از موضوعاتی که در قرآن وارد شد. مسأله(روح) است و این لفظ در قرآن 21 بار به صورتهای گوناگون وارد شده و البته به طور مسلّم(روح) در این آیات مصادیق مختلف و یا مفاهیم گوناگونی دارد. آنچه که از ظاهر سؤال شما پرسشگر محترم به نظر می رسد این است که مراد و منظورتان از(روح) روح انسان است وما در ضمن پاسخ به دیگر مصادیق اشاره نمی کنیم. احتمالاً این سؤال شما از این آیة شریفة قرآن کریم(و یسئلونک عَن الرُّوحِ قُل الرُّوحُ من أَمر رَبّی)[1] و(ای رسول ما تو را از حقیقت روح پرسش کنند، جواب ده که روح از سنخ امر پروردگار من است) ناشی شده باشد. آنچه مسلّم و متیقن است، روح در قرآن دو مورد استعمال حقیقی دارد: 1. در مورد روح انسان 2. در مورد موجودی که از سنخ فرشتگان است. و در این آیة شریفه مشخص نیست که منظور روح انسان است یا فرشته؛ ممکن است روحی که از سوی اهل کتاب مورد سؤال واقع شده است همان روحی باشد که به عنوان نازل کنندة قرآن، مطرح شده بود و نیز ممکن است روح انسان باشد و وجه اول ظاهرتر است. چون پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود: روح الامین یا روح القدس، قرآن را بر من نازل کرده است به همین جهت اهل کتاب از ایشان پرسیدند که: این روح چیست؟ و فرمود که این روح از امر پروردگار است.[2] بعضی[3] دیگر گفته اند: مراد از روح، روح انسان است. چون متبادر از آن هر جا که اطلاق شود همین معناست و پاسخ(قل الروح من امر ربی) در حقیقت نهی از غور در فهم حقیقت روح است. چون روح از امر خداست که خدا علم به آن را به خود اختصاص داده و احدی را به حقیقت آن راه نداده است.[4]و خواسته که قضیة روح سربسته باقی بماند. البته اقوال و آراء دیگری نیز نقل شده است که در صورت تمایل به منابعی که معرّفی خواهد شد مراجعه شود. ولی علاّمه طباطبایی رحمة الله علیه در تفسیر شریف المیزان بیان دیگری دارند که به طرح آن می پردازیم. ایشان می فرمایند: جواب(قل الروح من امر ربی) منظور این نیست که این امر مربوط به خداست و شما درنمی یابید. به تعبیر عامیانه یعنی: فضولی موقوف! بلکه این پاسخ یک پاسخ کامل است. یعنی در جواب سؤال کنندگان می گوید: روح حقیقتی است که تنها از طریق امر خدا بوجود می آید. یعنی وجودی است که متوقف بر مادّه و مادّیات نیست و از سنخ دیگری است که فقط با امر الهی موجود می گردد. خدای سبحان برای روشن کردن و واضح نمودن حقیقت روح فرموده:(قل الروح من امر ربی) و ظاهر از کلمة(من) این است که حقیقت جنس را معنی می کند، که روح از جنس و سنخ امر است و امر خداوند همان ایجاد اوست و ایجاد او همان فعل مخصوص به اوست. بدون این که اسباب مادّی در آن دخالت داشته باشند. و این همان وجود مافوق نشأه مادّی و ظرف زمان است و روح به حب وجودش از همین باب است یعنی از سنخ امر و ملکوت است. و خدای سبحان امر روح را به اوصاف مختلفی توصیف فرموده یکی این که آن را به تنهایی ذکر کرده مانند آیة(یوم یقوم الروح و الملائکة صَفَاً)[5]روزی که آن فرشتة بزرگ روح القدس با همة فرشتگان صف زند. از کلام خدای سبحان چنین برمی آید که این روح گاهی با ملائکه است مثل آیات زیر که بر آن دلالت دارد که می فرماید:(نزل به الروح الامین علی قلبک)[6]جبرئیل نازل گردانید و آن را بر قلب تو فرود آورد. (قل نزّله روح القدس)[7]تو بگو این آیات را روح القدس از جانب پروردگار من به حقیقت و راستی نازل کرد. و گاهی آن حقیقتی است که در عموم آدمیان نفخ و دمیده می شود و در این باره فرموده است:(ثم سَوّیهُ و نَفخ فیه من روحه)[8] سپس تمام کرد او را و دمید در او از روح خود و نیز فرمود:(فاذا سوّیتُهُ و نفخت فیه من روحی)[9] پس هنگامی که تمام کرد او را دمیدم در او از روح خودم. وگاهی به آن حقیقتی اطلاق شده که در حیوانات و نباتات زنده وجود دارد و پاره ای از آیات اشعار به این معنی دارد. یعنی زندگی حیوانات و نباتات را هم روح نامیده. چون حیات متفرع برداشتن روح است. اما جملة(و ما أوتیتم من العلم الاّ قلیلاً) معنایش این است که آن علم به روح که خداوند به شما داده اندکی از بسیار است، زیرا روح موقعیّتی در عالم وجود دارد و آثار و خواصی در این عالم بروز می دهد که بسیار بدیع و عجیب است و شما از آن بی خبرید)[10] پس از آنچه که گفته شد نتیجه می گیریم که این که خدای متعال به نبی مکرم اسلام می فرمایند(قل الرّوح من امر ربی) بگو که روح از امر پروردگار من است. به این معنا نیست که می خواهد قضیة روح سربسته بماند. بلکه در مقام بیان حقیقت روح آمده است. نکته دیگری که باید گفت این است که دو اندیشه اسلامی و حکمای الهی مباحث روح و علم النفس در جای خود بحث شده است در صورت تماس می توانید واجع فرمایند. منابع برای مطالعة بیشتر: 1. ترجمة تفسیر المیزان، ج3، سید محمد باقر موسوی همدانی، ذیل آیة 85 سورة اسراء دفتر انتشارات اسلامی. 2. اصلات روح از نظر قرآن، استاد جعفر سبحانی، نشر مؤسسه تحقیقاتی امام صادق علیه السّلام 3. معارف قرآن، (3 1) درسهای حضرت استاد مصباح یزدی، انتشارات مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی. 4. شرح منظومه، ج 5، با تقلید تعلیقه علامه حسن زاده آملی. پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله : (من ساءَتهُ تسّیئتهُ و سَرَّتهُ حَسَنتُهُ فَهُوَ مؤمن!) (هر که گناهش او را ناراحت، و کار نیکش شادش کند، مؤمن است.) (الخصالی، ص 47) -------------------------------------------------------------------------------- [1] . اسراء،آیه 85. [2] . معارف قرآن، 3 1، آیت الله مصباح یزدی، انتشارات مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی [3] . مجمع البیان، ج 6، ص 437. [4] . ترجمة تفسیر المیزان، ص 277، ج 13، ترجمة موسی همدانی، دفتر انتشارات اسلامی. [5] . سورة نبأ، آیة 38. [6] . سورة شعراء، آیة 193. [7] . سورة نحل، آیه 102. [8] . سورة سجده، آیة 9. [9] . سورة حجر، آیة 29، ص آیة 72. [10] . ترجمة تفسیر المیزان، ج 13، ص 276 272، سید محمد باقر موسوی همدانی، دفتر انتشارات اسلامی.
از موضوعاتی که در قرآن وارد شد. مسأله(روح) است و این لفظ در قرآن 21 بار به صورتهای گوناگون وارد شده و البته به طور مسلّم(روح) در این آیات مصادیق مختلف و یا مفاهیم گوناگونی دارد.
آنچه که از ظاهر سؤال شما پرسشگر محترم به نظر می رسد این است که مراد و منظورتان از(روح) روح انسان است وما در ضمن پاسخ به دیگر مصادیق اشاره نمی کنیم.
احتمالاً این سؤال شما از این آیة شریفة قرآن کریم(و یسئلونک عَن الرُّوحِ قُل الرُّوحُ من أَمر رَبّی)[1] و(ای رسول ما تو را از حقیقت روح پرسش کنند، جواب ده که روح از سنخ امر پروردگار من است) ناشی شده باشد.
آنچه مسلّم و متیقن است، روح در قرآن دو مورد استعمال حقیقی دارد:
1. در مورد روح انسان
2. در مورد موجودی که از سنخ فرشتگان است.
و در این آیة شریفه مشخص نیست که منظور روح انسان است یا فرشته؛
ممکن است روحی که از سوی اهل کتاب مورد سؤال واقع شده است همان روحی باشد که به عنوان نازل کنندة قرآن، مطرح شده بود و نیز ممکن است روح انسان باشد و وجه اول ظاهرتر است. چون پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود: روح الامین یا روح القدس، قرآن را بر من نازل کرده است به همین جهت اهل کتاب از ایشان پرسیدند که: این روح چیست؟ و فرمود که این روح از امر پروردگار است.[2]
بعضی[3] دیگر گفته اند: مراد از روح، روح انسان است. چون متبادر از آن هر جا که اطلاق شود همین معناست و پاسخ(قل الروح من امر ربی) در حقیقت نهی از غور در فهم حقیقت روح است. چون روح از امر خداست که خدا علم به آن را به خود اختصاص داده و احدی را به حقیقت آن راه نداده است.[4]و خواسته که قضیة روح سربسته باقی بماند.
البته اقوال و آراء دیگری نیز نقل شده است که در صورت تمایل به منابعی که معرّفی خواهد شد مراجعه شود. ولی علاّمه طباطبایی رحمة الله علیه در تفسیر شریف المیزان بیان دیگری دارند که به طرح آن می پردازیم.
ایشان می فرمایند: جواب(قل الروح من امر ربی) منظور این نیست که این امر مربوط به خداست و شما درنمی یابید. به تعبیر عامیانه یعنی: فضولی موقوف! بلکه این پاسخ یک پاسخ کامل است. یعنی در جواب سؤال کنندگان می گوید: روح حقیقتی است که تنها از طریق امر خدا بوجود می آید. یعنی وجودی است که متوقف بر مادّه و مادّیات نیست و از سنخ دیگری است که فقط با امر الهی موجود می گردد.
خدای سبحان برای روشن کردن و واضح نمودن حقیقت روح فرموده:(قل الروح من امر ربی) و ظاهر از کلمة(من) این است که حقیقت جنس را معنی می کند، که روح از جنس و سنخ امر است و امر خداوند همان ایجاد اوست و ایجاد او همان فعل مخصوص به اوست. بدون این که اسباب مادّی در آن دخالت داشته باشند. و این همان وجود مافوق نشأه مادّی و ظرف زمان است و روح به حب وجودش از همین باب است یعنی از سنخ امر و ملکوت است. و خدای سبحان امر روح را به اوصاف مختلفی توصیف فرموده یکی این که آن را به تنهایی ذکر کرده مانند آیة(یوم یقوم الروح و الملائکة صَفَاً)[5]روزی که آن فرشتة بزرگ روح القدس با همة فرشتگان صف زند.
از کلام خدای سبحان چنین برمی آید که این روح گاهی با ملائکه است مثل آیات زیر که بر آن دلالت دارد که می فرماید:(نزل به الروح الامین علی قلبک)[6]جبرئیل نازل گردانید و آن را بر قلب تو فرود آورد.
(قل نزّله روح القدس)[7]تو بگو این آیات را روح القدس از جانب پروردگار من به حقیقت و راستی نازل کرد.
و گاهی آن حقیقتی است که در عموم آدمیان نفخ و دمیده می شود و در این باره فرموده است:(ثم سَوّیهُ و نَفخ فیه من روحه)[8] سپس تمام کرد او را و دمید در او از روح خود و نیز فرمود:(فاذا سوّیتُهُ و نفخت فیه من روحی)[9] پس هنگامی که تمام کرد او را دمیدم در او از روح خودم.
وگاهی به آن حقیقتی اطلاق شده که در حیوانات و نباتات زنده وجود دارد و پاره ای از آیات اشعار به این معنی دارد. یعنی زندگی حیوانات و نباتات را هم روح نامیده. چون حیات متفرع برداشتن روح است.
اما جملة(و ما أوتیتم من العلم الاّ قلیلاً) معنایش این است که آن علم به روح که خداوند به شما داده اندکی از بسیار است، زیرا روح موقعیّتی در عالم وجود دارد و آثار و خواصی در این عالم بروز می دهد که بسیار بدیع و عجیب است و شما از آن بی خبرید)[10]
پس از آنچه که گفته شد نتیجه می گیریم که این که خدای متعال به نبی مکرم اسلام می فرمایند(قل الرّوح من امر ربی) بگو که روح از امر پروردگار من است. به این معنا نیست که می خواهد قضیة روح سربسته بماند. بلکه در مقام بیان حقیقت روح آمده است.
نکته دیگری که باید گفت این است که دو اندیشه اسلامی و حکمای الهی مباحث روح و علم النفس در جای خود بحث شده است در صورت تماس می توانید واجع فرمایند.
منابع برای مطالعة بیشتر:
1. ترجمة تفسیر المیزان، ج3، سید محمد باقر موسوی همدانی، ذیل آیة 85 سورة اسراء دفتر انتشارات اسلامی.
2. اصلات روح از نظر قرآن، استاد جعفر سبحانی، نشر مؤسسه تحقیقاتی امام صادق علیه السّلام
3. معارف قرآن، (3 1) درسهای حضرت استاد مصباح یزدی، انتشارات مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی.
4. شرح منظومه، ج 5، با تقلید تعلیقه علامه حسن زاده آملی.
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله :
(من ساءَتهُ تسّیئتهُ و سَرَّتهُ حَسَنتُهُ فَهُوَ مؤمن!)
(هر که گناهش او را ناراحت، و کار نیکش شادش کند، مؤمن است.)
(الخصالی، ص 47)
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . اسراء،آیه 85.
[2] . معارف قرآن، 3 1، آیت الله مصباح یزدی، انتشارات مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی
[3] . مجمع البیان، ج 6، ص 437.
[4] . ترجمة تفسیر المیزان، ص 277، ج 13، ترجمة موسی همدانی، دفتر انتشارات اسلامی.
[5] . سورة نبأ، آیة 38.
[6] . سورة شعراء، آیة 193.
[7] . سورة نحل، آیه 102.
[8] . سورة سجده، آیة 9.
[9] . سورة حجر، آیة 29، ص آیة 72.
[10] . ترجمة تفسیر المیزان، ج 13، ص 276 272، سید محمد باقر موسوی همدانی، دفتر انتشارات اسلامی.
- [سایر] رابطه گرایش مذهبی و تمایل به برقراری ارتباط با جنس مخالف از نظر اسلام چگونه است؟
- [سایر] اگر حیات، امری غیر مادی است، آیا نباید روح هر موجود زندهای - حتی گیاهان - باقی بماند؟
- [سایر] آخرین وصایای امام خمینی به مردم، مسئولین و امت اسلام چه بود؟
- [سایر] علل عدم تمایل به ازدواج چیست؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر دهنده عضو، کافر و گیرنده مسلمان باشد عضو بریده شده قبل و بعد از دمیدن روح در بدن مسلمان حکمش چیست؟
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر شخص دهنده عضو کافر و گیرنده مسلمان باشد عضو بریده شده قبل و بعد از دمیدن روح در بدن مسلمان چه حکمی دارد؟
- [سایر] آیا ازدواج در اسلام واجب است، یا اینکه شخص میتواند تا پایان عمر خود مجرد بماند؟
- [سایر] چرا اظهارات برخی که با مردگان ارتباط برقرار کردهاند، با تعالیم اسلام دربارهی قبض روح، قبر و... متفاوت است؟
- [سایر] نقش علی عبدالرزاق در ترویج سکولاریزم در جهان اسلام چیست؟اندیشهی سیاسی او و امام خمینی (ره) چه تفاوتی دارد؟
- [سایر] توصیه اسلام به نوشیدن ادرار شتر برای درمان برخی از امراض و بیماریها به چه دلیل است؟ با توجه به احادیثی که در برخی کتب شیعه در مورد این قضیه نقل شده، قضیه از نظر عملی و عقلی چگونه توجیه میشود؟
- [آیت الله اردبیلی] شرایط صحّت اعتکاف عبارتند از: 1 (اسلام)؛ پس اعتکاف از غیر مسلمان صحیح نیست و (ایمان) شرط قبول آن است. 2 (عقل). 3 (قصد قربت)؛ پس اگر نیّت کسی برای غیر خدا باشد، اعتکاف او صحیح نیست. 4 (روزه گرفتن)؛ پس اگر شخصی به هر دلیل نتواند روزه بگیرد، اعتکاف او صحیح نیست. 5 (ماندن سه روز در مسجد)؛ پس اگر کمتر بماند یا قصد کند که کمتر بماند، اعتکاف او صحیح نیست.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر زنی که کافر است بمیرد و بچه در شکم او مرده باشد، یا هنوز روح به بدن او داخل نشده باشد و امکان حیاتیافتن وی نباشد، چنانچه بچه محکوم به اسلام باشد - چون پدر یا جد یا جده نزدیک وی مسلمان است - باید زن را در قبر به پهلوی چپ پشت به قبله بخوابانند که روی بچه به طرف قبله باشد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر انسان کاری میکند که زن حامله سقط کند و آن سقط به حکم مسلمان باشد، چنانچه چیز سقط شده نطفه باشد دیهاش 20 دینار شرعی و اگر علقه؛ یعنی خون بسته، باشد 40 دینار و اگر مضغه؛ یعنی پاره گوشت، باشد 60 دینار و اگر استخوان باشد 80 دینار و اگر گوشت آورده ولی هنوز روح در او دمیده نشده 100 دینار و اگر روح در او دمیده شده، دیه وی همچون دیه انسان متولّد شده است.
- [آیت الله سیستانی] اگر پدر و مادر و جدّ و جدّه بچه نابالغ کافر باشند ، آن بچّه هم نجس است ، مگر در صورتی که ممیّز و مظهر اسلام باشد ، که در این صورت پاک است . و اگر از پدر و مادر خود روگردان و به مسلمانها تمایل داشته باشد ، و یا در حال تحقیق و بررسی باشد ، حکم به نجاستش مشکل است . و اگر پدر و مادر و جدّ و جدّه ، یکی از اینها مسلمان باشد به تفصیلی که در مسأله (210) خواهد آمد بچّه پاک است .
- [آیت الله علوی گرگانی] مسافری که میخواهد ده روز در جایی بماند، در صورتی باید نماز را تمام بخواند که بخواهد تمام ده روز را در یکجا بماند پس اگر بخواهد مثلاً ده روز در نجف وکوفه بماند، باید نماز را شکسته بخواند.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر زن کافره بمیرد و بچه در شکم او مرده باشد، یا هنوز روح به بدن او داخل نشده باشد، چنان چه پدر بچه مسلمان باشد، باید زن را در قبر به پهلوی چپ پشت به قبله بخوابانند که روی بچه به طرف قبله باشد.
- [آیت الله بروجردی] اگر زنِ کافره بمیرد و بچّه در شکم او مرده باشد، یا هنوز روح به بدن او داخل نشده باشد، چنانچه پدر بچّه مسلمان باشد، باید زن را در قبر به پهلوی چپ پشت به قبله بخوابانند که روی بچّه به طرف قبله باشد.
- [آیت الله خوئی] اگر زن کافره بمیرد و بچه در شکم او مرده باشد، یاهنوز روح هم به بدن او داخل نشده باشد، چنانچه پدر بچه مسلمان باشد، باید زن را در قبر به پهلوی چپ پشت به قبله بخوابانند که روی بچه به طرف قبله باشد.
- [امام خمینی] اگر زن کافره بمیرد و بچه در شکم او مرده باشد، چنانچه پدر بچه مسلمان باشد، باید زن را در قبر به پهلوی چپ پشت به قبله بخوابانند که روی بچه به طرف قبله باشد. بلکه اگر هنوز روح هم به بدن او داخل نشده باشد، بنابر احتیاط واجب باید به همین دستور عمل کنند.
- [آیت الله اردبیلی] اگر زن کافر بمیرد و بچّه در شکم او مرده باشد، چنانچه پدر بچّه مسلمان باشد، احتیاطا باید زن را در قبر به پهلوی چپ و پشت به قبله بخوابانند تا روی بچّه به طرف قبله باشد، بلکه اگر هنوز روح نیز به بدن طفل داخل نشده باشد، بنابر احتیاط واجب باید به همین دستور عمل کنند.