به چه دلیل حتماً باید معاد باشد و چه نیازی به معاد است؟
آموزه ها و باورهای دینی، از جمله معاد باوری، همانند اصل دین الهی، بر فطرت و عقل سلیم انسانی استوار است[1]، و در ژرفای جان انسان ها ریشه دارد. هیچ کس نمی تواند منکر این حقیقت باشد که از مرگ، به معنای نیستی و پوچی، گریزان است و از طرفی خواهان عمر طولانی و حتی جاویدانی است. آرزوی یافتن اکسیر جوانی، سرچشمه ی آب حیات و علاقه به حیات فرزندان، نشانه های آن حقیقت اند. به قول مرحوم فیض، چگونه ممکن است نفوس انسان نابود گردد با این که خداوند در طبیعت او به مقتضای حکمتش عشق به هستی و بقا را آفریده است، و در درون جانش کراهت عدم و فنا را؟! از سوی دیگر، این مسأله، ثابت، وجدانی و یقینی است که بقا و دوام در این جهان امری است محال. اگر جهان دیگری وجود نداشته باشد که انسان به آن انتقال یابد، این مسأله ی غریزی و ارتکازی که خداوند در فطرت انسان به ودیعه نهاده، یعنی محبت به بقای همیشگی و حیات جاودانی، باطل و بیهوده خواهد بود، و خداوند حکیم برتر از آن است که چنین کار لغوی را انجام دهد.[2] بعد از بیان این پیشگفتار که خود دلیلی وجدانی و شهودی بر لزوم و اثبات معاد است، به طرح چند دلیل دیگر می پردازیم: هدفمندی آفرینش و عدالت آفریدگار شکی نیست که خداوند به نیکوکاران، آنهایی که از دستورهایش پیروی می کنند و در راه رسیدن به کمال و معنویات، سختی ها را به جان می خرند، وعده ی ثواب و پاداش داده است[3]؛ و به چشم سر دیده می شود که بسیاری از این افراد بدون رسیدن به پاداش از دنیا می روند؛ ولی خدای حکیم و عادل به وعده اش وفا می کند؛ مکان و زمان وفا همانا روز رستاخیز است. از طرفی، خداوند از ستمکاران انتقام می گیرد و حق ستم دیدگان را می ستاند.[4] ستمگرانی هستند که انسان های زیادی را بی گناه کشته اند و این دنیا گنجایش تاوان پس دادن و تلافی را ندارد.[5] در مواردی خداوند، درد و اندوهی را متوجه برخی از بندگان می کند که ثمره و هدف آن سعادت اخروی است، رستاخیز فضای مناسب و شایسته برای رسیدن به چنین سعادتی است.[6] (إِنَّ اللّهَ اشْتَری مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ)؛[7]خداوند از مؤمنان، جان ها و اموالشان را خریداری کرده که (در برابرش) بهشت برای آنان باشد. حرکت تکاملی خواستار معاد است[8] سعی و تلاش و رسیدن، واقعیت حرکت را تشکیل می دهد؛ لذا فلاسفه برای هر حرکتی شش چیز را ضروری می دانند؛ یکی از آنها (غایت) است. تلاشگر می کوشد چیزی را که ندارد به دست آورد. روی این اصل بشر از روز نخست با یک حالت بی ثباتی، بی قراری و تلاش آفریده شده و در هر لحظه با شرایط مختلفی رو به سوی کمال می رود. یک سلول کوچک از گذرگاه های (علقه، مضغه و...) به صورت انسان می رسد که با عشق و تلاش، دست به کارهای بزرگی می زند؛ ولی در عین حال حیات او هم چنان دست خوش بی قراری و ناآرامی است و پیوسته در جریان حوادث از حالتی به حالت دیگر در می آید؛ و به حکم (غایت دار) بودنِ حرکت، باید این حرکت و بی قراری به ثبات و استقرار و آرامش برسد. (وَ أَنْ لَیْسَ لِلاِْنْسانِ إِلاّ ما سَعی * وَ أَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُری * ثُمَّ یُجْزاهُ الْجَزاءَ الاَْوْفی * وَ أَنَّ إِلی رَبِّکَ الْمُنْتَهی)؛[9] و این که برای انسان بهره ای جز سعی و کوشش او نیست و این که تلاش او به زودی دیده می شود؛ سپس به او جزای کافی داده خواهد شد و این که همه ی امور به پروردگارت منتهی می گردد. (إِلی رَبِّکَ یَوْمَئِذ الْمُسْتَقَرُّ)؛[10] آن روز قرارگاه نهایی تنها به سوی پروردگار توست. (إِنَّ إِلی رَبِّکَ الرُّجْعی)؛[11] به یقین بازگشت (همه) به سوی پروردگار توست. این آیات می گویند: رستاخیز و معاد، مرجع و غایتِ حرکت و تلاش انسان است.[12] مولا علی (علیه السلام) در تفسیر آیه ی (إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ )می فرمایند: این که می گوییم (انّا لله) اعتراف به این حقیقت است که مملوک هستیم و او خدای ماست و این که می گوییم (و انّا الیه راجعون)اقرار به این حقیقت است که ما از این جهان می رویم[13] و در حال حرکت به سوی هدف هستیم. حساب رسی کامل فقط در سایه ی معاد کیفر و پاداش دادن نهایی در دنیا، که هنوز سرنوشت نهایی روشن نیست، کم لطفی و ناقص است؛ چون هستند گنهکارانی که به راه صواب برمی گردند و درستکارانی که بیداد پیشه می کنند و مهم تر این که محاسبه ی کامل عمل و آثار و تبعات آن فقط با پایان امواج و پیامدهای آن ممکن است؛ مثلا هر گاه شخصی در مجلس پر از جمعیتی اقدام به شکستن لامپ ها کند، عقوبت فوری او کتک زدن است، اما عقوبت کامل و عادلانه ی او بعد از محاسبه ی خسارات و معالجه ی مجروحین و... است؛ همین طور، پاداش فوریِ کسی که بیمارستان ساخته، سپاس و قدردانی از اوست، اما پاداش کامل، در پایان عمرِ بیمارستان است که چندین انسان را نجات داده است.[14] پی نوشتها: [1]. سوره ی روم، آیه ی 30: پس روی خود را متوجه آیین خالص پروردگار کن، این فطرتی است که خداوند انسان ها را بر آن آفریده؛ دگرگونی در آفرینش الهی نیست؛ این است آیین استوار، ولی اکثر مردم نمی دانند. [2]. فیض کاشانی، علم الیقین، ج 2، ص 837. [3]. سوره ی بقره، آیه ی 223: (وَ اتَّقُوا اللّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّکُمْ مُلاقُوهُ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ)؛و از خدا بترسید و بدانید حتماً ملاقات کننده ی او هستید و بشارت بده مؤمنین را. سوره ی بقره، آیه ی 82: (وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیها خالِدُونَ)؛و آنهایی که ایمان آوردند و کارهای نیک و شایسته کردند اهل بهشتند و در بهشت جاوید، همیشه متنعم خواهند بود. [4]. سوره ی ابراهیم، آیه ی 22: (إِنَّ الظّالِمِینَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ)؛ در این روز ستمکارانِ عالم را عذاب دردناکی خواهد بود. سوره ی کهف، آیه ی 29: (إِنّا أَعْتَدْنا لِلظّالِمِینَ ناراً أَحاطَ بِهِمْ سُرادِقُها) ما برای کافران ستمکار آتشی مهیا ساخته ایم که شعله های آن گرد آنها احاطه کند. [5]. سوره ی سجده، آیه ی 21: (وَ لَعَذابُ الاَْخِرَةِ أَشَدُّ وَ أَبْقی). [6]. هاشم تهرانی، توضیح المراد، ص 784. [7]. سوره ی توبه، آیه ی 111. [8]. صدرالدین محمد شیرازی، الحکمة المتعالیة، ج 9، ص 247. [9]. سوره ی نجم، آیه ی 39 42. [10]. سوره ی قیامت، آیه ی 12. [11]. سوره ی علق، آیه ی 8. [12]. در بهشت و قیامت هم، تکامل و حرکت ادامه دارد که هدف و نهایتِ آن مطابق همان عالم است. [13]. شیخ طبرسی، مجمع البیان، تعلیقه محلاتی، ج 1، ص 238، و نهج البلاغه، کلمات قصار، کلمه ی 99. [14]. محسن قرائتی، معاد، ص 29. منبع: آخرین سفر، رحیم لطیفی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1385)
عنوان سوال:

به چه دلیل حتماً باید معاد باشد و چه نیازی به معاد است؟


پاسخ:

آموزه ها و باورهای دینی، از جمله معاد باوری، همانند اصل دین الهی، بر فطرت و عقل سلیم انسانی استوار است[1]، و در ژرفای جان انسان ها ریشه دارد.
هیچ کس نمی تواند منکر این حقیقت باشد که از مرگ، به معنای نیستی و پوچی، گریزان است و از طرفی خواهان عمر طولانی و حتی جاویدانی است. آرزوی یافتن اکسیر جوانی، سرچشمه ی آب حیات و علاقه به حیات فرزندان، نشانه های آن حقیقت اند. به قول مرحوم فیض، چگونه ممکن است نفوس انسان نابود گردد با این که خداوند در طبیعت او به مقتضای حکمتش عشق به هستی و بقا را آفریده است، و در درون جانش کراهت عدم و فنا را؟! از سوی دیگر، این مسأله، ثابت، وجدانی و یقینی است که بقا و دوام در این جهان امری است محال. اگر جهان دیگری وجود نداشته باشد که انسان به آن انتقال یابد، این مسأله ی غریزی و ارتکازی که خداوند در فطرت انسان به ودیعه نهاده، یعنی محبت به بقای همیشگی و حیات جاودانی، باطل و بیهوده خواهد بود، و خداوند حکیم برتر از آن است که چنین کار لغوی را انجام دهد.[2]
بعد از بیان این پیشگفتار که خود دلیلی وجدانی و شهودی بر لزوم و اثبات معاد است، به طرح چند دلیل دیگر می پردازیم:
هدفمندی آفرینش و عدالت آفریدگار
شکی نیست که خداوند به نیکوکاران، آنهایی که از دستورهایش پیروی می کنند و در راه رسیدن به کمال و معنویات، سختی ها را به جان می خرند، وعده ی ثواب و پاداش داده است[3]؛ و به چشم سر دیده می شود که بسیاری از این افراد بدون رسیدن به پاداش از دنیا می روند؛ ولی خدای حکیم و عادل به وعده اش وفا می کند؛ مکان و زمان وفا همانا روز رستاخیز است.
از طرفی، خداوند از ستمکاران انتقام می گیرد و حق ستم دیدگان را می ستاند.[4] ستمگرانی هستند که انسان های زیادی را بی گناه کشته اند و این دنیا گنجایش تاوان پس دادن و تلافی را ندارد.[5]
در مواردی خداوند، درد و اندوهی را متوجه برخی از بندگان می کند که ثمره و هدف آن سعادت اخروی است، رستاخیز فضای مناسب و شایسته برای رسیدن به چنین سعادتی است.[6]
(إِنَّ اللّهَ اشْتَری مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ)؛[7]خداوند از مؤمنان، جان ها و اموالشان را خریداری کرده که (در برابرش) بهشت برای آنان باشد.
حرکت تکاملی خواستار معاد است[8]
سعی و تلاش و رسیدن، واقعیت حرکت را تشکیل می دهد؛ لذا فلاسفه برای هر حرکتی شش چیز را ضروری می دانند؛ یکی از آنها (غایت) است. تلاشگر می کوشد چیزی را که ندارد به دست آورد. روی این اصل بشر از روز نخست با یک حالت بی ثباتی، بی قراری و تلاش آفریده شده و در هر لحظه با شرایط مختلفی رو به سوی کمال می رود. یک سلول کوچک از گذرگاه های (علقه، مضغه و...) به صورت انسان می رسد که با عشق و تلاش، دست به کارهای بزرگی می زند؛ ولی در عین حال حیات او هم چنان دست خوش بی قراری و ناآرامی است و پیوسته در جریان حوادث از حالتی به حالت دیگر در می آید؛ و به حکم (غایت دار) بودنِ حرکت، باید این حرکت و بی قراری به ثبات و استقرار و آرامش برسد.
(وَ أَنْ لَیْسَ لِلاِْنْسانِ إِلاّ ما سَعی * وَ أَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُری * ثُمَّ یُجْزاهُ الْجَزاءَ الاَْوْفی * وَ أَنَّ إِلی رَبِّکَ الْمُنْتَهی)؛[9] و این که برای انسان بهره ای جز سعی و کوشش او نیست و این که تلاش او به زودی دیده می شود؛ سپس به او جزای کافی داده خواهد شد و این که همه ی امور به پروردگارت منتهی می گردد.
(إِلی رَبِّکَ یَوْمَئِذ الْمُسْتَقَرُّ)؛[10] آن روز قرارگاه نهایی تنها به سوی پروردگار توست.
(إِنَّ إِلی رَبِّکَ الرُّجْعی)؛[11] به یقین بازگشت (همه) به سوی پروردگار توست.
این آیات می گویند: رستاخیز و معاد، مرجع و غایتِ حرکت و تلاش انسان است.[12]
مولا علی (علیه السلام) در تفسیر آیه ی (إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ )می فرمایند: این که می گوییم (انّا لله) اعتراف به این حقیقت است که مملوک هستیم و او خدای ماست و این که می گوییم (و انّا الیه راجعون)اقرار به این حقیقت است که ما از این جهان می رویم[13] و در حال حرکت به سوی هدف هستیم.
حساب رسی کامل فقط در سایه ی معاد
کیفر و پاداش دادن نهایی در دنیا، که هنوز سرنوشت نهایی روشن نیست، کم لطفی و ناقص است؛ چون هستند گنهکارانی که به راه صواب برمی گردند و درستکارانی که بیداد پیشه می کنند و مهم تر این که محاسبه ی کامل عمل و آثار و تبعات آن فقط با پایان امواج و پیامدهای آن ممکن است؛ مثلا هر گاه شخصی در مجلس پر از جمعیتی اقدام به شکستن لامپ ها کند، عقوبت فوری او کتک زدن است، اما عقوبت کامل و عادلانه ی او بعد از محاسبه ی خسارات و معالجه ی مجروحین و... است؛ همین طور، پاداش فوریِ کسی که بیمارستان ساخته، سپاس و قدردانی از اوست، اما پاداش کامل، در پایان عمرِ بیمارستان است که چندین انسان را نجات داده است.[14]
پی نوشتها:
[1]. سوره ی روم، آیه ی 30: پس روی خود را متوجه آیین خالص پروردگار کن، این فطرتی است که خداوند انسان ها را بر آن آفریده؛ دگرگونی در آفرینش الهی نیست؛ این است آیین استوار، ولی اکثر مردم نمی دانند.
[2]. فیض کاشانی، علم الیقین، ج 2، ص 837.
[3]. سوره ی بقره، آیه ی 223: (وَ اتَّقُوا اللّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّکُمْ مُلاقُوهُ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ)؛و از خدا بترسید و بدانید حتماً ملاقات کننده ی او هستید و بشارت بده مؤمنین را. سوره ی بقره، آیه ی 82: (وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیها خالِدُونَ)؛و آنهایی که ایمان آوردند و کارهای نیک و شایسته کردند اهل بهشتند و در بهشت جاوید، همیشه متنعم خواهند بود.
[4]. سوره ی ابراهیم، آیه ی 22: (إِنَّ الظّالِمِینَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ)؛ در این روز ستمکارانِ عالم را عذاب دردناکی خواهد بود. سوره ی کهف، آیه ی 29: (إِنّا أَعْتَدْنا لِلظّالِمِینَ ناراً أَحاطَ بِهِمْ سُرادِقُها) ما برای کافران ستمکار آتشی مهیا ساخته ایم که شعله های آن گرد آنها احاطه کند.
[5]. سوره ی سجده، آیه ی 21: (وَ لَعَذابُ الاَْخِرَةِ أَشَدُّ وَ أَبْقی).
[6]. هاشم تهرانی، توضیح المراد، ص 784.
[7]. سوره ی توبه، آیه ی 111.
[8]. صدرالدین محمد شیرازی، الحکمة المتعالیة، ج 9، ص 247.
[9]. سوره ی نجم، آیه ی 39 42.
[10]. سوره ی قیامت، آیه ی 12.
[11]. سوره ی علق، آیه ی 8.
[12]. در بهشت و قیامت هم، تکامل و حرکت ادامه دارد که هدف و نهایتِ آن مطابق همان عالم است.
[13]. شیخ طبرسی، مجمع البیان، تعلیقه محلاتی، ج 1، ص 238، و نهج البلاغه، کلمات قصار، کلمه ی 99.
[14]. محسن قرائتی، معاد، ص 29.
منبع: آخرین سفر، رحیم لطیفی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1385)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین