مهدویت از واژه مهدی گرفته شده و معنای اصطلاحی آن، اعتقاد به حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف است، و باور به این که او فردی است از نسل پیامبر صلّی الله علیه و آله که در آخرالزمان ظهور میکند و جهان را پر از عدل و داد میسازد آنچنان که از ظلم و جور پر شده بود. این عقیده اختصاص به شیعه ندارد و همه فرقههای اسلامی، در آن مشترک هستند، ریشه آن نیز در قرآن و احادیث است و چنین نیست که توسط عدهای خاص، جعل و منتشر شده باشد. در قرآن، آیات فراوانی درباره آن مهر سپهر افروز وجوددارد، از جمله: انبیاء/105؛ نور/55؛ توبه /33؛ قصص/5. حجم انبوهی از روایات نیز به دست ما رسیده است که در آنها، پیامبر خاتم صلّی الله علیه و آله از آن نور دیده اش سخن رانده است. این روایات در همان زمان حیات پیامبر، سینه به سینه نقل میشد و در گنجینه ذهن مسلمانان جای میگرفت، اگر نگاهی به روایات نبوی بیفکنیم، خواهیم دید که پرسشکنندگان از اوصاف، ویژگیها و محاسن اخلاقی و کیفیت و علائم ظهور و سایر مسائل مربوط به آن موعود بشری میپرسیدند. این نکته، بیانگر آن است که اصل وجود منجی بشر، امری مسلم و قطعی بوده است. تأکید ائمه اطهار علیهم السلام نیز بر تقویت این باور میافزود تا بدانجا که هر دو مذهب تشیع و تسنن با همه انشعابهایشان، بر آن اتفاق نظر پیدا کردند. شاهد بر این مسأله، پدیده مدعیان دروغین مهدویت است؛ شیادانی که از باور اصیل مردم، سوء استفاده کرده و خود را مهدی موعود، معرفی میکردند، اما از آنجا که صفات و ویژگیهای مهدی حقیقی در روایات رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و جانشینان گرامیش بیان شده بود، اغلب مردم به کذب ادعای آنان پی برده و از آنها بیزاری میجستند. از آن طرف، برخی از افراد ساده دل یا منحرف، تعدای از معصومین یا افراد نامور را مهدی معرفی میکردند، مثلاً عدهای، زید بن علی؛ فرقه کیسانیه، محمد حنفیه؛ فرقه ناووسیه، امام صادق علیه السلام؛ و فرقه واقفیه، امام کاظم علیه السلام را مهدی منتظر میدانستند؛ در حالی که این بزرگواران، هیچ گاه چنان ادعایی نداشتند. همه این مطالب نشان دهنده رسوخ اصل (مهدویت) در عمق جان مسلمانان است؛ اصلی که جامعه اسلامی را جامعهای منتظر و پویا و امیدوار به آیندهای روشن، نگاه داشته است. آیندهای که امیدواریم دور نباشد. منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. ابراهیم امینی، دادگستر جهان، انتشارات شفق، قم، چاپ بیست و پنجم، 1381. 2. حبیب الله طاهری، سیمای آفتاب، انتشارات زائر، قم، چاپ اول، 1380.
مهدویت از واژه مهدی گرفته شده و معنای اصطلاحی آن، اعتقاد به حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف است، و باور به این که او فردی است از نسل پیامبر صلّی الله علیه و آله که در آخرالزمان ظهور میکند و جهان را پر از عدل و داد میسازد آنچنان که از ظلم و جور پر شده بود.
این عقیده اختصاص به شیعه ندارد و همه فرقههای اسلامی، در آن مشترک هستند، ریشه آن نیز در قرآن و احادیث است و چنین نیست که توسط عدهای خاص، جعل و منتشر شده باشد.
در قرآن، آیات فراوانی درباره آن مهر سپهر افروز وجوددارد، از جمله: انبیاء/105؛ نور/55؛ توبه /33؛ قصص/5.
حجم انبوهی از روایات نیز به دست ما رسیده است که در آنها، پیامبر خاتم صلّی الله علیه و آله از آن نور دیده اش سخن رانده است. این روایات در همان زمان حیات پیامبر، سینه به سینه نقل میشد و در گنجینه ذهن مسلمانان جای میگرفت، اگر نگاهی به روایات نبوی بیفکنیم، خواهیم دید که پرسشکنندگان از اوصاف، ویژگیها و محاسن اخلاقی و کیفیت و علائم ظهور و سایر مسائل مربوط به آن موعود بشری میپرسیدند. این نکته، بیانگر آن است که اصل وجود منجی بشر، امری مسلم و قطعی بوده است.
تأکید ائمه اطهار علیهم السلام نیز بر تقویت این باور میافزود تا بدانجا که هر دو مذهب تشیع و تسنن با همه انشعابهایشان، بر آن اتفاق نظر پیدا کردند.
شاهد بر این مسأله، پدیده مدعیان دروغین مهدویت است؛ شیادانی که از باور اصیل مردم، سوء استفاده کرده و خود را مهدی موعود، معرفی میکردند، اما از آنجا که صفات و ویژگیهای مهدی حقیقی در روایات رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و جانشینان گرامیش بیان شده بود، اغلب مردم به کذب ادعای آنان پی برده و از آنها بیزاری میجستند.
از آن طرف، برخی از افراد ساده دل یا منحرف، تعدای از معصومین یا افراد نامور را مهدی معرفی میکردند، مثلاً عدهای، زید بن علی؛ فرقه کیسانیه، محمد حنفیه؛ فرقه ناووسیه، امام صادق علیه السلام؛ و فرقه واقفیه، امام کاظم علیه السلام را مهدی منتظر میدانستند؛ در حالی که این بزرگواران، هیچ گاه چنان ادعایی نداشتند.
همه این مطالب نشان دهنده رسوخ اصل (مهدویت) در عمق جان مسلمانان است؛ اصلی که جامعه اسلامی را جامعهای منتظر و پویا و امیدوار به آیندهای روشن، نگاه داشته است. آیندهای که امیدواریم دور نباشد.
منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. ابراهیم امینی، دادگستر جهان، انتشارات شفق، قم، چاپ بیست و پنجم، 1381.
2. حبیب الله طاهری، سیمای آفتاب، انتشارات زائر، قم، چاپ اول، 1380.
- [سایر] رویکرد و نگاه کلی اسلام در مورد تحمیل نام خانوادگی زوج به زوجه بعد از ازدواج چیست؟ (با ذکر مستندات قرآنی و روایی موضوع)
- [سایر] آیا عقیده مهدویت مورد اجماع مسلمین است؟
- [سایر] چه کسی برای اولین بار در عقیده مهدویت تشکیک کرد؟
- [سایر] آیا عقیده به منجی و مهدویت عقیدهای شرقی است؟
- [سایر] وهابیت در مورد مهدویت چه عقیده ای دارند؟
- [سایر] آیا احادیث معتبر و متواتری نسبت به عقیده مهدویت وجود دارد؟
- [سایر] آیا عقیده به مهدویت ناشی از پیاده نشدن حکومت جهانی اسلام بوده است؟
- [سایر] آیا عقیده به مهدویت از جوامع دیگر و از اصول غیر اسلامی وارد شده است؟
- [سایر] واژه (یقظه) که در متون عرفانی کاربرد بسیاری دارد، به چه معنا است؟ آیا منشأ قرآنی و روایی دارد؟
- [سایر] تألیف قلوب چیست و برای چه کسانی قابل اجرا است؟ و دلیل قرآنی و روایی تألیف قلوب چیست؟
- [آیت الله نوری همدانی] اگر از کافر یا کسی که به دادن خمس عقیده ندارد ؛ مالی بدست انسان بیاید ؛ واجب نیست خمس آن را بدهد .
- [آیت الله سبحانی] اگر از کافر یا کسی که به دادن خمس عقیده ندارد; مالی به دست انسان آید، واجب نیست خمس آن را بدهد.
- [آیت الله اردبیلی] اگر از کافر یا کسی که به دادن خُمس عقیده ندارد، مالی به دست انسان آید، واجب نیست خُمس آن را بدهد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر امام جماعت قضای نماز یومیه خود یا کس دیگر را که فوت آن به عقیده مأموم یقینی باشد میخواند، میشود به او اقتدا کرد، ولی اگر به عقیده مأموم یقینی نباشد، نمیشود اقتدا نمود؛ مگر در برخی صورتهای خاص؛ مثل آن که مأموم و کسی که امام نماز قضای او را میخواند، احتیاط مشابهی داشته باشند، چنانچه در مسأله قبل توضیح داده شد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه مالی به دست انسان از شخص کافر، یا کسی که عقیده به خمس ندارد از طریق تجارت یا غیر آن بیاید، دادن خمس آن واجب نیست، اما اگر عقیده به خمس دارد ولی خمس آن را نداده، دادن خمس آن واجب است.
- [آیت الله مظاهری] اگر از کافر یا کسی که به دادن خمس عقیده ندارد مالی به دست انسان برسد، واجب نیست خمس آن را بدهد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . حضور در کلاس درسی که استاد آن، فساد عقیده داشته باشد و در ضمن درس، به طور ضمنی، علیه اسلام تبلیغ می کند، جایز نیست.
- [آیت الله سیستانی] اگر از کافر یا کسی که به دادن خمس عقیده ندارد ، یا خمس نمیدهد ، مالی به دست انسان آید ، واجب نیست خمس آن را بدهد .
- [آیت الله خوئی] اگر از کافر یا کسی که به دادن خمس عقیده ندارد، مالی بهدست انسان آید، واجب نیست خمس آن را بدهد.
- [امام خمینی] اگر از کافر یا کسی که به دادن خمس عقیده ندارد، مالی به دست انسان آید، واجب نیست خمس آن را بدهد.