آیا معاد جسمانی و روحانی است ؟دلیل عقلی دارد یا خیر؟ مراد از معاد جسمانی در نزد متکلمین معاصر و حکما ی صدرایی، معاد جسمانی - روحانی است ؛ یعنی اکثر علمای شیعه اعتقادشان بر این است که معاد عبارت است ازجمع روح -بدن در آخرت . این عقیده را از آن جهت معاد جسمانی می گویند که در مقابل معاد صرفا روحانی مطرح شده است که برخی از فلاسفه سابق به آن عقیده داشتند. معتقدین به معاد جسمانی نیز به لحاظ تفاوت دیدگاهی که در معنی جسم و بدن دارند به دو دسته تقسیم می شوند : 1. کسانی که معتقدند بدن اخروی ، بدن مادی و از جنس همین مواد دنیا خواهد بود. قائلین این قول اکثر متکلمین شیعه هستند. 2. کسانی که معتقدند بدن اخروی، جسمی است غیرمادی که از نظر شکل و رنگ و اندازه و ... عین همین بدن مادی شخص است ؛ ولی فاقد ماده دنیوی است ؛ مثل اجسامی که انسان در خواب می بیند ؛ ما وقتی شخصی را در خواب می بینیم شکی نداریم که این شخص موجود در خواب ما ، فلان شخص است ؛ولی آن موجودی که ما در خواب می بینیم موجودی است غیر مادی . با توجه به آیات قرآن کریم شکی نیست که معاد مورد نظر دین مقدس اسلام همان معاد جسمانی - روحانی است ؛ اما سوال اساسی این است که آیا در آخرت ، انسان با بدن مادی محشور خواهد شد یا با بدن فرامادی؟ متکلمین معتقدند که معاد با بدن مادی و دنیوی خواهد بود ؛ لکن در آخرت ، همین ابدان مادی ، احکام و آثار دیگری خواهند داشت که متناسب با آن عالم است ؛ اما اکثر حکمای مکتب فلسفی ملاصدرا معتقدند که معاد با بدن غیرمادی است ؛ و معتقدند که آن بدن غیر مادی عین همین بدن دنیوی است نه مثل و شبیه آن ؛ لکن فاقد ماده است ؛ و می گویند شیئیّت یک شیء به صورت آن است نه به ماده آن ؛ لذا غیر مادی بودن آن بدن مانع از عینیّت بدن مادی دنیوی با بدن غیر مادی اخروی نمی شود. توجه: ماده در اصطلاح فلسفه غیر از ماده در اصطلاح فیزیک است ؛ ماده یک شیء در نگاه فلسفی آن چیزی است که صورت آن شیء را می پذیرد ؛ مثلا گوشت و استخوان و ... ماده بدن هستند اما بدن گوشت و استخوان و... نیست ؛ لذا ما وقتی شخصی را با همان صورت و شکل ولی بدون این مواد دنیوی در خواب می بینیم باز یقین داریم که این فلان شخص است . هر کدام این دو گروه دلائلی برنظریه خود اقامه کرده و اشکالاتی نیز بر نظر دیگری وارد نموده اند ؛ حال اینکه دلائل کدام گروه یقینی و قطعی است ؛ و کدام گروه توانسته اند اشکالات وارده بر نظریه خودشان را جواب دهند ؛ امری است بسیار دشوار. البته برای کسی که نمی تواند به نتیجه قاطعی در این باره برسد برای او ، شرعا لازم و ضروری است که اجمالا معتقد شود که معاد ، جسمانی ، روحانی است ؛ و این دلیل برای او کافی است که بگوید : قرآن کریم کتاب خداست ؛ و خدا محال است سخن باطلی بگوید ؛ و از آیات قرآن استفاده می شود که معاد جسمانی، روحانی است ؛ پس حتما این مطلب حق است. اما اگر کسی بخواهد از راه عقلی به نظریه درست و تفصیلی دست پیدا کند چاره ای جز تحقیق عمیق و توان بررسی و ارزیابی نظرات این دو گروه ندارد. دلیل عمده متکلمین بر معاد جسمانی دلیل نقلی است ؛ ولی دلیل عقلی نیز بر این مطلب اقامه کرده اند که به یک مورد از دلائل ایشان اشاره می شود : دلیل متکلمین بر معاد جسمانی . خداوند متعال انسان را آفرید تا به سعادت و کمال برسد ؛ و یکی از ارکان سعادت ، لذت است ؛ و شکی نیست که انسان دو گونه لذت دارد ؛ لذات روحی و معنوی و لذات جسمانی . در این دنیا ، این دو گونه لذت باهم به نوعی ناسازگاری دارند ؛ به نحوی که اگر کسی بخواهد از تمام لذائذ جسمانی بی هیچ محدودیتی بهرمند شود از لذات معنوی باز خواهد ماند ؛ و اگر بخواهد از لذائذ معنوی بهره کامل ببرد ناچار باید از برخی لذائذ جسمانی چشم پوشی کند . حال اگر آخرت صرفا روحانی باشد ، در آن صورت انسان در آخرت از لذات جسمانی محروم خواهد بود ؛و اگر معاد صرفا جسمانی باشد از لذائذ روحانی محروم خواهد شد ؛ پس در این دو حالت انسان ، انسان محروم از سعادت کامل خواهد بود ؛ و اگر معاد ، جسمانی و روحانی باشد انسان می تواند به سعادت کامل دست پیدا کند ؛ و بر خداوند کریم و خیر خواه ، قبیح و نارواست که امکان تأمین سعادت کامل انسان مؤمن برای او باشد ، و او این سعادت را تامین نکند ؛ و قبیح و ناروا در خدا راه ندارد ؛ پس حتما خداوند متعال چنین امکانی را تحقق خواهد بخشید ؛ و معاد را جسمانی و روحانی قرار خواهد داد. حکمای صدرایی نیز بر معاد جسمانی مورد ادعای خودشان دلائلی را اقامه نموده اند . البته فهم مقدمات دلائل ایشان نیازمند آن است که شخص با مکتب فلسفی حکمت متعالیه آشنایی داشته باشد . ما سعی می کنیم دلیل اصلی حکمای صدرایی را با بیانی ساده خدمت حضرت عالی بیان کنیم ؛ گرچه ساده کردن مطالب فلسفی کار چندان آسانی نیست . دلیل حکمای صدرایی بر معاد جسمانی . 1- هر موجود مادی و از جمله انسان ، دارای حرکت جوهری است ؛ به عبارت دیگر موجود مادی موجودی است که ذاتش دائما در سیلان و در پویش وتحول است ؛ و لحظه به لحظه صورتی تازه می گیرد. 2- انسان ، زمانی دارای صورت نطفه است ؛ و زمانی دیگر دارای صورت علقه می شود و زمانی دیگر به صورت مضغه در می آید و بالاخره به مرحله جنینی می رسد ؛ و در لحظه بعد صورتی نو می یابد که آن را صورت نفس می گویند ؛ در این لحظه است که جنین تبدیل به انسان می شود ؛ و با صورتهای بعدی که دم به دم به انسان افاضه می شود ، نفس و بدن انسان باز هم کاملتر می شود ؛ تا لحظه مرگ فرا رسد. بنابر این از نطفه تا لحظه مرگ یک موجود است که دائما در تحول است ؛ نفس (روح) در نتیجه حرکت جوهری بدن ، از خود همان بدن پدید می آید و موجودی جدا از بدن نیست ؛ بلکه مرتبه ای از وجود همین یک انسان است ؛ به عبارت دیگر انسان موجودی مرکب از روح و بدن نیست ؛ بلکه انسان یک موجود است که دارای مرتبه بالا و پایین است ؛ مرتبه بالای آن روح و مرتبه پایین آن بدن است. و جدا شدن دو مرتبه ی یک وجود از همدیگر محال است ؛ چون اگر جدا شوند دیگر یک وجود نخواهند بود ؛ بلکه دو موجود مستقل از هم خواهند بود ؛ در حالی که انسان یک وجود بیشتر نیست ؛ ما به علم حضوری می یابیم که یک وجود هستیم نه دو وجودبه هم چسبیده .پس روح و جسم دو روی یک سکه اند ؛ انسان یک وجود است که یک روی پنهان دارد و یک روی آشکار . 3- بر این اساس در هنگام مرگ انسان با روح و بدن وارد عالم برزخ می شود ؛ نه فقط با روح تنها ؛ و اساسا بدن بدون روح و روح بدون بدن معنی ندارد. روح وقتی روح است که بدن داشته باشد ؛ و بدن وقتی بدن است که روح داشته باشد. 4- اما بنا به براهین قطعی فلسفی که در کتب فلسفی بیان شده است عالم برزخ ، عالمی مجرد (غیر مادی ) است ؛ بنابراین محال است انسان با بدن مادی در آن وارد شود ؛ پس انسان وارد شده در عالم برزخ ، انسانی با بدن غیر مادی (بدن برزخی , مثالی) خواهد بود ؛ یعنی صورت بدن وارد عالم برزخ خواهد شد نه ماده آن ؛ و شیئیّت شیء به صورت آن است نه به ماده آن ؛ و ماده در حقیقت شیء داخل نیست ؛ بنابر این بدن برزخی با این که غیر مادی است اما دقیقا همین بدن دنیوی است ؛ چون همان صورت است ؛ نه صورتی دیگر ؛ پس در هنگام موت آنچه از انسان در این دنیا می ماند ماده اوست ؛ نه بدن او ؛ آنچه در دنیا می ماند جسمی است که میّت نامیده می شود ؛ و اگر به آن بدن فلان شخص گفته می شود مجاز است ؛ مثل این که به چوب خشک ؛ درخت گفته شود. 5- عالم آخرت نیز عالمی است مجرد از ماده ؛ چرا که عالم آخرت از نظر وجودی کاملتر از عالم برزخ است ؛ پس اگر عالم برزخ غیر مادی است ، به نحو اولی آخرت پس از برزخ نیز غیر مادی است ؛ بنابر این انسان در آخرت نیز با بدن غیر مادی محشور خواهد شد ؛ لکن بدن آخرتی لطیفتر از بدن برزخی خواهد بود.و هر چه بدن لطیفتر باشد لذات و عذاب او هم شدیدتر ، و محدودیت آن کمتر خواهد بود. برای مطالعه بیشتر به منابع زیر مراجعه فرمایید. 1- آموزش کلام اسلامی 2، محمدسعیدی فر،ازصفحه 200به بعد 2- معاد یا بازگشت بسوی خدا ؛ استاد محمد شجاعی 3- معادشناسی ؛ استاد جعفر سبحانی==
آیا معاد جسمانی و روحانی است ؟دلیل عقلی دارد یا خیر؟
مراد از معاد جسمانی در نزد متکلمین معاصر و حکما ی صدرایی، معاد جسمانی - روحانی است ؛ یعنی اکثر علمای شیعه اعتقادشان بر این است که معاد عبارت است ازجمع روح -بدن در آخرت . این عقیده را از آن جهت معاد جسمانی می گویند که در مقابل معاد صرفا روحانی مطرح شده است که برخی از فلاسفه سابق به آن عقیده داشتند.
معتقدین به معاد جسمانی نیز به لحاظ تفاوت دیدگاهی که در معنی جسم و بدن دارند به دو دسته تقسیم می شوند :
1. کسانی که معتقدند بدن اخروی ، بدن مادی و از جنس همین مواد دنیا خواهد بود. قائلین این قول اکثر متکلمین شیعه هستند.
2. کسانی که معتقدند بدن اخروی، جسمی است غیرمادی که از نظر شکل و رنگ و اندازه و ... عین همین بدن مادی شخص است ؛ ولی فاقد ماده دنیوی است ؛ مثل اجسامی که انسان در خواب می بیند ؛ ما وقتی شخصی را در خواب می بینیم شکی نداریم که این شخص موجود در خواب ما ، فلان شخص است ؛ولی آن موجودی که ما در خواب می بینیم موجودی است غیر مادی .
با توجه به آیات قرآن کریم شکی نیست که معاد مورد نظر دین مقدس اسلام همان معاد جسمانی - روحانی است ؛ اما سوال اساسی این است که آیا در آخرت ، انسان با بدن مادی محشور خواهد شد یا با بدن فرامادی؟
متکلمین معتقدند که معاد با بدن مادی و دنیوی خواهد بود ؛ لکن در آخرت ، همین ابدان مادی ، احکام و آثار دیگری خواهند داشت که متناسب با آن عالم است ؛ اما اکثر حکمای مکتب فلسفی ملاصدرا معتقدند که معاد با بدن غیرمادی است ؛ و معتقدند که آن بدن غیر مادی عین همین بدن دنیوی است نه مثل و شبیه آن ؛ لکن فاقد ماده است ؛ و می گویند شیئیّت یک شیء به صورت آن است نه به ماده آن ؛ لذا غیر مادی بودن آن بدن مانع از عینیّت بدن مادی دنیوی با بدن غیر مادی اخروی نمی شود. توجه: ماده در اصطلاح فلسفه غیر از ماده در اصطلاح فیزیک است ؛ ماده یک شیء در نگاه فلسفی آن چیزی است که صورت آن شیء را می پذیرد ؛ مثلا گوشت و استخوان و ... ماده بدن هستند اما بدن گوشت و استخوان و... نیست ؛ لذا ما وقتی شخصی را با همان صورت و شکل ولی بدون این مواد دنیوی در خواب می بینیم باز یقین داریم که این فلان شخص است .
هر کدام این دو گروه دلائلی برنظریه خود اقامه کرده و اشکالاتی نیز بر نظر دیگری وارد نموده اند ؛ حال اینکه دلائل کدام گروه یقینی و قطعی است ؛ و کدام گروه توانسته اند اشکالات وارده بر نظریه خودشان را جواب دهند ؛ امری است بسیار دشوار. البته برای کسی که نمی تواند به نتیجه قاطعی در این باره برسد برای او ، شرعا لازم و ضروری است که اجمالا معتقد شود که معاد ، جسمانی ، روحانی است ؛ و این دلیل برای او کافی است که بگوید : قرآن کریم کتاب خداست ؛ و خدا محال است سخن باطلی بگوید ؛ و از آیات قرآن استفاده می شود که معاد جسمانی، روحانی است ؛ پس حتما این مطلب حق است. اما اگر کسی بخواهد از راه عقلی به نظریه درست و تفصیلی دست پیدا کند چاره ای جز تحقیق عمیق و توان بررسی و ارزیابی نظرات این دو گروه ندارد.
دلیل عمده متکلمین بر معاد جسمانی دلیل نقلی است ؛ ولی دلیل عقلی نیز بر این مطلب اقامه کرده اند که به یک مورد از دلائل ایشان اشاره می شود :
دلیل متکلمین بر معاد جسمانی .
خداوند متعال انسان را آفرید تا به سعادت و کمال برسد ؛ و یکی از ارکان سعادت ، لذت است ؛ و شکی نیست که انسان دو گونه لذت دارد ؛ لذات روحی و معنوی و لذات جسمانی . در این دنیا ، این دو گونه لذت باهم به نوعی ناسازگاری دارند ؛ به نحوی که اگر کسی بخواهد از تمام لذائذ جسمانی بی هیچ محدودیتی بهرمند شود از لذات معنوی باز خواهد ماند ؛ و اگر بخواهد از لذائذ معنوی بهره کامل ببرد ناچار باید از برخی لذائذ جسمانی چشم پوشی کند . حال اگر آخرت صرفا روحانی باشد ، در آن صورت انسان در آخرت از لذات جسمانی محروم خواهد بود ؛و اگر معاد صرفا جسمانی باشد از لذائذ روحانی محروم خواهد شد ؛ پس در این دو حالت انسان ، انسان محروم از سعادت کامل خواهد بود ؛ و اگر معاد ، جسمانی و روحانی باشد انسان می تواند به سعادت کامل دست پیدا کند ؛ و بر خداوند کریم و خیر خواه ، قبیح و نارواست که امکان تأمین سعادت کامل انسان مؤمن برای او باشد ، و او این سعادت را تامین نکند ؛ و قبیح و ناروا در خدا راه ندارد ؛ پس حتما خداوند متعال چنین امکانی را تحقق خواهد بخشید ؛ و معاد را جسمانی و روحانی قرار خواهد داد.
حکمای صدرایی نیز بر معاد جسمانی مورد ادعای خودشان دلائلی را اقامه نموده اند . البته فهم مقدمات دلائل ایشان نیازمند آن است که شخص با مکتب فلسفی حکمت متعالیه آشنایی داشته باشد . ما سعی می کنیم دلیل اصلی حکمای صدرایی را با بیانی ساده خدمت حضرت عالی بیان کنیم ؛ گرچه ساده کردن مطالب فلسفی کار چندان آسانی نیست .
دلیل حکمای صدرایی بر معاد جسمانی .
1- هر موجود مادی و از جمله انسان ، دارای حرکت جوهری است ؛ به عبارت دیگر موجود مادی موجودی است که ذاتش دائما در سیلان و در پویش وتحول است ؛ و لحظه به لحظه صورتی تازه می گیرد.
2- انسان ، زمانی دارای صورت نطفه است ؛ و زمانی دیگر دارای صورت علقه می شود و زمانی دیگر به صورت مضغه در می آید و بالاخره به مرحله جنینی می رسد ؛ و در لحظه بعد صورتی نو می یابد که آن را صورت نفس می گویند ؛ در این لحظه است که جنین تبدیل به انسان می شود ؛ و با صورتهای بعدی که دم به دم به انسان افاضه می شود ، نفس و بدن انسان باز هم کاملتر می شود ؛ تا لحظه مرگ فرا رسد. بنابر این از نطفه تا لحظه مرگ یک موجود است که دائما در تحول است ؛ نفس (روح) در نتیجه حرکت جوهری بدن ، از خود همان بدن پدید می آید و موجودی جدا از بدن نیست ؛ بلکه مرتبه ای از وجود همین یک انسان است ؛ به عبارت دیگر انسان موجودی مرکب از روح و بدن نیست ؛ بلکه انسان یک موجود است که دارای مرتبه بالا و پایین است ؛ مرتبه بالای آن روح و مرتبه پایین آن بدن است. و جدا شدن دو مرتبه ی یک وجود از همدیگر محال است ؛ چون اگر جدا شوند دیگر یک وجود نخواهند بود ؛ بلکه دو موجود مستقل از هم خواهند بود ؛ در حالی که انسان یک وجود بیشتر نیست ؛ ما به علم حضوری می یابیم که یک وجود هستیم نه دو وجودبه هم چسبیده .پس روح و جسم دو روی یک سکه اند ؛ انسان یک وجود است که یک روی پنهان دارد و یک روی آشکار .
3- بر این اساس در هنگام مرگ انسان با روح و بدن وارد عالم برزخ می شود ؛ نه فقط با روح تنها ؛ و اساسا بدن بدون روح و روح بدون بدن معنی ندارد. روح وقتی روح است که بدن داشته باشد ؛ و بدن وقتی بدن است که روح داشته باشد.
4- اما بنا به براهین قطعی فلسفی که در کتب فلسفی بیان شده است عالم برزخ ، عالمی مجرد (غیر مادی ) است ؛ بنابراین محال است انسان با بدن مادی در آن وارد شود ؛ پس انسان وارد شده در عالم برزخ ، انسانی با بدن غیر مادی (بدن برزخی , مثالی) خواهد بود ؛ یعنی صورت بدن وارد عالم برزخ خواهد شد نه ماده آن ؛ و شیئیّت شیء به صورت آن است نه به ماده آن ؛ و ماده در حقیقت شیء داخل نیست ؛ بنابر این بدن برزخی با این که غیر مادی است اما دقیقا همین بدن دنیوی است ؛ چون همان صورت است ؛ نه صورتی دیگر ؛ پس در هنگام موت آنچه از انسان در این دنیا می ماند ماده اوست ؛ نه بدن او ؛ آنچه در دنیا می ماند جسمی است که میّت نامیده می شود ؛ و اگر به آن بدن فلان شخص گفته می شود مجاز است ؛ مثل این که به چوب خشک ؛ درخت گفته شود.
5- عالم آخرت نیز عالمی است مجرد از ماده ؛ چرا که عالم آخرت از نظر وجودی کاملتر از عالم برزخ است ؛ پس اگر عالم برزخ غیر مادی است ، به نحو اولی آخرت پس از برزخ نیز غیر مادی است ؛ بنابر این انسان در آخرت نیز با بدن غیر مادی محشور خواهد شد ؛ لکن بدن آخرتی لطیفتر از بدن برزخی خواهد بود.و هر چه بدن لطیفتر باشد لذات و عذاب او هم شدیدتر ، و محدودیت آن کمتر خواهد بود.
برای مطالعه بیشتر به منابع زیر مراجعه فرمایید.
1- آموزش کلام اسلامی 2، محمدسعیدی فر،ازصفحه 200به بعد
2- معاد یا بازگشت بسوی خدا ؛ استاد محمد شجاعی
3- معادشناسی ؛ استاد جعفر سبحانی==
- [سایر] آیا معاد جسمانی و روحانی است ؟دلیل عقلی دارد یا خیر؟
- [سایر] معاد جسمانی است یا روحانی؟
- [سایر] شواهد ودلایل عقلی معاد جسمانی چیست؟
- [سایر] نظر مشروح قرآن درباره ی معاد جسمانی - روحانی چیست؟ آیا در قرآن برای معاد جسمانی - روحانی مصداق و نمونه ای ذکر شده است؟
- [سایر] آیا معاد جسمانی است یا روحانی؟
- [سایر] به چه دلیل معاد، جسمانی - روحانی است؟
- [سایر] قرآن و معاد جسمانی و روحانی؟
- [سایر] نظر روایات اسلامی راجع به معاد جسمانی - روحانی چیست؟
- [سایر] آیا در تلاش چند صدساله ی حکمای الهی، مسأله ی عقلی معاد جسمانی حل گردیده است؟
- [سایر] منشا تفاوت در روایات و دین اسلام در مورد معاد جسمانی و روحانی چیست ؟
- [آیت الله اردبیلی] سزاوار نیست پدر و مادر با تفاوت و تبعیض بین اولاد، مالی را به آنان ببخشند، مگر این که بعضی از آنها نیازمند یا دارای امتیازات عقلی و شرعی باشند.
- [آیت الله سبحانی] اگر کسی دختر نابالغی را برای خود عقد کند، پیش از آن که نه سال دختر تمام شود، نباید با او نزدیکی کند، و اگر نه سال او تمام شد و استعداد جسمانی برای نزدیکی نداشته باشد نباید با او نزدیکی نماید و اگر نزدیکی انجام داد و او را (افضا) نمود هیچ وقت نباید با او نزدیکی کند.
- [آیت الله سبحانی] اگر کسی دختر نابالغی را برای خود عقد کند، پیش از آن که نه سال دختر تمام شود، نباید با او نزدیکی کند، و اگر نه سال او تمام شد و استعداد جسمانی برای نزدیکی نداشته باشد نباید با او نزدیکی نماید و اگر نزدیکی انجام داد و او را (افضا) نمود هیچ وقت نباید با او نزدیکی کند. صفحه 453
- [آیت الله سبحانی] مسلمانی که منکر خدا یا پیغمبر یا معاد شود، یا حکم ضروری دین یعنی حکمی را که مسلمانان جزء دین اسلام می دانند مثل واجب بودن نماز و روزه انکار کند، در صورتی که منکر شدن آن حکم; به انکار خدا یا پیغمبر برگردد، مرتد است.
- [آیت الله خوئی] مسلمانی که منکر خدا یا پیغمبر یا معاد یا از فرقههائی بوده باشد که در مسألة (2406) گفته شد و یا حکم ضروری دین یعنی حکمی را که مسلمانان جزء دین اسلام میدانند مثل واجب بودن نماز و روزه درصورتی که بداند آن حکم ضروری دین است انکار کند مرتد میشود، و احکامی که در مسائل آینده ذکر میشود بر او مترتب است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] کسی که ضروری دین اسلام یعنی چیزی را که همه مسلمانان می دانند (مانند معاد روز قیامت و واجب بودن نماز و روزه و امثال آن) را منکر شود، چنانچه ضروری بودن آن را بداند، کافر است و اگر در ضروری بودن آن شک دارد کافر نیست، ولی احتیاط مستحب آن است که از او اجتناب شود.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه کسی دختر نابالغی را با اجازه ولی او برای خود عقد کند پیش از آن که نه سال دختر تمام شود نزدیکی کردن با او حرام است و بعد از نه سال نیز اگر استعداد جسمانی ندارد اشکال دارد، ولی در هر حال اگر نزدیکی کند و او را افضا نماید آن زن بر او حرام نمی شود مخصوصاً اگر از طریق جراحی یا درمان خوب شود و به حال اصلی بازگردد، بنابراین در مسأله نزدیکی با زن علاوه بر تمام شدن سن نه سال، لازم است رشد جسمانی برای نزدیکی نیز داشته باشد و اگر بیم افضا و ناقص شدن زن باشد نزدیکی با او اشکال دارد هرچند به سن بلوغ رسیده باشد.
- [آیت الله نوری همدانی] مسلمانی که منکر خدا یا معاد یا پیغمبر شود ، یا حکم ضروری دین ، یعنی حکمی را که مسلمانان جزء دین اسلام می دانند ، مثل واجب بودن نماز و روزه انکار کند ، در صورتی که بداند آن حکم ضروری دین است و انکار آن ، انکار نبوّت پیغمبر ( صلّی الله علیه وآله ) است ، مرتّد است .
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه شخص مستطیع حج به جا نیاورد سپس توانایی جسمانی را از دست بدهد، بطوری که نا امید باشد از این که خودش حج را به جا آورد، باید شخص دیگری را از طرف خود به حج بفرستد، اما هرگاه کسی قدرت مالی پیدا کند ولی بر اثر پیری یا بیماری، توانایی نداشته باشد، حج بر او واجب نیست، ولی احتیاط مستحب این است که اجیر بگیرد.
- [آیت الله سبحانی] فردی که به حد تکلیف رسیده ولی معترف به وجود خدا و یا وحدانیّت و یا نبوت پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) یا معاد(روز قیامت) نباشد بنابر احتیاط واجب نجس است. و همچنین اگر کسی یکی از احکام ضروری اسلام (مانند وجوب نماز و روزه و حج) را انکار کند و در نظر او ملازم با انکار یکی از امور یادشده باشد، نیز نجس می باشد.