1. تصریح قرآن مجید، که به ذکر چند نمونه بسنده می شود: (مِنْها خَلَقْناکُمْ وَ فِیها نُعِیدُکُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُکُمْ تارَةً أُخْری)؛[1]شما را از زمین آفریده ایم و به آن برمی گردانیم و بار دیگر از آن بیرون می آوریم. (فَإِذا هُمْ مِنَ الاَْجْداثِ إِلی رَبِّهِمْ یَنْسِلُونَ)؛[2] ناگهان آنان از قبرها، به سوی پروردگار خود، شتابان خواهند بود. (وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ)؛[3] و برای ما مثالی زد و آفرینش خود را فراموش کرد و گفت: چه کسی این استخوان ها را زنده می کند، در حالی که پوسیده است؟! توضیح استدلال: در آیه ی اول، حشر و بازگردانیدن انسان ها در قیامت را، بی کم و کاست، به همان کیفیت آفرینش اولیه معرفی می کند. همان گونه که آفرینش اول (دنیا) جسمانی - روحانی است، آفرینش دوم (تارَةً أُخْری) نیز جسمانی روحانی خواهد بود. اگر معاد و زندگی در رستاخیز مانند این دنیا جسمانی - روحانی نبود، صدق بار دوم بر آن مشکل بود و عبارت آن نیز مطلق نمی آمد؛ علاوه بر آن، لفظ (منها) می رساند که تصریح آیه ی شریفه بر این است که آفرینش دوم از همین خاک و زمین خواهد بود. و این ظهور در بازگشت جسم دارد. آیه ی دوم، (قبرها) را مبدأ و مکان برانگیخته شدن انسان ها در قیامت معرفی می کند، و این جسم و تن است که در قبر است، اگر معاد فقط روحانی می بود نیازی به قبر و مکان نبود. پس حتماً جسم و تن در معاد حضور دارد که اشاره به جایگاه آنها، یعنی قبور شده است. آیه ی سوم، دلالت بسیار روشنی دارد که رستاخیز، مانند حیات دنیایی است و جسم و بدن انسان ها دوباره برمی گردند. همان طوری که شأن نزول آیه بیان می کند، این آیه در پاسخ گفتار کسانی نازل شد، که استخوان های پوسیده ی مردگان را خدمت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) آوردند و در حالی که آنها را فشار می دادند و خاک می کردند، از زنده شدن مجدد آنها در تعجب و سؤال بودند. روشن است که آنها در صدد فهمیدن کیفیت معاد جسمانی - روحانی بودند و اگر مراد، معادِ روحانی بود نیازی به آوردن استخوان های پوسیده و این همه تعجب نبود.[4] 2. فطرت بی زبان انسان ها و روش مستمر نسل ها، هوادار معاد جسمانی - روحانی است. انسان به کالبد و جسم خود علاقه مند است، چون سالیان درازی با آن بوده و از آن استفاده کرده و به کمک آن، رنج ها و شادی ها را احساس کرده است؛ لذا در زندگی دنیا و در لحظه ی احتضار به فکر آن است؛ سفارش می کند جسدم را فلان جا دفن کنید، هزاران سال قبل سفارش به مومیایی جسد می کردند، حتی هندوها که جسد مرده ها را می سوزانند، بر این باورند که بدن را برای همیشه از عقاب برهانند. بدیهی است که توجه به جسم و تن، ناشی از این تصور است که همین حالت دنیایی، بعد از مرگ هم قابل اجراست؛ یعنی جسم و روح در کنار هم و در حقیقت، زندگی جدید را آغاز می کنند. اگر تصورشان معاد روحانی تنها می بود، دیگر توجه و اهتمام به جسد بی مورد بود. هم چنین مرادشان فقط معاد جسمانی نبود؛ چون اگر تنها جسم موضوعیت می داشت و فهم و ادراک و شعوری در کار نمی بود، باز هم برای جسدِ بی جان این همه آینده نگری و سفارش بی مورد بود. بنابراین، اندیشه ی معاد جسمانی - روحانی موافق فطرت سالم و خواست درونی انسان هاست.[5] 3. یک صداییِ ادیان قدیم و ادیان الهی در زنده شدن و از سر گرفتن زندگی مجدد پس از مرگ، پشتوانه ی فطرت است و معاد جسمانی - روحانی را از مسلمات اندیشه ی انسانی می سازد. آیین های زردشتی[6]، مصری[7]، بودایی، دین ابراهیم[8]، موسی[9] و عیسی[10]و دین پیامبر خاتم (صلی الله علیه وآله) همه منادی معاد جسمانی - روحانی اند؛ بهترین گواه بر وجود عقیده ی معاد جسمانی - روحانی در میان توده ها و ادیان، این آیه ی شریفه است: (وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَ إِذا کُنّا تُراباً وَ آباؤُنا أَ إِنّا لَمُخْرَجُونَ. لَقَدْ وُعِدْنا هذا نَحْنُ وَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ...)؛[11] و کافران گفتند: آیا هنگامی که ما و پدرانمان خاک شدیم (زنده می شویم و) از دل خاک بیرون می آییم؟! این وعده ای است که به ما و پدرانمان از پیش داده شده... . تأکید روی این مطلب که بدن خاک شده چگونه دوباره به حالت اول برمی گردد، به روشنی این باور را می رساند که آنچه میان کفار و مردمان عصر پیامبر(صلی الله علیه وآله) رایج و شایع بوده معاد جسمانی - روحانی بوده نه فقط روحانی، وگرنه تعجب از برانگیختن جسدهای خودشان و پدرانشان بی مورد بود. و نیز تأکید (من و ما) در (أَ إِذا کُنّا تُراباً وَ آباؤُنا أَ إِنّا لَمُخْرَجُونَ) این نکته را می رساند که باورشان زنده شدن عین وجود دنیایی و حقیقت هستی شان بوده (همان من که مرکب از جسم و روح است) نه زنده شدن مجدد جسدها به تنهایی (معاد جسمانی تنها). معاد جسمانی - روحانی در سنجش خرد و برهان زنده شدن دوباره ی جسم و جان با هم، شدنی است (امتناع ذاتی ندارد). شکی نیست که چنین حادثه ای از نظر عقل در شمار حوادث نشدنی و محال و ممتنع نیست؛ چون تحقق آن با هیچ محذور، مانع و مشکلی روبه رو نیست. توضیح این که، پیدایش یک پدیده وقتی نشدنی است که، یا خودش از قبیل اجتماع یا ارتفاع نقیضین باشد و یا به گونه ای به آن برگردد؛ مثلا اگر (دور) یا (تسلسل) در علت ها نشدنی است[12]، به خاطر بازگشت به این مسأله است که، موجودی هم علت باشد و هم نباشد، هم موجود باشد و هم نباشد، هم هستی آن وابسته باشد و هم مستقل، و چنین چیزی نشدنی است. بدیهی است از محشور شدن بدن (جسم و جان) اجتماع یا ارتفاع دو نقیض لازم نمی آید. اصولا در تاریخ فلسفه و کلام، تاکنون دیده نشده است که مخالفان معاد جسمانی - روحانی این مسأله را در شمار حوادث نشدنی قلمداد کنند. پی نوشتها: [1]. سوره ی طه، آیه ی 55. [2]. سوره ی یس، آیه ی 51. [3]. سوره ی یس، آیه ی 78. [4]. جلال الدین سیوطی در الدر المنثور، ج 7، ص 74، از ابن جریر، ابن منذر، ابن ابی حاتم و... نقل می کند که ابن عباس گفت: عاص بن وائل خدمت پیامبر(صلی الله علیه وآله) آمد و در حالی که مقداری استخوان پوسیده را با دست خود می فشرد، پرسید: ای محمد! آیا خداوند این ها را زنده می کند؟ پیامبر فرمود: بلی خداوند همین را بر می انگیزاند... پس آیات مذکور نازل شد. ر.ک: ابی عبداله قرطبی، جامع الاحکام القرآن، ج 15، ص 58. [5]. محمدباقر شریعتی سبزواری، معاد در نگاه عقل و دین، ص 180. [6]. علی اصغر حکمت، تاریخ ادیان، ص 162 و 232. [7]. یحیی نوری، اسلام و عقاید آرای بشری، ص 46 و 48؛ فرید وجدی، دایرة المعارف، کلمه ی آخرت. [8]. سوره ی ابراهیم، آیه ی 41: (رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَ لِوالِدَیَّ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسابُ)؛ سوره ی بقره، آیه ی 260: (وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتی). (معاد جسمانی را قبول داشت، سؤال از کیفیت و چگونگی تحقق آن بود). [9]. سوره ی بقره، آیه ی 72: (...کَذلِکَ یُحْیِ اللّهُ الْمَوْتی وَ یُرِیکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ). وقتی مقتول بنی اسرائیل زنده شد، خداوند فرمود: (مردگان را چنین زنده می گردانیم.) که گواه بر معاد جسمانی - روحانی است. [10]. سوره ی مریم، آیه ی 33: (وَ السَّلامُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدْتُ وَ یَوْمَ أَمُوتُ وَ یَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا). [11]. سوره ی نمل، آیه ی 6768. [12]. مثلا اگر سؤال شود، درخت را چه به وجود آورده؟ بگویند (بذرش)؛ وقتی سؤال شود بذرش را چه به وجود آورده؟ بگویند: (درختش)؛ لازم می آید بذر هم موجود باشد و لباس هستی پوشیده باشد، تا برای درخت علت شود و هم نباشد و معدوم باشد، تا او را درخت وجود دهد. منبع: آخرین سفر، رحیم لطیفی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1385)
به چه دلیل معاد، جسمانی - روحانی است؟
1. تصریح قرآن مجید، که به ذکر چند نمونه بسنده می شود:
(مِنْها خَلَقْناکُمْ وَ فِیها نُعِیدُکُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُکُمْ تارَةً أُخْری)؛[1]شما را از زمین آفریده ایم و به آن برمی گردانیم و بار دیگر از آن بیرون می آوریم.
(فَإِذا هُمْ مِنَ الاَْجْداثِ إِلی رَبِّهِمْ یَنْسِلُونَ)؛[2] ناگهان آنان از قبرها، به سوی پروردگار خود، شتابان خواهند بود.
(وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ)؛[3] و برای ما مثالی زد و آفرینش خود را فراموش کرد و گفت: چه کسی این استخوان ها را زنده می کند، در حالی که پوسیده است؟!
توضیح استدلال:
در آیه ی اول، حشر و بازگردانیدن انسان ها در قیامت را، بی کم و کاست، به همان کیفیت آفرینش اولیه معرفی می کند. همان گونه که آفرینش اول (دنیا) جسمانی - روحانی است، آفرینش دوم (تارَةً أُخْری) نیز جسمانی روحانی خواهد بود. اگر معاد و زندگی در رستاخیز مانند این دنیا جسمانی - روحانی نبود، صدق بار دوم بر آن مشکل بود و عبارت آن نیز مطلق نمی آمد؛ علاوه بر آن، لفظ (منها) می رساند که تصریح آیه ی شریفه بر این است که آفرینش دوم از همین خاک و زمین خواهد بود. و این ظهور در بازگشت جسم دارد.
آیه ی دوم، (قبرها) را مبدأ و مکان برانگیخته شدن انسان ها در قیامت معرفی می کند، و این جسم و تن است که در قبر است، اگر معاد فقط روحانی می بود نیازی به قبر و مکان نبود. پس حتماً جسم و تن در معاد حضور دارد که اشاره به جایگاه آنها، یعنی قبور شده است.
آیه ی سوم، دلالت بسیار روشنی دارد که رستاخیز، مانند حیات دنیایی است و جسم و بدن انسان ها دوباره برمی گردند. همان طوری که شأن نزول آیه بیان می کند، این آیه در پاسخ گفتار کسانی نازل شد، که استخوان های پوسیده ی مردگان را خدمت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) آوردند و در حالی که آنها را فشار می دادند و خاک می کردند، از زنده شدن مجدد آنها در تعجب و سؤال بودند. روشن است که آنها در صدد فهمیدن کیفیت معاد جسمانی - روحانی بودند و اگر مراد، معادِ روحانی بود نیازی به آوردن استخوان های پوسیده و این همه تعجب نبود.[4]
2. فطرت بی زبان انسان ها و روش مستمر نسل ها، هوادار معاد جسمانی - روحانی است. انسان به کالبد و جسم خود علاقه مند است، چون سالیان درازی با آن بوده و از آن استفاده کرده و به کمک آن، رنج ها و شادی ها را احساس کرده است؛ لذا در زندگی دنیا و در لحظه ی احتضار به فکر آن است؛ سفارش می کند جسدم را فلان جا دفن کنید، هزاران سال قبل سفارش به مومیایی جسد می کردند، حتی هندوها که جسد مرده ها را می سوزانند، بر این باورند که بدن را برای همیشه از عقاب برهانند. بدیهی است که توجه به جسم و تن، ناشی از این تصور است که همین حالت دنیایی، بعد از مرگ هم قابل اجراست؛ یعنی جسم و روح در کنار هم و در حقیقت، زندگی جدید را آغاز می کنند. اگر تصورشان معاد روحانی تنها می بود، دیگر توجه و اهتمام به جسد بی مورد بود. هم چنین مرادشان فقط معاد جسمانی نبود؛ چون اگر تنها جسم موضوعیت می داشت و فهم و ادراک و شعوری در کار نمی بود، باز هم برای جسدِ بی جان این همه آینده نگری و سفارش بی مورد بود.
بنابراین، اندیشه ی معاد جسمانی - روحانی موافق فطرت سالم و خواست درونی انسان هاست.[5]
3. یک صداییِ ادیان قدیم و ادیان الهی در زنده شدن و از سر گرفتن زندگی مجدد پس از مرگ، پشتوانه ی فطرت است و معاد جسمانی - روحانی را از مسلمات اندیشه ی انسانی می سازد.
آیین های زردشتی[6]، مصری[7]، بودایی، دین ابراهیم[8]، موسی[9] و عیسی[10]و دین پیامبر خاتم (صلی الله علیه وآله) همه منادی معاد جسمانی - روحانی اند؛ بهترین گواه بر وجود عقیده ی معاد جسمانی - روحانی در میان توده ها و ادیان، این آیه ی شریفه است:
(وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَ إِذا کُنّا تُراباً وَ آباؤُنا أَ إِنّا لَمُخْرَجُونَ. لَقَدْ وُعِدْنا هذا نَحْنُ وَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ...)؛[11] و کافران گفتند: آیا هنگامی که ما و پدرانمان خاک شدیم (زنده می شویم و) از دل خاک بیرون می آییم؟! این وعده ای است که به ما و پدرانمان از پیش داده شده... .
تأکید روی این مطلب که بدن خاک شده چگونه دوباره به حالت اول برمی گردد، به روشنی این باور را می رساند که آنچه میان کفار و مردمان عصر پیامبر(صلی الله علیه وآله) رایج و شایع بوده معاد جسمانی - روحانی بوده نه فقط روحانی، وگرنه تعجب از برانگیختن جسدهای خودشان و پدرانشان بی مورد بود.
و نیز تأکید (من و ما) در (أَ إِذا کُنّا تُراباً وَ آباؤُنا أَ إِنّا لَمُخْرَجُونَ) این نکته را می رساند که باورشان زنده شدن عین وجود دنیایی و حقیقت هستی شان بوده (همان من که مرکب از جسم و روح است) نه زنده شدن مجدد جسدها به تنهایی (معاد جسمانی تنها).
معاد جسمانی - روحانی در سنجش خرد و برهان
زنده شدن دوباره ی جسم و جان با هم، شدنی است (امتناع ذاتی ندارد). شکی نیست که چنین حادثه ای از نظر عقل در شمار حوادث نشدنی و محال و ممتنع نیست؛ چون تحقق آن با هیچ محذور، مانع و مشکلی روبه رو نیست. توضیح این که، پیدایش یک پدیده وقتی نشدنی است که، یا خودش از قبیل اجتماع یا ارتفاع نقیضین باشد و یا به گونه ای به آن برگردد؛ مثلا اگر (دور) یا (تسلسل) در علت ها نشدنی است[12]، به خاطر بازگشت به این مسأله است که، موجودی هم علت باشد و هم نباشد، هم موجود باشد و هم نباشد، هم هستی آن وابسته باشد و هم مستقل، و چنین چیزی نشدنی است.
بدیهی است از محشور شدن بدن (جسم و جان) اجتماع یا ارتفاع دو نقیض لازم نمی آید.
اصولا در تاریخ فلسفه و کلام، تاکنون دیده نشده است که مخالفان معاد جسمانی - روحانی این مسأله را در شمار حوادث نشدنی قلمداد کنند.
پی نوشتها:
[1]. سوره ی طه، آیه ی 55.
[2]. سوره ی یس، آیه ی 51.
[3]. سوره ی یس، آیه ی 78.
[4]. جلال الدین سیوطی در الدر المنثور، ج 7، ص 74، از ابن جریر، ابن منذر، ابن ابی حاتم و... نقل می کند که ابن عباس گفت: عاص بن وائل خدمت پیامبر(صلی الله علیه وآله) آمد و در حالی که مقداری استخوان پوسیده را با دست خود می فشرد، پرسید: ای محمد! آیا خداوند این ها را زنده می کند؟ پیامبر فرمود: بلی خداوند همین را بر می انگیزاند... پس آیات مذکور نازل شد. ر.ک: ابی عبداله قرطبی، جامع الاحکام القرآن، ج 15، ص 58.
[5]. محمدباقر شریعتی سبزواری، معاد در نگاه عقل و دین، ص 180.
[6]. علی اصغر حکمت، تاریخ ادیان، ص 162 و 232.
[7]. یحیی نوری، اسلام و عقاید آرای بشری، ص 46 و 48؛ فرید وجدی، دایرة المعارف، کلمه ی آخرت.
[8]. سوره ی ابراهیم، آیه ی 41: (رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَ لِوالِدَیَّ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسابُ)؛ سوره ی بقره، آیه ی 260: (وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتی). (معاد جسمانی را قبول داشت، سؤال از کیفیت و چگونگی تحقق آن بود).
[9]. سوره ی بقره، آیه ی 72: (...کَذلِکَ یُحْیِ اللّهُ الْمَوْتی وَ یُرِیکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ). وقتی مقتول بنی اسرائیل زنده شد، خداوند فرمود: (مردگان را چنین زنده می گردانیم.) که گواه بر معاد جسمانی - روحانی است.
[10]. سوره ی مریم، آیه ی 33: (وَ السَّلامُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدْتُ وَ یَوْمَ أَمُوتُ وَ یَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا).
[11]. سوره ی نمل، آیه ی 6768.
[12]. مثلا اگر سؤال شود، درخت را چه به وجود آورده؟ بگویند (بذرش)؛ وقتی سؤال شود بذرش را چه به وجود آورده؟ بگویند: (درختش)؛ لازم می آید بذر هم موجود باشد و لباس هستی پوشیده باشد، تا برای درخت علت شود و هم نباشد و معدوم باشد، تا او را درخت وجود دهد.
منبع: آخرین سفر، رحیم لطیفی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1385)
- [سایر] نظر مشروح قرآن درباره ی معاد جسمانی - روحانی چیست؟ آیا در قرآن برای معاد جسمانی - روحانی مصداق و نمونه ای ذکر شده است؟
- [سایر] آیا معاد جسمانی است یا روحانی؟
- [سایر] به چه دلیل معاد، جسمانی - روحانی است؟
- [سایر] قرآن و معاد جسمانی و روحانی؟
- [سایر] آیا معاد جسمانی و روحانی دلیل عقلی دارد یا خیر؟
- [سایر] نظر روایات اسلامی راجع به معاد جسمانی - روحانی چیست؟
- [سایر] منشا تفاوت در روایات و دین اسلام در مورد معاد جسمانی و روحانی چیست ؟
- [سایر] لطفا با دلیل محکم اثبات کنید که معاد هم جسمانی هست و هم روحانی؟
- [سایر] آیا معاد جسمانی و روحانی است ؟دلیل عقلی دارد یا خیر؟
- [سایر] راجع به معاد جسمانی و روحانی چند تئوری و اندیشه در اسلام وجود دارد؟
- [آیت الله سبحانی] اگر کسی دختر نابالغی را برای خود عقد کند، پیش از آن که نه سال دختر تمام شود، نباید با او نزدیکی کند، و اگر نه سال او تمام شد و استعداد جسمانی برای نزدیکی نداشته باشد نباید با او نزدیکی نماید و اگر نزدیکی انجام داد و او را (افضا) نمود هیچ وقت نباید با او نزدیکی کند.
- [آیت الله سبحانی] اگر کسی دختر نابالغی را برای خود عقد کند، پیش از آن که نه سال دختر تمام شود، نباید با او نزدیکی کند، و اگر نه سال او تمام شد و استعداد جسمانی برای نزدیکی نداشته باشد نباید با او نزدیکی نماید و اگر نزدیکی انجام داد و او را (افضا) نمود هیچ وقت نباید با او نزدیکی کند. صفحه 453
- [آیت الله سبحانی] مسلمانی که منکر خدا یا پیغمبر یا معاد شود، یا حکم ضروری دین یعنی حکمی را که مسلمانان جزء دین اسلام می دانند مثل واجب بودن نماز و روزه انکار کند، در صورتی که منکر شدن آن حکم; به انکار خدا یا پیغمبر برگردد، مرتد است.
- [آیت الله خوئی] مسلمانی که منکر خدا یا پیغمبر یا معاد یا از فرقههائی بوده باشد که در مسألة (2406) گفته شد و یا حکم ضروری دین یعنی حکمی را که مسلمانان جزء دین اسلام میدانند مثل واجب بودن نماز و روزه درصورتی که بداند آن حکم ضروری دین است انکار کند مرتد میشود، و احکامی که در مسائل آینده ذکر میشود بر او مترتب است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] کسی که ضروری دین اسلام یعنی چیزی را که همه مسلمانان می دانند (مانند معاد روز قیامت و واجب بودن نماز و روزه و امثال آن) را منکر شود، چنانچه ضروری بودن آن را بداند، کافر است و اگر در ضروری بودن آن شک دارد کافر نیست، ولی احتیاط مستحب آن است که از او اجتناب شود.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه کسی دختر نابالغی را با اجازه ولی او برای خود عقد کند پیش از آن که نه سال دختر تمام شود نزدیکی کردن با او حرام است و بعد از نه سال نیز اگر استعداد جسمانی ندارد اشکال دارد، ولی در هر حال اگر نزدیکی کند و او را افضا نماید آن زن بر او حرام نمی شود مخصوصاً اگر از طریق جراحی یا درمان خوب شود و به حال اصلی بازگردد، بنابراین در مسأله نزدیکی با زن علاوه بر تمام شدن سن نه سال، لازم است رشد جسمانی برای نزدیکی نیز داشته باشد و اگر بیم افضا و ناقص شدن زن باشد نزدیکی با او اشکال دارد هرچند به سن بلوغ رسیده باشد.
- [آیت الله نوری همدانی] مسلمانی که منکر خدا یا معاد یا پیغمبر شود ، یا حکم ضروری دین ، یعنی حکمی را که مسلمانان جزء دین اسلام می دانند ، مثل واجب بودن نماز و روزه انکار کند ، در صورتی که بداند آن حکم ضروری دین است و انکار آن ، انکار نبوّت پیغمبر ( صلّی الله علیه وآله ) است ، مرتّد است .
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه شخص مستطیع حج به جا نیاورد سپس توانایی جسمانی را از دست بدهد، بطوری که نا امید باشد از این که خودش حج را به جا آورد، باید شخص دیگری را از طرف خود به حج بفرستد، اما هرگاه کسی قدرت مالی پیدا کند ولی بر اثر پیری یا بیماری، توانایی نداشته باشد، حج بر او واجب نیست، ولی احتیاط مستحب این است که اجیر بگیرد.
- [آیت الله سبحانی] فردی که به حد تکلیف رسیده ولی معترف به وجود خدا و یا وحدانیّت و یا نبوت پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) یا معاد(روز قیامت) نباشد بنابر احتیاط واجب نجس است. و همچنین اگر کسی یکی از احکام ضروری اسلام (مانند وجوب نماز و روزه و حج) را انکار کند و در نظر او ملازم با انکار یکی از امور یادشده باشد، نیز نجس می باشد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] مسلمانی که منکر خدا یا پیغمبر یا معاد یا از فرقه هائی بوده باشد که در مسأله (2406) گفته شد و یا حکم ضروری دین؛ یعنی حکمی را که مسلمانان جزء دین اسلام می دانند مثل واجب بودن نماز و روزه؛ در صورتی که بداند آن حکم ضروری دین است انکار کند مرتد می شود و احکامی که در مسائل آینده ذکر می شود بر او مترتب است.