از آن جا که اصل دین و آموزه ی معاد، مسئولیت آفرین و تکلیف ساز است، برخی بر آن شدند تا دست به انکار اصل دین، یا حداقل انکار معاد بزنند. در این میان برخی به بهانه ی عدم توانایی تصویر درست از معاد و حل شبهات آن، برخی به خاطر فرار از مسئولیت و برخی نیز تحت تأثیر شبهاتی که باور به معاد (به ویژه معاد جسمانی - روحانی) را مشکل می ساخته، معاد را انکار کرده اند. با توجه به این که ایمان به معاد هموزن ایمان به مبدأ است، قرآن کریم به شکل گسترده ای به روشنگری این مسئله پرداخته است. بهانه گیری ها الف) خواهش های نفسانی: (بَلْ یُرِیدُ الاِْنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَهُ یَسْئَلُ أَیّانَ یَوْمُ الْقِیامَة[1])؛ بلکه انسان می خواهد (در طول زندگی) گناه کند (با لحن انکارآمیز) می پرسد روز قیامت چه وقت فرا می رسد. ب) قدرت طلبی و حکومت بر دیگران: (وَ قالَ الْمَلاَُ مِنْ قَوْمِهِ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِلِقاءِ الاَْخِرَةِ وَ أَتْرَفْناهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا ما هذا إِلاّ بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یَأْکُلُ مِمّا تَأْکُلُونَ مِنْهُ وَ یَشْرَبُ مِمّا تَشْرَبُونَ[2])؛ مقتدران و سران قوم پیامبر پس از نوح، آنان که کفر ورزیدند و لقای آخروی را تکذیب کردند و در زندگی دنیوی از نعمت های فراوان برخوردار بودند، گفتند این مدعی نبوت، جز انسانی مانند ما نیست. از آنچه می خورید او نیز می خورد و از آنچه می نوشید او نیز می نوشد. ج) عناد و لجاجت: (أَ إِذا مِتْنا وَ کُنّا تُراباً ذلِکَ رَجْعٌ بَعِیدٌ قَدْ عَلِمْنا ما تَنْقُصُ الاَْرْضُ مِنْهُمْ وَ عِنْدَنا کِتابٌ حَفِیظٌ بَلْ کَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمّا جاءَهُمْ فَهُمْ فِی أَمْر مَرِیج.)[3]؛ (کافران گفتند) آیا هنگامی که مردیم و خاک شدیم (دوباره زنده خواهیم شد) این بازگشتی بعید است، ما بر آنچه زمین از آنان می کاهد آگاهیم و نزد ما کتابی است نگهدار و نگهبان، بلکه آنان حق را آنگاه که به سوی آنها آمد تکذیب کردند، پس آنان در کاری آشفته و مضطرب می باشند. صدر آیه ی شریفه به شبهه ای اشاره دارد که بعد آن را بیان می کنیم؛ اما ذیل آیه، پرده از بهانه گیری و لجاجت آنها برمی دارد؛ یعنی انکارشان به خاطر تکذیب حق است و این اندیشه ی آنها دچار اضطراب است. قرآن و شبهات الف) دلیلی بر معاد نیست: (قُلْتُمْ ما نَدْرِی مَا السّاعَةُ إِنْ نَظُنُّ إِلاّ ظَنًّا وَ ما نَحْنُ بِمُسْتَیْقِنِینَ)[4]؛ گفتید ما نمی دانیم قیامت چیست؟ ما نسبت به آن، گمانی بیش نداشته، یقین نداریم. فردی با اظهار شگفتی از وقوع معاد، مقداری استخوان پوسیده را خدمت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)آورد و گفت آیا خداوند این ها را برمی گرداند؟ قرآن کریم با بهترین روش و بیان، ابتدا گفتار خود آنها را شگفت آور می داند؛ سپس آفرینش نخست آنها را که مهم تر از زنده کردن مجدد است، به آنها گوشزد می کند. (فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ أَ إِذا کُنّا تُراباً أَ إِنّا لَفِی خَلْق جَدِید)[5]؛ شگفت آور است سخن آنها که می گویند آیا هنگامی که تبدیل به خاک شدیم، آفرینش جدید خواهیم داشت؟ (وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ)[6]؛ و برای ما مثالی زد و آفرینش خود را فراموش کرد و گفت: چه کسی این استخوان ها را زنده می کند، در حالی که پوسیده است. ب) مرگ نابودی است و چیزی که نابود شد برنمی گردد: (وَ قالُوا أَ إِذا ضَلَلْنا فِی الْأَرْضِ أَ إِنّا لَفِی خَلْق جَدِید[7])؛ (گفتند) وقتی روی زمین نابود شدیم، آفرینش نوینی خواهیم داشت؟! قرآن کریم پاسخ می دهد: (قُلْ یَتَوَفّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلی رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ)[8]؛ مرگ به معنای نابودی مطلق نیست، بلکه روح انسانی قبض می شود ونزد خداوند ماندگار است. پی نوشتها: [1]. سوره ی قیامت، آیه ی 5 6. [2]. سوره ی مؤمنون، آیه ی 33. [3]. سوره ی ق، آیه ی 3 - 5. [4]. سوره ی جاثیه، آیه ی 32. [5]. سوره ی رعد، آیه ی 5. [6]. سوره ی یس، آیه ی 78. [7]. سوره ی سجده، آیه ی 10. [8]. سوره ی سجده، آیه ی 11. منبع: آخرین سفر، رحیم لطیفی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1385)
از آن جا که اصل دین و آموزه ی معاد، مسئولیت آفرین و تکلیف ساز است، برخی بر آن شدند تا دست به انکار اصل دین، یا حداقل انکار معاد بزنند. در این میان برخی به بهانه ی عدم توانایی تصویر درست از معاد و حل شبهات آن، برخی به خاطر فرار از مسئولیت و برخی نیز تحت تأثیر شبهاتی که باور به معاد (به ویژه معاد جسمانی - روحانی) را مشکل می ساخته، معاد را انکار کرده اند.
با توجه به این که ایمان به معاد هموزن ایمان به مبدأ است، قرآن کریم به شکل گسترده ای به روشنگری این مسئله پرداخته است.
بهانه گیری ها
الف) خواهش های نفسانی:
(بَلْ یُرِیدُ الاِْنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَهُ یَسْئَلُ أَیّانَ یَوْمُ الْقِیامَة[1])؛ بلکه انسان می خواهد (در طول زندگی) گناه کند (با لحن انکارآمیز) می پرسد روز قیامت چه وقت فرا می رسد.
ب) قدرت طلبی و حکومت بر دیگران:
(وَ قالَ الْمَلاَُ مِنْ قَوْمِهِ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِلِقاءِ الاَْخِرَةِ وَ أَتْرَفْناهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا ما هذا إِلاّ بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یَأْکُلُ مِمّا تَأْکُلُونَ مِنْهُ وَ یَشْرَبُ مِمّا تَشْرَبُونَ[2])؛ مقتدران و سران قوم پیامبر پس از نوح، آنان که کفر ورزیدند و لقای آخروی را تکذیب کردند و در زندگی دنیوی از نعمت های فراوان برخوردار بودند، گفتند این مدعی نبوت، جز انسانی مانند ما نیست. از آنچه می خورید او نیز می خورد و از آنچه می نوشید او نیز می نوشد.
ج) عناد و لجاجت:
(أَ إِذا مِتْنا وَ کُنّا تُراباً ذلِکَ رَجْعٌ بَعِیدٌ قَدْ عَلِمْنا ما تَنْقُصُ الاَْرْضُ مِنْهُمْ وَ عِنْدَنا کِتابٌ حَفِیظٌ بَلْ کَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمّا جاءَهُمْ فَهُمْ فِی أَمْر مَرِیج.)[3]؛ (کافران گفتند) آیا هنگامی که مردیم و خاک شدیم (دوباره زنده خواهیم شد) این بازگشتی بعید است، ما بر آنچه زمین از آنان می کاهد آگاهیم و نزد ما کتابی است نگهدار و نگهبان، بلکه آنان حق را آنگاه که به سوی آنها آمد تکذیب کردند، پس آنان در کاری آشفته و مضطرب می باشند.
صدر آیه ی شریفه به شبهه ای اشاره دارد که بعد آن را بیان می کنیم؛ اما ذیل آیه، پرده از بهانه گیری و لجاجت آنها برمی دارد؛ یعنی انکارشان به خاطر تکذیب حق است و این اندیشه ی آنها دچار اضطراب است.
قرآن و شبهات
الف) دلیلی بر معاد نیست:
(قُلْتُمْ ما نَدْرِی مَا السّاعَةُ إِنْ نَظُنُّ إِلاّ ظَنًّا وَ ما نَحْنُ بِمُسْتَیْقِنِینَ)[4]؛ گفتید ما نمی دانیم قیامت چیست؟ ما نسبت به آن، گمانی بیش نداشته، یقین نداریم.
فردی با اظهار شگفتی از وقوع معاد، مقداری استخوان پوسیده را خدمت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)آورد و گفت آیا خداوند این ها را برمی گرداند؟ قرآن کریم با بهترین روش و بیان، ابتدا گفتار خود آنها را شگفت آور می داند؛ سپس آفرینش نخست آنها را که مهم تر از زنده کردن مجدد است، به آنها گوشزد می کند.
(فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ أَ إِذا کُنّا تُراباً أَ إِنّا لَفِی خَلْق جَدِید)[5]؛ شگفت آور است سخن آنها که می گویند آیا هنگامی که تبدیل به خاک شدیم، آفرینش جدید خواهیم داشت؟
(وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ)[6]؛ و برای ما مثالی زد و آفرینش خود را فراموش کرد و گفت: چه کسی این استخوان ها را زنده می کند، در حالی که پوسیده است.
ب) مرگ نابودی است و چیزی که نابود شد برنمی گردد:
(وَ قالُوا أَ إِذا ضَلَلْنا فِی الْأَرْضِ أَ إِنّا لَفِی خَلْق جَدِید[7])؛ (گفتند) وقتی روی زمین نابود شدیم، آفرینش نوینی خواهیم داشت؟!
قرآن کریم پاسخ می دهد:
(قُلْ یَتَوَفّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلی رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ)[8]؛ مرگ به معنای نابودی مطلق نیست، بلکه روح انسانی قبض می شود ونزد خداوند ماندگار است.
پی نوشتها:
[1]. سوره ی قیامت، آیه ی 5 6.
[2]. سوره ی مؤمنون، آیه ی 33.
[3]. سوره ی ق، آیه ی 3 - 5.
[4]. سوره ی جاثیه، آیه ی 32.
[5]. سوره ی رعد، آیه ی 5.
[6]. سوره ی یس، آیه ی 78.
[7]. سوره ی سجده، آیه ی 10.
[8]. سوره ی سجده، آیه ی 11.
منبع: آخرین سفر، رحیم لطیفی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1385)
- [سایر] منکران معاد و انگیزه انکار آنان چیست؟
- [سایر] روش برخورد قرآن با منکران معاد را بیان کنید ؟
- [سایر] یکی از دلایل منکران معاد شبهه اعاده معدوم است، اعاده معدوم و رابطه آن با معاد چیست؟
- [سایر] 5 ایه که منکران در انکار حضرت محمد اوردند؟(کار واجبی باهاش دارم اگه میشه تا فردا جوابمون بدین.باتشکر.
- [سایر] آیا فهم و تفسیر قرآن کریم برای غیر معصومین(علیهم السلام) ممکن است یا خیر؟ دلایل منکران امکان فهم قرآن کریم و رد آن ها را بیان کنید؟
- [سایر] چگونه با انگیزه باشیم؟
- [سایر] انگیزه های خودنمایی دختران چیست؟
- [سایر] تکبر از انگیزه های چیست؟
- [سایر] معاد چیست ؟
- [سایر] به چه دلیل حتماً باید معاد باشد و چه نیازی به معاد است؟
- [آیت الله نوری همدانی] شخصی که از سفر معصیت بر می گردد ، چنانچه انگیزة رجوعش مقصد مستقلی غیر از رجوع به وطن باشد نماز او شکسته است .
- [آیت الله مظاهری] عقیم کردن مرد یا زن خود را و همچنین بستن لولهها، اگر داعی و انگیزة عقلایی بر آن باشد، اشکال ندارد ولی باید زن با رضایت شوهر و شوهر با رضایت زن این کار را انجام دهد.
- [آیت الله بهجت] اگر کسی مثلاً خواست نماز ظهر بخواند، ولی موقع شروع در نماز اشتباهاً به جای لفظ ظهر لفظ عصر به زبان او آمد یا اینکه در قلبش به جای ظهر مثلاً عصر اشتباهاً خطور کرد، ولی انگیزه او از این عمل نماز ظهر بود، مانعی ندارد و نماز او صحیح است.
- [آیت الله سبحانی] مسلمانی که منکر خدا یا پیغمبر یا معاد شود، یا حکم ضروری دین یعنی حکمی را که مسلمانان جزء دین اسلام می دانند مثل واجب بودن نماز و روزه انکار کند، در صورتی که منکر شدن آن حکم; به انکار خدا یا پیغمبر برگردد، مرتد است.
- [آیت الله خوئی] مسلمانی که منکر خدا یا پیغمبر یا معاد یا از فرقههائی بوده باشد که در مسألة (2406) گفته شد و یا حکم ضروری دین یعنی حکمی را که مسلمانان جزء دین اسلام میدانند مثل واجب بودن نماز و روزه درصورتی که بداند آن حکم ضروری دین است انکار کند مرتد میشود، و احکامی که در مسائل آینده ذکر میشود بر او مترتب است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] کسی که ضروری دین اسلام یعنی چیزی را که همه مسلمانان می دانند (مانند معاد روز قیامت و واجب بودن نماز و روزه و امثال آن) را منکر شود، چنانچه ضروری بودن آن را بداند، کافر است و اگر در ضروری بودن آن شک دارد کافر نیست، ولی احتیاط مستحب آن است که از او اجتناب شود.
- [آیت الله نوری همدانی] مسلمانی که منکر خدا یا معاد یا پیغمبر شود ، یا حکم ضروری دین ، یعنی حکمی را که مسلمانان جزء دین اسلام می دانند ، مثل واجب بودن نماز و روزه انکار کند ، در صورتی که بداند آن حکم ضروری دین است و انکار آن ، انکار نبوّت پیغمبر ( صلّی الله علیه وآله ) است ، مرتّد است .
- [آیت الله اردبیلی] اگر کالایی را به انگیزه گرانتر شدن از دسترس مردم دور نگاه دارد، ولی آن کالا توسط دیگران به مردم عرضه شود و به گونهای نباشد که آنان در مضیقه و سختی قرار گیرند، در این صورت احتکار صادق نیست. =============================================================================== 1 وسائل الشیعة، چاپ آل البیت، باب 3 از (أبواب آداب التّجارة)،ح2 و 4،ج17،ص386 و 387. 2 همان، باب 27،ح1، 3، 6، 11 و 13،ص423 - 427.
- [آیت الله سبحانی] فردی که به حد تکلیف رسیده ولی معترف به وجود خدا و یا وحدانیّت و یا نبوت پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) یا معاد(روز قیامت) نباشد بنابر احتیاط واجب نجس است. و همچنین اگر کسی یکی از احکام ضروری اسلام (مانند وجوب نماز و روزه و حج) را انکار کند و در نظر او ملازم با انکار یکی از امور یادشده باشد، نیز نجس می باشد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] مسلمانی که منکر خدا یا پیغمبر یا معاد یا از فرقه هائی بوده باشد که در مسأله (2406) گفته شد و یا حکم ضروری دین؛ یعنی حکمی را که مسلمانان جزء دین اسلام می دانند مثل واجب بودن نماز و روزه؛ در صورتی که بداند آن حکم ضروری دین است انکار کند مرتد می شود و احکامی که در مسائل آینده ذکر می شود بر او مترتب است.