دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آب شب قدر که این تازه براتم دادند (حافظ) از علامه طباطبایی(ره) پرسیدند حقیقت طی الارض چیست؟ ایشان فرمود: حقیقت آن، پیچیدن زمین در زیرگام رونده است. مرحوم قاضی استاد ما همیشه در ایام زیارتی، از نجف اشرف به کربلا مشرف میشد؛ هیچ گاه کسی ندید که او سوار ماشین شود و از این راز کسی آگاه نشد، جز یک نفر از کسبه بازار ساعت که به مشهد مقدس مشرف شده بود و مرحوم قاضی را در مشهد دیده بود و از ایشان اصلاح امر گذرنامه خود را خواسته بود ایشان هم اصلاح کرده بودند؛ آن مرد چون به نجف آمد افشا کرد که من آقای قاضی را در مشهد دیدم. به عبارت دیگر طی الارض یعنی شخص با ارادة الهی و ملکوتی در آن واحد جسم و بدن خود را در مکان مبدا، اعدام و در مکان مقصد، ایجاد و احضارش میکند.[1] قرآن کریم نیز در داستان حضرت سیلمان علیه السّلام و ملکه سبا به این مسئله اشاره کرده است: وقتی که ملکه سبا با عدهای از اشراف قومش تصمیم گرفتند به سوی سلیمان بیایند و شخصا این مساله مهم را بررسی کنند که سیلمان چه آیینی دارد؟ این خبر از هر طریقی که بود به سلیمان رسید و او تصمیم گرفت در حالی که ملکه و یارانش در بین راهند قدرت نمایی شگرفی کند تا آنها را پیش از پیش به واقعیّت اعجاز خود آشنا و در مقابل دعوتش تسلیم سازد. لذا رو به اطرافیان خود کرد و گفت: ای گروه بزرگان کدام یک از شما توانایی دارید تخت او را پیش از آن که نزد من بیایند بیاورید؟ ( قالَ یا أَیُّهَا الْمَلَؤُا أَیُّکُمْ یَأْتِینِی بِعَرْشِها قَبْلَ أَنْ تَاتُونِی مُسْلِمِینَ).[2] در این جا دو نفر اعلام آمادگی کردند که یکی از آنها عجیب و دیگری عجیبتر بود. نخست (عفریتی از جن) که رو به سلیمان کرد و گفت من تخت او را پیش از آن که مجلس تو پایان گیرد و از جای برخیزی نزد تو میآورم؛ ( قالَ عِفْرِیتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِکَ)؛ من این کار را با زحمت انجام نمیدهم و در این امانت گران قیمت نیز خیانتی نمیکنم، چرا که من (نسبت به آن توانا و امینم) ( وَ إِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٌ).[3] دومین نفر مرد صالحی بود به نام آصف بن برخیا که آگاهی قابل ملاحظهای از کتاب الهی داشت. چنان که قرآن در حق او میگوید: (کسی که علم و دانشی از کتاب داشت گفت من تخت او را قبل از یک چشم بر هم زدن، نزد تو خواهم آورد)!! ( قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ)[4]. و هنگامی که سلیمان با این امر موافقت کرد او با طی الارض تخت ملکه سبا را در یک (طرفة العین) نزد او حاضر کرد و وقتی سلمیان آن را نزد خود مستقر دید، زبان به شکر پروردگار گشود.[5] در آیات مزبور، مبدأ قدرت و عامل توانمندی اولی، یعنی جن، بیان نشده است ولی منشأ اقتدار دومی که مقداری از علم الکتاب بود بیان شد، این (علم من الکتاب) کلمات و الفاظ نیست تا با صرف خواندن تخت آورده شود، زیرا مفاهیم و معانی ذهنی، آن قدرت را ندارد که در نظام عینی و خارجی اثر بگذارند؛ چون در نظام خارج که نظام علی و معلولی است، علت فاعلی باید قویتر از معلول و فعل باشد؛ بله آن نفسی که به معارف و معانی حقیقی آن کلمات متصف شده است، دارای جنبه ملکوتی است و میتواند چیزی را با طی الارض جا به جا کند. اسم اعظم نیز که با آن میتوان در جهان خارج تصرف نمود، لفظ یا مفهوم ذهنی نیست. بلکه مقامی است که اگر انسان به آن مقام بار یافت، میتواند در نظام خارج اثر گذارده، مردهای را زنده و طی الارض کند؛ نه با تلفظ یک کلمه یا تصور یک مفهوم ذهنی. بر این اساس این که در بعضی ادعیه به خدای سبحان عرض میکنیم: خدایا تو را به اسمی سوگند میدهیم که با آن اسم، کوهها بلند، زمین گسترده و دریا مواج شده است؛[6] یعنی ما را به حقیقت آن اسما که باعث تحقق حقایق در نظام عینی هستند، برسان و مظهر آنها قرار ده، پس اگر گفته میشود: (شخصی که تخت ملکه سبا را از نقطهای دور با طی الارض به حضور حضرت سلیمان آورد، از اسم اعظم آگاه بود و از آن مدد گرفت). منظور آن نیست که او با تلفظ به بعضی از الفاظ یا تصور برخی مفاهیم ذهنی توان آن کار عجیب را داشت، بلکه این گونه از امور به قدرت روح و میزان بهرهمندی از ولایت و سلطه بر نظام تکوین بر میگردد و بر اذن خدا و مظهر اسم خدا شدن میسر است؛ یعنی در حقیقت خداست که با زبان مظهر خود سخن میگوید و بادست مظهر خودکار غیبی میکند.[7] از شهود عارفان نیز میتوان به یک نمونه دیگر اشاره کرد و آن هم تشرف حضرت آیت الله حسن زاده آملی به محضر قدسی ثامن الحجج علیه السّلام و نوشیدن آب حیات از لبان آن حضرت علیه السّلام و فراگرفتن عملی طی الارض که با قلم خویش بیان فرمودهاند جلب میکنیم که مشت نمونة خروار است:[8] (در عنفوان جوانی و آغاز درس زندگانی که در مسجد جامع آمل سرگرم به صرف ایام در اسم و فعل و حرف بودم و محو فراگرفتن صرف نحو، در سحر خیزی و تهجد عزمی راسخ و ارادتی ثابت داشتم، در رویای مبارک سحری به ارض قدسی رضوی تشرف حاصل کردهام و به زیارت جمال دل آرای ولی الله اعظم ثامن الحجج علی بن موسی الرضا علیه السّلام نائل شدهام؛ در آن لیله مبارکه قبل از آن که به حضور باهر النور امام علیه السّلام مشرف شوم مرا به مسجدی بردند که در آن مزار حبیبی از دوستان خداوند متعال بود و به من فرمودند در کنار این تربت دو رکعت نماز حاجت بخوان و حاجت بخواه که برآورده شود من از روی عشق و علاقه مفرطی که به علم داشتم نماز خواندم و از خداوند سبحان علم خواستم، سپس به پیشگاه والای امام هشتم سلطان دین، رضا (روحی لتربته الفداء) و خاک درش تاج سرم رسیدم و عرض ادب نمودم بدون این که سخنی بگویم امام که آگاه به سر من بود و اشتیاق و التهاب و تشنگی مرا برای تحصیل از آب حیات علم میدانست، فرمود: نزدیک بیا، نزدیک رفتم و چشم به روی امام گشودم، دیدم آب دهانش را جمع کرد و بر لب آورد و به من اشارت فرمود که بنوش، امام خم شد و من زبانم را در آوردم و با تمام حرص و ولع که گویی خواستم لبان امام را بخورم از کوثر دهانش آن آب حیات را نوشیدم و در هما نحال به قلبم خطور کرد که امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله آب دهانش را به لبش آورد و من آن را خوردم که هزار در علم و از هر دری هزار در دیگر به روی من گشوده شد، پس از آن امام علیه السّلام طی الارض را عملا به من بنمود که از آن خواب نوشین شیرین که از هزاران سال بیداری بهتر بود بدر آمدم.)[9] دوش وقت صحر از غصه نجاتم دادند و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آب شب قدر که این تازه براتم دادند (حافظ) بنابراین شهر عارفان و آیات قرآن کریم گواه این است که طی الارض واقعیّت دارد. معرفی منابع برای مطالعه بیشتر: 1. سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ذیل آیه 38 40 سوره نمل. 2. سید محمد حسین طهرانی، مهر تابان. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . ر.ک: سید محمد حسین حسینی تهرانی، یادنامه علامه طباطبایی، مهرتابان، بیجا، باقر العلوم، بیتا، ص 176 182. [2] . نمل، 38. [3] . همان، 39. [4] . همان، 40. [5] . ر.ک: مکارم شیرازی و جمعی از نویسندگان، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، بهمن ماه 1362، صص 468 - 469. [6] . بحار، ج 85، ص 36؛ (باسم ربک الذی خلقت العرش... الکرسی،،، الارواح). [7] . ر.ک: عبدالله جوادی آملی، سیره پیامبران علیهم السّلام ، در قرآن ،قم، نشر الاسراء، 1376، صص 279 280، با اندکی تصرف. [8] . نمونههایی از این دست را میتوانید در کتاب: انسان در عرفان عرفان، فصل تمثلات و القاءات سبوحی مطالعه فرمایید، صص 16 تا 49. [9] . حسن حسن زاده آملی، نامهها و برنامه، قم، قیام، 1373، ص 240 و 241.
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آب شب قدر که این تازه براتم دادند (حافظ)
از علامه طباطبایی(ره) پرسیدند حقیقت طی الارض چیست؟
ایشان فرمود: حقیقت آن، پیچیدن زمین در زیرگام رونده است. مرحوم قاضی استاد ما همیشه در ایام زیارتی، از نجف اشرف به کربلا مشرف میشد؛ هیچ گاه کسی ندید که او سوار ماشین شود و از این راز کسی آگاه نشد، جز یک نفر از کسبه بازار ساعت که به مشهد مقدس مشرف شده بود و مرحوم قاضی را در مشهد دیده بود و از ایشان اصلاح امر گذرنامه خود را خواسته بود ایشان هم اصلاح کرده بودند؛ آن مرد چون به نجف آمد افشا کرد که من آقای قاضی را در مشهد دیدم. به عبارت دیگر طی الارض یعنی شخص با ارادة الهی و ملکوتی در آن واحد جسم و بدن خود را در مکان مبدا، اعدام و در مکان مقصد، ایجاد و احضارش میکند.[1]
قرآن کریم نیز در داستان حضرت سیلمان علیه السّلام و ملکه سبا به این مسئله اشاره کرده است: وقتی که ملکه سبا با عدهای از اشراف قومش تصمیم گرفتند به سوی سلیمان بیایند و شخصا این مساله مهم را بررسی کنند که سیلمان چه آیینی دارد؟ این خبر از هر طریقی که بود به سلیمان رسید و او تصمیم گرفت در حالی که ملکه و یارانش در بین راهند قدرت نمایی شگرفی کند تا آنها را پیش از پیش به واقعیّت اعجاز خود آشنا و در مقابل دعوتش تسلیم سازد. لذا رو به اطرافیان خود کرد و گفت: ای گروه بزرگان کدام یک از شما توانایی دارید تخت او را پیش از آن که نزد من بیایند بیاورید؟ ( قالَ یا أَیُّهَا الْمَلَؤُا أَیُّکُمْ یَأْتِینِی بِعَرْشِها قَبْلَ أَنْ تَاتُونِی مُسْلِمِینَ).[2]
در این جا دو نفر اعلام آمادگی کردند که یکی از آنها عجیب و دیگری عجیبتر بود. نخست (عفریتی از جن) که رو به سلیمان کرد و گفت من تخت او را پیش از آن که مجلس تو پایان گیرد و از جای برخیزی نزد تو میآورم؛ ( قالَ عِفْرِیتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِکَ)؛ من این کار را با زحمت انجام نمیدهم و در این امانت گران قیمت نیز خیانتی نمیکنم، چرا که من (نسبت به آن توانا و امینم) ( وَ إِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٌ).[3] دومین نفر مرد صالحی بود به نام آصف بن برخیا که آگاهی قابل ملاحظهای از کتاب الهی داشت. چنان که قرآن در حق او میگوید: (کسی که علم و دانشی از کتاب داشت گفت من تخت او را قبل از یک چشم بر هم زدن، نزد تو خواهم آورد)!! ( قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ)[4]. و هنگامی که سلیمان با این امر موافقت کرد او با طی الارض تخت ملکه سبا را در یک (طرفة العین) نزد او حاضر کرد و وقتی سلمیان آن را نزد خود مستقر دید، زبان به شکر پروردگار گشود.[5]
در آیات مزبور، مبدأ قدرت و عامل توانمندی اولی، یعنی جن، بیان نشده است ولی منشأ اقتدار دومی که مقداری از علم الکتاب بود بیان شد، این (علم من الکتاب) کلمات و الفاظ نیست تا با صرف خواندن تخت آورده شود، زیرا مفاهیم و معانی ذهنی، آن قدرت را ندارد که در نظام عینی و خارجی اثر بگذارند؛ چون در نظام خارج که نظام علی و معلولی است، علت فاعلی باید قویتر از معلول و فعل باشد؛ بله آن نفسی که به معارف و معانی حقیقی آن کلمات متصف شده است، دارای جنبه ملکوتی است و میتواند چیزی را با طی الارض جا به جا کند.
اسم اعظم نیز که با آن میتوان در جهان خارج تصرف نمود، لفظ یا مفهوم ذهنی نیست. بلکه مقامی است که اگر انسان به آن مقام بار یافت، میتواند در نظام خارج اثر گذارده، مردهای را زنده و طی الارض کند؛ نه با تلفظ یک کلمه یا تصور یک مفهوم ذهنی. بر این اساس این که در بعضی ادعیه به خدای سبحان عرض میکنیم: خدایا تو را به اسمی سوگند میدهیم که با آن اسم، کوهها بلند، زمین گسترده و دریا مواج شده است؛[6] یعنی ما را به حقیقت آن اسما که باعث تحقق حقایق در نظام عینی هستند، برسان و مظهر آنها قرار ده، پس اگر گفته میشود: (شخصی که تخت ملکه سبا را از نقطهای دور با طی الارض به حضور حضرت سلیمان آورد، از اسم اعظم آگاه بود و از آن مدد گرفت). منظور آن نیست که او با تلفظ به بعضی از الفاظ یا تصور برخی مفاهیم ذهنی توان آن کار عجیب را داشت، بلکه این گونه از امور به قدرت روح و میزان بهرهمندی از ولایت و سلطه بر نظام تکوین بر میگردد و بر اذن خدا و مظهر اسم خدا شدن میسر است؛ یعنی در حقیقت خداست که با زبان مظهر خود سخن میگوید و بادست مظهر خودکار غیبی میکند.[7]
از شهود عارفان نیز میتوان به یک نمونه دیگر اشاره کرد و آن هم تشرف حضرت آیت الله حسن زاده آملی به محضر قدسی ثامن الحجج علیه السّلام و نوشیدن آب حیات از لبان آن حضرت علیه السّلام و فراگرفتن عملی طی الارض که با قلم خویش بیان فرمودهاند جلب میکنیم که مشت نمونة خروار است:[8]
(در عنفوان جوانی و آغاز درس زندگانی که در مسجد جامع آمل سرگرم به صرف ایام در اسم و فعل و حرف بودم و محو فراگرفتن صرف نحو، در سحر خیزی و تهجد عزمی راسخ و ارادتی ثابت داشتم، در رویای مبارک سحری به ارض قدسی رضوی تشرف حاصل کردهام و به زیارت جمال دل آرای ولی الله اعظم ثامن الحجج علی بن موسی الرضا علیه السّلام نائل شدهام؛ در آن لیله مبارکه قبل از آن که به حضور باهر النور امام علیه السّلام مشرف شوم مرا به مسجدی بردند که در آن مزار حبیبی از دوستان خداوند متعال بود و به من فرمودند در کنار این تربت دو رکعت نماز حاجت بخوان و حاجت بخواه که برآورده شود من از روی عشق و علاقه مفرطی که به علم داشتم نماز خواندم و از خداوند سبحان علم خواستم، سپس به پیشگاه والای امام هشتم سلطان دین، رضا (روحی لتربته الفداء) و خاک درش تاج سرم رسیدم و عرض ادب نمودم بدون این که سخنی بگویم امام که آگاه به سر من بود و اشتیاق و التهاب و تشنگی مرا برای تحصیل از آب حیات علم میدانست، فرمود: نزدیک بیا، نزدیک رفتم و چشم به روی امام گشودم، دیدم آب دهانش را جمع کرد و بر لب آورد و به من اشارت فرمود که بنوش، امام خم شد و من زبانم را در آوردم و با تمام حرص و ولع که گویی خواستم لبان امام را بخورم از کوثر دهانش آن آب حیات را نوشیدم و در هما نحال به قلبم خطور کرد که امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله آب دهانش را به لبش آورد و من آن را خوردم که هزار در علم و از هر دری هزار در دیگر به روی من گشوده شد، پس از آن امام علیه السّلام طی الارض را عملا به من بنمود که از آن خواب نوشین شیرین که از هزاران سال بیداری بهتر بود بدر آمدم.)[9]
دوش وقت صحر از غصه نجاتم دادند و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آب شب قدر که این تازه براتم دادند (حافظ)
بنابراین شهر عارفان و آیات قرآن کریم گواه این است که طی الارض واقعیّت دارد.
معرفی منابع برای مطالعه بیشتر:
1. سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ذیل آیه 38 40 سوره نمل.
2. سید محمد حسین طهرانی، مهر تابان.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . ر.ک: سید محمد حسین حسینی تهرانی، یادنامه علامه طباطبایی، مهرتابان، بیجا، باقر العلوم، بیتا، ص 176 182.
[2] . نمل، 38.
[3] . همان، 39.
[4] . همان، 40.
[5] . ر.ک: مکارم شیرازی و جمعی از نویسندگان، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، بهمن ماه 1362، صص 468 - 469.
[6] . بحار، ج 85، ص 36؛ (باسم ربک الذی خلقت العرش... الکرسی،،، الارواح).
[7] . ر.ک: عبدالله جوادی آملی، سیره پیامبران علیهم السّلام ، در قرآن ،قم، نشر الاسراء، 1376، صص 279 280، با اندکی تصرف.
[8] . نمونههایی از این دست را میتوانید در کتاب: انسان در عرفان عرفان، فصل تمثلات و القاءات سبوحی مطالعه فرمایید، صص 16 تا 49.
[9] . حسن حسن زاده آملی، نامهها و برنامه، قم، قیام، 1373، ص 240 و 241.
- [سایر] آیا «طی الارض» واقعیت دارد؟ چگونه با تحلیل های علمی سازگار است؟
- [سایر] لطفاً تفسیر آیه: «یوم تبدل الارض غیر الارض» را بیان فرمایید.
- [سایر] لطفاً تفسیر آیه: (یوم تبدل الارض غیر الارض) را بیان فرمایید.
- [سایر] لطفاً تفسیر آیه: «یوم تبدل الارض غیر الارض» را بیان فرمایید.
- [سایر] منظور از این آیه شریفه «یوم تبدل الارض غیر الارض و السموات» چیست؟
- [سایر] سلام؛ اگر حقیقت، درک ما از واقعیت است، پس تا واقعیت اتفاق نیفتاده حقیقتی وجود ندارد؛ و این یعنی واقعیت هم میتواند از ازل تا ابد باشد؟!
- [سایر] طی الارض چیست؟
- [سایر] مقصود از طی الارض چیست؟
- [سایر] آیا هولوکاست واقعیت دارد؟
- [سایر] طی الارض چیست؟
- [آیت الله سبحانی] مستحب است برای راحت شدن محتضر بر بالین او سوره مبارکه یس و الصافات و احزاب و آیة الکرسی و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف (إنَّ ربَّکُمُ اللهُ الّذی خَلَقَ السموات و الارض) تا آخر، و سه آیه آخر سوره بقره بلکه هرچه از قرآن ممکن است بخوانند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] مستحب است قبر را مربع یا مربع مستطیل بسازند و به اندازه چهار انگشت از زمین بلند کنند و نشانهای روی آن بگذارند که اشتباه نشود و روی قبر آب بپاشند و بعد از پاشیدن آب کسانی که حاضرند دستها را بر قبر بگذارند و انگشتها را باز کرده، در خاک فرو برند و هفت مرتبه سوره مبارکه (إنّا أنزلناه) بخوانند و برای میت طلب آمرزش کنند و این دعا را بخوانند: (اللّهمَّ جافِ الأَرْضَ عَنْ جَنْبَیْه، وَ أَصْعِدْ إلَیْکَ روحَهُ، ولَقِّنْهُ مِنْکَ رضواناً و أَسْکِنْ قَبْرَهُ مِنْ رَحْمَتِکَ ما تُغْنیِه بهِ عَنْ رَحْمَةِ مَنْ سِواک). و اگر میت زن است دعا را به این شکل بخوانند: (اللّهمَّ جافِ الأَرْضَ عَنْ جَنْبَیْها، وَ أَصْعِدْ إلَیْکَ روحَها، ولَقِّنْها مِنْکَ رضواناً، وأَسْکِنْ قَبْرَها مِنْ رَحْمَتِکَ ما تُغْنیها بهِ عَنْ رَحْمَةِ مَنْ سِواک).
- [آیت الله وحید خراسانی] مستحب است قبر را مربع یا مربع مستطیل بسازند و به اندازه چهار انگشت از زمین بلند کنند و نشانه ای روی ان بگذارند که اشتباه نشود و روی قبر اب بپاشند و بعد از پاشیدن اب کسانی که حاضرند دستها را بر قبر بگذارند و انگشتها را باز کرده در خاک فرو برند و هفت مرتبه سوره مبارکه انا انزلناه بخوانند و برای میت طلب امرزش کنند و دعاهایی را که وارد شده بخوانند مانند این دعا اللهم جاف الارض عن جنبیه و اصعد صعد روحه الی ارواح المومنین فی علیین و الحقه بالصالحین
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] مستحب است قبر را مربع یا مربع مستطیل بسازند و به اندازه چهار انگشت از زمین بلند کنند و نشانه ای روی آن بگذارند که اشتباه نشود و روی قبر آب بپاشند و بعد از پاشیدن آب کسانی که حاضرند دستها را بر قبر بگذارند و انگشتها را باز کرده در خاک فرو برند و هفت مرتبه سوره مبارکه انا انزلناه را بخوانند و برای میت طلب آمرزش کنند و این دعا را بخوانند اللهم جاف الارض عن جنبیه و اصعد الیک روحه و لقه منک رضوانا و أسکن قبره من رحمتک ما تغنیه به عن رحمه من سواک.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مستحب است قبر را مربع یا مربع مستطیل بسازند و به اندازه چهار انگشت از زمین بلند کنند و نشانه ای روی آن بگذارند که اشتباه نشود و روی قبر آب بپاشند و بعد از پاشیدن آب کسانی که حاضرند، دست ها را بر قبر بگذارند و انگشت ها را باز کرده، در خاک فرو برند و هفت مرتبه، سوره مبارکه "إِنّا اَنْزَلْنَاه"بخوانند و برای میت طلب آمرزش کنند و این دعا را بخوانند: اَللّهُمَّ جَافِ الأرْضَ عَنْ جَنْبَیْه وَأصْعِدْ إلَیْکَ روُحَهُ وَلَقِّهِ مِنْکَ رِضْوَاناً وأسْکِنْ قَبْرَهُ مِنْ رَحْمَتِکَ مَا تُغْنِیه بِه عَنْ رَحْمَةِ مَنْ سِوَاک
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مستحب است قبر را مربع یا مربع مستطیل بسازند و به اندازه چهار انگشت از زمین بلند کنند و نشانه ای روی آن بگذارند که اشتباه نشود و روی قبر آب بپاشند، و بعد از پاشیدن آب کسانی که حاضرند، دستها را بر قبر بگذارند و انگشتها را باز کرده در خاک فرو برند و هفت مرتبه سوره مبارکه اِنّا اَنْزَلْناه بخوانند و برای میت طلب آمرزش کنند و این دعا را بخوانند: اللّهُمَّ جافِ الاَْرْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ وَاصْعَدْ اِلَیْکَ روُحَهُ وَلَقِّهِ مِنْکَ رِضْواناً وَاَسْکِنْ قَبْرَهُ مِنْ رَحْمَتِکَ ما تُغْنِیهِ بِهِ عَنْ رَحْمَة مَنْ سِواکَ.
- [امام خمینی] خوب است به امید این که مطلوب پروردگار است، قبر را مربع یا مربع مستطیل بسازند و به اندازه چهار انگشت از زمین بلند کنند و نشانه ای روی آن بگذارند که اشتباه نشود و روی قبر آب بپاشند. و بعد از پاشیدن آب کسانی که حاضرند، دستها را بر قبر بگذارند و انگشتها را باز کرده در خاک فرو برند و هفت مرتبه سوره مبارکه "انا انزلناه" بخوانند و برای میت طلب آمرزش کنند و این دعا را بخوانند: "اللهم جاف الارض عن جنبیه و اصعد الیک روحه و لقه منک رضوانا و اسکن قبره من رحمتک ما تغنیه به عن رحمة من سواک".
- [آیت الله علوی گرگانی] مستحبّ است قبر را مربع، یا مربع مستطیل بسازند به اندازه چهار انگشت از زمین بلند کنند ونشانهای روی آن بگذارند که اشتباه نشود وروی قبر آب بپاشند و بعد از پاشیدن آب کسانی که حاضرند، دستها را بر قبر بگذارند وانگشتها را باز کرده، در خاک فرو برند وهفت مرتبه سوره مبارکه انّا انزلناه بخوانند وبرای میّت طلب آمرزش کنند واین دعا را بخوانند: )أللّهُمَّ جافِ الأرْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ وَاصْعد اًّلَیْکَ رُوحَهُ وَلَقِّهِ مِنْکَ رِضْواناً وَاسْکِنْ قَبْرَهُ مِنْ رَحْمَتِکَ ما تُغْنیهِ بِهِ عَنْ رَحْمَِْ مَنْ سِواکَ(.
- [آیت الله مظاهری] خوب است قبر را مربع یا مربع مستطیل بسازند و به اندازه چهار انگشت از زمین بلند کنند و نشانهای روی آن بگذارند که اشتباه نشود و روی قبر آب بپاشند و بعد از پاشیدن آب کسانی که حاضرند دستها را بر قبر بگذارند و انگشتها را باز کرده در خاک فرو برند و هفت مرتبه سوره مبارکه قدر را بخوانند و برای میّت طلب آمرزش کنند و این دعا را بخوانند: (اَللَّهُمَّ جافِ الْاَرْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ وَ أَصْعِدْ اِلَیْکَ رُوحَهُ وَ لَقِّهِ مِنْکَ رِضْواناً وَ اَسْکِنْ قَبْرَهُ مِنْ رَحْمَتِکَ ما تُغْنیهِ بِهِ عَنْ رَحْمَةِ مَنْ سِواکَ).(6)
- [آیت الله سیستانی] مستحب است قبر را ، چهار گوشه بسازند و به اندازه چهار انگشت از زمین بلند کنند ، و نشانهای روی آن بگذارند که اشتباه نشود ، و روی قبر آب بپاشند ، و بعد از پاشیدن آب کسانی که حاضرند دستها را بر قبر بگذارند و انگشتها را باز کرده در خاک فرو برند ، و هفت مرتبه سوره مبارکه (إنّا أنزلناه) را بخوانند ، و برای میّت طلب آمرزش کنند و این دعا را بخوانند : (اللّهُمَّ جافِ الاَرْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ ، وَاَصْعِدْ اِلَیْکَ رُوحَهُ وَلَقِّهِ مِنْکَ رِضْواناً ، وَاَسْکِنْ قَبْرَهُ مِنْ رَحْمَتِکَ ما تُغْنِیِهِ بِهِ عَنْ رَحْمَةِ مَنْ سِواکَ) .