این که قرآن مجید معاد را، جسمانی - روحانی می داند جای تردید نیست، چنان که چند نمونه از آیات نورانی در این زمینه ذکر شد. برخورد قرآن با منکران معاد جسمانی - روحانی بسیار جالب و حکیمانه است. ابتدا امکان این واقعیت و بعد وقوع آن را گوشزد می کند. منطق قرآن در برخورد با کسی که استخوان های پوسیده را خدمت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) آورده و می گوید: چه کسی این ها را دوباره زنده می کند[1]، این گونه است: اگر کوزه ای بشکند کوزه گر سازنده ی آن قدرت دارد که کوزه ای از نو بسازد؛ اگر کارخانه ی پیچیده ای ویران شود، مهندس آن قدرت بازسازی آن را دارد؛ هیچ عاقلی این دو ادعا را انکار نمی کند، بلکه احداث و ساخت اولیه را مشکل تر از بازسازی می دانند؛ چون آفرینش اول، که حتی مواد اولیّه هم در کار نبود، سخت تر بوده است. قرآن مجید می فرماید: (وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّة وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْق عَلِیمٌ)[2] وبرای ما مثالی زد و آفرینش خود را فراموش کرد و گفت: چه کسی این استخوان ها را زنده می کند در حالی که پوسیده است؟! بگو: همان کسی آن را زنده می کند که نخستین بار آن را آفرید و او به هر مخلوقی داناست. (وَ هُوَ الَّذِی یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَیْهِ)؛[3] او کسی است که آفرینش را آغاز می کند؛ سپس آن را باز می گرداند و این کار برای او آسان تر است. نمونه های آشکار 1. فصل بهار و پاییز، روییدن گیاهان و خشکیدن آنها، بهترین گواه و آینه ی تمام نمای معاد جسمانی - روحانی است: (یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ یُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَ یُحْیِ الاَْرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ کَذلِکَ تُخْرَجُونَ)؛[4] او زنده را از مرده بیرون می آورد و مرده را از زنده و زمین را پس از مردنش حیات می بخشد و به همین گونه روز قیامت (از گورها) بیرون آورده می شوید. (فَأَنْزَلْنا بِهِ الْماءَ فَأَخْرَجْنا بِهِ مِنْ کُلِّ الَّثمَراتِ کَذلِکَ نُخْرِجُ الْمَوْتی لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ)؛[5] و به وسیله ی ابرها آب را نازل کردیم و با آن از هر گونه میوه ای (از خاک تیره) بیرون می آوریم این گونه (که زمین های مرده را زنده کردیم) مردگان را (نیز در قیامت) زنده می کنیم، شاید (با توجه به این مثال) متذکر شوید. اگر رطوبت، حرارت و نسیم بهاری، زمین مرده و بذرهای خفته و بی حرکت را به جنبش و رویش وامی دارد، نفخه ی صور نیز اجسام بی حرکت را حیات مجدد می دهد: (وَ اللّهُ أَنْبَتَکُمْ مِنَ الاَْرْضِ نَباتاً ثُمَّ یُعِیدُکُمْ فِیها وَ یُخْرِجُکُمْ إِخْراجاً)؛[6] و خداوند شما را هم چون گیاهی از زمین رویانید، سپس شما را به همان زمین باز می گرداند و بار دیگر شما را خارج می سازد. در هر سه آیه ی مذکور، زنده شدن دوباره ی انسان ها به زنده شدن دوباره ی گیاهان تشبیه شده است و بسیار روشن است که خروج مجدد گیاهان و زندگی دوباره ی آنها پس از سپری شدن مرگ و خواب زمستانی، یک زندگی کاملا مشابه و همانند زندگی پیشین است؛ با تمام جسم و نیروی گیاهی زنده می شوند بدون کم و کاست؛ پس زندگی دوباره ی انسان ها در سرای آخرت نیز با جسم و نیروی های اولی، از جمله روح و ادراکات آن خواهد بود. 2. خدایی که از دل درخت سبز، آتش سرخ بیرون می آورد و به نحوی آب و آتش را جمع کرده، آیا حیات را از دل مرگ بیرون نمی آورد؟ اگر انرژی های حیات بخش خورشید را که در دل چوپ مرده ی درختان مدفون شده اند بیرون می کشد؛ حیات مجدد انسان را نیز از دل خاک های مرده بیرون می کشد: (قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّة وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْق عَلِیمٌ الَّذِی جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الشَّجَرِ الاَْخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ)؛[7] بگو: همان کسی آن را زنده می کند که نخستین بار آن را آفرید، و او به هر مخلوقی داناست؛ همان کسی که برای شما از درخت سبز آتش آفرید و شما به وسیله ی آن، آتش می افروزید. 3. ذکر نمونه های تاریخی، واقعی و مورد پذیرش ادیان دیگر نیز دلیل دیگری است؛ در این جا به ذکر چند نمونه ی قرآنی از داستان زنده شدن مجدد بسنده می شود: الف) زنده شدن مجدد پرندگان کشته شده در داستان مربوط به حضرت ابراهیم (علیه السلام). قرآن مجید راجع به داستان حضرت ابراهیم (علیه السلام) می فرماید: (وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتی قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلی وَ لکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی قالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیْکَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلی کُلِّ جَبَل مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِینَکَ سَعْیاً وَ اعْلَمْ أَنَّ اللّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ)؛[8] و هنگامی که ابراهیم گفت: خدایا! به من نشان بده چگونه مردگان را زنده می کنی؟ فرمود: مگر ایمان نیاورده ای؟ عرض کرد: چرا، ولی می خواهم قلبم آرامش یابد. فرمود: پس چهار نوع از مرغان را انتخاب کن و آنها را (پس از ذبح کردن) قطعه قطعه کن (و در هم بیامیز) و بر هر کوهی، قسمتی از آن را قرار بده؛ بعد آنها را بخوان؛ به سرعت به سوی تو می آیند؛ و بدان که خداوند، قادر و حکیم است. در این آیه ی شریفه زنده شدن دوباره ی آن پرندگانی که کشته شده و به هم آمیخته شده بودند، روزنه و پلی برای رسیدن به یقین و معاد جسمانی - روحانی انسان ها قرار داده شده است. زندگی مجدد آن پرنده ها، بدون نیروی حرکت و ادراک نبود تا تنها معاد جسمانی را برساند؛ هم چنین تنها برگشت روحی نداشتند تا فقط معاد روحانی را برساند؛ بلکه زندگی مجدد آنها مانند زندگی پیشینشان با جسم و نیروهای جسمی و روحی بود. ب) زنده شدن مقتول بنی اسرائیل؛ و گروهی از بنی اسرائیل. قرآن مجید در این باره می فرماید: (وَ إِذْ قَتَلْتُمْ نَفْساً فَادّارَأْتُمْ فِیها وَ اللّهُ مُخْرِجٌ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ فَقُلْنا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها کَذلِکَ یُحْیِ اللّهُ الْمَوْتی وَ یُرِیکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ)؛[9] و (به یاد آورید) هنگامی که فردی را به قتل رساندید؛ سپس درباره ی (قاتل) او به نزاع پرداختید؛ و خداوند آنچه را مخفی می داشتید، آشکار می سازد. سپس گفتیم: قسمتی از گاو را به مقتول بزنید (تا زنده شود و قاتل را معرفی کند). خداوند این گونه مردگان را زنده می کند و آیات خود را به شما نشان می دهد؛ شاید اندیشه کنید. آنچه از لحن آیات و صریح روایات مربوط به این داستان به دست می آید، این است که شخص کشته شده، مانند حالت پیش از مرگ خویش زنده شد (با جسم و روح). در قسمت پایانی این آیه خداوند سنّت کلی زنده کردن دوباره ی مردگان به همین شیوه را نیز ذکر می کند؛ پس زندگی بعد از مرگ مانند زندگی پیش از مرگ است؛ (کَذلِکَ یُحْیِی الله المُوتی)[10]. سرگذشت شماری از بنی اسرائیل را که از ترس بیماری طاعون و مرگ، از شرکت در جهاد خودداری و به مکان دیگری فرار کرده بودند، در آینه ی وحی چنین به تصویر کشیده شده است: (أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْیاهُمْ...)؛[11] آیا ندیدی جمعیتی را که از ترس مرگ، از خانه های خود فرار کردند، و آنان هزارها نفر بودند؟ خداوند به آنها گفت: بمیرید! سپس خداوند آنها را زنده کرد و... زندگی و برگشت مجدد آنها جسمانی - روحانی است؛ درست مانند زندگی نخست آنها؛ لذا قرآن کریم به طور مطلق می فرماید: (ثُمَّ أَحْیاهُمْ)یعنی آنها را زنده کردیم؛ نه این که صرفاً زندگی روحانی و یا جسمانی به آنها برگشته باشد. روایات نیز مؤید همین حقیقت اند.[12] شیخ طوسی می فرماید: این آیه بهترین دلیل علیه کسانی است که عذاب قبر و رجعت را انکار کرده اند؛ چون زنده کردن در قبر و رجعت، مانند زنده شدن همین عده است که برای عبرت بود.[13] ج) زنده شدن حضرت عزیر بعد از چندین سال. خداوند برای کسی که جویای حقیقت معاد جسمانی - روحانی بود یک پاسخ عینی، ملموس و مشهود داد تا برای او و تمام انسان ها حجت آشکار باشد که منطق قرآن در بحث معاد، همان معاد جسمانی - روحانی است: (أَوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلی قَرْیَة وَ هِیَ خاوِیَةٌ عَلی عُرُوشِها قالَ أَنّی یُحْیِی هذِهِ اللّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللّهُ مِائَةَ عام ثُمَّ بَعَثَهُ قالَ کَمْ لَبِثْتَ قالَ لَبِثْتُ یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْم قالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عام فَانْظُرْ إِلی طَعامِکَ وَ شَرابِکَ لَمْ یَتَسَنَّهْ وَ انْظُرْ إِلی حِمارِکَ وَلِنَجْعَلَکَ آیَةً لِلنّاسِ وَ انْظُرْ إِلَی الْعِظامِ کَیْفَ نُنْشِزُها ثُمَّ نَکْسُوها لَحْماً فَلَمّا تَبَیَّنَ لَهُ قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللّهَ عَلی کُلِّ شَیْء قَدِیرٌ)؛[14] یا همانند کسی که از کنار یک آبادی (ویران شده) عبور کرد در حالی که دیوارهای آن به روی سقف ها فرو ریخته بود (و اجساد و استخوان های اهل آن، در هر سو پراکنده بود؛ او با خود) گفت: (چگونه خدا این ها را پس از مرگ زنده می کند؟) (در این هنگام) خدا او را یکصد سال میراند، سپس زنده کرد و به او گفت: (چه قدر درنگ کردی؟) گفت: (یک روز، یا بخشی از یک روز.) فرمود: (نه بلکه یکصد سال درنگ کردی! نگاه کن به غذا و نوشیدنی خود (که همراه داشتی با گذشت سال ها) هیچ گونه تغییر نیافته! ولی به الاغ خود نگاه کن (که چگونه از هم متلاشی شده است؛ این زنده شدن تو پس از مرگ، هم برای اطمینان خاطر توست، و هم) برای این که تو را نشانه ای برای مردم (در مورد معاد) قرار دهیم (اکنون) به استخوان های (مرکب سواری خود) نگاه کن که چگونه آنها را برداشته، به هم پیوند می دهیم و گوشت بر آنها می پوشانیم.) هنگامی که (این حقایق) بر او آشکار شد گفت: (می دانم خدا بر هر کاری تواناست). همان طور که مشاهده می شود، حدیث نفس (با خود گفتن) این شخص، تعجب و سؤال از کیفیت معاد جسمانی - روحانی بود، پاسخ نیز مناسب با سؤال و نیاز بود. پی نوشتها: [1]. ناصر مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج 5، ص 144. [2]. سوره ی یس، آیه ی 78 79. [3]. سوره ی روم، آیه ی 27. [4]. سوره ی روم، آیه ی 19. [5]. سوره ی اعراف، آیه ی 57. [6]. سوره ی نوح، آیه ی 1718. [7]. سوره ی یس، آیه ی 7980. [8]. سوره ی بقره، آیه ی 260. [9]. سوره ی بقره، آیه ی 72 73. [10]. مفسرین شیعه و سنی اتفاق دارند که مقتول بنی اسرائیل زنده شد و قاتل خود را معرفی کرد و سپس مرد. ر.ک: جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج 1، ص 79؛ طبری، جامع البیان، ج 1، ص 285 و ابن کثیر، تفسیر قرآن العظیم، ج 1، ص 112. [11]. سوره ی بقره، آیه ی 243. [12]. ر.ک: به تفاسیر شیعه و سنی ذیل همین آیه؛ به طور نمونه: فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج 6، ص 162، چند روایت نقل می کند که همگی بر زنده شدن مجدد این گروه اتفاق دارند. [13]. شیخ ابی جعفر طوسی، التبیان، ج 2، ص 283؛ و نیز ابن کثیر می گوید: در زنده شدن این گروه، عبرت و پندی است برای مردمان و دلیل آشکاری است بر صحت تحقق معاد جسمانی - روحانی در قیامت؛ تفسیر القرآن العظیم، ج 2، ص 298. [14]. سوره ی بقره، آیه ی 259. منبع: آخرین سفر، رحیم لطیفی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1385)
نظر مشروح قرآن درباره ی معاد جسمانی - روحانی چیست؟ آیا در قرآن برای معاد جسمانی - روحانی مصداق و نمونه ای ذکر شده است؟
این که قرآن مجید معاد را، جسمانی - روحانی می داند جای تردید نیست، چنان که چند نمونه از آیات نورانی در این زمینه ذکر شد. برخورد قرآن با منکران معاد جسمانی - روحانی بسیار جالب و حکیمانه است. ابتدا امکان این واقعیت و بعد وقوع آن را گوشزد می کند.
منطق قرآن در برخورد با کسی که استخوان های پوسیده را خدمت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) آورده و می گوید: چه کسی این ها را دوباره زنده می کند[1]، این گونه است: اگر کوزه ای بشکند کوزه گر سازنده ی آن قدرت دارد که کوزه ای از نو بسازد؛ اگر کارخانه ی پیچیده ای ویران شود، مهندس آن قدرت بازسازی آن را دارد؛ هیچ عاقلی این دو ادعا را انکار نمی کند، بلکه احداث و ساخت اولیه را مشکل تر از بازسازی می دانند؛ چون آفرینش اول، که حتی مواد اولیّه هم در کار نبود، سخت تر بوده است.
قرآن مجید می فرماید:
(وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّة وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْق عَلِیمٌ)[2] وبرای ما مثالی زد و آفرینش خود را فراموش کرد و گفت: چه کسی این استخوان ها را زنده می کند در حالی که پوسیده است؟! بگو: همان کسی آن را زنده می کند که نخستین بار آن را آفرید و او به هر مخلوقی داناست.
(وَ هُوَ الَّذِی یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَیْهِ)؛[3] او کسی است که آفرینش را آغاز می کند؛ سپس آن را باز می گرداند و این کار برای او آسان تر است.
نمونه های آشکار
1. فصل بهار و پاییز، روییدن گیاهان و خشکیدن آنها، بهترین گواه و آینه ی تمام نمای معاد جسمانی - روحانی است:
(یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ یُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَ یُحْیِ الاَْرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ کَذلِکَ تُخْرَجُونَ)؛[4] او زنده را از مرده بیرون می آورد و مرده را از زنده و زمین را پس از مردنش حیات می بخشد و به همین گونه روز قیامت (از گورها) بیرون آورده می شوید.
(فَأَنْزَلْنا بِهِ الْماءَ فَأَخْرَجْنا بِهِ مِنْ کُلِّ الَّثمَراتِ کَذلِکَ نُخْرِجُ الْمَوْتی لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ)؛[5] و به وسیله ی ابرها آب را نازل کردیم و با آن از هر گونه میوه ای (از خاک تیره) بیرون می آوریم این گونه (که زمین های مرده را زنده کردیم) مردگان را (نیز در قیامت) زنده می کنیم، شاید (با توجه به این مثال) متذکر شوید.
اگر رطوبت، حرارت و نسیم بهاری، زمین مرده و بذرهای خفته و بی حرکت را به جنبش و رویش وامی دارد، نفخه ی صور نیز اجسام بی حرکت را حیات مجدد می دهد:
(وَ اللّهُ أَنْبَتَکُمْ مِنَ الاَْرْضِ نَباتاً ثُمَّ یُعِیدُکُمْ فِیها وَ یُخْرِجُکُمْ إِخْراجاً)؛[6] و خداوند شما را هم چون گیاهی از زمین رویانید، سپس شما را به همان زمین باز می گرداند و بار دیگر شما را خارج می سازد.
در هر سه آیه ی مذکور، زنده شدن دوباره ی انسان ها به زنده شدن دوباره ی گیاهان تشبیه شده است و بسیار روشن است که خروج مجدد گیاهان و زندگی دوباره ی آنها پس از سپری شدن مرگ و خواب زمستانی، یک زندگی کاملا مشابه و همانند زندگی پیشین است؛ با تمام جسم و نیروی گیاهی زنده می شوند بدون کم و کاست؛ پس زندگی دوباره ی انسان ها در سرای آخرت نیز با جسم و نیروی های اولی، از جمله روح و ادراکات آن خواهد بود.
2. خدایی که از دل درخت سبز، آتش سرخ بیرون می آورد و به نحوی آب و آتش را جمع کرده، آیا حیات را از دل مرگ بیرون نمی آورد؟ اگر انرژی های حیات بخش خورشید را که در دل چوپ مرده ی درختان مدفون شده اند بیرون می کشد؛ حیات مجدد انسان را نیز از دل خاک های مرده بیرون می کشد:
(قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّة وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْق عَلِیمٌ الَّذِی جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الشَّجَرِ الاَْخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ)؛[7] بگو: همان کسی آن را زنده می کند که نخستین بار آن را آفرید، و او به هر مخلوقی داناست؛ همان کسی که برای شما از درخت سبز آتش آفرید و شما به وسیله ی آن، آتش می افروزید.
3. ذکر نمونه های تاریخی، واقعی و مورد پذیرش ادیان دیگر نیز دلیل دیگری است؛ در این جا به ذکر چند نمونه ی قرآنی از داستان زنده شدن مجدد بسنده می شود:
الف) زنده شدن مجدد پرندگان کشته شده در داستان مربوط به حضرت ابراهیم (علیه السلام).
قرآن مجید راجع به داستان حضرت ابراهیم (علیه السلام) می فرماید:
(وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتی قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلی وَ لکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی قالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیْکَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلی کُلِّ جَبَل مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِینَکَ سَعْیاً وَ اعْلَمْ أَنَّ اللّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ)؛[8] و هنگامی که ابراهیم گفت: خدایا! به من نشان بده چگونه مردگان را زنده می کنی؟ فرمود: مگر ایمان نیاورده ای؟ عرض کرد: چرا، ولی می خواهم قلبم آرامش یابد. فرمود: پس چهار نوع از مرغان را انتخاب کن و آنها را (پس از ذبح کردن) قطعه قطعه کن (و در هم بیامیز) و بر هر کوهی، قسمتی از آن را قرار بده؛ بعد آنها را بخوان؛ به سرعت به سوی تو می آیند؛ و بدان که خداوند، قادر و حکیم است.
در این آیه ی شریفه زنده شدن دوباره ی آن پرندگانی که کشته شده و به هم آمیخته شده بودند، روزنه و پلی برای رسیدن به یقین و معاد جسمانی - روحانی انسان ها قرار داده شده است.
زندگی مجدد آن پرنده ها، بدون نیروی حرکت و ادراک نبود تا تنها معاد جسمانی را برساند؛ هم چنین تنها برگشت روحی نداشتند تا فقط معاد روحانی را برساند؛ بلکه زندگی مجدد آنها مانند زندگی پیشینشان با جسم و نیروهای جسمی و روحی بود.
ب) زنده شدن مقتول بنی اسرائیل؛ و گروهی از بنی اسرائیل.
قرآن مجید در این باره می فرماید:
(وَ إِذْ قَتَلْتُمْ نَفْساً فَادّارَأْتُمْ فِیها وَ اللّهُ مُخْرِجٌ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ فَقُلْنا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها کَذلِکَ یُحْیِ اللّهُ الْمَوْتی وَ یُرِیکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ)؛[9] و (به یاد آورید) هنگامی که فردی را به قتل رساندید؛ سپس درباره ی (قاتل) او به نزاع پرداختید؛ و خداوند آنچه را مخفی می داشتید، آشکار می سازد. سپس گفتیم: قسمتی از گاو را به مقتول بزنید (تا زنده شود و قاتل را معرفی کند). خداوند این گونه مردگان را زنده می کند و آیات خود را به شما نشان می دهد؛ شاید اندیشه کنید.
آنچه از لحن آیات و صریح روایات مربوط به این داستان به دست می آید، این است که شخص کشته شده، مانند حالت پیش از مرگ خویش زنده شد (با جسم و روح). در قسمت پایانی این آیه خداوند سنّت کلی زنده کردن دوباره ی مردگان به همین شیوه را نیز ذکر می کند؛ پس زندگی بعد از مرگ مانند زندگی پیش از مرگ است؛ (کَذلِکَ یُحْیِی الله المُوتی)[10].
سرگذشت شماری از بنی اسرائیل را که از ترس بیماری طاعون و مرگ، از شرکت در جهاد خودداری و به مکان دیگری فرار کرده بودند، در آینه ی وحی چنین به تصویر کشیده شده است:
(أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْیاهُمْ...)؛[11] آیا ندیدی جمعیتی را که از ترس مرگ، از خانه های خود فرار کردند، و آنان هزارها نفر بودند؟ خداوند به آنها گفت: بمیرید! سپس خداوند آنها را زنده کرد و...
زندگی و برگشت مجدد آنها جسمانی - روحانی است؛ درست مانند زندگی نخست آنها؛ لذا قرآن کریم به طور مطلق می فرماید: (ثُمَّ أَحْیاهُمْ)یعنی آنها را زنده کردیم؛ نه این که صرفاً زندگی روحانی و یا جسمانی به آنها برگشته باشد. روایات نیز مؤید همین حقیقت اند.[12] شیخ طوسی می فرماید:
این آیه بهترین دلیل علیه کسانی است که عذاب قبر و رجعت را انکار کرده اند؛ چون زنده کردن در قبر و رجعت، مانند زنده شدن همین عده است که برای عبرت بود.[13]
ج) زنده شدن حضرت عزیر بعد از چندین سال.
خداوند برای کسی که جویای حقیقت معاد جسمانی - روحانی بود یک پاسخ عینی، ملموس و مشهود داد تا برای او و تمام انسان ها حجت آشکار باشد که منطق قرآن در بحث معاد، همان معاد جسمانی - روحانی است:
(أَوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلی قَرْیَة وَ هِیَ خاوِیَةٌ عَلی عُرُوشِها قالَ أَنّی یُحْیِی هذِهِ اللّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللّهُ مِائَةَ عام ثُمَّ بَعَثَهُ قالَ کَمْ لَبِثْتَ قالَ لَبِثْتُ یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْم قالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عام فَانْظُرْ إِلی طَعامِکَ وَ شَرابِکَ لَمْ یَتَسَنَّهْ وَ انْظُرْ إِلی حِمارِکَ وَلِنَجْعَلَکَ آیَةً لِلنّاسِ وَ انْظُرْ إِلَی الْعِظامِ کَیْفَ نُنْشِزُها ثُمَّ نَکْسُوها لَحْماً فَلَمّا تَبَیَّنَ لَهُ قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللّهَ عَلی کُلِّ شَیْء قَدِیرٌ)؛[14] یا همانند کسی که از کنار یک آبادی (ویران شده) عبور کرد در حالی که دیوارهای آن به روی سقف ها فرو ریخته بود (و اجساد و استخوان های اهل آن، در هر سو پراکنده بود؛ او با خود) گفت: (چگونه خدا این ها را پس از مرگ زنده می کند؟) (در این هنگام) خدا او را یکصد سال میراند، سپس زنده کرد و به او گفت: (چه قدر درنگ کردی؟) گفت: (یک روز، یا بخشی از یک روز.) فرمود: (نه بلکه یکصد سال درنگ کردی! نگاه کن به غذا و نوشیدنی خود (که همراه داشتی با گذشت سال ها) هیچ گونه تغییر نیافته! ولی به الاغ خود نگاه کن (که چگونه از هم متلاشی شده است؛ این زنده شدن تو پس از مرگ، هم برای اطمینان خاطر توست، و هم) برای این که تو را نشانه ای برای مردم (در مورد معاد) قرار دهیم (اکنون) به استخوان های (مرکب سواری خود) نگاه کن که چگونه آنها را برداشته، به هم پیوند می دهیم و گوشت بر آنها می پوشانیم.) هنگامی که (این حقایق) بر او آشکار شد گفت: (می دانم خدا بر هر کاری تواناست).
همان طور که مشاهده می شود، حدیث نفس (با خود گفتن) این شخص، تعجب و سؤال از کیفیت معاد جسمانی - روحانی بود، پاسخ نیز مناسب با سؤال و نیاز بود.
پی نوشتها:
[1]. ناصر مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج 5، ص 144.
[2]. سوره ی یس، آیه ی 78 79.
[3]. سوره ی روم، آیه ی 27.
[4]. سوره ی روم، آیه ی 19.
[5]. سوره ی اعراف، آیه ی 57.
[6]. سوره ی نوح، آیه ی 1718.
[7]. سوره ی یس، آیه ی 7980.
[8]. سوره ی بقره، آیه ی 260.
[9]. سوره ی بقره، آیه ی 72 73.
[10]. مفسرین شیعه و سنی اتفاق دارند که مقتول بنی اسرائیل زنده شد و قاتل خود را معرفی کرد و سپس مرد. ر.ک: جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج 1، ص 79؛ طبری، جامع البیان، ج 1، ص 285 و ابن کثیر، تفسیر قرآن العظیم، ج 1، ص 112.
[11]. سوره ی بقره، آیه ی 243.
[12]. ر.ک: به تفاسیر شیعه و سنی ذیل همین آیه؛ به طور نمونه: فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج 6، ص 162، چند روایت نقل می کند که همگی بر زنده شدن مجدد این گروه اتفاق دارند.
[13]. شیخ ابی جعفر طوسی، التبیان، ج 2، ص 283؛ و نیز ابن کثیر می گوید: در زنده شدن این گروه، عبرت و پندی است برای مردمان و دلیل آشکاری است بر صحت تحقق معاد جسمانی - روحانی در قیامت؛ تفسیر القرآن العظیم، ج 2، ص 298.
[14]. سوره ی بقره، آیه ی 259.
منبع: آخرین سفر، رحیم لطیفی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1385)
- [سایر] قرآن و معاد جسمانی و روحانی؟
- [سایر] نظر روایات اسلامی راجع به معاد جسمانی - روحانی چیست؟
- [سایر] معاد جسمانی است یا روحانی؟
- [سایر] آیا معاد جسمانی است یا روحانی؟
- [سایر] به چه دلیل معاد، جسمانی - روحانی است؟
- [سایر] آیا معاد جسمانی و روحانی دلیل عقلی دارد یا خیر؟
- [سایر] منشا تفاوت در روایات و دین اسلام در مورد معاد جسمانی و روحانی چیست ؟
- [سایر] لطفا با دلیل محکم اثبات کنید که معاد هم جسمانی هست و هم روحانی؟
- [سایر] آیا معاد جسمانی و روحانی است ؟دلیل عقلی دارد یا خیر؟
- [سایر] راجع به معاد جسمانی و روحانی چند تئوری و اندیشه در اسلام وجود دارد؟
- [آیت الله شبیری زنجانی] برای سجده واجب قرآن اگر با شرایطی که در مسأله قبل گفته شد سجده کند کافیست هر چند ذکر نگوید و گفتن ذکر مستحب است و بهتر آن است که این ذکر را بگوید: (سَجَدْتُ لکَ تعبُّداً وَ رِقّاً، لا مُسْتَکْبِراً عن عِبادَتِکَ ولا مُسْتَنْکِفاً ولا مُتَعَظِّماً، بل أَنَا عَبْدٌ ذَلیلٌ خائِفٌ مُسْتَجِیر). تشهد
- [آیت الله مکارم شیرازی] ذکر خدا، قرائت قرآن دعا، در هر جای نماز جایز است اگر جمله ای را مانند (الله اکْبر) به قصد ذکر خدا بگوید، اما در موقع گفتن، صدا را بلندکند که چیزی را به دیگری بفهماند اشکال ندارد، ولی دعا و ذکر به زبانهای غیر عربی اشکال دارد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] برای سجده واجب قرآن کافی است به سجده رود و ذکر گفتن واجب نمی باشد، اما بهتر است ذکر بگوید و بهتر است این ذکر را انتخاب کند: (لا اله إلا الله حقاً حقاً لا اله إلا الله ایماناً و تصْدیقاً لا اله إلا الله عبودیةً ورقاً سجدْت لک یا رب تعبداً ورقاً لا مسْتنْکفاً و لا مسْتکْبراً بلْ انا عبْدٌ ذلیلٌ ضعیفٌ خائفٌ مسْتجیرٌ).
- [آیت الله اردبیلی] چنانچه در سجده واجب قرآن پیشانی را به قصد سجده به زمین بگذارد اگرچه ذکر نگوید کافی است و گفتن ذکر مستحب است و بهتر است بگوید: (لا إلهَ إلاَّ اللّهُ حَقّا حَقّا لا إلهَ إلاَّ اللّهُ إیمانا وَتَصْدیقا لا إلهَ إلاَّ اللّهُ عُبُودِیَّةً وَ رِقّا سَجَدْتُ لَکَ یا رَبِّ تَعَبُّدا وَ رِقّا لا مُسْتَنْکِفا وَلا مُسْتَکْبِرا بَلْ أنَا عَبْدٌ ذَلیلٌ ضَعیفٌ خائِفٌ مُسْتَجیرٌ).
- [آیت الله علوی گرگانی] هرگاه در سجده واجب قرآن پیشانی را به قصد سجده بر زمین بگذارد، اگرچه ذکر نگوید کافی است وگفتن ذکر مستحبّ است و بهتر است بگوید: )لا اًّلهَ اًّلا اللّهُ حَقَّاً حَقّا، لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ ایماناً وَتَصْدِیقاً، لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ عُبودِیًَّْ وَرِقّاً، سَجَدتُ لَکَ یا رَبِّ تَعَبُّداً وَرِقّاً لا مُسْتَنْکِفَاً وَلا مُسْتَکْبِراً، بَلْ أنَا عَبْد ذَلیل ضَعیف خائِف مُسْتَجیر(.
- [آیت الله وحید خراسانی] قران خواندن در سجده مکروه است و نیز مکروه است برای بر طرف کردن گرد و غبار جای سجده را فوت کند و اگر در اثر فوت کردن حرفی از دهان عمدا بیرون اید حکم ان در مبطلات نماز ششم ذکر شده است و غیر از اینها مکروهات دیگری هم در کتابهای مفصل ذکر شده است
- [آیت الله فاضل لنکرانی] هرگاه در سجده قرآن پیشانی را به قصد سجده به زمین بگذارد، اگرچه ذکر نگوید کافی است و گفتن ذکر مستحب است و بهتر است بگوید: لااِلهَ الاّ اللهُ حَقّاً حَقّاً، لااِلهَ الاّ اللهُ اِیماناً وَتَصدیقاً، لااِلهَ الاّ الله عبودیّةً وَرِقّاً سَجَدتُ لَکَ یا رَبِّ تَعَبُّداً وَرِقّاً، لامُسْتَنْکِفاً وَلا مُستَکبِراً بَلْ اَنَا عَبْدُ ذَلِیلٌ ضَعیفٌ خائِفٌ مُسْتَجیرٌ.
- [آیت الله بروجردی] هرگاه در سجدهی قرآن پیشانی را به قصد سجده به زمین بگذارد، اگر چه ذکر نگوید کافیست و گفتن ذکر مستحب است و بهتر است بگوید:لا اِلهَ اِلا اللهُ حَقّاً حَقّاً، لا اِلهَ الا اَللهُ اِیماناً وَ تَصدیقاً، لا اِلهَ اِلا اللهُ عُبودیِّةً وَ رِقّاً سَجَدتُ لَکَ یا رَبِّ تَعَبُّداً وَ رِقّاً، لامُسْتَنْکِفاً وَ لا مُستَکبِراً بَلْ انَا عَبْدٌ ذَلِیلٌ ضَعیِفٌ خائِفٌ مُسْتَجیِرٌ.
- [آیت الله وحید خراسانی] در سجده واجب قران باید پیشانی را بر چیزی که سجده بر ان صحیح است گذاشته و بنابر احتیاط واجب جاهای دیگر بدن را که در سجده نماز ذکر شد بر زمین بگذارد
- [آیت الله مکارم شیرازی] لازم نیست آنچه را علمای تجوید برای بهتر خوانی قرآن ذکر کرده اند رعایت کند، بلکه لازم است طوری بخواند که بگویند عربی صحیح است هرچند رعایت دستورات تجوید بهتر است.