مراد از فنا ناپذیری و جاودانگی دو معنا میتواند باشد: أ) مراد فناناپذیری و جاودانگی در عالم آخرت باشد، یعنی وقتی انسان از دنیا رفت، با مرگ نابود نمیشود و جاودانه میماند. حال در بهشت جاودانه میماند یا در جهنم. پرسش شما این است که اگر انسان برای همیشه زنده باشد و نمیرد، چه فایده دارد؟ به نظر میرسد نباید از نمردن و جاودانگی ناراحت باشید، زیرا همه انسانها به دنبال جاودان بودن خویش هستند. امروزه دانشمندان تلاشهای شبانهروزی انجام میدهند تا بتوانند راهی برای طولانی کردن عمر انسانی پیدا کنند، حال اگر دینی در صدد ایجاد زندگی همیشه برای انسانها باشد، باید از آن استقبال کرد. سرنوشت انسانها پس از روز قیامت، بعد از این که تکلیف افراد مشخص شد، افرادی که بهشتی هستند، برای همیشه در بهشت خواهند بود و از نعمت های الهی استفاده می کنند. اما کسانی که جهنمی هستند، برخی مانند کافران و مشرکان برای همیشه در عذاب خواهند بود، و گروهی دیگر از گناهکاران، بعد از مدتی از دوزخ نجات پیدا می کنند و وارد بهشت می شوند و در آن جا جاودانه خواهند بود. بهشت برای افراد پاک و با تقوا جایگاه جاودانی و دائمی است. کسی که به آن کانون رحمت راه می یابد و در بهشت قدم میگذارد، برای همیشه در آن جا می ماند و به طور دائم از نعمت های الهی برخوردار خواهد بود. اما دوزخ همچنان که گفته شد، برای اکثر گناهکاران که در آن وارد می شوند، جایگاه موقت است. برخی مدت معیّنی در آن معذّب خواهند بود و پس از پاک شدن از گناه، از دوزخ خارج می شوند و به بهشت می روند.بیرون آمدن گناهکاران از دوزخ به گونه های مختلفی است؛ بعضی تمام ایام محکومیت خود را در دوزخ می گذرانند و پس از انقضای مدت مقرر، آزاد می شوند؛ گروهی قبل از آن که مدت محکومیت آنها سپری گردد، مشمول شفاعت قرار می گیرند و از دوزخ آزاد می شوند؛ بعضی مورد عفو و بخشش خدا قرار می گیرند ودر پرتو رحمت واسعه او از دوزخ رهایی می یابند.بنا بر این در عالم قیامت انسانها جاودانه خواهند بود و برای همیشه به زندگی اخروی خود ادامه میدهند و هیچ وقت از بین نخواهند رفت . بنابر این زندگی اخروی بی نهایت است و آن را حد و نهایتی نیست تا سؤال شود بعد از آن چه خواهد شد؟. سخن از "بَعد" زمانی روا است که حد و محدودیتی در کار باشد اما در بی حدی و عدم نهایت، بَعد معنا ندارد. مثل آن است که گفته شود: بعد از بی نهایت چیست؟ طبیعی است که در این جا سؤال اشتباه و متناقض است، زیرا فرض بی نهایت، ناهمگون با تصور بعد است اما آیا این موجب بی معنا بودن زندگی خواهد بود؟ هرگز! بلکه بی معنایی را در طرف مقابل آن می توان ادعا کرد، زیرا اگر برای جهان آخرت نیز بعدی فرض شود، باز همین سؤال دربارة جهان سوم تکرار خواهد شد و همین طور... هر عالم مفروض دیگری بنابر سؤال از "بعد" همیشه باقی است و دیگر برای هستی هیچ نهایتی (که در آن هر چیز به کمال نهایی خود برسد) وجود نخواهد داشت و همیشه و همه چیز در یک حالت انتظار و مقدماتی قرار خواهد داشت. هر چه بپرسیم: بعد چه خواهد شد، باز پرسش باقی است. علت آن که در دنیا از پایان عالم و بعد از بهشت و دوزخ سؤال می کنیم، آن است که تصور ما در این عالم محدود است. در این جهان، با امور مادی و محدود سر و کار داریم و به همین خاطر، ابتدا آن عالم را مقایسه با این عالم نموده و سپس از کیفیت آن سؤال می کنیم و به دنبال حد و محدودیت برای آن می گردیم. در حالی که نظام آخرت کاملاً متفاوت با نظام دنیا است.جاودانگی در بهشت، چیزی است که خواستة فطری و درونی انسان است که همیشه آن را می خواهد و عالم آخرت و بهشت، پاسخ به خواستة انسانی است. ب) شاید منظور از فناناپذیری، اصطلاح عرفانی باشد، زیرا عرفا معتقدند انسانها بر اثر سیر و سلوک و تهذیب نفس و خودسازی به مقام فنای فی الله نایل میشوند، یعنی به جای میرسند که در نشئه هستی همه را محو و فانی در وجود حق میبینند و وجود همه موجودات را در پیشگاه وجود متعالی حق، مثل شمعی در برابر نور پرفروغ سپهر گردون بینور میبینند و خود و همه عالَم را عدم و نیستی تصور میکنند و وجود را منحصراً در وجود حق تعالی میدانند.بر اساس این رویکرد عرفانی، مراد از فناناپذیری آن است که اگر کسی به درستی بتواند از طریق تهذیب و خودسازی و حرکت در مسیر شریعت الهی، به مقام فنای فی الله برسد و به عشق الهی بار یابد، به مقام فنا ناپذیری میرسد، چون هر کس که عشق و محبت الهی در دل او موجود شود، مثل قطره است که به دریا وصل میگردد. هرگاه قطره به دریا وصل گردد، دیگر قابل نابود شدن نیست و با مردن نابود نمیشود، چون مرگ برای او وصل شدن به دریای بیکران هستی مطلق است. بنابر این (فناناپذیری) به معنای نمردن نیست، بلکه به معنای آن است که انسان از طریق معنویت وجودش، به حقیقتی وصل میشود که همواره موجود است و به اصطلاح بعد از فنای فی الله به بقای بالله نایل میشود.
فنا ناپذیری انسان یعنی چه؟
مراد از فنا ناپذیری و جاودانگی دو معنا میتواند باشد:
أ) مراد فناناپذیری و جاودانگی در عالم آخرت باشد، یعنی وقتی انسان از دنیا رفت، با مرگ نابود نمیشود و جاودانه میماند. حال در بهشت جاودانه میماند یا در جهنم. پرسش شما این است که اگر انسان برای همیشه زنده باشد و نمیرد، چه فایده دارد؟
به نظر میرسد نباید از نمردن و جاودانگی ناراحت باشید، زیرا همه انسانها به دنبال جاودان بودن خویش هستند. امروزه دانشمندان تلاشهای شبانهروزی انجام میدهند تا بتوانند راهی برای طولانی کردن عمر انسانی پیدا کنند، حال اگر دینی در صدد ایجاد زندگی همیشه برای انسانها باشد، باید از آن استقبال کرد.
سرنوشت انسانها پس از روز قیامت، بعد از این که تکلیف افراد مشخص شد، افرادی که بهشتی هستند، برای همیشه در بهشت خواهند بود و از نعمت های الهی استفاده می کنند. اما کسانی که جهنمی هستند، برخی مانند کافران و مشرکان برای همیشه در عذاب خواهند بود، و گروهی دیگر از گناهکاران، بعد از مدتی از دوزخ نجات پیدا می کنند و وارد بهشت می شوند و در آن جا جاودانه خواهند بود. بهشت برای افراد پاک و با تقوا جایگاه جاودانی و دائمی است. کسی که به آن کانون رحمت راه می یابد و در بهشت قدم میگذارد، برای همیشه در آن جا می ماند و به طور دائم از نعمت های الهی برخوردار خواهد بود.
اما دوزخ همچنان که گفته شد، برای اکثر گناهکاران که در آن وارد می شوند، جایگاه موقت است.
برخی مدت معیّنی در آن معذّب خواهند بود و پس از پاک شدن از گناه، از دوزخ خارج می شوند و به بهشت می روند.بیرون آمدن گناهکاران از دوزخ به گونه های مختلفی است؛ بعضی تمام ایام محکومیت خود را در دوزخ می گذرانند و پس از انقضای مدت مقرر، آزاد می شوند؛ گروهی قبل از آن که مدت محکومیت آنها سپری گردد، مشمول شفاعت قرار می گیرند و از دوزخ آزاد می شوند؛ بعضی مورد عفو و بخشش خدا قرار می گیرند ودر پرتو رحمت واسعه او از دوزخ رهایی می یابند.بنا بر این در عالم قیامت انسانها جاودانه خواهند بود و برای همیشه به زندگی اخروی خود ادامه میدهند و هیچ وقت از بین نخواهند رفت .
بنابر این زندگی اخروی بی نهایت است و آن را حد و نهایتی نیست تا سؤال شود بعد از آن چه خواهد شد؟.
سخن از "بَعد" زمانی روا است که حد و محدودیتی در کار باشد اما در بی حدی و عدم نهایت، بَعد معنا ندارد. مثل آن است که گفته شود: بعد از بی نهایت چیست؟
طبیعی است که در این جا سؤال اشتباه و متناقض است، زیرا فرض بی نهایت، ناهمگون با تصور بعد است اما آیا این موجب بی معنا بودن زندگی خواهد بود؟ هرگز! بلکه بی معنایی را در طرف مقابل آن می توان ادعا کرد، زیرا اگر برای جهان آخرت نیز بعدی فرض شود، باز همین سؤال دربارة جهان سوم تکرار خواهد شد و همین طور... هر عالم مفروض دیگری بنابر سؤال از "بعد" همیشه باقی است و دیگر برای هستی هیچ نهایتی (که در آن هر چیز به کمال نهایی خود برسد) وجود نخواهد داشت و همیشه و همه چیز در یک حالت انتظار و مقدماتی قرار خواهد داشت. هر چه بپرسیم: بعد چه خواهد شد، باز پرسش باقی است.
علت آن که در دنیا از پایان عالم و بعد از بهشت و دوزخ سؤال می کنیم، آن است که تصور ما در این عالم محدود است. در این جهان، با امور مادی و محدود سر و کار داریم و به همین خاطر، ابتدا آن عالم را مقایسه با این عالم نموده و سپس از کیفیت آن سؤال می کنیم و به دنبال حد و محدودیت برای آن می گردیم. در حالی که نظام آخرت کاملاً متفاوت با نظام دنیا است.جاودانگی در بهشت، چیزی است که خواستة فطری و درونی انسان است که همیشه آن را می خواهد و عالم آخرت و بهشت، پاسخ به خواستة انسانی است.
ب) شاید منظور از فناناپذیری، اصطلاح عرفانی باشد، زیرا عرفا معتقدند انسانها بر اثر سیر و سلوک و تهذیب نفس و خودسازی به مقام فنای فی الله نایل میشوند، یعنی به جای میرسند که در نشئه هستی همه را محو و فانی در وجود حق میبینند و وجود همه موجودات را در پیشگاه وجود متعالی حق، مثل شمعی در برابر نور پرفروغ سپهر گردون بینور میبینند و خود و همه عالَم را عدم و نیستی تصور میکنند و وجود را منحصراً در وجود حق تعالی میدانند.بر اساس این رویکرد عرفانی، مراد از فناناپذیری آن است که اگر کسی به درستی بتواند از طریق تهذیب و خودسازی و حرکت در مسیر شریعت الهی، به مقام فنای فی الله برسد و به عشق الهی بار یابد، به مقام فنا ناپذیری میرسد، چون هر کس که عشق و محبت الهی در دل او موجود شود، مثل قطره است که به دریا وصل میگردد. هرگاه قطره به دریا وصل گردد، دیگر قابل نابود شدن نیست و با مردن نابود نمیشود، چون مرگ برای او وصل شدن به دریای بیکران هستی مطلق است.
بنابر این (فناناپذیری) به معنای نمردن نیست، بلکه به معنای آن است که انسان از طریق معنویت وجودش، به حقیقتی وصل میشود که همواره موجود است و به اصطلاح بعد از فنای فی الله به بقای بالله نایل میشود.
- [سایر] فنا و مقام فنا را توضیح دهید.
- [سایر] فنا و مقام فنا را توضیح دهید.
- [سایر] فنا در عرفان به چه معناست؟
- [سایر] فنا در عرفان به چه معناست؟
- [سایر] دلایل تحریف ناپذیری قرآن را بفرمایید؟
- [سایر] در مقابل مسؤولیت ناپذیری فرزندان چگونه برخورد کنیم؟
- [سایر] امام حسین(ع) و یارانش چگونه درس عزت و ذلت ناپذیری را به جهانیان آموختند؟
- [سایر] با توجه به هدایت ناپذیری کافران لجوج، اصرار پیامبران بر هدایت آنان و عذاب آنان در قیامت چه معنایی دارد؟
- [سایر] دیدگاه آیات و روایات در باب جدایی ناپذیری نهاد دولت از دین چیست؟ و رواج «اندیشة جدایی دین از سیاست» در حوزه ناشی از چه علتی است؟
- [سایر] سلام بر آقای مرادی دامت عنایاته جوانی هستم مجرد 20 و چند ساله چند مورد زیر نظر دارم و به علت نداشتن حقوق نا مناسب و آینده نا معلوم جرات قدم پیش گذاشتن ندارم خانواده نیز همچون من ولی شبانه روز بد جور در خماری هستم چه کنم شما لطف کنید سریعاٌ جواب بنده را بدهید تا فنا نشده ام دوستدار شما من
- [آیت الله بهجت] اگر کسی دختر عمه یا دختر خاله انسان را شیر دهد، به انسان محرم نمیشود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر فطره انسان بر کسی واجب باشد و او فطره را ندهد، بر خود انسان واجب نمی شود.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر فطره انسان بر کسی واجب باشد و او فطره را ندهد؛ بر خود انسان واجب نمی شود.
- [آیت الله بروجردی] اگر فطرهی انسان بر کسی واجب باشد و او فطره را ندهد، بر خود انسان واجب نمیشود.
- [آیت الله خوئی] اگر فطرة انسان بر کسی واجب باشد و او فطره را ندهد بر خود انسان واجب نمیشود.
- [آیت الله بهجت] اگر فطره انسان بر کسی واجب باشد و او فطره را ندهد، بر خود انسان واجب نمیشود.
- [آیت الله اردبیلی] اگر حیوان درندهای که متعلّق به شخص دیگری است، به انسان حمله کند، انسان حق دارد از خود دفاع نماید و اگر با رعایت مراتب دفاع به حیوان خسارتی وارد شود، ضامن نیست، مگر در موردی که انسان متجاوز باشد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر فطره انسان بر کسی واجب باشد و او فطره را ندهد، بر خود انسان واجب نمیشود.
- [آیت الله سبحانی] اگر فطره انسان بر کسی واجب باشد و او فطره را ندهد، بر خود انسان واجب نمی شود.
- [امام خمینی] اگر فطره انسان بر کسی واجب باشد و او فطره را ندهد بر خود انسان واجب نمی شود.