آیا نمی شود گفت چون عقل بشر برای قانونگذاری کافی است لذا نیازی به تقنین الهی نیست؟
پاسخ: بهترین دلیل نبوت عامه این است که خود عقل فتوا می‌دهد که منِ انسان، من در قلمرو زندگی مادی ‌و معنوی خود با همه موجودات ارتباط دارم و در عین حال، نسبت به بسیاری از امور جاهل هستم و معلومات ‌من، قابل قیاس با مجهولاتم نیست و لذا برای رسیدن به هدف، نیازمند راهنما و راه بلد می‌باشم. عقل ‌انسان، نیازمندی خود به راهنما را به روشنی در می‌یابد؛ همان‌گونه که (4=2×2) را به خوبی می‌فهمد و در ‌این دریافت خود، ذرّه‌ای احتمال اشتباه نمی‌دهد. عقل می‌گوید من از آینده، هیچ خبر ندارم، نمی‌دانم قبر ‌چیست، برزخ چیست، قیامت چیست؛ من مسافرم؛ امّا کجا می‌روم؟ چگونه می‌روم؟ با چه سرمایه‌ای ‌می‌روم؟ نمی‌دانم! به همین دلیل، آمدن راهنما از سوی خداوند برای من، امری ضروری است: (النبی موجود ‌بالضرورة لا بنحو الامکان).‌‌ ‌عقل، بسیاری از خطوط کلی جهان‌بینی را درک می‌کند؛ درباره توحید، درباره معاد، درباره وحی و رسالت و ‌معجزه؛ اینکه پیامبر باید معجزه داشته باشد واینکه معجزه چه ویژگی‌هایی دارد و اینکه چه کسی پیامبر است ‌و چه کسی پیامبرنما؛ صدها حکم اصلی و جامع را عقل دارد و می‌داند، ولی صدها حکم فرعی و جزئی را هم ‌می‌فهمد که نمی‌فهمد و می‌داند که نمی‌داند؛ لذا نیازمند وحی و نقل است. وحی می‌آید و آنچه را که عقل ‌می‌فهمد، شکوفا می‌سازد، باز و روشن می‌کند و از سوی دیگر، آنچه را که عقل نمی‌فهمد، برای او روشن ‌می‌سازد. انسان و جامعه‌ای که از وحی الهی استفاده می‌کند، عصاره‌ای از تعقّل و تعبّد می‌شود؛ تعبّدش با ‌تعقّل آمیخته است و دچار تحجّر یا عقل‌گرایی افراطی نمی‌شود.‌‌ ‌‌‌ ‌‌ مأخذ: ( آیةالله جوادی آملی ، ولایت فقیه، ص 345)‌
عنوان سوال:

آیا نمی شود گفت چون عقل بشر برای قانونگذاری کافی است لذا نیازی به تقنین الهی نیست؟


پاسخ:

پاسخ: بهترین دلیل نبوت عامه این است که خود عقل فتوا می‌دهد که منِ انسان، من در قلمرو زندگی مادی ‌و معنوی خود با همه موجودات ارتباط دارم و در عین حال، نسبت به بسیاری از امور جاهل هستم و معلومات ‌من، قابل قیاس با مجهولاتم نیست و لذا برای رسیدن به هدف، نیازمند راهنما و راه بلد می‌باشم. عقل ‌انسان، نیازمندی خود به راهنما را به روشنی در می‌یابد؛ همان‌گونه که (4=2×2) را به خوبی می‌فهمد و در ‌این دریافت خود، ذرّه‌ای احتمال اشتباه نمی‌دهد. عقل می‌گوید من از آینده، هیچ خبر ندارم، نمی‌دانم قبر ‌چیست، برزخ چیست، قیامت چیست؛ من مسافرم؛ امّا کجا می‌روم؟ چگونه می‌روم؟ با چه سرمایه‌ای ‌می‌روم؟ نمی‌دانم! به همین دلیل، آمدن راهنما از سوی خداوند برای من، امری ضروری است: (النبی موجود ‌بالضرورة لا بنحو الامکان).‌‌ ‌عقل، بسیاری از خطوط کلی جهان‌بینی را درک می‌کند؛ درباره توحید، درباره معاد، درباره وحی و رسالت و ‌معجزه؛ اینکه پیامبر باید معجزه داشته باشد واینکه معجزه چه ویژگی‌هایی دارد و اینکه چه کسی پیامبر است ‌و چه کسی پیامبرنما؛ صدها حکم اصلی و جامع را عقل دارد و می‌داند، ولی صدها حکم فرعی و جزئی را هم ‌می‌فهمد که نمی‌فهمد و می‌داند که نمی‌داند؛ لذا نیازمند وحی و نقل است. وحی می‌آید و آنچه را که عقل ‌می‌فهمد، شکوفا می‌سازد، باز و روشن می‌کند و از سوی دیگر، آنچه را که عقل نمی‌فهمد، برای او روشن ‌می‌سازد. انسان و جامعه‌ای که از وحی الهی استفاده می‌کند، عصاره‌ای از تعقّل و تعبّد می‌شود؛ تعبّدش با ‌تعقّل آمیخته است و دچار تحجّر یا عقل‌گرایی افراطی نمی‌شود.‌‌ ‌‌‌

‌‌ مأخذ: ( آیةالله جوادی آملی ، ولایت فقیه، ص 345)‌





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین