مناسب است برای پربارتر شدن پاسخ ابتدا توضیحاتی پیرامون مفهوم عبادت و پرستش داشته باشم و پس از آن به چرایی و فلسفه عبادت بپردازم. مرحوم شهید مطهری(ره) در بیان مفهوم عبادت میفرمایند: (شناخت خدای یگانه به عنوان کاملترین ذات با کاملترین صفات، منزه از هرگونه نقص و کاستی و شناخت رابطة او با جهان که آفرینندگی و نگهداری و فیّاضیّت، عطوفت ورحمانیت است عکس العملی در ما ایجاد میکند که از آن به (پرستش) (یا عبادت) تعبیر میشود. پرستش نوعی رابطة خاضعانه و ستایشگرانه و سپاسگزارانه است که انسان با خدای خود برقرار میکند. این نوع رابطه را انسان تنها با خدای خود میتواند برقرار کند و تنها در مورد خداوند صادق است.)[1] و نیز مرحوم علامه طباطبایی(ره) در بیان حقیقت عبادت میفرمایند: (حقیقت عبادت این است که بنده خود را در مقام ذلت و عبودیت واداشته، رو بسوی مقام رب خود آورده پس غرض نهایی از خلقت همان حقیقت عبادت است، یعنی این است که بنده از خود و از هر چیز دیگر بریده،به یاد پروردگار خود باشد، و ذکر او گوید). به بیانی دیگر، (عبادت، قرار دادن همة ابعاد زندگی در مسیر خواست و رضای الهی است).[2] آنچه تصویری روشنتر و کاملتر از عبادت به دست ما میدهد این است که بدانیم حس عبادت و پرستش با خمیر مایه و سرشت انسان عجین شده است و (پرستش جزئی از وجود و کشش فطری انسان است. این روح پرستش که در انسان فطری است، گاهی در مسیر صحیح قرار گرفته و انسان به (خدا پرستی) میرسد، گاهی انسان در سایةجهل یا انحراف به پرستش سنگ و چوب و خورشید و گاو و پول و ماشین و همسر و پرستش طاغوتها کشیده میشود. انبیا، برای ایجاد حس پرستش نیامدهاند، بلکه بعثت آنان، برای هدایت این غریزة فطری به مسیر درست است. علی علیه السّلام میفرمایند: (فَبَعَثَ اللهُ مُحَمَّداً بالحَقِّ لِیُخْرِجَ عِبادَهُ مِنْ عِبادَةِ الاَوْثان الی عبادَتِهِ) خداوند، محمد صلّی الله علیه و آله را به حق فرستاده تا بندگانش را از بت پرستی به خدا پرستی دعوت کند. (خطبة 147، نهج البلاغه) بیشتر آیات مربوط به عبادت در قرآن، دعوت به توحید در عبادت میکند، نه اصل عبادت. زیرا روح عبادت در انسان وجود دارد.[3]) حال پس از ذکر توضیحاتی پیرامون مفهوم عبادت در بیان چرایی و فلسفه آن باید بگویم (عبادت، به معنای اظهار ذلّت، عالیترین نوع تذلّل و کرنش در برابر خداوند است. در اهمیت آن، همین بس که آفرینش هستی و بعثت پیامبران (عالم تکوین و تشریع) برای عبادت است. خداوند میفرماید: (وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ) (ذاریات، آیه 56) هدف آفرینش هستی و جن و انس، عبادت خداوند است. کارنامة همة انبیا و رسالت آنان نیز، دعوت مردم به پرستش خداوند بوده است: (وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً اََنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ أجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ) (نحل، آیه 36) پس هدف از خلقت جهان و بعثت پیامبران، عبادت خدا بوده است روشن است که خدای متعال، نیازی به عبادت ما ندارد (فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنْکُمْ)(زمر، 7) (و سود عبادت، به خود پرستندگان بر میگردد.[4]) مرحوم علامه طباطبائی (ره) در تفسیر آیة 56 سوره ذاریات (وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ...) میفرمایند: (عبادت غرض از خلقت انسان است، و کافی است که عاید به انسان میشود، هم عبادت غرض است، و هم توابع آن، که رحمت و مغفرت و غیره باشد و اگر برای عبادت غرضی از قبیل معرفت در کار باشد، معرفتی که از راه عبادت و خلوصی در آن حاصل میشود، در حقیقت غرضی اقضی و بالاتر است، و عبادت غرض متوسط است.[5]) پس (غرض اعلای از خلقت رحمت خاصه الهیه است، که تنها بوسیلة عبادت حاصل میشود.[6]) شهید مطهری (ره) با تعابیری رسا و گویا در بیان چرایی عبادت در کتاب (آزادی معنوی) آوردهاند: (اگر ما عبادت کنیم، این عبادت که مکرر هم هست و مخصوصاً در بارة نماز بیشتر صدق میکند برای چیست؟ برای اینکه ما همیشه یادمان باشد که بنده هستیم و خدایی داریم. گاهی افرادی سؤال میکنند فایدة نماز خواندن ما برای خدا چیست؟ برای خدا چه فایدهای دارد که من نماز بخوانم؟ دیگری میگوید: شما میگویید من نماز بخوانم، نزد خدا اعلام بندگی کنم؛ مگر خدا نمیداند که من بندهاش هستم که مرتب بروم آنجا بایستم اعلام بندگی کنم، تعظیم کنم، چاپلوسی کنم تا خدا یادش نرود که چنین بندهای دارد. پس عبادت کردن برای چیست؟ خیر، نماز برای این نیست که خدا یادش نرود چنین بندهای دارد، نماز برای این است که بنده یادش نرود خدایی دارد؛ نماز برای اینست که ما همیشه یادمان باشد که بنده هستیم، یعنی چشم بینایی در بالای سر ما وجود دارد، در قلب ما وجود دارد، در تمام جهان وجود دارد؛ یادمان نرود به موجب اینکه بنده هستیم خلقت ما عبث نیست؛ بنده هستیم پس تکلیف و وظیفه داریم.[7]) ایشان در قسمت دیگری از این کتاب آوردهاند: (بوعلی سینا، این فیلسوف بزرگ اسلامی، در پرتو اسلام یک سلسله مسائلی را طرح کرده است که قبل از او هیچ فیلسوفی یونانی و غیر یونانی، طرح نکرده است، از جمله وارد این مسأله میشود که انسان مدنی بالطبع است، بعد وارد مسأله عبادت میشود میگوید از نظر اجتماعی (هم از نظر اجتماعی بحث میکند و هم از نظر غیر اجتماعی) و برای زندگی اجتماعی بشر ضرورت دارد که خدای خودش را بشناسد و پس از شناسایی متوجه بشود که از جانب آن خدا قانون عادلانهای برای زندگی بشر وجود دارد و باز واجب و لازم است عبادت وجود داشته باشد، عبادت هم تکرار بشود تا همیشه انسان یادش باشد که بنده است و خدایی دارد. وقتی که این تذکر و تلقین در روحش وجود داشت جلو معصیت و گناه او را میگیرد. میخواهد ظلم کند، نماز میآید جلو چشمش مجسم میشود، میگوید که تو اعلام عبودیت کردی، تو که گفتی من رها نیستم (پس چرا میخواهی ظلم کنی؟) در اینجا چه قانونی دارد؟ میگوید: (و فرضت علیهم بالعبادة المفروضه بالتکریر) به این جهت عبادت واجب شده است تا در روح انسان چنین نیرویی پیدا بشود که در اثر این نیرو که تجدید عهد با ایمان است دایماً ایمانش تجدید بشود و این ایمان مانع گناه کردن بشود).[8] با توجه به آن چه ذکر شد مهمترین فلسفه عبادات که در بین همة آنها مشترک است تسلیم بودن در برابر خداوند و زنده نگهداشتن ذکر و یاد او در دلهاست. اما هر کدام از عبادات به طور خاص نیز دارای فلسفه و آثاری میباشند که در قرآن و روایات به برخی از آنها اشاره شده است؟ قرآن دربارة نماز میگوید: نماز انسان را از فحشاء و منکر باز میدارد. (45/ عنکبوت). در جای دیگر میفرماید: نماز را برای یاد و توجه به من بپادار. (طه/ 14) و درجای دیگر: با یاد خدا، دلها آرام میگیرد. (رعد/ 28) دربارة روزه میگوید: روزه بر شما واجب شد، تا آن که اهل تقوا شوید (بقره/ 183)، چون بیشتر گناهان از فوران غضب و شهوت است، روزه جلوی طغیان آن را میگیرد و تقوا پدید میآورد... و دربارة حج میگوید: به زیارت حج بروند،تا منافعی فراوان بدست آورند. (حج/ 28) خواند و آثار اجتماعی و سیاسی حج، چیزی نیست که جای شک و شبهه باشد. دربارة زکات میگوید: از مردم و اموالشان زکات بگیر، تا آن را (از روح بخل و دنیا پرستی) پاک کنی (توبه / 103). اما حدیث: از میان انبوه احادیث این موضوع، تنها به چند جمله از یکی از سخنان امیر المؤمنین علیه السّلام در نهج البلاغه (حکمت 244 فیض الاسلام) اشاره میکنیم: (فرض الله الایمان تطهیراً من الشرک و الصلوةَ تنزیهاً عنِ الکِبر و الزکاة تسبیباً للرزق...) خداوند، ایمان را برای پاکسازی از شرک، واجب ساخت و نماز را برای پاک ساختن از تکبر، و زکات را به عنوان سبب سازی برای رزق و روزی و...)[9] البته ضرورت و وجوب عبادت را عقل ما نیز درک میکند چرا که پس از اعتقاد به وحدانیت خداوند و درک رابطه و نسبت بین خود و خدا، که او خالق است و مولا و ما مخلوقیم و عبد؛ او مالک است و غنی و ما مملوکیم و فقیر، او عظیم است و قوی و ما حقیریم و ضعیف. عقل حکم میکند که خدا را به عنوان قدرت مطلق عالم و منشأ تمام خیرات و خوبیها تعظیم نمائیم و او را بپرستیم و خاضعانه بر آستان او سرفرود آوریم. منابع برای مطالعه بیشتر: 1. ج 2، مجموعه آثار شهید مطهری (ره)، ص 94 97. 2. تفسیر نمونه، ج 22 ذیل آیه 56 ذاریات. 3. فلسفه عبادات، آیت الله جوادی آملی (حفظه الله). 4. پرتوی از اسرار نماز، محسن قرائتی. 5. آزادی معنوی،استاد مطهری (ره). -------------------------------------------------------------------------------- [1] . علامه طباطبایی(ره)، ج 36، ترجمه تفسیر المیزان، ص 302. [2] . کتاب پرتوی از اسرار نماز، محسن قرائتی، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ص 19. [3] . ص 17، همان کتاب. [4] . کتاب پرتوی از اسرار نماز، محسن قرائتی، ص 15. [5] . ترجمه تفسیر المیزان، ج 36، ص 299. [6] . همان کتاب، ص 306. [7] . کتاب آزادی معنوی، استاد مطهری (ره)، انتشارات صدرا، 1378، ص 109. [8] . آزادی معنوی، استاد مطهری (ره)، انتشارات صدرا، 1378، ص 109. [9] . پرتوی از اسرار نماز، محسن قرائتی، انتشارات سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1369، ص 70.
مناسب است برای پربارتر شدن پاسخ ابتدا توضیحاتی پیرامون مفهوم عبادت و پرستش داشته باشم و پس از آن به چرایی و فلسفه عبادت بپردازم.
مرحوم شهید مطهری(ره) در بیان مفهوم عبادت میفرمایند: (شناخت خدای یگانه به عنوان کاملترین ذات با کاملترین صفات، منزه از هرگونه نقص و کاستی و شناخت رابطة او با جهان که آفرینندگی و نگهداری و فیّاضیّت، عطوفت ورحمانیت است عکس العملی در ما ایجاد میکند که از آن به (پرستش) (یا عبادت) تعبیر میشود. پرستش نوعی رابطة خاضعانه و ستایشگرانه و سپاسگزارانه است که انسان با خدای خود برقرار میکند. این نوع رابطه را انسان تنها با خدای خود میتواند برقرار کند و تنها در مورد خداوند صادق است.)[1] و نیز مرحوم علامه طباطبایی(ره) در بیان حقیقت عبادت میفرمایند: (حقیقت عبادت این است که بنده خود را در مقام ذلت و عبودیت واداشته، رو بسوی مقام رب خود آورده پس غرض نهایی از خلقت همان حقیقت عبادت است، یعنی این است که بنده از خود و از هر چیز دیگر بریده،به یاد پروردگار خود باشد، و ذکر او گوید). به بیانی دیگر، (عبادت، قرار دادن همة ابعاد زندگی در مسیر خواست و رضای الهی است).[2]
آنچه تصویری روشنتر و کاملتر از عبادت به دست ما میدهد این است که بدانیم حس عبادت و پرستش با خمیر مایه و سرشت انسان عجین شده است و (پرستش جزئی از وجود و کشش فطری انسان است. این روح پرستش که در انسان فطری است، گاهی در مسیر صحیح قرار گرفته و انسان به (خدا پرستی) میرسد، گاهی انسان در سایةجهل یا انحراف به پرستش سنگ و چوب و خورشید و گاو و پول و ماشین و همسر و پرستش طاغوتها کشیده میشود. انبیا، برای ایجاد حس پرستش نیامدهاند، بلکه بعثت آنان، برای هدایت این غریزة فطری به مسیر درست است. علی علیه السّلام میفرمایند: (فَبَعَثَ اللهُ مُحَمَّداً بالحَقِّ لِیُخْرِجَ عِبادَهُ مِنْ عِبادَةِ الاَوْثان الی عبادَتِهِ) خداوند، محمد صلّی الله علیه و آله را به حق فرستاده تا بندگانش را از بت پرستی به خدا پرستی دعوت کند. (خطبة 147، نهج البلاغه) بیشتر آیات مربوط به عبادت در قرآن، دعوت به توحید در عبادت میکند، نه اصل عبادت. زیرا روح عبادت در انسان وجود دارد.[3])
حال پس از ذکر توضیحاتی پیرامون مفهوم عبادت در بیان چرایی و فلسفه آن باید بگویم (عبادت، به معنای اظهار ذلّت، عالیترین نوع تذلّل و کرنش در برابر خداوند است. در اهمیت آن، همین بس که آفرینش هستی و بعثت پیامبران (عالم تکوین و تشریع) برای عبادت است. خداوند میفرماید:
(وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ) (ذاریات، آیه 56) هدف آفرینش هستی و جن و انس، عبادت خداوند است. کارنامة همة انبیا و رسالت آنان نیز، دعوت مردم به پرستش خداوند بوده است:
(وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً اََنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ أجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ) (نحل، آیه 36) پس هدف از خلقت جهان و بعثت پیامبران، عبادت خدا بوده است روشن است که خدای متعال، نیازی به عبادت ما ندارد (فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنْکُمْ)(زمر، 7) (و سود عبادت، به خود پرستندگان بر میگردد.[4])
مرحوم علامه طباطبائی (ره) در تفسیر آیة 56 سوره ذاریات (وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ...) میفرمایند: (عبادت غرض از خلقت انسان است، و کافی است که عاید به انسان میشود، هم عبادت غرض است، و هم توابع آن، که رحمت و مغفرت و غیره باشد و اگر برای عبادت غرضی از قبیل معرفت در کار باشد، معرفتی که از راه عبادت و خلوصی در آن حاصل میشود، در حقیقت غرضی اقضی و بالاتر است، و عبادت غرض متوسط است.[5])
پس (غرض اعلای از خلقت رحمت خاصه الهیه است، که تنها بوسیلة عبادت حاصل میشود.[6])
شهید مطهری (ره) با تعابیری رسا و گویا در بیان چرایی عبادت در کتاب (آزادی معنوی) آوردهاند:
(اگر ما عبادت کنیم، این عبادت که مکرر هم هست و مخصوصاً در بارة نماز بیشتر صدق میکند برای چیست؟ برای اینکه ما همیشه یادمان باشد که بنده هستیم و خدایی داریم. گاهی افرادی سؤال میکنند فایدة نماز خواندن ما برای خدا چیست؟ برای خدا چه فایدهای دارد که من نماز بخوانم؟ دیگری میگوید: شما میگویید من نماز بخوانم، نزد خدا اعلام بندگی کنم؛ مگر خدا نمیداند که من بندهاش هستم که مرتب بروم آنجا بایستم اعلام بندگی کنم، تعظیم کنم، چاپلوسی کنم تا خدا یادش نرود که چنین بندهای دارد. پس عبادت کردن برای چیست؟ خیر، نماز برای این نیست که خدا یادش نرود چنین بندهای دارد، نماز برای این است که بنده یادش نرود خدایی دارد؛ نماز برای اینست که ما همیشه یادمان باشد که بنده هستیم، یعنی چشم بینایی در بالای سر ما وجود دارد، در قلب ما وجود دارد، در تمام جهان وجود دارد؛ یادمان نرود به موجب اینکه بنده هستیم خلقت ما عبث نیست؛ بنده هستیم پس تکلیف و وظیفه داریم.[7]) ایشان در قسمت دیگری از این کتاب آوردهاند: (بوعلی سینا، این فیلسوف بزرگ اسلامی، در پرتو اسلام یک سلسله مسائلی را طرح کرده است که قبل از او هیچ فیلسوفی یونانی و غیر یونانی، طرح نکرده است، از جمله وارد این مسأله میشود که انسان مدنی بالطبع است، بعد وارد مسأله عبادت میشود میگوید از نظر اجتماعی (هم از نظر اجتماعی بحث میکند و هم از نظر غیر اجتماعی) و برای زندگی اجتماعی بشر ضرورت دارد که خدای خودش را بشناسد و پس از شناسایی متوجه بشود که از جانب آن خدا قانون عادلانهای برای زندگی بشر وجود دارد و باز واجب و لازم است عبادت وجود داشته باشد، عبادت هم تکرار بشود تا همیشه انسان یادش باشد که بنده است و خدایی دارد. وقتی که این تذکر و تلقین در روحش وجود داشت جلو معصیت و گناه او را میگیرد. میخواهد ظلم کند، نماز میآید جلو چشمش مجسم میشود، میگوید که تو اعلام عبودیت کردی، تو که گفتی من رها نیستم (پس چرا میخواهی ظلم کنی؟) در اینجا چه قانونی دارد؟ میگوید: (و فرضت علیهم بالعبادة المفروضه بالتکریر) به این جهت عبادت واجب شده است تا در روح انسان چنین نیرویی پیدا بشود که در اثر این نیرو که تجدید عهد با ایمان است دایماً ایمانش تجدید بشود و این ایمان مانع گناه کردن بشود).[8]
با توجه به آن چه ذکر شد مهمترین فلسفه عبادات که در بین همة آنها مشترک است تسلیم بودن در برابر خداوند و زنده نگهداشتن ذکر و یاد او در دلهاست. اما هر کدام از عبادات به طور خاص نیز دارای فلسفه و آثاری میباشند که در قرآن و روایات به برخی از آنها اشاره شده است؟ قرآن دربارة نماز میگوید: نماز انسان را از فحشاء و منکر باز میدارد. (45/ عنکبوت). در جای دیگر میفرماید: نماز را برای یاد و توجه به من بپادار. (طه/ 14) و درجای دیگر: با یاد خدا، دلها آرام میگیرد. (رعد/ 28) دربارة روزه میگوید: روزه بر شما واجب شد، تا آن که اهل تقوا شوید (بقره/ 183)، چون بیشتر گناهان از فوران غضب و شهوت است، روزه جلوی طغیان آن را میگیرد و تقوا پدید میآورد... و دربارة حج میگوید: به زیارت حج بروند،تا منافعی فراوان بدست آورند. (حج/ 28) خواند و آثار اجتماعی و سیاسی حج، چیزی نیست که جای شک و شبهه باشد. دربارة زکات میگوید: از مردم و اموالشان زکات بگیر، تا آن را (از روح بخل و دنیا پرستی) پاک کنی (توبه / 103).
اما حدیث: از میان انبوه احادیث این موضوع، تنها به چند جمله از یکی از سخنان امیر المؤمنین علیه السّلام در نهج البلاغه (حکمت 244 فیض الاسلام) اشاره میکنیم: (فرض الله الایمان تطهیراً من الشرک و الصلوةَ تنزیهاً عنِ الکِبر و الزکاة تسبیباً للرزق...) خداوند، ایمان را برای پاکسازی از شرک، واجب ساخت و نماز را برای پاک ساختن از تکبر، و زکات را به عنوان سبب سازی برای رزق و روزی و...)[9]
البته ضرورت و وجوب عبادت را عقل ما نیز درک میکند چرا که پس از اعتقاد به وحدانیت خداوند و درک رابطه و نسبت بین خود و خدا، که او خالق است و مولا و ما مخلوقیم و عبد؛ او مالک است و غنی و ما مملوکیم و فقیر، او عظیم است و قوی و ما حقیریم و ضعیف. عقل حکم میکند که خدا را به عنوان قدرت مطلق عالم و منشأ تمام خیرات و خوبیها تعظیم نمائیم و او را بپرستیم و خاضعانه بر آستان او سرفرود آوریم.
منابع برای مطالعه بیشتر:
1. ج 2، مجموعه آثار شهید مطهری (ره)، ص 94 97.
2. تفسیر نمونه، ج 22 ذیل آیه 56 ذاریات.
3. فلسفه عبادات، آیت الله جوادی آملی (حفظه الله).
4. پرتوی از اسرار نماز، محسن قرائتی.
5. آزادی معنوی،استاد مطهری (ره).
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . علامه طباطبایی(ره)، ج 36، ترجمه تفسیر المیزان، ص 302.
[2] . کتاب پرتوی از اسرار نماز، محسن قرائتی، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ص 19.
[3] . ص 17، همان کتاب.
[4] . کتاب پرتوی از اسرار نماز، محسن قرائتی، ص 15.
[5] . ترجمه تفسیر المیزان، ج 36، ص 299.
[6] . همان کتاب، ص 306.
[7] . کتاب آزادی معنوی، استاد مطهری (ره)، انتشارات صدرا، 1378، ص 109.
[8] . آزادی معنوی، استاد مطهری (ره)، انتشارات صدرا، 1378، ص 109.
[9] . پرتوی از اسرار نماز، محسن قرائتی، انتشارات سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1369، ص 70.
- [سایر] چه می شود که یک عبادت، عبادت برتر می شود ؟
- [سایر] عبادت به چه معناست ؟ آیا فقط نماز و روزه عبادت است ؟
- [سایر] آیا عبادت شیطان در کلیسای شیطان، همانند عبادت خداوند در کلیسای مسیحی است؟
- [سایر] عبادت فردی ما را زودتر به کمال میرساند یا عبادت اجتماعی؟
- [سایر] عبادت چیست؟
- [سایر] چرا باید نماز بخوانیم؟ چرا باید اینگونه بخوانیم؟! اگر قرار به عبادت باشد،نوع دیگری هم می شود عبادت کرد.
- [سایر] اگر فلسفه خلقت عبادت خداست پس آیا با عبادت نکردن بعضی افراد نقض غرض پیش می آید؟
- [سایر] چرا باید عبادت کنیم؟
- [سایر] آسیب های عبادت چیست ؟
- [سایر] کدام گریه عبادت است؟
- [آیت الله سبحانی] اجیر باید واجبات میت را نیابتاً انجام دهد و عبادت های او را قضا نماید.
- [آیت الله وحید خراسانی] مبتدیه و مضطربه و ناسیه و زنی که عادت عددیه دارد اگر خونی ببینند که نشانه های حیض را داشته باشد باید عبادت را ترک کنند و چنانچه بعد بفهمند حیض نبوده باید عبادتهایی را که به جا نیاورده اند قضا نمایند و اگر خونی ببینند که نشانه های حیض را نداشته باشد باید عبادت را به جا اورند مگر ناسیه در صورتی که یقین به تحقق عادت پیدا کند که تا احتمال بقای عادت را می دهد باید عبادت را ترک کند
- [آیت الله اردبیلی] (اِعتکاف) آن است که انسان به قصد عبادت کردن در مسجد بماند؛ بلکه اگر تنها با ماندن در مسجد نیز قصد عبادت کند، کافی است، هرچند عبادت دیگری انجام ندهد. اعتکاف عمل مستحبّی است که درباره آن بسیار سفارش شده است. روایت شده است که رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمودند: (اعتکاف ده روز در ماه رمضان معادل دو حجّ و دو عمره است)(1) و نیز روایت شده که خود آن حضرت دهه آخر ماه رمضان در مسجد اعتکاف میکردند(2).
- [آیت الله نوری همدانی] زنی که عادت حیضش کمتر از ده روز است ، اگر بیشتر از روزهای عادتش خون نفاس ببیند ، باید به اندازة روزهای عادت خود نفاس قرار دهد و بعد از آن تا روز دهم می تواند عبادت را ترک نماید یا کارهای مستحاضه را انجام دهد ، ولی ترک عبادت یک روز یا دو روز خیلی خوب است پس اگر از ده روز بگذرد ، به اندازة عادتش نفاس و بقیه استحاضه است و اگر عبادت را ترک کرده ، باید قضا کند .
- [امام خمینی] زنی که عادت حیضش کمتر از ده روز است، اگر بیشتر از روزهای عادتش خون نفاس ببیند، باید به اندازه روزهای عادت خود نفاس قرار دهد، و بعداز آن تا روز دهم می تواند عبادت را ترک نماید یا کارهای مستحاضه را انجام دهد.ولی ترک عبادت، یک روز یا دو روز خیلی خوب است. پس اگر از ده روز بگذرد، به روزهای عادتش حیض است و بقیه استحاضه است، و اگر عبادت را ترک کرده باید قضا کند.
- [آیت الله خوئی] زنی که عادت حیضش کمتر از ده روز است، اگر بیشتر از روزهای عادتش خون نفاس ببیند، باید به اندازة روزهای عادت خود نفاس قرار دهد، و بعد از آن واجب است یک روز عبادت را ترک نماید، و بعد جائز است احکام مستحاضه را جاری یا عبادت را تا ده روز ترک نماید، و اگر خون از ده روز بگذرد، باید روزهای بعد از عادت تا روز دهم را هم استحاضه قرار دهد، و عبادتهائی را که در آن روزها بهجا نیاورده قضا نماید، مثلًا زنی که عادت او شش روز بوده اگر بیشتر از شش روز خون ببیند، باید شش روز را نفاس قرار دهد و روز هفتم نیز عبادت را ترک کند و در روز هشتم و نهم و دهم مخیر است بین عبادت را ترک کند یا کارهای استحاضه را بهجا آورد، و اگر بیشتر از ده روز خون دید، از روز بعد از عبادت او استحاضه میباشد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر چند روز را حیض قرار دهد و عبادت نکند، بعد بفهمد حیض نبوده است. باید نمازهایی که در آن روزها به جا نیاورده قضا نماید. و اگر چند روز را به گمان این که حیض نیست عبادت کند، بعد بفهمد حیض بوده، چنان چه آنروزها را روزه گرفته باید قضا نماید.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر چند روز را حیض قرار دهد و عبادت نکند، بعد بفهمد حیض نبوده است، باید نماز و روزه ای را که در آن روزها بجا نیاورده قضا نماید، و اگر چند روز را به گمان این که حیض نیست عبادت کند، بعد بفهمد حیض بوده، چنانچه آن روزها را روزه گرفته باید قضا نماید.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر چند روز را حیض قرار دهد و عبادت نکند، بعد بفهمد حیض نبوده است، باید نماز وروزه ای را که در آن روز ها بجا نیاورده قضا نماید . و اگر چند روز را به گمان اینکه حیض نیست عبادت کند ، بعد بفهمد حیض بوده ، چنانچه آن روز ها را روزه گرفته ، باید قضا نماید
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر بعضی از روزها را حیض قرار دهد و عبادت نکند و بعد بفهمد حیض نبوده است باید نماز و روزه ای را که در ان روزها به جا نیاورده قضا نماید و اگر به گمان این که حیض نیست عبادت کند و بعد بفهمد حیض بوده چنانچه ان روزها را روزه گرفته باشد باید قضا نماید