شرح پرسش: امروزه احادیث بسیاری در مورد آخرالزمان و ایران شنیده میشود که جای تأمل دارد، خواستم ببینم، سندیت دارد؟ مثلا در مورد ظهور امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری، وقوع زلزله در تهران و ... لطفا آنهایی که سند دارند را ذکر بفرمایید. پاسخ: ابتدا باید بدانیم که نزدیک بودن ظهور امری است که همه باید نسبت به آن امیدوار باشند؛ چنان که در دعاهای مربوط به حضرت ولی عصر (عج) آمده است: (انهم یرونه بعیدا و نراه قریبا؛ دشمنان ظهور فرج را دور می بینند ولی ما (شیعیان) آن را نزدیک میبینیم) و نیز در روایتی سفارش شده است که هر صبح و شام منتظر ظهور آن حضرت باشید. بنابراین همه امیدواریم که روزی شاهد ظهور حضرت مهدی (عج) باشیم. اما با این حال هیچ کس نمیتواند به طور دقیق از زمان ظهور حضرت سخن بگوید. زیرا غیر از خداوند هیچ کس نسبت به آن آگاهی ندارد. آنچه در برخی از روایات درباره زمان ظهور امام زمان (عج) آمده است، نشانهها و علائمی است که بر اساس آنها برخی از علما و صاحب نظران اظهار نظرهایی نسبت به نزدیک بودن و یا نزدیک نبودن زمان ظهور کردهاند. بعضی از این بشارتها میتواند شاهد و قرینهای بر نزدیک بودن ظهور و ایجاد امید در دلها باشد. اما با این حال به طور قاطع نمیتوان گفت که آیا امام عصر (عج) در این نزدیکیها ظهور خواهد کرد یا خیر. و موضوع مورد سوال نیز چنین است و نمیتوان رابطهای بین آن و ظهور برقرار کرد. ظهور امام زمان (عج) به اراده الهی بستگی دارد که در صورت فراهم بودن شرایط، به دستور خداوند تحقق مییابد. بنابراین، تاریخ آن را فقط خداوند میداند و هیچ کس نمیتواند تاریخ دقیق آن را پیشبینی کند. در روایات بیان شده که هر کس وقتی را برای ظهور مشخص کند، دروغگوست. مهزم اسدی از امام صادق (ع) پرسید: فدایت شوم! ظهور قائم آل محمد (ص) و تشکیل دولت حق که در انتظارش هستید، طول کشید؛ این امر کی تحقق خواهد یافت؟ حضرت فرمودند: (تعیین کنندگان وقت ظهور دروغگویند؛ عجله کنندگان هلاک میشوند و کسانی که تسلیم هستند، نجات مییابند.) (بحارالانوار: ج 52 ص 103) خود امام زمان (عج) در این باره فرمودهاند: (ظهور فرج، به اراده خداوند متعالی بستگی دارد و کسانی که برای ظهور وقت تعیین میکنند، دروغگو هستند.) (کمال الدین: ج 2 ص 484) بنابراین، هیچ کس نمیتواند زمان ظهور را پیشبینی کند. البته ما باید همیشه و در هر لحظه منتظر ظهور باشیم و از عجله، تعیین وقت و گوش سپردن به سخن کسانی که وقت مشخص میکنند، بپرهیزیم و همواره تسلیم امر خداوند باشیم. غیر از خداوند هیچ کس نسبت به آن آگاهی ندارد. آنچه که در برخی از روایات درباره زمان ظهور امام زمان (عج) آمده است، نشانهها و علائمی است که بر اساس آنها برخی از علما و صاحب نظران اظهار نظرهایی نسبت به نزدیک بودن و یا نزدیک نبودن زمان ظهور کردهاند.. در این رابطه توجه به چند نکته بایسته است: یکم. عدهای با توجه به اوضاع و شرایط فعلی حاکم بر جهان به این باور رسیده‌اند که دوره‌ای که ما در آن زندگی می‌کنیم همان دوره آخرالزمان است که در روایات به آن اشاره شده است؛ زیرا برای آخرالزمان نشانه‌هایی گفته شده (مانند گسترش فساد و تفسیر دین براساس هوا و هوس و...) که این نشانه‌ها در دوره زمانی ما به وقوع پیوسته است پس زمان کنونی آخرالزمان است و ظهور نیز در این دوران محقق می‌شود. به علاوه با وجود انقلاب اسلامی ایران و زنده شدن نام و یاد امام زمان (عج)، آمادگی و اقبال مردم برای پذیرش ایشان بیشتر شده و امید به ظهور زیادتر گشته است. دوم. برخی از علما معتقدند: همان گونه که غیبت دو مرحله‌ای بود و غیبت صغری برای ایجاد آمادگی مردم برای ورود به غیبت کبری لازم بود، ظهور نیز ممکن است دو مرحله‌ای باشد و با ظهور صغری که در انقلاب اسلامی ایران تجلی یافته است، مردم با حقیقت قیام امام زمان (عج) آشنایی بیشتری پیدا کرده‌اند و برای ظهور اصلی و قیام جهانی حضرت آماده می‌شوند. سوم. حرکت عمومی کشورها و جوامع به سمت وحدت و همگرایی و به عبارت دیگر توجه به تشکیلات بینالمللی و اتحادیه‌های منطقه‌ای و فاصله گرفتن از جزءگرایی، ملت‌ها را به این نتیجه رسانده که برای آینده‌ای بهتر، باید مرزها را به حداقل رساند و جهان را دهکده‌ای کوچک دانست. این رویداد، آمادگی مردم برای برای پذیرش یک حاکمیت فراگیر، بیشتر کرده است. البته استکبار جهانی تئوری دهکده جهانی را در جهت حفظ منافع خود و تک قطبی شدن جهان پی‌گیری می‌کند اما چه بسا اراده الهی به دست دشمنان خدا نیز انجام گیرد. چهارم. اجحاف و تجاوز بیش از حد و روز افزون دولت‌های استکباری به کشورهای فقیر به شکل‌های گوناگون از یک سو و لجام گسیختگی فرهنگی و فکری و علمی؛ مانند بحران هویت، بحران مشروعیت، بحران مدنیت از سوی دیگر، باعث هرج و مرج در زندگی بشر شده است. این گونه مسائل و مباحث این واقعیت را اثبات می‌کند که آینده روشن فقط در سایه حاکمیت فردی آسمانی است که احتمالاً ظهورش نزدیک است. پنجم. در بعضی از روایات منقول از اهلبیت علیهم السلام، ادعای تعیین وقت ظهور برابر با کذب خوانده شده و شیعیان مأمور به تکذیب این مدعیان گردیدهاند؛ چنان که در توقیع مبارک امام زمان (عج) به اسحاق بن یعقوب آمده است: (... و اما ظهور الفرج فإنه إلی الله تعالی ذکره و کذب الوقّاتون؛ و اما آشکار شدن فرج وابسته به اراده حق تعالی است و وقتگزاران دروغگویانی بیش نیستند.) البته نهی از توقیت نباید منجر به این شود که شیعیان و منتظران، امر ظهور را پدیدهای دور از دسترس و مستقل از اراده خویش، که در آیندهای محتمل و نامعلوم به وقوع خواهد پیوست، بیانگارند. بلکه باید با حفظ روحیه نشاط و امید، همواره ظهور را در چند قدمی خویش ببینند و این همان چیزی است که در برخی مجامع روایی و پارهای از متون دینی بدان تصریح شده است چنان که در دعای عهد آمده است: (... اللهم اکشف هذه الغمة عن هذه الامة بحضوره و عجل لنا ظهوره انهم یرونه بعیدا و نریه قریبا؛ پروردگارا! با حضور ولی و دوست خود اندوه را از دلهای این امت بزدای و در ظهور وی شتاب کن (هرچند) دیگران ظهور حضرتش را دور میانگارند ولی ما آن را نزدیک میبینیم.) به عنوان نمونه درباره پادشاه عربستان به نام ملک عبد الله گفتنی است: امام صادق (ع) در روایتی میفرمایند: (هر کس مرگ عبدالله را برای من تضمین کند، من ظهور قائم را برای او ضمانت می کنم... .) (بحارالانوار: ج 52 ص 210) آقای کورانی درباره این روایت و مسائل مشابه آن به تفصیل بحث کرده است، (عصر ظهور، ص 292) اما تطبیق (عبدالله) در این روایت به ملک عبدالله، پادشاه عربستان، هر چند احتمال دارد. اما قطعی نیست، چه بسا صد سال دیگر پادشاهی از خاندان آل سعود به نام عبدالله در آن سرزمین به مسند قدرت بنشیند و منظور از این روایت، او باشد. اندیشه مهدویت دچار آسیبهایی شده است. مسئله تطبیق یکی از این آسیبها بهشمار میرود که برخی با خواندن یا شنیدن چند روایت در علائم ظهور، آنها را بر افراد یا حوادثی خاص تطبیق میدهند. این گونه تطبیقها پیآمدهای نامطلوبی دارد که به آن اشاره میشود: تعیین وقت و استعجال (عجله کردن و صبر و تحمل نکردن)؛ نومیدی و یأس بر اثر واقع نشدن ظهور؛ به دلیل احتمال تحقق نیافتن تطبیقهای مطرح شده، افرادی به اصل ظهور بیاعتقاد میشوند و یا در اصل روایات به شک میافتند. خلاصه آن که: 1. تعیین زمان ظهور صحیح نبوده و هیچ کس به جز خداوند از آن آگاه نیست و اظهار نظرهایی که در این خصوص بیان میشود همگی به صورت احتمالی و بدون قطعیت است. 2. علائم ظهور امام عصر (عج) طبق مضمون برخی روایات به دو دسته تفسیرپذیر و تغییرناپذیر و به تعبیر دیگری حتمی و غیرحتمی تقسیم میشوند؛ چه بسا برخی از علائم ظهور جزء علائم تغییرپذیر باشند. 3. تطبیق ویژگیهایی که در روایات برای حوادث و افراد خاصی بیان شده بر افراد حاضر به صورت احتمالی است و نمیتوان به طور قطع و یقین ادعا کرد که این فرد دقیقا همان فردی است که در روایت بدان اشاره شده است. 4. تنها یکی دو نشانه محدود فاصله زمانی تحقق نشانه تا زمان ظهور را بیان میکنند؛ لذا با تحقق برخی از علائم ظهور نمیتوان به صورت عجولانه ادعا کرد تا چند صباح دیگر ظهور تحقق پیدا خواهد کرد. 5. بهتر است به جای گمانه و دنبال نمودن فرضیههای زمان ظهور امام عصر (عج) -که معمولا ثمره چندانی هم ندارند- وظیفه خود را نسبت به حضرت مهدی (عج) در زمان غیبت تشخیص داده و در تحقق این وظیفه حداکثر تلاش خود را انجام دهیم. وظیفه ما انتظار فرج است. این انتظار جز با آمادگی و فراهم نمودن شرایط ظهور تحقق نمییابد بنابراین تا جایی که مقدور است، لازم است خود، خانواده و در نهایت جامعه را آماده پذیرایی حضرت مهدی (عج) نمود که اگر این امر محقق شود و سربازی واقعی برای آن حضرت باشیم حتی اگر مرگ -که اگر زمان ظهور هم تشخیص داده شود، زمان مرگ قطعا قابل تشخیص نیست- بین ما و زمان ظهور فاصله اندازد، خداوند به ما برای ادراک آن زمان و حیات دوباره خواهد بخشید. انشاءالله که همگی از یاوران حضرت مهدی (عج) باشیم. درباره زلزله از نگاه روایات و احادیث مربوط به قبل از ظهور به طور خاص نمیتوان مطلبی ارائه کرد (هر چند وقوع زلزلههای فراوان از نشانههای پیش از ظهور است). اما به طور کلی باید دانست که افزایش مفاسد اخلاقی و گسترش زنا در جامعه در وقوع زلزله اثرگذار است و امر به معروف و نهی از منکر و استغفار از گناهان و دعا به درگاه خداوند در پیشگیری از وقوع زلزله موثر میباشد. در همین راستا چند روایت از ائمه اطهار (ع) در مورد علت وقوع زلزله و نحوه پیشگیری از وقوع آن در ذیل آورده شده است: رسول خدا (ص) فرمودند: (هرگاه دعا اندک شود، بلا نازل گردد.) (مستدرک الوسائل: ج 5 ص 179 ح 5616) رسول خدا (ص) فرمودند: (در امت من زلزلهای رخ میدهد که در آن ده هزار، بیست هزار، سی هزار نفر نابود میشوند. (خداوند) آن را برای پرهیزکاران پند، برای مومنان رحمت، و برای کافران عذاب قرار میدهد.) (کنز العمال: ج 41 ص 567 ح 39615) امام صادق (ع) فرمودند: ( ای مفضل! بیندیش ... اگر کسی گفت: چرا این زمین میلرزد؟ (در پاسخ) به او گفته شود: زلزله و مانند آن، پند و هشدارهایی است که مردم را تهدید میکند تا رعایت کنند و از گناهان دست بردارند.) (میزان الحکمه: ج 1 ص 59) رسول خدا (ص) فرمودند: ( از غرق شدن و مسخ و زلزله چارهای نیست! عرض کردند: ای رسول خدا! آیا در این امت؟ حضرت فرمودند: آری، هنگامی که زنان خوانندگی کنند، و زنا را حلال شمارند، و ربا خورند، و شکار در حرم را حلال گردانند، و لباس ابریشم پوشند، و مردان به مردان و زنان به زنان بسنده کنند (همجنس بازی کنند).) (مستدرک الوسائل: ج 6 ص 188 ح 6737) رسول خدا (ص) فرمودند: (هر گاه امت من ربا خورند، زلزله و ماه گرفتی رُخ دهد.) (کنز العمال: ج 14 ص 280 ح 38731) رسول خدا (ص) فرمودند: (هر گاه امت من ربا خورند، زلزله و ماه گرفتی رُخ دهد.) (کنز العمال: ج 14 ص 280 ح 38731) رسول خدا (ص) فرمودند: (هرگاه پنج چیز در میان شما فاش شود، پنج چیز به شما راه یابد: ...هر گاه زنا در میان شما فاش شود، زلزله رخ دهد.) (وسائل الشیعه (آل البیت): ج 9 ص 26 ح 11431) امام باقر (ع) فرمودند: (در نامه رسول خدا یافتم: هرگاه پس از من زنا فاش شود، مرگ ناگهانی بسیار گردد.) (من لایحضره الفقیه: ج 1 ص 524 ح 1488) رسول خدا (ص) فرمودند: (هر گاه بنده پنهانی گناه کند، جز گنهکار را آسیب نرساند. و هرگاه آشکارا آن را انجام دهد و مورد نکوهش قرار نگیرد، همه را آسیب رساند.) (وسائل الشیعه (آل البیت): ج 9 ص 31 ح 11448) امام علی (ع) فرمودند: (ای مردم! همانا خداوند عزوجل عوام را به سبب گناه خواص کیفر نکند اگر خواص بدون این که عوامل بداند در پنهانی کار منکر انجام دهد. اگر خواص آشکارا مرتکب منکر شود و عوام آن را تغییر ندهد، هر دو گروه از ناحیه خداوند عزوجل سزاوار کیفر میگردند.) (میزان الحکمه: ج 1 ص 763) رسول خدا (ص) فرمودند: (هرگاه مردم منکر را ببینند ولی آن را تغییر ندهند، نزدیک است که خداوند کیفرش را فراگیرشان کند.) (کنز العمال: ج 3 ص 70 ح 5535) چه باید کرد؟ رسول خدا (ص) فرمودند: (از قرائت زلزال ملول نشوید؛ زیرا کسی که در مستحباتش آن را قرائت نماید، خداوند عزوجل هرگز زلزلهای بدو نرساند و با آن و با صاعقه و آفتی از آفات دنیا نمیرد تا این که بمیرد.) (بحار الانوار: ج 56 ص 356) رسول خدا (ص) فرمودند: (هر که سه مرتبه بگوید: ( به نام خداوند بخشنده مهربان، هیچ نیرو و قدرتی جز با خدای والا و بلند مرتبه نیست)، خداوند متعال او را از نود و نه بلا کفایت کند که آسانترین آن خفگی است.) (الکافی: ج 2 ص 276 ح 31) امام علی (ع) فرمودند: (طوفانهای بلا را با دعا دفع کنید؛ کسی که به بلای سخت گرفتار شده از تندرستی که از بلا در امان نمیباشد به دعا نیازمندتر نیست.) (الدعوات: ص 21 ح 21) امام صادق (ع): هر کس از بلایی که به او میرسد بترسد و درباره آن به دعا برخیزد خداوند هرگز آن بلا را بدو نشان ندهد.) (الدعوات: ص 21 ح 22) رسول خدا (ص) فرمودند: (هر آینه بلا به بنده نزدیک میگردد، آن گاه بنده از خدا عافیت میخواهد و خدا را یاد میکند و عافیت را حفظ میکند. و دعا و بلا تا روز رستاخیز با هم توافق دارند.) (کنز العمال: ج 2 ص 76 ح 3208) رسول خدا (ص) فرمودند: (بلا همانند قندیلها بین آسمان و زمین آویزان است، هرگاه بنده عافیت را از پروردگارش بخواهد، خدای متعال بلا را از او برگرداند، در حالی که برای او قطعی شده باشد.) (کنز العمال: ج 7 ص 825 ح 21560) امام زین العابدین (ع) فرمودند: (دعا بلای نازل شده و نازل نشده را دفع میکند.) (الکافی: ج 2 ص 472 ح 2) امام کاظم (ع) فرمودند: (بر شما باد دعا کردن؛ چرا که دعا برای خدا و درخواست از خدا، بلا را برگرداند در حالی که تقدیر و قضا شده باشد و جز امضای آن باقی نمانده باشد. پس هرگاه از خداوند عزوجل دعا و درخواست شد، بی درنگ بلا را برگرداند.) (الکافی: ج 2 ص 472 ح 3) امام صادق (ع) فرمودند: (هر که از بلایی که به او میرسد بترسد و درباره آن به دعا پیشی بگیرد، خداوند عزوجل هرگز آن بلا را بدو نشان ندهد.) (ثواب الاعمال: ص 153) امام زین العابدین (ع) فرمودند: (دعا پس از نزول بلا سودی ندارد.) (الکافی: ج 4 ص 88 ح 7) علی بن مهزیار گوید: به امام باقر (ع) نامه نوشتم و از وقوع زلزله زیاد در اهواز به او شکوه نمودم و عرض کردم: آیا به نظر شما از آن جا کوچ کنم؟ حضرت در پاسخ نوشتند: (از آن جا کوچ نکنید بلکه چهارشنبه و پنج شنبه و جمعه را روزه بگیرید و غسل کنید و لباسهایتان را پاکیزه نمایید و روز جمعه بیرون بیایید و خداوند را بخوانید که آن را از شما برطرف نماید. علی بن مهزیرا گوید: چنین کردیم تا این که زلزله آرام گرفت.) (میزان الحکمه: ج 2 ص 871) با توجه به این توضیحات، باید بگوییم که تطبیق آنچه در علائم ظهور آمده، بر اشخاص، کار دشواری است؛ خصوصا اگر به صورت قطعی و خبری نباشد و به صورت احتمال باشد. برای مطالعه بیشتر ر.ک: مهدویت (پس از ظهور)، رحیم کارگر.
شرح پرسش:
امروزه احادیث بسیاری در مورد آخرالزمان و ایران شنیده میشود که جای تأمل دارد، خواستم ببینم، سندیت دارد؟ مثلا در مورد ظهور امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری، وقوع زلزله در تهران و ... لطفا آنهایی که سند دارند را ذکر بفرمایید.
پاسخ:
ابتدا باید بدانیم که نزدیک بودن ظهور امری است که همه باید نسبت به آن امیدوار باشند؛ چنان که در دعاهای مربوط به حضرت ولی عصر (عج) آمده است: (انهم یرونه بعیدا و نراه قریبا؛ دشمنان ظهور فرج را دور می بینند ولی ما (شیعیان) آن را نزدیک میبینیم) و نیز در روایتی سفارش شده است که هر صبح و شام منتظر ظهور آن حضرت باشید. بنابراین همه امیدواریم که روزی شاهد ظهور حضرت مهدی (عج) باشیم. اما با این حال هیچ کس نمیتواند به طور دقیق از زمان ظهور حضرت سخن بگوید. زیرا غیر از خداوند هیچ کس نسبت به آن آگاهی ندارد. آنچه در برخی از روایات درباره زمان ظهور امام زمان (عج) آمده است، نشانهها و علائمی است که بر اساس آنها برخی از علما و صاحب نظران اظهار نظرهایی نسبت به نزدیک بودن و یا نزدیک نبودن زمان ظهور کردهاند. بعضی از این بشارتها میتواند شاهد و قرینهای بر نزدیک بودن ظهور و ایجاد امید در دلها باشد. اما با این حال به طور قاطع نمیتوان گفت که آیا امام عصر (عج) در این نزدیکیها ظهور خواهد کرد یا خیر. و موضوع مورد سوال نیز چنین است و نمیتوان رابطهای بین آن و ظهور برقرار کرد.
ظهور امام زمان (عج) به اراده الهی بستگی دارد که در صورت فراهم بودن شرایط، به دستور خداوند تحقق مییابد. بنابراین، تاریخ آن را فقط خداوند میداند و هیچ کس نمیتواند تاریخ دقیق آن را پیشبینی کند. در روایات بیان شده که هر کس وقتی را برای ظهور مشخص کند، دروغگوست.
مهزم اسدی از امام صادق (ع) پرسید: فدایت شوم! ظهور قائم آل محمد (ص) و تشکیل دولت حق که در انتظارش هستید، طول کشید؛ این امر کی تحقق خواهد یافت؟ حضرت فرمودند: (تعیین کنندگان وقت ظهور دروغگویند؛ عجله کنندگان هلاک میشوند و کسانی که تسلیم هستند، نجات مییابند.) (بحارالانوار: ج 52 ص 103)
خود امام زمان (عج) در این باره فرمودهاند: (ظهور فرج، به اراده خداوند متعالی بستگی دارد و کسانی که برای ظهور وقت تعیین میکنند، دروغگو هستند.) (کمال الدین: ج 2 ص 484)
بنابراین، هیچ کس نمیتواند زمان ظهور را پیشبینی کند. البته ما باید همیشه و در هر لحظه منتظر ظهور باشیم و از عجله، تعیین وقت و گوش سپردن به سخن کسانی که وقت مشخص میکنند، بپرهیزیم و همواره تسلیم امر خداوند باشیم. غیر از خداوند هیچ کس نسبت به آن آگاهی ندارد. آنچه که در برخی از روایات درباره زمان ظهور امام زمان (عج) آمده است، نشانهها و علائمی است که بر اساس آنها برخی از علما و صاحب نظران اظهار نظرهایی نسبت به نزدیک بودن و یا نزدیک نبودن زمان ظهور کردهاند..
در این رابطه توجه به چند نکته بایسته است:
یکم. عدهای با توجه به اوضاع و شرایط فعلی حاکم بر جهان به این باور رسیدهاند که دورهای که ما در آن زندگی میکنیم همان دوره آخرالزمان است که در روایات به آن اشاره شده است؛ زیرا برای آخرالزمان نشانههایی گفته شده (مانند گسترش فساد و تفسیر دین براساس هوا و هوس و...) که این نشانهها در دوره زمانی ما به وقوع پیوسته است پس زمان کنونی آخرالزمان است و ظهور نیز در این دوران محقق میشود. به علاوه با وجود انقلاب اسلامی ایران و زنده شدن نام و یاد امام زمان (عج)، آمادگی و اقبال مردم برای پذیرش ایشان بیشتر شده و امید به ظهور زیادتر گشته است.
دوم. برخی از علما معتقدند: همان گونه که غیبت دو مرحلهای بود و غیبت صغری برای ایجاد آمادگی مردم برای ورود به غیبت کبری لازم بود، ظهور نیز ممکن است دو مرحلهای باشد و با ظهور صغری که در انقلاب اسلامی ایران تجلی یافته است، مردم با حقیقت قیام امام زمان (عج) آشنایی بیشتری پیدا کردهاند و برای ظهور اصلی و قیام جهانی حضرت آماده میشوند.
سوم. حرکت عمومی کشورها و جوامع به سمت وحدت و همگرایی و به عبارت دیگر توجه به تشکیلات بینالمللی و اتحادیههای منطقهای و فاصله گرفتن از جزءگرایی، ملتها را به این نتیجه رسانده که برای آیندهای بهتر، باید مرزها را به حداقل رساند و جهان را دهکدهای کوچک دانست. این رویداد، آمادگی مردم برای برای پذیرش یک حاکمیت فراگیر، بیشتر کرده است. البته استکبار جهانی تئوری دهکده جهانی را در جهت حفظ منافع خود و تک قطبی شدن جهان پیگیری میکند اما چه بسا اراده الهی به دست دشمنان خدا نیز انجام گیرد.
چهارم. اجحاف و تجاوز بیش از حد و روز افزون دولتهای استکباری به کشورهای فقیر به شکلهای گوناگون از یک سو و لجام گسیختگی فرهنگی و فکری و علمی؛ مانند بحران هویت، بحران مشروعیت، بحران مدنیت از سوی دیگر، باعث هرج و مرج در زندگی بشر شده است. این گونه مسائل و مباحث این واقعیت را اثبات میکند که آینده روشن فقط در سایه حاکمیت فردی آسمانی است که احتمالاً ظهورش نزدیک است.
پنجم. در بعضی از روایات منقول از اهلبیت علیهم السلام، ادعای تعیین وقت ظهور برابر با کذب خوانده شده و شیعیان مأمور به تکذیب این مدعیان گردیدهاند؛ چنان که در توقیع مبارک امام زمان (عج) به اسحاق بن یعقوب آمده است: (... و اما ظهور الفرج فإنه إلی الله تعالی ذکره و کذب الوقّاتون؛ و اما آشکار شدن فرج وابسته به اراده حق تعالی است و وقتگزاران دروغگویانی بیش نیستند.)
البته نهی از توقیت نباید منجر به این شود که شیعیان و منتظران، امر ظهور را پدیدهای دور از دسترس و مستقل از اراده خویش، که در آیندهای محتمل و نامعلوم به وقوع خواهد پیوست، بیانگارند. بلکه باید با حفظ روحیه نشاط و امید، همواره ظهور را در چند قدمی خویش ببینند و این همان چیزی است که در برخی مجامع روایی و پارهای از متون دینی بدان تصریح شده است چنان که در دعای عهد آمده است: (... اللهم اکشف هذه الغمة عن هذه الامة بحضوره و عجل لنا ظهوره انهم یرونه بعیدا و نریه قریبا؛ پروردگارا! با حضور ولی و دوست خود اندوه را از دلهای این امت بزدای و در ظهور وی شتاب کن (هرچند) دیگران ظهور حضرتش را دور میانگارند ولی ما آن را نزدیک میبینیم.)
به عنوان نمونه درباره پادشاه عربستان به نام ملک عبد الله گفتنی است:
امام صادق (ع) در روایتی میفرمایند: (هر کس مرگ عبدالله را برای من تضمین کند، من ظهور قائم را برای او ضمانت می کنم... .) (بحارالانوار: ج 52 ص 210)
آقای کورانی درباره این روایت و مسائل مشابه آن به تفصیل بحث کرده است، (عصر ظهور، ص 292) اما تطبیق (عبدالله) در این روایت به ملک عبدالله، پادشاه عربستان، هر چند احتمال دارد. اما قطعی نیست، چه بسا صد سال دیگر پادشاهی از خاندان آل سعود به نام عبدالله در آن سرزمین به مسند قدرت بنشیند و منظور از این روایت، او باشد.
اندیشه مهدویت دچار آسیبهایی شده است. مسئله تطبیق یکی از این آسیبها بهشمار میرود که برخی با خواندن یا شنیدن چند روایت در علائم ظهور، آنها را بر افراد یا حوادثی خاص تطبیق میدهند. این گونه تطبیقها پیآمدهای نامطلوبی دارد که به آن اشاره میشود:
تعیین وقت و استعجال (عجله کردن و صبر و تحمل نکردن)؛
نومیدی و یأس بر اثر واقع نشدن ظهور؛
به دلیل احتمال تحقق نیافتن تطبیقهای مطرح شده، افرادی به اصل ظهور بیاعتقاد میشوند و یا در اصل روایات به شک میافتند.
خلاصه آن که:
1. تعیین زمان ظهور صحیح نبوده و هیچ کس به جز خداوند از آن آگاه نیست و اظهار نظرهایی که در این خصوص بیان میشود همگی به صورت احتمالی و بدون قطعیت است.
2. علائم ظهور امام عصر (عج) طبق مضمون برخی روایات به دو دسته تفسیرپذیر و تغییرناپذیر و به تعبیر دیگری حتمی و غیرحتمی تقسیم میشوند؛ چه بسا برخی از علائم ظهور جزء علائم تغییرپذیر باشند.
3. تطبیق ویژگیهایی که در روایات برای حوادث و افراد خاصی بیان شده بر افراد حاضر به صورت احتمالی است و نمیتوان به طور قطع و یقین ادعا کرد که این فرد دقیقا همان فردی است که در روایت بدان اشاره شده است.
4. تنها یکی دو نشانه محدود فاصله زمانی تحقق نشانه تا زمان ظهور را بیان میکنند؛ لذا با تحقق برخی از علائم ظهور نمیتوان به صورت عجولانه ادعا کرد تا چند صباح دیگر ظهور تحقق پیدا خواهد کرد.
5. بهتر است به جای گمانه و دنبال نمودن فرضیههای زمان ظهور امام عصر (عج) -که معمولا ثمره چندانی هم ندارند- وظیفه خود را نسبت به حضرت مهدی (عج) در زمان غیبت تشخیص داده و در تحقق این وظیفه حداکثر تلاش خود را انجام دهیم. وظیفه ما انتظار فرج است.
این انتظار جز با آمادگی و فراهم نمودن شرایط ظهور تحقق نمییابد بنابراین تا جایی که مقدور است، لازم است خود، خانواده و در نهایت جامعه را آماده پذیرایی حضرت مهدی (عج) نمود که اگر این امر محقق شود و سربازی واقعی برای آن حضرت باشیم حتی اگر مرگ -که اگر زمان ظهور هم تشخیص داده شود، زمان مرگ قطعا قابل تشخیص نیست- بین ما و زمان ظهور فاصله اندازد، خداوند به ما برای ادراک آن زمان و حیات دوباره خواهد بخشید. انشاءالله که همگی از یاوران حضرت مهدی (عج) باشیم.
درباره زلزله
از نگاه روایات و احادیث مربوط به قبل از ظهور به طور خاص نمیتوان مطلبی ارائه کرد (هر چند وقوع زلزلههای فراوان از نشانههای پیش از ظهور است). اما به طور کلی باید دانست که افزایش مفاسد اخلاقی و گسترش زنا در جامعه در وقوع زلزله اثرگذار است و امر به معروف و نهی از منکر و استغفار از گناهان و دعا به درگاه خداوند در پیشگیری از وقوع زلزله موثر میباشد. در همین راستا چند روایت از ائمه اطهار (ع) در مورد علت وقوع زلزله و نحوه پیشگیری از وقوع آن در ذیل آورده شده است:
رسول خدا (ص) فرمودند: (هرگاه دعا اندک شود، بلا نازل گردد.) (مستدرک الوسائل: ج 5 ص 179 ح 5616)
رسول خدا (ص) فرمودند: (در امت من زلزلهای رخ میدهد که در آن ده هزار، بیست هزار، سی هزار نفر نابود میشوند. (خداوند) آن را برای پرهیزکاران پند، برای مومنان رحمت، و برای کافران عذاب قرار میدهد.) (کنز العمال: ج 41 ص 567 ح 39615)
امام صادق (ع) فرمودند: ( ای مفضل! بیندیش ... اگر کسی گفت: چرا این زمین میلرزد؟ (در پاسخ) به او گفته شود: زلزله و مانند آن، پند و هشدارهایی است که مردم را تهدید میکند تا رعایت کنند و از گناهان دست بردارند.) (میزان الحکمه: ج 1 ص 59)
رسول خدا (ص) فرمودند: ( از غرق شدن و مسخ و زلزله چارهای نیست! عرض کردند: ای رسول خدا! آیا در این امت؟ حضرت فرمودند: آری، هنگامی که زنان خوانندگی کنند، و زنا را حلال شمارند، و ربا خورند، و شکار در حرم را حلال گردانند، و لباس ابریشم پوشند، و مردان به مردان و زنان به زنان بسنده کنند (همجنس بازی کنند).) (مستدرک الوسائل: ج 6 ص 188 ح 6737)
رسول خدا (ص) فرمودند: (هر گاه امت من ربا خورند، زلزله و ماه گرفتی رُخ دهد.) (کنز العمال: ج 14 ص 280 ح 38731)
رسول خدا (ص) فرمودند: (هر گاه امت من ربا خورند، زلزله و ماه گرفتی رُخ دهد.) (کنز العمال: ج 14 ص 280 ح 38731)
رسول خدا (ص) فرمودند: (هرگاه پنج چیز در میان شما فاش شود، پنج چیز به شما راه یابد: ...هر گاه زنا در میان شما فاش شود، زلزله رخ دهد.) (وسائل الشیعه (آل البیت): ج 9 ص 26 ح 11431)
امام باقر (ع) فرمودند: (در نامه رسول خدا یافتم: هرگاه پس از من زنا فاش شود، مرگ ناگهانی بسیار گردد.) (من لایحضره الفقیه: ج 1 ص 524 ح 1488)
رسول خدا (ص) فرمودند: (هر گاه بنده پنهانی گناه کند، جز گنهکار را آسیب نرساند. و هرگاه آشکارا آن را انجام دهد و مورد نکوهش قرار نگیرد، همه را آسیب رساند.) (وسائل الشیعه (آل البیت): ج 9 ص 31 ح 11448)
امام علی (ع) فرمودند: (ای مردم! همانا خداوند عزوجل عوام را به سبب گناه خواص کیفر نکند اگر خواص بدون این که عوامل بداند در پنهانی کار منکر انجام دهد. اگر خواص آشکارا مرتکب منکر شود و عوام آن را تغییر ندهد، هر دو گروه از ناحیه خداوند عزوجل سزاوار کیفر میگردند.) (میزان الحکمه: ج 1 ص 763)
رسول خدا (ص) فرمودند: (هرگاه مردم منکر را ببینند ولی آن را تغییر ندهند، نزدیک است که خداوند کیفرش را فراگیرشان کند.) (کنز العمال: ج 3 ص 70 ح 5535)
چه باید کرد؟
رسول خدا (ص) فرمودند: (از قرائت زلزال ملول نشوید؛ زیرا کسی که در مستحباتش آن را قرائت نماید، خداوند عزوجل هرگز زلزلهای بدو نرساند و با آن و با صاعقه و آفتی از آفات دنیا نمیرد تا این که بمیرد.) (بحار الانوار: ج 56 ص 356)
رسول خدا (ص) فرمودند: (هر که سه مرتبه بگوید: ( به نام خداوند بخشنده مهربان، هیچ نیرو و قدرتی جز با خدای والا و بلند مرتبه نیست)، خداوند متعال او را از نود و نه بلا کفایت کند که آسانترین آن خفگی است.) (الکافی: ج 2 ص 276 ح 31)
امام علی (ع) فرمودند: (طوفانهای بلا را با دعا دفع کنید؛ کسی که به بلای سخت گرفتار شده از تندرستی که از بلا در امان نمیباشد به دعا نیازمندتر نیست.) (الدعوات: ص 21 ح 21)
امام صادق (ع): هر کس از بلایی که به او میرسد بترسد و درباره آن به دعا برخیزد خداوند هرگز آن بلا را بدو نشان ندهد.) (الدعوات: ص 21 ح 22)
رسول خدا (ص) فرمودند: (هر آینه بلا به بنده نزدیک میگردد، آن گاه بنده از خدا عافیت میخواهد و خدا را یاد میکند و عافیت را حفظ میکند. و دعا و بلا تا روز رستاخیز با هم توافق دارند.) (کنز العمال: ج 2 ص 76 ح 3208)
رسول خدا (ص) فرمودند: (بلا همانند قندیلها بین آسمان و زمین آویزان است، هرگاه بنده عافیت را از پروردگارش بخواهد، خدای متعال بلا را از او برگرداند، در حالی که برای او قطعی شده باشد.) (کنز العمال: ج 7 ص 825 ح 21560)
امام زین العابدین (ع) فرمودند: (دعا بلای نازل شده و نازل نشده را دفع میکند.) (الکافی: ج 2 ص 472 ح 2)
امام کاظم (ع) فرمودند: (بر شما باد دعا کردن؛ چرا که دعا برای خدا و درخواست از خدا، بلا را برگرداند در حالی که تقدیر و قضا شده باشد و جز امضای آن باقی نمانده باشد. پس هرگاه از خداوند عزوجل دعا و درخواست شد، بی درنگ بلا را برگرداند.) (الکافی: ج 2 ص 472 ح 3)
امام صادق (ع) فرمودند: (هر که از بلایی که به او میرسد بترسد و درباره آن به دعا پیشی بگیرد، خداوند عزوجل هرگز آن بلا را بدو نشان ندهد.) (ثواب الاعمال: ص 153)
امام زین العابدین (ع) فرمودند: (دعا پس از نزول بلا سودی ندارد.) (الکافی: ج 4 ص 88 ح 7)
علی بن مهزیار گوید: به امام باقر (ع) نامه نوشتم و از وقوع زلزله زیاد در اهواز به او شکوه نمودم و عرض کردم: آیا به نظر شما از آن جا کوچ کنم؟ حضرت در پاسخ نوشتند: (از آن جا کوچ نکنید بلکه چهارشنبه و پنج شنبه و جمعه را روزه بگیرید و غسل کنید و لباسهایتان را پاکیزه نمایید و روز جمعه بیرون بیایید و خداوند را بخوانید که آن را از شما برطرف نماید. علی بن مهزیرا گوید: چنین کردیم تا این که زلزله آرام گرفت.) (میزان الحکمه: ج 2 ص 871)
با توجه به این توضیحات، باید بگوییم که تطبیق آنچه در علائم ظهور آمده، بر اشخاص، کار دشواری است؛ خصوصا اگر به صورت قطعی و خبری نباشد و به صورت احتمال باشد.
برای مطالعه بیشتر ر.ک: مهدویت (پس از ظهور)، رحیم کارگر.
- [سایر] منظور از شب اوّل قبر چیست؟ چه اتفاقاتی میافتد؟
- [سایر] آیا بعضی از احادیث و آیات مربوط به یک دوره خاص زمانی می شود؟
- [سایر] دوره آخرالزمان کی و چگونه آغاز می شود؟
- [سایر] آیا از دیدگاه دین یهودیت دوره ای که به آن،دوره آخرالزمان اطلاق شود وجود دارد؟ اگر وجود دارد نشانه های آن چیست؟
- [سایر] آیا روایاتی داریم که در آخرالزمان ازدواج نکنید؟اگر هست ایا درست است؟از جهت سند و مفهوم صحیح است؟
- [آیت الله مظاهری] من میخواستم بدانم از هنگام جان دادن و شب اول قبر تا روز قیامت چه اتفاقاتی میافتد؟ از این موضوع خیلی میترسم، به طوری که از زندگی کردن افتادهام. مرا راهنمایی کنید.
- [سایر] آیا روایت (أنا مدینة العلم) با سند معتبر در منابع اهل سنت نقل شده است؟
- [سایر] با دلیل و سند محکم لطفا به من بگویید چرا در دوره عادت ماهیانه زنان نباید نماز و روزه بگیرند؟
- [سایر] آیا بخاری خودش احادیث کتاب صحیح را به ضعیف، موثق، صحیح، قوی، حسن تقسیم کرده است؟
- [سایر] سند و توضیح روایت (إنما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق) چیست؟
- [آیت الله خوئی] شخص کاسب سزاوار است احکام خرید و فروش در موارد محل ابتلاء را یاد بگیرد چنانچه از حضرت صادق (ع) روایت شده است: کسی که میخواهد خرید و فروش کند، باید احکام آن را یاد بگیرد و اگر پیش از یاد گرفتن احکام آن، خرید و فروش کند، به واسطة معاملههای باطل و شبههناک به هلاکت میافتد.
- [آیت الله سبحانی] اول ماه با محاسبات نجومی ثابت نمی شود. ولی اگر انسان از گفته آنان یقین پیدا کند، باید به آن عمل نماید و اگر با محاسبات علمی امکان رؤیت هلال را نفی کنند ثبوت هلال با شهادت دو نفر عادل مشکل می باشد. و احادیث مربوط به عدم حجیت قول منجم و... مربوط به محاسبات ظنی آن روز بوده و ارتباطی به محاسبات علمی امروز ندارد.
- [آیت الله سیستانی] شخص کاسب سزاوار است احکام خرید و فروش در موارد محل ابتلاء را یاد بگیرد ، بلکه چنانچه بواسطه یاد نگرفتن در معرض ارتکاب حرام ، یا ترک واجبی باشد ، یاد گرفتن لازم است . و از حضرت صادق علیهالسلام روایت شده است : کسی که میخواهد خرید و فروش کند ، باید احکام آن را یاد بگیرد ، و اگر پیش از یاد گرفتن احکام آن خرید و فروش کند ، بواسطه معاملههای باطل و شبهه ناک ، به هلاکت میافتد .
- [آیت الله شبیری زنجانی] بر کاسب لازم است احکام خرید و فروش را در موارد محلّ ابتلاء یاد بگیرد، تا در اثر ندانستن احکام، به حرام گرفتار نشود، از حضرت صادق علیهالسلام روایت شده: کسی که میخواهد خرید و فروش کند، باید احکام آن را یاد بگیرد و اگر پیش از یاد گرفتن احکام آن خرید و فروش کند، به واسطه گرفتار شدن معاملههای باطل و شبههناک به هلاکت میافتد.
- [آیت الله علوی گرگانی] سفتههای ریالی که در بین مردم معامله میشود خود سفتهها مالیّت نداشته ومورد معامله نیست، ومورد معامله ریالهایی است که این سفتهها سند اثبات آنهاست، مثلاً زید یک خروار گندم را به دو هزار ریال فروخته وبرای آن سفته دو ماهه میگیرد، آنوقت این طلب را میفروشد به یکصد ریال کمتر یعنی به یکهزار ونهصد ریال نقد، وسفته برای اثبات دو هزار ریال طلب است، وشاهد بر این که این سفته مالیّت ندارد این است که شما یک خروار گندم را که میفروشی به دو هزار ریال اگر مشتری آن وجه را به شما داد ذمهاش برئ میشود، ولی اگر سفته داد ذمّهاش برئ نمیشود و به شما مقروض است تا این که دو هزار ریال را بپردازد و اگر سفته گم شود یا بسوزد باز هم مشتری ذمهاش مشغول است و باید وجه گندم را بپردازد، امّا اگر دو هزار ریال وجه نقد بفروشنده داده بود و آن گم شود یا بسوزد از کیسه فروشنده رفته و به مشتری هیچ مربوط نیست.
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ در اسلام خیانت است که به مرتکب آن خائن گفته میشود و در روایات سلب اسلام و سلب ولایت از او شده است، و آن اقسامی دارد: الف) خیانت به خدای متعال و رسول گرامی(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و ائمّه اطهار(سلاماللهعلیهم)، و آن مراتب و مصادیقی دارد و از موارد آن، که از گناهان بزرگ شمرده شده است، کشف اسرار نظامی و سیاسی و اقتصادی و اداری حکومت اسلامی است. و بعضی از مصادیق دیگر آن، نظیر مصرف بیجا یا به هدر دادن نِعم الهی مانند عقل و اعضا و جوارح و مال و عمر که در نزد ما امانت است، هر چند گناه نیست، ولی یک مسلمان واقعی باید به اندازه قدرتش از آن پرهیز کند. ب) خیانت در عرض و ناموس مسلمانان که گناهش در حدّ کفر است. ج) خیانت در امانت که آن هم گناهش بزرگ است، علاوه بر اینکه حقّالنّاس نیز میباشد. د) خیانت در معاملات نظیر غش در معامله و فریبدادن طرف معامله و نقض عقود لازمه و نقض عهود و بیعتها و شروط و امثال اینها و این قسم نیز گناهش بزرگ و اگر مربوط به اموال و حقوق باشد، حقّالنّاس و ضمانآور نیز میباشد. ه) نقض عهد و نذر و قسم با خدای متعال که این قسم از خیانت علاوه بر اینکه گناه است، کفّاره نیز دارد و اگر مربوط به اموال و حقوق باشد، آن مال یا حقّ بر ذمّه او خواهد بود. و) خیانت در مشورت، و همه مراتب و مصادیق این قسم گناه است، ولی بعضی از موارد آن نظیر خیانت در امر ازدواج و خیانت در مهمّ امور، گناهش در حدّ کفر است. ز) خیانت در اسرار، و این قسم از خیانت نظیر کشف اسرار نظام اسلامی، گناهش بسیار بزرگ است و اگر اشاعه فحشا باشد، از نظر قرآن عذاب دردناک در دنیا و آخرت دارد: (لَهُمْ عَذابٌ الیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الْاخِرَة)[1] (برای آنان عذابی دردناک در دنیا و آخرت است.)
- [آیت الله خوئی] سفتههای ریالی که در بین مردم معامله میشود خود سفتهها مالیت نداشته و مورد معامله نیست، و مورد معامله ریالهایی است که این سفتهها سند اثبات آنها است، مثلًا زید یک خروار گندم را به دو هزار ریال فروخته و برای آن سفته دو ماهه میگیرد، آن وقت این طلب را میفروشد به یکصد ریال کمتر یعنی یک هزار و نهصد ریال نقد، و سفته برای اثبات دو هزار ریال طلب است، و شاهد بر این سفته مالیت ندارد این است که شما یک خروار گندم را که میفروشی به دو هزار ریال اگر مشتری آن وجه را به شما داد ذمهاش بریء میشود، ولی اگر سفته داد زمهاش بریء نمیشود و به شما مقروض است تا دو هزار ریال بپردازد و اگر سفته گم شود یا بسوزد باز هم مشتری ذمهاش مشغول است و باید وجه گندم را بپردازد. اما اگر دو هزار ریال وجه نقد به فروشنده داده بود و آن گم شود یا بسوزد از کیسه فروشنده رفته و به مشتری هیچ مربوط نیست.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] ناآشنا به مسأله; کسی که مسأله شرعی خود را نمی داند. جاهل قاصر: جاهلی که از روی عذر حکم شرعی را نمی داند. جاهل مقصر: جاهلی که امکان آموختن مسائل را داشته ولی عمداً در فراگیری آن کوتاهی کرده است. جبیره: مرهم; پارچه و پوششی که زخم یا شکستگی را با آن ببندند. جرح، جروح: جراحت، زخم جُنُب: کسی که محتلم شده یا با دیگری مقاربت کرده است. جُعاله: قراردادی که طی آن فردی اعلام می کند هر کس برای او کار معینی را انجام دهد، اجرت مشخصی به او پرداخت می شود. مثلا هر کس گمشده مرا پیدا کند، هزار تومان به او مژدگانی می دهم. قرار گذارنده را (جاعل) و عمل کننده به آن را (عامل) می گویند. جلاّل: حیوانی که عادت کرده فقط نجاست انسان را بخورد. جماع: مقاربت: آمیزش جنسی. جهر: صدای بلند، با صدای بلند چیزی را قرائت کردن. (ح) حائض: زنی که در عادت ماهیانه باشد. حاکم شرع: مجتهدی که بر اساس موازین شرعی دارای فتوا است. حج: زیارت خانه خدا و انجام اعمالی مربوط به آن که به آن اعمال (مناسک حج) می گویند. حج نیابتی: زیارت خانه خدا به نیابت از طرف شخص دیگر با انجام مناسک آن. حدث اصغر: هر علتی که باعث وضو شود و آن شش چیز است: 1 بول، 2 مدفوع، 3 باد شکم، 4 خواب کامل، 5 امور زایل کننده عقل، 6 استحاضه. حدث اکبر: هر کاری که غسل برای نماز را سبب شود مانند احتلام و جماع. حد ترخص: حدی از مسافت که در آن صدای موذن و دیوار محل اقامت قابل تشخیص نباشد. حرام: ممنوع، هر عملی که از نظر شرعی ترکش لازم باشد. حرج: مشقت، سختی، دشواری حصه: سهم حضر: محل حضور (وطن). حنوط: مالیدن کافور بر اعضای مرده از جمله به پیشانی، کف دست ها، سرزانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها. حواله: ارجاع طلبکار به شخص ثالث برای دریافت طلبش به این نحو که ذمه خودش را بری کرده و دیگری به او بدهکار شود. حیض: قاعدگی، عادت ماهیانه زنان. حین عروض شک: وقت پدید آمدن شک. (خ) خارق العاده: غیر طبیعی. خالی از قوت نیست: معتبر است، فتوا این است (مگر در ضمن کلام قرینه ای بر غیر این معنی دیده شود). خالی از وجه نیست: فتوا این است (مگر در ضمن کلام قرینه ای بر غیر این معنی مشاهده شود). خبره: کارشناس خبیث: پلید، زشت. خسارت: زیان، ضرر. خصوصیات: ویژگی ها خمس: یک پنجم، بیست درصد پس انداز سالیانه و غیره که باید به مجتهد جامع الشرایط و مرجع تقلید پرداخت شود. خوارج: کسانی که علیه امام معصوم(علیهم السلام) قیام مسلحانه نمایند مثل خوارج نهروان. خوف: ترس، هراس، واهمه خون جهنده: یعنی حیوانی که وقتی رگ آن را ببرند خون از آن جستن می کند. خیار: اختیار بر هم زدن معامله که در یازده مورد طرفین معامله یا یکی از آنها می توانند معامله را بر هم زنند. (د) دائمه: زنی که طی عقد دائم به همسری مردی درامده باشد. دُبُر: پشت; مقعد. دعوی: دادخواهی. دفاع: دفع دشمن; مقاومت در برابر دشمن. دیه: مالی که بنابر احکام شرعی به جبران خون مسلمان یا نقص بدنی به او داده می شود. (ذ) ذبح شرعی: کشتن حیوانات حلال گوشت با رعایت ضوابط شرعی. ذمّه: تعهّد به ادای چیزی یا انجام عملی. ذمّی: کافران اهل کتاب مانند یهود و نصاری در مقابل تعهّدشان نسبت به رعایت قوانین اجتماعی اسلامی از حمایت و امنیت حکومت اسلامی برخوردار می شوند و در بلاد مسلمین زندگی خواهند کرد. (ر) ربا: زیادت; اضافه; بدست آوردن مال زائد بر سرمایه با شرایط مذکور در مسائل 2356، 2357، 2361. رباء قرضی: اضافه ای که پرداخت آن در ضمن قرض شرط گردد. ربح سَنه: درآمد سالیانه انسان. رجوع: بازگشتن; بازگشت. رضاعی: همشیر; پسر و دختری که از یک زن شیر خورده باشند با شرائطی که در مسأله 2598 بیان شده نسبت به هم برادر و خواهر رضاعی می شوند و محرم ابدی می باشند. رفع ضرورت: بر طرف شدن حالت اضطرار. رکن; ارکان: پایه; اساسی ترین جزء هر عبادت. رکوع: خم شدن; یکی از ارکان نماز که برای انجام آن شخص نمازگزار در برابر عظمت خداوند چندان خم می شود که دستهایش به زانو برسد. رهن: گرو; گروی. ریبه: احتمال تحریک شهوت. (ز) زائد بر مؤونه: مازاد بر مخارج; اضافه بر هزینه مربوطه. زکات: مقدار معیّنی از اموال خاص انسان که به شرط رسیدن به حد نصاب باید در موارد مشخّص خود مصرف شود، این اموال اختصاص به نُه مورد دارد. زکات فطره: مقدار حدود 3 کیلوگرم گندم، جو، ذرت و غیره یا بهای آن که باید در عید فطر به فقرا بدهند و یا در مصارف دیگر زکات صرف کنند. زمان غیبت کبری: مثل زمان ما، که امام دوازدهم(علیه السلام) در پرده غیبت به سر می برند. زینت: زیور; آرایش. (س) سال شمسی: سالی که مشتمل بر دوازده برج است و از فروردین شروع و به اسفند ختم می شود. سال قمری: سالی که مشتمل بر دوازده ماه است و از محرم شروع و به ذی الحجه ختم می شود. سجده; سجود: بر زمین گذاردن پیشانی و کف دست ها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها برای ستایش خداوند. سجده سهو: سجده ای که نمازگزار در برابر اشتباهاتی که سهواً از او سر زده بجای آورد، به شرح مسأله 1262. سجده شکر: پیشانی بر زمین نهادن به منظور سپاسگزاری از نعمت های خداوند. سجده های واجب قرآن: وقتی انسان یکی از این آیات را تماماً بخواند یا گوش کند باید بلافاصله سجده نماید. 1 - جزء 21، سوره سجده، آیه 15. 2 - جزء 24، سوره فصّلت، آیه 37. 3 - جزء 27، سوره نجم، آخرین آیه. 4 - جزء 30، سوره علق، آخرین آیه. سجده های مستحبّ قرآن: وقتی انسان یکی از این آیات را تماماً بخواند یا بشنود مستحب است که بلافاصله سجده کند. 1 - جزء 9، سوره اعراف، آیه آخر. 2 - جزء 13، سوره رعد، آیه 15. 3 - جزء 14، سوره نحل، آیه 49. 4 - جزء 15، سوره اسراء، آیه 107. 5 - جزء 16، سوره مریم، آیه 58. 6 - جزء 17، سوره حج، آیه 18. 7 - جزء 17، سوره حج، آیه 77. 8 - جزء 19، سوره فرقان، آیه 60. 9 - جزء 19، سوره نمل، آیه 25. 10 - جزء 23، سوره ص، آیه 24. 11 - جزء 30، سوره انشقاق، آیه 21. سرگین: مدفوع حیوانات. سفیه: بی عقل; کسی که قدرت نگهداری مال خودش را ندارد و سرمایه اش را در کارهای بیهوده مصرف می کند. سقط شده: افتاده; جنین نارس یا مرده که از رحم خارج شده باشد. سلف: معامله پیش خرید. سؤر: نیم خورده آب یا غذا. (ش) شاخص: چوب یا وسیله ای که برای تعیین وقت ظهر در زمین نصب می کنند. شارع: بنیانگزار شریعت اسلامی; خداوند; پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله). شاهد: گواه. شرایط ذمّه: شرایطی که اگر اهل کتاب در بلاد مسلمین به آنها عمل کنند جان و مالشان در پناه حکومت اسلامی است. شهادت: گواهی دادن. شهادتین: شهادت به یگانگی الله و رسالت رسول الله(صلی الله علیه وآله). شیوع: شایع شدن; همگانی شدن. شهرت: مشهور شدن; آشکار شدن برای همه افراد. شیر کامل: منظور انجام یافتن تمام شرایط هشت گانه ای است که در مسأله 2594 گفته شده و موجب محرم شدن است. (ص) صاع: پیمانه ای دارای گنجایش حدود 3 کیلوگرم. صحّاف: شیرازه بند، تعمیرکار کتاب. صحّت: درستی. صراط: منظور پل صراط در روز قیامت است. صرف برات: نقدکردن برات; در مواردی که برات به صورت مدّت دار تنظیم شده باشد طلبکار می تواند زودتر از موعد معیّن از بدهکار بخواهد با کسر مقداری از برات نقداً وجه آن را دریافت نماید، این عمل را در عرف تجّار (صرف برات) می نامند. صغیره: دختری که به سن بلوغ نرسیده است. صلح: سازش طرفین; اینکه کسی مال یا حق خود را برای توافق و سازش به دیگری واگذار کند. صیغه: خواندن کلماتی که وسیله تحقّق عقد است. (ض) ضامن: عهده دار; متعهّد. ضرورت: وجوب; حتمیّت. ضروری دین: آنچه بدون تردید جزء دین است مانند وجوب نماز و روزه. ضعف مفرط: ضعف شدید. (ط) طلاق: گسستن پیمان زناشویی. طلاق بائن: طلاقی است که پس از آن مرد حق رجوع به همسرش را ندارد. طلاق خلع: طلاق زنی که به شوهرش مایل نیست ولی شوهر او را طلاق نمی دهد و زن مهر یا مال دیگرش را به او می بخشد تا او را راضی به طلاق کند. طلاق رجعی: طلاقی است که مرد در عدّه زن می تواند به او رجوع نماید. طلاق مبارات: طلاقی است که در نتیجه تنفر زن و مرد از یکدیگر و دادن مقداری مال از طرف زن به شوهر واقع می شود. طواف نساء: اخرین طواف حج و عمره مفرده است که ترک آن موجب استمرار حرمت همبستری برای طواف کننده با همسرش می شود. طوق: گردن بند; آنچه در گردن بیاویزند. طهارت: پاکی; حالتی معنوی که در نتیجه وضو و غسل یا تیمّم حاصل شود. طهارت ظاهری: چیزی که براساس نظر شارع مقدّس محکوم به پاکی است هر چند در واقع نجس باشد مثل این که شخصی وارد خانه مسلمانی شود مادام که صاحب خانه نجاست چیزی را مطرح ننماید تمام اشیاء آن خانه محکوم به پاکی است. (ظ) ظاهر این است: فتوا این است، مگر اینکه در کلام قرینه ای برای مقصود دیگر باشد. ظهر شرعی: وقت اذان ظهر که سایه شاخص محو می شود یا به کمترین حد آن می رسد و ساعت آن نسبت به فصول مختلف و افق های گوناگون فرق می کند. (ع) عاجز: ناتوان; درمانده. عادت ماهیانه: قاعدگی; حیض. عادت وقتیّه و عددیّه: زنهایی که عادت ماهیانه آنها دارای وقت مشخّص و زمان معیّن باشد; عادتشان (وقتیّه و عددیّه) است. عادل: شخصی که دارای ملکه عدالت است. عاریه: دادن مال خود به دیگری برای استفاده موقت و بلاعوض از آن. عاصی: عصیان کننده; کسی که نسبت به احکام الهی نافرمان است. عامل: عمل کننده: 1 - کسی که به قرارداد جعاله عمل می کند; 2 - کسی که متصدّی جمع آوری، حسابرسی و تقسیم و سایر امور مربوط به زکات است; 3 - اجیر. عایدات: درآمد. عدول: اشخاص عادل. عذر شرعی: توجیه قابل قبول; دلیل قابل قبول از نظر شرعی. عرف: فرهنگ عموم مردم. عَرَق جُنُب از حرام: عرقی که پس از آمیزش نامشروع یا استمناء از بدن خارج گردد. عزل: کنار گذاشتن: 1 - انزال نمودن در خارج از رحم برای جلوگیری از آبستنی زن; 2 - برکنار کردن وکیل یا مأمور خود از کار مانند برکناری وصی یا متولّی خائن توسط حاکم شرع. عسرت: سختی; تنگدستی. عقد: گره; پیمان زناشویی; پیوند. عقدبیع: قرارداد خرید و فروش. عقد دائم: ازدواج مادام العمر. عقد غیر دائم: ازدواج موقت. عقود: قراردادهای دو طرفه مثل خرید و فروش، ازدواج، مصالحه. عمّال: کارگزاران. عمداً: از روی قصد; کاری را با علم و آگاهی انجام دادن. عمره: زیارت خانه خدا و انجام اعمال مخصوص خانه کعبه که تا حدودی شبیه حج است و آن بر دو قسم است: عمره تمتّع که قبل از حج تمتّع انجام می گیرد، و عمره مفرده که پس از حج قران و افراد یا بدون حج انجام می گیرد. عمل به احتیاط: مکلّف تکلیف خود را به گونه ای عمل نماید که یقین پیدا کند تکلیف شرعیش را انجام داده است. طریقه احتیاط در کتاب های فقهی مطرح شده است. عنین: مردی که قادر به انجام آمیزش جنسی نیست. عورت: آنچه انسان از ظاهر کردنش حیا می کند; اعضاء تناسلی. عهد: پیمان; تعهّد انسان در برابر خداوند برای کار پسندیده یا ترک ناپسند که با صیغه مخصوص ادا می شود. عیال: زن; همسر. عید فطر: نخستین روز ماه شوّال که یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. عید قربان: دهمین روز ماه ذی الحجّه که یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. (غ) غائط: مدفوع. غرض عقلائی: هدفی که از نظر عقلا قابل قبول و پسندیده باشد. غساله: آبی که معمولا پس از شستن چیزی خود به خود یا با فشار از آن می چکد. غسل: شستن; شستشو; شستشوی بدن با کیفیت مخصوصی که بر دو نوع است: 1 - ترتیبی; 2 - ارتماسی. غسل واجب: غسلی که انجام دادن آن الزامی است و اقسام آن عبارت است از: 1 - غسل جنابت; 2 - غسل حیض; 3 - غسل نفاس; 4 - غسل استحاضه; 5 - غسل مسّ میّت; 6 - غسل میّت. غسل مستحب: غسلی که به مناسبت ایّام و لیالی خاص یا عبادات و زیارات مخصوص رواست مانند غسل جمعه و غسل زیارت و غیره. غسل ارتماسی: به نیّت غسل یک مرتبه در آب فرو رفتن. عسل ترتیبی: به نیّت غسل، اول سر و گردن، بعد طرف راست و سپس طرف چپ را شستن. غسل جبیره: غسلی که با وجود جبیره بر اعضای بدن انجام می گیرد و الزاماً باید به صورت غسل ترتیبی باشد. غُلات: گروهی از مسلمانان هستند که درباره امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) غلّو می کنند و آن حضرت را خدا می شمارند. (ف) فتوا: رأی مجتهد در مسائل شرعیه. فجر: سپیده صبح. فجر اول و دوم: نزدیک اذان صبح از طرف مشرق سپیده ای رو به بالا حرکت می کند که آن را فجر اول می گویند. موقعی که آن سپیده گسترده شد، فجر دوم، و اولِ نماز صبح است. فجر صادق: منظور فجر دوم است. فجر کاذب: منظور فجر اول است. فرادا: نمازی که انسان به طور انفرادی می گزارد. فَرْج: عورت انسان (زن و مرد; قُبُل و دُبُر). فرض: امرالزامی; امری که انجام یا ادای آن واجب است. فضله: مدفوع حیوانات. فطر: نخستین روز ماه شوّال و یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. فطریه: زکات فطره. فقّاع: آب جو. فقیر: محتاج; کسی که نیازمند تأمین مخارج سال خود و عیالش است و چیزی هم ندارد که به طور روزانه قادر به تأمین هزینه زندگیش باشد. فی سبیل الله: در راه خدا انجام کار خیری که نفعش به عموم مسلمانان برسد مثل ساختن مسجد، پل، جاده و غیره. (ق) قُبُل: پیش (کنایه از عضو جنسی انسان است). قتل: کشتن. قتل نفس محترمه: کشتن کسی که خونش از نظر شرعی محترم است و نباید کشته شود. قرائت: خواندن; خواندن حمد و سوره در نمازهای یومیّه. قروح: دُمَل ها; زخم های چرکین. قریب: نزدیک به واقع و حقیقت. قرینه: نشانه; علامت; همانند. قسم: سوگند; سوگند به یکی از اسامی خداوند برای انجام امور پسندیده یا ترک ناپسند. قصاص: کیفر; نوعی از مجازات است که مشابه با جنایت انجام شده می باشد، مثل اینکه شخصی کسی را عمداً بکشد او را خواهند کشت. قصد اقامه: قصد مسافر به ماندن ده روز یا بیشتر در یک محل. قصد انشاء: تصمیم به ایجاد یک امر اعتباری مانند بیع و شراء و غیره همراه با ادای کلمات مربوطه. قصد وجه: در جایی که مکلّف عمل را با حفظ وصف وجوب و یا استحباب انجام دهد، یعنی بگوید این عمل واجب و یا این عمل مستحب را انجام می دهم. قصد رجاء: در موردی است که مکلّف عمل را به احتمال اینکه به خدا نزیک می کند انجام می دهد. قصد قربت مطلقه: چنانچه مکلّف می داند عملی مورد رضا و قرب خداست ولی نمی داند عنوان آن چیست، مثل اینکه می داند گفتن این جمله در نماز خوب است اما نمی داند استحباب خاص دارد یا به عنوان مطلق ذکر و یا دعا باید خوانده شود. قصد قربت: یعنی کاری را برای خدا انجام دادن. قضا: بجا آوردن عملی که در وقت خاص خود انجام نشده است بعد از آن وقت; قضاوت کردن. قنوت: اطاعت; تواضع در برابر خدا; در رکعت دوم نماز پس از قرائت سوره ها، دست ها را در مقابل صورت قراردادن و ذکر و دعا خواندن. قوی: محکم (کنایه از فتوا) قیام: ایستادن; اقامه نماز. قیام متّصل به رکوع: به نیت رکوع از حالت ایستاده خم شدن و رکن نماز است. قی: استفراغ. قیّم: سرپرست; کسی که براساس وصیّت یا حکم حاکم شرع مسؤول امور یتیم و غیره می شود. (ک) کافر: کسی که به توحید و نبوّت یا هر دوی آنها معتقد نیست، یعنی: 1 - کسی که وجود خدا را انکار می کند. 2 - کسی که برای خدا شریک می تراشد. 3 - کسی که پیغمبری پیغمبر اسلام را قبول ندارد. 4 - کسی که در امور فوق شک دارد. 5 - کسی که منکر ضرورت دین است و انکار او به انکار خدا و رسول(صلی الله علیه وآله)می انجامد. کافر حربی: کافری که با مسلمانان در حال جنگ می باشد و یا در پناه مسلمانان نیست. کافر ذمّی: اهل کتاب که در بلاد اسلامی با شرایط مخصوص اهل ذمّه در پناه حکومت اسلامی قرار گرفته و زندگی می کند. کثیر الشّک: کسی که زیاد به شک می افتد. کشف خلاف شدن: آشکار شدن اشتباه، روشن شدن این که یک عمل درست انجام نشده است. کفّاره: کاری که انسان برای جبران گناهش انجام دهد. کفّاره جمع: کفّاره سه گانه (60 روز روزه گرفتن، 60 فقیر را سیر کردن و بنده ای را آزاد نمودن). کفالت: ضمانت. کفیل: ضامن. کیفیّت: چگونگی. (ل) لازم: واجب; اگر مجتهد دلیل الزامی بودن امری را از ایات و روایات کشف کند و بتواند آن را به شارع نسبت دهد، معمولا تعبیر به واجب می کند. و اگر الزامی بودن آن را به طریق دیگر نظیر ادلّه عقلیّه استفاده کند طوری که استناد آن به شارع میسّر نباشد، معمولا تعبیر به لازم می کند. لازم الوفا بودن: باید به آن عمل شود. لزوجت محل: لغزندگی همراه با چسبندگی که در محلی وجود دارد. لغو: بی فایده; بی معنا; بیهوده. لُقطه: پیدا شده; مال پیدا شده ای که صاحب آن معلوم نباشد. (م) ماترک: آنچه از متوفّی باقی مانده باشد. مال الاجاره: مالی که مستأجر بابت اجاره بپردازد. مال المصالحه: مالی که مورد صلح قرار گرفته است. مالیّت شرعی: چیزهایی که از نظر شارع مقدّس مال محسوب می شود مانند همه اموال مشروع (که ضوابط آن توسّط شارع مقدّس بیان گردیده است). مالیّت عرفی: چیزهایی که از نظر فرهنگ عموم مردم (عرف) مال محسوب می شود، هر چند از نظر دین اسلام مالیّت نداشته باشد، مثل خوک و مشروب. ماه هلالی: گردش ماه به دور زمین، ماه قمری که از ماه محرم شروع می شود و به ماه ذی الحجّه ختم می گردد و در مقابل ماه شمسی است که از فروردین ماه شروع و در اسفند پایان می یابد. مأموم: پیرو; کسی که در نماز به امام جماعت اقتدا نماید. مؤونه: مخارج یا هزینه. مباح: هر فعلی که از نظر شرعی نه پسندیده است و نه ناپسند (در برابر واجب و حرام و مستحب و مکروه). صفحه 542 مبتدئه: زنی که برای اولین بار عادت شود. مبطلات: اموری که باطل کننده عبادت می شود. متعه: زنی که با عقد موقّت به همسری مردی درآمده است. متنجّس: هر چیزی که ذاتاً پاک است و در اثر برخورد با شیء نجس آلوده شده است. متولّی: سرپرست. مثمن: قیمت گذاری شده; فروخته شده; کالایی که در معرض فروش قرار گرفته باشد. مجتهد: کوشا; کسی که در فهم احکام الهی به درجه رسیده و دارای قدرت علمی مناسبی است که می تواند احکام اسلام را از روی کتاب و سنّت استنباط نماید. مجتهد جامع الشرائط: مجتهدی که شرایط مرجعیّت تقلید را دارا می باشد. مجرای طبیعی: مسیر طبیعی هر چیز. مجهول المالک: مالی که معلوم نیست به چه کسی متعلّق است. مجزی است: کافی است ساقط کننده تکلیف است. محتضر: کسی که در حال جان کندن است. محتلم: کسی که در خواب منی از او خارج شده باشد. محذور: مانع; کنار گذاشته شده; آنچه از آن پرهیز گشته است. محرّم (محرّمات): چیزی که حرام است; اولین ماه از سال قمری. مَحْرَم: کسانی که ازدواج با آنها به جهت نسبی و یا سببی و یا شیر خوردن حرام ابدی است مانند: خواهر، مادر، دختر و دخترِ دختر، جدّات، عمّه و عمّات، خاله و خالات، ربائب، مادر زن و مادر او، دختر و خواهر رضاعی، زن پسر، زن پدر و نبیره. مُحرِم: کسی که در حال احرام حج یا عمره باشد. محظور: ممنوع. محفوظ: حفظ شده; نگهداری شده. محلّ اشکال است: اشکال دارد; خلاف احتیاط واجب است (مقلّد می تواند در این مسأله به مجتهد دیگری مراجعه کند). محل تأمّل است: باید احتیاط کرد (مقلّد می تواند در این مسأله به دیگری مراجعه کند). صفحه 543 مخیّر است: فتواست، مقلّد بایستی یکی از دو طرف و یا بیشتر را انتخاب نماید. مخرج بول و غائط: مجرای طبیعی خروج ادرار و مدفوع. مخمّس: مالی که خمس آن پرداخت شده باشد. مُدّ: پیمانه ای که تقریباً ده سیر گنجایش داشته باشد (750 گرم). مدّعی: خواهان ; کسی که برای خودش حقّی قائل است. مذی: رطوبتی که پس از ملاعبه از انسان خارج گردد. مرتد: مسلمانی که منکر خدا و رسول یا حکمی از ضروریّات دین شده که انکارش به انکار خدا و رسول باز گردد. مرتدّ فطری: کسی که از پدر یا مادر مسلمان متولّد شده و خودش نیز مسلمان بوده و سپس از دین خارج شده است. مرتدّ ملّی: کسی که از پدر و مادر غیر مسلمان متولّد شده ولی خودش پس از اظهار کفر مسلمان شده و مجدّداً کافر گردیده است. مرجوح (مرجوح شرعی): چیزی که کراهت شرعی داشته باشد. مردار: حیوانی که خود به خود مرده و یا بدون شرایط لازم کشته شده باشد. مزارعه: قراردادی که بین مالک زمین و زارع منعقد می شود که براساس آن مالک درصدی از محصول زراعی را صاحب می شود. مس: لمس کردن. مسّ میت: لمس کردن انسان مرده. مساقات: آبیاری کردن; قراردادی بین صاحب باغ و باغبان که براساس آن باغبان در برابر آبیاری و تربیت درختان، حقّ استفاده از مقدار معیّنی میوه باغ را پیدا می کند. مستحاضه: زنی که در حال استحاضه باشد. مستحب: پسندیده; مطلوب; چیزی که مطلوب شارع است ولی واجب نیست; هر حکم شرعی که اطاعت آن موجب ثواب است ولی مخالفت آن عقاب ندارد. مستطیع: توانا; کسی که امکانات و شرائط سفر حج را دارا باشد. مستهلک: از میان رفته; نابود شده; نیست شده. مسح: دست کشیدن بر چیزی; دست کشیدن به فرق سر و روی پاها با رطوبت باقیمانده از شستشوی صورت و دست ها در وضو. مسکین: بیچاره; مفلوک; کسی که از فقیر هم سخت تر می گذراند. مسکرات: چیزهای مست کننده. مشقّت: سختی; رنج; دشواری. مصالحه: سازش; آشتی. مصو نیّت: آسیب ناپذیری. مضطر: ناچار; ناگزیر. مضطربه: زنی که عادت ماهیانه اش بی نظم است. مضمضه: چرخانیدن آب در دهان. مضیقه: تنگدستی; تنگنایی. مطهّرات: پاک کننده ها. مظالم: چیزهایی که در ذمّه انسان است ولی صاحب آن معلوم نیست و یا دسترسی به آن ممکن نمی باشد، مانند اینکه شخصی یقین دارد در زمان طفولیّت به صورت غیر مجاز در مال کسی تصرّف نموده و در اثر تصرّف ضرری به صاحب آن رسیده است، اکنون برای اینکه یقین به برائت ذمّه خود پیدا کند، لازم است مقداری از مال خود را از طرف صاحب مال به عنوان مظالم با اجازه مجتهد جامع الشرایط به فقیر پرداخت نماید. معامله غرری: معامله ای است که اوصاف کالای مورد معامله (مبیع) به صورت کامل مشخّص نباشد مثل اینکه شخصی خانه ای را که اصلا ندیده است و از خصوصیات آن اطلاع ندارد بخرد یا بفروشد، و این نوع معامله کلا باطل است. معرض: برای عموم نشان دادن; در دیدِ همگان قرار دادن. معهود: شناخته شده; معمول و متداول; آنچه به طور ضمنی مورد قبول باشد. مفطِر: چیزی که روزه را می شکند. مفلّس: کسی که دارائیش کمتر از بدهکاریش می باشد. و از طرف حاکم شرع از تصرف در اموالش منع شده است. مقاربت: نزدیکی کردن; آمیزش جنسی. مقرّرات شرعیه: آنچه از طرف خداوند به عنوان تکلیف شرعی معیّن گردیده است. مکروه: ناپسند; نامطلوب; آنچه انجام آن حرام نیست ولی ترکش اولی است. مکلّف: هر انسانی که بالغ و عاقل است. ملاعبه: بازی کردن; معاشقه کردن. ممیّز: خردسالی که خوب و بد را تمیز می دهد. منذورله: کسی که به نفع او نذر شده است مثل امام(رحمه الله). منعزل: خود به خود برکنار شده. موازین شرعیّه: معیارهای شرعیّه. موالات: پشت سر هم; پیاپی انجام دادن. موجر: اجاره دهنده. مورد اشکال است: خلاف احتیاط است; در این مورد می توان به مجتهددیگر مراجعه کرد. موقوفٌ علیهم: کسانی که به نفع آنها وقف شده است. موقوفه: وقف شده. موکّل: وکیل کننده. منع کردن: جلوگیری کردن; بازداشتن. میّت: مرده; جسد بی جان انسان. (ن) ناسیه: زنی که وقت عادت ماهیانه خود را از یاد برده است. نافله: نماز مستحبّی. نری: بیضه. نبش قبر: شکافتن قبر. نصاب: حدّ مشخّص; حد یا مقدار معیّن. نصاب زکات: حدّ مشخّصی که برای هر یک از موارد وجوب زکات در نظر گرفته شده است. نظر به ریبه: نگاه کردن به گونه ای که موجب تحریک شهوت شود; نگاهی که موجب فتنه شود. نجس: پلید; ناپاک. نفاس: خونی که پس از زایمان از رحم زن خارج می گردد. نکاح: ازدواج کردن; زناشویی. نماز آیات: دو رکعت نماز مخصوص که در مواردی نظیر زلزله و کسوف و خسوف واجب است. نماز احتیاط: نماز بدون سوره ای که برای جبران رکعات مورد شک بجا آورده می شود. نماز استسقاء: نمازی که با کیفیت مخصوص برای طلب باران خوانده شود. نماز جماعت: نماز واجبی که دو نفر یا بیشتر با امامت یکی از آنها بجا می آوردند (در نماز جمعه حدّاقل جماعت 5 نفر است). نماز جمعه: دو رکعت نماز مخصوص که در زوال جمعه به جای نماز ظهر و به طور جماعت برگزار می گردد و با کمتر از 5 نفر انجام پذیر نیست. نماز خوف: نماز یومیّه انسان در حال جنگ و امثال آن که با کیفیت مخصوص و به طور شکسته بجا آورده شود. نماز شب: هشت رکعت نماز مستحبّی که به صورت 4 نماز دو رکعتی در ثلث آخر شب گزارده می شود. نماز شفع: دو رکعت نماز مستحبّی که پس از هشت رکعت نافله های شب، پیش از نماز وتر گزارده می شود. نمازطواف: دورکعت نمازمخصوص که در مراسم حجوعمره پس ازطواف گزارده می شود. نماز عید: دو رکعت نماز مخصوص که روز عید فطر و قربان می خوانند. نماز غفیله: دو رکعت نماز مخصوص که پس از نماز مغرب تا وقتی که سرخی مغرب از بین نرفته مستحب است. نماز قصر: نماز کوتاه; نمازهای چهار رکعتی که در سفر دو رکعت خوانده می شود. نماز قضا: نمازی است که به جای نمازهای فوت شده گزارده می شود. نماز مسافر: نماز کوتا; نمازهای چهار رکعتی که مسافر باید در سفر دو رکعتی بجا آورد. نماز مستحب: هر نمازی که بجا آوردن آن پسندیده است ولی واجب نیست. نماز میّت: نماز مخصوصی که باید بر جنازه مسلمان خوانده شود. نماز واجب: نمازی که بجا آوردن آن بر هر مکلّفی لازم است و اقسام آن عبارت است از: 1 - نمازهای یومیّه; 2 - نماز آیات; 3 - نماز میّت; 4 - نماز طواف; 5 - نماز قضای پدر و مادر; 6 - نمازی که انسان با نذر و عهد و قسم بر خود واجب کرده است. نماز وتر: یک رکعت نماز که پس از نماز شفع خوانده می شود و آخرین رکعت از نماز شب محسوب می گردد. نماز وحشت: دو رکعت نماز که برای شب اوّل قبر متوفّی خوانده می شود. نماز یومیّه: نماز روزانه; نمازهای واجب در هر شبانه روز که مجموعاً 17 رکعت است. نوافل یومیّه: نمازهای مستحبّی روزانه که هر شبانه روز 34 رکعت و در جمعه 38 رکعت است. نهی از منکر: بازداشتن دیگری از هر عملی که به حکم شارع ناپسند است. نیّت: قصد; تصمیم به انجام عمل دینی با هدف تقرّب به خداوند. (و) واجب: هر امری که انجام آن از نظر شرع الزامی و اجباری است. واجب تعبّدی: واجبی که در انجام آن قصد قربت لازم است (عبادات) واجب تعیینی: واجبی که به طور مشخّص وجوب به آن تعلّق گرفته است مانند نماز، روزه و حج. واجب توصلی: واجبی که قصد قربت لازم ندارد، مانند ادای دین کردن و جواب سلام دادن و شستن لباس و بدن برای نماز. واجب تخییری: امری که وجوب بین آن و دیگری دوران دارد، مانند کفّاره روزه که مخیّر است بین سه امر: 1 - آزاد کردن بنده; -2 شصت روز روزه گرفتن; 3 - شصت مسکین را اطعام کردن. واجب عینی: واجبی که برهر فردی با قطع نظر از دیگران واجب است، مانند نماز و روزه. واجب کفایی: واجبی که اگر کسی آن را انجام دهد از دیگران ساقط می شود، مانند غسل و سایر تجهیزات میّت که بر همه واجب است ولی وقتی که عدّه ای اقدام کنند، از دیگران ساقط می شود. واجب معلّق: واجبی که زمان وجوب آن (حال) و زمان واجب (آینده) یعنی وجوبش فعلی است ولی واجب را باید در شرایط مشخّصی انجام داد مانند وجوب حج پس از تحقّق شرایط استطاعت یعنی کسی که مستطیع شد حج بر او واجب است ولی باید صبر کند تا ایّام مخصوص حج فرا رسد و آنگاه عمل نماید. واجب منجّز: واجبی است که زمان وجوب و واجب یکی است، مانند روزه که در همان وقتی که واجب می گردد در همان وقت هم باید آن را انجام داد. واجب مطلق: واجبی که در هر شرایطی وجوب دارد، مانند نماز. واجب مشروط: واجبی که تنها در شرایط خاصّی واجب می گردد، مانند حج که تنها با شرط استطاعت واجب می شود. واجب موسّع: واجبی است که وقت انجام آن وسیع است، مانند نماز ظهر و عصر که از ظهر تا غروب وقت دارد. واجب مضیّق: واجبی است که دارای وقت مشخّص و محدود است، مانند روزه گرفتن در ماه رمضان. وارث: کسی که ارث می برد. واقف: وقف کننده. وثیقه: سپرده; گرویی. وجه: صورت; دلیل; عنوان. ودی: رطوبتی که گاهی پس از خروج بول مشاهده می شود. ودیعه: امانت. وذی: رطوبتی که گاهی پس از خروج منی مشاهده می شود. وصل به سکون: حرکت آخر کلمه ای را انداختن وبدون وقف آن را به کلمه بعد چسباندن. وصی: کسی که مسؤول انجام وصیّتی شود. وصیّت: سفارش; توصیه هایی که انسان برای کارهای پس از مرگش به دیگری می کند. وضو: شستن صورت و دست ها و مسح سر و پاها برای برپا داشتن نماز. وضوی ارتماسی: وضویی که انسان به عوض آنکه آب را روی صورت و دست هایش بریزد، صورت و دست هایش را در آب فرو می برد و در حال فروبردن یا بیرون آوردن آن قصد وضو می کند. وضوی ترتیبی: وضویی که انسان با ریختن آب به قصد وضو روی صورت و دست هایش آنها را می شوید. وضوی جبیره: آن است که در محل وضو، جبیره باشد. وطن: جایی که انسان برای اقامت و زندگی دائمی خود اختیار کند. وطی: لگدمال کردن; کنایه از عمل جنسی است. وقف به حرکت: در حین ادای حرکت آخرین حرف یک کلمه بین آن و کلمه بعد فاصله انداختن. وکیل: نماینده; کسی که از طرف شخصی اختیار انجام کاری را داشته باشد. ولایت: سرپرستی; صاحب اختیار بودن. ولیّ (یا قیّم): کسی که به دستور شارع مقدّس سرپرست دیگری است مانند پدر و پدربزرگ و مجتهد جامع الشرایط. (ه) هبه: بخشش. هدم: ویرانی. هدیه: تحفه; ارمغان. (ی) یائسه: زنی که سنّش به حدّی رسیده که دیگر عادت ماهیانه نمی شود.