گروهی از مردم تمایل دارند که دایماً حقایق روشن و عینی را منکر شوند، و کوشش مینمایند تا این انکار را بر اساس مسائل عقلانی و بااستدلال توجیه کنند، در حالی که حقیقتاً بدون هیچ گونه منطق است. تحلیل این حالت آن است که این گروه دارای عقدهی حقارت روان هستند و میکوشند برای انتقام از این حالت روانی، حقایق روشن و واضح را انکار و کتمان نمایند، و توجیهی که به آن متوسّل می شوند، چیزی نیست جز برای پوشش دادن به عقدهی حقارت خود. در اینجا گروه دیگری از مردم هستند که منافع آنان با باطل که به آن عقیدهمندند، ارتباط تنگاتنگ دارد. و برای این که به منافع آنان لطمه وارد نیاید، حقایق را کتمان مینمایند. اما گروه سوّم از مردم که شاید انگیزهای برای دفاع از مصالح شخصی خود ندارند، بلکه انگیزهی آنان در انکار و نپذیرفتن حقایق متابعت و دنباله روی از پدران و اجداد خود است. اینان میکوشند با انکار این حقایق، کرامت و بزرگواری کاذب و پنداری پدران خود را، پاسداری نمایند! اکنون باید دید که جایگاه منکرین حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف در سه گروه مذکور در کجاست؟ تحقیقاً هر سه گروه مذکور، منکر ایمان به آن حضرت هستند و ایمان به او را نمی پذیرند. در این جا هر کس به آن حضرت کفر ورزد، چون دوستدار انکار و ردّ حقایق میباشد، به ویژه اگر این نوع از حقایق، مذهبی و دینی باشد، پس در کفر خود و کتمان حقایق از تمام مردم پابرجاتر است، با این که هیچ گونه عذر و دلیل قانع کنندهای برای این کتمان ندارد؛ لذا بی گمان این کتمان حقایق، برخاسته از بیماری روانی میباشد. در چنین شرایطی طبعاً، اقناع به هیچ حقیقتی ممکن نیست، حتّی وجود روز! چرا که آنان معرفت به آن دارند، لکن از روی لجاجت و عمد، انکار می نمایند! (و آن را از روی ظلم و سرکشی انکار کردند در حالی که در دل به آن یقین داشتند).(1) ( آنها به آن ایمان نمیآورند تا عذاب دردناک را ببینند).(2) اما دلیل این که گروه دیگری ایمان به حضرت مهدی (عج) را نمیپذیرند، این است که منافع آنان به ایشان اجازه نمیدهد تا ایمان بیاورند و عادتاً آنها به مجموعهی شبههها معتقد و پایبند هستند و میکوشند با این پایبندی، نفی حقایق روشن را توجیه نمایند. گروه سوّم چندان تفاوتی با گروه دوّم در پایبندی به شبهات در توجیه انکار حقایق ندارند، لکن با آنان از این نظر متفاوت هستند که برای حفظ منافع خود، کار نمی کنند، بلکه انگیزهی انکار حقایق تقلید کورکورانه از پدران خود و حفظ آبروی تخیّلی آنان میباشد. میتوان اذعان نمود که بیشتر کسانی که ایمان به آن حضرت را نمی پذیرند، از گروه آخر هستند. آنان در منزلی چشم به جهان میگشایند که میراث صاحبان آن منزل، عدم پذیرش و ایمان به حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف میباشد. پس انگیزه و محرّک چنین افرادی، تحقیقاً همان تقلید است. بی گمان مَثَل این مردم مَثَل مشرکینی است که کفر خود را چنین توجیه میکردند: (اِنّا وَجَدنا آبائَنا عَلی آُمَّةٍ وَ اِنّا عَلی آثارِهِم مُقتَدُون(3)؛ ما پدران خود را بر آیین و عقایدی یافتیم و از آنها پیروی خواهیم کرد). بنابراین ایمان به آن حضرت به سه چیز نیاز دارد: 1- آزادی از تعصّب و لجاحت ضدّ حقّ. 2- آزادی و رهایی از عصبیّت برای منافع شخصی. 3- آزادی اندیشه و اعتقاد از تعصّب و تقلید کورکورانه از پدران خویش. مجموعهای از شبهات که این گروه برای نفی اعتقاد به حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف مطرح میکنند، عبارت است از: الف) میگویند: شما شیعهها میگویید که حضرت مهدی در سال 255 ه.ق تولّد یافت و این بدین معنی است که تاکنون بیش از هزار و صد سال زندگی نموده است و این از نظر عقل به دور است، چرا که چگونه ممکن است شخصی به مدّت طولانی زیست کند؟ در جواب این شبهه میگوییم: 1- زندگی و عمر طولانی حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف بر اساس مشیّت و اراده خداوند است. آیا میگویید: خداوند سبحان قادر به که شخصی را بدین سان عمر طولانی دهد، نیست؟! 2- آیا اجماع مسلمین بر این نیست که (خضر) پیامبر تا به امروز زنده و در سلامت میباشد؟ و آیا اجماع مسلمین این گونه نیست که (دجّال) تا به امروز زنده است؟ بنابراین چرا به وجود و بقاء خضر پیامبر و دجّال ایمان دارید، امّا در مورد زنده بودن حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف شکّ و تردید به خود راه میدهید؟ آیا این، گونهای از تضادّ و عصبیّت بر ضدّ حقّ نمیباشد؟ 3- قرآن کریم با صراحت اظهار میدارد که (نوح) علیه السلام در میان قوم خود به مدّت 950 سال زندگی نموده و هم چنین زنده بودن اصحاب کهف به مدّت 309 سال؛ با توجّه به این که آنان شبیهترین چیز به مردگان بودند. پس چگونه در مورد حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف که زنده است شکّ و تردید به خود راه میدهید؟ 4- چنان که به تاریخ رجوع کنیم مشاهده مینماییم که مردانی در خود داشته که سالهای سال و هزاران سال زندگی کردند. مثلاً تاریخ، پیرامون (نعمان) خاطر نشان میسازد که او هزار سال زندگی کرد، در حالی که موهای او سفید نشده و دندانهایش سالم بود و حتّی کمر او نیز خمیده نشده بود! هم چنین، نمونههای بسیاری از انسانها وجود دارند که هزارها سال عمر کردند. (4) ب) میگویند: اسناد دینی و نصهای تاریخی به صورت یقینی ثابت نشده است، بنابراین ما به وجود امام زمان ایمان نمیآوریم! در جواب این شبهه میگوییم: شما به یک حدیثی که از رسول الله صلّی الله علیه و آله وارد شده ایمان دارید، امّا به صد و هفت حدیثی که از طریق رجال مذاهب اربعه وارد شده، به اضافهی صدها حدیث که علما در این باب نقل نموده اند، ایمان نمی آوردید؟! آیا این نوعی تناقض در عقیده نیست؟! شاید بگویید: ما روایات و اخبار وارده پیرامون آن حضرت را نقل ننمودهایم، بلکه تنها شیعه است که این احادیث را روایت میکنند! در جواب میگوییم: آیا یهود و براهمه و مسیحیان که نبوّت حضرت محمد صلّی الله علیه و آله را انکار مینمایند و معجزات آن حضرت را ردّ میکنند به بهانهی این که معجزات آن حضرت را مشاهده ننموده اند، قابل قبول و درست است؟! واقعیّت آن است که احادیث وارده از طریق شیعه میباشد. به کتابهای خود مراجعه نمایید، آن چه را که ما میگوییم خواهید یافت. ج) میگویند: همانا شیعه است که به این احادیث ایمان دارند. بنابراین ما به اینها ایمان نخواهیم آورد! در جواب میگوییم: حقّاً که این یک بهانهی عجیبی است. و ما نمیخواهیم این بهانه بر زبان آنها جاری شود و یادآوری گردد. بلکه منشأ آن از خود آنها میباشد. (غزالی) شافعی میگوید: (سنّت وارده در مورد قبور، مسطّح بودن قبر است... امّا چون شیعه به آن عمل میکنند، ما به دنبال آن رفتیم که قبرها منحنی باشد.)! چرا؟ و نیز میگوید: (حجّ تمتّع برتر از حجّ قران و افراد است، ولی چون شیعهها آن را انجام میدهند، ما انجام نمیدهیم.)! چرا؟ (زمخشری) حنفی پیرامون گفتار خداوند سبحان که می فرماید:(هُوَالَّذی یُصَلّی عَلَیکُم وَ مَلائِکَتِه(5)؛ اوست خدایی که هم او و هم فرشتگان بر شما درود و رحمت می فرستند.) میگوید: (به مقتضای این آیه صلوات و درود بر برگزیدگان مسلمین میتوان فرستاد، امّا چون شیعه برای خود، ائمّه و برگزیدگانی برگزیدند و بر آنها درود فرستادند، ما این امر را منع کردیم.)! چرا؟ این چه منطق کژ و منحرفی است؟ این سخنان چه معنی دارند؟ آیا این از خیانت به حقّ نیست که انسان حقایق روشن و بدیهی را به بهانهی این که مذاهب دیگر بدان ایمان دارند و عمل میکنند، انکار و ردّ نماید؟ آیا این جهل است، یا تجاهل؟ یا تعصّب بر ضدّ تشیّع؟ و یا نوعی از بلاهت و حماقت است. د) میگویند: در مواردی به نام حضرت مهدی، انقلابها و حرکتهایی آتشین صورت گرفته است، از این رو این عقیده باطل است. در جواب میگوییم: گناه عقیدهی مهدویّت چیست، اگر برخی در راه مصالح شخصی خود از آن سوء استفاده مینمایند؟ و آیا منطقی است که گناه این انقلابهایی که این عقیدهی صائب و پاک را دستآویزی برای خود قرار داده اند به گردن عقیده بیندازیم؟! چنان که اشخاصی یافت شوند، دروغین و مزوّرانه ادّعا نمایند که ( امام مهدی) هستند، آیا این مسأله موجب میگردد که دربارهی عقیدهی مهدویّت دچار تردید شویم؟ چنان که این منطق کژ را بپذیریم، معنی آن این خواهد شد که العیاذ بالله حتّی در وجود خدا نیز تردید پیدا کنیم، چرا که در موارد متعدّدی برخی از مردم به دروغ ادّعای خدایی نمودند، از این رو باید بگوییم که خدا موجود نیست؟! هم چنین نبوّت را نیز باید انکار نمود، چرا که در موارد متعدّد، اشخاصی دعوی نبوّت نمودند، در حالی که دروغ و ناصواب میگفتند. بنابراین آیا نبوّت باطل است؟! آیا این منطق مقرون به سداد و صواب است؟ در حقیقت، کسانی که وجود آن حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف را انکار میکنند، و یا کسانی که اصل مهدویّت را ردّ مینمایند، از سه موضع گیری و جایگاه حرکت میکنند: 1- جهل نسبت به عقیدهی حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف. 2- تعصّب بر ضدّ حق. 3- پیروری و تقلید کورکورانه از آباء و اجداد خود. از این رو، برای این که آنان به این عقیده اسلامی ایمان آورند، ناچار باید از جهل و تعصّب و تقیلد کورکورانه، رها شوند. پینوشتها: 1- سوره نمل، آیه 14. 2- سوره شعراء، آیه 201. 3- سوره زخرف، آیه 23. 4- به کتاب تصنیف شده (ابوحاتم سجستانی) در احوال کسانی که عمر طولانی داشتند، مراجعه نمایید. 5- سوره احزاب، آیه 43. منبع: کتاب تمدن در عصر ظهور مهدی (عج)، عباس المدّرسی، ترجمه و نگارش: لطیف راشدی، صص 51 - 60.
گروهی از مردم تمایل دارند که دایماً حقایق روشن و عینی را منکر شوند، و کوشش مینمایند تا این انکار را بر اساس مسائل عقلانی و بااستدلال توجیه کنند، در حالی که حقیقتاً بدون هیچ گونه منطق است. تحلیل این حالت آن است که این گروه دارای عقدهی حقارت روان هستند و میکوشند برای انتقام از این حالت روانی، حقایق روشن و واضح را انکار و کتمان نمایند، و توجیهی که به آن متوسّل می شوند، چیزی نیست جز برای پوشش دادن به عقدهی حقارت خود. در اینجا گروه دیگری از مردم هستند که منافع آنان با باطل که به آن عقیدهمندند، ارتباط تنگاتنگ دارد. و برای این که به منافع آنان لطمه وارد نیاید، حقایق را کتمان مینمایند. اما گروه سوّم از مردم که شاید انگیزهای برای دفاع از مصالح شخصی خود ندارند، بلکه انگیزهی آنان در انکار و نپذیرفتن حقایق متابعت و دنباله روی از پدران و اجداد خود است. اینان میکوشند با انکار این حقایق، کرامت و بزرگواری کاذب و پنداری پدران خود را، پاسداری نمایند! اکنون باید دید که جایگاه منکرین حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف در سه گروه مذکور در کجاست؟ تحقیقاً هر سه گروه مذکور، منکر ایمان به آن حضرت هستند و ایمان به او را نمی پذیرند. در این جا هر کس به آن حضرت کفر ورزد، چون دوستدار انکار و ردّ حقایق میباشد، به ویژه اگر این نوع از حقایق، مذهبی و دینی باشد، پس در کفر خود و کتمان حقایق از تمام مردم پابرجاتر است، با این که هیچ گونه عذر و دلیل قانع کنندهای برای این کتمان ندارد؛ لذا بی گمان این کتمان حقایق، برخاسته از بیماری روانی میباشد. در چنین شرایطی طبعاً، اقناع به هیچ حقیقتی ممکن نیست، حتّی وجود روز! چرا که آنان معرفت به آن دارند، لکن از روی لجاجت و عمد، انکار می نمایند!
(و آن را از روی ظلم و سرکشی انکار کردند در حالی که در دل به آن یقین داشتند).(1)
( آنها به آن ایمان نمیآورند تا عذاب دردناک را ببینند).(2)
اما دلیل این که گروه دیگری ایمان به حضرت مهدی (عج) را نمیپذیرند، این است که منافع آنان به ایشان اجازه نمیدهد تا ایمان بیاورند و عادتاً آنها به مجموعهی شبههها معتقد و پایبند هستند و میکوشند با این پایبندی، نفی حقایق روشن را توجیه نمایند. گروه سوّم چندان تفاوتی با گروه دوّم در پایبندی به شبهات در توجیه انکار حقایق ندارند، لکن با آنان از این نظر متفاوت هستند که برای حفظ منافع خود، کار نمی کنند، بلکه انگیزهی انکار حقایق تقلید کورکورانه از پدران خود و حفظ آبروی تخیّلی آنان میباشد. میتوان اذعان نمود که بیشتر کسانی که ایمان به آن حضرت را نمی پذیرند، از گروه آخر هستند. آنان در منزلی چشم به جهان میگشایند که میراث صاحبان آن منزل، عدم پذیرش و ایمان به حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف میباشد. پس انگیزه و محرّک چنین افرادی، تحقیقاً همان تقلید است. بی گمان مَثَل این مردم مَثَل مشرکینی است که کفر خود را چنین توجیه میکردند: (اِنّا وَجَدنا آبائَنا عَلی آُمَّةٍ وَ اِنّا عَلی آثارِهِم مُقتَدُون(3)؛ ما پدران خود را بر آیین و عقایدی یافتیم و از آنها پیروی خواهیم کرد).
بنابراین ایمان به آن حضرت به سه چیز نیاز دارد:
1- آزادی از تعصّب و لجاحت ضدّ حقّ.
2- آزادی و رهایی از عصبیّت برای منافع شخصی.
3- آزادی اندیشه و اعتقاد از تعصّب و تقلید کورکورانه از پدران خویش.
مجموعهای از شبهات که این گروه برای نفی اعتقاد به حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف مطرح میکنند، عبارت است از:
الف) میگویند: شما شیعهها میگویید که حضرت مهدی در سال 255 ه.ق تولّد یافت و این بدین معنی است که تاکنون بیش از هزار و صد سال زندگی نموده است و این از نظر عقل به دور است، چرا که چگونه ممکن است شخصی به مدّت طولانی زیست کند؟
در جواب این شبهه میگوییم:
1- زندگی و عمر طولانی حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف بر اساس مشیّت و اراده خداوند است. آیا میگویید: خداوند سبحان قادر به که شخصی را بدین سان عمر طولانی دهد، نیست؟!
2- آیا اجماع مسلمین بر این نیست که (خضر) پیامبر تا به امروز زنده و در سلامت میباشد؟ و آیا اجماع مسلمین این گونه نیست که (دجّال) تا به امروز زنده است؟ بنابراین چرا به وجود و بقاء خضر پیامبر و دجّال ایمان دارید، امّا در مورد زنده بودن حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف شکّ و تردید به خود راه میدهید؟ آیا این، گونهای از تضادّ و عصبیّت بر ضدّ حقّ نمیباشد؟
3- قرآن کریم با صراحت اظهار میدارد که (نوح) علیه السلام در میان قوم خود به مدّت 950 سال زندگی نموده و هم چنین زنده بودن اصحاب کهف به مدّت 309 سال؛ با توجّه به این که آنان شبیهترین چیز به مردگان بودند. پس چگونه در مورد حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف که زنده است شکّ و تردید به خود راه میدهید؟
4- چنان که به تاریخ رجوع کنیم مشاهده مینماییم که مردانی در خود داشته که سالهای سال و هزاران سال زندگی کردند. مثلاً تاریخ، پیرامون (نعمان) خاطر نشان میسازد که او هزار سال زندگی کرد، در حالی که موهای او سفید نشده و دندانهایش سالم بود و حتّی کمر او نیز خمیده نشده بود! هم چنین، نمونههای بسیاری از انسانها وجود دارند که هزارها سال عمر کردند. (4)
ب) میگویند: اسناد دینی و نصهای تاریخی به صورت یقینی ثابت نشده است، بنابراین ما به وجود امام زمان ایمان نمیآوریم!
در جواب این شبهه میگوییم:
شما به یک حدیثی که از رسول الله صلّی الله علیه و آله وارد شده ایمان دارید، امّا به صد و هفت حدیثی که از طریق رجال مذاهب اربعه وارد شده، به اضافهی صدها حدیث که علما در این باب نقل نموده اند، ایمان نمی آوردید؟! آیا این نوعی تناقض در عقیده نیست؟!
شاید بگویید: ما روایات و اخبار وارده پیرامون آن حضرت را نقل ننمودهایم، بلکه تنها شیعه است که این احادیث را روایت میکنند!
در جواب میگوییم:
آیا یهود و براهمه و مسیحیان که نبوّت حضرت محمد صلّی الله علیه و آله را انکار مینمایند و معجزات آن حضرت را ردّ میکنند به بهانهی این که معجزات آن حضرت را مشاهده ننموده اند، قابل قبول و درست است؟!
واقعیّت آن است که احادیث وارده از طریق شیعه میباشد. به کتابهای خود مراجعه نمایید، آن چه را که ما میگوییم خواهید یافت.
ج) میگویند: همانا شیعه است که به این احادیث ایمان دارند. بنابراین ما به اینها ایمان نخواهیم آورد!
در جواب میگوییم:
حقّاً که این یک بهانهی عجیبی است. و ما نمیخواهیم این بهانه بر زبان آنها جاری شود و یادآوری گردد. بلکه منشأ آن از خود آنها میباشد.
(غزالی) شافعی میگوید: (سنّت وارده در مورد قبور، مسطّح بودن قبر است... امّا چون شیعه به آن عمل میکنند، ما به دنبال آن رفتیم که قبرها منحنی باشد.)! چرا؟ و نیز میگوید: (حجّ تمتّع برتر از حجّ قران و افراد است، ولی چون شیعهها آن را انجام میدهند، ما انجام نمیدهیم.)! چرا؟
(زمخشری) حنفی پیرامون گفتار خداوند سبحان که می فرماید:(هُوَالَّذی یُصَلّی عَلَیکُم وَ مَلائِکَتِه(5)؛ اوست خدایی که هم او و هم فرشتگان بر شما درود و رحمت می فرستند.) میگوید: (به مقتضای این آیه صلوات و درود بر برگزیدگان مسلمین میتوان فرستاد، امّا چون شیعه برای خود، ائمّه و برگزیدگانی برگزیدند و بر آنها درود فرستادند، ما این امر را منع کردیم.)! چرا؟
این چه منطق کژ و منحرفی است؟ این سخنان چه معنی دارند؟ آیا این از خیانت به حقّ نیست که انسان حقایق روشن و بدیهی را به بهانهی این که مذاهب دیگر بدان ایمان دارند و عمل میکنند، انکار و ردّ نماید؟ آیا این جهل است، یا تجاهل؟ یا تعصّب بر ضدّ تشیّع؟ و یا نوعی از بلاهت و حماقت است.
د) میگویند: در مواردی به نام حضرت مهدی، انقلابها و حرکتهایی آتشین صورت گرفته است، از این رو این عقیده باطل است.
در جواب میگوییم:
گناه عقیدهی مهدویّت چیست، اگر برخی در راه مصالح شخصی خود از آن سوء استفاده مینمایند؟ و آیا منطقی است که گناه این انقلابهایی که این عقیدهی صائب و پاک را دستآویزی برای خود قرار داده اند به گردن عقیده بیندازیم؟! چنان که اشخاصی یافت شوند، دروغین و مزوّرانه ادّعا نمایند که ( امام مهدی) هستند، آیا این مسأله موجب میگردد که دربارهی عقیدهی مهدویّت دچار تردید شویم؟ چنان که این منطق کژ را بپذیریم، معنی آن این خواهد شد که العیاذ بالله حتّی در وجود خدا نیز تردید پیدا کنیم، چرا که در موارد متعدّدی برخی از مردم به دروغ ادّعای خدایی نمودند، از این رو باید بگوییم که خدا موجود نیست؟! هم چنین نبوّت را نیز باید انکار نمود، چرا که در موارد متعدّد، اشخاصی دعوی نبوّت نمودند، در حالی که دروغ و ناصواب میگفتند. بنابراین آیا نبوّت باطل است؟! آیا این منطق مقرون به سداد و صواب است؟
در حقیقت، کسانی که وجود آن حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف را انکار میکنند، و یا کسانی که اصل مهدویّت را ردّ مینمایند، از سه موضع گیری و جایگاه حرکت میکنند:
1- جهل نسبت به عقیدهی حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف.
2- تعصّب بر ضدّ حق.
3- پیروری و تقلید کورکورانه از آباء و اجداد خود.
از این رو، برای این که آنان به این عقیده اسلامی ایمان آورند، ناچار باید از جهل و تعصّب و تقیلد کورکورانه، رها شوند.
پینوشتها:
1- سوره نمل، آیه 14.
2- سوره شعراء، آیه 201.
3- سوره زخرف، آیه 23.
4- به کتاب تصنیف شده (ابوحاتم سجستانی) در احوال کسانی که عمر طولانی داشتند، مراجعه نمایید.
5- سوره احزاب، آیه 43.
منبع: کتاب تمدن در عصر ظهور مهدی (عج)، عباس المدّرسی، ترجمه و نگارش: لطیف راشدی، صص 51 - 60.
- [سایر] امام زمان بهائیت کیست؟ و چه رابطه ای با امام زمان شیعه و سنی با این اسم و رسم دارد؟
- [سایر] اهل سنت در مورد حضرت مهدی علیه السلام چه عقیده ای دارند؟
- [سایر] آیا علمای اهل سنت، طول عمر امام زمان (عج) را بعید میدانند؟!
- [سایر] آیا مسأله طول عمر امام زمان (عج) مورد اعتراض اهل سنت واقع شده است؟
- [سایر] دیدگاه اهل سنّت در مورد امام مهدی(عج) چیست؟ آیا ظهور مهدی موعود، از مسائل اتفاقی بین مسلمین است؟
- [سایر] اختلاف بین شیعه و اهل سنت در مورد ولادت حضرت مهدی (عج) به چه علت است؟
- [سایر] چرا بین شیعه و سنی در مورد ولادت حضرت مهدی علیه السلام اختلاف وجود دارد؟
- [سایر] تفاوت شیعه و اهل سنت در مسئله ولادت و امامت حضرت مهدی (عج) چگونه است؟
- [سایر] تفاوت مکتب تشیع و اهل سنت را درباره مهدی موعود بیان کنید؟
- [سایر] دیدگاه اهل سنّت در مورد امام مهدی(عج) چیست؟ آیا ظهور مهدی موعود، از مسائل اتفاقی بین مسلمین است؟
- [آیت الله نوری همدانی] در زمان غیبت ولّی عَصْر ( عج ) که نماز جمعه واجب تَعْیینی نیست ، خرید و فروش و سایر معاملات ، پس از اذان جمعه حرام نیست .
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مسلمانان باید در مورد اشخاص مجهول که ملبس به لباس علما و طلاب هستند تحقیق نمایند اگر به مقامی دیگر غیر از مقام علما و مجتهدین که نواب حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه می باشند ارتباط داشته باشند از آنها کناره گرفته و از ضلالت و اضلال آن ها بپرهیزند.
- [آیت الله نوری همدانی] در زمان غیبت ولیّ عصر (عج ) نماز جمعه واجب تَخییری است ( یعنی مُکَلَّفْ می تواند روز جمعه بجای نماز ظهر نماز جمعه بخواند ) ولی جمعه اَفْضَلْ است وظهر اَحْوَط واحتیاط بیشتر در آن است که هر دو را بجا آورند .
- [آیت الله فاضل لنکرانی] در زمان غیبت ولی عصر (عج) نماز جمعه واجب تخییری است (یعنی مکلّف می تواند روز جمعه به جای نماز ظهر نماز جمعه بخواند) ولی جمعه افضل است و ظهر احوط و احتیاط بیشتر در آن است که هردو را بجا آورد.
- [آیت الله مظاهری] مکروه است که در گریه بر میّت صدا را خیلی بلند کنند. ______ 1) آیا تو بر پیمانی - که با آن ما را ترک کردی - وفاداری؟ پیمان بر شهادت به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال، او که یکتاست و شریکی برای او نیست و به اینکه محمد صلی الله علیه وآله وسلم بنده و رسول اوست و سید پیامبران و خاتم آنان است و به اینکه علی علیه السلام امیر مومنان و سید امامان و امامی است که خداوند متعال، فرمانبرداری از او را بر همه عالمیان واجب فرموده است و به اینکه حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و قائم آل محمد - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان مومنان و حجّتهای خداوند بر همه خلائق و امامان تو هستند، که پیشروان هدایت و نیکوکاری هستند. 2) هنگامی که دو فرشته نزدیک به خداوند (نکیر و منکر) که فرستادگان از جانب خدای متعالند، به سوی تو آمدند و از تو در مورد خدایت و پیامبرت و دینت و کتابت و قبلهات و امامانت سوال کردند،پس نترس و اندوهگین نشو و در جواب آنان بگو: خداوند، پروردگار من و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، پیامبر من و اسلام، دین من و قرآن، کتاب من و کعبه، قبله من و امیر مومنان علی بن ابی طالب، امام من و حسن بن علی، امام من و حسین بن علی، امام من و زین العابدین، امام من و محمد باقر، امام من و جعفر صادق، امام من، و موسی کاظم، امام من و علی رضا، امام من و محمد جواد امام من و علی هادی، امام من و حسن عسکری، امام من و حجّت منتظَر، امام من میباشند، اینان - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان و سروران و رهبران و شفیعان من میباشند، در دنیا و آخرت به آنان دوستی میورزم و از دشمنان آنان دوری میجویم، سپس بدان ای فلان فرزند فلان. 3) بدرستی که خداوند متعال، بهترین پروردگار و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، بهترین پیامبر و امیر مومنان علی بن ابی طالب و فرزندان معصوم او یعنی دوازده امام، بهترین امامان هستند و آنچه را محمد صلی الله علیه وآله وسلم آورده است حقّ است و مرگ حقّ است و سوال منکر و نکیر در قبر حقّ است و برانگیخته شدن (برای روز قیامت)، حقّ است و رستاخیز، حقّ است و صراط، حقّ است و میزان (اعمال)، حقّ است و تطایر کتب، حقّ است و بهشت، حقّ است و جهنم، حقّ است و آن ساعت معهود (روز قیامت)، خواهد آمد و هیچ تردیدی در آن نیست و به تحقیق خداوند متعال کسانی را، که در قبرها هستند، بر خواهد انگیخت. 4) خداوند تو را بر قول ثابت، پایدار فرماید و به راه مستقیم هدایت فرماید و بین تو و امامان تو در جایگاهی از رحمتش، شناخت ایجاد فرماید. 5) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را با برهانی از خودت روبرو گردان، خداوندا (درخواست میکنیم)عفو تو را، عفو تو را. 6) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را از جانب خودت با رضوان روبرو کن و قبر او را از بخشایش خودت آرام فرما، رحمتی که بوسیله آن از مهربانی هر کس دیگری بی نیاز گردد.
- [آیت الله جوادی آملی] .دریافت کننده خمس، امام ( ع)و در غیبت آن , فقیه جامع الشرایط و حاکم شرع است و مکلف , بدون اجازه از آنان نمی تواند آن را به موارد مصرف برساند . به تعبیر دیگر , همه خمس , اعم از سهم امام ( ع) و سهم سادات, در اختیار منصب امامت (شخصیت حقوقی) است. در زمان غیبت حضرت ولیّ عصر (عج) ،فقیه جامع الشرایط, جانشین شخصیت حقوقیِ امامت است، بنابراین در زمان غیبت باید تمام خمس را به فقیه جامع الشرای ط تحویل داد و هرگونه دخل و ت صرف در خمس (سهم امام( ع) و سهم سادات) باید با اجازه او باشد.
- [آیت الله وحید خراسانی] مستحب است قبر را به اندازه قد انسان متوسط گود کنند و میت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند مگر ان که قبرستان دورتر از جهتی بهتر باشد مثل ان که مردمان خوب در ان جا دفن شده باشند یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به ان جا بروند و نیز مستحب است جنازه را در چند ذرعی قبر زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر میت مرد است در دفعه سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر کنند و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن پارچه ای روی قبر بگیرند و نیز مستحب است جنازه را به ارامی از تابوت بگیرند و وارد قبر نمایند و دعاهایی که دستور داده شده پیش از دفن و موقع دفن بخوانند و بعد از ان که میت را در لحد گذاشتند گره های کفن را باز کنند و صورت میت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میت به پشت برنگردد و پیش از ان که لحد را بپوشانند کسی دست راست را به شانه راست میت بزند و دست چپ را به قوت بر شانه چپ میت بگذارد و دهان را نزدیک گوش او ببرد و به شدت حرکتش دهد و سه مرتبه بگوید اسمع افهم یا فلان بن فلان و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگوید مثلا اگر اسم او محمد و اسم پدرش علی است سه مرتبه بگوید اسمع افهم یا محمد بن علی پس از ان بگوید هل انت علی العهد الذی فارقتنا علیه من شهاده ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و ان محمدا صلی الله علیه واله وسلم عبده و رسوله و سید النبیین و خاتم المرسلین و ان علیا امیر المومنین و سید الوصیین و امام افترض الله طاعته علی العالمین و ان الحسن و الحسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و القایم الحجه المهدی صلوات الله علیهم ایمه المومنین و حجج الله علی الخلق اجمعین و ایمتک ایمه هدی ابرار یا فلان بن فلان و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگوید و بعد بگوید اذا اتاک الملکان المقربان رسولین من عند الله تبارک و تعالی و سیلاک عن ربک و عن نبیک و عن دینک و عن کتابک و عن قبلتک و عن ایمتک فلا تخف و لا تحزن و قل فی جوابهما الله ربی و محمد صلی الله علیه واله وسلم نبیی و الاسلام دینی و القران کتابی و الکعبه قبلتی و امیر المومنین علی بن ابی طالب امامی و الحسن بن علی المجتبی امامی و الحسین بن علی الشهید بکربلا امامی و علی زین العابدین امامی و محمد الباقر امامی و جعفر الصادق امامی و موسی الکاظم امامی و علی الرضا امامی و محمد الجواد امامی و علی الهادی امامی و الحسن العسکری امامی و الحجه المنتظر امامی هولاء صلوات الله علیهم ایمتی و سادتی و قادتی و شفعایی بهم اتولی و من اعدایهم اتبرء فی الدنیا و الاخره ثم اعلم یا فلان بن فلان و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگوید و بعد بگوید ان الله تبارک و تعالی نعم الرب و ان محمدا صلی الله علیه واله وسلم نعم الرسول و ان علی بن ابی طالب و اولاده المعصومین الایمه الاثنی عشر نعم الایمه و ان ما جاء به محمد صلی الله علیه واله وسلم حق و ان الموت حق و سوال منکر و نکیر فی القبر حق و البعث حق و النشور حق و الصراط حق و المیزان حق و تطایر الکتب حق و ان الجنه حق و النار حق و ان الساعه اتیه لا ریب فیها و ان الله یبعث من فی القبور پس بگوید افهمت یافلان و به جای فلان اسم میت را بگوید و پس از ان بگوید ثبتک الله بالقول الثابت و هداک الله الی صراط مستقیم عرف الله بینک و بین اولیایک فی مستقر من رحمته پس بگوید اللهم جاف الارض عن جنبیه و اصعد بروحه الیک و لقه منک برهانا اللهم عفوک عفوک
- [امام خمینی] خوب است به امید آنکه مطلوب پروردگار باشد قبر را به اندازه قد انسان متوسط گود کنند و میت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند مگر آنکه قبرستان دورتر از جهتی بهتر باشد مثل آنکه مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا می روند و نیز جنازه را در چند ذرعی قبر زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر میت مرد است در دفعه سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن پارچه ای روی قبر بگیرند و نیز جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر کنند و دعاهایی که دستور داده شده پیش از دفن و موقع دفن بخوانند و بعد از آنکه میت را در لحد گذاشتند گره های کفن را باز کنند و صورت میت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میت به پشت برنگردد و پیش از آنکه لحد را بپوشانند دست راست را به شانه راست میت بزنند و دست چپ را به قوت بر شانه چپ میت بگذارند و دهان را نزد یک گوش او ببرند و به شدت حرکت دهند و سه مرتبه بگویند : "اسمع افهم یا فلان بن فلان". و بجای فلان، اسم میت و پدرش را بگویند. مثلا اگر اسم او محمد و اسم پدرش علی است، سه مرتبه بگویند: "اسمع افهم یا محمد بن علی". پس از آن بگویند: "هل انت علی العهد الذی فارقتنا علیه من شهادة ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و ان محمدا صلی الله علیه و آله عبده و رسوله و سید النبیین و خاتم المرسلین و ان علیا امیر المؤمنین و سید الوصیین و امام افترض الله طاعته علی العالمین و ان الحسن و الحسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و القائم الحجة المهدی صلوات الله علیهم ائمة المؤمنین و حجج الله علی الخلق اجمعین و ائمتک ائمة هدی بک ابرار یا فلان بن فلان" و بجای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگوید. و بعد بگوید: "اذا اتاک الملکان المقربان رسولین من عند الله تبارک و تعالی و سالاک عن ربک و عن نبیک و عن دینک و عن کتابک و عن قبلتک و عن ائمتک فلا تخف و لا تحزن و قل فی جوابهما الله ربی و محمد صلی الله علیه و آله نبیی و الاسلام دینی و القرآن کتابی و الکعبة قبلتی و امیر المؤمنین علی بن ابی طالب امامی و الحسن بن علی المجتبی امامی و الحسین بن علی الشهید بکربلا امامی و علی زین العابدین امامی و محمد الباقر امامی و جعفر الصادق امامی و موسی الکاظم امامی و علی الرضا امامی و محمد الجواد امامی و علی الهادی امامی و الحسن العسکری امامی و الحجة المنتظر امامی هؤلاء صلوات الله علیهم اجمعین ائمتی و سادتی و قادتی و شفعائی بهم اتولی و من اعدائهم اتبرا فی الدنیا و الاخره ثم اعلم یا فلان بن فلان" بجای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگوید. بعد بگوید: "ان الله تبارک و تعالی نعم الرب و ان محمد صلی الله علیه و آله نعم الرسول و ان علی بن ابی طالب و اولاده المعصومین الائمة الاثنی عشر نعم الائمة و ان ما جاء به محمد صلی الله علیه و آله حق و ان الموت حق و سؤال منکر و نکیر فی القبر حق و البعث حق و النشور حق و الصراط حق و المیزان حق و تطایر الکتب حق و ان الجنة حق و النار حق و ان الساعة آتیة لا ریب فیها و ان الله یبعث من فی القبور" پس بگوید: "ا فهمت یا فلان" و بجای فلان اسم میت را بگوید.پس از آن بگوید: "ثبتک الله بالقول الثابت و هداک الله الی صراط مستقیم عرف الله بینک و بین اولیائک فی مستقر من رحمته" پس بگوید: "اللهم جاف الارض عن جنبیه و اصعد بروحه الیک و لقه منک برهانا اللهم عفوک عفوک".
- [آیت الله بروجردی] مستحب است قبر را به اندازهی قد انسان متوسط گود کنند و میت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند، مگر آن که قبرستان دورتر از جهتی بهتر باشد، مثل آن که مردمان خوب در آن جا دفن شده باشند، یا مردم برای فاتحة اهل قبور بیشتر به آن جا بروند.نیز مستحب است جنازه را در چند ذرعی قبر زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر میت مرد است در دفعهی سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد و در دفعهی چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند و اگر زن است در دفعهی سوم طرف قبلة قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن پارچه ای روی قبر بگیرند.و نیز مستحب است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و واردِ قبر کنند و دعاهایی که دستور داده شده پیش از دفن و موقع دفن بخوانند و بعد از آن که میت را در لحد گذاشتند، گرههای کفن را باز کنند و صورت میت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میت به پشت برنگردد و پیش از آن که لحد را بپوشانند، دست راست را به شانه راست میت بزنند و دست چپ را به قوّت بر شانه چپ میت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و به شدّت حرکتش دهند و سه مرتبه بگویند:(اِسْمَعْ اِفْهَمْ یا فُلانَ بنَ فُلانْ) و به جای (فلان بن فلان) اسم میت و پدرش را بگویند، مثلاً اگر اسم او محمّد و اسم پدرش علیست سه مرتبه بگویند:(اِسْمَعْ اِفْهَمْ یا محمّد بن عَلِی).پس از آن بگویند:(هَلْ اَنْتَ عَلَی الْعَهْدِ الَّذِی فارَقْتَنا عَلَیهِ مِنْ شَهادَة اَنْ لا اِلهَ اِلا اللهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَ اَنَّ مُحَمَّداً صَلّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ عَبْدُهُ وَ رَسوُلُهُ وَ سَیدُ النّبِیینَ وَ خاتَمُ الْمُرْسَلِینَ وَ اَنَّ عَلیاً اَمِیرُ الْمُؤمِنینَ وَ سَیدُ الوَصِیینَ وَ اِمامٌ اِفْتَرَضَ اللهُ طاعَتَهَ عَلَی الْعالَمینَ وَ اَنَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَینَ وَ عَلِی بْنَ الْحُسَینِ وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی وَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنَ جَعْفَرٍ وَ علی بْنَ موُسی وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی وَ عَلِی بْنَ مُحَمّدٍ وَ الْحَسَنَ بْنَ عَلِی وَ الْقائِمَ الْحُجَّة الْمَهْدِی صَلَواتُ الله عَلَیهِمْ اَئِمَّة الْمُؤْمِنینَ وَ حُجَجُ اللهِ عَلَی الخَلْقِ اَجْمَعینَ وَ اَئِمَّتکَ اَئِمَّة هُدی بِکَ اَبْرارٌ یا فُلانَ بْنَ فُلان).و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگوید.و بعد بگوید:(اِذا اَتاکَ الْمَلَکانِ المُقَرَّبانِ رَسوُلَینِ مِنْ عِنْدِ اللهِ تَبارَکَ وَ تَعالی وَ سَئَلاکَ عَنْ رَبِّکَ و عَنْ نَبِیکَ وَ عَنْ دِینِکَ وَ عَنْ کِتابِکَ وَ عَنْ قِبْلَتِکَ وَ عَنْ اَئِمَّتِکَ فَلاْ تَخَفْ وَ لا تَحْزَنْ وَ قُلْ فِی جَوابِهِما: اللهُ رَبّی وَ مُحَمَّدٌ / نَبِیی وَ الاِْسْلامُ دِینِی وَ الْقُر آنُ کِتابِی وَ الْکَعْبَة قِبْلَتِی وَ اَمِیرُ الْمُؤمِنینَ عَلی بْنُ اَبِی طالبٍ اِمامِی وَ الْحَسَنُ بْنُ عَلی الْمُجْتَبی اِمامی وَ الْحُسَینُ بْنُ عَلِی الشَّهیدُ بِکَرْبَلا اِمامِی وَ علِی زَینُ الْعابِدینَ اِمامِی وَ مُحَمَّدٌ الْباقِرُ اِمامِی وَ جَعْفَرٌ الصّادِقُ اِمامِی وَ مُوسَی الْکاظِمُ اِمامِی وَ عَلی الرِّضا اِمامِی وَ مَحَمّدٌ الْجَوادُ اِمامِی وَ عَلِی الْهادِی اِمامِی وَ الْحَسنُ الْعَسْکَری اِمامِی وَ الْحُجَّة الْمُنْتَظَرُ اِمامِی هؤُلاءِ صَلَواتُ اللهِ عَلَیهِمْ اَجْمَعینَ اَئِمَّتِی وَ سادَتِی وَ قادَتِی وَ شُفَعْایی بِهِمْ اَتَوَلَّی وَ مِنْ اَعْدائِهِمْ اَتَبَرَّءُ فِی الدُّنْیا وَ الآخِرَة، ثُمَّ اعْلَمْ یا فُلانَ بْنَ فُلان).و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگوید.و بعد بگوید:(اِنَّ اللهَ تَبارَکَ وَ تَعالی نِعْمَ الرَّبُّ وَ اَنَّ مُحَمَّداً / نِعْمَ الرَّسوُلُ وَ اَنَّ عَلِی بْنَ اَبی طالِبٍ وَ أوْلادَهُ الْمَعْصوُمینَ الاَْئِمَّة الاِْثنی عَشَرَ نِعْمَ الائَمَّة وَ اَنَّ ما جاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ / حَقٌّ وَ اَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ وَ سُؤالَ مُنْکَرٍ وَ نَکِیرٍ فی القَبْرِ حَقُّ وَ الْبَعْثَ حَقٌ و النُشُورَ حَقٌ وَ الصِّراطَ حَقٌّ وَ الْمِیزانَ حَقٌّ وَ تَطایرَ الکُتُبِ حَقٌّ وَ اَنَّ الْجَنَّة حَقُّ وَ النّارَ حَقُّ وَ اَنَّ السّاعَة آتِیة لا رَیبَ فیها وَ اَنَّ اللهَ یبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبوُرِ).پس بگوید:(اَفَهِمْتَ یا فُلانُ) و به جای فلان اسم میت را بگوید.پس از آن بگوید:(ثَبَّتَکَ اللهُ بِالْقوُلِ الثّابِتِ و هَداکَ اللهُ اِلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ عَرَّفَ اللهُ بَینَکَ وَ بَینَ أَوْلِیائِکَ فِی مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِهِ).پس بگوید:(اللّهُمَّ جافِ الاَْرْضَ عَنْ جَنْبَیهِ وَ اصْعدْ بِروُحِهِ اِلَیکَ وَ لَقَِّهِ مِنْکَ بُرْهاناً اللّهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَک).
- [آیت الله نوری همدانی] اشهدً انّ علیاً ولیً اللهِ جزء اذان و اقامه نیست ولی خوب است بعد از اشهدً انّ محمداً رسولُ اللهِ ، به قصد قربت گفته شود . و چون در امثال زمان ما ، شعا ر تشیع محسوب می شود در هر جا که اظهار این شعار مستحسن و لازم باشد ، گفتن آن هم مستحسن و لازم است . ترجمه اذان و اقامه اللهَ اکبرً یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند اشهدً ان لا الهَ الاّ اللهً یعنی شهادت می دهم که غیر خدائی که یکتا و بی همتا است خدای دیگر سزاوار پرستش نیست . اشَهدً انّ محمداً رسولُ اللهِ یعنی شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبدالله صلی علیه و آله و سلم پیغمبر و فرستادة خداست . اشهدً ان علیاً امیر المؤمنینَ ولیّ الله یعنی شهادت می دهم که حضرت علی (علیه الصلاهَ و السلام ) امیر المؤمنین ولی خدا بر همة خلق است حیّ علیَ الصلاهِ یعنی بشتاب برای نماز . حیّ علی الفلاحِ یعنی بشتاب برای رستگاری . حیّ علی خیرِ العملِ یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است . قَد قامتِ الصلاهُ یعنی بتحقیق نماز بر پا شد . لا الهَ الاّ اللهُ یعنی خدائی سزاوار پرستش نیست مگر خدائی که یکتا و بی همتا است .