابراین در شفاعت، شفیع میان خداوند و بنده گنه‌کار واسطه می‌شود و سبب می‌شود که آمرزش و مغفرت الهی شامل حال انسان گنه‌کار بشود. ممکن است این شفاعت در دنیا باشد و در همین دنیا مغفرت الهی شامل حال گنه‌کار گردد مانند شفاعت توبه، و ممکن است در آخرت و روز رستاخیز باشد مانند شفاعت اولیای الهی برای گنه‌کاران در روز قیامت. شرایط شفاعت: شفاعت اولیای الهی در روز قیامت برای گنه‌کاران و واسطه شدن آنان در رساندن رحمت، مغفرت و آمرزش الهی، بدون حساب نیست، بلکه این که کسانی مورد شفاعت قرار گیرند، متوقف بر شرایطی است که در آیات و روایات بیان شده است. 1- رضایت خداوند: همان‌گونه که در تبیین شفاعت گذشت، شفاعت از سوی خداوند آغاز می‌شود. شفاعت، فیض مغفرت الهی است که مانند تمام فیوضات از جانب خدا اعطا می‌شود و شفیعان اسباب و وسائط و مجاری این فیض هستند. فیاض و اعطا کننده این رحمتخداوند است. به همین جهت در آیات و روایات شرط اصلی و اساسی شفاعت این است که مورد رضایت و پسند خداوند باشد. شفیعان کسانی هستند که خداوند آنان را برای این امر پسندیده و به آنان اجازه شفاعت داده است یومئذ لا تنفع الشفاعةالا من اذن له الرحمن و رضی له قولا در آن روز شفاعت سودی ندارد مگر کسی که خدای رحمان به او اجازه دهد و سخن او رابپسندد{M، (طه، آیه 109). شفاعت شوندگان نیز کسانی هستند که مورد رضایت و پسند خداوند باشند ولا یشفعون الا لمن ارتضی (شفیعان) شفاعت نمی‌کنند مگر برای کسی که موردرضایت و پسند خداوند باشد{M، (انبیاء، آیه 28). یعنی شفاعت شفیعان در حق کسی مؤثر واقع می‌شود که به مقام ارتضای الهی نایل آمده باشد. یعنی هم اصل شفاعت از سوی خداوند و اعطای اوست و هم شفیعان راخداوند برای این مقام تعیین کرده و هم شفاعت شوندگان کسانی هستند که خداوند می‌خواهد. 2- گنه‌کارانی مورد شفاعت قرار می‌گیرند که گناهان آنان، اصل ایمانشان را به خطر نیفکنده باشد. به همین جهت در منابع دینی آمده است که کافر و مشرک در روز قیامت شفاعت نمی‌شوند و شفاعت شفاعت‌کنندگان به حال آنان سودی نخواهد داشت. www.eporsesh.com
باید توجه داشت که مسأله شفاعت و مسأله توسل دو مطلب مستقل هستند شفاعت یکی از معارف با تعریف و شرایط خاص خود و توسل نیز یکی دیگر از معارف است ظاهرا آنچه در این سؤال مورد نظر شماست مسأله توسّل به اولیای الهی است. به همین جهت ما ابتدا بهتوضیحی پیرامون توسل و سپس پیرامون شفاعت میپردازیم.
الف) توسل در لغت؛ به معنای تمسک جستن به وسیلهای برای نیل به مقصود است. از آن جا که خداوند، جهان هستی را بر اساس نظام اسباب و مسببات قرار داده است و فیض خود را تنها از طریق مجاری و اسباب اعطا میکند أبی الله ان یجری الاشیاء الاّ بالاسباب ، (بحارالانوار، ج 2، ص 90). انسان برای رسیدن به مقصود خویش، باید به اسباب و وسایط متوسّل شود؛ مثلاً اگر بخواهد زمین خشک و بایری راتبدیل به مزرعهای سر سبز و یا باغی آباد کند، باید زمین را شخم بزند، نهال یا دانه و بذر درون زمین بکارد، به موقع کود و آب بدهد، به اندازه لازم سم پاشی کند و... اگر میخواهد به طبقه دوم یا سوم یک ساختمان برسد، باید از پلههای آن بالا رود، یا سوار آسانسوز یا پله برقی شود وهمینطور در سایر کارهای روزمره زندگی، انسان به اسباب و وسایل برای رسیدن به مقصود خود تمسّک و توسّل میجوید. بر این اساس، توسّل لازمه زندگی انسان در جهان هستی است؛ جهانی که بر آن قانون اسباب و مسببات حکمفرما است.
بنابراین، خداوند که هستی عالم از او است و ادامه هستی و هر حرکت، نیرو و تغییری وابسته به او و ناشی از فیض او است، خود برای اعطای فیض خویش، مجاری و اسبابی را قرار داده است. بر همین اساس، خداوند اموری را به عنوان اسباب و وسایل در جهت تقرب ونزدیکی به درگاه خویش و برآمدن حاجات، قرار داده است ما را به توسّل به آن امور، امر کرده است: یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و ابتغوا الیه الوسیلة ای مؤمنان پروای الهیداشته باشید و به سوی او وسیله تحصیل کنید{M، (مائده / 35). با توجه به اطلاق کلمه (وسیله) آیه شریفه، این کلمه معنایی وسیع و گسترده دارد و شامل هر آنچه که صلاحیت نزدیک کردن انسان به پیشگاهخداوند را دارد، میشود. همچنان که نماز و روزه، احسان به یتیم، دستگیری از مستمندان، خدمت به خلق خدا و... وسیله تقرب به خداوند هستند؛ استمداد به ارواح مطهّر پیامبران و اولیای الهی نیز وسیله تقرب به خداوند است که در روایات و سیره معصومین بر آن تأکید شده است.پیامبر اکرم به شخصی نیازمند که - به ایشان مراجعه کرده بود - شیوه توسل را یاد میدهد: اللهم انی اسألک و اتوجّه الیک بنبیّک نبی الرحمه... ، (سنن ابن ماجه، ج 1، ص441؛ مسند احمد بن حنبل، ج 4، ص 138؛ الجامع الصغیر سیوطی، ص 59). و روایات بسیار زیادی که در این زمینه وارد شده است. بنابراین، حقیقت توسّل به اولیای الهی، تمسّک به اسباب و وسایل قرب به خداوند است.تمسک به اولیای الهی، به معنای اعتقاد به استقلال آنان از خداوند، در تأثیر گذاری و برآمدن حاجات نیست؛ بلکه توسّل به اولیای الهی، همراه با این اعتقاد است که تنها خداوند است که مستقل از غیر و بی نیاز از غیر، در عالم هستی تأثیر میگذارد. و غیر از او، تأثیرگذاری همه اسبابو وسایل تحت قدرت و اراده و خواست خداوند و متکی به آن خواهد بود.
با توجه به حقیقت توسّل ضرورت آن آشکار میشود، زیرا عالم هستی بر اساس نظام اسباب و مسببات استوار است و تمسک به اسباب و وسایل، برای نیل به مقصود و تحصیل کمالات مادی و معنوی، لازمه این نظام است و خداوند نیز انسان را در جهت کسب کمالات معنویو قرب به درگاه خویش، امر به تمسک به وسایل، یعنی، امر به توسّل کرده است.
در این راستا، علاوه بر اعمال صالح و نیک مثل انفاق به مستمندان خدمت به خلق خدا، برآوردن نیازهای همنوعان و عباداتی همچون نماز و روزه - که مورد رضایت خداوند و به منظور تقرب به درگاه الهی تشریع شده است - میتوان به انسانهای پاک و معصوم و وارستهایکه مرضی خداوند و از مقرّبان درگاه الهیاند، (همچون انبیای الهی و به ویژه پیامبر خاتم و ائمه معصومین(ع)) توسّل جست. در حقیقت توسل به اولیای الهی، به معنای واسطه (و سبب) قرار دادن آن انسانهای پاک و مقرب درگاه الهی و طلب دعای خیر آنان در حق متوسّلاناست.
گفتنی است علت این که خداوند به پیامبران و اولیای الهی، چنین نقشی را داده تا مردم به آنان به عنوان واسطه و سبب بنگرند، این است که اوّلاً خداوند، با این کار، اولیای خود را در کانون توجه و اقبال مردم قرار دهد تا در عمل، مردم با مراجعه به آنان و الگوگیری از آنان، بهطریق هدایت و سعادت دست یابند. ثانیا از آن جا که اولیای الهی، انسانهایی مثل خود ما هستند، خیلی زود و راحت میتوانیم با آنان رابطه عاطفی و نزدیک برقرار میکنیم و همین ارتباط سریع، ما را به این اسوهها نزدیک میکند و ما را در معرض هدایت آنان قرارمیدهد.
ب ) معنای لغوی شفاعت؛ شفاعت از ماده (شفع) به معنای (زوج) در مقابل ماده (وتر) به معنای (فرد) گرفته شده است و به معنای این است که شخصی در کنار شخص دیگر قرار گیرد و با وساطت خود، او را در رسیدن بهخواسته و حاجتش یاری دهد. شفاعت در محاورات عرفی و گفتگوی روزمره مردم غالبا به معنای وساطت و در خواست شخص آبرومندی از بزرگی برای عفو مجرمی یا ترفیع درجه و پاداش خدمتگزاری، به کار میرود.
در حقیقت شخصی که متوسل به شفاعت میشود، نیروی خود را به تنهایی کافی نمیبیند، به این جهت نیروی خود را با نیروی شفیع ضمیمه میکند و در نتیجه آن را مضاعف نموده نظر به آنچه میخواهد نایل شود.
معنای اصطلاحی شفاعت؛ شفاعت عبارت است از وساطت یک مخلوق میان خداوند و مخلوقی دیگر. چه در دنیا و چه در آخرت؛ چه وساطت در رسانیدن خیر و چه وساطت در دفع شر و ضرر.
یکی از مظاهر رحمت واسعه خداوند، مغفرت و آمرزش است. مغفرت و آمرزش الهی مانند هر رحمت دیگر خداوند از طریق مجاری خاص و براساس قانون و نظام اسباب و مسببات به بندگان میرسد.
به عنوان مثال، همانگونه که رحمت هدایت الهی، از طریق وسائط به مردم میرسد و انبیاء و وحی و کتب آسمانی که برای هدایت مردم فرستاده شدهاند، وسائط هدایت و واسطه خروج از ظلمات به نور هستند؛ رحمتِ مغفرت و آمرزش الهی نیز از طریق مجاری خاصی به مردممیرسد. یعنی فیض مغفرت الهی نیز از قانون و نظام اسباب و مسببات مستثنی نیست و از طریق اسباب و وسائط به بندگان میرسد. شفاعت در مغفرت، عبارت است از (وساطت در رسیدن مغفرت و آمرزش الهی به بندگان گنهکار). بنابراین حقیقت شفاعت، رسیدن فیض مغفرت وآمرزش الهی از طریق مجاری و اسباب آن، به بندگان است.
به تعبیر استاد شهید مطهری: شفاعت، در حقیقت همان مغفرت الهی است که وقتی به خداوند که منبع و صاحب خیرها و رحمتهاست نسبت داده میشود، با نام (مغفرت) خوانده میشود و هنگامی که به وسائط و مجاری رحمت منسوب میگردد، نام (شفاعت) به خودمیگیرد، (مجموعه آثار، ج 1، ص 259). بنابراین در شفاعت، شفیع میان خداوند و بنده گنهکار واسطه میشود و سبب میشود که آمرزش و مغفرت الهی شامل حال انسان گنهکار بشود.
ممکن است این شفاعت در دنیا باشد و در همین دنیا مغفرت الهی شامل حال گنهکار گردد مانند شفاعت توبه، و ممکن است در آخرت و روز رستاخیز باشد مانند شفاعت اولیای الهی برای گنهکاران در روز قیامت.
شرایط شفاعت:
شفاعت اولیای الهی در روز قیامت برای گنهکاران و واسطه شدن آنان در رساندن رحمت، مغفرت و آمرزش الهی، بدون حساب نیست، بلکه این که کسانی مورد شفاعت قرار گیرند، متوقف بر شرایطی است که در آیات و روایات بیان شده است.
1- رضایت خداوند: همانگونه که در تبیین شفاعت گذشت، شفاعت از سوی خداوند آغاز میشود. شفاعت، فیض مغفرت الهی است که مانند تمام فیوضات از جانب خدا اعطا میشود و شفیعان اسباب و وسائط و مجاری این فیض هستند. فیاض و اعطا کننده این رحمتخداوند است. به همین جهت در آیات و روایات شرط اصلی و اساسی شفاعت این است که مورد رضایت و پسند خداوند باشد. شفیعان کسانی هستند که خداوند آنان را برای این امر پسندیده و به آنان اجازه شفاعت داده است یومئذ لا تنفع الشفاعةالا من اذن له الرحمن و رضی له قولا در آن روز شفاعت سودی ندارد مگر کسی که خدای رحمان به او اجازه دهد و سخن او رابپسندد{M، (طه، آیه 109).
شفاعت شوندگان نیز کسانی هستند که مورد رضایت و پسند خداوند باشند ولا یشفعون الا لمن ارتضی (شفیعان) شفاعت نمیکنند مگر برای کسی که موردرضایت و پسند خداوند باشد{M، (انبیاء، آیه 28). یعنی شفاعت شفیعان در حق کسی مؤثر واقع میشود که به مقام ارتضای الهی نایل آمده باشد. یعنی هم اصل شفاعت از سوی خداوند و اعطای اوست و هم شفیعان راخداوند برای این مقام تعیین کرده و هم شفاعت شوندگان کسانی هستند که خداوند میخواهد.
2- گنهکارانی مورد شفاعت قرار میگیرند که گناهان آنان، اصل ایمانشان را به خطر نیفکنده باشد. به همین جهت در منابع دینی آمده است که کافر و مشرک در روز قیامت شفاعت نمیشوند و شفاعت شفاعتکنندگان به حال آنان سودی نخواهد داشت.
www.eporsesh.com
- [سایر] آیا نماز حضرت زهرا (س) که در سجده به آن حضرت توسل می جوییم از نظر شرعی مشکلی ندارد؟
- [سایر] آیا نماز حضرت زهرا (س) که در سجده به آن حضرت توسل می جوییم از نظر شرعی مشکلی ندارد؟
- [سایر] اگر رحمت خداوند شامل همه میشود پس چه لزومی به شفاعت ائمه(ع)در روز قیامت داریم؟
- [سایر] علت اینکه در دعای توسل اسامی ائمه علیهم السلام با آنکه منادی قرار گرفته با فتحه نقل شده است؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] فلسفه دعای توسل چیست و چرا ما اهل بیت(علیهم السلام) را پیش خدا واسطه قرار می دهیم و آیا با اینکار در حق خدا که منشأ رحمت و بخشش است ظلم نیست؟
- [سایر] آیا زیارت قبور با نیت شفاعت، توسل و تبرک شرک است؟
- [سایر] حقیقت توسل به ائمه(ع) چیست؟
- [سایر] نتیجه توسل به ائمه اطهار(ع) چیست؟
- [سایر] شرایط شفاعت چیست؟ چه کسانی در روز قیامت مورد شفاعت قرار میگیرند و چه کسانی شفاعت شامل آنان نمیشود؟
- [سایر] دوباره سلام میشه برای بار هزارم گناهی رو ترک کرد بدون اینکه با خدا حرف زد؟ یعنی برای توبه فقط گناه رو ترک کرد دیگه گریه و دعا و ... و توسل به ائمه برای درخواست بخشش از خدا رو انجام نداد؟ دلیلشم شرمندگی از خدا و ائمه باشه.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . سجده کردن برای غیر خداوند متعال حرام می باشد. و بعضی از مردم که مقابل قبر ائمه: پیشانی را به زمین می گذارند، اگر برای شکر خداوند متعال باشد اشکال ندارد، و گرنه حرام است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه کسی پناه بر خدا به خدا، یا پیامبر(صلی الله علیه وآله) یا یکی از ائمه معصومین(علیهم السلام) یا فاطمه زهرا(علیهم السلام) دشنام و ناسزا گوید یا عداوت داشته باشد، کافراست.
- [آیت الله وحید خراسانی] کافر یعنی کسی که منکر خدا یا رسالت حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه واله وسلم یا معاد است یا شاک در خدا و رسول است یا برای خدا شریک قرار می دهد یا در و حدانیت خدا شک دارد نجس است و همچنین است خوارج یعنی کسانی که بر امام معصوم علیه السلام خروج کنند و غلات یعنی انهایی که قایل به خدایی یکی از ایمه علیهم السلام می باشند یا بگویند خدا در او حلول کرده است و نواصب یعنی کسانی که دشمن یکی از ایمه علیهم السلام یا حضرت فاطمه زهراء علیها السلام باشند و کسی که یکی از ضروریات دین را مثل نماز و روزه با علم به این که ضروری دین است منکر شود و اما اهل کتاب یعنی یهود و نصاری اقوی طهارت انها است هر چند احوط اجتناب است
- [آیت الله خوئی] کافر یعنی کسی که منکر خدا یا معاد است، یا برای خدا شریک قرار میدهد، و همچنین غلاة (یعنی آنهایی که یکی از ائمه علیهم السلام را خدا خوانده یا بگویند خدا در او حلول کرده است) و خوارج و نواصب (یعنی آنهائی که با ائمه علیم السلام اظهار دشمنی مینمایند) نجساند، و همچنین است کسی که به نبوت یا یکی از ضروری دین یعنی چیزی را که مثل نماز و روزه مسلمانان جزو دین اسلام میدانند چنانچه بداند آن چیز ضروری دین است منکر شود. و أما اهل کتاب (یعنی یهود و نصاری) که پیغمبری حضرت خاتم الانبیاء محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم) را قبول ندارند نیز بنابر مشهور نجس میباشند. و این قول موافق احتیاط است، پس اجتناب از آنها نیز لازم است.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] کافر یعنی کسی که منکر خدا یا نبوت است و یا معترف به آن نیست و یا برای خدا شریک قرار می دهد و همچنین غلاه (یعنی آنهائی که یکی از ائمه (ع) را خدا خوانده یا بگویند خدا در او حلول کرده است) و خوارج و نواصب (یعنی آنهائی که با ائمه اطهار (ع) دشمنی می نمایند) نجسند و اما اهل کتاب (یعنی یهود و نصاری و مجوس) که پیغمبری حضرت خاتم الانبیاء محمد بن عبداللّه (ص) را قبول ندارند؛ نیز بنا بر مشهور نجس می باشند و این قول موافق احتیاط است و لکن بنا بر اظهر این طوایف پاکند و نیز کسی که ضروری دین یعنی چیزی را که مثل نماز و روزه مسلمانان جزء دین اسلام می دانند منکر شود؛ چنانچه بداند آن چیز ضروری دین است نجس می باشد.
- [آیت الله اردبیلی] (کهانت) و (تنجیم)(1) اگر به این شکل باشد که برای غیر خداوند، به نحو استقلال یا اشتراک با خداوند، تأثیر قائل شوند، حرام بلکه شرک است، ولی اگر مشیّت خدای متعال را مؤثر مطلق بدانند و پیشبینیهای آنها به نحو حدس و تخمین و =============================================================================== 1 (کاهن) ادّعا میکند که وقایع را به واسطه خبردادن اجنّه وشیاطین یا به واسطه اسباب خفیّه دیگری میفهمد و (منجّم) به وسیله حرکات افلاک و تقارن کواکب از آینده خبر میدهد. مبنی بر این باشد که پروردگار عالم بعضی امور را سبب یا مقارن و هماهنگ بعضی امور دیگر قرار داده و بقیه سببیّت یا تقارن و سلب آن در قبضه قدرت مطلقه او میباشد، اشکال ندارد.
- [آیت الله سیستانی] کسی که معترف به خدا یا به یگانگی او نباشد و همچنین غُلاة یعنی آنهایی که یکی از ائمه علیهمالسلام را خدا خوانده ، یا بگویند خدا در او حلول کرده است و خوارج و نواصب یعین آنهایی که به ائمه علیهمالسلام اظهار دشمنی مینمایند نجسند ، و همچنین است کسی که نبوّت یا یکی از ضروریات دین ، مانند نماز و روزه را منکر شود ، اگر به نحوی باشد که مستلزم تکذیب پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم بشود هر چند فی الجمله . و امّا اهل کتاب یعنی یهود و نصاری و مجوس محکوم به طهارتاند .
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر خبری را به اعتقاد این که راست است به خدا یا پیغمبر صلی الله علیه واله وسلم یا ایمه علیهم السلام نسبت بدهد و بعد بفهمد دروغ بوده روزه اش باطل نمی شود
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر روزه دار دروغی را به خدا و پیغمبر صلی الله علیه واله وسلم و ایمه معصومین علیهم السلام عمدا نسبت دهد بنابر احتیاط کفاره جمع که تفصیل ان در مساله پیش گذشت بر او واجب می شود
- [آیت الله سیستانی] اگر دروغی را که دیگری ساخته عمداً به خدا و پیغمبر و ائمه علیهم السلام نسبت دهد بنا بر احتیاط لازم روزهاش باطل میشود، ولی اگر از قول کسی که آن دروغ را ساخته نقل کند اشکال ندارد.